مقالات
حوزه های تخصصی:
فضایل عقلانی در فرایند استنباط حکم و در مقام باورمندی و افتاء از مسائل مهمی هستند که فقیهان و مجتهدان می بایست به تحصیل آنها بپردازند. بدون تردید فقدان این فضیلت ها، موجب نقصان وجاهت و اعتبار ثمره عملیات فقاهت است. پیش فرض ما این است که عالمان دین همچون دیگر اندیشه ورزان به صورت آشکار و پنهان دستخوش آفت ها و آسیب های اخلاقی هستند. فضائل متعددی از جمله گشودگی ذهنی، پشتکار فکری، دقت و تمرکز، تواضع فکری، شجاعت فکری، احتیاط فکری، گشودگی فکری، انصاف فکری و استقلال فکری مجموعه فضائلی هستند که در اعتبار معرفت مؤثرند. از آنجا که در اجتهاد و استنباط احکام شرعی، باورهای مجتهد نقش اساسی ایفا می کند، در این مقاله نقش فضیلت عقلانی «تواضع فکری» در فرایند استنباط حکم شرعی بررسی شده است. نتیجه اینکه آراستگی به فضیلت «تواضع»، حجاب نفسانیت و منیّت را از پیش روی مجتهد و ادله احکام برداشته و طریق وصول به حکمی اخلاقی تر را هموار می سازد.
بررسی انتقادی دیدگاه فنایی درباره حجیّت ظنون عقلی (1)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ابوالقاسم فنایی در طرح اصلاح گرایانه خود، ظنون عقلی را حجّت می داند و مبتنی بر این نکته، به نقد اجتهاد متداول در حوزه های علمیه می پردازد. هدف مقاله حاضر، نقد دیدگاه او به روش تحلیلی است. ادعای ما این است که مقام معرفت متفاوت از مقام داوری است؛ مقام معرفت، بی شمار ارزشی، بی آستانه و قانون ناپذیر است؛ حال آنکه مقام داوری دوارزشی، آستانه مند و قانون پذیر است. در مقام داوری چه بسا جنبه های غیر معرفتی نیز ترجیح یابند. حجت های اصولی، حجت های مقام داوری فقهی هستند و قانون پذیری آنها، ما را به مراجعه به نقل و فحص از دخالت زائد قانون گذار ملزم می نماید. پس از این بررسی، درمی یابیم که در نصوص فراوانی، قانون گذار از عمل به ظنون عقلی در مقام افتاء نهی کرده است. چشم پوشیدن از این نصوص بدون ارائه دلایل قوی تر از آنها امکان پذیر نیست.
نقادی اخلاق باور کلیفورد بر محور اصل عدالت اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار کاربرد دسته ای از مفاهیم در اخلاق باورِ کلیفورد را با کاربرد آنها در اخلاق باور رقیب فکری او، یعنی جیمز مقایسه کرده ایم. این مفاهیم شامل توجیه اخلاقی هنجار دلیل، توجیه معرفتی هنجار دلیل، آسان باوری، ایده عمل بر اساس احتمالات و پذیرش باورهای بی دلیل می شود. ادعای ما این است که کلیفورد با وجود اینکه اصل دلیل حداکثری «باور به چیزی با دلایل ناکافی همیشه، همه جا و برای همه نادرست است» و معیار تحقیق پذیری را پیشنهاد می دهد، خود عامل به آنها نیست و استفاده ای از مفاهیم می کند که او را به دیدگاه رقیب نزدیک تر می سازد؛ به گونه ای که می شود گفت ما با دو کلیفورد افراطی و معتدل و دو نوع قرینه گرایی افراطی و معتدل روبه رو هستیم. با معرفی «اصل عدالت» به مثابه حس انصاف درونی انسان ها که در قالب قاعده زرین اخلاقی «آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند» صورت بندی شده است، پیشنهاد می کنیم که نظام اخلاق باوری که کلیفورد معتدل ارائه می دهد، اخلاق باور عادلانه تری است.
پیش داشت کمال یافتگی؛ شرط ضروری فهم و کژفهمی نزد گادامر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی نوشتار حاضر، واکاوی استلزام پیش داشت کمال یافتگی به عنوان شرط ضروری فهم و کژفهمی در گادامر است. جهت دستیابی به این هدف از روش تحلیلی بهره گرفته شده است. گادامر، فرض موقتیِ مفسر در خوانش هر متن، مشتمل بر دو عنصر صوری (وحدت و انسجام درونی) و محتوایی (حقیقت کامل بودن) را پیش داشتِ کمال یافتگی می نامد. او بر آن است که فهم یک متن با فرافکندن معنای اولیه مفسر آغاز می گردد، اما اگر دوْر هرمنوتیکی با پیش معنایی درست به جریان نیفتد، عمل فهم شکست خواهد خورد؛ زیرا تناسب میان پیش معنای مفسر و خود متن، محل تردید است؛ از این رو هنگامی که متنی خوانده می شود، فرض وحدت و انسجام درونی آن، نخستین فرض ضروری، جهت اصلاح، رد یا تأیید پیش معنایِ اولیه مفسر است؛ ولی این فرض، ناکافی است و لازم است مفسر، حقیقت کامل متن را نیز به طور موقت، جهت آزمودن پیش معنا و پیش داوری های خود مفروض گیرد؛ زیرا اگر مفسر، صرفاً با پیش فرض انسجام متن، به فهم جزئیات آن بپردازد، ممکن نیست که آن جزئیات بتوانند نادرستی معنای اولیه محدود و تحریف شده را نمایان سازند. پیش داشت کمال یافتگی، فرضِ "قابل فسخِ" مرجعیت متن است که پیش داوری ها و طرز فکرهای شخصی و دل بخواهانه مفسر را به چالش کشیده و مقدمه ای جهت اصلاح یا تأییدشان می گردد. پیش داشت کمال یافتگی، بایسته فهم است و در خور واکاوی؛ زیرا هر مفسری در تلاش برای فهم، کمال یافتگی متن را پیش بینی می کند تا با کشمکش میان معنای پیش بینی شده و مقاومت متن از تفسیر نامناسب، دل بخواهانه و ذهنیت گرایانه بپرهیزد.
پاسخ به مسئله گرتلر درباره معیار درون گرایی برون گرایی در فلسفه ذهن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین پیش فرض های نادرست گرتلر این است که چون گمان می کند نظریه دکارت یا دست کم نظریه دکارت گرایی، طبق برداشت متعارف نظریه ای درون گرایانه است، پس باید معیار مطلوب ما برای ویژگی «نفسی برای شناسا» به گونه ای طراحی شود که حتماً نظریه دکارت یا دست کم دکارت گرایی کماکان در زمره درون گرایی طبقه بندی شوند. این پیش فرض نادرست موجب شده است گرتلر در چهار معیار نخستین خود با منحصر ساختن ویژگی های نفسی در ویژگی هایی دارای موقعیت مکانی خاص یا ماهیت فیزیکی خاص نتواند معیاری عام مطرح کند. همچنین به نظر می رسد دیگر سطور استدلال گرتلر نیز دچار مشکل اند. من در بخش پایانی، یک معیار جدید بازگشتی و یک تبیین غیربازگشتی برای این تمایز مطرح و از آن دفاع خواهم کرد. حتی اگر معیار مزبور پذیرفته نشود، با توجه به پیش فرض خطای گرتلر در مورد لزوم ارائه یک معیار یا تعریف متفق علیه هنجاری توصیفی و همچنین خطاهای گوناگون روش شناختی که در مقاله قبلی بیان شده است، مسئله گرتلر منحل خواهد بود.
معرفت و علایق انسانی؛ جُستاری درباره نسبت دو مقوله(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد به یکی از مباحثِ چالش برانگیز در معرفت شناسی یا علم شناسی، یعنی رابطه «علایق انسانی» با «معرفت» به ویژه «معرفت علمی» بپردازد و الگویی قابل دفاع از نسبتِ میان این دو مقوله ارائه دهد. در این راستا، نخست سه سنخ الگوی پیشنهادی درباره این رابطه طرح و نقد می شوند: «رابطه استعلاییِ» علایق با معرفت (هابرماس)، «رابطه برسازنده» یک سویه علایق با معرفت علمی (برنامه قوی) و «رابطه برساخته دوسویه» علایق معرفت (نظریه شبکه عامل). سپس در ادامه تلاش می شود الگوی جدیدی از پیوند علایق انسانی و معرفتِ علمی در یک چارچوب «تصمیم گرایانه» ارائه گردد که معتقدیم هم در برابرِ نقدهای پیش گفته مصون است و هم به شکلِ واقع گرایانه تری موقعیت های بالفعلِ تصمیم گیریِ علمی و نقشِ علایق در آن را توضیح می دهد. در این نظریه، به اختصار علایق و منافعِ انسانی همواره نقشی برسازنده در معرفت دارند (در برابر اسطوره «دانشمند بی علاقه»)، ولی برخلافِ هر سه الگوی مورد نقد، آنها را به عنوان «بُردارهای تصمیمِ» امکانی که عضوِ خانواده ای بزرگ تر از ارزش ها هستند تصویر می کند که در برهم کنشِ با یکدیگر به انتخاب های علمی شکل می دهند.
کاوشی در ابعاد کلامی نظریه «حق الطاعه»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نظریه «حق الطاعه» یک دیدگاه نو و خلاف مشهور در علم اصول فقه درباره تکلیف در شبهات بدوی است. مبدع این نظریه سیدمحمدباقر صدر است که در مقابل مسلک «قبح عقاب بلابیان» و حکم برائت عقلی در محتمل التکلیف، به احتیاط عقلی و اشتغال ذمه قائل شده است. صدر این دیدگاه را به هنگام بحث از برخی موضوعات اصولی همچون حجیّت قطع، قبح تجری و ترخیص اطراف علم اجمالی بیان کرده است. این نظریه پس از صدر مورد نقد و بررسی های مختلف دانشمندان علم اصول قرار گرفت، ولی به خاستگاه کلامی صدر در این نظریه به شایستگی پرداخته نشده است؛ ازاین رو در این نوشتار بدون تعمیق و تعرض به مباحث دانش اصول فقه درباره این نظریه، با روش توصیفی تحلیلی، «صفات و اسمای الهی» و «تکلیف»، به مثابه دو متغیر کلامی در ساختار نظریه «حق الطاعه» مورد کاوش، نسبت سنجی و تحلیل منطقی قرار می گیرد.