خیابان مبحث مورد علاقه اکثر نظریهپردازان در حوزههای مختلف است. تفاوت دیدگاهها در این زمینه باعث شده تعاریف و به دنبال آن روشهای متفاوت برای مداخله در خیابان ارائه شود : کالبدی (لینچ، ۱۹۶۰ و کالن، ۱۹۶1 و بیکن، ۱۹۷۶)، زیباشناسی
(کبلانس، ۱۹۹۸)، اجتماعی (جیکوبز، ۱۹۶۱)، فرهنگی (لمنورل، ۱۹۹۴)، سیاسی (مارکس، ۱۸۷۰) یا تاریخی (نیکولو، ۱۹۹۵)؛ و به موازات آن دیگر محققین به دنبال راهکار جدید برای مداخله در خیابان باشند. از رویکردهای اخیر، کمیکردن کیفیتهای شهر است که دستور کار دانش منظر شهری قرار گرفته و یکی از ابزارهای آن نگرش سیستمی است.
بر این اساس، نظریهپردازان با نگاه سیستمی به شهر سعی در ارائه یک بستر علمی برای تحلیل سازمان فضایی شهر و نقش آن در تولید منظر شهری داشتهاند. از آنجا که خیابان، مهمترین عنصر کیفی و کمی در تشکیل سازمان فضایی شهر محسوب میشود، کمیکردن کیفیتهای آن از طریق برخورد سیستمی، چارچوبی علمی را برای مطالعه و طراحی در اختیار قرار میدهد. این مقاله در صدد است با استعانت از بنیان نظری نگرش سیستمی به بررسی و تبیین جایگاه نظم در تحلیل منظر خیابان پرداخته و تعاریفی مشخص از نظم خیابان و نقش آن در تولید منظر خیابان ارائه دهد.