مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
نظر و عمل
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا، که در ابعاد نظری و عملی، نگاهی جامع به هستی و انسان دارد، نه مانند فارابی و ابن سینا است که علم به فعل را برای تحقق آن کافی بداند و نه مانند سهروردی است تا معتقد شود علم فعلی برای تحقق فعل کافی است. از نظر او نه اراده و فعل، اولی و ذاتی، و عقل و نظر، ثانوی و تبعی است ـ آنطور که اشاعره بر آن بودند ـ و نه عقل و نظر، اولی و ذاتی، و اراده و فعل، ثانوی و تبعی است ـ آنطور که معتزله میگفتند . براساس چنین نگرشی است که ملاصدرا به بحث از رابطه میان نظر و عمل میپردازد و نظریاتی متفاوت با فیلسوفان قبل از خود در تبیین «عقل عملی» و مباحث فلسفه اخلاق، فلسفه سیاست و همچنین صفات رئیس اول مدینه ارائه میدهد.
تبیین نظریه ملاصدرا در این باب، یعنی در باب نسبت میان نظر و عمل و نشان دادن نتایج فلسفی آن در حوزه حکمت عملی بعنوان نظریهیی که در آن عقلانیت، معنویت و نظام ارزشی و قانونی مبتنی بر شریعت، تفسیر واحد و هماهنگی پیدا میکند، هدف این مقاله است. این مقاله همچنین به تحلیل ابعاد مختلف نظر ملاصدرا در مقایسه با نظر پیشینیان و نقد آن در مواجهه با مسائل و مشکلات جدید در حوزه عمل میپردازد. در اینکه ملاصدرا به این بخش، کمتر اعتنا کرده است یا بطور مستوفا در همه زمینه های آن بحث نکرده است، یا بیشتر به جانب اخلاق فردی با صبغه عرفانی و باطنی رفته است و برای آن در برابر امور نظری، حقیقتی مشابه قائل نشده است، جای سؤال و تأمل دارد. چنانچه به خوداجازه دهیم در تقسیم بندی ارسطویی حکمت به حکمت نظری و عملی تجدید نظر کنیم و در باب نسبت میان فکر و اراده و در نتیجه نسبت میان نظر و عمل دیدگاهی متفاوت با دیدگاه فارابی و ابن سینا و حتی ملاصدرا ارائه کنیم، چنانکه علامه طباطبایی چنین کرده است، میتوانیم حکمت عملی را جایگاه رفیعی بخشیم.
جایگاه حکمت عملی در تاریخ فلسفه اسلامی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به حکمت عملی یعنی علوم مرتبط با رفتار و افعال انسان (بخش مهمی از علوم انسانی) برای رفع نیازهای معیشتی فردی و اجتماعی او پرداخته میشود و در اینباره بحث میگردد که چرا افعال انسان که موضوع بخش دوم حکمت ارسطویی است، بظاهر از اهمیت کمتری بر خوردار است، در حالیکه همه چیز در عالم ذهن و معلومات انسان بستگی به رفتار و اعمال او دارد! در اینکه اکثر فلاسفه ـ شاید بتبع ارسطو ـ به این بخش کمتر اعتنا کرده اند، یا در حد کفایت در همه زمینه های آن بحث نکرده اند و بیشتر به جانب اخلاق فردی با صبغه عرفانی پرداخته اند و برای آن در برابر امور نظری حقیقتی مشابه قائل نشده اند، جای سوال دارد. همین فرایند نیز در عالم اسلام اتفاق افتاد و عموم فلاسفه به حکمت نظری بعنوان شاخة اصلی فلسفه توجه کردند و به حکمت عملی بیشتر ازجنبه اخلاق فردی نگریستند و سرانجام آن را به عرفان ختم نمودند.
نگارنده چنین میپندارد که شاید تقسیم بندی نظری و عملی موجب چنین نگرشی شده است. در حالی که بنظر میرسد اعمال انسان فارغ از نظر نیست؛ همچنانکه نظر هم بدون عملی که متناسب با آن باشد، معنا ندارد. چنانچه به خود اجازه دهیم در این تقسیم بندی تجدید نظر کنیم، میتوانیم حکمت عملی را جایگاه رفیعی بخشیم. در این تقسیم بندی حکمت که دانش انسانی برای رسیدن به کمال مطلوب است، از طریق نظر و عمل به دو بخش طبیعت و انسان تعلق میگیرد. در پایان مقاله نیز شواهدی از قرآن برای تأیید نظر فوق بیان شده است.
تحلیل شکاف میان نظر و عمل اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکاف میان نظر و عمل اخلاقی یکی از مسائل مهم فلسفه اخلاق و از جمله مهم ترین دغدغه های فیلسوفان تعلیم و تربیت است. با تحلیل رابطه میان معرفت و عمل و تعیین عناصری که به نحوی در عمل ارادی آدمی دخیلند و نحوه تعامل آنها می توان به دلایل و ریشه های بروز این شکاف پی برد و نظریه های تربیتی را به گونه ای اصلاح نمود که برون داد آنها افرادی عالم و عامل باشد.
در این مقاله مبادی عمل ارادی با تاکید بر نقش ادراکات اعتباری دلیل بروز شکاف مورد کاوش قرار گرفته و راه حل کلی برای از میان برداشتن این شکاف پیشنهاد شده است.
براساس دیدگاه علامه طباطبایی شکاف میان نظر و عمل به وجود اشکال در سیستم اعتبارسازی انسان در لحظه عمل مربوط می شود که ناشی از ضعف اراده و مقاومت نفس در برابر هواهای نفسانی است. از نظر علامه، ایمان (و تقوا) می تواند اراده اخلاقی را تقویت، و شکاف میان نظر و عمل را از میان بردارد.
حقیقت ایمان از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه طباطبایی وجود انسان را مرکب از سه وجود متناظر با عوالم سه گانه جهان آفرینش می داند. از نظر او انسان توسط حواس با عالم محسوسات، توسط خیال با عالم خیال و توسط عقل با عالم عقل ارتباط برقرار می کند. در حالی که ملاصدرا عوالم ثلاثه را عقل، نفس و طبیعت می داند و در قوس صعود، عالم مثال را در پرتو نفس و اشتداد وجودی آن تبیین می کند. از نظر ملاصدرا عمل امری عرضی و تبعی است و آنچه باقی است نفس و ملکات نفسانی است و بدن مثالی که قیام صدوری به نفس دارد و بر اساس نیات و اعمال، توسط نفس انشاء شده است. علامه ابدان اخروی را تابع نفس نمی داند. از نظر او پس از پیدایی عالم آخرت و پیدایش ابدان اخروی انسان به عنوان حقیقتی مرکب از بدن و روح در عالم آخرت تحقّق پیدا می کند. از این رو، روح با وجود مغایرت با بدن در این نشئه به نحوى با آن متّحد است که هوهویّت میان آن دو صدق مى کند. بر این اساس در باب ایمان ملاصدرا از میان دو عنصر نظر و عمل، اصالت را به بعد نظری می دهد و معتقد است که ایمان که تنها عامل سعادت و جاودانگی وجود انسان است، تنها از سنخ علم بوده و عمل در این جایگاه در حد علت معدّه تنزل می یاید. اما علامه طباطبایی با نگاهی متفاوت به انسان و اعمال و کردار او، برای عمل جایگاهی رفیع و در حد نظر قائل می شود و معتقد است که سعادت انسان در گرو هر دو بعد نظری و عملی اوست. وی ایمان را برخاسته از علم و عمل می داند و در این رابطه برای عمل، نقشی اصلی و نه تبعی و معدّه در نظر می گیرد. علامه طباطبایی در عین خارج کردن عمل از حوزه تعریف ایمان با پیش کشیدن نقش گرایشات انسانی در این زمینه به نحو ظریف و دقیقی اهمیت عمل در این حوزه را نیز مشخص می کند.
نسبت نظر و عمل در تاریخ پژوهی زرین کوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأسیس رشتة تاریخ در نظام دانشگاهی ایران اگرچه هم چون الگوی اروپایی اش، از حیث دست یابی به اطلاعات و داده های تاریخی مشکل نداشت، برخلاف آن از همان ابتدا با مسائل متعددی در عرصة نظری و اصول و قواعد عملی مبتنی بر آن، در تاریخ پژوهی و تولید دانش تاریخ، روبه رو شد. عبدالحسین زرین کوب با درک این مسئله و طرح سؤال از فایده و کارکرد تاریخ، بر آن شد تا با دادن پاسخ های نظری مناسب و تحکیم اساس نظری و فکری آن و مطرح کردن روش مناسب در پژوهش تاریخی، جایگاهی رفیع برای تاریخ و تاریخ پژوهی فراهم سازد. یافته های این تحقیق بر اساس روش تحلیل گفتار نشان می دهد که پرسش های فلسفی زرین کوب دربارة تاریخ، نه تنها پاسخ های درخور و مناسب نیافتند، بلکه اصول و قواعد عملی منتج از آن ها نیز در تاریخ پژوهی وی حضور اصیل و شایسته ای نداشتند و درنتیجه در تاریخ پژوهی وی شکافی عمیق میان نظر و عمل پدیدار شد.
تعارض «نظر و عمل» در مسئله «جبر و اختیار» از دیدگاه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این نوشتار تبیین مسئله گونگی موضوع جبر و اختیار در اندیشه عطار است؛ بدین معنا که چرا در برخی اشعار او صریحا با جبرگرایی مواجهه ایم و هرگونه اراده و قدرت از انسان سلب می شود، اما در مقابل اشعار فراوانی از او را نمی توان بدون مختار بودن انسان فهم کرد. در تلاش برای تبیین این تعارض این نتیجه حاصل آمد که خاستگاه اصلی در واقع تعارض در دو مقام نظر و عمل است؛ آن دسته از اشعار عطار که ناظر به مباحث نظری به ویژه مبتنی بر مبانی خداشناختی کلامی-عرفانی وی است، به ویژه تقریری که از بی علّت بودن خداوند، فاعلیّت مطلق و قضاء و قدر الهی به دست می دهد به جبرگرایی محض می انجامد. امّا این جبرگرایی لوازمی دارد که با توصیه های اخلاقی و سلوکی، تکالیف دینی، تعلیم و تربیت پذیری انسان، هدایت گری انبیاء، مسئولیّت اخلاقی ناسازگار است و آنها را از اهمیّت و معنی تهی می سازد، چه آنکه پیشفرض بنیادی آنها مختار بودن انسان است، در صورتی که عطار در اشعاری که ناظر به مباحث عملی، سیرو سلوک عرفانی و توصیه های اخلاقی و امر و نهی های دینی و ترغیب به مجاهدات و طاعات است، بر این امور تأکید دارد. در عین حال نشان دادیم که هرچند عطار، ضمن اعتراف به عجز خود در عرضه راه حلی عقل پسند، تلاش می کند برای رفع این ناسازگاری توجیهاتی مثل جمع کشش الهی و کوشش انسانی بیاورد، اما موفق نیست. در پایان نیز به برخی دیگر از لوازم اخلاقی جبرگرایی عطار درباره ماهیّت مفاهیم اخلاقی اشاره کرده ایم.
مقوله «تمدن» در طبقه بندی علوم اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
19 - 39
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی هایی که تاکنون در مورد علوم انجام گرفته یا برپایه سلسله نظام آفرینش بوده است یا بر اساس طبقات ادراکات انسانی (قوای حافظه، متخیله و عاقله) عنوان شده و یا برمبنای مراحل کمالات سلوک آدمی شکل یافته است، ولی همه طبقه بندی های ممکن در علوم، در این سه رویکرد منحصر نیست، بلکه دانش ها از جمله دانش های اسلامی را می توان بر اساس نیازهای انسانی (اعم از نیازهای مادی و نیازهای معنوی) و نظام خلأها و خواسته های بشرِ امروز نیز طبقه بندی کرد. در این مقاله، پس از تبیین جایگاه مقوله «تمدن» به مثابه کلان ترین واحد انسانی اجتماعی در طبقه بندی های موجود علوم، ضرورت طرح ملاک های تمدنی و منطق نظام نیازهای اجتماعی را در طراحی طبقه بندی علوم اسلامی مطرح کرده و بر لزوم ارتباط های دوسویه میان حوزه عمل و نظر و حتی تقدم عمل بر نظر در سطوح تمدنی اصرار می کنیم.
رابطه نظر و عمل در فرایند برنامه ریزی درسی: تجربه ای بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۱
95 - 112
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی فرایند برنامه ریزی درسیِ مدیران و کارشناسان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی بر اساس اسناد تحولی بود. تحلیل ها با روشِ داده بنیاد و تحلیل محتوای کیفیِ داده ها به شیوه استقرایی انجام گرفت. برای بررسیِ داده ها کل متنِ پیاده شده از فایل های صوتی و خودزیست نگارها مطالعه و استخراج شدند. کدگذاری و طبقه بندی کدها با استفاده از نرم افزار مکس کیودا و مشارکت همتایان انجام شد. تحلیل یافته ها نشان داد مدیران و کارشناسان در برنامه ریزی درسی نیازمندِ فرصت هایی برای درک و تفسیر گزاره های فلسفی اند. در انطباق متقابل، مدیران رفته رفته با تغییر در انگاره ها، نقش ها و رفتارها روبه رو هستند. آن ها طی این فرایند از مقاومت به پذیرش و مشارکت؛ از تردید به یادگیری؛ از تکیه بر تجارب به تلاش برای یافتن پاسخ؛ از تکیه بر انگاره های ذهنی موجود به ایجاد چالش برای کسب تجربه؛ از طرح مسئله های جدید به یافتن پاسخ و تولید دانش فنی؛ و از نگاه کاهش گرایانه به دیدگاه کل نگر و انتقال بار معنایی اسناد تحولی به لایه های عرصه عمل حرکت کرده اند.
بررسی بنیادهای نظری فلسفی «روش شناسی بنیادین» و دلالت های آن در تکوین نظریه (تبیین مبانی نظری نسبت واقعیت و اندیشه)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
استاد پارسانیا در «روش شناسی بنیادین» شیوه شکل گیری نظریات علمی را دنبال می کند، درحالی که از منظر ایده آلیست ها معرفت، هستی را رقم می زند. نمونه هایی از تلفیق مارکسیت ها هستی را مقدم می دانند و در نگاه نوکانتی ها نحوه ای از تعامل هستی و اندیشه در تکوین نظریه توضیح داده می شود. استاد پارسانیا براساس بنیادهای نظری صدرالمتألهین، قائل به حضور هستی و اندیشه با هم در شکل گیری و تحقق نظریه است. مسئله این پژوهش آن است که روش شناسی بنیادین مبتنی بر کدام مبنای نظری از حکمت متعالیه، «تکوین لحظه حال» (نظریه مُحقَق شده» را به این نحو توضیح می دهد؟ و نحوه ارتباط این دو عامل را چگونه تبیین می کند؟ حکمت متعالیه با چه ظرفیتی می تواند این نظریه را تفسیر نماید؟ روش این مقاله توصیفی تحلیلی بوده و در نهایت نشان داده است: «نفس الامر» نظریات اجتماعی که روش شناسی بنیادین از آن سخن می گوید «هستی های اعتباری» است که در نتیجه اعتبارات انسانی و حرکت جوهری تحقق می یابد. این هستی های اعتباری در مرتبه نفس عالِم و مرتبه فرهنگ (جهان اجتماعی) به یک وجود موجودند و بنا بر نوع تعامل نظر و عمل در «نوع اخیر مُحقَق» و «جهان اجتماعی»، امکان های مختلفی از نسبت هستی و مفهوم در نظریه به وجود می آید.