مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
حکمت نظری
منبع:
طلوع ۱۳۸۳ شماره ۱۰ و ۱۱
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد بررسی و تطبیق فقه و سیاست در اندیشه سیاسی امام محمد غزالی و امام خمینی(ره) است با تأمل در اندیشه آن دو میتوان گفت که فقه و سیاست در حوزه حکمت عملی قرار میگیرد و نیز سیاست تابعی از فقه است.برای تبیین، نسبتسنجی آراء دو اندیشمند فوق به مباحثی چون ماهیت فقه سیاسی، عمل سیاسی و ماهیت فقهی سیاست پرداخته و به تفصیل بحث شده است.
بررسی، تحلیل و نقد دیدگاه ابن سینا درباره طبقه بندی علوم
حوزه های تخصصی:
از جمله اموری که فیلسوفان و علم شناسان از دیرباز به آن پرداخته اند، عرضه نوعی طبقه بندی کارا، جامع و مانع برای علوم و معارف بشری است. از جمله این بزرگان ابن سینا ست، که دو طبقه بندی در آثار خویش عرضه کرده است که یکی از آنها الگوبرداری از طبقه بندی ارسطوست و دیگری طبقه بندی مختار اوست. شیخ در طبقه بندی ارسطویی اش، نخست علوم عقلی و برهانی، یعنی حکمت را به دو دسته نظری و عملی تقسیم می کند و بعد هر یک از آنها را به سه شاخه اصلی مقصور و سپس چند شاخه فرعی و تبعی را بر آنها متفرع می سازد. و در پایان، به معرفی و تقسیم شاخه های قسم سومی از حکمت به نام منطق می پردازد. اما در تقسیم مختارش، ابتدا علوم را به آلی و اصالی تقسیم می کند و سپس علوم اصالی را به نظری و عملی و آنگاه هر یک از آنها را به چهار دسته تقسیم می کند. در این مقاله، ضمن تبیین نسبتاً مبسوط این دو طبقه بندی موارد خلل و نقص آنها باز نموده شده و در مجموع به هر یک از آنها حدود شش اشکال وارد شده است.
دوره اعتلای شعر تعلیمی صوفیه در ادب فارسی
حوزه های تخصصی:
قرنهای 6و7و8 هجری دوره اوج شکوفایی شعرتعلیمی صوفیه است، بستر این نهضت فکری، نابسامانیهای اجتماعی ناشی ازتسلط اقوام غیر ایرانی و ایلغار طوایف ددمنش بیگانه به این سرزمین بود که منجر به کشتار وخرابی وتباهی وفساد ودر نتیجه یاس وحرمان درمیان آحاد مردم ایران زمین گردید. آنچه در این لحظه های حساس چون جان داروی نجات بخش، مردم را از سقوط رهائی بخشید، تراوشهای فکری معلمان حکمت واخلاق وعرفان وتصوف در ساختار کلام منظوم با محتوای پندو اندرز وهدایت واصلاح بود که جامعه ایرانی را با هویت معتبر خویش در برابر آن همه تباهی وسیاهی حراست نمود وآلام دردناک آنان را تسکین بخشید. دراین دوره با سه جلوه شعر تعلیمی صوفیه آشنا می شویم: حکمت عملی،حکمت نظری، حکمت رمزی، وتجلی این سه مقوله را به اقتضای فرصت در جام جم اوحدی، حدیقه سنائی، ومنطق الطیر عطار، بررسی می کنیم.
جایگاه علم تاریخ در حکمت مشاء(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ارتباط تاریخ و فلسفه، دو دانشی که هر یک در شناخت و تحول زندگی بشری نقش مهمی ایفا می کنند، در ارتقای دانش تاریخ و رویکرد معرفتی بدان سهم اساسی دارد. بدبینی عمومی فلاسفه یونان به تاریخ در وجه معرفت شناسی و میراث خواری حکمای مسلمان از فلسفه یونان موجب شد که فلاسفه و البته مورخان مسلمان چندان توجهی به فلسفه علم تاریخ نکنند و در خصوص وجوه نظری و معرفتی تاریخ به تامل نپردازند. این مهم مانع از آن شد که علم تاریخ بتواند مسائل را در پیوند مستمر حال و گذشته بررسی کند و در یک نگاه ساختاری برای نیازهای موجود راه حل کارآمد ارائه دهد. این در حالی است که فلاسفه یونان توجه به تاریخ را برای شناخت بهتر زمان حال با اهمیت می دانستند. چنین برداشتی، اگر چه با رویکرد معرفت شناسی همراه نبود، اما بسیار جالب بود و از یک منظر با اندیشه تاریخی فلاسفه انتقادی تاریخ در قرن بیستم و به ویژه رویکرد معرفتی ایده آلیست ها برابری می کرد. در این مقاله ضمن بررسی جایگاه تاریخ در نزد فلاسفه و مورخان یونان و نگرش ساختاری آنها به این مقوله، غفلت عمومی فلاسفه (مشاء) مسلمان و به ویژه فارابی و ابن سینا از معرفت تاریخی و بی توجهی آنها به این دانش در تقسیم بندی های علوم و همین طور عدم نگرش ساختاری آنها به تاریخ مورد بررسی قرار می گیرد.
منطق صدرایی؛ آرا و نوآوری ها در مباحث مقدماتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هر چند ملاصدرا - در منطق - متأثر از دیدگاه های حکمت سینوی است؛ اما نوآوری هایی در منطق دارد که به حق می توان منطق او را منطق صدرایی قلمداد کرد. ملاصدرا علاوه بر آن که در دو بخش تعریف و استدلال، نظرات ابتکاری ای دارد، در رابطه با علم منطق به عنوان یک مجموعه در کنار علوم بشری دیگر و نیز در مباحث مقدماتی آن، صاحب رأی است. ملاصدرا بر اساس تقسیم علوم حقیقی به حکمت نظری و حکمت عملی، علم منطق را مندرج در حکمت نظری کرده و آن را از شاخه های فلسفة اولی به شمار می آورده است، هرچند از نظر او - به معیار تقسیم دیگر - و به اعتبار متعلق علم، علم منطق مندرج در علوم عملی است، نه حکمت عملی. در این نوشتار به برخی موشکافی ها، آرا و نوآوری های ملاصدرا در مباحث مقدماتی منطق، اشاره می شود.
اخلاق ارسطویی: توصیفی یا کاربردی
حوزه های تخصصی:
بحث اخلاق از مهم ترین مباحث معرفتی بوده و فراز و نشیب بسیاری داشته است. دکارت در کتاب گفتار در روش، ضمن نقد روش و آرای علمای اخلاق به ویژه ارسطو و متهم نمودن آنان به گزافه گویی، تصویرپردازی و توصیف گرایی و نیز عدم ارائه راه صعود به قله رفیع اخلاق، وعده میدهد که در نظام اخلاقی خود، نردبانی برای صعود به این قلّه و نیز اخلاقی کاربردی و توصیه ای ارائه نماید.
این مقاله به بررسی تطبیقی این دو رویکرد میپردازد و نشان میدهد اتهامات دکارت به اصحاب مدرسی به ویژه ارسطو صحیح نیست و وی به رغم استفاده فراوان از ارسطو در بحث اخلاق و مابعدالطبیعه، جانب انصاف را نگه نداشته است. همچنین وعده او به ارائه بنای استوار اخلاقی و اخلاق کاربردی و توصیه ای هیچ گاه جامة عمل نپوشید
جایگاه حکمت عملی در تاریخ فلسفه اسلامی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به حکمت عملی یعنی علوم مرتبط با رفتار و افعال انسان (بخش مهمی از علوم انسانی) برای رفع نیازهای معیشتی فردی و اجتماعی او پرداخته میشود و در اینباره بحث میگردد که چرا افعال انسان که موضوع بخش دوم حکمت ارسطویی است، بظاهر از اهمیت کمتری بر خوردار است، در حالیکه همه چیز در عالم ذهن و معلومات انسان بستگی به رفتار و اعمال او دارد! در اینکه اکثر فلاسفه ـ شاید بتبع ارسطو ـ به این بخش کمتر اعتنا کرده اند، یا در حد کفایت در همه زمینه های آن بحث نکرده اند و بیشتر به جانب اخلاق فردی با صبغه عرفانی پرداخته اند و برای آن در برابر امور نظری حقیقتی مشابه قائل نشده اند، جای سوال دارد. همین فرایند نیز در عالم اسلام اتفاق افتاد و عموم فلاسفه به حکمت نظری بعنوان شاخة اصلی فلسفه توجه کردند و به حکمت عملی بیشتر ازجنبه اخلاق فردی نگریستند و سرانجام آن را به عرفان ختم نمودند.
نگارنده چنین میپندارد که شاید تقسیم بندی نظری و عملی موجب چنین نگرشی شده است. در حالی که بنظر میرسد اعمال انسان فارغ از نظر نیست؛ همچنانکه نظر هم بدون عملی که متناسب با آن باشد، معنا ندارد. چنانچه به خود اجازه دهیم در این تقسیم بندی تجدید نظر کنیم، میتوانیم حکمت عملی را جایگاه رفیعی بخشیم. در این تقسیم بندی حکمت که دانش انسانی برای رسیدن به کمال مطلوب است، از طریق نظر و عمل به دو بخش طبیعت و انسان تعلق میگیرد. در پایان مقاله نیز شواهدی از قرآن برای تأیید نظر فوق بیان شده است.
حکمت عملی؛ حکمت تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشته، در صدد تطبیق عقل عملی بر عقلانیت تمدنی (عقل عامل در عرصه تمدن) است تا راه را برای رویکردهای عملی در ساحات متعالی، هموار کرده و تحقق عملیِ آموزههای دینی را ممکن سازد. از رهگذر چنین عقل فعالی در اندیشه دینی، نه فقط مقابله با سکولاریزاسیون (نفی آتوریته دین از صحنه زندگی) سهل می شود، بلکه کارآمدی دنیوی و تمدنی علوم دینی؛ مانند الهیات و اخلاق در عرصههای کلان اجتماعی، امکان پیدا میکند.
حکمت و حکیمان در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
حکمت موهبتی الهی است که خدای سبحان آن را به هر کسی که بخواهد اعطا می کند. حقیقت حکمت، معرفت متقن و برهانی و عمل صائب و درست است که اگر کسی از آن بهره مند شود، به خیر کثیر دست می یابد. از آنجایی که اعطای حکمت از سوی خداوند گزاف نیست، افرادی می توانند از آن برخوردار شوند که زمینه های آن را در خود فراهم نمایند. از این رو انسان هایی چون انبیا و اولیای الهی و کسانی که رهرو راه آنها باشند، این شایستگی دریافت حکمت را پیدا می کنند.
استکمال نفسانی از طریق نظر و عمل، از منظر حکما و عرفای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمل نظری و اندیشه ورزی از دیرباز نزد حکیمان همچون کمال ویژه نوع انسانی محسوبمی شد و به این جهت فیلسوفانی چون ارسطو و ابن سینا اندیشه ورزی را بالاترین فعالیت سعادت بخش برای آدمی می دانستند. در مقابل، اشراقیون و عارفان در جهان اسلامی، حکمت نظری را جز از جهت مقدّماتی و برای حصول مکارم و فضایل اخلاقی وقعی نمی نهادند و به اصطلاح حکمت عملی را تنها شاخصة لازم برای نیل به سعادت عملی می دانستند.
بررسی نظریه های ارائه شده از سوی فیلسوفان اسلامی جهت توجیه استکمال نفس آدمی از طریق دانش و علوم نظری، موضوع بحث این مقاله است. عمده ترین نظریه توجیهی در این زمینه، نظریة اتّحاد عاقل و معقول است که به عنوان یک میراث از حکمت نوافلاطونی، توسّط ملاصدرا احیاء شده است که با ملاحظة نظریة وجود ذهنی به عنوان یک نظریة تکمیلی می تواند به عنوان مبنای نظریة استکمال نفسانی محسوب شود. با این حال، در متن مقاله نشان داده خواهد شد که بیانات صدر المتألهین نیز در این باب منقّح نبوده و در معرض انتقادات جدّی قرار دارد و سرانجام نیز با بازسازی مدل صدرایی نظریه عرفا و حکمت متعالیه بطور چشمگیری به یکدیگر نزدیک خواهد شد.
ابن خلدون و تقسیم بندی ارسطویی علوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تأسیس علم طبیعی تجربی عمران با مبانی ارسطویی حاکم بر طبقه بندی علوم در قرون وسطا با دشواری هایی همراه بود. این دشواری ها با توجه به تاریخی بودن علم العمران، مربوط به بی مقداری ارزش علمی تاریخ در نظر قدما و به ویژه ارسطو بود و از سوی دیگر، این طبقه بندی به مسئلة دقت، ضرورت و برهانی بودن این علم نظر داشت. ابن خلدون در امتداد سنت علمی اسلامی سه راه پیش روی داشت: 1. درج علم عمران ذیل حکمت نظری، 2. جای دادن آن در حکمت عملی، یا 3. برون روی از تقسیم بندی ارسطویی و باز کردن مسیر برای گونه ای جدید از علم انسانی و در عین حال طبیعی و تجربی. راه حل ابن خلدون گزینة سوم بود. هرچند او طبقه بندی جامعی از علوم ارائه نمی کند، علم عمران را نه زیرمجموعة حکمت عملی قرار می دهد و نه در مجموعة حکمت نظری. در این مقاله نشان خواهیم داد که تأسیس علمی با موضوع و مادة عمران، نمی توانست در قالب تقسیم بندی رایج ارسطویی صورت گیرد؛ چرا که از سویی نوعی خروج از جنبة هنجاری علوم عملی و از سوی دیگر، واجد گرایشی انسانی به علوم طبیعی است.
نسبت حکمت متعالیه با فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در برخی مکتوبات مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی، به ویژه در مکتوبات حوزه های علمیه، شاهد تداول و رواج ترکیب های «حکمت سیاسی متعالیه»، «سیاست متعالیه» و مانند آن هستیم که نمایانگر توجه به حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی در فضای تفکر و دانش سیاسی است. نگارنده معتقد است برقراری نسبت میان حکمت متعالیه و عرصه سیاست، با برخی سوءتفسیرها همراه است. مقاله حاضر در گام نخست می کوشد تفسیر ناصواب از این ارتباط را با ذکر نمونه هایی آشکار سازد و در گام دوم تقریرهایی از ظرفیت حکمت متعالیه برای ایفای نقش در حریم سیاست عرضه کند. در این نوشتار روشن می شود که، برخلاف تصور عدّه ای، بین اصول فلسفی و رهاوردهای حکمت متعالیه در حکمت نظری و مباحث هستی شناختی و مباحث دانشی و فلسفیِ حوزه سیاست رابطه تولیدی و زایندگی وجود ندارد و نمی توان از این رهاوردهای فلسفی نتایج سیاسی گرفت و فلسفه سیاسی اسلامی را تطبیق این اصول فلسفی بر مسائل سیاسی دانست.
جایگاه عقل نظری و عملی در سعادت از دیدگاه ملاصدرا و ارزیابی قرآنی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
اندیشمندانی که سعادتِ قصوای انسان را در کمال نهایی عقل نظری جستجو می کنند، راه وصول به آن را نیز تقویت همین قوه و فعلیت بخشیدن به مراتب مختلف آن می دانند. ملاصدرا در بسیاری از مباحث خود همین راه را طی می کند؛ اما در برخی موارد، گامی فراتر نهاده و سعادت نهایی انسان را قرب الهی معرفی می نماید. هدف این پژوهش بازخوانی آثار ایشان با رویکرد قرآنی است. بر اساس یافته های این پژوهش تعاریفی که وی از عقل نظری و عقل عملی ارائه می کند، جامع همه شئون عقلی و فطری نیست؛ بلکه فقط حیثیت ادراکی امور فطری را شامل می شود، ضمن آنکه ملاصدرا غایت عقل نظری را سعادت حقیقی، و غایت عقل عملی را سعادت وهمی و خیالی معرفی می کند؛ بر همین اساس در نگرش و نگارش وی، علم حصولی و مباحث حکمت نظری جایگاهی بسیار رفیع تر از اعمال، اخلاق و حکمت عملی دارند. اما در قرآن کریم، شئون عقل عملی و مباحث حکمت عملی به ویژه اخلاق و اعمال بیش از عقل نظری و حکمت نظری مورد عنایت قرار گرفته اند. در این مقاله به روش تحلیلی و با استفاده از داده های برآمده از منابع کتابخانه ای به بازخوانی اندیشه صدرا و ارزیابی قرآنی آن پرداخته ایم.
اقتصاد اسلامی: حکمت نظری یا حکمت عملی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاصله گرفتن علم اقتصاد متعارف از حکمت عملی و تمرکز بر حکمت نظری موجب گسست اخلاق از عقلانیت و همچنین غلبه عقلانیت ابزاری در نظریه های اقتصادی شده است. تصمیم در مورد تعلق اقتصاد اسلامی به حکمت نظری یا عملی می تواند نتایج قابل توجهی در زمینه تبیین رابطه بین اخلاق و عقلانیت در نظریات اقتصاد اسلامی و همچنین تعریف مفهوم عقلانیت اقتصادی داشته باشد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی تعلق اقتصاد اسلامی به حکمت نظری یا عملی و نتایج آن در حوزه عقلانیت اقتصادی و رابطه آن با اخلاق می پردازیم. بر اساس یافته های تحقیق،غلبه سوبژکتیویسم دکارت و هیوم در حوزه معرفت شناسی و اخلاق دوران مدرن ، باعث کنارگذاشتن نگاه ارسطویی به علم و عمل گردید. تغییر در تحلیل نسبت علم و عمل موجب تغییر در تعریف علم اقتصاد و گسترش رویکرد عقلانیت ابزاری در اقتصاد نئوکلاسیکی شد. بنا به فرضیه مقاله، با توجه به پیشینه مفهوم حکمت و عقل در سنت فلسفه اسلامی، اقتصاد اسلامی با توجه به ماهیت اخلاقی اش بهتر است مفهومی از عقلانیت(عقل عملی) را مبنا قرار دهد که مبتنی بر حکمت عملی ارسطو باشد. در این نوع عقل عملی، عقلانیت به پیگیری مطلوبیت یا منفعت شخصی تقلیل نمی یابد، بلکه به معنای تحقق فضایل در جهت سعادت انسان است. این برداشت از عقلانیت مستلزم توجه به ارزش های اخلاقی بوده و به عقل ابزاری تقلیل نمی یابد.
کارکردها و چالش های گسترش حکمت عملی با تکیه بر آموز ه های فارابی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۹۰)
79 - 97
حوزه های تخصصی:
حکمت عملی به عنوان علمی برهانی یکی از اقسام حکمت به معنای عام است که در تاریخ فلسفه اسلامی توجه چندانی بدان نشده است. با توجه کافی به کارکردها و اهمیت بُعد عملی فلسفه اسلامی و نیز پرداختن به حضور آن در زندگی روزمره می توان به علوم انسانی برآمده از حکمت اسلامی رهنمون شد. نیز با توجه به نقش این علم در فهم آموز ه های عملی دین و تأثیر آن در رساندن انسان به سعادت، انتظار می رود خیزشی گسترده برای احیا و توسعه این علم صورت گیرد. البته همواره موانع و چالش هایی در مسیر گسترش این علم وجود داشته است؛ همچون یکسانی آموز ه های این علم با احکام شریعت و کلام اسلامی، برآمدن آن از فلسفه یونان، برخی موانع سیاسی و اجتماعی و زمینه سازی برای مباحث شک برانگیز در آموز ه های عملی. با بررسی این موانع، ملاحظه می شود که این موانع هرگز نمی تواند توجیه مناسبی برای درحاشیه ماندن حکمت عملی در مجامع علمی و فلسفی مسلمانان باشد. در این مقاله، اهمیت حکمت عملی و برخی مسائل آن از دیدگاه حکیمان مسلمان به ویژه فارابی و آیت الله جوادی آملی بررسی می شود.
چیستی مفاهیم اخلاقی براساس حکمت متعالیه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مفاهیم اخلاقی، از این جهت که مثل مفاهیم فلسفی مشهور جزو معانی اند، نه صور و مابازای خارجی دارند، نه ذهنی، شباهت زیادی به معقولات ثانیه فلسفی دارند؛ اما ازآنجاکه اولاً تحقق خارجی محکی مفاهیم اخلاقی، دائرمدار فعل ارادی انسان است، و ثانیاً مصداق یابی آنها دائرمدار قصد فاعل است، از مفاهیم فلسفی مشهور فاصله پیدا می کنند. این تفاوت باعث شده حکمای مسلمان، مفاهیم و گزاره های فلسفی مربوط به فضای هستی شناختی را ذیل حکمت نظری، و مفاهیم و گزاره های مربوط به فضای ارزش شناختی را ذیل حکمت عملی بحث کنند. در این مقاله، ضمن تحقیق درباره حقیقت مفاهیم فلسفی، سنخ مفاهیم اخلاقی و فرق آنها با مفاهیم فلسفی مشهور را بررسی کرده ایم. وجود تمایز اساسی بین این دو دسته مفاهیم، باعث شده است، از مفاهیم فلسفی مشهور با عنوان «معقولات ثانیه هستی شناختی»، و از مفاهیم اخلاقی و هر مفهوم مربوط به وادی عمل ارادی همراه با قصد انسان، با عنوان «معقولات ثانیه ارزش شناختی» تعبیر شود.
مطالعه تطبیقی دیدگاه کریسجینسون، بتلی و شهید مطهری پیرامون تأثیر حکمت نظری و الگوپذیری بر شخصیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
99-110
حوزه های تخصصی:
«شخصیت اخلاقی»، موضوعی مرتبط با روان و مبحثی مهم در روان شناسی اخلاق است. مسئله اینجاست که آیا شکل گیری شخصیت اخلاقی، امری ذاتی و غیرقابل تغییر است؟ چنانچه اکتسابی باشد چه عواملی بر آن اثرگذار است؟ اگر شخصیتی رذیلتمند گشت آیا اصلاح آن امکان پذیر است؟ نظربه اهمیت سؤالات مذکور ضرورت دیده شد تا در نوشتار پیش رو موضوع «شکل گیری و اصلاح شخصیت اخلاقی» و مقایسه عوامل مؤثر برآن از دیدگاه کریسجینسون، بتلی و مطهری مورد بررسی قرارگیرد. کریسجینسون معتقد است رذایل را می توان توسط عامل درونی حکمت نظری، اصلاح نمود. تأکید بتلی بر تأثیر شگرف عامل بیرونی الگوپذیری است. اما افق دید مطهری، گویای آن است وی علاوه بر پذیرش موضوع ساخت و اصلاح شخصیت اخلاقی، برخلاف دو فیلسوف غربی، وجود هر دو عامل حکمت نظری و الگوپذیری را در کنار هم ضروری می داند و از این منظر، دیدگاه وی از جامعیت ویژه ای نسبت به دو رویکرد غربی، برخوردار است.
در نسبت طبیعیات قدیم و جدید و بررسی و نقد آرای برخی صاحبنظران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۰
۱۴۳-۱۶۸
حوزه های تخصصی:
طبیعیات دوره اسلامی از مواریث گرانسنگی است که به لحاظ اعتبار و تأثیر در دوران شکوفائی تمدن اسلامی و احتمال بهره گیری از بخش هایی از آن در دوران معاصر، شایسته توجه بیشتر است. در این مقاله ضمن اشاره به طبیعیات و شاخه های مختلف آن در تمدن اسلامی، جایگاه و موقعیت آن در میان علوم دوره اسلامی مشخص می شود. این مقاله مدعی است که به علت هجوم علوم جدید به ایران، سیطره بلامنازع آن در نهادهای علمی، بی توجهی صاحب نظران معاصر به مواریث علمی قدیم، و ضعف درک ترابط علوم طبیعی قدیم و جدید، منجر به برداشت های غیر علمی، قضاوت های ناقص، و گاه داوری های ناروا از طبیعیات دوره اسلامی شده است. در این مقاله، برای درک دقیق تر و داوری بهتر از علوم طبیعی دوره اسلامی در عصر حاضر، انقسام تازه ای از طبیعیات پیشنهاد می شود.
تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری در مکتب اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار و زندگی سهروردی دلایل و شواهدی موجود است که از آن می توان به ارجحیت حکمت عملی بر حکمت نظری دست یافت. پیش از سهروردی، حکمت نظری نسبت به حکمت عملی، بخصوص در فلسفه مشایی، دارای ارجحیت بود؛ اما سهروردی با اتخاذ روش ذوقی در کنار روش بحثی و تقدم قایل شدن بر این روش و انتقاد از مشائیان در پرداختن بیش از حد به روش بحثی، حکمتی را بنیان نهاد که در آن با توجه به ارتباط مستقیم روش ذوقی با عمل، تقدم از آن حکمت عملی است و این تقدم، بالشرف است نه زمانی. ریاضت و ارتباط با عالم مثال، جزء جداناشدنی حکمت عملی سهروردی است. حکمت او حکمتی وجدانی و عرفانی است که حکیم به صورت عینی، تجربه کننده حقایق است. از این جهت می توان سهروردی را فیلسوفی تجربه گرا نامید، تجربه ای وجدانی و شهودی و عرفانی. این تقدم در اندیشه های مکتوب و زندگی عملی او بررسی شده است.
تاملی در ماهیت حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۱۸۴-۱۷۳
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان به صورت های مختلفی حکمت را تعریف کرده اند. اکثر تعاریف ناظر به معرفت است اما در اینکه هر دو قسم معرفت نظری و عملی را شامل می شود یا محدود به یک قسم است، اتفاق نظر ندارند. تعریف حکمت به فهم یا داشتن باورهای موجه به جای معرفت یا همان باور صادق موجه، از دیگر اختلافات است. در کنار همه این اختلافات، تعریف حکمت به فضیلت، با توجه به اقسام و پیچیدگی هایی که دارد، تعریف حکمت را دشوارتر می کند. گره زدن بحث حکمت با ویژگی های حکیم در ادبیات فلسفی معاصر، با توجه به بحث های گوناگونی که درباره ضرورت هر یک از مولفه های معرفت و عمل شده است، معنای دقیق حکمت را بیشتر در ابهام فرو می برد. مقاله حاضر، ضمن تحلیل تعاریفی که فیلسوفان تحلیلی معاصر از ماهیت حکمت ارائه کرده اند، به تبیین رابطه حکمت با معرفت؛ به عنوان شرط لازم و کافی، شرط لازم نه کافی و نامشروط بودن آن به معرفت، می پردازد و پس از آن حکمت را به عنوان یک فضیلت عقلی و شرط لازم برای دستیابی به معرفت مطرح می کند. پس از ارزیابی، نشان می دهد هر چند از بین حالات مطرح شده، حالت اول با شرایط خاص، بهتر از بقیه می تواند گویای تعریف حکمت باشد، اما حکمت معنایی فراتر از معرفت گزاره ای دارد. در نهایت، بر اهمیت و ضرورت تبیین دقیق تر این پدیده تاکید می شود.