مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
اسطوره
اسطوره خبر از آغازی بی انتهاست که از حقیقت آفرینش سخن باز می گوید حقیقتی که به راستی ژرف، پیچیده و کهن است. بسیاری از محققین همانند الیاده یا باستید تاکنون نتوانسته اند تعریف جامع و کاملی ارائه دهند. تعریفی که بتواند جامع الشرایط و کامل باشد. اما نفوذ اسطوره را می توان در جای جای زندگی انسان سنتی دید بطوریکه بقایای این ذهنیت کهن و بدوی را می توان در عصر نوین نیز یافت چراکه انسان نوین همان عصیان گر تکنومدار و همان پرومته ای است که برای شناخت بیشتر عصیان می کند و احساسات خود را در جهت تبلور آگاهی بیشتر به کار می برد. در بسیاری از آثار متفکرین مثل سارتر به راحتی می توان ردپای تحمیل اسطوره ای را دید. کل خمیرمایه و مورفولوژی داستان براساس اساطیر شکل یافته و تدوین گشته است که بنحوی عصیان نویسنده بر اوضاع دوران معاصر خویش را مرقوم می سازد. این مقاله در چارچوب تحلیل و توصیف بنا گشته است و روش گردآوری اطلاعات و مفاهیم نگاشته شده به صورت اسنادی و کتابخانه ای و اینترنتی بوده، تا بتوانیم بازشناسی دیگری در حاشیه مفهوم اسطوره پردازی بدست آوریم.
بررسی تطبیقی نقش اژدها در تاتو ایران و چین
دو تمدن ایران و چین از دیر باز با هم در ارتباط بوده و دارای اشتراکات فرهنگی و هنری زیادی می باشند. یکی از نقوش مشترک در این دو فرهنگ اژدها می باشد. پژوهش حاضر با برسی نقش اژدها در اساطیر و هنر تاتو این دو تمدن، نقاط مشترک و افتراق آن را روشن می نماید. اژدها در چین چهره مثبت دارد و همان امپراطور است و نقش حامی و راهنما و نگهبان خیر و برکت و خوشبختی و کامیابی را دارد، اما در ایران غالبا چهره منفی داشته و منبع اهریمن، شرارت، و بد ذاتی می باشد و قهرمان با وجود نابود کردن اژدهای اهریمنی و پیروز شدن در جنگ بر علیه او نقشش پررنگ می شود، توتم اژدها هم در دو فرهنگ موضوع تاتو است و تصویر آن بر بدن نقش می گردد. این جستار سعی دارد با بهره گیری از روش توصیفی- تطبیقی و گردآوری داده های کتابخانه ای، نقش اسطوره اژدها و تاتو این جانور را در تمدن چین و فرهنگ ایران بررسی نموده و به طبقه بندی ساختار ظاهری اژدها بپردازد و مقایسه آن با همتای چینی آن و دیدگاه روانشتاسی نسبت به این جانور را به طور اجمال نشان دهد. و اهمیت این نقش در هنر تاتو است که باعث می شود در مورد آن شناختی عمیق و پایدار پیدا کنیم.
بررسی ارکسترایون و پهنه بندی سطوح در فرش ایرانی
فرش گران ترین میراثی است که همگام با نسل مان و پابه پای تاریخ مان قدم برداشته و حافط هویت دینی و فرهنگی مان است. اسطوره گرایی، نماد، صورت ازلی همه و همه در فرش ایرانی موج می زند، و جزو ساختار آن می-باشد که این ابعاد در ادبیات و شعرمان نیز رسوخ پیدا کرده است. بعضی از محققین در پهنه بندی فرش ایرانی فقط به بعد ناتورالییستی و استیلزه آن می پردازند، و غافل از آنند که نقوش موجود در فرش از روایات و اسطوره-هایی متأثر است که نشان گر اصالت هنر فرش ایرانی است. راقم این سطور بحث جدید را درباره پهنه بندی سطوح فرش ایرانی آغاز کرد که در ارکستراسیون آن نهفته است و یکی از با اهمیت ترین بخش های دنیای موسیقی است که ارتباطی تنگاتنگ با فرش ایرانی دارد. داریوش شایگان فیلسوف شخیص ایرانی نیز در «بت های ذهنی و خاطره ازلی» بدان اشاره کرده است. هدف از تدوین مقاله نشان دادن سطوح فرش بسان ارکستراسیونی چند نوائی است که از مرکز سطح فرش مانند خورشیدی ساطع شده و یک کلیت واحد و معنا داری را تشکیل می دهد که بسان یک رنگ آمیزی صوتی است که از رنگ ها و نقوش مختلف برای نواختن اثر خود بکار می برد. در این سطوح چندگانه، هر سطحی بر حسب نظمی دقیق، انتظام و ترتیب اسلیمی، موضع برگ ها و نقش های گل ها را تعیین می کند که یک فضای دیالکتیکی متحرکی را بستر فرش به وجود می آورد. و این گردآوری مطالب و تصاویر، به روش کتابخانه ای و میدانی بوده و نگارش آن با رویکرد توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است.
بررسیِ تقابلِ سنّت (اسطوره، دین و تاریخ باستان) و مدرنیسم در اندیشه و آثار ملک الشّعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان شاعران عصر مشروطیّت کم تر شاعری را مانند ملک الشّعرای بهار می توان سراغ داشت که مضامین و درون مایه های شعر او، ترکیبی از دو جنبه کهنه و نو باشد. بهار از واپسین شاعران قصیده پرداز، سنّت گرا و نامدار ایران است که ابعاد شخصیّتش چندگانه است. او علاوه بر اینکه سیاست مداری مجرّب و نامی است، شاعری آزادی خواه و متجدّد نیز هست. وی به تاریخ و گذشته ایران با مباهات می نگرد و همواره بدان می بالد. کم تر شعری در دیوان بهار می توان دید که در آن، تلمیح یا اشاره ای به اسطوره های کهن و داستان های تاریخی نباشد. از سوی دیگر، بهار شاعری معتدل و سیاست مداری مدرن است که عمیقاً ظهور و ضرورت مدرنیسم را درک کرده و از پیشگامان و مدافعان اصلاح و تجدّد در جامعه عصر خود است. از این روی مقاله می کوشد تا بر پایه رویکردهای سه گانه اسطوره، دین و تاریخ از یک سو و مدرنیسم از دیگر سو، شیوه ها و ابعاد نگاه این دو رویکرد متقابل را در اندیشه و آثار بهار که خود هرگز در گذشته و اساطیر متوقّف نگردیده و اهمیّت تجدّد را نیز به درستی درک و تجربه نموده است، بررسی نماید.
مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای حماسی- اساطیری جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سفرهای اساطیری جهان قالب و ساختار مشخصی دارد که آن ها را با دیگر انواع سفرها متمایز می کند. ساختار این سفرها متشکل از حوزه های عملیات گوناگونی است که در روند سفر، تحقق یا عدم تحقق آن تاثیر مستقیم دارد. برخی از حوزه های عملیاتی برای تحقق سفر و بعضی برای عدم تحقق آن تدارک دیده شده اند. شخصیت های سفر و وسایل نقلیه که دو حوزه عملیات این سفرها را به عهده دارند با قدرت جادویی و ماورایی خود بر موانع و محدودیت راه سفر غلبه می کنند و موجب تحقق آن می شوند. در میان داستان های شاهنامه سفرهایی است که دارای ساختار سفرهای اساطیری جهانند اما ساختار بسیاری از آن ها با ساختار سفرهای اساطیری جهان منطبق نیست و نمی توان آن ها را سفر اسطوره ای محسوب کرد.در این تحقیق شاهنامه فردوسی تا پایان داستان اسکندر و منابع پژوهشی اسطوره ای جهان که به زبان فارسی ترجمه شده مورد مطالعه قرار گرفته اند و سفرهای اساطیری آن ها تحلیل و بررسی شده اند. سپس به مقایسه سفرهای شاهنامه با سفرهای اساطیری جهان پرداخته و شباهت ها و تفاوت هایی که در اجزاء و ساختار آن ها وجود دارد مشخص شده است.
بررسی آیین شمنی و سایر جادوها در داستان «رستم و اسفندیار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جادو و آیین های مربوط به آن، موضوعی است که همواره از جنبه های گوناگون مورد توجه انسان بوده است. در شاهکارهای ادبی از جمله شاهنامهفردوسی نیز، این موضوع به چشم می خورد. هدف این پژوهش، بررسی جادوها و آیین های جادویی در داستان رستم و اسفندیار است. بدین منظور، کوشیده شده است تا با روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، ضمن بررسی و تحلیل جادوهای این داستان و آیین های مربوط (مانند آیین شمنی و شمنیسم، جادو درمانی، سلاح جادویی، رویین تنی و شکست طلسم آن و سایر جادوها)، به بررسی تطبیقی این موارد در دنیای واقعی و نیز مقایسه آنها با اساطیر اقوام دیگر پرداخته شود. سپس، علل رویکرد بشر به امور جادویی و ماوراءالطبیعه و همچنین، میزان تاثیر قدرت های جادویی در جاودانگی یا فناپذیری دارندگان چنین قدرت هایی مورد بررسی قرار گرفته است. حاصل آنکه وجوه مشترکی میان جادوها و آیین های جادویی در این داستان با جامعه ایران باستان و سایر تمدن های باستانی و نیز، شباهت هایی میان اسطوره های داستان با برخی از اساطیر اقوام دیگر به چشم می خورد. دیگر آنکه از عمده ترین دلایل توجه و گرایش بشر به جادو و قدرت های ماورایی و خلق قهرمانان اسطوره ای، غلبه او بر ناتوانی خویش در مقابله با رنج ها و سختی های زندگی و دستیابی به بزرگترین آرزویش، یعنی حیات جاودانه است. همچنین درمی یابیم تحقّق این آرزو حتی در مورد اسطوره های ساخته ذهن بشر نیز علی رغم داشتن قدرت های جادویی و نامیرایی، امکان پذیر نیست و سرانجام آنها شکست و مرگ است.
مطالعه تطبیقی رویکرد کهن الگویی سه اسطوره رویین تن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه رویین تنی، که ریشه ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب ناپذیری و بی مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطوره رویین تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین تنان از تواتر بیشتر و جامع تری برخوردارند و رویین تنی به عنوان یک انگاره کهن الگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهت های میان این سه اسطوره را ناشی از نظریه کهن الگویی یونگ دانسته اند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانه ای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشه های مشترک این اسطوره های رویین تن، از منظر نظریه کهن الگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهن الگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ می دهد که چه ریشه های مشترک و یا متمایزی را می توان در مطالعه این سه اسطوره رویین تن یافت و تا چه میزان شباهت های موجود میان این سه اسطوره را می توان با نظریه کهن الگویی توجیه کرد. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریه تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطوره اسفندیار است.
تحلیل عناصر حماسی در گرشاسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرشاسب نامهمنظومه ای حماسی است که حکیم اسدی طوسی در آن جنگاوری ها و دلاوری های گرشاسب را به نظم کشیده است. گرشاسب یکی از مشهورترین پهلوانان ایرانی است که بخش های مهمی از ادبیات اسطوره ای و حماسی به توصیف اعمال او و فرزندانش (نریمان، سام، زال، رستم، فرامرز و...) اختصاص دارد. چهار عنصر (داستانی بودن، قهرمانی بودن، ملی بودن و خرق عادت) زمینه ساز یک داستان حماسی هستند. قوت و ضعف هر یک از این ویژگی ها در برجستگی و شهرت یک اثر حماسی تأثیر بسزایی دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اگرچه گرشاسب نامهدر زمینه های خرق عادت و داستانی بودن قوی است، ضعف و سستی در دو زمینه قهرمانی و ملی سبب شده است که این اثر حماسی در میان عامه ایرانیان چندان مورد قبول واقع نشود.
دگردیسی اسطورة آفرینشِ مهری در عرفانِ ایرانی- اسلامی (با تکیه بر اشعارِ مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین جایگاه های بازتولید اسطوره ها، نحله های فرهنگی اعتقادی در بسترِ دین و فرهنگِ جدید است. در این گرایش های فرهنگی نو، بازتولیدِ اسطوره گاه آگاهانه است و گاه ناآگاهانه؛ گاه به صورت مستقیم و با همان شکل است و گاه با جرح و تعدیل و به شکل های مختلف که معمولاً برای ادامة حیاتِ خود به لایه های ژرف ترِ فرهنگِ جدید پناه می برد. این پژوهش با روشِ تطبیقی تحلیلی بر آن است تا چگونگی دگردیسی و بازتولیدِ اسطورة آفرینشِ مهری (میتراییسم) را در عرفانِ ایرانی اسلامی نشان دهد. به نظر می رسد اسطورة آفرینشِ مهری از طریق لایه های نهانِ فرهنگی، در عرفانِ ایرانی اسلامی تبلور یافته است و به شکلِ کشتنِ گاوِ نفس و گاوِ تن در عرصة عرفان حیاتِ خود را در کالبَدی جدید ادامه می دهد.
زمان فراتاریخی در تجربه عرفانی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربة عرفانی حافظ از زمان قدسی و فراتاریخی، در قدرت شاعرانگی وی و خلق تصاویر خیال انگیز در غزل های او نقش اساسی دارد. حضور زمان انفسی در برابر زمان آفاقی و گاه شمارانه در شعر حافظ موجب التفات وی به ساحت های مختلف زمان و تصرف شاعرانة او در قلمروهای گسترده زمانی شده است. با واکاوی معانی زمان ازل در شعر حافظ که حتی شعر خود را نیز میراثی از عهد الست یا زمان ازل می داند، می توان بن مایه های اندیشة عرفانی وی را از زاویة اسطوره شناختی بازخوانی کرد. تصاویر رازآلود و اساطیری از زمان ازل که بیانگر وجهی زیباشناختی از رخدادهای شگفت انگیز اسطوره ای همانند آغاز آفرینش آدم است، نشانگر حضور فراتاریخی شاعر در زمان بدایت ها است. حافظ در شعر خود شخصیت های شعرش را از مرز تاریخ و زمان ناسوتی فرا می گذراند و رنگ اسطوره به آنها می زند. زمان در شعر حافظ نه به عنوان پدیده ای آفاقی، بلکه ادراکی است که به تجربة درونی و روحی شاعر در ساحت اسطوره مرتبط می شود. در این نگرش اسطوره ای، زمان تاریخی و فراتاریخی درهم می آمیزد و شاعر همچون واسطه ای میان جهان غیب و جهان شهادت، از اعماق تجربههای درونی خود خبر می دهد
بررسی تطبیقی نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و شعر عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با تکیه بر نظریات یونگ در زمینه ناخودآگاه جمعی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در اسطوره ایکاروس و اشعار عرفانی عطار پرداخته شده است تا چگونگی استفاده از این نمادها برای بیان مفاهیم پیچیده ای همچون فنا و جاودانگی در دو فرهنگ متفاوت معلوم شود. مقایسه نمادهای خورشید و پرواز در نسخه های مختلف اسطوره ایکاروس در شعر شاعران انگلیسی و اشعار عرفانی ادب فارسی معلوم می کند که اشاره به خورشید و پرندگان در هر دو دسته اشعار، اشاره ای نمادین است که به شکل مشابهی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که ایکاروس شباهت بسیار زیادی به عاشقان توصیف شده در اشعار عرفانی دارد. او نیز برای رسیدن به خورشید به عشق تکیه می کند و با فراموش کردن جسم و جانش راه فنا را در پیش می گیرد. اگرچه در پایان ایکاروس جان خود را از دست می دهد، مرگ او حیاتی دوباره است. همچنین پرواز ایکاروس به سوی خورشید، همچون پروازی که در اشعار عرفانی دیده می شود در حقیقت نماد عروج به سرزمین جاودانگی و دست یافتن او به حقیقت است و همان فنایی را در خاطر ما زنده می کند که عرفایی چون عطار در شعر خود آورده اند.
عدد سه و تقابل سه گانه های نمادینِ اسطورة ضحّاک در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدد سه در اغلب مذاهب، فرهنگ ها و اساطیر ملل با مفهوم نمادین خود یعنی کمال، اتمام و بسیاری و برای نشان دادن نهایت نیکی و یا بدی به کاررفته است. وجود سه گانه ها یکی از مصادیق کارکرد این عدد در شاهنامه است و اسطورة ضحّاک یکی از بهترین نمونه های آن به شمار می رود. نتایج حاصل از این مقاله که به شیوة کتابخانه ای و با هدف بررسی سه گانه های نمادین داستان ضحّاک و تقابل آن ها نوشته شده است، نشان می دهد که در این داستان، سه گانه ها نمایندة مفهوم اساطیری عدد سه بوده و تقابل خیر و شر را نشان می دهند. ظهور سه بارة اهریمن بر ضحّاک او را به اوج ظلم و ستمگری می رساند. همچنین از هم گسیختگی سه گانة جمشید توسّط ضحاک و سپس از بین رفتن سه گانة ضحّاک توسط فریدون نشان می دهد که سه گانه ها گاهی در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند و در این تقابل اگرچه سه گانه ها زوال قطعی ندارند امّا غالب و مغلوب یکدیگر هستند؛ چنانکه در این اسطوره، فریدون به عنوان نماد کمال خیر و نشان اهورایی در پی براندازی سه گانة ضحّاک (نهایت بدی) است و با قرار گرفتن در کنار برادران خود و خواهران جمشید به تقابل سه گانة اهریمنی (ضحّاک) می پردازد و درنهایت اگرچه ضحّاک مغلوب می شود، امّا به طور کامل از بین نمی رود. .
تحلیل تطبیقی کارکرد شخصیت اسطورة «زرتشت» در شعر کلاسیک و مدرن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراخوانی اسطوره ها نقش برجسته ای در تعمیق و غنای ادبیات ملل مختلف ازجمله عرب ها داشته است. اسطورة ایرانی «زرتشت» یکی از این اسطوره هاست که در شعر کلاسیک عرب غالباً وجود ندارد؛ اما برخی شاعران معاصر عرب با الهام از فریدریش نیچه (1844-1900م)، شاعر و فیلسوف آلمانی، در چارچوب «قناع» و ماسک اسطورة «زرتشت»، درپی دستیابی به عنصری برای مبارزات سیاسی- اجتماعی و بیداری ملت هایشان با شعار اَبَرانسان بوده اند تا خیزشی مردمی دربرابر اهریمن ظلم و فساد مستکبران معاصر به پا دارند. هدف این مقاله علاوه بر اثبات حضور یا فقدان اسطورة ایرانی زرتشت، مقایسه و تحلیل تطبیقی این اسطوره در شعر شاعران مدرن و کلاسیک عرب است تا نشان دهد اندیشة نمادین شاعران کلاسیک و مدرن عرب دربارة این شخصیت دینی چگونه بوده و رویکرد آنان در بازآفرینی این اسطوره چیست. دستاورد این پژوهش که براساس روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده، نشان می دهد که در ادب قدیم عرب، اغلب به سبب جنبه های مذهبی و دفاع از اسلام دربرابر زرتشتیسم، از این اسطورة ایرانی یادی نشده است؛ بلکه فقط اشاراتی اندک به مجوس و آیین های ایرانیان پیش از اسلام در شعر این دوره مشاهده می شود. درمقابل، زرتشت در شعر معاصر عربی، از هیئت منجیِ قومی و پیامبر دینی به شمایل سفیرِ سیاسی در میان ملت های عربی درآمده که رهایی بخش انسان معاصر از دردها و رنج های اجتماعی است. این موضوع نشان از آگاهی شاعران معاصر عرب از اسطوره های کهن ایرانی و علاقة آنان به فرهنگ گذشتة ایران باستان دارد.
نمایش خبری رهبران متخاصم تحلیل گفتمان در سه پرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چارچوب نظریه ” خبر به مثابة گفتمان“، ون دایک را اعتقاد بر آن است که ” خبر در عین پایبندی به سبک های رایج خبری، اهداف اقناعی خاصی را نیز می تواند پیگیری کند. زیرا در یک رویداد ارتباطی روزمره با آنکه همة مباحث سبکی رعایت می شود و دو سوی ارتباط سعی می کنند مناسب با شرایط سخن گویند و سبک سخن گفتن مرسوم در آن شرایط را به کار گیرند، اهداف مشخصی را نیز دنبال می کنند و به دنبال دستیابی به نتایج معینی هستند. روزنامه نگاران هم از این قاعده مستثنی نیستند و از یک سو مجبور از به کارگیری سبک مرسوم و زبان خبری بی طرفانه اند تا مخاطب را به واقعی بودن خبر قانع سازند و برای خبر مشروعیت ایجاد کنند اما از طرف دیگر آنها مجبور به پیگیری اهداف اقناعی خاصی نیز هستند که این اهداف منطبق است با نگرشی که مبتنی است بر نقشه ها و مدل هایغالب بازنمایی اجتماعی و ایدئولوژی غالب. انعکاس نگرش ” غالب“ در خبر از طریق به کارگیری راهکارهای متنی خاصی انجام می پذیرد و بنابراین سبک خبری متعادل و راهکارهای اقناعی توأماً در یک متن واحد به نوعی زندگی مسالمت آمیز در کنار یکدیگر می پردازند. مقالة حاضر با تقسیم شرایط اجتماعی به سه حال عمده، یعنی متعامل، پرتنش و متخاصم، چنین استدلال می کند که در شرایطی که بازیگران یا کنش گران خبری در تعامل کامل با یکدیگر باشند، نگرش خبرنگار که با ” نقشه های بازنمایی غالب اجتماعی“ در انطباق است با نگرش کنش گران خبری کاملاً منطبق می شود به نوعی که کنش گران قطعة خبری را کاملاً بی طرفانه محسوب می دارند و خبر الزامی در به کارگیری راهکارهای اقناعی ندارد مگر انعکاس خبر با همان نگرش غالب که مماس است با نگرش همه کنش گران خبری که در تعامل اجتماعی با یکدیگر قرار دارند. اما در شرایطی که تنش های اجتماعی تشدید می شوند به نوعی که نقشه های بازنمایی دو سوی کنش خبری بر یکدیگر منطبق نباشند، خبر و مؤسسات رسانه ای غالب در عین پایبندی به سبک متعادل مجبور می شوند تا بعضی اهداف اقناعی را به طور ضمنی از طریق راهکارهای نحوی در سطح متن طرح کنند تا در عمق معانی اقناعی خاصی رمزگذاری شود. در شرایط سوم یعنی شرایطی که تشدید تضادها به محدودهای تخاصم شدید رشد یابد، همچون شرایط جنگی، به دلیل تفاوت شدید نقشه های بازنمایی اجتماعی و ایدئولوژی های غالب، متون ” خبری“ سبک ارائة خبر بی طرفانه را به کناری گذاشته و به ترسیم تصویر از دشمن از طریق راهکارهای اقناعی عیان و غول یا اسطوره سازی از طریق به کارگیری واژه های ارزشی و استعاره های خبری متعدد در سطح و ساختارهای نحوی کلان در عمق سطح اقدام می کنند. به شکلی که دیگر نمی توان با خبر روبه رو بود بلکه با قطعه های تبلیغاتی عیان و واضحی روبه رو خواهیم شد که قصدی جز ترسیم تصویر دشمن ندارند. در پایگاه اطلاعاتی مقاله موارد مشخصی در انطباق با ” شرایط اجتماعی پرتنش“ و همچنین مواردی در انطباق با شرایط تخاصم اجتماعی مانند شرایط جنگ قابل ملاحظه است. تحلیل مقاله نشان خواهد داد که در شرایط اجتماعی و بین المللی پرتنش، در عین استفاده از سبک مرسوم خبری متعادل، از راهکارهای اقناعی برای بیان بعضی اهداف خاص بهره برداری شده است. اما در شرایط تخاصم عیان، متون ” خبری“ کاملاً جنبة تبلیغاتی پیدا کرده و به ترسیم تصویری از دشمن اقدام می کنند.
درخت در نمادپردازی های عارفانه و ریشه های اسطوره ای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درخت از دورترین ایام، در اساطیر، آیین ها و کیش های عرفانی، دارای اهمیت بوده است. بسیاری از اقوام باستانی، آن را به عنوان نماد جایگاه خدایان یا خود خدا می پرستیدند. در دوره های بعدی نیز وسیله صعود به آسمان و یکی از راه های برقراری ارتباط با خدایان بوده است. در متون عرفانی، از نماد درخت برای تبیین مفاهیم گوناگون استفاده شده است. تکرار مضمون درخت در اساطیر و عرفان، این سؤالات را برای نگارندگان ایجاد کرد: 1. کارکردهای درخت در عرفان چه ارتباطی با کارکردهای اسطوره ای آن دارند؟ 2. نماد درخت از اسطوره تا عرفان، چه مراحلی از دگردیسی را پشت سر نهاده است؟ در این جستار با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، ارتباط میان مضامین عرفانی درخت و باورهای اساطیری بررسی می شود. مطابق نتایج، برخی از کارکردهای درخت در عرفان که عبارت اند از: نمادینگی تجلی گاه خدا، معرفت، انسان کامل و آفرینش، صورت تحول یافته کارکردهای درخت در دوران اساطیری است. باورهای اسطوره ای با رشد فکری بشر، تغییر چهره داده اند، صورتی معقول یافته اند و به شکل متعادل تری در ادیان نمود پیدا کرده اند. این باورهای تعدیل شده، بر اثر مجاورت یا تأثیرپذیری عرفان اسلامی از ادیان و نحله های عرفانی قدیمی تر، وارد ادبیات عرفانی شده اند.
ریشه شناسی ستیز میان پیل و گوسپند در مَثَلی از گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستان ها (مَثَل ها) چونان بخشی از فرهنگ و ساختار اندیشگانی مردمان کهن، بازگویه پندارها، دریافت ها و باورهای بسیاری است که در گذر روزگار پدید آمده است؛ از این رو، بازکاوی و گزارش مَثَل ها می تواند کم یا زیاد ما را تا سرچشمه-های اندیشگانی نیاکان رهنمون شود. گاه نیز اسطوره که با ناخودآگاه گروهی پیوندی رازناک دارد، در پیکره مَثل ها سربرمی آورد یا به سخن دیگر، گاه مَثَل ها، ناخودآگاهِ گروهی و به ویژه اندیشه های اساطیری را آینگی می کنند. یکی از این مثَل ها که به گمان نگارنده، بازگویه باوری بسیار کهن در فرهنگ ایرانی است، مَثَل «الشاةُ نظیفةٌ و الفیلُ جیفةٌ» (گوسپند پاک است و پیل مُردار) است که در حکایت سوم از باب نخست گلستان سعدی آمده است. در این پژوهش بن مایه اساطیری آن بازکاویده و نشان داده می شود که چگونه پیل چونان جانوری اهریمنی در برابر گوسپند، یکی از نیروهای اورمزدی، کارکرد می یابد و از کجا ستیز میان پیل و گوسپند، چونان اندیشه ای بنیادین در فرهنگ ایرانی، در پیکره یک مَثَل نمودار می گردد.
تحلیل دگردیسی اسطوره مهر در شعر «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایات اساطیری همواره با اشارات و دلالت های رمزگونه و رازآلود همراه بوده است. یکی از این امور شگفتی آفرین، دگردیسی موجودات و پدیده ها به یکدیگر است. دگردیسی به معنای تغییر شکل ظاهری و اساس و هویت شخص یا چیزی با استفاده از نیروی ماوراء الطبیعی است. اسطوره های خدایان و ایزدان ایرانی که به مدد قدرت تخیل انسان خلق می شوند، می توانند به صورت ها و اشکال مختلفی به خصوص شهریاران و پهلوانان زمینی مبدل گردند. تا کنون دربارة دگردیسی پدیده های اساطیری و تحلیل آنها و همچنین در مورد اسطوره آرش کمان گیر، کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده است. منظومه آرش، سروده سیاوش کسرایی به دلیل بازآفرینی و بهره گیری از اصول میترائیسم و اسطوره ایزد مهر و انطباق آن با شرایط جامعه عصر شاعر از چندگانگی رمزآمیزی برخوردار است. از این رو ضرورت دارد در این مقاله با نگاهی نوآورانه و عمیق به این منظومه ابتدا جنبه ها و موارد دگردیسی اسطوره ایزد مهر به آرش بررسی شود، آن گاه به فراخور اندیشه شاعر، موارد تطبیقی با وضعیت جامعه عصر او واکاوی گردد. نگارندگان در این پژوهش که نشان داده اند قدرت شگفت انگیز آرش در دفاع از وطن و شکستن بن بست ها و تحقیر دشمن با استفاده از ابزار خاص اهورایی ناشی از این دگردیسی بوده و توانسته کارکرد مشابهی در عصر شاعر داشته باشد.
بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها پندارهای مشابه ملل مختلفند؛ نوعی تصویر ذهنی جهان شمول که می توان بر اساس آن شخصیت و فردیت شاعران را ارزیابی کرد. یکی از مهم ترین کهن الگوها, مادر است که در مظاهر ویژه ای جلوه می کند. فروغ فرخزاد توانسته است هردو سوی مثبت و منفی این کهن الگو را در اثر هنری خود نمایان سازد. هدف اصلی این پژوهش تبیین روند کسب فردیت با ردیابی بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد است. در این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی و از طریق نقد اسطوره گرا به واکاوی عناصر و مظاهر کهن الگوی مادر درشعر فروغ فرخزاد پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مظاهر کهن الگوی مادر در شعرهای دورة دوم شاعری او بازتاب گسترده ای دارد و به اشکال مختلف از جمله: همذات پنداری، مادرزمینی و ادغام با بزرگ بانو، مرگ و فنا، بازگشت و بقا و تداوم، نمود یافته است.
بررسی تطبیقی پایان جهان در اسطوره های ایران، هند و اسکاندیناوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود پایانی برای هستی، از مهمترین درگیری های ذهنی انسان است. این دغدغه ذهنی، به نوعی در اسطوره ها نمود یافته است. بررسی نگرش به پایان جهان در اسطوره های ایران، هند و اسکاندیناوی، محور اصلی این پژوهش است. در این بررسی فرض بر این است با وجود تفاوت های ظاهری، این سه اسطوره اغلب دارای ساختار و بن مایه های مشترکی هستند. باور به دوری بودن آفرینش اساس وجود قیامت در هر سه اسطوره است؛ آفرینش از یک نقطه شروع می شود، از عصری طلایی عبور می کند و در طول زمان، به فرتوتی دچار می شود. خدایان با از بین بردن جهانِ فرتوت، جهانی نو و تازه می آفرینند. این فرتوتی در ایران به کامل شدن آفرینش منتهی می شود، در هند باعث از بین رفتن همه چیز و خلق دوباره کاینات می شود. در اسکاندیناوی، با از بین رفتن جهان و خدایان، دو انسان نجات می یابند و نسل جدید بشر، هستی می یابد. چرخه مرگ و آفرینش چرخه ای دایمی است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. در پایان جهان، با رسیدگی به اعمال انسان، بر دوری بودن این چرخه تأکید می شود. در این تحقیق کلیّت اسطوره ها به صورت تحلیلی مقایسه ای بررسی شد و شباهت ها و تفاوت ها مشخص گردید.
تحلیل عناصر آشوب ازلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اساطیر از دیدگاهی، روایت هایی مقدّس دربارة مبدأ و مقصد جهان و توجیه امور مهم هستی اند. در اساطیر ملل با آنکه دیدگاه های ظاهراً متفاوتی دربارة چگونگی و مبدأ و مادّة آفرینش وجود دارد امّا این دیدگاه ها در ژرف ساخت، بسیار مشابه و حتی یکسان اند. این داستان ها بر مبنای الگویی کهن پرداخته شده اند؛ بدین گونه که قبل از آفرینش، فقط آشوب و نابسامانی است و دیگر هیچ. از دلِ این آشوب، نخستین موجود پیدا می شود و دیگر چیزها نیز از آن آفریده می شوند. چرخة پیدایش آشوب و تبدیل آن به نظم همواره در زندگی عینی و ذهنی بشر در جریان است و در داستان ها به صورت اژدها یا دیو، نمادینه شده است. با پیدایش دیو و اژدها سامان هستی از میان می رود امّا با کشته شدن آن، موانع برقراری نظم بر طرف می شود و اوضاع نخستین یعنی آرامش باز می آید. در پژوهشِ تطبیقی و تحلیلی اساطیرِ برخی ملل، مشخص شد که فرایندِ پیدایشِ آشوب و انتقال از آن به نظم، عملی روانی و شناختی است و به دلیل اشتراک قوای شناختی انسان ها، اسطوره های بسیاری در میان ملل گوناگون یافت می شود که از لحاظ بن مایه و هدف و کارکرد یکسان و تنها از لحاظ بیان متفاوت اند از جمله اسطورة آشوب.