مقالات
حوزه های تخصصی:
مفهوم تناسب و هماهنگی، پیوند وثیقی با مفهوم خوبی دارد و در بسیاری از موارد این مفهوم در معنای خوبی لحاظ می شود. خوب بودن یک وسیله برای یک هدف، به معنای مناسب بودن آن وسیله برای رسیدن به آن هدف است و خوب بودن یک چیز برای انسان به معنای مناسب بودن آن برای انسان است. در این مقاله، ادعا می شود که خوبی ارزشی و به ویژه خوبی اخلاقی نیز بر اساس مفهوم تناسب قابل تبیین است. مدعای اصلی این است که همه ارزش ها به ویژه ارزش های اخلاقی از تناسب و هماهنگی وجودی برمی خیزند و اساسی ترین تناسب و هماهنگی که خاستگاه ارزش است، تناسب و هماهنگی وجودی میان خداوند و مخلوقات او است. نظریه های دیگری نیز وجود دارند که ارزش اخلاقی را بر اساس مفهومی از تناسب تبیین کرده اند، ولی از آن جا که معنایی فراگیر از آن را در ذهن نداشته اند، از تبیین ارزش در پایه ای ترین مرحله ناکام مانده اند. تناسبی که در این مقاله خاستگاه ارزش شمرده می شود، تناسبی فراگیر و مطلق است که میان همه موجودات و در رأس آن میان مخلوقات و خداوند برقرار می شود و در این گونه تناسب، هر موجودی هم جایگاه وجودی خود را در عالم به رسمیت می شناسد و به آن پایبند می ماند و هم نقش وجودی موجودات دیگر را نسبت به خود پذیرا خواهد بود. چنین تبیینی از ارزش هم با ارتکازات ما هم خوانی دارد و هم پاسخی قانع کننده به بسیاری از پرسش ها فراهم می کند.
نسبت قیاس ناپذیری با نسبی گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قیاس ناپذیری یکی از مفاهیم اصلی در رویکردهای تکثرگرایانه معاصر است که در گسترش و تثبیت نسبی گرایی در دو حوزه شناخت شناسی و وجودشناسی نقشی محوری ایفا کرده است. در این نوشتار نخست جایگاه و کارکرد مفهوم قیاس ناپذیری در فلسفه معاصر بررسی خواهد شد و سپس با محور قراردادن دیدگاه تامس کوهن مبنی بر قیاس ناپذیری پارادایم های متکثر در طول تاریخ علم، دلایل تاریخی و منطقی این انگاره و ابعاد نسبی گرایانه آن بحث خواهد شد. در ارزیابی نهایی نیز از پیش فرض ضدرئالیستی این انگاره بحث می کنیم و از این رهگذر، استدلال خواهد شد که با قیاس ناپذیری امکان دفاع از عقلانیت و امکان گفت و گوی انتقادی از دست می رود.
بررسی و تبیین نظریه حرکت در مجردات(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان حرکت در مجردات را امری ناممکن دانسته اند. براهین آنها بر ثبات مجرد بر این مبنا استوار است که ماده شرط تحقق حرکت است. این مقاله می کوشد پس از تبیین حقیقت حرکت، نشان دهد که به ویژه بر مبنای حرکت جوهری، وجود ماده از اساس مورد تردید قرار دارد و براهین اثبات هیولی، یعنی برهان قوه و فعل و برهان فصل و وصل ناتمام است. با انکار هیولی باید در تعریف مجرد بازنگری کرد و آن را به موجودی که دارای وضع و حیّز نیست تعریف کرد؛ زیرا تعریف آن باید به گونه ای باشد که مثبتان و منکران هیولی در آن مشترک باشند. نیز با انکار هیولی نمی توان از تلازم ماده و قوه سخن گفت. از سوی دیگر، در این مقاله پنج برهان عقلی بر ثبات مجرد استقصا، تقریر و نقد شده و در ادامه ضمن بررسی و نقد شواهد نقلی ثبات مجرد، روشن می شود که این دلایل اعتبار کافی ندارند. از رهگذر این مقدمات، امکان عقلی وقوع حرکت در مجردات اثبات می شود و با تمسک به دلایل نقلی می توان وقوع حرکت و تغیّر را در آنها نیز پذیرفت.
نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفه غرب؛از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دکارت، به عنوان یکی از نمایندگان برجسته مبناگرایی سنتی، برای دستیابی به یقین، شک عام دستوری را نقطه آغاز قرار می دهد و بر اساس آن، در نخستین گام به وجود خود یقین می کند و از این طریق، معرفت به خدا و جهان را تبیین می کند. او در مسیر فکری خود تلاش می کند از اعتبار حواس که احتمال خطا دارند، بکاهد و ارزش بیشتری به شهود ذهنی دهد. دکارت وضوح و تمایز را ملاک حقیقت می داند و مصونیت از هر شک ممکن را معیاری برای یقین به شمار می آورد. بونجور که از معرفت شناسان معاصر است، در دفاع از مبناگرایی سنتی، با بیان انتقاداتی بر دکارت، می کوشد تا نظریه یقین دکارت را از نقدها بپیراید و به معیاری جدید برای خطاناپذیری باورها برسد. نظریه «آگاهی سازنده» بونجور راهی در تبیین باور خطاناپذیر می باشد. آگاهی سازنده یک مرحله هوشیاری غیر مفهومی است که با فرایند توصیفی می توان آن را به باور مفهومی تبدیل کرد. از این منظر، دیدگاه بونجور با اندیشه علم حضوری در فلسفه اسلامی قابل مقایسه است، با این تفاوت که از دیدگاه بونجور، در باورهای برآمده از آگاهی غیر مفهومی احتمال خطا وجود دارد، ولی توجه به آن معقول نمی نماید.
معانی عدالت در اخلاق اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم کلیدی که در حوزه های مختلف علوم انسانی از جمله علم اجتماع، سیاست و اخلاق مطرح می شود، «عدالت» است. از این اصطلاح، تعاریف و معانی مختلفی وجود دارد. هدف این پژوهش، بررسی معانی عدالت در اخلاق اسلامی است. برخی از حکمای اسلامی به تبع افلاطون، با ارائه تعریفی نفسانی و روان شناختی از عدالت، آن را به سازگاری و تسالم قوای نفس تعریف کرده اند. عدالت بر اساس این تعریف، فضیلت جامع نفس است که از حصول فضایل سه گانه نفس، یعنی حکمت، شجاعت و عفت پدید می آید. برخی دیگر به تبع ارسطو، عدالت را فضیلت حد وسط بین ظلم و انظلام تعریف کرده اند که به توزیع عادلانه اموال و امکانات بین دیگران مربوط است. برخی نیز عدالت را به فضیلت عقل عملی که از اعتدال آن اعتدال جمیع قوا حاصل می شود تعریف کرده اند. در نهایت، به نظر می رسد تعریف کامل و جامع عدالت، قرار دادن هر چیز در جای مناسب خودش است و تعاریف دیگر عدالت اعم از تعریف روان شناختی، اجتماعی، سیاسی و ... همه در نهایت به این تعریف جامع بازگشت می کنند. در این مقاله به مباحث دیگری حول مفهوم عدالت مانند تعیین رذیلت مقابل عدالت، اندراج انواعی خاص از فضایل تحت عدالت و بساطت و ترکب معنای آن در اخلاق اسلامی نیز پرداخته شده است.
علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با بررسی دیدگاه های عالمان سده اخیر حوزه علمیه اصفهان در مسئله علم امام، تلاش دارد تا دیدگاه های جریان های فکری این حوزه را در این زمینه به تصویر بکشد. در این مقاله ضمن اشاره به استدلال ها و تبیین های علمای این دوره اصفهان، سه جریان فکری معرفی می شوند: 1. جریان فلسفی و عرفانی ای که علم امام را مطلق و فعلی دانسته و به عمومیت آن معتقدند؛ 2. جریان حدیثی ای که علم امام را مشروط می داند، اما به عمومیت آن باور دارد؛ 3. جریان کلامی ای که علم امام را مشروط و جزئی می شمارد. از جمله بزرگان جریان اول می توان به سید علی آقا نجف آبادی و شاگردانش سید علی علامه فانی، بانو امین و سید حسن مدرس اشاره کرد. از بزرگان جریان دوم می توان از شیخ محمدتقی نجفی مسجدشاهی و میرزا یحیی بیدآبادی نام برد. سید عبدالحسین طیّب، عطاءالله اشرفی اصفهانی و سید محمدجواد غروی اصفهانی از بزرگان جریان سوّم به شمار می آیند.
استعاره های تن در مثنوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رابطه میان نفس و بدن از جمله مهم ترین موضوعات مثنوی معنوی اثر ماندگار جلال الدین محمدبلخی است که بیش از هزار بیت را به خود اختصاص داده است. واژگان نفس، تن ، بدن، جسم، روح، روان، جان و مرگ کاربرد های فراوانی در مثنوی دارند. اصطلاح نفس در مولوی بیشتر کاربرد اخلاقی دارد و واژگانی چون روح، جان و روان به جای نفس فلسفی نشسته اند، و کاربست تن، جسم و بدن در مقابل جان و روان در اغلب ابیات مثنوی، و تفکیک هویت و نقش هر کدام نشان از نگاه دوگانه انگار مولوی به موضوع رابطه نفس و بدن دارد. با توجه به بیان تمثیلی مولوی و به کار بستن تشبیه و استعاره در معرفی نفس و بدن که از مهم ترین روش ها در بیان مسائل پیچیده است بهترین شیوه در نفس شناسی مولوی از طریق استعاره هاست. از این رو، در این مقاله سعی شده با بیان استعاره های تن، وجه شبه، پیش فرض ها و لوازم آن در موضوع رابطه نفس و بدن بیان شود. مولوی تن را حجاب، قفس، خار، جماد، خاک حقیر، چراغ ضعیف، کنده و ... می داند که همه این استعاره ها حکایت از نگاه منفی به تن و جسم در مقابل جان و روان دارد. وی تنها راه نجات انسان و تنها طریق نیل به حیات ابدی و روحانی را ترک تن می داند و راه های خلاصی از زندان تن را ترک شهوات، حرص و آز، رذایل و اتصاف به صفات الهی و ربانی معرفی می کند.