مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
معرفت علمی
حوزههای تخصصی:
بررسی حقوقی مالکیت آثار دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آثار دانشگاهی به عنوان منبعی حیاتی در توسعه صنعتی جوامع نگریسته می شوند. در این میان آن چه که از دیدگاه حقوقی از اهمیت بالایی برخوردار است، تعیین و شناخت حقوق مربوط به این آثار است. در این مقاله ابتدا حقوق مالکیت فکری آثار دانشگاهی تعریف شده؛ در گام دوم عناصر ضروری که برای خلق آثار دانشگاهی نیاز است، از جمله پدیدآورنده، وجود شخصیت حقوقی خاص به نام دانشگاه، وجود قرارداد استخدامی و اثر پدیدآمده معرفی گردیده و در انتها سه معیار مهم دکترین کار در برابر مزد، استفاده گسترده از منابع دانشگاهی و قرارداد انتقال مالکیت، که در دانشگاه های معروف کشورهای غربی در باب تعیین مالکیت این آثار، مورد استفاده قرار می گیرد، در مقایسه با بعضی از دانشگاه های ایران، همراه با قوانین موضوعه حقوق مالکیت فکری کشورمان، مورد مقایسه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
دانش به عنوان محصول فرهنگی: از جامعه شناسی معرفت علمی ) SSK ( تا مطالعات فرهنگی علم ) )CSS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویژگی عمده جامعه شناسی معرفت و علم جدید تأکید بر فرهنگ و تحلیل فرهنگی در مطالعات علم و فناوری است. در این مقاله به بررسی دو حوزه مطالعاتی می پردازیم که جامعه شناسان جدید علم و فناوری در آن تحلیل های فرهنگی خود را ارائه داده اند. این دو حوزه عبارتند از: جامعه شناسی معرفت علمی و مطالعات فرهنگی علم.جامعه شناسی معرفت علمی، نخستین مکتبی است که محتوای درونی معرفت علمی را مستعد و منقاد تحلیل های فرهنگی و جامعه شناختی می کند. در مکتب SSK، پیش فرض اصلی این است که «معرفت علمی تماماً قراردادی است». بر این اساس، طرح و ارزیابی نظریه ها و دعاوی علمی، معلول علایق اجتماعی و گرایشات فرهنگی است، به طوری که نظریه های علمی ابزاری اند برای توجیه، مشروعیت بخشیدن، ترغیب و اقناع.در اوایل دهه 90، با بحران به وجود آمده در تبیینات جامعه شناسی معرفت علمی و انتقادات مطرح شده نسبت به آن، موضوعیت کلی این حوزه به بن بستی جدی رسید و ابتکار در مطالعات علم به جهت گیری های نظری متفاوتی از جمله مطالعات فرهنگی واگذار شد. مطالعات فرهنگی علم بر خلاف جامعه شناسی معرفت علمی، به رد «تبیین» می پردازد و به جای آن بر «معنا» و «درک» تأکید می کند. به عبارت دیگر، مطالعات فرهنگی به مشاجره قدیمی ای بازگشته است که بین رویکردهای تفسیری و هرمنوتیک و رویکردهایی که جامعیت قانون نگر را در امتداد خطوط اثبات گراتر دنبال می کنند، درگرفته بود. این حوزه نوظهور بر این مسئله تأکید می کند که باید برای تعین ناپذیری، بی ثباتی، ابهام و تفاوت نقش مهم تری در علم قائل شد. مطالعات فرهنگی علم، تغییر از جامعه شناسی معرفت علمی به یک فرهنگ گرایی نوین را بنیاد نهاد.
آیا شاخص های علم، پیشرفت علمی را نشان می دهند؟ ارزیابی فلسفی یک اصل در سیاست گذاری علم و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
شاخص های علم در سیاست گذاری علم به عنوان ابزارهای اندازه گیری پیشرفت علمی استفاده می شوند و فلاسفه علم، نظریه های مختلفی را در باب پیشرفت علمی طرح کرده اند. هدف اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که: «آیا شاخص های علم نشان دهنده پیشرفت علمی، آنچنان که این نظریه ها مطرح کرده اند، هستند؟». این مقاله می کوشد تا نشان دهد که اگر پیشرفت علمی به معنای معرفتی و اگر معرفت علمی به معنای بسط یافته اجتماعی فرض شود، آنگاه شاخص های علم ابزارهای «مناسبی» برای اندازه گیری معرفت علمی و پیشرفت علمی هستند. در این مقاله، بخش نخست به نقش شاخص های علم در حوزه سیاست گذاری علم می پردازد؛ بخش دوم، به رابطه میان شاخص های علم و پیشرفت علمی از دیدگاه سیاست گذاری اختصاص دارد؛ در بخش سوم، با اشاره به سه دسته نگرش فلسفی در باب پیشرفت علمی، نشان داده می شود که نگرش یا شرح معرفتی از پیشرفت علمی با معنای مورد نظر سیاست گذاران از پیشرفت علمی مطابق است و دو شرح دیگر با معنای یادشده ناسازگار هستند؛ بخش چهارم، به معرفت علمی اجتماعی و شرح بسط یافته اجتماعی از آن اختصاص دارد و در بخش پنجم نیز استدلال می شود که شاخص های علم، معرفت علمی بسط یافته اجتماعی را نشان می دهند و در نتیجه، بازنمای پیشرفت علمی هستند.
نسبت علم و دموکراسی در مطالعات و فلسفه علم معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۹
35 - 56
علم جدید و دموکراسی مدرن به عنوان عناصر اصلی مدرنیته، با تقویت مؤلفه های یکدیگر، به آمیزه ای بسیار درهم تنیده نائل آمده بودند. اما دهه های پایانی قرن بیستم به سبب شروع اعتراض های اجتماعی نسبت به سیاستِ علم، و به طور همزمان، شکل گیری چرخش های تاریخی و اجتماعی در فلسفه علم، که به تضعیف واقع گرایی و عینیت معرفت علمی انجامید، شاهد شکل گیری تنش میان علم و دموکراسی بود. دموکراسی خواهان خواستار دخالت در فعالیت علمی از طریق مشارکت در تعیین اهداف، روند ها، و سیاست گذاری های علمی بودند؛ و نخبه گراهای طرفدار استقلال علم با تخصصی دانستن جنبه های آن، خواهان عدم دخالت عموم شدند. مقاله حاضر با کاربست چارچوب مفهومی برآمده از نسبت سنجی وجوه معنایی دوگانه علم، شامل، علم نهادی و معرفت علمی، و دموکراسی، شامل دموکراسی روش شناسانه و ارزش شناسانه به توصیف و تبیین تعاملات علم و دموکراسی در مطالعات و فلسفه علم معاصر می پردازد. بدین منظور، پس از نیم نگاهی به تاریخ شکل گیری تنش، افزون بر مطالعه و بررسی مهم ترین آثار در رابطه با علم و دموکراسی، تبیینی نظام مند و فراگیر از این مناسبات ارایه شده است. مقاله به این نتیجه رسیده که تلقی دوگانه از دموکراسی توانسته است در حوزه علم نهادی، پیروز نزاع با جریان های نخبه گرا شود، اما کماکان، با تفوق گونه ای از واقع گرایی در معرفت علمی، دستِ روشِ دموکراتیک از دامان معرفت علمی کوتاه است
واکاویِ روش شناسی در پژوهش های جامعه شناختی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۰۱
15 - 32
در پژوهش پیشِ رو، با واکاوی هویت دانش اجتماعی در ایران از حیث روش شناختی، این امر آشکار شده است که این دانش دچار پیچیدگی و از جا دررفتگی شده است. از سویی، دانشی که دانشمندان اجتماعی دنبال می کنند با دور افتادن از منشأ یا ریشه های تولید، بازتولید و تثبیت علوم اجتماعی یعنی کشورهای توسعه یافته، فقط به پیامدهایش توجه دارد؛ از سوی دیگر، این دانش دغدغه ای ندارد که بخواهد زیرساخت سازی و تنظیمات اجتماعی ایران را انجام بدهد؛ زیرا در این صورت، هم باید حمایت نخبگان را داشته باشد و هم باید از حمایت مردم (عامه) برخوردار باشد. امّا، تاکنون هیچ یک از این دو را نداشته است. یافته های این پژوهش متکی بر مبانی منطقی تحقیقات کیفی و براساس رویکرد تفسیری و راهبرد استفهامی و با روش تحلیل محتوای کیفیِ جهت دار با نمونه گیری هدفمند چندگانه، با خوانشِ رتوریکِ متن مصاحبه های انجام شده و نیز پنجاه و پنج اثر علمیِ شش نفر از مشارکت کنندگان تحقیق به دست آمده است.
امکان سنجی مهندسی تمدن نوین اسلامی ازمنظر مدل ارتباطی دین و علم مدرن در اندیشه علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازجمله مسئله های کلیدی که درحوزه تمدن سازی، بر پایه آموزه های اسلامی، نیازمند تحلیل و بررسی است، امکان و مطلوبیت تحقق آن می باشد، در حقیقت پرسش از امکان و مطلوبیت مهندسی تمدن، مستلزم تحلیل ارکان و مقومات تأسیس یک تمدن می باشد. در این میان دو متغیر اساسی که در ارکان مهندسی تمدن اسلامی، نیازمند بررسی و تحلیل است، یکی متغیر دین، به عنوان اساس و پایگاه اسلامی کردن تمدن و متغیر دیگر، علم به عنوان ابزار جریان دین در حوزه مهندسی تمدن می باشد؛ اما مسئله ای که نیازمند دقت مضاعف می باشد، مدل یا الگوی ارتباط میان این دو متغیر می باشد،یعنی بسیاری از اندیشمندان تأسیس هر تمدنی را از یک سو نیازمند مکتب، دین، معرفت دینی و از سوی دیگر مستلزم علم و معرفت علمی می دانند، اما در اینکه مکتب و دین با چه الگو و مدل ارتباطی با علوم مدرن و نظریه های کارشناسی جدید، به دنبال تحقق اهداف تمدن خود می باشند، دچار اختلاف اساسی می گردند. درواقع در مهندسی تمدن، این مدل ارتباطی میان دین و علوم و به تبع مدل ارتباطی «معرفت دینی» و «معرفت علمی» است که تعیین می کند که اساساً ما نیازمند به تأسیس یک تمدن جدیدی هستیم؟ یا تمدن های بشری موجود و ابزارهای تمدنی آن می تواند اهداف و مطلوبیت های ما را محقق کند و نیازی به تأسیس تمدن نمی باشد؟ در حقیقت نظریه پردازان حوزه تمدن، در مواجه کلان با ظرفیت موجود تمدنی خود و غیریت های تمدنی دیگر والگویی که در مواجهه با ابزارها و متغیرهای درون تمدنی خود و برون تمدنی دیگری اخذ می کنند، تعیین کننده است که آیا ایجاد تمدن نوین اسلامی امری ضروری و ممکن و مطلوب است یا نه؟ یا تحصیل حاصل است؟ به همین روی در این مقاله یکی نظریه هایی که با دغدغه حداکثری دین و تولید علم دینی، رویکرد تمدن سازی را دنبال می کند، می پردازیم، درواقع این نظریه بر این باور است که الگو و مدل ارتباطی که میان دین در معنای حداکثری و علم جدید اخذ کرده، تولید علم دینی را امری ممکن و مطلوب تلقی کرده و درنتیجه از این رهگذر امکان تأسیس تمدن اسلامی ممکن و مطلوب می داند. بر همین اساس این مقاله به دنبال تحلیل و بررسی نظریه استاد علامه جوادی آملی در تبیین الگوی ارتباطی علم و دین می باشد، در ادامه با تبیین آسیب های نظری و نقادی الگوی ارتباطی نظریه فوق، امکان تحقق تمدن نوین اسلامی مطلوب را از این رهگذر مورد خدشه قرارمی دهد.
تأثیر گناه بر معرفت علمی ؛ بررسی موردی دیدگاه استفان مورونی از منظر عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
203-223
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفت شناسی اصلاح شده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی می کنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکل گیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژه استفان مورونی، دین پژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او می کوشد با مرور نقادانه آراء متألهان برجسته مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحت تأثیر گناه قرار می گیرد نه مدعای علمی او.
جایگاه علم، عمل و ایمان در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات عرفانی به خصوص مولوی روح و جاذبه ی خود را از ایمان و معرفت گرفته است. روح انسان گرایی ادبیّات همان روح ایمانی و عرفانی است. مثنوی مولوی این شاهکار ادبی مملو از روح ایمان و آگاهی است. محتوا و لبَ ادبیات عرفانی ما از ایمان و آگاهی نشأت می گیرد در این مقاله با عنوان علم و ایمان در مثنوی مولوی، کوشش می شود که حقیقت علم و ایمان و رابطه آن ها را از نظر مولوی بسنجد و تبیین کند که علم و ایمان چگونه می تواند انسان را به حقیقت واحد برساند. مولوی چه نوع علمی را راهگشا می داند و در ارتباط علم و ایمان کدام یک را بر دیگری رجحان می نهد. مولانا همواره ارتباطی نزدیک بین علم و ایمان قرار داده و ایمان را نعمتی بزرگ می شمارد و نوری که بر بصیرت انسان می افزاید و انسان دانا درونش نوری برای هدایت اوست که با ایمان به خدا حقیقت را درمی یابد. او معتقد است علم و ایمان باید نردبانی برای تعالی روحانی انسان باشد و انسان باید در کنار علم، درس هایی از معرفت و عشق الهی بخواند و در پی رستاخیزی باشد که او را به سوی ثبات اخلاقی و روحانی پیش ببرد.
واکاوی مبانی هستی شناختی پژوهش های جامعه شناختی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد پارادایمی، جهت گیری هستی شناختی پژوهش های جامعه شناسان ایرانی را براساس فرایند منطقی تولید علم در علم اثباتی و علم تفسیری و علم انتقادی از هم متمایز و براساس آن، دستگاه مفهومی جامعه شناسان منتخب را توصیف کرده است. یافته های پژوهش، متکی بر مبانی منطقی تحقیقات کیفی و براساس رویکرد تفسیری و استراتژی استفهامی و با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار از طریق نمونه گیری هدفمند چندگانه، با خوانش رتوریک متن مصاحبه های انجام شده و نیز 55 اثر علمی شش نفر از مشارکت کنندگان تحقیق، به دست آمده است. بر این اساس، در هستی شناسی پژوهش های فیاض و محدثی و قانعی راد، ادبیات پارادایمی علم تفسیری غالب و در هستی شناسی پژوهش های آزادارمکی و رفیع پور و چلبی، ادبیات پارادایمی علم اثباتی حاکم است. به رغم این نمی توان رتوریک گفتمانی واحدی را در همه پژوهش های اندیشمندان موردنظر تصدیق کرد، بلکه می توان در مواردی ترکیبی از رویکردهای پارادایمی را در فعالیت های علمی آن ها معرفی کرد.
خشیت الهی: ملاک علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر خشیت الهی متمرکز است و آن را به عنوان کلید اصلی و ملاک حقیقی و بنیادین علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار، هدفگذاری می کند. بر این اساس، شناسایی پژوهش های کلیدی مرتبط جهت فراهم سازی مبانی نظری با نقطه نظر تحلیل محتوا، سنتز و تفسیر، هدفگذاری شده است. به واسطه پایگاه های معتبر در دسترس، مقالات معتبر با محوریت خشیت الهی به واسطه رویکرد گلوله برفی یا زنجیری، مورد جستجو و شناسایی قرار گرفته اند. خشیت الهی یا خداباوری و خداترسی، مفهومی بنیادین و راهگشا در سیر و سلوک و بندگی مبنی بر تسلیم، تعظیم و تکریم منسوب به عظمت و مهابت خداوند متعال و هم چنین خودباختگی، افتادگی و فروتنی منتج از علم و معرفت حقیقی و راستین است. مراد از عامل تحقق بخش خشیت، معرفت علمی متبلور در باور و عمل است که تلقی از آن، علم اخلاق مدار و عالم به آن، عالم اخلاق مدار به عنوان پیش نیاز دانشگاه اخلاق مدار است که با مختصات و ویژگی هایی که دارند، بینشی وسیع را عرضه داشته و در خدمت سعادت بشریت خواهند بود. این چنین، علم، عالم و دانشگاه اخلاق مدار، خشیت آفرین، تزکیه کننده، هدایت آفرین، مسئولیت پذیر، عمل گرا، پاسخگو، جامع نگر، تخصصی، نافع، فرازمان، فرامکان، یقینی و اصیل و در یکپارچگی با ایمان به مفهوم درک معنای جهان خواهند بود.