آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

مکتب فرانکفورت از بزرگان دریافته که بنا بوده عصر جدید(روشنگری)، عصری همراه با آزادی و قدرت اراده انسانی و رهایی بخشی از سنت های اعصار گذشته باشد. عصری همراه با جرأت پرسیدن و دانستن. تفاوت میان این وعده و وضعیت عصر جدید که به ورطه خطرات بزرگی چون فاشیسم، نازیسم، سرمایه داری همراه با تقدس ابزارگرایی افتاده بود، مسئله عظیمی را در مقابل آن ها قرارداد. مسئله ای که هر نسل از نظریه پردازانش تا زمان حال تلاش دارند ضمن تحلیل دقیق از این انحراف به ارائه راه حلی در مقابل آن برسند. هرچند تفسیرهای متفاوتی از نگاه تحلیلی و راه حل مطرح شده توسط این مکتب موجود است ولی در این مقاله تلاش داریم تا با بهره گیری از رهیافت منطق درونی به روند تکوینی آنچه تحلیل مسئله و ارائه راه حل مکتب فرانکفورت بوده بپردازیم و ضمن ارائه تفسیر جدید خود به این سؤال بپردازیم که مبانی و استلزامات تحلیل راه حل این مکتب در مورد مسئله روشنگری را چه عوامل شکل داده است؟ پاسخ موقت ما در قالب فرضیه این است که پیامدهای اجتماعی آنچه محدودیت معرفت برآمده از عقل روشنگری یعنی پوزیتویسم خوانده می شود عامل اساسی شکل دهی به این مبانی و استلزامات بوده است.

تبلیغات