با ورود به هزاره سوم و تأکید بر عواملی همچون آگاهی، اندیشه و آزادی، انسان گرایی و توجه به نقش نیروی انسانی در سازمان ها دیدگاه جهان شناختی و انسان شناختی مدیران تغییر یافته است؛ لذا سازمان های مختلف به دنبال تربیت انسان هایی هستند که بتوانند در جامعه جهانی به دور از تعصب و کوته نظری ها زندگی کنند و معتقد به اخلاقیات و ارزش هایی متعالی باشند. پژوهش حاضر باهدف ترسیم نقشه ارتقا اثربخشی مدیران با بهره گیری از هوش معنوی و اخلاق حرفه ای در مراکز پایه ای آموزشی شهر مشهد در یک نمونه 200 نفری از میان جامعه آماری 1388 نفری با اجرای پرسش نامه های هوش معنوی کینگ، پرسش نامه اخلاق حرفه ای و پرسش نامه اثربخشی انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی و از نوع زمینه یابی و همبستگی بوده و برای تحلیل سؤالات پژوهشی از تحلیل واریانس، معادلات ساختاری و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شده است. نتایج به دست آمده از پژوهش حاکی از آن است که بین هوش معنوی و اخلاق حرفه ای با اثربخشی مدیران رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، به طوری که عامل هوش معنوی تأثیر مثبت 65/0 و معنادار 52/12 با اثربخشی و عامل اخلاق حرفه ای تأثیر مثبت 39/0 و معنادار 02/11 با اثربخشی دارد. همچنین یافته های حاصل از مدل ساختاری در حالت تخمین استاندارد نیز نشان دهنده رابطه مثبت و معنادار میان ابعاد اخلاق حرفه ای (فعالیت گروهی، صداقت رفتاری، رفتار حرفه ای، مسئولیت حرفه ای، تعهد علمی، مسئولیت مالی) و هوش معنوی (تفکر انتقادی، تولید معنای شخصی، توسعه آگاهی و آگاهی) با اثربخشی است.