مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
اسفار کاتبان
حوزه های تخصصی:
اسفار کاتبان از ابوتراب خسروی، به اعتبار حضور صداهای چندگانة شخصیت ها با هم و در هم، متنی چندصدایی تلقی می شود. چندصدایی اصطلاحی است که باختین برای اشاره به رمان های داستایفسکی از آن استفاده کرد، که، در آن ها، شخصیت ها به گونه ای به مکالمه با هم می پردازند. در رمان های پیشامدرن، راوی گویندة مسلط در کل متن بود که اجازة هیچ گونه ابراز عقیده ای را به شخصیت ها نمی داد. در دورة مدرن، این تسلط کامل راوی از بین می رود و برابری قدرت شخصیت ها و راوی را در بیان عقایدشان شاهدیم.
حال در دورة پسامدرن، این برابری به استقلال کامل شخصیت ها در متن بدل می شود و شخصیت ها حتی گاه از راوی/ نویسندة رمان نافرمانی می کنند. به این ترتیب، متن شاهد حضور آواهای متعدد می شود و، از طریق چندصدایی، سرشت متکثرگونة فضای پسامدرنیستی را می نمایاند. حال سؤال این است که چندصدایی چگونه در متن تجسم یا، به عبارتی، متنیت می یابد. بر این اساس، در این مقاله، تأکید روی بازتاب ذهنیت شخصیت ها در زبان آن ها ست. بنابراین، با بررسی ترکیب و رقابت انواع متفاوت شخصیت ها و نیز حضور دیگر شخصیت ها در ذهن یک شخصیت، چگونگی شکل گیری کانونی سازی درونه گیری شده و تأثیر آن در ایجاد چندصدایی متن نشان داده خواهد شد. با توجه به متن های نمونه ای که در بخش تحلیل داده ها آورده شده، ما نه تغییر مدام زاویة دید بلکه حضور کانونی سازهای چندگانه را شاهدیم که کانونی شونده های دیگر را در خود جمع می کند. این کانونی شونده ها گاهی افراد دیگری اند و گاهی خودِ دیگرِ کانونی ساز. بنابراین، هنگام بازگویی مطالب از زبان کانونی سازِ چندگانه، ضمیر های اول شخص و سوم شخص را می بینیم که از جانب خودِ کانونی ساز برای اشاره به خود به کار می رود: خودِ عینی و خودِ ذهنی اش، یعنی ضمیر های «من» و «او». بدین ترتیب، صداهای متفاوت تأثیر زبانی خود را در متن تجسم می بخشند و متن، به واسطة چند شخصیتیِ حاصل از این خودهای متفاوت، چندصدایی بودن خود را متجلی می سازد.
بررسی رئالیسم جادویی و نوستالژی بازبینانه در لایه های روایی رمان اسفار کاتبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان اسفار کاتباندر 1379، جایزه مهرگان را از آن نویسنده اش؛ ابوتراب خسروی، نمود. این اثر که از لایه های مختلف روایی بهره می گیرد، در حالی که در لایه اول خود سعی در روایت آشنایی سعید و اقلیما دارد، در لایه های روایی دیگر، متون کهن از جمله مصادیق الآثار شیخ یحیی کندری یا همان تاریخ مظفری و زندگی شدرک قدیس را باز خوانی می کند. این ویژگی در داستان که قابل رویت در داستانهای پست مدرن است، لایه های روایی نام دارد. در اسفار کاتبان که شرح روایات کرامات خواجگان و قدیسین را در خود جای می دهد، ویژگی های رمان رئالیست جادویی به چشم می خورد. رئالیسم جادویی، نوعی پادآمیزه ادبی است که از دو عنصر جادویی + رئالیستی تشکیل یافته است بسیاری از نویسندگان، این نوع ادبی را در جهت بررسی تضادهای موجود بین قدرت های استعمارگر، پسا استعمارگر، امپریالیستی و جامعه خود استفاده کرده اند و گاه واقعیت های تلخ تاریخی را از طریق رئالیسم جادویی بازبینی نموده اند. مطالعه حاضر پس از بررسی لایه های روایی در رمان اسفار کاتبان، ضمن اشاره به ویژگی های رمان رئالیست جادویی از قبیل عنصر ناکاستنی، جهان پدیداری، بر هم زدگی دنیاها، اغتشاش در تردید ها، و شکستن زمان مکان و هویت بر اساس طبقه بندی فاریس، و بررسی این عناصر در رمان مذکور، اسفار کاتبان رمانی رئالیست جادویی در نظر گرفته شده و سپس نوستالژی بازبینانه خسروی را در جهت بازنویسی روایات تاریخی زندگی شاه منصور مظفری و شدرک قدیس نشان داده است.
تحلیل بن مایه های اساطیری در آثار سه گانه ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره و نقش آن در تشکیل بنیان فکری جوامع بشری و ارتباط آن با هنر و ادبیات بر کسی پوشیده نیست. ادبیات از عوامل حیات ملت ها و جاودانگی آن هاست. بازتاب این اسطوره ها و باورهای کهن اقوام در آثار نویسندگان و شاعران دیده می شود. ابوتراب خسروی از نویسندگان معاصر ایرانی است که علاقه مندی او به اسطوره ها و متون مقدس و ادبیات عرفانی و مضامین اساطیری و عرفانی در آثار سه گانه اش به وضوح دیده می شود. آثار خسروی از مضامین سورﺋﺎﻝ با مختصّات رمان پسامدرن برخوردار است. مفاهیمی مثل هستی، کلمه و کتابت، جاودانگی، مرگ، عشق، انسان شناسی موضوعات پایه ای تألیفات اوست. این پژوهش با هدف تحلیل بن مایه های اساطیری، سه رمان ابوتراب خسروی؛ یعنی «اسفار کاتبان»، «رود راوی» و «ملکان عذاب»، را مورد بررسی قرار می دهد. شیوه کار توصیفی-تحلیلی است و نتایج نشان می دهد که ابوتراب خسروی با رویکرد انسان شناسی از دو منبع اسطوره و عرفان، رمان هایش را خلق می کند. وی با استفاده از بن مایه های اساطیر دوران ابتدایی و ادبیات عرفانی و اساطیر دینی، آثار سه گانه اش را با رویکرد شرح روایت تکوین عالم و شناخت ماهیت انسان و شیطان آفریده است. اهداف و آرمان های او در راستای تعالی بخشی و جاودانگی انسان است؛ پرتاب انسان به زمان بی زمانی و روزگار مقدس نخستین و فراسوی تاریخ است.
پیکربندی زمان و روایت در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-135
حوزه های تخصصی:
اندیشیدن به مسئله «زمان» و تلاش برای ملموس کردن نوع گذر آن بر آدمی، همواره مورد توجه دانشمندان علوم مختلف، به ویژه حوزه علوم انسانی، بوده است. هر چند نمایش گذر این مفهوم، به ویژه در حوزه درک آن در چرخه فصول و گذار عمر از جوانی به پیری، به نوعی درکی از حضور و تأثیر زمان را بر پدیده ها به دست می دهد، اما به نظر می رسد بیشتر از هر چیزی می توان رد پای آن را در آثار هنری و ادبی، به ویژه در داستان و رمان جستجو کرد که به کمک روایت، رخدادها را به تصویر می کشند. بر همین اساس، این مقاله تلاشی برای بررسی، تحلیل و پیگیری چگونگی کارکرد زمان در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی است که به کمک شگردهای خاص روایی و استفاده از گفتمان تاریخ، روایت و ادبیات موفق شده است گونه خاصی از پیکربندی زمان را در نوعی از فراگفتمان تاریخی به نمایش بگذارد. این مقاله دو بخش دارد؛ بخش نظری، با تکیه بر نظریه های زمان بر اساس نظریه های دانشمندان این حوزه و بخش دوم، تحلیل نوع کارکرد زمان در این رمان، با توجه به مباحث نظری است. نتایج به دست آمده در این بررسی، نشان دهنده نوع کارکرد زمان، تاریخ و روایت داستانی، در یک گفتمان فراتاریخی در این رمان است.
بررسی روایت در رمان اسفار کاتبان بر اساس نظریه روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژرار ژنت، روایت شناس مطرح ساختارگرا، طرح جامعی برای متون روایی پیشنهاد داده است. او سه وجه از سخن روایی؛ یعنی زمان دستوری (نظم، تداوم، بسامد)؛ وجه (فاصله و کانونی شدن) و لحن یا صدا (راوی در سه سطح: فراداستانی، سطح داستانی و زیر داستانی) را در بررسی روایت خود مطرح کرده است. این پژوهش، رمان اسفار کاتبان، اثر ابوتراب خسروی را بر اساس نظریه روایت شناسی ژنت با روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد این پژوهش نشان می دهد که نویسنده با استفاده از شیوه بازگشت به گذشته، به زمان پریشی دست یافته است. وی با حذف و خلاصه گویی سرعت روایت داستان را تند و با بیان درنگ توصیفی، سرعت روایت را کند نموده است. همچنین در لحظه های حساس با بسامد مکرر و تکرار یک روایت، به مهم بودن حادثه پرداخته است و رمان با تعدد راوی و روایت، زمان پریشی، مرگ مؤلف و روایت بودن تاریخ، به فراداستان دست یافته است.
زبان، ابزار بازنمود مؤلفه های پست مدرنیسم در اسفار کاتبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسفار کاتبان رمانی متفاوت است. خلاصه کردن آن، اگر ممکن باشد، به تأمل بسیار و دقتی درخور، نیازمند است. ویژگی های متفاوت این رمان، با عناصر سازنده داستان های پست مدرن، همخوانی چشمگیری دارد. زیرا از روایت های متعددی که به نوعی با هم ارتباط دارند، تشکیل می شود. ولی آغاز و انجام آن ها در ابهام است. این رمان با روایتی آغاز می گردد که در پایان بندی از آن خبری نیست. تناقض و ناسازگاری اجزا هم در آن کم نیست. بنابراین مخاطب آن باید قصه خوان، قصه دان و دارای جهان بینی پست مدرن باشد تا بتواند اجزای پراکنده آن را با هم جفت و جور کند. امّا تمام این ویژگی ها تنها از طریق زبان به مخاطب انتقال می یابد. زبانی که خود با دشواری هایی همراه است. شفاف نیست و مرزهای در زمانی و هم زمانی در آن مخدوش است. زبانی که می خواهد هم بیانگر واقعیت و هم ابزار بیان رویدادهای رؤیاگونه، خواب، کابوس، اسطوره، نماد، توهم و تخیل باشد. به هر روی اطلاعات مربوط به این مقاله به شیوه کتابخانه ای فراهم آمده و سپس با بهره گیری از روش تحلیلی، توصیف شده است. حاصل کار این است که در مجموع، نویسنده می خواهد با اشارت های بینامتنی بسیارش به مسایل اساطیری، تاریخی، فردی و اجتماعی و روان شناختی، خواننده را به خود آورد تا دریابد که در نهایت، در صحنه زندگی تنهاست و از تاریخ سرزمین او تنها صدای استبداد و ستم به گوش می رسد و همواره کاتبان این اسفار، تاریخ را مطابق خواست «قدرت» و در غیاب مردم ستمدیده نوشته اند.