مقالات
حوزه های تخصصی:
به نظر هایدگر نیست انگاری غرب ناشی از تاریخ متافیزیک زده آن است که از افلاطون آغاز می شود. متافیزیک به دلیل غفلت از وجود و پرداختن به موجودات به نیست انگاری انجامیده است. راه حل هایدگر برای مواجهه با متافیزیک و نیست انگاری در توجه به هنر است. هنر عالمی را که پیش تر وجود داشته است آشکار می کند و از این رهگذر قومی را پدید می آورد و تاریخ آن را رقم می زند و بر متافیزیک غلبه می کند. مساله این مقاله این است که متافیزیک چگونه به نیست انگاری انجامیده است و هنر چگونه بر متافیزیک غلبه می کند. هدف مقاله نشان دادن این است که سرّ این مساله در نسبت میان متافیزیک و هنر با امر حسی است. این مقاله تلاشی است برای نشان دادن این دو نسبت و از این رهگذر آشکار ساختن نقش هنر در غلبه بر متافیزیک. نتیجه این مقاله این است که متافیزیک امر حسی را به مرتبه موجود ناحقیقی تنزل داده است، ولی هنر می تواند آفرینش گری کند و با آغازی غیرمتافیزیکی امر حسی را حقیقت بخشد.
«واقع گرایی خلاق» و نقش آن در علم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بیشتر نظریه های علمیِ موفق با واقع گرایی خلّاق آمیخته اند و دارای مؤلفه های اصلی این رهیافت اند؛ یعنی آنها به لحاظ ساختاری با مسائل و مفاهیم واقع گرایانه مرتبط هستند و در عین حال الهام بخشِ تخیل اند، بدون اینکه برآمده از توهم یا مستقل از اصول تثبیت شده پیشین باشند. این مقاله در صدد است که بر مبنای الگوهای نظری و با روش تحلیلی و کتابخانه ای، تحلیلی بر رویکرد واقع گرایی خلّاق به عنوان بخشی از فرایند کشفِ نظریه ها و انگاره های جدید در علم ارائه دهد. دستاورد تحقیق این است که دستیابی به انگاره های واقع گرایانه خلّاق بدون اتصال ساختاری و برانگیختگی تخیلی امکان پذیر نیست؛ زیرا اتصال ساختاری حیاتی ترین شباهت ها و عمیق ترین ویژگی های انگاره پیشین را در انگاره فعلی حفظ می کند و برانگیختگی تخیلی نیز عواقب یک انگاره جدید و احتمالات علمیِ اثربخش و کارامد در آن حوزه از شناخت را پدید می آورد. معیارهای ارزیابیِ واقع گرایی خلاق ابزارهای معرفتیِ قدرتمندی هستند که دانشمندان و مخترعان با آگاهی از آنها می توانند به آن دسته از ویژگی های یک انگاره که موجب افزایش واقع گرایی خلّاق می شود دست یابند.
رابطه فلسفه، کاتارسیس و مرگ در اندیشه افلاطون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه هر فیلسوفی معمولاً یک یا چند مفهوم کلیدی وجود دارد که نماینده نظام فکری وی و مبنای وجود و فهم دیگر مفاهیم و تفکرات اوست. مفهوم مرگ در اندیشه افلاطون نیز یک مفهوم کلیدی است. در فلسفه افلاطون شاهد نسبتی عمیق میان مفاهیم فلسفه، کاتارسیس و مرگ هستیم و از این رو به نظر می رسد فهم آنها و تبیین نسبت میان آنها می تواند بستری مناسب برای فهم بهتر اندیشه وی ایجاد کند. هدف نویسندگان از این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است، نشان دادن پیوند میان سه مفهوم «فلسفه»، «کاتارسیس» و «مرگ فیلسوفانه» است. مراحل پژوهش نیز بر پایه نوشته های افلاطون خواهد بود تا بدین وسیله بابی برای فهم بسیاری از مفاهیم اندیشه وی گشوده شود. نتیجه اینکه در اندیشه او فلسفه، مرگ فیلسوفانه و کاتارسیس بر بنیان واحدی استوارند و با آنکه فلسفه به گفتمانی خاص میان دو نفر اطلاق می شود و مرگ عبارت از جدایی روح از بدن و تزکیه به معنای کاتارسیس و پاک سازی روح از تعلقات بدنی است، اما در هر سه مورد مفهوم مشترک جدایی نفس از امور سیال و روآوردن به موجود حقیقی و سرمدی نهفته است؛ از این رو نه تنها به لحاظ مصداقی کارکرد یگانه ای دارند و هیچ یک از آنها بدون دیگری امکان پذیر نیست، تطابق ضمنی در مفهوم این سه نیز وجود دارد.
مبانی نظری «فنا» از نظر امام خمینی و مایستر اکهارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
امام خمینی ره و مایستر اکهارت، دو تن از عارفان مشهور مسلمان و مسیحی هستند و در تفکر عرفانی آنها نفس سالک در نهایت در وجود خداوند فانی می شود. بر این اساس، در مقاله پیش رو به این پرسش پرداخته ایم که آیا آموزه فنا در آرای این دو متفکر مبانی مشترکی دارد؟ بررسی تطبیقیِ تفکر آنها به صورت تحلیلی- استنباطی و با هدف شناخت چیستی فنای نفس صورت گرفته است. تجرد نفس مبنای مشترک در آرای این دو اندیشمند است که زمینه تبیین فنای معرفتی نفس را فراهم می آورد. سفر نفس در آرای امام خمینی+ و اکهارت با قدم عشق آغاز می شود. از نظر امام خمینی ره با تجلّی الوهیت (در مقام احدیت)، فنا و تحول در نفس سالک رخ می دهد؛ در حالی که فنا نزد اکهارت در مرتبه واحد که فراتر از مرتبه الوهیت و فراتر از مرتبه وجود است صورت می گیرد. به هر حال تجلّی الوهیت و شهود آفریدگار در مرتبه الوهیت یا در مرتبه واحدِ اکهارتی که از نظر امام خمینی ره مرتبه تعین الهی و واحدیت است، رخ می دهد؛ بنابراین فنا تحول معرفتی و وجودی نفس و تأثیر پذیری آن از اسما و صفات الهی است؛ نه نابودی نفس. رهاورد مهم فنای نفس، «شهود وحدت وجود» در آراء این دو متفکر است و تهی وارگی نفس از غیر خداوند به هنگام شهود دیگر نتیجه بنیادی به شمار می آید.
نظریه تجسم عمل و کاربردهای کلامیِ آن در حوزه معاد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تبیین نقش علم کلام در حل مسائل کاربردی و نشان دادن پیامدهای نظریه های کلامی، از ضرورت های مباحث الهیاتی در جامعه امروزی است و از این رو هدف این مقاله، تبیین پیامدهای کاربردیِ نظریه تجسّم اعمال به عنوان یکی از نظریه های فلسفی - کلامی است. در این نوشتار به بررسی این مسئله پرداخته ایم که نظریه تجسّم اعمال چه تأثیری در حل مسائل الهیاتی به ویژه مسئله معاد دارد؟ یافته های این پژوهش که با روش تحلیلی و استنادی انجام شده است، نشان می دهد که تبیین معاد جسمانی، عدالت الهی و تناسب جرم و جریمه، خلود در بهشت و دوزخ، هویت صحیفه اعمال، آموزه مسخ، و اقتدار مهربانانه خداوند در مسئله عذاب اخروی از جمله مباحثی هستند که نظریه تجسّم اعمال در موجّه سازی و ارائه تبیین معقول از آنها نقش بسزایی داشته است.
ماهیت انسان برزخی از دیدگاه مکتب حکمت متعالیه؛ بر اساس دیدگاه علامه حسن زاده آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برزخ و تحولات نفسانی انسان در آن، یکی از بحث برانگیزترین مسائل فلسفی-کلامی است و شناخت ماهیت انسان در برزخ، تأثیر بسزایی در گستردگی و حل مباحث مرتبط با سعادت و شقاوت و استکمال انسان خواهد داشت. برزخ به لحاظ رتبه وجودی فراتر از ماده و فروتر از عقل و به لحاظ ویژگی ها و پیامدها، از هر دو طرف بهره مند است. از نگاه علامه حسن زاده آملی، روح انسان پس از مفارقت از بدن مادی، در قالب حیات آخرتی متناسب با ملکات نفس حضور می یابد و علم و عمل مهم ترین نقش را در اشتداد وجودی انسان دارد. این مقاله با روش تحلیلی و با بررسی عالم مثال و تکیه بر نگاه علامه حسن زاده آملی، می کوشد تصویر روشنی از ارتباط میان ماهیت انسان و فرجام شناسی او در عالم برزخ با علم و عمل او در دنیا ارائه دهد. بررسی و تحلیل این موضوع در اندیشه ایشان، این دستاورد را به همراه داشت که بدن مثالی همواره همراه انسان بوده و شکل و صورت و مقدارِ مجرّد از ماده و لوازم آن دارد. نیز نفس با رسیدن به حدی از تکامل می تواند بدن طبیعی را رها کرده، با بدن مثالی که انفکاک ناپذیر از نفس است، در برزخ نیز تکامل و ماهیتی متأثر از علم و عمل داشته باشد.
ایمان صحابه در قرآن؛ بررسی و نقد نظریه عدالت صحابه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اهل سنت به دلیل نپذیرفتن امامت و خلافت منصوص، با هدف ایجاد اعتماد و اطمینان به واسطه های انتقال معارف و احکام اسلامی از رسول خدا| به نسل های بعدی، با استناد به شماری از آیات و روایات، نظریه عدالت همه صحابه را مطرح کرده اند. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی به نقادی این نظریه پرداخته، به این پرسش پاسخ داده ایم که آیا آیات مرتبط با ایمان صحابه با نظریه عدالت صحابه سازگار است؟ در این مقاله با توجه به آیات مرتبط با نظریه عدالت صحابه، مباحثی مانند سبقت در ایمان، پایداری بر ایمان، پیمان بر ایمان، درجات ایمان، اظهار دروغین ایمان، ضعف در ایمان و انصراف از ایمان بررسی شده اند. نتیجه اینکه پایه نظریه عدالت صحابه مستحکم نیست و صحابه همانند دیگر افراد امت اسلامی به اقتضای خلقت انسانی و شهوات نفسانی در معرض ارتکاب برخی گناهان کبیره بوده اند و بلکه برخی مرتکب آنها نیز شده اند.
تحلیل انتقادی اشکالات فخر رازی بر دلایل افضل بودن امام علی(ع)در کتاب الاربعین فی اصول الدین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
افضل بودن و برتری امیرمؤمنان علی× بر دیگران بجز پیامر اسلام| از دلایل مهم شیعه بر حقانیت امامت حضرت علی× و جانشینی ایشان پس از رسول خدا| می باشد؛ اما فخر رازی یکی از مفسران و متکلمان اهل سنت در کتاب الأربعین فی اصول الدین دلایل افضل بودن امیر مؤمنان علی× همچون آیه مباهله، سبقت ایمان، اعلم بودن، جهاد و شجاعت حضرت علی× و دیگر روایت های دلالت کننده بر امتیازات آن حضرت بر دیگران را نقد کرده است. در پژوهش حاضر تلاش شده است با بهره گیری از آرای اندیشمندان شیعه، به روش توصیفی و تحلیل محتوا، برخی از شبهه ها و اشکالات فخر رازی در این باره بررسی و نقادی گردد. نتیجه این بررسی ها نشان می دهد هیچ کدام از ایرادهای ایشان بر دلایل افضل بودن امیر مؤمنان علی× وارد نمی باشد.