مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۶۱.
۵۶۲.
۵۶۳.
۵۶۴.
۵۶۵.
۵۶۶.
۵۶۷.
۵۶۸.
۵۶۹.
۵۷۰.
۵۷۱.
۵۷۲.
۵۷۳.
۵۷۴.
۵۷۵.
۵۷۶.
۵۷۷.
۵۷۸.
۵۷۹.
۵۸۰.
تفسیر
حوزه های تخصصی:
در رهنمود اهل بیت(ع) و بر اساس تعالیم قرآن کریم، انبیاء(ع) از ارتکاب گناه معصوم هستند. اما برخی آیات قرآن، در ظاهر خلاف این باور را نشان می دهند. آیات 19سوره محمد(ص) و 104 سوره نساء از جمله این آیات هستند که در آن ها به رسول اکرم(ص) دستور استغفار داده شده است. مفسران در خصوص علت استغفار در این دو آیه، آراء متفاوتی دارند. مقاله حاضر، به استناد قرائن متعددی از آیات و روایات، به این نتیجه رسیده است که استغفار در سوره محمد(ص) به منزله دعا برای رفع تبعات اموری است که وجود آنها شایسته ایمان موحدانه نیست و علت استغفار در سوره نساء نیز دفع آثار سوء ناشی از قضاوت بر اساس ظواهر است. رویکرد این تحقیق قرآن محوری است که بر مبنای آن، محکمات دینی(محکمات عقل، قرآن، سنت، تجربه و...) برمحور قرآن کریم داور اندیشه ها و عملکردها است.
بررسی تطبیقی چیستی «تأویل» از دیدگاه آیت الله جوادی وآملی وآیت الله معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۴
150 - 165
حوزه های تخصصی:
واژه «تأویل» در قرآن به معانی مختلف به کار رفته است. اکثر مفسران ذیل آیه هفت سوره آل عمران به معنا شناسی آن پرداخته اند. این مقاله، با هدف بررسی تطبیقی دیدگاه علامه جوادی و آیت الله معرفت درباره چیستی «تأویل» به روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته و به این نتیجه رسیده است که: هر دو مفسر تأویل را به «ارجاع و بازگشت» معنا کرده اند. منتها محل ارجاع هر کدام متفاوت است. بنابراین، هر یک از ایشان، معنای متفاوتی از چیستی تأویل در قرآن ارائه داده اند. با وجود این که در اکثر نوشته هایشان هر دو معتقدند همه آیات قرآن دارای تأویل هستند، اما آیت الله معرفت، تأویل را مقابل تفسیر و معنایی، خلاف ظاهر آیه می داند، اما علامه جوادی تأویل را حقیقت عینی خارجی می داند. به نظر ایشان، تأویل آیات قرآن، رسیدن از راه مثال به ممثل است.
مروری بر مهم ترین آثار قرآنی و تفسیری اوری روبین به بهانه درگذشت او
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۹۵)
225 - 272
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، گزارشی از 16 مقاله و 2 کتاب منتشرشده از اوری روبین، اسلا مشناس و قرآن پژوه تاز هدرگذشته، در خلال سال های 1975 تا 2011 میلادی است. این نوشت هها، که در اینجا به ترتیب تاریخ انتشار مرتب شد هاند، نماینده خوبی از رویکرد، روش ع مورد استفاده روبین در مطالعات اسلامی و مخصوصا و مناب مطالعات تفسیری و حدیثی است. همچنین از خلال مطالعه تاریخمند این آثار، م یتوان به درکی از چگونگی تحولات فکری خود او در طول حدود 40 سال کار علمی اش در زمینه تاریخ اسلام و تفسیر قرآن دست یافت
تحلیلِ روایتِ تاریخی_هگلیِ دانتو از استحاله شیء روزمره به اثر هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
47 - 65
حوزه های تخصصی:
آرتور دانتو (2013-1924) فیلسوفِ معاصر، برای دستیابی به تعریفِ هنر، ضمن ردِّ دیدگاههای پیشین و مخالفتِ صریح با ذات گراییِ مفهومِ هنر، با نگاهِ کاملاً متفاوتی، درصددِ تبیینِ رویکردی جدید در مواجهه با آثار هنریِ چالش برانگیزِ معاصر است. او با روی گردانی از دیدگاهِ کانتیِ مسلّط بر نظریه های هنر تا اواسطِ قرنِ بیستم، نظریه خود را تحتِ تأثیرِ هگل و بر مبنای زمینه تاریخیِ روندِ ارتقایِ شیء عادی به اثر هنری بنا می نهد. بر این اساس، زمینه ای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی لازم است تا ابژه ها، مشروعیتِ اثر هنری بودن را کسب کنند. از نظر او به واسطه نوعِ نگاهِ هنرمند (در بسترِ تاریخی) به شئ عادی و نحوه ارائه او، روایتِ تازه ای از یک امر معمولی پدید می آید و آن را به عنوان مفهوم و معنایی متجسّد درمی آورد که منجر به استحاله به یک اثر هنری می شود. از آنجا که درکِ محتوای فکریِ اثر و دستیابی به معنای اثر، کنشی فعّالانه از سوی ناظرِ اثر را می طلبد، تأکیدِ بیش از حدِّ نظریه او بر سوژه محوری، تفاسیرِ شخصی را سبب می شود. همچنین با توجه به اینکه نظریه هنرِ دانتو بر فاصله اثرِ هنری از دنیای واقعی تمرکز دارد (اثرِ هنری، ابژه واقعی نیست)، نسبتِ اثر با جهانِ واقع، زیرِ سؤال می رود و با خصائصی که برای اثر هنری قائل می شود، خود به نوعی گرفتارِ ذات گرایی می شود. این مقاله در پیِ سؤالِ چه چیزی اثرِ هنری را اثرِ هنری می کند؟ با بررسی و توصیفِ آرایِ دانتو، ضمنِ اشاره به آثارِ هنریِ موردِ ارجاعِ وی، عواملِ مؤثر در نظریه او را واکاوی می کند تا نهایتاَ به تحلیلِ برخی ایراداتِ این تلقی از مفهومِ هنر بپردازد.
امکانات نظری رویکرد زبان شناختی معتزله در دفاع از امر معقول
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
63 - 91
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نظریه زبان شناختی معتزله بررسی شده و چگونگی استخراج امر معقول در محدوده های زبان از نظر معتزله مورد پژوهش قرار می گیرد. سؤال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه رویکرد عقلانی معتزله تا چه اندازه توانایی مقاومت در برابر نقدهای حاصل از چرخش زبان شناختی و نظریه های پسامدرن را دارد؟ با استفاده از روش «استنتاج بر اساس بهترین تبیین» یافته های این پژوهش نشان می دهد معتزله صورتی از قرینه گرایی را ارائه داده است که به دلیل نوع تعریف عقل (عقل سلیم و متعارف) و ابتنای آن بر زبان و قرارداهای وضعی اش به شکلی بالقوه و بالفعل توانایی پاسخگویی و رفع نقدهای مندرج در نظریه های چرخش زبان شناختی و پسامدرن بر قرینه گرایی را دارد. همچنین سازمان روش استدلال در مکتب معتزله به شکلی است که می تواند راهکاری برای دفاع از امر معقول در دوران پسامدرن را مهیّا سازد. در این پژوهش با رویکری عقلی – فلسفی تلاش می شود داده هایی که بر اساس روش کتابخانه ای جمع آوری شده اند به شیوه ای توصیفی – تحلیلی و با استفاده از روش استنتاج به بهترین تبیین به نتیجه برسند.
تحلیل تطبیقی اسلام انقلابی ایران و اسلام سکولار ترکیه
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
33 - 56
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی گونه ای از تفاسیر اسلام، تحت عنوان «اسلام انقلابی ایران و اسلام سکولار ترکیه» است. روش پژوهش، مقایسه ای و شیوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و اینترنتی است. فرض ما بر این است که تفاوت ها و تمایزهایی در خصوص تفسیر و برداشت از اسلام در میان کشورهای مسلمان وجود دارد که می توان به اسلام سکولار ترکیه و اسلام انقلابی ایران اشاره کرد. یافته های مقاله نشان می دهد که نوع برداشت و تفسیر از اسلام باعث اتخاذ سیاست های دو کشور شده است. پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 در ایران، الگوی جدیدی از اسلام را به جهانیان معرفی کرده است. جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه استقلال سیاسی، مبارزه با استکبار و استعمار جهانی و مرکزیت محور مقاومت درصدد نقش آفرینی در منطقه و جهان اسلام است. از سوی دیگر ترکیه نیز با موقعیت سوق الجیشی که نقطه تلاقی دو قاره مهم آسیا و اروپا، پیشینه امپراتوری اسلامی عثمانی و قرائتی نرم و سکولار از اسلام که در تطابق حداکثری با مدرنیته است، مدعی رهبری جهان اسلام است.
رویکردِ تأویل گرایانه عرفا به قرآن و احادیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان اسلامى با قرآن و حدیث، پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنى دارد. قرآن، نسخه گوهرین و روشمند رستگاری انسان هاست که افزون بر سویه های آیینی و دینى، از متنى پرمایه ادبى و هنرى برخوردار است، و همه ویژگی های یک اثر هنرى را به لحاظ ساختار و درون مایه، دارد. صوفیه در قرآن و حدیث دستاویزهایی یافته اند، تا از آن رشته یی که انسانِ فناپذیر را با خداوند پیوند می دهد؛ نشان دهند. لذا از آن سوی که موضوع سخنانانشان، در نگرشِ همگانی، ناشناخته و مفاهیم رازآلودِ بی مرز و به رمز است، بر این باورند که قرآن، فراتر از روساختِ جمله و روخوانی، باید فهمیده شود. پس معانى نهفته در آن، فرامادّى و ژرف اند، و هنگامی به نیکی دریافت مى شوند که با شهود و یا از راه تجلّى، درک شوند. این نگرش زمینه ساز گرایش به تفسیر و تأویل براى دست یابى به گونه ای از نهان شناسی درباره حقایقِ هستى شده، که آنان را به برداشت هاى تازه و دریافت های نوینی از آیات و روایات، رهنمون ساخته و شیوه ای خاص و متفاوتی از تفسیر و تأویل قرآن، پدید آورده است. با توجّه به گستردگی مفاهیم قرآنی و احادیث، و پیوند و درآمیختگی آن با اندیشه های عرفانی این مقاله با بررسی اجمالی این پیوند، رویکرد تأویل گرایانه عرفا را از آیات و روایات بازنموده است.
نقد و بررسی انگاره سرسیداحمدخان هندی از امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
337 - 358
حوزه های تخصصی:
سیداحمدخان هندی با این استدلال که دین، قول خدا است و علم فعل خدا و فعل و قول خدا نمی توانند متعارض باشند، نظریات علوم تجربی برآمده از حسّ را قطعی و غیرقابل تغییر فرض کرده، با تمثیلی قرار دادن زبان دین، اقدام به تأویل مطلق آموزه های دینی، امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی مطابق با یافته های علوم تجربی می کند و با ارائه تفسیری مادی از حقیقت نبوّت، وحی، معجزات انبیا، ملائکه و شیاطین، مکاشفات عرفانی، کرامات اولیاء و... همگی را خرافات و اوهام تلقی می کند. در مقابل علامه طباطبائی(ره) با ردّ این مدعیات تفسیر الفاظ را در پرتو معنای عرفی و لغوی آن ها می داند و در تعیین مصداق به آیاتی که ناظر و مفسّر آیات دیگر است استناد می جوید بدون این که آن مصداق را به گونه ای که ما بدان انس داریم، تعیین نماید و ضمن تبیین قانون علییّت، معجزات را در غالب و مجرای امور طبیعی لکن با تأثیرگذاری خداوند در شرایط، اسباب و زمان آن واقعه تبیین می نماید.
تفسیر و تحلیل شعر ستایشی (تا پایان قرن هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش قابل توجهی از شعر فارسی را شعر ستایشی در برمی گیرد؛ که کم تر شاعر فارسی زبانی را می توان یافت که گونه ای از اشعار ستایشی در دیوانش یافت نشود؛ اما داوری در مورد شعر ستایشی، اغلب منفی بوده است و بسیاری از مخاطبان شعر فارسی، برای شعر ستایشی ارزش قابل توجهی متصور نیستند؛ از این رو پژوهشگران، ادبیات شناسان و مخاطبان شعر، غالبا شعر ستایشی را از نظر دور نگه داشته، چندان عنایتی به آن نمی کنند؛ همین پیش داوری، جایگاه شعر ستایشی را متزلزل کرده است. شعر ستایشی بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی آن زمان، با معیارهای امروزی داوری می شود؛ این برخورد با شعر ستایشی، موجب شده است که این بخش از ادبیات فارسی با وجود ارزش های غیرقابل انکارش، نادیده انگاشته، تحقیقات اندکی در این مورد انجام شود؛ در این مقاله ابتدا تصویری روشن از شعر ستایشی ارائه می شود، سپس به بررسی ساختار آن می پردازیم و در پایان نیز برخی از مهم ترین ارزش ها و کارکردهای شعر ستایشی را فهرست وار ذکر می کنیم و نشان می دهیم که شعر ستایشی ارزش های غیر قابل انکاری دارد که نمی توان به راحتی از آن ها چشم پوشید.
زبان و مسئله تفسیر در آرای روشنفکریِ عبدالکریم سروش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
روشنفکری دینی پس از انقلاب، با چرخش هایی به سمت برخی از مکاتب فلسفی اروپایی، نظیر فلسفه تحلیلی، آرای روشنفکری خود را بر مبنای آن ها تنظیم کردند. اگرچه بحث اصلی آن ها، توجه به مقولات دینی نظیر «معرفت دینی»، «فقه پویا» و در بُعد سیاسی «حکومت دینی» بود، نگرش برون دینی آن ها و در رأسشان عبدالکریم سروش، مبتنی بر آن مکاتب بود. دو مقوله زبان و مسئله تفسیر، از مؤلفه های مهم این نگاه برون دینی است. پژوهش حاضر، با هدف شناخت این دو مؤلفه در آرای روشنفکری سروش، بر اساس آنچه در اندیشه فلاسفه ای چون ویتگنشتاین و گادامر مطرح شده است به این پرسش می پردازد که زبان و مسئله تفسیر، در اندیشه ویتگنشتاین و گادامر، چه بازتابی در آرای روشنفکری سروش داشتند؟ سروش با استفاده از مؤلفه ای فلسفی زبان و تفسیر، در آرای روشنفکری خود به بازتعریف نسبت عقل و دین توجه کرده و در تفسیر متون مقدس و نیز مبانی دینی از دستاوردهای نوین تفسیری بهره می گیرد و مقولات سه گانه «معرفت دینی»، «فقه پویا» و «حکومت دموکراتیک دینی» را عرضه می کند و می توان گفت این کار را با نوعی «دیالوگ» میان مبانی معرفت دینی و دو مقوله «زبان» و «تفسیر» انجام می دهد.
ماهیت حقوقی دکترین حاشیه مجاز تفسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۰ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۸)
115 - 139
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر که ناظر بر نوعی پژوهش توصیفی است، بیان می کند که در نظام اروپایی حقوق بشر، هرگاه تعهد به حقوق مندرج در کنوانسیون اروپایی حقوق بشر منافع ضروری دولت های عضو این کنوانسیون و حاکمیت آنها را به مخاطره بیندازد، دکترین حاشیه مجاز تفسیر دولت ها با اعطای اختیاراتی به دولت های عضو به عنوان چتری حمایتی برای حفظ منافع ضروری آنها اقدام می کند. با تحلیل آرای دیوان اروپایی حقوق بشر و نیز دقت در شرایطی که دولت های عضو کنوانسیون می توانند از دکترین حاشیه مجاز تفسیر استفاده کنند، این موضوع مشخص می شود که حاشیه مجاز تفسیر، همراه با اصول حاکم بر آن، عملی «تفسیری» محسوب می شود. البته باید توجه داشت که هرچند این عمل تفسیری اختیاراتی را برای تفسیر مواد کنوانسیون اروپایی برای دولت های عضو کنوانسیون ایجاد می کند، ولی به استناد اصل «ممنوعیت تفسیر یکجانبه معاهدات بین المللی» دیوان اروپایی حقوق بشر وظیفه نظارت بر اختیارات داده شده به دولت های عضو کنوانسیون را برای جلوگیری از نقض مفاد کنوانسیون به عهده دارد. به عبارت دیگر، حق به اختیار داده شده نامحدود نیست، بلکه اختیارات تفسیری دولت ها گام به گام با نظارت دیوان اروپایی حقوق بشر پیش می رود. همچنین درباره مطابقت این اقدام انجام شده با روش های تفسیر معاهدات که مهم ترین آن همانا روش تفسیر غایی، ذهنی و یا متنی است، به نظر می رسد به دلیل استنادهای فراوان دیوان اروپایی به موضوع و هدف کنوانسیون، این نهاد قضایی هنگام اعمال دکترین حاشیه مجاز تفسیر، تمایل بیشتری به تفسیر «غایی» دارد.
نگرش نظام مند به قانون اساسی مبتنی بر الگوهای انسجام متن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
527 - 556
حوزه های تخصصی:
در تفسیر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قانون اساسی نوشته مبتنی بر رویکرد منشأگرایی، متن درجه اول اهمیت را برای فهم دارد و از همین روی می توان از ابزارهای زبان شناسی بهره جست. یکی از این ابزارها، انسجام متن است. برای سنجش و ایجاد انسجام متن الگوهای متعددی بیان شده است که از برخی از آن ها می توان در تفسیر قانون اساسی بهره برد. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این سؤال است که نگرش نظام مند به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر الگوهای انسجام متن چگونه است؟ و به همین منظور با ادعای طرح روش تفسیری جدید، نحوه کاربست الگوها انسجام متن در تفسیر قانون اساسی در سه سطح واژگان یا عبارات، اصول و موضوع ها را به عنوان یافته پژوهش ارائه می دهد؛ به این صورت که در سطح واژگان یا عبارات ابزارهای ارجاع، جایگزینی، حذف و بازآیی، در سطح اصول با نگرش به کل اصل به مثابه یک نظام، ابزار انسجام ربطی و در همین سطح با نگرش به کل قانون اساسی (اصول دیگر)، مدل کینچ و ون دیک یا ساختار بلاغی و در سطح موضوعات، روش تحلیل موضوع بنیاد را مناسب ترین ابزار برای تفسیر قانون اساسی مبتنی بر الگوهای انسجام متن می داند.
جایگاه و کارکرد اصول کلی حقوق در حقوق بین الملل سرمایه گذاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
619 - 639
حوزه های تخصصی:
در عین اختلافات موجود در خصوص اصول کلی حقوق مقبول ملل متمدن، به عنوان سومین منبع مندرج در بند نخست ماده 38 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری که منجر شده از یک سوی، برخی پایبندان به نص بند مزبور، اصول کلی حقوق را منبع اصلی و مستقل حقوق بین الملل بپندارند و برخی از سوی دیگر، جایگاه آن را به پایه ابزار رفع خلأ حقوقی تنزل دهند، جایگاه و کارکرد این اصول در حقوق بین الملل سرمایه گذاری و دعاوی میان دولت-سرمایه گذار خارجی اعتلا یافته است. در مقاله پیش رو، به شواهد اعتلای جایگاه اصول در این شاخه از حقوق بین الملل پرداخته خواهد شد.
کاربست های مشروع زبان در تفسیر قانون مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به تأثیرات زبان در قانون ذیل مراحل تقنین، اجرا و تفسیر یک متن قضایی می تواند یکی از عوامل رشد هر نظام حقوقی تلقی شود؛ امر مهمی که در نظام حقوقی ما به غفلت و اجمال برگزار شده است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و کتابخانه ای به کشف کاربردهای زبان در قانون پرداخته است. فرضیه اثبات شده نشان می دهد رابطه معناداری میان زبان شناسی قانون مدرن در توجه به متن، قصد و زمینه اجتماعی فهم قانون وجود دارد که می تواند به صورت استدلال ورزی غایت نگر به قراین منضبط، ارزش های اخلاقی نظام مند، پیامدگرایی و ابهام مشروع در تفسیر دست مایه قوانین آیین دادرسی یا قوانین آیین نامه داخلی پارلمان صورت بگیرد تا ارتقای حاکمیت عینی و عملی قانون را محقق کند.
تفسیر واژه «خلیفه» در تفاسیر قرآنی قرن دوم تا ششم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
118 - 133
حوزه های تخصصی:
واژه «خلیفه» تنها دو بار در قرآن کریم به کار رفته است؛ اما در قالب و شکل اصطلاحی «خلیفه الله» جایگاه مهمی در اعتقاد و باور اسلامی دارد و به صورت اضافه ی لفظی معنا و اشاره به جانشینی انسان به جای خداوند می کند. این تحقیق به دنبال بررسی سیر تطور معنایی این واژه در تفاسیر، مشربها و مذهبهای گوناگون از قرن دوم تا ششم هجری است. «خلیفه» در معنای لغوی به معنای جانشینی فرد حاضر به جای شخص غائب است. اکثر مفسران در تفسیر آیه 30 سوره «بقره» اشاره می کنند که «جنّ» قبل از آدم(ع) در زمین ساکن بودند و منظور از خلیفه، خلیفه الجنّ یا خلیفه الملائکه است؛ اما از اواخر قرن سوم نظر دیگری نیز مطرح می شود که بیان می کند قبل از آدم(ع) هیچ خلقی در زمین نبود و مقصود از خلیفه، «خلیفه من الله» است که شامل آدم(ع) و ذریه اش می شود؛ همچنین در همین زمان برای واژه «خلیفه» معنای جدید و سیاسی «سلطان أعظم» مطرح می شود؛ در تفسیر آیه 26 سوره «ص» نیز گفته می شود داود(ع) خلیفه انبیاء و پادشاهان قبل از خود بوده و او خلیفه الله و سلطان أعظم است. علاوه بر سکوت برخی تفاسیر در نسبت دادن مفهوم «خلیفه الله» به واژه خلیفه، برخی مفسرین حتی مخالف این معنا بوده اند؛ همچنین مصادیق مختلفی برای «خلیفه» و «خلیفه الله» ذکر کرده اند.
بررسی و تحلیل وجوه ادبی در تفسیر قرآن (نمونه موردی: تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
107 - 128
حوزه های تخصصی:
منابع ادبی به عنوان یکی از منابع تفسیر نقش بسزایی در فهم درست از آیات دارند و مقصود از آن، واژگان و متون ادبیات عرب است که یاری گر مفسّر در فهم معنای لغوی، ساختار نحوی و بلاغی آیات است و جایگاه متقدمی نسبت به سایر منابع دارند؛ زیرا بدون فهم واژگان و ساختار ادبی قرآنی، اولین مرحله ی فهم شکل نمی گیرد. ابن کثیر مورخ ، مفسّر و محدّث شافعى قرن هشتم، صاحب «تفسیر القرآن العظیم « است که ضمن تفسیر نقلی آیات، در موارد بسیاری از داشته های ادبی خود نیز بهره گرفته است. نگارنده در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی، میزان و چگونگی بهره برداری مفسر از وجوه ادبی(صرف و نحو، بلاغت و مفاهیم ادبی) در تبیین آیات را مورد بررسی قرار دهد. نتیجه ی پژوهش نشان داده که وی، وجوه ادبی را در قالب بیان آراء مستقل با استناد به شواهد شعری معتبر و یا نقد آراء ادبی دیگر علماء یا نقل قول مستقیم آراء پرداخته است.
تأثیرگذاری پیش دانسته های موجه مفسر در تفسیر قرآن
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
83 - 104
حوزه های تخصصی:
هنگام تفسیر قرآن برخی اطلاعات در ذهن مفسر وجود دارد که نمی توان منکر این اطلاعات و محفوظات شد. این اطلاعات دارای تأثیراتی در هنگام تفسیر بر روی مفسر هستند. این نوشتار به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی مجاری تأثیر پیش دانسته های مفسر در تفسیر قرآن پرداخته و دستاوردهایی را به دنبال داشته است؛ به این صورت که بعد از بررسی های صورت گرفته، دانسته شد که پیش دانسته های مفسر به چند دسته تقسیم می شوند: برخی از آن ها بدیهی اند، برخی دیگر غیربدیهی. برخی دیگر هماهنگ با ظواهر قرآن هستند یا ناهماهنگ اند. اما دراین بین برخی از پیش دانسته های موجهی هست که تأثیراتی بر مفسر دارند؛ از قبیل اینکه ابزار و لوازم تفسیر آیات اند یا اینکه مبانی تفسیر و اصول و قواعد را در اختیار مفسر قرار می دهند و دیگر اینکه باعث مسئله سازی و باز نمودن دید مفسر شده و محتوای آیات را تأیید و تبیین می کنند.
نقد و بررسی دلیل حادی عشر کتاب فصل الخطاب
روایات تحریف نمای قرآن کریم مهم ترین مستند مدعیان تحریف قرآن است،محققان اسلامی روش های مختلفی را در ردّ اینگونه روایات به کار بسته اند. اکنون ما نیز در این پژوهش با به کارگیری از این روش ها درصدد نقد روایات دلیل حادی عشر هستیم که جناب محدث نوری در کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب جمع آوری کرده اند و ما نیز تمام توان خود را در تاویل این روایات به کار بسته ایم چرا که موضوع تحریف قرآن کریم با استناد به خود قرآن کریم:« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» بی پایه و اساس بوده است.
مطالعه تطبیقی روایت و معماری: نقش روایت در افزایش تعاملات اجتماعی مخاطبان در موزه های شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
670 - 685
حوزه های تخصصی:
براساس نگرش کارتزینی و دوگانه انگارى تقدم ذهن بر بدن، موزه ها از زمان به کار آغاز آن ها در قرن هفدهم، تحت تأثیر مفاهیم بصری بوده اند و نمایش به عنوان تجربه ای کاملاً بصری در نظر گرفته می شد. با اهمیت یافتن نقش مخاطب در قرن بیستم میلادی به تدریج ظرفیت حافظ بدن در عمل به خاطر سپردن و همدلی مورد توجه قرار گرفت. هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی روایت و فضا و تحلیل نقش روایت در افزایش تعاملات اجتماعی مخاطبان در موزه های شهر تهران است. تهران به عنوان پایتخت تاریخی و فرهنگی کشور، روایت های متعددی از فضاهای شهری ارائه می دهد. این مطالعه از نوع کاربردی است و براساس نظریه داده بنیاد صورت گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که حضور مخاطبان در فضا فرصت تعاملات اجتماعی را افزایش می دهد. در فرآیند ادراک بدنمند از موزه ها، مخاطب در رویدادهای گذشته با پیشینیان همدردی می کند، با دیگر بازدیدکنندگان تعامل داشته و در نهایت روایت خود را از فضا می سازد.اهداف پژوهش:شناسایی مؤلفه هایی که روایت از طریق آن کیفیت فضای موزه را بهبود می بخشد.شناخت چگونگی ارتباط مخاطبان با موزه در روند ادراک فضا.سؤالات پژوهش:روایت از طریق چه مؤلفه هایی کیفیت فضای موزه را بهبود می بخشد؟ارتباط موزه و مخاطبان در روند ادراک فضا چگونه است؟
زبانمندی، صرفِ به بیان درآوردنِ تجربه ها نیست؛ (نسبت زبان و فهم نزد گادامر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
89 - 107
حوزه های تخصصی:
کانون بحث هرمنوتیک فلسفیِ گادامر مسئله فهم و به نحو دقیق تر، نحوۀ رخدادِ فهم در مواجهۀ ما با جهان همچون یک «متن» است. گادامر درصدد پدیدارشناسیِ فهم، بیان شرایطِ امکانِ فهم و چگونگیِ رخ دادنِ آن است. ادعای تحریک برانگیز او این است که «هرگونه» مواجهۀ ما با جهان، که از آن به فهم (یا تفسیر) تعبیر می کنیم، با وساطت زبان انجام می شود. فرایند تفسیر همانا فهمِ زبانیِ ما از جهان است. جهانشمولیِ این درک زبانی از جهان تا آنجاست که حتی در مواقعی که به ظاهر زبان «تعلیق» می شود، باز برای بحث از این نارسایی ناچاریم که به خود زبان پناه ببریم. این یکی از ابعاد «رازآلودِ» زبانمندی آدمی است. بُعد دیگر به این واقعیت بازمی گردد که زبان همانند جهان هیچ گاه به طور کامل تن به «عینیت بخشی» نمی دهد و به مث5ابه یک کلِ یکپارچه به آگاهی ما داده نمی شود، چراکه خودش شرط هرگونه آگاهی و فهم است. پرسش هایی که محور بحث این نوشتار را تشکیل می دهند، بدین قرار است: آیا گادامر با تأکید بر درهم تنیدگیِ زبان و فهم (زبانمندی فهم)، صرفاً می کوشد همان ادعای دیرینه در باب نسبت زبان و تفکر را به ما یادآوری کند، یا ادعایِ بنیادی تری در ذهن دارد؟ آیا او با تمرکز بر زبانمندی ذاتیِ فهم آدمی می خواهد ناکرانمندی مرزهای زبان را به ما گوشزد کند یا بر مرزها و محدودیت های آن تأکید دارد؟ نهایتاً اینکه این ناسازگاری ظاهری در عبارات گادامر را چگونه می توان حل کرد که یک بار فهمِ زبانی و ویژگی زبانمندی را به خود انسان هنگام مواجهه با جهان نسبت می دهد و یک بار به شیوۀ پدیدارشناختی، زبان را «زبانِ خود چیزها» می داند؟ ما در طی این نوشتار، ضمن روشن نمودنِ دلالت زبان و فهم و نسبت آنها با هم نزد گادامر، کوشیده ایم به پرسش های مذکور به نحو ضمنی پاسخ دهیم با تأکید بر اینکه مقصود گادامر از زبانمندی به صرف به قالب کلمات درآوردنِ (به بیان درآوردن) تجربه ها محدود نمی شود، بلکه این امر تنها نمود بیرونی و انضمامیِ بُعد زبانمندیِ فهم ما را شامل می شود.