بیان مسئله : ارتباط میان معماری و نقاشی یکی از حوزه های مورد مطالعه در نظریه هنر و معماری است. هر چند معماری ترکیبی از معانی کاربردی است، ولی می تواند در ارتباط با نقاشی، از بابت فرم و فضا مطالعه شود. در این میان، در خلق اثر هنری، اگر «هنرمند» متغیر ثابت فرض شود، این سؤال مطرح است که ساختار فکری او در خلق فرم و فضا در دو رسانه، چه تأثیری بریکدیگر دارند و در نهایت منجر به چه نوع ارتباطی بین دو نظام هنری می شود؟هدف پژوهش : هدف این پژوهش به طور اخص مطالعه آثار معمارانی است که در هر دو حیطه فعالیت دارند. فرض بر آن است که مهارت معمار از فاصله تصور تا تصویرکردن طرح واره های ذهنی به عنوان نقاشی، منجر به نشر اندیشه او می شود و این فرایند در نحوه آفرینش اثر معماری و تفکر فضایی او مؤثر است.روش پژوهش : پژوهش با رویکرد کیفی و روش تطبیقی بین رشته ای، منطبق با دیدگاه کری واک انجام شده و مدل پژوهش ترکیبی از گرایش های فضایی و رهیافت های معنایی فرم و فضا است. در بخش اول آثار نقاشی مهرداد ایروانیان و علیرضا تغابنی، به عنوان نمونه، با روش شکل گرایی ولفلین تحلیل می شوند. در گام بعد مفاهیم فرمی-فضایی معماری آنان بررسی شده است. دستاوردهای این تحلیل برآمده از مطالعات نظری و داده های تجربی هستند که از طریق روش توصیفی نتیجه گیری می شوند. در نهایت جهت تبیین رابطه، مقایسه تطبیقی تحلیل ها در دو رسانه صورت می گیرد.نتیجه گیری : به نظر می رسد برخورد هنرمند در راستای معانی مصادیق عینی (ابژکتیو) اثر، در سطح «ابتدایی» و «کارکردی» در دو حیطه کاملاً مستقل صورت گرفته و به معانی ذهنی (سابژکتیو) در سطح «ارزشی» پرداخته شده است که قابلیت تطبیق بر ساختار فکری هنرمند را دارد. در سطح «نمادین» با انتقال برخی رهیافت های فرمی از نقاشی به معماری، اثر معماری بیشتر به بعد هنری خود نزدیک شده و جنبه زیبایی شناسی یافته است.