آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

آینده و آرمان موضوعاتی هستند که امروز بیش از هر روز مسأله مند شده اند. در وضعیت ابهام ناامید کننده ای که آینده را فرا گرفته، نیاز فردی، موفقیت شخصی و آینده ی نزدیک، تلاش ها را به خود معطوف کرده و آرمان جمعی و آینده ی دور به موضوع ثانوی تبدیل شده است. در چنین وضعیتی «خود» پیوند ش را از زمینه ی اجتماعی می گسلد، از جامعه، تاریخ و از خویش بیگانه می شود و به شیءوارگی میل می کند. دانشگاه و تربیت دانشگاهی در این میان چه نقشی ایفا می کند؟ پرسش مشخص مقاله آن است که دو دسته رشته ی علوم طبیعی و علوم اجتماعی با این ازخودبیگانگی چه نسبتی دارند؟ دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نمونه ی نوعیِ یک دانشکده ی علوم انسانی و دانشکده ی فنیِ دانشگاه تهران به عنوان یک نمونه ی نوعیِ دانشکده ی علوم طبیعی درنظر گرفته شد. با 15 دانشجو از هر یک از این دو دانشکده درباره ی آرمان ها و آرزوهای شان مصاحبه ی عمقی انجام شد. براساس نتایج به دست آمده، قانون علیت تک خطی و تعین گرایانه ی حاکم بر پرورش در فضای علوم طبیعی و فنی، به جهان انسانی نیز سرایت می کند. در فضای این رشته ها جامعه نه موجودیتی مستقل، که جمع جبری مجموعه ی افراد منفرد دیده می شود و آینده و آرمان چیزی بیش از موفقیت های شخصی دانسته نمی شود. در مقابل، در فضای سیال و چندپارادایمی حاکم بر علوم انسانی، رابطه ی فرد-جامعه رابطه ای پیچیده، چندجانبه و رفت وبرگشتی درک می شود. موفقیت شخصی و آرمان جمعی درهم تنیده تلقی می شود و آرمان، نه موفقیت فردی در قالب وضع موجود، که خواستِ تغییر در وضع موجود دانسته می شود.

تبلیغات