مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۶۱.
۵۶۲.
۵۶۳.
۵۶۴.
۵۶۵.
۵۶۶.
۵۶۷.
۵۶۸.
۵۶۹.
۵۷۰.
۵۷۱.
۵۷۲.
۵۷۳.
۵۷۴.
۵۷۵.
۵۷۶.
۵۷۷.
۵۷۸.
۵۷۹.
۵۸۰.
عقل
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
203-223
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفت شناسی اصلاح شده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی می کنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکل گیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژه استفان مورونی، دین پژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او می کوشد با مرور نقادانه آراء متألهان برجسته مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحت تأثیر گناه قرار می گیرد نه مدعای علمی او.
بازشناسی و تحلیل پیش انگاره های تحقق تمدن نوین اسلامی با رویکرد کلامی با تأکید بر اندیشه امام خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امام خامنه ای به عنوان یک متفکر انقلابی مسئله مهمی بنام تحقق تمدن نوین اسلامی را مطرح نمودند که از نظر راه بردی دارای اهمیت است و پژوهش در این موضوع با رویکرد دینی و کلامی از حیث اینکه این موضوع با وعده الهی در قرآن همخوانی دارد، دارای اهمیت است. مسئله این است که اکنون تمدن غرب بر اساس مبانی لیبرالیستی و انسان شناسی اومانیستی به شدت در حال تبلیغ و گسترش است و نگرانی وجود دارد که در آینده نه چندان دور جوامع اسلامی از جمله کشور جمهوری اسلامی را در نوردد و این باآموزه های اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی در تعارض است. امام خامنه ای در برابر تهاجم تمدنی غرب، تمدن نوین اسلامی را مطرح کرده اند. از این رو، جهت معرفت افزایی و تقویت بنیه فکری واعتقادی، باید به این پرسش پاسخ داده شود که: پیش انگاره ها و زیرساختهای کلامی و اعتقادی تحقق تمدن نوین اسلامی کدامند؟ پاسخ احتمالی این پرسش این است که باور به دین حداکثری و همراهی با اهلبیت(ع) و مانند آن می تواننداز بنیانهای تحقق تمدن نوین اسلامی محسوب شوند. این مقاله کوشیده است؛ با ابزار کتابخانه ای و نرم افزاری و با روش برهان سبرو تقسیم ابتدا همه فرضیه ها را مورد سنجش و امتحان قرار دهد و سپس موارد مقبول را انتخاب نماید و سرانجام به این نتیجه رضایت داده است که باور به دین حداکثری، توحید باوری، امامت محوری و انسان شناسی اسلامی از پیش انگاره های تحقق تمدن نوین اسلامی محسوب می شوند.
جایگاه عقل در ارزش شناسی از منظر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۹
91-110
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، تبیین جایگاه عقل در ارزش شناسی (حوزه اخلاق و زیبایی شناسی)، از منظر نهج البلاغه است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، با رویکرد استقرایی است. یافته های پژوهش بیانگر یک ارتباط دو سویه بین عقل و ارزش شناسی از منظر نهج البلاغه می باشد. از یک سو عقل مهم ترین ابزار در کشف ارزش های اخلاقی بوده و از سوی دیگر مکارم اخلاقی موجب عملکرد صحیح عقل هستند. همچنین زیبایی های عالم خلقت شایسته تأمل بوده و تأمل در آنها، موجب نفوذ هارمونی موجود به ذهن و مایه شکوفایی فهم است. با این حال با توجه به محدودیت ها و خطاهای عقل، استفاده از تجربه و نقل به عنوان ابزارهای مکمل در ارزش شناسی توصیه شده و وحی الهی فصل الخطاب است. بر این اساس می توان گفت جایگاه عقل در ارزش شناسی یک جایگاه اعتدالی می باشد؛ لیکن با توجه به توقع خداوند از آدمی به میزان عقل اعطایی به او، تشخیص و داوری آن در ارزش شناسی معتبر و اتصاف به آنها برای محقق لازم است.
نقش خواجه نصیر طوسی در تداوم فلسفه ابن سینا و نوآوری های فلسفی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جریان کلامی فلسفی ضد سینوی که با غزالی آغاز شد و با فخر رازی تکمیل شد، زمینه ای برای خواجه نصیر بود تا از هویت فلسفه اسلامی و کلام شیعی دفاع کند. او با عنایت به مباحث و اشکالات مطرح شده، به تفسیر و شرح آثار و آراء ابن سینا پرداخت و به تقریرهای جدیدی دست یافت که در جای خود با اهمیت بود و پس از او نیز مورد توجه سایر حکما و متکلمان قرار گرفت. خواجه نصیر درباره صدور و خلقت، جایگاه عقل و نفس الامر، علم خدا، نیاز عقل انسان به تعلیم و لزوم متابعت از شرع در کیفیت مبدأ و معاد نکات با اهمیتی مطرح کرد. او براساس اعتبارات فلسفی و حساب ترکیبات، ساختار جدیدی برای صدور کثرت تبیین، و تکثر عالم عقل و جهات متکثر معقولات را اثبات کرد. او عالم عقل را معادل نفس الامر در نظر گرفت و علم خدا به جزئیات را نیز از طریق تکثر عالم عقل و معقولات آن تبیین کرد. خواجه نصیر از منظر حکمت الهی شیعه، عقل انسان را نیازمند مدد دانست و برای عقول بالقوه و غیرمتکامل بشری، هدایت و تعلیم را لازم دانست. او درعین حال معتقد بود که برخی امور خارج از حوزه عقل هستند و تنها به وسیله شرع تبیین می شوند.
«نور» و «نار» جایگاه عقل و عشق برای نیل به غایت انسانی در اندیشه عرفانی امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۷
115 - 130
حوزههای تخصصی:
درباره چیستی و ارتباط عقل و عشق (محبت) پژوهش های فراوانی انجام شده است. برخی به عدم ارتباط میان عقل و عشق قائل شده و رابطه آن دو را همانند دو ضد تعریف کرده اند به طوری که هرگاه در وجود انسان عقل ظهور یابد مجالی برای اظهار عشق نخواهد گذاشت و اگر عشق حاکم شود عقل، رنگ می بازد. نگارنده بر این باور است اگرچه عقل و عشق دو ابزار شناخت یا دو وسیله برای صعود انسان یاد می شوند؛ ولی ظهور حقیقت واحدی هستند که در فطرت انسان نهاده شده اند و همین امر فطری است که او را از سایر موجودات ممتاز می کند و به اقتضای ظهور در هر مرتبه از مراتب وجود انسان نام های مختلف می گیرد. هرگاه از وجه مخلوقی لحاظ شود، نام «عقل» و هرگاه در پرتو غیرت و نار عشق، وجهه خلقی اش در وجهه حقی فانی شود، نام «عشق» بر آن می نهند؛ بنابراین تقابل میان آن ها همانند تقابل واحد و کثیر است، یعنی همان گونه که کثرت، جلوه واحد است، عشق نیز ظهور تام و تمام عقل است. به رغم آنکه امام خمینی مانند برخی اسلاف خود، از ناتوانی عقل برای شهود حقیقت و وصول به معبود مطلق سخن گفته، اما از حیثی دیگر آن را اولین ظهور مشیت مطلقه می داند که آغاز و اِکمال انسان متکی به اوست. بنا به رأی ایشان؛ انسان برای نیل به فنای وجهه خلقی و ظهور وجهه حقی به نورانیت عقل و سوزندگی عشق نیازمند است.
لوازم وجودشناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی نظریه اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول یکی از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. سابقه این اصل در فلسفه اسلامی به ترجمه کتاب اثولوجیا بازمیگردد و صدرالمتألهین آن را بمدد اصول فلسفی خود همچون اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری نفس تبیین کرده است. ملاصدرا حصول علم برای نفس را مانند پیدایش صورتهای جسمانی برای ماده میداند؛ نفس با صور علمی خود متحد میگردد، آنچنانکه ماده و صورت با یکدیگر متحدند. او با اثبات اتحاد عاقل و معقول، نظریه جدیدی در وجودشناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی عرضه کرد و از این رهگذر برای معضلات و پرسشهای فراروی فیلسوفان مسلمان، پاسخهای جدیدی فراهم آورد. در پرتو این اصل است که وی تبیین فلسفی نوینی از مسائلی چون استکمال و اشتداد وجودی نفس، تجسم اعمال، عقل بسیط، تجرد فوق عقلی نفس، اتحاد نفس با عقل فعال و مسائل مربوط به وجود ذهنی ارائه میدهد.
منابع معرفت از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حکمت متعالیه ملاصدرا، منابع معتبر معرفت عبارتند از: حواس ظاهری، حواس باطنی، عقل، شهود، گواهی و نقل از نظر ملاصدرا اولین منبع کسب معرفت، حواس ظاهری است و حس مشترک، مهمترین حس باطنی انسان است. عقل که وجه تمایز انسان از دیگر موجودات است، حدی دارد که معرفت از آن حد تجاوز نمیکند. ملاصدرا عقل را به نظری و عملی تقسیم میکند و درعین حال که هر دو را منبع معرفت میشمرد، تفاوت آنها را در متعلقشان میداند. تنها، شهود است که میتواند به هر آنچه که قابل شناسایی باشد، دست پیدا کند. گواهی، اگر متواتر و مربوط به امور محسوس باشد، بعنوان منبع معرفتی غیرمستقل، معتبر است و دلیل نقلی، بخصوص در مباحث دینی، منبعی مستقل و خطاناپذیر است.
بررسی دیدگاه دو شارح هدایه الحکمه در باب صادر نخستین (میبدی و ملاصدرا )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاضی کمال الدین میبدی و صدرالمتألهین شیرازی هر دو بر طبیعیات و الهیات هدایهالحکمه ابهری شرح نگاشته اند و در اغلب موارد به نقد و نظر نسبت به دیدگاههای موجود در باب مسائل مطرح شده پرداخته اند. از جمله این مسائل، مسئله صادر نخستین است که میبدی با تکیه بر «جهات اعتباریه (سلوب و اضافات) بعنوان منشأ صدور کثرات از واجب تعالی» و نیز «صدور افعال از نفس بدون واسطه بدن»، بر صادر نخستین بودن «عقل» اشکال نموده و معتقد است نفس نیز میتواند بلاواسطه از مبدا اول صادر شود. ملاصدرا در ردّ مبادی استدلال میبدی میگوید: اوّلاً، «تحقق سلوب همچون تحقق اضافات در صدق قضایای سالبه متأخر از تحقق واجب تعالی است» و ثانیاً، «نفس تا زمانی که نفس است با قوه و ضعف همراه است و در افعال و تصرفات خویش نیازمند به بدن است». این بیان ملاصدرا در باب عدم صلاحیت نفس برای صادر نخستین بودن، بیش از آنکه با رویکرد و مبانی حکمت مشائی در باب نفس، یعنی «روحانیهالحدوث و روحانیهالبقاء» بودن آن هماهنگ باشد، با رویکرد و مبانی حکمت متعالیه، «جسمانیه الحدوث و روحانیهالبقاء» بودن نفس، هماهنگ است.
نگرشی شناختی- وجودی در رشد و تربیت ارادی «شخصیت» بر مبنای اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«من» یا «خود» در نظریه» صدرایی با خودآگاهی عجین است. پیدایش و ظهور «من» با آگاهی از خود آغاز شده و سپس با آگاهی نیز تکامل و رشد یافته و دارای مراتب گوناگون میگردد. آنچه این نوشتار بر اساس مبانی فکری ملاصدرا درصدد بیان آن است، در نظر گرفتن رشد «من» یا «شخصیت» است. «شخصیت» بمعنای اصطلاحی آن، که در اثر تربیت و عوامل مؤثر دیگر ایجاد میگردد، در حوزه «منِ» متعالی و رشدیافته شکل میگیرد، زیرا «من» از همان آغاز پیدایش، شخص و یک هویت وجودی خاص است، اما شخصیت که بیشتر نمایانگر صفات و ویژگیهای ارادی فرد است، در مراحلی از سیر تکاملی و تربیت صحیح عقلانی آن بروز می یابد. جستار حاضر با بررسی تحلیلی خاص، فرایند این رشد صحیح را که عمدتاً پس از بلوغ حاصل میشود، واکاوی میکند.
«حکمت متعالیه» در اندیشه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاید در طول تاریخ کمتر مکتب فلسفی یی مانند حکمت متعالیه، کانون قضاوتهای مختلف و گاه متقابل بوده باشد. گستره و نفوذ حکمت متعالیه، در کنار قوت و شمولش، باعث شده اندیشمندانی با گرایشهای فلسفی، عرفانی، کلامی و حتی قرآنی، به آن رو کنند و از پنجره دید خود، آن را توصیف کرده، خواسته یا ناخواسته، بنفع خود مصادره و تفسیر کنند. همین اختلافها موجب شده حقیقت و ماهیت آن دچار ابهام شود. معنا و حقیقت خود «حکمت» نزد صدرالمتألهین که متصف به صفت «متعالی» شده است، یکی از این موارد ابهام است. تلاش در راستای رفع این ابهام، ما را بر آن داشت که با مراجعه به سخنان و کلمات خودِ صدرالمتألهین، حکمتش را توصیف کنیم. در این راستا، پس از تعیین ماهیت حکمت و فلسفه، و بررسی تطبیقی تعریف حکمت مشهور با حکمت متعالیه و یافتن نقاط افتراق و اشتراک، مشخص شد این حکمت نوع خاصی از حکمت است که با منشئی نبوی و دینی، موهبتی است الهی که تنها نصیب بندگان خاص او میشود؛ حکمتی که عرفان و برهان را در سایه قرآن به ساحل امن هماهنگی و تعاضد میرساند. نیل به این مقصود، با این دو میسر شده است.
بررسی ادراک حسی از دیدگاه ارسطو و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله «ادراک» همواره یکی از مباحث مهم فلسفی از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فیلسوفان یونان باستان بویژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطی درباره ادراک ابزار و شرایط آن سخن گفته اند. در این میان، ارسطو با تدوین دو رساله درباره نفس و حاس و محسوس به تبیین ادراک ظاهری و باطنی نفس پرداخته است. در میان قوای ادراکی حیوان و انسان، ادراک حسی از جایگاه ویژه یی برخوردار است زیرا نخستین مواجهه ما با عالم خارج بوسیله این حواس صورت میگیرد. ارسطو برای تبیین ادراک حسی از قوای ظاهری نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفت بخش بودن داده های آنها سخن میگوید. وی معتقد است ادراک حسی باید با عقل در هم تنیده شود تا برای ما معرفت بخش باشد. فیلسوفان مسلمان نیز به بحث از ادراک حسی پرداخته اند و عمده مباحث آنها همان نظریاتی است که ارسطو بیان کرده است. ملاصدرا با مطرح کردن انشائی بودن صور توسط نفس، از دیدگاه ارسطویی فاصله گرفت و توانست طرحی نو را در علم النفس فلسفی دراندازد. در این مقاله به بررسی و مقایسه رویکرد ارسطو و ملاصدرا به مسئله ادراک حسی میپردازیم. بدین منظور، ابتدا از تعریف نفس و قوای آن بحث میکنیم و سپس قوای ظاهری را از دیدگاه هر دو فیلسوف مورد بررسی قرار خواهیم داد. در پایان نیز به بحث مهم معرفت بخشی ادراک حسی میپردازیم.
استعاره مفهومی «عقل» در روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
199-222
حوزههای تخصصی:
استعاره مفهومی، از موضوعات کلیدی علم زبان شناسی شناختی است که اساس آن، فهم یک حوزه مفهومی بر حسب حوزه مفهومی دیگر است. معناشناسی شناختی از جمله دانش هایی است که راه را برای کشف و تحلیل روابط درون متنی روایات هموار می کند. معصومان(ع) برای بیان مفهوم « عقل » ، مخاطبان خود را از رهگذر امور مادی و محسوسات به تأمل در امور نامحسوس فرا می خوانند. این فرایند موجب القای تعالیم دینی از طریق ارائه شباهت هستی شناختی و معرفت شناختی میان دو حوزه مبدأ و مقصد می شود. هدف پژوهش حاضر، تحلیل استعاره های مفهومی « عقل » در روایات است. پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان داد که مهمترین حوزه های مفهومی « عقل » در روایات شامل نور و روشنایی، سرمایه و ثروت، بی نیازی، بخشش، نعمت، زیبایی و آراستگی، هدایت گری، قدرت و فرماندهی، آبادانی، درمانگری، دوستی و گشایش است که با ترکیب طرح واره های تصویری حاصل از دو حوزه مبدأ و مقصد، نظام شناختی هدفمند و روشنگرانه را در بافتی استعاری و قابل درک ارائه داده و سبب باورپذیری و تمرکز و انتقال هرچه بهتر آموزه ها شده است.
جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
منبع:
کلام حکمت سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
11 - 30
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، سعی شده است جایگاه عقل در کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی مورد تبیین و بررسی قرار گیرد.با توجه به اهمیت مسئله کرامت انسان و جایگاه عقل در این بحث، هدف از این پژوهش، تبیین جایگاه عقل در رسیدن انسان به کرامت ارزشی از دیدگاه علامه طباطبایی به عنوان برجسته ترین اندیشمند حکمت متعالیه در عصر حاضر است. بدین منظور، پژوهش حاضر با روش تحلیلی - توصیفی و با رویکردی کلامی – تفسیری و بهره گیری از آثار علامه طباطبایی و برخی آثار حکمت متعالیه، ابتدا به عقل و رابطه آن با کرامت انسان و سپس مراتب استکمالی عقل نظری و عقل عملی در رسیدن به کرامت ارزشی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی پرداخته شده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که از دیدگاه علامه طباطبایی، افزون بر اینکه قوه عقل، منشأ کرامت ذاتی انسان است، بالاترین مرتبه کرامت ارزشی انسان، در پرتوی کمال عقل، هم در عرصه عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی به دست می آید؛ کمال عقل نظری، رسیدن به مقام تجرد عقلی و فوق عقلی نفس در مرتبه عقل مستفاد و اتحاد با عقل فعال است و کمال عقل عملی، رسیدن به مقام فنا در فعل و وصف و ذات خداوند است که عالی ترین مرتبه کرامت انسان است.
بررسی دیدگاه ابن رشد و ابن عربی پیرامون معناشناسی و ضرورت تأویل قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
91 - 115
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که برخی اندیشمندان در تفسیر آیات قرآن کریم مورد بررسی قرار داده اند، تأویل است. به دلیل کاربرد متعدد واژه تأویل در این کتاب مقدس، بابی در این مورد در آثار اندیشمندان مسلمان گشوده شد که اشتراکات و افتراقاتی به چشم می خورد. یکى از اندیشمندان اسلامی که با ترجمه و شرح آثار ارسطو تأثیر فراوانى در مغرب زمین گذاشته ابن رشد است. وی که به قلم فرسایی در پاسخ به غزالی مشهور است توانست خردورزی در متون مقدس را از راه های گوناگون مانند عقل و نصوص دینی مطرح نموده و یکی از نمونه های آن را تأویلات دینی معرفی می کند. در همان منطقه و مدتی اندک پس از ابن رشد، ابن عربی که اندیشه هایی بس عمیق و بنیادین در عرفان مطرح می کند نیز به تأویلات دینی توجه می کند. این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی در صدد است اندیشه های ابن رشد و ابن عربی درباره بایسته های اهل تأویل را مورد بررسی قرار دهد. یافته های بحث عبارت از اشتراک دیدگاه ابن رشد و ابن عربی درباره توجه به باطن برخی متون دینی که به واسطه اهل تأویل شکل می گیرد. اختلافاتی که در روش عقلی و شهودی آنان در تأویل وجود دارد. ابن رشد به فیلسوف به عنوان اهل تأویل اشاره دارد و ابن عربی به عارف به عنوان مصداقی جامع برای تأویل نمودن توجه می کند.
تحلیل نقدی لمکانه قضیه نقص العقل فی الأنثروبولوجیا الجنسیه للأنثى، مع الترکیز على تقییم آراء المفسرین المعاصرین حول آیه القوامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
235-258
حوزههای تخصصی:
تعتبر آیه القوامه واحده من الآیات الأساسیه فی القرآن الکریم والتی تدور حول مکانه المرأه فی الأسره والمجتمع. وتؤثر الأسس الأنثروبولوجیه للمفسرین کثیراً على تفسیر هذه الآیه وأحکام الفقه والحقوق والقوانین الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه. وتختلف وجهات النظر حول مفهومی «لقوامه» و «الفضل» ونطاقهما فی الآیه. وتتمثل وجهه النظر البارزه حول معیار الفضل فی قضیه «العقل». تتناول هذه الدراسه الأسس التی أرسى علیها المفسرون المعاصرون أسس وجهات نظرهم حول الاختلاف بین العقل لدى الرجال والنساء، وذلک بالاستعانه بالمنهج التحلیلی الوصفی على أساس المبادئ الأنثروبولوجیه، وبعد تقییم النتائج، خلصتْ إلى أنه لا یوجد أی نقص فی العقل الذاتی للمرأه؛ بل هی فی جوهرها مماثله للرجل. ویکمن الفرق فی نوع العقل والتعقل فی البعد التنفیذی. وتمثل العقبات الطبیعیه والبیئیه تأثیراً لا یمکن إنکاره فی شده هذه القوه وضعفها، ونتیجه لذلک، تتجاوز الطبیعه الذکوریه الطبیعه الأنثویه فی مجال التعقل.
بررسی فقهی شرایط نایب در حج(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۳ بهار ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۹۱)
30 - 45
حوزههای تخصصی:
فقها برای نایب در حج و یا عمره، شرایطی را بیان کرده اند که آنها دو قسم اند: 1. عقل حین عمل، تمییز کودکان، اسلام، ایمان، عدم اشتغال ذمه نایب به واجب مُضیق، اذن مولی به عبد، اذن شوهر به زن و اذن ولی به ممیز؛ اینها شرایطی است که صحتِ عمل متوقف بر آن ها است. 2. شرایطی که عمل با آنها مجزی است. در این پژوهش تنها نظرات فقهای عظام شیعه مورد بررسی قرار گرفته و به نظرات فقهای سایر مذاهب اسلامی پرداخته نشده است. در این بخش که نخستین بخش از شرایط نایب است؛ بلوغ، عقل، اسلام و ایمان مورد بررسی قرار گرفته و به بقیه شرایط، در بخش های بعد پرداخته خواهد شد.
ارتباط عقل و ایمان در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
گفتار پیش رو، بحثی است پیرامون عقل و ایمان در مثنوی؛ این پژوهش بر آن است که حقیقت عقل و ایمان را از نظر مولوی بکاود و پرده از چند و چون ارتباط آن دو کنار زند و بررسی نماید که ارتباط عقل و ایمان، از دیدگاه شاعر، کلامی است یا فلسفی یا عرفانی، سپس روشن نماید که عقل و ایمان در رسیدن به وحدت عرفانی چه نقشی دارند. نکته شایان توجّه این است که جایگاه عقل در سخن، اندیشه و جان مولانا، مقدّم بر ایمان است؛ او به عقل ایمانی و ایمان عقلی می اندیشد. این نوشتار، که عقل و ایمان و ارتباط آن دو را از نظر عرفانی مورد تحلیل و بررسی قرار داده است، بر این باور است که در سایر نوشته ها و تحقیقات ادبی کمتر به این زاویه از بحث پرداخته اند %;- - n pt'>
عقل و دین از دیدگاه فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۳۸۷ شماره ۴ و ۵
28 - 48
طرح اندیشه تفکیک بین دین و فلسفه در سال های اخیر از سوی حوزه معارف خراسان، چهره جدیدی از مکتب اخباریگری و نصگرایی به نمایش گذاشته و بار دیگر توجه محقّقان عرصه دین پژوهی را به مسئله نسبت عقل و دین از دیدگاه عقلگرایان و نصگرایان معطوف کرده است. در این میان، چگونگی رویارویی ملا محسن فیض کاشانی(اندیشمند قرن یازدهم) با این مسئله همواره با ابهام همراه بوده است. برخی او را به اخباری یاد میکنند و برخی دیگر، مقایسه او را با سایر اخباریان- از آن جهت که او شاگرد مبرّز صدر المتألّهین بوده و ستایشهایی نیز از او کرده است- غیر واقعی میدانند. این دیدگاههای کاملاً متضاد، درباره فیض از آنجاست که سیره علمی او فراز و نشیبهایی را همراه داشته که نیازمند ایضاح رویکرد او درباره نسبت عقل و دین است. تحقیق حاضر، رویکرد او را در اصول و فروع دین به صورت جداگانه بررسی کرده و ارزش و اعتبار عقل را در این دو حوزه روشن نموده است.
اتحاد عقل و نقل و شهود در اندیشه فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۳۸۷ شماره ۴ و ۵
110 - 133
فیض کاشانی از دانشمندان بزرگ شیعه امامی است که آثار بسیاری در زمینههای گوناگون اسلامی از خود به یادگار گذارده است. وی به هر دو گرایش عرفان و اخباری گری تمایل داشته است. در دوران میان سالی از عرفا دفاع میکند و به مخالفان جواب میدهد. در عین حال، گرایش های اخباری را به کلی کنار نمیگذارد. در واقع، این دوران را در جدالی نهانی میان این دو گرایش طی میکند. سرانجام این جدال تا حدی به سوی گرایش اخباری جهت مییابد. وی در دوران پختگی عمر خود به جمع روایات روی میآورد، لیکن میل باطنی وی به عرفان، تا آخر عمر نیز باقی میماند تا جایی که در کهن سالی نیز در جدال میان عرفان و اخبار بوده و سعی در جمع میان آن ها داشته است. وی به سه شاهپر عقل و نقل و شهود عرفانی، در رسیدن به حقیقت و کشف آن توجه داشته و در آثار حدیثی و تفسیری مهم خود از آن ها یاد کرده است. فیض گرچه در کتاب های روایی و تفسیر خود به سبک اهل حدیث عمل کرده و به اخباریان نزدیک شده است، هیچگاه از اصول متعارف عقلایی بیرون نرفته و همواره در صدد برهانی کردن مبانی روایی خویش است و در مواردی که مباحث اخباریان را متعارض با عقل و عرف میبیند، به نقد آن ها میپردازد. فیض در عصر اخباریان میزیست و به تفسیر روایی گرایش داشت، با این حال، مبانی تفسیری خاصی دارد که تفسیر او را تفسیری متمایز و جاودانه ساخته است، از جمله اهتمام به تفسیر بر اساس محکمات قرآن، اختصاص نداشتن تفسیر قرآن به معصومین(ع) و اعتنا به عموم لفظ نه خصوص مورد این باور که هر لفظی دو وجه دارد: ظاهر لفظ که پوسته آن است، و روح و حقیقت لفظ که درک آن مخصوص اولوالالباب و راسخان در علم است و مردم بر حسب حظ و ذوق و درجات خود به آن دست مییابند. فیض به اصول متعارف حدیثی اهتمام دارد. روش قدما را در تشخیص حدیث صحیح ترجیح میدهد؛ اعتبار صحت و ضعف را تنها در روایات فقهی میپذیرد؛ روایات کتب اربعه را قطعی الصدور نمیداند؛ و بر این باور است که صدور برخی روایات با توجه به مقتضیات زمان بوده و چه بسا امروزه تفاوت هایی داشته باشد.
بررسی سیمای نفس در مصنّفات بابا افضل مرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاشان شناسی دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۸۸ شماره ۷ و ۸
112 - 126
مبحث معرفت نفس پس از معرفت الهی، یکی از پردامنه ترین مباحث کلامی فلسفی و عرفانی است که نه تنها در قرآن کریم، بلکه در آثار فیلسوفان، عارفان و عالمان نحله های دینی انعکاس داشته است. نفس از دیدگاه صوفیان بیشتر به نفس امّاره اطلاق می شود و در نظر آنان، پدیده ای مذموم، منبع شرور و مورد نکوهش است، اما حکیم افضل الدین مرقی کاشانی، عارف بزرگ قرن ششم و هفتم هجری، نفس را نوری الهی دانسته که به خود روشن و دیگر چیزها نیز بدان روشن می شود. به اعتقاد وی، کارکردهای روح، قوّت و طبیعت، پرتو فروغ نفس است. وی ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ و بینش اسلامی و تأویل آیات و احادیث در آثارش، به آرای حکیمان بزرگ یونانی مانند افلاطون و ارسطو نیز توجه داشته است. بابا افضل برای بیان اندیشه های حکمی خود، به اندیشه های باطنی بزرگانی چون ناصر خسرو قبادیانی نظر داشته است، البته وی به تکرار خطرات ناشی از امراض نفسانی را نیز در آثارش گوشزد کرده، و برای درمان آن ها، راهکارهای مفیدی را در مصنّفاتش نشان داده است. در این مقاله ضمن اشاره به ماهیّت، انواع و اقسام نفس و رابطه آن با عقل و جسم، عوامل سعادت و هلاکت نفس هم مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.