از زمانِ آغاز نظریه پردازی درباره روابط بین الملل به مثابه یک رشته دانشگاهی، مهمترین بحث هستی شناختی در نظریه روابط بین الملل همانا نحوه استدلال پردازی دانش پژوهان درزمینه عرصه دانش پژوهیِ آن بوده است، عرصه ای که در مکتب انگلیسی از آن تحت عنوان «جامعه بین المللی» یاد شده است. در این چارچوب، با توجه به اهمیت این مفهوم و ابهامات رایج درباره آن، مقاله حاضر در ابتدا می کوشد جایگاه این مفهوم را در نظریه مکتب انگلیسی بازشناسد. سپس، نقدها بر آن مفهوم را می کاود؛ در وهله سوم، نسبت آن را با مفهوم نظام بین المللی توضیح می دهد. در پایان نیز برپایه نقدها در یک ارزیابی، استدلال می شود که جامعه بین المللی به شدت اروپامحور است و اروپازدایی از آن را ضروری می داند، که دو محور پژوهشیِ فراروی دانش پژو.هان روابط بین الملل خواهد گشود: نخست، تبارشناسی تاریخی که تامل انتقادی غیاروپایی محور درباره نحوه گسترش جامعه بین المللی را ایجاب می کند؛ و دوم که نیازمند نوعی آینده پژوهیِ نظری، با امکان تحول جامعه بین المللی کنونی سروکار دارد.. این دو محور چه بسا می تواند به بازسازی مفهوم جامعه بین المللی بیانجامد