مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
فلسفه
منبع:
حکمت و فلسفه سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
63 - 82
حوزه های تخصصی:
این نوشتار می کوشد به این پرسش پاسخ گوید که آیا رویکرد ویتگنشتاین متأخر در رویارویی با دوآلیسم نسبتی با پاسخ دکارت دارد. ارزیابی رویکرد ویتگنشتاین از استدلال زبان خصوصی آغاز می شود و برای فهم موضع دکارت یکی از مکاتبات او با پرنسس الیزابت و همچنین مفهوم طبیعت در تاملات تحلیل می شود تا بر این نسبت با وجود تمامی اختلافات بنیادین، تصریح شود. در اینجا نشان داده می شود که در متن فلسفه دکارت راهی برای حل مشکل دوآلیسم وجود ندارد، به این معنا که چیرگی بر مشکل دوآلیسم تنها می تواند با خروج از مبانی فلسفه دکارت محقق شود و این همان کاری است که ویتگنشتاین و دکارت انجام داده اند. بنابراین، نوشتار بر این برداشت استوار است که اساس نقدهای ویتگنشتاین بر دوآلیسم و اصول تفکر دکارتی به رویکرد ضدفلسفی ویتگنشتاین مربوط می شود و راه حل دکارت هم برای برون رفت از این مسئله تنها در بستر همین رویکرد ضدفلسفی تحقق می یابد.
از غرب زدگی تا توسعه نیافتگی؛ از فلسفه تا روشنفکری «سنجشی درون ماندگار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفکر دکتر رضا داوری اردکانی، حرکت و گذاری دارد که منطق آن روشن نشده است. موضوع اصلی این مقاله توجه به این گذار، روشن سازی منطق درونی آن و سپس پرداختن به چالش های درونی اش است. ازین رو نخست به اثبات وجود این گذار پرداخته و سپس در حرکتی تفسیری تلاش می شود تا به چیستی این گذار و منطق آن توجه شود. هدف آن است تا روشن شود، برآمدن مفهوم «توسعه نیافتگی» مفهوم بنیادین در نوشته های متاخر دکتر داوری به نحو مضمر در فهم ایشان از چگونگی بیرون شدن از وضع «غرب زدگی» مفهوم بنیادین در نوشته های متقدم نهفته بوده است و حرکت فکری ایشان بیش از آن که بر اساس مفهوم گسست فهم شود بهتر است با مفهوم گذار و جابه جایی سطحِ بحث، فهم شود. با این گذار، بحث از سطح فلسفی به سطح روشنفکرانه جابه جا می شود و پرسش اصلی نیز از چیستی و چگونگی نسبت ما با غرب به پرسش از چگونگی چیرگی بر دشواری های راه تجدد تغییر می یابد. در این جاست که باز به نوبه ی خود پرسش های جدیدی سربرمی آورند. این پرسش های نوپدید، به جای آن که پرسش هایی از چرایی این گذار باشند، پرسش هایی از خود «طرح غرب زدگی» و صورت بندی مفهومی آن هستند. با طرح این پرسش ها نیاز ضروری ما برای بازگشت دوباره از روشنفکری به فلسفه و بازاندیشی خود «طرح غرب زدگی» هم چون فهمی خاص از نسبت من و جز من، آشکار می شود.
قلمرو و جایگاه عقل و عقل گرایان درمقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
75 - 102
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش وجایگاه تفکرفلسفی ونگاه عقلانی در موضوعات معرفت شناختی تاریخ گذشته ما یکی از مهم ترین مباحث همیشگی فرهنگ تاریخی ما بوده است که علیرغم مخالفان و موافقان بسیار در باب حیطه کار ومیزان کارایی آن ،هنوز هم به درستی تبیین نگشته و محل چالش بسیار است . اگرچه این مساله از دیرباز مد نظر متفکران مسلمان بوده است ودر باب نقش و جایگاه عقل و تفکر فلسفی نکته های فراوان وبعضا عمیق و قابل تامل گفته اند اما گفته های شمس تبریزی درین باره از نوعی دیگر است که علیرغم اهمیت و تاثیر بسیار هنوز چنان که باید وشاید مورد توجه قرار نگرفته است.<br /> شمس از یک سو به فلسفه و تفکر فلسفی به مثابه یکی از مهم ترین نظام های هستی شناختی می پردازد واز دیگر سو نقش و جایگاه فیلسوفان را در تبیین نظام معرفت شناختی ایران پس از اسلام مورد نقد وتحلیل قرار می دهد و با نگاهی تازه و کمیاب به نقد نکته ها و گفته های شاخص ترین چهره های مطرح فلسفه در تاریخ ایران اسلامی می نشیند تا ضمن نگه داشت نگاه خرد بنیان فلسفی وتاکید بر کارایی آن ،کاستی ها ی احتمالی اش را - که زاده محدودیت های عقل نظری است – نیز نشان دهد.<br /> هدف این مقاله هم ،طبقه بندی و تحلیل نگره ها و تاملات شمس درباب عقل ،مقوله های عقلانی و چهره های مهم فلسفی در تاریخ ایران پس از اسلام است.
چیستی فلسفه تطبیقی؛ بررسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
207 - 240
حوزه های تخصصی:
برای نظام یافتن مطالعات تطبیقی در فلسفه، ضروری است تصویری روشن از چیستی فلسفه ی تطبیقی وجود داشته باشد. برای به دست آوردن این تصویر روشن، باید مؤلفه های معتبر در تعریف فلسفه ی تطبیقی از دیدگاه پژوهش گران این رشته شناخته شود. مهم ترین مفهوم در فلسفه ی تطبیقی، مقایسه است. مقایسه در فلسفه ی تطبیقی مفهومی محوری است. البته این مفهوم، غایتِ فلسفه ی تطبیقی نیست، بلکه ابزاری برای رساندن پژوهش گر به هدف خود از فلسفه ی تطبیقی است. افزون بر آن، مقایسه در فلسفه ی تطبیقی بین سنت های متفاوت فلسفی و به صورت بنیادین انجام می شود. با توجه به ملاحظات یادشده می توان این تعریف را برای فلسفه ی تطبیقی پیشنهاد کرد: فلسفه ی تطبیقی، مطالعه ی مقایسه ای بنیادین و برون سیستمی سنت ها یا نظریات فلسفی، با استفاده از روش های معهود فلسفی و با هدف دست یابی به چشم اندازهای تعریف شده برای این فلسفه است. در صورتی که اعتبار قید برون سیستمی پذیرفته نشود، می توان با حذف این قید، تعریفی عام تر پیشنهاد کرد، یعنی: مطالعه ی مقایسه ایِ بنیادین نظریات فلسفی، با استفاده از روش های معهود فلسفی و با هدف دست یابی به چشم اندازهای تعریف شده برای این فلسفه است.
الهام و معرفت در فلسفه ی سقراط و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
85 - 102
حوزه های تخصصی:
در نوشته های افلاطون، از مجموعه ی دریافت های غیبی یا الهام های گوناگونی یاد می شود که سروش ایزدیِ سقراط (یا دایمونیون)، ندای رؤیاهای سقراط، و غیب گوییِ کاهنان و شاعران را در بر می گیرد. روایت افلاطون از برخورد سقراط با نداهای غیبی اش حاکی از آن است که این نداها هشدارهایی ست که سقراط را بر اساس حکمت الهی هدایت می کند؛ ولی هیچ گاه او را از سرچشمه ی معرفتی خود آگاه، و از جست وجوی معرفت به روش فلسفی بی نیاز نمی سازد. غیب گویی های شاعران و پیشگویان نیز از جانب ایزدان به آنان الهام می شود؛ ولی آنان در حال دریافت الهام بی خویشتن و شیدایند و از آنچه می گویند آگاه نیستند. این غیب گویی ها هشدارها و راهنمایی هایی بسیار حیاتی در موقعیت های خاص برای مردمان به ارمغان می آورد؛ ولی آنان را در معرفت ایزدان سهیم نمی سازد. بنابراین، از دیدگاه سقراط و افلاطون الهام، منشأ ایزدی دارد و پیام ها و رهنمودهای ارزشمندی برای آدمیان به همراه می آورد و آنان را در رویارویی با مسائل و مشکلات یاری می رساند؛ ولی هیچ گونه الهامی، معرفت والا و راستینی را که فیلسوف می جوید، برای او حاصل نمی آورد.
گذر از وحدت تشکیکی به تشکیک وحدت و ربط ذات الهی به احدیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
37 - 54
حوزه های تخصصی:
تبیین کثرت و ارتباط آن با وحدت از کهن ترین مسائل عرفان و فلسفه است. مشائیان در ربط کثرت به وحدت از قاعده الواحد و سلسله طولی علل، مدد گرفته اند. عرفا کثرت را با تشکیک در مظاهر و با ارجاع به واحدیت توضیح داده اند. حکمت متعالیه در دیدگاه نهایی خود با گذر از تشکیک خاصی و پذیرش تشکیک اخص به تبیین عرفانی در ربط کثرت به وحدت پرداخته است. به نظر می رسد تشکیک خاص و اخص در اتصال نهایی کثرت به وحدت توفیق کامل نیافته است. در این مقاله با روش تحلیلی نشان داده ایم که می توان با تصویر نحوه دیگری از تشکیک که با وجوب وجود منافی نبوده بلکه مؤکد وجوب و وحدت است، تبیینی از ارتباط احدیت با ذات الهی ارائه نمود. در این نگاه اساساً تشکیک از وجود به وحدت منتقل شده و برای وحدت قابلیتی لحاظ شده که نوعی تشکیک در ظهور وبطون را پذیراست، می توان آن را در عالم وجوبی فرض نمود و منشأ کثرت اندماجی در احدیت تلقی کرد. این نظریه، قابل جمع با دیدگاه حکما و صدرا و عرفا را بوده و تبیینی نو از این مسأله به شمار می آید.
فوکو؛ فلسفه همچون بدیل روان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تقابلِ فلسفه و روان شناسی در اندیشه فوکو می پردازد. روایت فوکو از روان شناسی از همان آثار نخستین، واضح و روشن است، به نحوی که فوکو به عنوان یک منتقدِ سرسختِ روان شناسی مطرح شده است. فوکو همواره درباره روان شناسی به شکلِ سلبی سخن گفته است. سیمای بدبینانه فوکویی از اتخاذ چنین مواضعی ناشی شده است. اما فوکو، در مواجهه با فلسفه باستان، روایتی خوشبینانه عرضه می کند؛ فلسفه، برخلاف روان شناسی، سوژه های خودآیین می آفریند، بر تفاوت و تکینه گیِ سوژه تأکید می کند، جامعه ای مبتنی بر روابط متقارن و متقابل را می سازد و از هرگونه مرجعیت معرفتی اجتناب می ورزد. بدین ترتیب، فلسفه، نوعی مراقبت معطوف به آزادی است، اما روان شناسی به روابط سلطه منتهی می شود. در واقع، فلسفه میان«خودآفرینی» و «با دیگران بودن» تلائم و هماهنگی ایجاد می کند. مقاله حاضر می کوشد تا نشان دهد که براساسِ اندیشه فوکو، در فلسفه باستانی می توان برای نقاطِ تاریک روان شناسی، بدیلی جستجو کرد.
تاملی تحلیلی در خاستگاه های فکری پنلوپه مدی پیرامون فلسفه ریاضیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"پنلوپه مدی [1]" از برجسته ترین اندیشمندان معاصر در حوزه فلسفه علم است. وی فلسفه ریاضیاتِ طبیعت گرایانه را دنبال نموده و بر ضرورت مطرود انگاشتن آن دسته از فعالیتهای فلسفی که با یافته های ریاضی فاقد سنخیتند، تاکید می ورزد. جایگاه خاص ریاضیات در متن کُل گرایی [2]کواین به عنوان هسته سخت در تعبیری لاکاتوشی، ضرورت کاربرد ریاضیات در علوم تجربی و نیز جهت گیری طبیعت گرایانه [3]در قبال تلاقی علم و فلسفه از سوی کواین، مدی را در ارائه تفسیری خاص از افلاطون گرایی [4]در ریاضیات یاری می رسانند. موضع ضد فلسفی ویتگنشتاین نیز تأثیری ژرف در تثبیت جایگاه ریاضیات کاربردی از سوی مدی دارد. در متن طبیعت گرایی مدی، ضد فیلسوفِ ویتگنشتاینی [5]، عهده دار حذف " لفاظی ها [6]" یعنی همان نظریه پردازیهای فلسفی اشتباه از قلمرو ریاضیات است. گفتار حاضر بر آن است تا از منظر کواین و ویتگنشتاین، ابعاد گوناگون تلاش مدی در مواجهه با فلسفه ریاضات به مدد موضع طبیعت گرایانه را تشریح نموده و با محوریت ریاضیات، جوانب گوناگون تلاقی علم و فلسفه را به تصویر بکشد.
طراحی برنامه آموزش فلسفه برای والدین و اثربخشی آن با برنامه آموزش فلسفه برای کودکان در تحول اخلاقی و خود مهارگری دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف آموزش فلسفه برای والدین و تعیین اثربخشی آن با برنامه آموزش فلسفه برای کودکان در تحول اخلاقی و خودمهارگری دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی انجام شد. روش کار: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی (پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مدارس دوره ششم ابتدایی و مادران آنان در شهر ایلام بود. تعداد 100 نفر از دانش آموزان به همراه مادران آنان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. از پرسشنامه تحول اخلاقی (لیند، 200 ۴ و 2005) و مقیاس خودمهارگری (200 ۴) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده های جمع آوری شده به کمک شاخص های آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس چند متغیره) با نرم افزار SPSS.22 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه به طور معناداری روی نمره خودمهارگری (54/0 = 2 partial ƞ و 0001/0 > P ، 31/36 = (90 و 3) F ) و تحول اخلاقی (45/0 = 2 partial ƞ و 0001/0 > P ، 25/25 = (90 و 3) F ) تأثیر دارد. میانگین نمرات تحول اخلاقی و خودمهارگری مادران گروه آزمایش در مقایسه با مادران گروه کنترل در پایان آموزش بیشتر بود (01/0 > P ). همچنین، میانگین نمرات دانش آموزان گروه آزمایش در تمامی مقیاس ها بالاتر از دانش آموزان گروه کنترل بود (01/0 > P ). در هیچ یک از مقیاس ها در مادران و دختران گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0 < P ). با این حال، در دو مقیاس خودمهارگری و تحول اخلاقی، نمرات مادران گروه آزمایش از دختران گروه آزمایش به طور معناداری بالاتر بود (01/0 > P ). نتیجه گیری: نتیجه این که برنامه آموزش فلسفه بر تحول اخلاقی و خودمهارگری والدین و دختران دانش آموز تأثیر داشت. بنابراین، می توان از این برنامه برای بهبود تحول اخلاقی و خودمهارگری دانش آموزان و والدین شان استفاده کرد.
درآمدی بر مدرسه فلسفی استاد جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پایز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۰
37 - 62
حوزه های تخصصی:
مدرسه فلسفی استاد جوادی آملی ذیل مکتب قم و مکتب قم ذیل نظام حکمت صدرایی تعریف می شود. پژوهش حاضر در پی توصیفی پدیدارشناختی از مدرسه فلسفی آیت الله جوادی آملی است. چنین توصیفی از قِبل بررسی ظهورات متعدد یک اندیشه صورت می پذیرد تا بنیادی را که موجب تحقق ظهورات شده، هویدا سازد. پژوهش حاضر از رهگذر بررسی دو مسأله فلسفی چونان ظهوری از ظهورات اندیشه استاد جوادی آملی صورت می پذیرد. اولین مسأله، رابطه علم و اراده است. تصویر ارائه شده از رابطه علم و اراده در اندیشه ایشان، از تصویر مذکور در اندیشه علامه طباطبایی متمایز است. درحالی که علامه طباطبایی علمِ به باید را علم حضوری و منشأ آن را عقل عملی می دانند، آیت الله جوادی آملی علمِ به باید را علم حصولی می داند که ذیل حکمت عملی قرار دارد و صادرکننده آن عقل نظری است. دومین شاهد، اشاراتی است که استاد جوادی آملی ذیل تعریف فلسفه در ابتدای اسفار مطرح می کنند. در اندیشه استاد جوادی آملی فلسفه به هستی شناسی قطعی تعریف می شود؛ هستی شناسی ای که مشتمل بر شناخت مفهومی و تصدیق برهانی بر وجود اشیاء است. آنچه از قِبل این توصیف حاصل می شود، آن است که انحصار توانایی ادراک به ساحت عقل نظری و نحوه ابتناء عقل عملی بر عقل نظری، بنیادی است که مدرسه فلسفی ایشان بر آن استوار شده است. در این مدرسه، عقل نظری و مراتب آن یعنی عقل تجربی، عقل نیمه تجریدی، عقل تجریدی و عقل ناب، اهمیت ویژه می یابد.
رهیافتی نو به بنیادهای هرمنوتیکی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
1 - 22
حوزه های تخصصی:
در این جستار کوشش شده است نسبت میان فلسفه و علوم انسانی با نگاهی نو و باتوجه به بنیادهای هرمنوتیکی آنها بررسی و مطالعه شود. مطابق ادعای این مقاله، هر رشته و شاخه معرفت موجود در علوم انسانی نگاهی مابعدالطبیعی و فلسفی دارد که بر مبنای بنیادی هرمنوتیکی ایجاد شده است؛ بنابراین، علوم انسانی از فلسفه و مابعدالطبیعه بی نیاز نیست. در این پژوهش با در نظر گرفتن نسبتی که انسان با فهم و تفسیر و به طور عام با «هرمنوتیک» دارد، ضمن سخن گفتن از ضرورت کثرت انگاری در ساحت فلسفه و مابعدالطبیعه، نشان داده است چگونه رشته های مختلف موجود در حوزه علوم انسانی به ناچار باید نگاهی کلی و کلانی داشته باشند و این موضوع، در حوزه برتری از شناخت، یعنی همان معرفت مابعدالطبیعی آشکار می شود.<br /> درپایان، باتوجه به ایده های ارائه شده در نسبت میان فلسفه و علوم انسانی و نکات موجود در نسبت میان متعاطی مابعدالطبیعه و عالمان علوم انسانی نشان داده شده است چگونه بر مبنای این بنیاد هرمنوتیکی از امکان ظهور «مابعدالطبیعه های خاص» سخن گفته می شود و علوم انسانی چگونه در چنین بستری (با در نظر گرفتن نیازهای بومی، ملی، دینی و فرهنگی ما) پرورش و کمال می یابد. همچنین، از رهگذر مناسبات احتمالی موجود در میان فلسفه و علوم انسانی چگونه می شود برای پژوهشگران به منظور مطالعات میان رشته ای راهی را گشود.
جایگاه اخلاق در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، پس از تبیین نوآوری های دکارت در زمینه انسان شناسی، در وهله نخست ویژگی های شک دکارتی، و تقدم اراده بر اندیشه، یعنی ارادی اندیشیدن، بررسی شده و اثبات می شود که در فلسفه دکارت، اثبات «ایده بداهت» و قضیه «می اندیشم»، مبتنی بر اراده است. «من» اراده می کنم که شک کنم، فکر کنم، پس هستم. به این ترتیب، اراده به نحو پیشینی در فلسفه او امری پذیرفته شده است و این نکته ای است که بیشتر دکارت پژوهان به آن کمتر توجه کرده اند. در بخش دوم، بعد از تعیین حیطه شک، با طرح بحث اراده و جدایی عقل عملی از عقل نظری، تفکیک حکمت از فلسفه در دکارت بررسی می شود. مقاله در بخش سوم درصدد است زیربنای اخلاقیِ موجود اندیشنده، ارتباط آن با «من» طبیعی و کانون وجدانیات را، که نخستین سنگ بنای آن در قضیه بسیط و شک ناپذیر «cogito, ergo sum» جلوه گر می شود، بیابد. در مرحله نهایی، به این نکته می پردازد که آیا دکارت می تواند از «اخلاقیات» به عنوان «بالاترین و کامل ترین نظام اخلاقی، که مستلزم معرفت کامل به سایر علوم است و آخرین مرتبه حکمت»، فقط به «اخلاق موقت» بسنده کند؟ با تبیین این مطلب و پاسخ به این پرسش، جایگاه اخلاق در فلسفه دکارت بررسی خواهد شد.
ماهیت فلسفة سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تصور رایج از فلسفة سیاسی اسلامی، بدین گونه است که این دانش شاخه ای از فلسفه است و روش شناسی حاکم بر آن نیز همانند فلسفه، روش عقلی صرف است. این مقاله، این دیدگاه را به چالش کشیده و نشان داده است که: اولاً، فلسفة سیاسی اسلامی یک دانش پسا دینی است. در حالی که فلسفه یک دانش پیشادینی است، ثانیاً، این دو هم در روش و هم در محتوا با هم متفاوت هستند. ثالثاً، مسائل فلسفة سیاسی اسلامی، به گونه ای است که عقل به تنهایی از عهدة حل آنها بر نمی آید. این دانش، برای اینکه از سویی از سکولاریسم رهایی یابد و از سوی دیگر، در حل مسائلش توفیق به دست آورد، باید از روش عقلی صرف، به روش عقلی نقلی، تغییر روش می دهد.
بررسی مناسبات حکمت سیاسی اسلامی مشاء با «دموکراسی غربی» و «مردم سالاری دینی»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فلسفة سیاسی اسلامی، که عمدتاً محصول سه مکتب فکری حکمت مشاء، اشراق و متعالیه است، از ظرفیت مناسبی برای پاسخگویی به پرسش ها و مسائل نوین فلسفی سیاسی برخوردار است. با این حال، پاسخ های قابل استنتاج از این مکاتب، به فراخور مفاهیم، مبانی، مسائل، اهداف و روش های به کار گرفته شده متفاوت خواهد بود. این مقاله، به بررسی ظرفیت حکمت اسلامی مشاء برای پاسخگویی به مقوله مردم سالاری با استفاده از روش تحلیل مفهومی و تحلیل محتوا می پردازد. عدم تنافی حکمت سیاسی مشاء با مردم سالاری دینی و اثبات وجود قرائنی مبنی بر پیوند و ارتباط با آن و فقدان ارتباط با مقوله دموکراسی غربی، از نتایج این تحقیق است.
پیامبران الهی، خاستگاه اصلی فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می خواهیم اثبات کنیم که پیامبران الهی، بخصوص حضرت ادریس، اولین کسانی هستند که به مباحث عقلی و استدلالی در مورد حقایق عالم پرداخته اند و آنها خاستگاه اصلی تفکرات عقلانی و فلسفی هستند و اینکه برخی مورخان فلسفه، طالس ایونی و به تبع آن، فلاسفة یونانی را خاستگاه تفکرات عقلانی و فلسفی معرفی می کنند، صحیح نیست. روش ما در این تحقیق، توصیفی تبیینی است. در این مقاله، نخست اقوال و دیدگاه های اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان را در این زمینه مطرح می کنیم. پس از آن، آیات و روایاتی را که می توانند مؤید این دیدگاه باشند، بیان خواهیم کرد. در نهایت، دیدگاه برخی مورخان و فلاسفة غربی را دربارة خاستگاه فلسفه بررسی می کنیم، که برخی از آنها منصافانه پذیرفته اند فلسفه خاستگاه شرقی دارد. اهداف مقاله ارائه پاسخ به برخی منتقدان مسلمان فلسفه می باشد که به دلیل خاستگاه یونانی و غیراسلامی فلسفه با آن به مخالفت پرداخته اند و پاسخ مناسب به برخی مورخان غربی فلسفه است که منکر وجود مباحث عقلی و فلسفی پیش از یونانیان شده اند.
فلسفة سیاسی از نگاه قرآن؛ با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«فلسفة سیاسی» به معنای بررسی سیاست از چشم اندازی فلسفی است. می توان «فلسفة سیاسی» را نگاهی فیلسوفانه به سیاست دانست که درصدد مکان یابی سیاست در نظام وجودی خلقت است. اساساً پرسش ها در علم سیاست بر دو گونه است: سؤالات روزمره و گذرا که با توجه به زمان و مکان و اوضاع و شرایط خاص ، پاسخی متفاوت می یابد؛ و سؤالات پایدار که همواره در میان ملل و در ادوار گوناگون تاریخ فکر و اندیشه، مطرح بوده است. فلسفة سیاسی درصدد پاسخ به سؤالات همیشگی، بنیادین و پایدار علم سیاست است. این نوشتار با استفاده از روش توصیفی تحلیلی در پی بررسی مفهوم «فلسفة سیاسی» و جایگاه آن در قرآن است و سپس گذری به دیدگاه علامه طباطبائی در این خصوص می پردازد و در این زمینه در پی پاسخ به این سؤال است که علامه چه دیدگاهی در خصوص فلسفة سیاسی دارد؟ فرضیة پژوهش عبارت است از اینکه در میان متفکران مسلمان ، علامه از نادر کسانی است که در فلسفة سیاسی و نظام اجتماعی اسلام، صاحب دیدگاه مستقلی است که آن را از نصوص آیات و روایات استخراج کرده و سپس با براهین عقلی، مدعا خویش را به اثبات رسانده است .
نسبت اهداف برنامه فلسفه برای کودکان با اهداف تعلیم و تربیت در اسلام
حوزه های تخصصی:
اعتقاد به مغایرت اهداف برنامه آموزش فلسفه به کودکان با اهداف تعلیم و تربیت در اسلام یکی از مهم ترین دلایل عدم اجرایی شدن این برنام در نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور ما به شمار می رود. با توجه به معنایی که در این برنامه برای فلسفه تعریف شده است می توان دریافت که اساس آن پرورش قوه ی عقل است که در متون دینی نیز بسیار بر اهمیت و تربیت آن تأکید شده است. زیرا تربیت عقل موجب تربیت انسان های خردمند و صاحب اندیشه ای خواهد شد که دست یابی به جامعه کمال مطوب را ممکن و میسر می سازند. از طرفی هدف غایی تعلیم وتربیت دینی نیز رساندن انسان به کمال و قرب الهی است که تنها در صورت تربیت کردن عقل به عنوان تکیه گاه ایمان قلبی محقق خواهد شد. با اندک تأملی می توان دریافت که اهداف این دو دیدگاه تربیتی مغایر یکدیگر نبوده، با هم متناظرند.
بررسی و نقد فلسفه میان فرهنگی به مثابه رویکرد بینادینی در نگاه ادهر مال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
125-144
حوزه های تخصصی:
ادهرمال براساس مبنای «دیگری» و قبول «غیریت» از رویکرد میان فرهنگی سخن گفته و با نفی انحصارطلبی در فلسفه و فرهنگ خاص به دنبالِ تئوری گفتگوی بین فلسفه ها و فرهنگ ها برای درک بهتر «حقیقت» می باشد. او با همین مبنا با «ادیان» نیز مواجه شده و رویکرد «بینا دینی» را نظیر «رویکرد میان فرهنگی» برای درک بهتر «حقیقت متعالی» مطرح می نماید. در مقاله حاضر با روش «توصیفی» و براساس مبنای «دیگری» نظریه «فلسفه میان فرهنگی به مثابه رویکرد بینا دینی» تبیین شده و با روش «تحلیلی انتقادی» نقاط قوت و ضعف آن معلوم گشته است. نقد فلسفه مدرن و پست مدرن و ایجاد زمینه برای گفتگوی میان فلسفه ها و فرهنگ ها از نقاط قوت آن می باشد، همچنان که «نسبیت حقیقت» در فلسفه ها و «نسبیت حقانیت» در ادیان و جامع افراد و مانعِ اغیار نبودن آن از ضعف های نظریه فوق است. ضمن اینکه مقایسه رویکرد میان فرهنگی در فلسفه ها که امر انسانی بوده با رویکرد میان دینی که امر وحیانی است، ضعف دیگری تلقی می گردد.
ضرورت تعلیم فلسفه برای نیل به سعادت از دیدگاه محمّدبن زکریای رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
43 - 62
حوزه های تخصصی:
اگرچه از بین رفتن اکثر آثار محمد بن زکریای رازی بررسی اندیشه های وی را دشوار نموده، اما مطالعه آثار به جای مانده از وی نشان می دهد که مسأله سعادت برای او یک مسأله مهم بوده است. در اندیشه رازی سعادت همان رهایی از درد و و رنج و رسیدن به بی رنجی است و چون عالم ماده مقرون و مشحون با رنج است و قوای جسمانی سبب پیوند ما با این عالم هستند، لذا سعادت انسان در رهایی از این عالم و قوای جسمانی است. زکریا معتقد است که انسان می تواند بدون کمک گرفتن از دین و تنها به کمک عقل و فلسفه این راه رهایی را بپیماید. وی فلسفه و داشتن سیرت فلسفی را تنها راه سعادتمندی و نائل شدن شخص به سعادت حقیقی می داند. و در نظام فکری او فلسفه و داشتن زیست فلسفی نقش ضروری و بدیل ناپذیر در بحث سعادتمندی نوع انسانی ایفا می کند. در این مقاله اثبات مدعاهای فوق و اینکه فلسفه چگونه می تواند سبب رسیدن به سعادت شود، به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
تحلیلی بر مبانی فلسفی حقوق بین الملل محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل محیط زیست با ایجاد مکانیسم هایی برای همکاری بین المللی مستمر و دائمی میان دولت ها که بسیاری از آنها از دل معاهدات بین المللی جوشیده، نشان داده است که چگونه می توان تخریب فرامرزی محیط زیست را که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند، تبدیل به فرصتی برای همگرایی بین المللی نماید. لازم به ذکر است که بحث از فلسفه حقوق محیط زیست بسته به اینکه نگرش مادی یا الهی باشد، نتایج دو گانه ای دارد. لذا هدف این مقاله آشنا کردن متخصصان محیط زیست با دیدگاه های مختلف فلسفه محیط زیست در جهان امروز است.