
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان 1404 شماره 3 (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
مقالات
حوزههای تخصصی:
کیفیت آموزشی و پرورشی در مدارس، از عوامل کلیدی در توسعه نیروی انسانی و پیشرفت اجتماعی است. این پژوهش با هدف طراحی الگوی بهبود کیفیت آموزشی و پرورشی در مدارس متوسطه دولتی عادی استان مازندران انجام شد. روش پژوهش از نوع کیفی و با هدف کاربردی- توسعه ای بود که با مشارکت ۲۳ نفر از صاحب نظران، مدیران و معلمان صورت گرفت. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختارمند جمع آوری و با کمک روش نظریه پردازی داده بنیاد تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بهبود کیفیت آموزشی مستلزم شناسایی و اصلاح عوامل مؤثر در این حوزه، شامل شش سازه کلیدی (شرایط علی، پدیده مرکزی، راهبردها، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدها)، در مجموع 510 گویه (کد باز)، 139 مفهوم، 4 محور (پیشران ها، موانع، محرک ها و ملزومات) و 34 مقوله است. بهبود کیفیت آموزشی و پرورشی مدارس متوسطه دولتی مستلزم اصلاحات ساختاری، مدیریتی است و اجرای راهبردهای کلان، میانی و خرد در مدارس منجر به بهبود عملکرد دانش آموزان، افزایش رضایت والدین و فرهنگیان، تحول سازمانی در محتوا، روش های تدریس و برنامه درسی در راستای نیازهای روز جامعه و بازار می گردد. نتایج پژوهش می تواند به عنوان منبعی ارزشمند برای مدیران و سیاست گذاران آموزشی در راستای بهبود کیفیت محتوای آموزشی و پرورشی مدارس متوسطه دولتی عادی استان مازندران مورد استفاده قرار گیرد و به ارتقای جامعه ای مدرن و پویا کمک کند.
بررسی تطبیقی فرآیند ارزشیابی دانش آموزان مقطع ابتدایی در مدارس ایران با چهار سیستم برجسته آموزش و پرورش در جهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ارزشیابی یکی از ارکان اساسی و جدایی ناپذیر نظام تعلیم و تربیت در جهان می باشد و نقش مهمی در سنجش میزان کارآیی و اثربخشی فعالیت های آموزشی ایفا می کند. این فرآیند، با فراهم آوردن بازخوردهای مستمر و دقیق، امکان بهبود مستمر کیفیت آموزش و یادگیری را فراهم می سازد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و تطبیقی، بر اساس مدل چهار مرحله ای بردی، که شامل توصیف، تفسیر، کنار هم قرار دادن و مقایسه است، به بررسی تطبیقی فرآیند ارزشیابی دانش آموزان مقطع ابتدایی در ایران و چهار نظام برجسته آموزش و پرورش جهان (ایالات متحده آمریکا، انگلستان، سوئیس و ژاپن) می پردازد. داده ها به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع متنوعی همچون کتب، مقالات علمی، گزارش های بین المللی و اسناد دولتی گردآوری شده اند و تحلیل آنها با استفاده از روش تحلیل محتوای تجمیعی انجام شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که نظام ارزشیابی دانش آموزان ابتدایی در ایران، مشابه چهار نظام برتر جهانی، بر مبنای روش های توصیفی و تحلیلی استوار است؛ اما اجرای این روش ها و مهارت های معلمان در این زمینه نیازمند بازنگری و بهبود مستمر است. یافته ها تأکید می کنند که هیچ روش ارزشیابی به تنهایی نمی تواند به عنوان مؤثرترین روش معرفی شود و برای همسویی خروجی های نظام آموزشی با نیازهای جامعه و پرورش نسلی کارآمد، لازم است آموزش های معلمان بر پایه رویکردهای فرآیندی تقویت شده و اهداف کاربردی در جهت ارتقای مهارت ها و نگرش های دانش آموزان تدوین گردد. این رویکردها می توانند زمینه ساز تحول در نظام ارزشیابی و ارتقای کیفیت یادگیری در دوره ابتدایی باشند و به تحقق اهداف کلان آموزش و پرورش کمک کنند.
ارائه مدل مفهومی مؤلفه های بی انگیزگی تحصیلی: یک مطالعه سنتز پژوهی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه مدل مفهومی بی انگیزگی تحصیلی بود. این پژوهش با روش کیفی سنتزپژوهی انجام گرفت. جامعه آماری، شامل کلیه متون پژوهشی داخلی و خارجی در دسترس، مراجع مرتبط و اسناد بالا دستی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 17 سند که به صورت مرتبط به حوزه بی انگیزگی تحصیلی پرداخته بودند، انتخاب گردید. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش چک لیست بود که روایی صوری و محتوایی آن مورد تأیید 3 نفر از متخصصان علوم تربیتی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از تکنیک تحلیل مضون استفاده شد. براساس یافته های پژوهش، 55 ویژگی در چهار مضمون اصلی و 18 مضمون فرعی با عناوین: مضمون عوامل فردی با شش مضمون فرعی (خودتنظیمی، تجربه هیجانات در مدرسه، اضطراب و وسواس فکری، عدم آگاهی، نداشتن هدف)، مضمون عوامل خانوادگی با پنج مضمون فرعی (خانواده از هم گسیخته، سبک فرزندپروری، پایگاه اقتصادی اجتماعی، تعارض رفتاری، نشاط و انگیزه)، مضمون عوامل آموزشی با پنج مضمون فرعی (معلم اثربخش، روش تدریس نوین، جایگاه مشاور، زیرساخت آموزشی، محتوای درسی)، بعد مهارت مدیریتی با دو مؤلفه (مدیریت کلاس، سازماندهی کلاس) و مضمون عوامل اجتماعی با دو مضمون فرعی (رسانه های اجتماعی، ارتباطات اجتماعی) تلخیص و دسته بندی شدند. بر پایه مضامین شناسایی شده، مدل مفهومی بی انگیزگی تحصیلی ارائه و اصول آن نیز پیشنهاد شد. نتیجه اینکه انگیزه تحصیلی به مجموعه عوامل و تعاملات پیچیده بین آنها بستگی دارد عوامل زیادی به صورت زنجیروار بر از بین بردن انگیزه و ایجاد بی انگیزگی تحصیلی مؤثر است، که می توان به عوامل فردی، اجتماعی، خانوادگی و آموزشی اشاره کرد.
ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس: یک نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
واکاوی چالش ها و فرصت های هوش مصنوعی در نظام آموزشی با تأکید بر توسعه حرفه ای معلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی چالش ها و فرصت های هوش مصنوعی با تأکید بر توسعه حرفه ای معلمان بود. این پژوهش از نظر رویکرد کیفی و از نظر هدف کاربردی- توصیفی بوده، و از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند، به تدوین و اعتباریابی چارچوبی مفهومی با روش تحلیل مضمون در سال 1403 پرداخته است . جامعه آماری شامل صاحب نظران در حوزه آموزش پرورش و آموزش عالی 135 نفر بودند که از بین آنها 12 نفر به روش نمونه گیری هدفمند با استفاده از قاعده حد اشباع انتخاب شدند. برای محاسبه پایایی از شیوه توافق درون موضوعی یا دو کدگذار استفاده شده، که برابر با ٧٩ درصد است . با توجه به اینکه سطح پایایی بیش از ٦٠ درصد است ، پایایی کدگذاری تأیید شد. لذا می توان ادعا کرد که سطح پایایی تحلیل مصاحبه مناسب است . همچنین جهت تحلیل کیفی و کدگذاری از نرم افزار Atlasti8 استفاده شد. با توجه به نتایج نقش هوش مصنوعی را می توان در خصوص فرصت ها و چالش ها در 9 مضمون سازمان دهنده برای توسعه حرفه ای معلمان طبقه بندی کرد. فرصت ها با چهار مضمون سازمان دهنده به ترتیب: همگرایی تکنولوژی با اهداف آموزشی، قابلیت شبکه سازی آموزشی، جهانی سازی آموزش و ارزش آفرینی شغلی معلمان شناسایی شدند. چالش ها نیز در قالب ٥ مضمون سازمان دهنده با ترتیب: فاصله استعدادها، امنیت و حریم خصوصی معلمان و دانش آموزان، تعمیر و نگهداری مداوم سیستم ها و عدم قابلیت های یکپارچه سازی، دسته بندی شده اند. مدل نهایی این تحقیق می تواند در پیاده سازی و عملیاتی کردن هوش مصنوعی جهت توسعه حرفه ای معلمان مفید واقع گردد.
اهداف و محتوای برنامه درسی توانمندسازی معلمان چندپایه دوره ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تدوین اهداف و محتوای برنامه درسی توانمندسازی معلمان چندپایه دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی قراردادی بود. مشارکت کنندگان اعضای هیأت علمی گروه علوم تربیتی و معلمان چندپایه استان گلستان را در برگرفت. روش نمونه گیری، هدفمند بود. نمونه گیری تا اشباع داده ها ادامه داشت که در نمونه 15 تحقق یافت. برای جمع آوری اطلاعات، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. به منظور اطمینان از صحت و اعتبار داده ها از بازنگری ناظرین و بازنگری مشارکت کنندگان استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده گردید. نتایج نشان داد اهداف برنامه درسی از 29 مفهوم، یازده مقوله فرعی و پنج مقوله اصلی تشکیل می شود که عبارت بودند از: ارزیابی و بهبود مهارت روان شناختی و شغلی معلمان، افزایش مهارت های کاری و فردی و روان شناختی، افزایش استفاده از روش های نوین تدریس، بهبود و مدیریت روند و کیفیت آموزش، شناخت و مدیریت تفاوت های فرهنگی و اجتماعی. محتوای برنامه درسی نیز از یازده مفهوم، چهار مقوله فرعی و یک مقوله اصلی تشکیل شد که عبارت بودند از: توجه به ابعاد فردی و اجتماعی و روان شناختی: این مقوله از زیر مقوله مهارت های فردی، مهارت های شغلی، مهارت های روان شناختی و کاربرد آن و ارائه دروس در خصوص مهارت های زندگی اجتماعی.