مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
نظام آموزشی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، با استفاده از روش تحقیق تاریخی و با استناد به اسناد آرشیوی و منابع تاریخی، نظام آموزشی ایران و معضل کنکور در دوره زمانی 1342-1357 مورد بررسی قرار می گیرد. در دوره مذکور، نظام آموزشی ایران با تأثیر کنکور سراسری و افزایش تقاضا برای تحصیل، با چالش هایی مواجه شد. چرا که ایجاد مراکز آموزش عالی در دوران پهلوی، نیاز به غربالگری و آزمون ورودی را به وجود آورد. این موضوع باعث شد که کنکور به عنوان یک آزمون سنگین و تعیین کننده برای ورود به دانشگاه ها شناخته شود.مقاله حاضر با تمرکز بر تحولات و چالش های مسئله کنکور در ایران، از بدو تأسیس آن تا پایان حکومت پهلوی، به بررسی نظام آموزشی کشور می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که علی رغم تلاش های دولت برای حذف کنکور و جایگزینی آن با روش های دیگر، به دلیل عدم وجود جایگزین مناسب و نقص سازوکارهای معین، این تلاش ها هرگز به موفقیت نرسیده و مشکلات کنکور هر سال بیشتر شده است.
مطالعه تطبیقی نظام آموزش مهارت محور دانشگاه علوم انتظامی امین با خلبانی (هوافراجا) و دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله سپاه (مطالعه موردی: روش اجرای دروس مهارتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع) با تحول در آموزش از رویکرد نظری به رویکرد مهارتی در راستای ارتقای مهارت دانشجویان قدم برداشته است و لازم است برای ارتقاء روش های مهارتی، از تجربیات سایر سازمان ها استفاده نماید. این پژوهش با هدف مطالعه تطبیقی نظام آموزش مهارت محور دانشگاه موصوف با خلبانی هوافراجا و دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله در حوزه روش اجرای دروس مهارتی انجام شده است.روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات، در زمره مطالعات میدانی و بر اساس ماهیت داده، کیفی است که از روش مطالعه اسنادی به شیوه تحلیل محتوا برای پاسخ های سؤالات تحقیق استفاده شده است. جامعه موردمطالعه پژوهش، اسناد مربوط به حوزه روش اجرای آموزش مهارتی در دانشگاه های یادشده است. روش نمونه گیری، به صورت تمام شمار بود.یافته ها: نتایج نشان داد که دانشگاه خلبانی (هوافراجا) و دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله سپاه در روش های اجرای دروس مهارتی در وضعیت مناسبی نسبت به سایر حوزه های موردمطالعه قرار دارد. روش اجرای دروس مهارتی در دانشگاه، مشابهت هایی با رده های مورد مطالعه دارد اما آموزش دروس مهارتی دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی (ع) به لحاظ توجه با ابعاد مهارت، جامع بودن آن با دیگر رده ها متفاوت است.نتیجه گیری: می توان برای تحقق منویات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در خصوص تعامل و هم افزایی دانشگاه های نیروهای مسلح برای تحول در فرایند آموزشی این دانشگاه ها از تجارب موفق یکدیگر استفاده نمایند.
طراحی الگوی مشارکت در شناسایی مسئله در خط مشی گذاری نظام آموزشی در راستای صیانت از حقوق شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
162 - 175
حوزههای تخصصی:
هدف: حفظ و صیانت از حقوق شهروندی در نظام آموزشی مستلزم ایجاد زمینه مشارکت مردم در خط مشی گذاری های مرتبط با این حوزه است. براین اساس، هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی مشارکت در شناسایی مسئله در خط مشی گذاری نظام آموزشی در راستای صیانت از حقوق شهروندی می باشد. روش شناسی: این پژوهش به لحاظ هدف کارب ردی، ب رحسب ماهیت پژوهش کیفی از نوع اکتشافی و از حیث گردآوری داده ها و نحوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی م ی باشد. جامعه آماری این مطالعه در مرحله اول، اسناد و مدارک علمی بود که براساس ملاک های ورود در پژوهش و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، تعداد 17 تحقیق به عنوان نمونه انتخاب شدند. در مرحله دوم نیز خبرگان دانشگاهی و سازمانی بودند که براساس اصل اشباع نظری و تکنیک نمونه گیری هدف مند، تعداد 24 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در مرحله اول مرور نظام مند اسناد و مدارک علمی با از طریق روش فراترکیب و در مرحله دوم مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان از طریق تحلیل مضمون بود. در مرور نظام مند روایی از طریق بیانیه پریزما و پایایی با روش ضریب کاهای کوهن به مقدار 58/0 به دست آمد. روایی و پایایی ابزار مصاحبه نیز براساس معیارهای دقت، اعتبار، قابلیت اعتماد، انتقال پذیری و تأیید پذیری مورد بررسی قرار گرفت که در نهایت تایید شد. در نهایت داده ها با روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که برای مشارکت در شناسایی مسئله در خط مشی گذاری نظام آموزشی در راستای صیانت از حقوق شهروندی، 76 مقوله جزئی، 17 مقوله فرعی و 6 مقوله اصلی شناسایی شد. در این مطالعه، مقوله های اصلی شامل بُعد اطلاع رسانی (با 3 مقوله فرعی آگاه سازی، دانش شهروندان و پردازش اطلاعات)، بُعد مشاوره و نظرخواهی (با 2 مقوله فرعی مشاوره و نظرخواهی سطحی و اثربخش)، بُعد شراکت (با 3 مقوله فرعی بسیج اجتماعی، مسئولیت پذیری شهروندان و سهیم شدن شهروندان)، بُعد حمایت گری (با 3 مقوله فرعی حمایت حقوقی، اداری و اقتصادی)، بُعد توانمندسازی (با 3 مقوله فرعی توانمندسازی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) و بُعد اختیار(قدرت) شهروندان (با 3 مقوله فرعی اعمال نظر، انتقاد و اعتراض و نظارت همگانی) بودند. در نهایت با توجه به ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های شناسایی شده، الگوی نهایی پژوهش ارائه شد که از اعتبار مناسبی برخوردار بود. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان زمینه را برای تحقق مقوله های شناسایی شده جهت مشارکت شهروندان در مرحله شناسایی مسئله در خط مشی گذاری نظام آموزشی در راستای صیانت از حقوق شهروندی فراهم ساخت.
لزوم تحول بنیادین در نظام آموزش باستان شناسی ایران
منبع:
Caspian, Volume ۲, Issue ۴, July ۲۰۲۵
145 - 172
حوزههای تخصصی:
جدا ماندن نظام آموزش باستان شناسی ایران از روند تحول و پیشرفت دانش باستان شناسی جهانی که طی چند دهه اخیر شتاب گرفته، فاصله عمیقی میان دانش ما نسبت به استانداردهای جهانی این علم را ایجاد کرده است. وجود محوطه های باستانی پرشمار، لشکری از مشتاقان فراگیری این تخصص و قرارگیری در خاستگاه شماری از تحولات بنیادین در تاریخ تحول جوامع انسانی، می توانست کشورمان را به یکی از کانون های اصلی آموزش، فعالیت میدانی و برونداد علمی باستان شناسی در سطح جهانی تبدیل کند. باوجوداین، همان گونه که در این نوشته خواهیم دید اکنون باستان شناسی ایران باوجود کمیت گرایی در انتشارات، رکود عمیقی در زمینه های مختلف علمی و عملی خود را تجربه می کند. این عقب ماندگی به ویژه در مقایسه شرایط ایران با برخی کشورهای همسایه که به ثبات سیاسی-اجتماعی رسیده و به اهمیت باستان شناسی پی برده اند، قابل لمس است. علاوه بر این، به دلیل نبود آموزش های مؤثر مفاهیم و اهمیت باستان شناسی برای اقشار مختلف جامعه و به ویژه در مقاطع پیش از دانشگاه، میراث فرهنگی ما را به عرصه ای برای یادگاری نویسی، تخریب و کسب ثروت تبدیل کرده است. در مقاله حاضر ضمن مروری بر پیشینه آموزش باستان شناسی و فراز و فرودهای آن در ایران به واکاوی دلایل این عقب ماندگی پرداخته و سپس می کوشیم راهکارهایی برای برون رفت از این رکود پیشنهاد دهیم. اگرچه می دانیم، در حال حاضر سطح اراده برای آغاز این تغییر و تحول فراتر از توان ما است یا تصمیمی برای آن وجود ندارد، بااین حال به وظیفه ملی و میهنی خود در قبال میراث فرهنگی سرزمین مان عمل کرده و در انتظار فرصتی برای بازیابی جایگاه واقعی ایران در مجامع مختلف علمی و فرهنگی جهان می مانیم.
شکل گیری «کارشناس رسمی معماری داخلی» در ایران
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
110 - 129
حوزههای تخصصی:
اولین کارشناس دانش آموخته معماری داخلی، سال ۱۳۵1به منظور ارائه نظر تخصصی در دعاوی مربوط به ساختمان به کانون کارشناسان رسمی دادگستری پیوست. پیش از تصویب قانون مدنی (۱۳۰۷شمسی) حل اختلافات با حضور افراد خبره یا معتمد به صورت رسمی و غیررسمی رایج بود. پس از تصویب قانون مدنی و آیین دادرسی (۱۳۰۷و ۱۳۱۸) در قانون اشاره شد که دادگاه می تواند در موارد تخصصی از نظر کارشناسان استفاده کند. از آن زمان نقش کارشناس رسمی ساختمان، ارائه ی نظرات تخصصی به اشخاص حقیقی و حقوقی مختلف در داخل و خارج از دادگاههاست. با افزایش ساخت بناهای جدید و تغییرکاربری و نوسازی بناهای قدیمی، راه اندازی رشته معماری داخلی درایران ضرورت یافت. همراه با تحولات ساخت بناهای جدید، اختلافات در زمینه های مختلف ساختمان پدید آمد. از سویی با پیدایی تخصص معماری داخلی و طراحی داخلی در معماری و افزایش فعالیت دراین زمینه، رشته معماری داخلی نیز به گروه ساختمان کانون کارشناسان رسمی اضافه شد. حال پرسش این مقاله این است که با وجود آنکه معماری داخلی یک تخصص است و اختلافات آن می تواند با وجود کارشناس رسمی ساختمان حل و فصل شود، چگونه کارشناسی معماری داخلی به عنوان یک رشته مجزا در کانون کارشناسان رسمیت یافت؟ به منظور پاسخ به این پرسش، در این مقاله ابتدا در مقدمه به وضعیت حل و فصل اختلافات پیش از قانون مدنی اشاره شده سپس تدوین نظام جدید قضایی در ایران و شکل گیری کانون کارشناسان رسمی دادگستری در پی تغییر حکومت با شرحی مختصر و در ادامه وظیفه کارشناس رسمی در قانون آیین دادرسی و در پی آن حضور دانش آموختگان معماری داخلی به عنوان کارشناس رسمی در گروه ساختمان به تفصیل بررسی شده است. در نهایت، با تحلیل و فهم چگونگی شکل گیری کارشناسی رسمی معماری داخلی در ایران مشخص شده است که با توجه به پیچیدگی ها وتعدد عواملی که در امر ساختمان وجود دارد، نیاز به حضور کارشناس رسمی معماری داخلی و اظهار نظرهای تخصصی در زمینه مسائل بسیار گسترده در این حوزه وجود داشته واین تخصص به حل و فصل دعاوی حوزه ی ساختمان کمک نموده است.
ساز و برگ های ایدئولوژیک و تاثیر آن بر سیاست های آموزشی افغانستان در صد سال اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مبانی تعلیم و تربیت سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
125 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی سازوکارهای ایدئولوژیک و تأثیر آن بر سیاست های آموزشی افغانستان در صد سال اخیر است. گرچه تأثیرپذیری سیاست های آموزشی از ایدئولوژی های حاکم امری معمول است، اما در افغانستان این روند دستخوش دگرگونی های گوناگون بوده است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که سازوکارهای ایدئولوژیک و تأثیر آن ها بر سیاست های آموزشی افغانستان طی یک سده اخیر چگونه بوده است؟ فرضیه نویسندگان بر این اساس استوار است که ایدئولوژی های حاکم، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری و جهت گیری سیاست های آموزشی داشته اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست آموزشی افغانستان در یک قرن اخیر تحت تأثیر چهار نوع سازوکار ایدئولوژیک قرار داشته است. در دوره حکومت امان الله خان تا پایان زمامداری محمدداوود خان، سیاست های آموزشی عمدتاً در راستای تقویت حاکمیت فردی و خانوادگی تنظیم شده بود. در دوران حکومت کمونیستی، نظام آموزشی به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی انقلابی و کمونیستی قرار گرفت. با روی کارآمدن مجاهدین و طالبان، سیاست آموزشی و برنامه های درسی بر مبنای آموزه های دینی با خوانشی مذهبی تدوین شد. سرانجام، در دوره جمهوری اسلامی افغانستان پس از سال ۲۰۰۱، برنامه های آموزشی و محتوای درسی در جهت نهادینه سازی ارزش های لیبرال دموکراسی شکل گرفت.
بررسی تطبیقی برنامه درسی آموزش جغرافیا در نظام آموزشی ایران با فنلاند
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در زمینه بهبود آموزش جغرافیا در ایران بااستفاده از مطالعه تطبیقی آموزش جغرافیا در کشور فنلاند است. هدف این تحقیق توسعه مهارت های کاربردی و اجتماعی دانش آموزان در درس جغرافیا و ارزش نهادن، تصمیم درست و منطقی در زمینه محیط زیست می باشد. روش تحقیق تطبیقی– توصیفی و با بهره مندی از روش کتابخانه ای تهیه شده است. یافته های این تحقیق به بررسی ساختار نظام آموزشی ایران و فنلاند و همچنین آموزش جغرافیا در این دو کشور پرداخته شده است سپس تفاوت ها و شباهت های نظام آموزشی با تأکید بر محتوا آموزش جغرافیا در این دو کشور پرداخته شده است. نتیجه این تحقیق آشنایی با نقاط مثبت و منفی و نقطه اشتراکات نظام آموزشی ایران و فنلاند در درس جغرافیا بود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که باتوجه به نظام آموزشی متمرکز در ایران استانداردهای معینی آموزش جغرافیا را تحت تأثیر قرار داده است و کتاب ها و منابع مشخصی برای هر مقطع جهت تدریس در نظر گرفته می شود. نحوه اجرای جغرافیا در فنلاند نشان می دهد که محتوای درسی با یکدیگر در ارتباط و رابطه طولی با یکدیگر دارند.
اثربخشی برنامه آموزشی مونته سوری و مالاگاتسی بر مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود مهارت های ارتباطی یادگیرندگان مرتبط با برنامه درسی و چگونگی تدریس و آموزش یکی از چالش های پیشروی آموزشگران در سیستم آموزشی است. تحقیق حاضر به بررسی اثربخشی دو برنامه درسی مونته سوری و مالاگاتسی بر مهارت های اجتماعی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه های آزمایشی یک و دو است. جامعه آماری کودکان اول ابتدایی منطقه توس مشهد و نمونه آن تعداد 60 نفر در سه گروه آزمایشی 20 نفره 1 و 2 و گروه گواه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه مهارت های اجتماعی ماتسون و همکاران (1381) به صورت پیش آزمون و پس آزمون مورداستفاده قرار گرفت. پروتکل آموزشی باتوجه به مبانی نظری مونته سوری و مالاگاتسی تنظیم و پس از تأیید صاحب نظران در سیزده جلسه آموزشی اجرا شد. برای آزمون فرضیه ها هم از کوواریانس (ANCOVA) تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد روش آموزشی مونته سوری بر مهارت های اجتماعی کودکان اول ابتدایی تأثیرگذار بود. همچنین روش آموزشی مالاگاتسی بر مهارت های اجتماعی کودکان اول ابتدایی تأثیرگذار بود، اما روش مالاگاتسی اثربخشی بیشتری بر مهارت های اجتماعی نسبت به گروه آزمایشی مونته سوری داشت. در نتیجه می توان گفت آموزش مهارت های اجتماعی می تواند اثربخشی بیشتری نسبت به روش گام به گام بر مهارت های اجتماعی داشته باشد. پیشنهاد می شود که معلمان باتوجه به موقعیت، برنامه آموزشی مونته سوری و مالاگاتسی را جهت بهبود مهارت های اجتماعی در نظر داشته باشند.
طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: مدرسه هیبریدی یعنی درکنار ریاضیات و علوم تجربی، همه دروس و فعالیت ها اهمیت و هدف گذاری جدی دارند. پژوهش حاضر با هدف تدوین طراحی الگوی بهینه مدیریت آموزشی هیبریدی در نظام آموزشی انجام شد. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و از نظر روش جمع آوری داده ها آمیخته اکتشافی با رویکرد کیفی (بررسی ادبیات تحقیق و تحلیل مضمون) و کمی (مدل سازی معادلات ساختاری) است. در مرحله اول، با استفاده از این یافته ها، 15 نفر از خبرگان (معلمان، مدیران مدارس، کارشناسان آموزش و پرورش) از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته انتخاب و مصاحبه ها تا اشباع داده ها ادامه یافت. برای انتخاب خبرگان از نمونه گیری نظری استفاده شد و جهت تأمین روایی از تکنیک های تایید پذیری و بازبینی توسط اعضا و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون بهره برداری شد. در بخش کمی، جامعه آماری شامل 4635 معلم مدارس مقطع متوسطه ارومیه بود که از این تعداد، 381 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته ای بود که بر اساس مراحل کیفی تدوین شده بود. برای تأمین اعتبار ابزار از روایی محتوایی (بازبینی توسط پنج متخصص) و برای تعیین پایایی از ضریب آلفای کرونباخ (78/0) استفاده شد. در نهایت، برای تحلیل داده های کمی، از مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار لیزرل نسخه 8.8 استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد نتایج حاصله نشان داد که عوامل مؤثر بر مدیریت آموزشی هیبریدی در مقطع متوسطه در سه مضمون اصلی و شش مضمون فرعی دسته بندی شدند. مضمون اصلی مدیریت منابع انسانی، مدیریت فناوری و مدیریت آموزشی مشخص شدند و الگوی بهینه بدست آمد (05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش می توان گفت شاخص های برازش مدل مناسب بوده و مدل تحقیق به طور کلی از انطباق مناسبی با داده ها برخوردار بوده و معیارهای لازم برای برازش مطلوب را تأمین می کند.
تبیین ضرورت بهسازی ساختار دوره کارشناسی تربیت معلم و ارائه الگوی مطلوب آن بر مبنای اساسنامه دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
133 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بهسازی ساختار دوره کارشناسی تربیت معلم و ارائه الگوی مطلوب آن در دانشگاه فرهنگیان بود. روش: در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی و استخراج الگو و روش نظریه زمینه ای مبتنی بر نظریه داده بنیاد استفاده شد. جمع آوری داده ها برای کدگذاری در قالب مصاحبه و پرسشهای بازپاسخ به تعداد 17 نفر به صورت گلوله برفی تا زمان اشباع نظری با افراد متخصص بوده است. اعتبارسنجی الگو با مشاوره متخصصان حوزه برنامه ریزی درسی و تربیت معلم بوده است. یافته ها: در ارائه الگوی ساختاری به دست آمده بر اساس صلاحیتهای معلمی، برنامه های درسی دوره کارشناسی در سه سال و هر سال سه ترم، با اولویت تخصیص سال اول به دروس معارف و تربیت اسلامی و سالهای دوم و سوم به آموزش دروس تخصصی و مهارتی تنظیم شود. نتیجه گیری: برنامه ریزی درسی مطابق با این الگو می تواند به ایجاد باورمندی وتقیّد به ایفای وظیفه در قبال پذیرش نقش انبیایی معلم و ترجیح لذتهای معنوی بر دیگر لذتهای زودگذر حسی و خیالی در سال اول بینجامد که بسترساز اهتمام جدّی تر دانشجومعلمان برای پرداختن به دروس تخصصی تر را در سالهای بعد فراهم می سازد.
شناسایی و دسته بندی پیشران های مؤثر بر آینده آموزش حسابداری در ایران با استفاده از الگوی EPISTLU(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی ایران دوره ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
265 - 290
حوزههای تخصصی:
هدف: مقاله حاضر به دنبال آن است که عوامل مؤثر بر آینده آموزش حسابداری در ایران را به روشی علمی و نظام مند شناسایی کرده و آن ها را به صورت طبقه بندی شده معرفی نماید. روش: هرچند روش های مختلفی برای آینده پژوهی وجود دارد، ولی در بیشتر آن ها شناسایی پیشران های شکل دهنده آینده ضروری است؛ بدین منظور تحقیق حاضر کوشیده است تا با روش مطالعات کتابخانه ای و نظرسنجی از خبرگان، پیشران های تأثیرگذار بر آینده آموزش حسابداری را احصاء و سپس با استفاده از روش دلفی، مهم ترین آن ها را شناسایی نماید. یافته ها: 27 پیشران تأثیرگذار بر آینده آموزش حسابداری بر اساس الگوی EPISTLU، دسته بندی و به گروه های 7 گانه اقتصادی، سیاسی، نهادی، اجتماعی، فناوری، حقوقی و دانشگاهی تقسیم بندی شدند. مشارکت کنندگان در این تحقیق 15 نفر از خبرگان متخصص در زمینه حسابداری و آشنا با مباحث آینده پژوهی می باشند. نتیجه گیری: طبقه بندی یافته های این تحقیق در گروه های هفت گانه بالا نشان می دهد، عوامل متعدد و در هم تنیده ای بر آینده آموزش حسابداری در ایران تأثیرگذار بوده و می توان چنین نتیجه گیری کرد که برای شکل دهی به آینده آموزش حسابداری در ایران لازم است تمامی این عوامل متنوع را مورد توجه و برنامه ریزی قرار داد. احصاء و طبقه بندی پیشران ها، زمینه لازم برای اولویت بندی و تعیین میزان اهمیت هرکدام از این پیشران ها را فراهم می کند.
شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه کارآفرینی نظام آموزشی علوم ورزشی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه کارآفرینی نظام آموزشی علوم ورزشی کشور بود.روش شناسی: روش پژوهش کیفی و از نوع زمینه یابی بود که گردآوری داده ها با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و همچنین مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند با خبرگان انجام پذیرفت.جامعه آماری پژوهش را کلیه صاحب نظران سه حوزه علمی، اجرایی و ورزشی تشکیل دادند که این افراد شامل، کارشناسان و صاحب نظران حوزه کارآفرینی (شامل کارآفرینان برتر ورزشی و اساتید این حوزه) اعضای هیأت علمی نخبه و صاحب نظر دانشکده های تربیت بدنی و علوم ورزشی و روسا و مدیران سازمان های ورزشی (وزارت ورزش و جوانان، فدراسیون ها و کمیته ملی المپیک) تشکیل می دادند.روش نمونه گیری هدفمند و به صورت گلوله برفی بود و مصاحبه با خبرگان تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت (19 مصاحبه). یافته های پژوهش از طریق فرایند کدگذاری در سه مرحله باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که در مجموع 27 عامل اثرگذار در قالب چهار مقوله فرعی (مؤلفه)؛ مدیریت ارتباط بخش علمی و اجرایی ورزش کشور، برنامه ریزی اصولی و کاربردی دروس و سرفصل ها،سیستم آموزشی دانشگاه ها و توجه به واحد کارورزی و کارآفرینی و در دو مقوله کلی (مفهوم) برنامه و ساختار مناسب و نظام آموزشی و تربیتی دسته بندی شدند.نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاکی از آن بود که مهم ترین علل توسعه کارآفرینی نظام آموزشی علوم ورزشی کشور، داشتن برنامه و ساختار مناسب و استفاده از نظام آموزشی و تربیتی به روز و کارآمد در دانشگاه ها است که می تواند تأثیر مثبتی برکارآمدی فارغ التحصیلان رشته علوم ورزشی در بازار کار داشته باشد.