فضای سیاسی ایران همواره فضایی پیچیده بوده و این پیچیدگی در دو دهه اخیر بیش از گذشته، ذهن تحلیلگران مسائل ایران را به خود مشغول کرده است. ویژگی غالب فضای سیاسی ایران در دو دهه اخیر «واکنش های سریع بازیگران»، «تقاضاهای مصرانه مردم»، «ائتلاف های گذرا و ناپایدار»، «ازهم گسستگی و انشعاب مداوم و تصاعدی گروه های سیاسی» و «عوض شدن خط مشی ها» است. این خصلت ها باعث شده رویدادهای سیاسی ایران به شکلی آشوبناک در امتداد خطوط ستیز و همکاری پیش روند. بسیاری همواره این پرسش را مطرح کرده اند که دلیل پیچیدگی فضای سیاسی ایران، به ویژه در فاصله 1376 تا کنون و نبود کارایی رهیافت ها و رویکردهای مرسوم برای تحلیل درازمدت شرایط و پویش های میدان سیاسی و قدرت ایران چیست؟ در این مقاله با تکیه بر نظریه آشوب، پیچیدگی فضای سیاسی ایران در دو دهه اخیر واکاوی و به این پرسش پاسخ داده می شود. با بهره گیری از مفاهیم اساسی نظریه آشوب، این فرض به آزمون گذاشته می شود که پیچیدگی کنونی و غیرقابل پیش بینی بودن فضای سیاسی ایران ناشی از «اثر پروانه ای عوامل کوتاه مدت بر سیاست های کلان»، «تعدد نقش ها» و «پیچیدگی، پویایی و افزایش مهارت های تحلیلی بازیگران» مختلفی است که در حوزه های سیاسی و اجتماعی ایران فعالند و اهداف و فعالیت هایشان در هم گره خورده است. در این مقاله از روش «منظومه معنایی» بهره گرفته می شود و با در هم تنیدن مفهوم «اثر پروانه ای» با نظریه «آشوب» جیمز روزنا و صورت بندی منظومه ای معنایی، سعی در آزمون فرض مقاله می شود. در پایان مقاله با در نظر گرفتن تحولات جامعه ایرانی و نگاهی نظری ـ جامعه شناختی، پیشنهادهایی برای تصمیم گیری در فضایی پیچیده و آشوبناک سیاسی ارائه شده است.