مقالات
حوزه های تخصصی:
در الهیات مسیحی و همچنین در عرفان اسلامی «کلمه الهی» به عنوان واسطه خلقت موجودات معرفی شده است. کلمه الهی در مسیحیت همان لوگوس است که عبارت های اوَل انجیل یوحنا درباره آن است و در عرفان اسلامی «کلمه محمدیه» یا «حقیقت محمدیه» است. اینکه حقیقت وجودی دو انسان، یعنی حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد(ص) مبدأ پیدایش دیگر موجودات است، مصادیقی از آموزه ای در مطالعات ادیان است که به نام «نگرش انسان - جهانی» مشهور شده است و در واقع از مشترکات عرفانی ادیان ابراهیمی اصیل است. با این حال، میان الهیات مسیحی و عرفان اسلامی در شرح و تفصیل این مطلب تفاوت وجود دارد. در مسیحیت، کلمه الهی متجسد می شود؛ یعنی جسمانیت می یابد و در جایگاه یکی از اشخاص ثلاثه تثلیث قرار می گیرد، ولی در عرفان اسلامی کلمه «الهی» متجلی می شود، بی آنکه از جایگاه تنزیهی خود بیرون آید. مقاله حاضر به شرح و تفصیل این موضوع می پردازد.
بررسی و نقد نظریه حکیم سبزواری در تبیین «أمر بین أمرین»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مباحث مطرح در جامعه فکری مسلمانان ربط و نسبت افعال ارادی انسان با نظام افعال الهی است؛ به گونه ای که هر کدام از جریان های فکری در قبال آن موضع گرفته اند. به طور کلی در این مسئله چهار نظریه مطرح است: نظریه جبر مطلق، نظریه تفویض مطلق؛ نظریه کسب و نظریه «أمرٌ بین أمرین». سه نظریه نخست به اهل سنت مربوط است و نظریه اخیر ویژه پیروان اهل بیت پیامبر9(ص) می باشد. مشکل سه نظریه نخست آن است که در تعارض با آموزه های دینی است. نظریه «امر بین امرین»، نافی جبر مطلق و تفویض مطلق است و اندیشمندان امامیه در تفسیر و تبیین آن تاکنون نظریه های مختلفی ارائه کرده اند. حکیم سبزواری از جمله کسانی است که کوشیده است بر مبنای اصل هستی شناختی «وحدت شخصی حقیقت وجود» تبیینی عقلانی از این نظریه به دست دهد. در این مقاله تبیین وی از این مسئله بررسی و نقد شده است.
مبانی و ادله فناناپذیری نفس در اندیشه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتالهین شیرازی بر اساس مبانی خاصّی مانند اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، حدوث جسمانی نفس و تقسیم عوالم هستی به عالمِ ماده، عالم برزخ و عالم عقول به اثبات فناناپذیری نفس انسانی می پردازد. با توجه به این مبانی، ملاصدرا ثابت می کند که نفس انسان در ابتدای وجودش به صورت مادی حادث شده و در مسیر یک حرکت جوهری قرار می گیرد. در طی این حرکت که در ذات نفس روی می دهد، نفس مادی به یک موجود مجرد تبدیل می گردد و پس از آن، در عالم عقول حیات جاودانه می یابد. بنا بر دیدگاه وی، عقولی هم که در این زندگی مادی نتوانسته اند به مرتبه تجرد برسند، در عالم برزخ به حرکت جوهری خود ادامه می دهند تا آن گاه که مجرد شوند و به عالم عقول بپیوندند. البته بر دیدگاه ملاصدرا در این خصوص نقدهایی نیز وارد است. این پژوهش به بررسی و نقد برخی مبانی و دلایل جاودانگی نفس در اندیشه ملاصدرا می پردازد.
امکان یا امتناع معاد جسمانی و ارتباط آن با ساختار زبان دین از دیدگاه ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
معاد به عنوان یکی از اصول و آموزه های دینی همواره دغدغه متفکران بوده است. ابن سینا به عنوان فیلسوف مسلمان، معاد جسمانی را منقول و مقبول دینی می داند، ولی آنچه در تحلیل های فلسفی برای او مسأله است، امکان یا امتناع معاد جسمانی است. آرای ابن سینا در این زمینه، دست کم در ظاهر متناقض به نظر می رسد. این نوشتار بر آن است تا نشان دهد نظر نهایی ابن سینا این است که معاد جسمانی به لحاظ عقلی محال است، ولی چون ادیان به هدایت عموم انسان ها به سعادت و معاد روحانی موظف اند و عموم انسان ها از درک حقیقت معاد روحانی عاجزند، در نتیجه پیامبران به اذن الهی معاد روحانی را به زبان تمثیلی و به صورت معاد جسمانی توصیف کرده اند. البته تمثیلی بودن زبان دین بدین معنا نیست که خالی از حقیقت است، بلکه زبان تمثیلی دین برخوردار از حیثیّت رمزی است که اهل حکمت از آن باخبر می گردند.
شخص کامل از دیدگاه فخر رازی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فخر رازی نفوس انسانی را هم به لحاظ جوهر و هم از جهت سیر الی الله و پای بندی عملی و نظری به آموزه های دینی همچون هرمی می داند که «شخص کامل» در رأس آن قرار دارد. او کمال انسان ها را مرهون دو دسته امور تکوینی و تشریعی، و شرط رسیدن به آن را استعداد ذاتی نفس می داند. انسان کامل در الگوی فخر رازی، تجلّی گاه انوار کبریایی، واقف به اسرار آفرینش عوالم امر و خلق، پیوسته به انوار عالم قدسی و ارواح مجرد است. چنین انسانی در پرتو آموزه های وحیانی و رشد عقلانی، نفس خویش را در همه جنبه ها (قوا) به کمال رسانیده است. وی وجود «انسان کامل» را در هر زمانی ضروری، و او را شرط رسیدن دیگر انسان ها به سر منزل مقصود می داند. دیدگاه رازی در این زمینه کاملاً شبیه دیدگاه امامیه در مسئله امامت است تا آنجا که وی امام «معصوم» امامیه را از مصادیق انسان «کامل» می داند. از دیدگاه ایشان ارواح ضعیف با پیوند و محبتی که با ارواح کامل برقرار می کنند، به واسطه آنها محل بروز انوار الهی خواهند شد. در این نوشتار به بررسی توصیفی - تحلیلیِ جایگاه انسان کامل در اندیشه فخر رازی پرداخته ایم.
منشأ الزام های اخلاقی از نظر کریستین کرسگارد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات فرا اخلاقی، بحث از منشأ الزام های اخلاقی است. مسئله این است که الزام های اخلاقی، یعنی بایدها و نبایدهای اخلاقی از کجا ناشی می شوند؟ به باور خانم کریستین کرسگارد، فیلسوف معاصر آمریکایی، منشأ الزام های اخلاقی هویت اخلاقی انسان و انسانیت انسان است. انسان به دلیل خودآگاهی اش به صرف میل به چیزی آن را انجام نمی دهد، بلکه از خود می پرسد که آیا درست است که مطابق میل خویش رفتار کنم؟ کرسگارد که همانند کانت به ارزش ذاتی انسانیّت معتقد است، می گوید که دلایل ما برای انجام دادن چیزی را هویت و طبیعت ما مشخص می کند. هویت ما به عنوان انسان، زن یا مرد، عضوی از قوم یا نژاد، دین خاص یا طبقه اجتماعی خاص و ... الزام های نامشروطی را بر ما تحمیل می کنند. بنابراین، از نظر کرسگارد هویت ما به عنوان یک انسان منشأ هنجارها و الزام های اخلاقی ماست. نقض این الزام ها به معنای از دست دادن هویت ماست. انسانیت بخش مهم هویت ماست. به نظر می رسد افزون بر برخی اشکال ها بر نظریه اخلاقی کرسگارد، ایرادهای وارد بر نظریه اخلاقی کانت نیز بر آن وارد است؛ از جمله اینکه اصل انسانیت و هویت عملی انسانی نمی تواند همیشه به عنوان معیاری موفق در تشخیص فعل اخلاقی عمل کند.
فلسفه و بحران خرد در اندیشه هورکهایمر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی مفهوم فلسفه در اندیشه ماکس هورکهایمر می پردازد. هورکهایمر میان دو گونه خرد، یعنی خرد ذهنی و خرد عینی تمایز قائل شده و استدلال می کند که اندیشه معاصر غرب، در نتیجه چیرگی خرد ذهنی دست خوش بحران شده است. از جمله تجلّی های این بحران ناسازگاری، نگرش های نسبی گرایانه و جزم اندیشانه به مفهوم حقیقت است. هورکهایمر راه برون رفت از این بحران را در مفهومی دیالکتیکی از فلسفه می جوید. این مقاله به بررسی تحلیل هورکهایمر از دو گونه خرد و نیز تشریح تناقض های حاصل از چیرگی یک گونه خردورزی بر گونه دیگر می پردازد. به ویژه نگرش هورکهایمر درباره مفهوم حقیقت بررسی شده و مقاله درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که آیا فلسفه او قادر است مفهومی بینابینی از حقیقت ارائه دهد که از جزم اندیشی و نسبی گرایی به یکسان دور باشد؟