مقالات
حوزه های تخصصی:
تعریف علامه طباطبایی از علوم انسانی چیست؟ ادعا شده است که وی علوم انسانی را همان علوم اعتباری و عملی می داند. نوشتار حاضر ضمن بررسی معانی اعتباری، با استفاده از روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات و روش توصیفی-تحلیلی در استنتاج دیدگاه، ادعای یادشده را در قالب سه پرسش مورد بررسی قرار داده است. نگارنده بر این باور است که نظر علامه در تعریف علوم انسانی صریح نیست. آنچه علامه در نظریه اعتباریات آورده است ناظر به علوم به معنای آگاهی های نظام مند نیست. در عین حال تلاش شده است دیدگاه ایشان درباره حقیقی یا اعتباری بودن رشته های علمی و همچنین گزاره های علوم انسانی بر اساس دو معنای اعتباری بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص مورد واکاوی قرار گیرد. تدقیق در سخنان علامه طباطبایی از آن حکایت دارد که استناد دادن اموری مانند اعتباری دانستن همه علوم غربی، علم شدگی همه علوم به تصالح خبرگان، اعتباری نبودن علوم عملی و منحصردانستن آن در علوم قراردادی و اعتباری دانستن علومی مانند اخلاق و حقوق به علامه با چالش جدی مواجه است.
نقدی بر سازوکار واقع گرایی متافیزیکی در اصول فقه امامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از نظر برخی اندیشمندان مسلمان، شیوه زیستن منحصر در زندگی مدرن (بدون نظر به سنت های پیشین) نیست؛ همچنان می توان به سراغ فقه رفت، سخن پیامبر| را یافت و بر اساس آن زندگی کرد. حقیقت فقه و آنچه به مثابه روح آن محسوب می شود، کشف آموزه های عملیِ دین اسلام (احکام) است. در این مسیر، فقیه قانون گذار نبوده، بلکه کاشف است. عملیات اجتهادِ فقیه با استنباط از طریق یک گزاره که حاکی از حکم است پایان می یابد. از میان نحله های شاخص فکری شیعه، هر دو گروه اخباری و اصولی در مبنا قائل به واقع گرایی متافیزیکی در حوزه احکام الهی هستند. مسئله اصلی که این تحقیق به آن پرداخته، ارزیابی و نقد سازوکار واقع نمایی استنباط های فقهی در اصول فقه امامی است. طبق یافته های این پژوهش، از طریق توصیف و تحلیل محتوا، اگرچه واقع گرایی جزو مسلم مبانی اصولی های امامی است، اما راهکارهای مطرح شده برای نیل به این هدف به دلیل خلط بین آثار تکوینی و شرعی قطع، وافی به مقصود نبوده و تأمین کننده دغدغه اخباری ها در رسیدن به واقع نیست. از همین روی، تبیین سازوکاری کارآمدتر در خصوص چگونگی واقع گرایی از طریق بازنگری در عناصر مشترک استدلال های اصولی و نحوه رسیدن به حجت، ضروری است. به نظر می رسد با انتقال موطن منجزیت و معذریت از ذات قطع به اسباب حصول قطع و کاهش تأثیر حالت های روانی در استنباط، زمینه برای واقع گرایی و توجیه هرچه بیشتر گزاره های اصولی فراهم شود.
تخطئه، تصویب یا تلورانس؟ تأملاتی در مبانی نظری شکیبایی دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بحث تخطئه و تصویب از مسائل مترقی علم کلام و اصول فقه است. هرچند موضوع شکیبایی دینی گفتمان دوره مدرن است، متکلمان مسلمان در قرن دوم هجری با این نظریه مبانی نظری شکیبایی مذهبی را در علم کلام و اصول فقه تبیین کرده بودند. متکلمان مسلمان با درانداختن بحث تخطئه و تصویب به این نتیجه رسیدند که می توان به رغم اعتقاد به باطل بودن یک عقیده ، صاحب آن را مأجور یا معذور دانست. در این صورت، همزیستی پیروان ادیان مختلف بر مبانی معرفتی استوار می شود. با این حال، رواج تفسیری سطحی از این نظریه در دهه های اخیر سبب گسترش خشونت ورزی در جهان اسلام شده است. این مقاله با روش تحلیل تاریخی و بازخوانی مبانی کلامی و اصولی مسئله نشان می دهد که متکلمان مسلمان موضوع شکیبایی دینی را بر مبانی معرفتی در علم کلام استوار ساخته بودند. نویسنده نتیجه می گیرد بازخوانی نظریه تخطئه می تواند نقش مهمی در مقابله با خشونت های فزاینده ای ایفا کند که در دهه های اخیر در بخش های مختلف جهان اسلام گسترش یافته است.
رویکرد وظیفه گرایانه به ایمان و واکنش های مختلف متکلمان امامیه تا قرن پنجم به آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اگرچه در روایتی از پیامبر اسلام |، ایمان «اقرار باللسان، معرفه بالقلب و عمل بالأرکان» شناخته شده، شرایط سیاسی - اجتماعی جامعه نوپای اسلامی به گونه ای رقم خورد که مؤلفه عمل اهمیت بسیار یافت و دیدگاهی ظهور کرد که می توانیم آن را وظیفه گرایی بنامیم. این دیدگاه از دو جهت اهمیت دارد: اولاً یکی از نظریه های پرنفوذ ایمان در تاریخ کلام اسلامی است؛ ثانیاً مستقیم یا غیرمستقیم دیگر نظریه های ایمان را تحت الشعاع قرار داد. در این مقاله به دنبال بررسی این رویکرد و شناخت ویژگی های آن با استفاده از روش تحلیلی تطبیقی هستیم؛ اما هدف اصلی ما بررسی واکنش های متکلمان امامیه در پنج قرن نخست به آن است. این تحقیق نشان می دهد که رویکرد وظیفه گرایانه به ایمان، در عمل با وعیدگرایی و احباط باوری پیوند خورد و متکلمان امامیه سه نوع مواجهه با آن داشتند: شیخ صدوق آن را تأیید کرد؛ شیخ مفید رویکرد فضیلت گرایانه در پیش گرفت و به اصلاح آن دست زد. به این صورت که از مؤلفه های ایمان بر معرفت تأکید نمود و عمل را جزء جدایی پذیر ایمان به شمار آورد؛ و نوبختیان و سید مرتضی آن را رد کردند و ایمان را از مقوله اقرار یا تصدیق دانستند، هرچند در مورد احباط با هم اختلاف نظر داشتند
تحلیلی تاریخی از علم انگاری اراده خداوند در کلام امامیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تاریخ اندیشه های کلامی در قرون نخستین، به روشنی حاوی این واقعیت است که اراده در نظر متکلمان امامیه این دوران، حقیقتی حادث و متمایز از علم و قدرت خداوند بوده است. علم انگاری اراده خداوند اما، اگر چه در تاریخ کلام اسلامی نخستین بار در جریان کلامیِ اعتزال مطرح شد، اما در جریان کلام امامیه، این متکلمان دوران میانه - یعنی مدرسه کلامی ری و حله - هستند که در تبیین اراده چنین دیدگاهی را مطرح می کنند. متکلمان امامیه این دوران، اراده را به داعی و داعی را به علم به مصلحت درون فعل شناسانده اند. میراث باقی مانده از این گروه متکلمان، اگرچه در این امر که اراده الهی امری حادث است یا قدیم، مذبذب و در رفت و برگشت است؛ با این همه می توان بر پایه شواهدی، ایده حدوث اراده بر قدمت آن را ترجیح داد. این مقاله با روش کتابخانه ای و تحلیل تاریخی در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه این گردش معرفتی در تبیین اراده الهی رخ داده است. نتیجه تحلیل های تاریخی این پدیده ما را بدین سو رهنمون می کند که متکلمان این دوره از کلام امامیه به دلیل فاصله گیری کلام مرسوم از سامانه روایات اهل بیت^ و اقبال به جریان کلام اعتزالِ متأخر، تحلیل ها و تبیین های کلامی این جریان کلامی را به عنوان نسخه های حل مشکلاتِ معرفت شناختی مطرح شده از سوی جریان فکر فلسفی پذیرفتند و در کلام امامیه وارد نمودند.
بررسی و نقد اعتبار قاعده لطف(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بیشتر متکلمین شیعه و معتزله اعتبار قاعده لطف را پذیرفته اند. در این مقاله، ابتدا مفهوم قاعده لطف تبیین می گردد. با توضیحات این مقاله روشن می شود اموری که امکان اطاعت خداوند را فراهم می کنند با اصل «تمکین» اثبات می شوند و بعد از وجود این امور، قاعده لطف به عنوان اصلی زائد بر اصل تمکین مطرح می شود. در مرحله بعد، اعتبار قاعده لطف مورد بررسی قرار می گیرد. به نظر می رسد این نظریه با چالش های جدّی مواجه باشد. اولین نقدی که می توان بر این نظریه مطرح کرد این است که عقل انسان ضروری می داند که خداوند اموری را که بدون آن ها اطاعت ممکن نیست، ایجاد کند؛ اما عقل هرگز حکم نمی کند که خداوند باید هر چیزی را که موجب نزدیک شدن به اطاعت می شود، به وجود آورد؛ بلکه گاهی حکمت خداوند اقتضا می کند تا به جهت آزمایش بندگان، مصادیق لطف را ایجاد نکند. دومین انتقادی که نسبت به این قاعده می توان مطرح کرد این است که مواردی را می توان یافت که طبق قاعده لطف باید در جهان تحقّق می یافت، ولی هرگز وجود نیافته است. برای حل مشکل دوم ممکن است کسی مدّعی شود که قاعده لطف شامل الطاف شخصی نمی شود، ولی این راه حل هم با مشکلات خاصّ خود مواجه است.
پژوهشی قرآنی-تفسیری در معرفی و تبیین تئوریِ توحید بنیان تقریب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هویت مذاهب اسلامی وابستگی شدیدی به قرآن و تفسیر آن دارد و از جانب دیگر، جوهر و هویت قرآن، چیزی به جز توحید نیست. پژوهش حاضر با مطالعه کتابخانه ای تفاسیر منتخب و برجسته شیعی، اشعری و معتزلی اثبات می کند که اصیل ترین ایده و فرایند تقریب، تئوری توحید بنیان تقریب است. بر همین اساس، تقریب همچون تمام آموزه های اسلامی، ریشه از توحید می گیرد و در جهان مفاهیم با مرکزیت توحید و بر مدار عقل و حکمت، به جنبش در می آید. حداقل نتیجه اثبات تئوری حاضر، دو قاعده بنیادین تقریبی است: نخست اینکه نسبت به نصوص توحیدی، مذاکره هیچ منطق و اعتباری ندارد، اما درباره ظواهر، مجملات و متشابهات می توان به دنبال همراهی و هماهنگی بود؛ دیگر اینکه، تفاوت به سبب تناقض و یا تخالف رخ می دهد. تفاوت ها تا جایی که به نقض باور توحید منجر نشود، در دایره تقریب و همراهی واردند و چون تناقض بروز کند، تقریب، معنا و کاربردی ندارد.