مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
نظریه انتقادی
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
143 - 154
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر تکنولوژی بیش از هر زمان دیگری بر ارزش های فرهنگی و هنری در جوامع تأثیرگذار است. گسترش آن نیز بستگی به انطباقش با شرایط فرهنگی و اجتماعی دارد. امکان انتشار آثار فرهنگی و هنری بر روی شبکه های الکترونیکی به صورت بی حد و مرز ضمن ایجاد نگرشِ خاص، هویت اجتماعی انسان ها را تغییر داده و فضای فرهنگی جدیدی به وجود آورده است؛ تا جایی که در تمام جوامع، اعم از اسلامی و غیراسلامی، برقراری پیوند بین فرهنگ، هنر و تکنولوژی مدرن با کمک رسانه های نوین برای مفاهیمی چون آزادی، حقیقت و واقعیت معانی تازه آفریده است. مسئله ای که اینجا مطرح است تبیین تأثیر اجتماعی تکنولوژی بر هنر اسلامی و ماهیت آن در عصر جدید است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیرات اجتماعی تکنولوژی بر فرهنگ و خصوصاً هنر اسلامی را در عصر حاضر از منظر دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت بررسی می کند. یافته های پژوهش حاکی از این است گرچه همواره به نظر می رسد که فرهنگ و هنر اسلامی باید از منظر عالم معنوی اسلام مورد توجه قرار گیرد؛ اما در دهکده جهانیِ دوران معاصر که راه یابی تکنولوژی به ساحت تغییرات اجتماعی در همه جوامع به محرکی در نوآوری های فرهنگی بدل شده؛ به نگرش تازه ای در قلمرو هنر اسلامی نیاز است. گرچه اساساً در فرهنگ اسلامی نگاه عارفانه و شهودی هنرمند به پدیده های عالم، باعث شکل گیری هنری شده است که روایتگر زیباییِ نقش بسته از تجلیات ذات اقدس الهی در دنیای زمینی با ماهیتی متفاوت از تعریف هنر در جهان مدرن است. از این رو تکنولوژی به عنوان نیروی اصلی برای ایجاد سازمان اجتماعی در تمامی جوامع و دگرگونی روابط اجتماعی و فرهنگی، یکی از دغدغه های اساسیِ پیروان نظریه انتقادی است. اهداف پژوهش: 1.واکاوی رویکرد اندیشه انتقادی مکتب فرانکفورت به تعامل تکنولوژی مدرن با فرهنگ و هنر در عصر حاضر. 2.بررسی تأثیر تکنولوژی به عنوان یک پدیده اجتماعی و موضوع فلسفی بر روی هنر اسلامی در جهان مدرن از دیدگاه نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت. سؤالات پژوهش: 1.با توجه به رویکرد مکتب فرانکفورت، چگونه می توان میان هنر اسلامی و تکنولوژی ارتباط برقرار کرد؟ 2. تکنولوژی در عصر جدید چه تأثیری بر هنر اسلامی داشته است؟
دمکراسی و جهانی شدن در اندیشه یورگن هابرماس
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال دوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳
199-222
حوزههای تخصصی:
هابرماس از نظریه پردازان مکتب فرانکفورت با رویکرد انتقادی به مقوله پوزیتویسم، دمکراسی و جهانی شدن می پردازد و سعی می کند با ارائه نظریه کنش ارتباطی دیدگاهی جدیدی ارائه دهد. هابرماس معتقد است که عقلانی ت موردنظر روش نگری و آرم ان عقلانی سازی حیات مدرن وجه صوری و ابزاری دارد و از همین رو، عقلانیت ارتباطی می تواند این محدودیت را درهم شکند. او با نگاهی خوش بین معتقد است که در قالب مدرنیته نیز همچنان می توان اقدامی انجام داد. ازنظر هابرماس بسیج جنبش های اجتماعی در جامعه ی مدنی کمک مهمی به توسعه ی دموکراسی می کند؛ بنابراین ضمن نقد به پوزیتویسم که از مدرنیته برمیاید نسبت به گسترش تفکر دموکراسی و همچنین جهانی شدن نیز نگاهی خوش بین تری نسبت به سایر منتقدان دارد. از همین رو از همین رو این مقاله گردآوری شده به روش تحلیلی-توصیفی به دنبال پاسخ به این پرسش است که دیدگاه هابرماس به دموکراسی و جهانی شدن چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که هابرماس علی رغم فیلسوف مکتب انتقادی بودن ولی به دمکراسی و جهانی شدن بر اساس الگوی عقلانیت ارتباطی به صورت خوش بینانه می نگرد.
نقد جامعه مدرن در رمان «آواز کشتگان» از منظر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تأکید بر دیدگاه هربرت مارکوزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
127-153
حوزههای تخصصی:
رمان «آواز کشتگان» به نقد ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه روزگارش پرداخته است. در این مقاله کوشش شده تا این اثر از منظر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و با تأکید بر نظریات هربرت مارکوزه (۱۸۹۸-۱۹۷۹) نقد و تحلیل شود. مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، پدر معنوی جنبش های اعتراضی دهه 1960 شناخته می شود. نویسنده رمان «آواز کشتگان» با توصیف مبارزه فرهنگی قشر دانشگاهی و روشنفکر و همچنین ابزارهای نظام حاکم در سرکوب و ایجاد سلطه بر مردم، نظم موجود روزگار خود را به پرسش کشیده و سعی می کند گامی در جهت بهبود اوضاع جامعه خود بردارد. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که این رمان، به نقد جامعه آن زمان در سه حوزه تسامح سرکوبگر، جامعه جایگزین و صنعت فرهنگ به نقد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. محتوای رمان در حرکت به سمت جامعه اتوپیایی ایده آل با دیدگاه نظریه پردازان مکتب فرانکفورت سازگار است.
جستاری بر سبک زندگی حضرت فاطمه (س) با تأکید بر بند هفتم بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
46 - 63
حوزههای تخصصی:
مفهوم سبک زندگی از جمله مفاهیم علوم اجتماعی است که در دهه ای اخیر بسیار مورد توجه عالمان اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از بهم تنیدگی، پیوند و شبکه ی بودن عوامل متعددی که در شیوه های زندگی یا اقلیم های زیستن انسان تأثیر می گذارند، به وجود آمده است. باید این نظریه انتقادی رهبر معظم انقلاب را درک کنیم که مواجهه تمدن ایرانی- اسلامی با فرهنگ غرب که امروزه بر تمام جهان سیطره یافته است سبب تحولات بسیاری در تمامی شئونات جامعه ایرانی شده است و چراهایی که ایشان مطرح می کنند نیاز به ریشه یابی معرفتی دارند. حال در این مقاله به دنبال آن هستیم که از منظر علم جامعه شناسی سبک زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به عنوان یک الگوی تام در تمامی عرصه های زندگی برای جامعه زنان امروزی با تأکید بر بند هفتم بیانیه گام دوم انقلاب که توسط امام خامنه ای (مدظله) طرح گردیده واکاوی کرده و به این پرسش پاسخ دهیم که مهم ترین ابعاد الگویی سبک زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای زنان امروزی چیست؟ روش مورد استفاده در این تحقیق، روش توصیفی- تحلیلی است. تکنیک های جمع آوری در این تحقیق نیز کتابخانه ای و اسنادی است که با مراجعه به کتاب خانه و رجوع به اسناد، مدارک، نشریات، مجلات و مقالات معتبر تخصصی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که مهم ترین ابعاد الگویی سبک زندگی را با نگاه به سیره فاطمی به سه دسته؛ نظام ارزشی، مسئولیت مادری و مسئولیت اجتماعی تقسیم بندی نمود.
درآمدی نظری بر سیاست گذاری امنیتی مبتنی بر شادکامی مردم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اساسی مقاله حاضر این است که سیاست گذاری امنیتی مبتنی بر «خوشبختی و شادکامی مردم» را چگونه می توان صورت بندی مفهومی- نظری کرد؟ به نظر می رسد با بازاندیشی انتقادی در مبانی نظری سیاست گذاری امنیتی با توجه به شرایط جهانی، تحول در ارزش ها و هنجاری های سیاسی– زیستگانی، تغییر ماهیت تهدیدات ملی و همچنین تغییر در ماهیت «نیازها» و «خواسته ها»ی مردم در عصر شبکه ای شدن مناسبات، می توان ایده سیاست گذاری امنیتی مبتنی بر شادکامی مردم را صورت بندی کرد. در این مقاله که به لحاظ روشی توصیفی– تبیینی و بر مبنای نوعی پژوهش بنیادی- نظری انجام گرفته است، تلاش شده با بهره گیری از مفاهیم نظریه فلسفی- اجتماعی انتقادی، نظریه انتقادی روابط بین الملل، نظریه انتقادی امنیت، امنیت انسانی و طرح شادکامی، چارچوبی مفهومی برای تعیین الزامات سیاست گذاری امنیتی در شرایط امروزی تشریح شود. مسئله ای که نقطه اصلی نوآوری و سهم پژوهشی این مقاله در حوزه سیاست گذاری امنیتی به حساب می آید.
ریاضیات لایبنیتسی و زیبایی شناسی منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
231 - 250
حوزههای تخصصی:
ظریه انتقادی را همواره فلسفه و جامعه شناسیِ معاصر به مثابه چیزی متعیَّن و «شناخته شده» درک کرده اند که ریشه های اصلیِ خود را در منفیّت هگلی-مارکسی می یابد. اما کمتر به این مسئله توجه شده که آیا می توان تبارهای نظری دیگری نیز برای آن شناسایی نمود؟ لایبنیتس را می توان فیلسوفی دانست که، از دریچه فلسفه دیفرانسیلی خود، تأثیری حاشیه ای ولی نیرومند بر نظریه انتقادی برجای نهاد. در این مقاله نشان داده می شود که سه مفهوم زیبایی شناختیِ ناهمسانی، خودبسندگی و هماهنگی چگونه در حساب تفاضلیِ لایبنیتسی ریشه دارند و می توانند با استفاده از مفاهیمی چون این همانی، موناد و هم امکانی توضیح داده شوند. علاوه بر شناسایی برخی ریشه های لایبنیتسیِ زیبایی شناسی منفی، این پرسش نیز مطرح می شود که مفاهیمِ یادشده در چه نسبتی با مفاهیم دیفرانسیلی قرار می گیرند؟ به جز مفهومِ ناهمسانی نزد آدورنو که به نوعی در رابطه ای آنتاگونیستی با اصل این همانی قرار دارد، دو مفهوم دیگر را می توان صورت هایی فلسفی-زیباشناختی از مفاهیمی ریاضیاتی دانست، به نحوی که هنرِ خودبسنده نوعی موناد و هماهنگی صورتی از پیوستگی نشان داده می شود. این مسئله که نظریه زیباشناسی چگونه می تواند از ریاضیات متأخر الهام پذیرد ایده اصلی این پژوهش است.
مبانی، اهداف و مضامین محوری برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره دبستان با نگاهی به نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه «فلسفه برای کودکان» به منظور پرورش تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه فلسفه برای کودکان بررسی می شود تا برنامه ای شامل مبانی، اهداف و مضامین برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی دوره دبستان ارائه شود. پرسش اصلی این نوشتار ناظر بر قابلیت های اساسی دو رویکرد مذکور برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی است. در این راستا با استفاده از روش پژوهش ترکیبی، مبانی و اهداف برنامه درسی ارائه شده است و سپس با استفاده از روش استنتاجی مضامین اساسی ارائه می شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مبانی برنامه درسی ذیل چهار محور هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی و با در نظر گرفتن مبانی رویکردهای مذکور، مبتنی بر سخت هسته ی فلسفه برای کودکان استنتاج شود. اهداف برنامه با استناد به اهداف هر دو رویکرد استخراج شده است و از این قرار است: پرورش شهروند کنشگر، پرورش روحیه مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی، توانایی برقراری روابط اجتماعی صحیح، رشد توانایی نقد آگاهانه و منطقی کنش های اجتماعی، رشد توانایی قضاوت درباره اهداف و عملکرد نهادها و مؤسسات اجتماعی و پرورش جامعیت فکری در شناخت مسائل اجتماعی. مضامین محوری در این برنامه با استناد به اهداف بالا، ذیل 7 محور شناخت مفاهیم پایه اجتماعی، آگاهی از ضرورت شفاف کردن مفاهیم مهم اجتماعی، آشنایی با نهادهای مؤثر اجتماعی، شناخت عناصر مؤثر اجتماعی، شناخت عوامل طبیعی و غیرطبیعی اثرگذار بر سرنوشت جامعه، آشنایی با معیار و کاربرد آن، تمایز گذاری میان اهداف فردی و اجتماعی، ارائه شده است.
صلاحیت های حرفه ای معلم از منظر رویکرد انتقادی با تأکید بر آراء پائولو فریره(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله واکاوی صلاحیتهای حرفهای معلمی از منظر رویکرد انتقادی با تأکید بر آراء پائولو فریره است. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با بهره گیری از روش تحلیل فرارونده انجام گرفته است. حوزه پژوهش شامل اسناد، متون و منابع مرتبط با موضوع است که به روش نمونه گیری نظری از کلیه متون در دسترس به صورت کل شمار مورد مطالعه قرار گرفته است. یافتهها نشان می دهند فریره نقش های متفاوتی برای معلّمان رهایی بخش چون «پرسش گری»، «آگاهی سازی»، «آزادی بخشی» و «دگرگونی آفرینی» بر می شمارد. هم چنین صلاحیت های حرفه ای معلّمان با توجه به اندیشه های فریره در سه حیطه شناختی (شامل آگاهی از تاریخی بودن دانش، کاربرد دانش برای رهایی بخشی، تسلط بر دانش درباره فرایند یاددهی یادگیری، توانایی طراحی برنامه درسی بومی، درک هویت سیاسی دانش، توانایی ایجاد هشیارسازی) حیطه مهارتی (شامل، مهارت استفاده از روشهای تدریس، مهارت ایجاد توانایی نقادی در فراگیران، داشتن ارتباط متقابل با فراگیران) و حیطه نگرشی(شامل آموزنده مادام العمر، داشتن تواضع، بازیابی کرامت انسانی، تقویت امید در فراگیران برای رهایی، احترام به تفاوت های قومی، فرهنگی و مذهبی) است.
واکاوی نظریه انتقادی در گفتمان هنر اجتماعی-سیاسی پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۵ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
5 - 16
حوزههای تخصصی:
طرح مواضع پست مدرنیسم و نظریه انتقادی در جامعه قرن بیستمی، ابعاد جدیدی در رویکرد تفکر انتقادی به وجود آورد. تأثیری که نظریه انتقادی بر اندیشه سیاسی، فرهنگی و جامعه شناسی در نقد و دگرگون ساختن جامعه مطرح کرد، موضعی مقابل شرایط سلطه و سرکوب بود. از سویی پست مدرن، نگرش انتقادی به مدرن در همه ابعاد است؛ این دو جریان، حرکتی به سوی نوع جدیدی از جامعه عقلانی را ایجاد کردند. از آنجایی که هنر نمود روح دوران در جوامع است، در دوران معاصر با نگرشی نقادانه، شیوه بازتولید هنری را در عصر پسامدرن معرفی می نماید که معرف سیر تحولات جوامع در کنش اجتماعی تحت عنوان هنر متعهد است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای در تلاش است تا با این فرض که نمونه های هنرِانتقادی که با ایجاد آگاهی و بیداری اجتماعی در پی عدالت اجتماعی در برابر نظام سلطه در جوامع معاصر است، هنر متعهد را با درنظرداشتن شیوه انتقادی هنر پست مدرن و نظریه انتقادی (قرائت هورکهایمر و آدورنو) مطالعه کند. بنابراین می توان نتایج را براساس تحلیل نمونه های هنر در حیطه بیان اجتماعی و سیاسی بدین صورت تبیین نمود: هنرِانتقادی در نگرش اجتماعی-سیاسی نمود بیان اعتراضی- اجتماعی هنر با ویژگی های پست مدرن است که با مطرح شدن صدای مخالف و زیر سئوال بردن ساختار قدرت، بیانگر شکل تحقق یافته نظریه انتقادی است.
چارچوب نظری رهیافت تحلیل انتقادی سیاست خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره پنجم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳ (پیاپی ۱۷)
62 - 27
این پژوهش درصدد ارائه چارچوب نظری رهیافت تحلیل انتقادی سیاست خارجی است. مدعای اصلی این پژوهش این است که رهیافت انتقادی سیاست خارجی به دلیل نفی اصول و مفروضات رهیافت سنتی در مباحث فرا نظری خود و درنتیجه ارائه چارچوب مفهومی متمایزی از رویکرد مذکور، از توانایی بیشتری در تبیین رفتار سیاست خارجی دسته ای از بازیگران نظام بین الملل برخوردار است. نگارندگان بر این باورند، هرچند نظریات واکنش گرای روابط بین الملل به طور عام و نظریه انتقادی روابط بین الملل به طور خاص، بیشترین تأکید را بر وجه فرا نظری نظریه سیاست جهانی دارند، بااین حال، با عنایت به وجوه هنجاری و انتقادی نظریه مذکور، امکان استخراج اصول کلی و راهنما برای بهره گیری در پردازش سیاست خارجی دسته ای از بازیگران نظام بین الملل اعم از بازیگران رسمی نظام بین الملل (دولت ها) و نیز بازیگران غیررسمی (همچون تشکل ها، سازمان ها و نهادهای غیردولتی) که خواهان ایجاد تغییر در نظم و نظام موجود بین المللی هستند، وجود دارد.
موانع آزاداندیشی در تحلیل روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۳۳)
181 - 204
نگاه بی طرفانه و خنثی در علم، از شاخصه های اصلی نظریه علمی و از ادعاهای بنیادین جریان غالب در نظریه پردازی روابط بین ا لملل است. از سوی دیگر نظریه های انتقادی در سیاست بین الملل با این باور که نقصانهای تحلیلی این حوزه ریشه در تنگ نظری های تحلیلی جریان غالب دارد، به نقد ابعاد اثبات گرایانه، خردگرایانه، مادی گرایانه، و نگرش سلطه جویانه و استیلاطلبانه این جریان پرداخته و منشا ناتوانی تحلیلی بسیاری از نظریات را به عوامل مذکور بازگردانده اند. سوال مطرح این است که آیا می توان میان محورهای نقادانه رویکردهای انتقادی و شاخصه بیطرفی علمی پل زد و از این طریق موانع آزاداندیشی در جریان غالب و منشا آن را ریشه یابی نمود؟ مدعای این نوشتار آن است که چهار مقوله فوق از طریق تحمیل مبانی فرانظری، غرض مندی و فهم تکوینی در شناخت مسائل، ممانعت از توزیع جهانی موضوعات و در نهایت التزام به سکولارسازی علم، مهمترین موانع اصلی آزاداندیشی در حوزه تئوری پردازی روابط بین الملل را شکل بخشیده اند و در میان این عوامل مولفه اخیر دارای نقش محوری است. از جمله دستاوردهای این نوشتار آن است که با استفاده از روش تحلیلی میان ریشه های سکولاریستی در سیاست بین الملل و موانع آزاد اندیشی و نگاه بیطرفانه ارتباط برقرار می سازد. مساله ای که جریان انتقادی نیز از آن مصون نمانده است.
تحلیل ناآرامی های پاییز 1401 جمهوری اسلامی ایران براساس نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس
منبع:
پژوهش ملل اردیبهشت ۱۴۰۲ شماره ۸۷
27-49
حوزههای تخصصی:
ناآرامی و اعتراضات و نحوه کنترل این پدیده، از جمله مسائلی است که در پی تغییرات سیاسی اجتماعی پس از جنگ تحمیلی در برخی نقاط کشور برای مسئولان جمهوری اسلامی اهمیت خاصی پیدا کرده و تلاش هایی از سوی حاکمیت برای تقویت سیستم های امنیتی و انتظامی بعنوان منابع کنترل اجتماعی صورت گرفته است. این اعتراضات موجی از نظریه پردازی را در رابطه با ماهیت، ریشه ها و پیامدهای موضوع بدنبال داشت. بسیاری از تحلیل گران به نقد و تحلیل این موضوع پرداخته و تعابیر متفاوتی بکار گرفته اند که حاکی از تفاسیر گوناگون و گاهاً متعارض است که با عناوینی همچون اغتشاش اجتماعی، جنبش اجتماعی، فتنه جدید و ... در دست نقد و تحلیل است. بررسی ناآرامی های اخیر از منظر نظریه کنش ارتباطی هابرماس از آنجایی حائز اهمیت است که برخلاف نظریه های اثبات گرایی که با نگاه تبیینی به مسائل اجتماعی می پردازند و با رویکردی محافظه کارانه به دنبال نظم و ثبات هستند، در این نظریه انتقادی به کنش های فردی و گروهی با رویکردی اجتماعی توجه می شود. این مقاله با بهره مندی از روش توصیفی-تحلیلی و براساس گزارشات میدانی و مطالعه اسناد کتابخانه ای، با طرح این سوال که ناآرامی های پاییز 1401 در جمهوری اسلامی ایران براساس چه مولفه یا مولفه هایی قابل تبیین است؟ بدنبال آزمون فرضیه ای است که کاربست نظریه کنش ارتباطی را در تحلیل اعتراضات سیاسی و اجتماعی موثر می داند. همچنین فقدان و یا خلاء انجام پژوهشی در زمینه بررسی نظری علل حوادث از دیدگاه نظریه کنش ارتباطی هدف انجام پژوهش مزبور بوده است
صلح پایدار در اندیشه سیاسی کانت: بازخوانی نسبت بین سیاست داخلی و سیاست بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
61 - 80
حوزههای تخصصی:
ایده صلح پایدار کانت از دیرباز مورد مناقشه فکری زیادی بوده است؛ منتقدان واقع گرای او، با این استدلال که عرصه سیاست بین الملل محل قدرت و آنارشی است، از در مخالفت با او برآمده و ایده او را گونه ای آرمان گرایی دانسته اند. در مقابل، آرمان گرایان از ایده او استقبال کرده و آن را هدفی دانسته اند که هرچند در حال حاضر نیست ولی "باید" باشد. مساله اساسی در ایده کانت، نسبت میان سیاست داخلی و سیاست بین الملل است که خود او کوشیده بود تا در چارچوبی نظری آن را شرح و بسط بدهد. در مقاله حاضر، این سوال مطرح شده است که در ایده صلح پایدار، کانت چه نسبتی بین سیاست داخلی و سیاست بین الملل برقرار کرده است؟ و در نظریه های بعدی روابط بین الملل با چه واکنش های مواجه شده است؟ و کدام نظریه ها یا مکاتب تلاش کرده اند تا با استفاده از ایده صلح پایدار، نسبت جدیدی بین سیاست داخلی و سیاست بین الملل برقرار نمایند؟ پاسخ این مقاله به این سوالات این است که کانت سخت بر این باور بود که بدون رابطه بین سیاست داخلی و سیاست بین الملل امکان صلح پایدار وجود ندارد و از میان نظریه های متاخرتر، نظریه انتقادی روابط بین الملل و رهیافت جامعه بین الملل با بازگشت به ایده کانت تلاش کرده اند تا از امکانات نظری اندیشه او برای بازسازی این رابطه استفاده کنند. روش این پژوهش، توصیفی و تحلیلی با رویکرد فلسفی است.
بررسی مقایسه ای مبانی معرفت شناختی رویکردهای میانه در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
193 - 214
حوزههای تخصصی:
ظهور رویکردهای میانه (سازه انگاری اجتماعی، نظریه انتقادی، مکتب انگلیسی) در سنت نظریه پردازی روابط بین الملل حاصل تحولات فکری و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم بوده است. این تحولات که زمینه را برای تقابل رویکردهای جدید در برابر اثبات گرایان فراهم نمود، به مناظره سوم در این رشته مطالعاتی شکل داد؛ مناظره ای که بخش قابل توجه آن را رویکردهای میانه تشکیل داده بودند. درواقع نظریه پردازان رویکردهای میانه نیز در این مشاجرات فکری در برابر خردگرایان قرارگرفتند و در کنار پساساختارگرایان، استدلال های هستی شناختی و معرفت شناختی متفاوت خود را در تقابل با جریان اصلی ارائه دادند. نویسنده در این پژوهش تلاش دارد که مبانی معرفت شناختی رویکردهای میانه را بر اساس 3 دغدغه معرفت شناختی یعنی مسئله امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف از شناخت را مورد بررسی قرار دهد. ازاین رو، سؤال اصلی این پژوهش این است که دیدگاه هر یک از نظریه های طیف میانه در روابط بین الملل نسبت به امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف شناخت چگونه است؟ پژوهش حاضر تلاش می کند که با توسل به یک بررسی مقایسه ای به این سؤالات پاسخ دهد.
رئالیسم انتقادی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۱ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۴)
5 - 40
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر نظریه های مختلف روابط بین الملل توسط پژوهشگران داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفته است. مهمترین چالش پیش روی همه این نظریه ها، تحلیل و توضیح جنبه های متضاد سیاست خارجی ایران بوده است. در این مقاله، ما چارچوب جدیدی برای بررسی و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ارائه و استدلال می کنیم که این چارچوب، می تواند تناقضات و تفاوت های ظاهری سیاست خارجی ایران را توضیح دهد. "رئالیسم انتقادی" چارچوبی است که از نظر ما برای تحلیل سیاست خارجی ایران تناسب بیشتری دارد. این حوزه نظری، در میانه رئالیسم و نظریه انتقادی در روابط بین الملل قرار دارد و ضمن اینکه برخی از اصول و شاخصه های هرکدام از این دو را داراست، تفاوت هایی نیز با هر یک از آن ها دارد. رئالیسم انتقادی ضمن قائل بودن به تغییر وضع موجود و دارا بودن ماهیت ضدهژمونیک، دولت محوری و اهمیت قدرت را نیز نادیده نمی گیرد. مقاله در دو قسمت ابتدا به شرح و توضیح نظریه رئالیسم انتقادی و ویژگیهای آن می پردازد و سپس تناسب و تطابق این نظریه را با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار می دهد.
اعتباربخشی به سیالیت حقوق بین الملل با تأکید بر نظریات پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۵ ویژه نامه فقه و حقوق نو ۱۴۰۲
635 - 654
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف : رویکرد پست مدرن در حوزه حقوق بین الملل معرفت شناسی ماقبل خود را در بحران شناختی می دید و مدعی شد مبانی روش های قبل دچار خدشه است. هدف مقاله حاضر بررسی اعتباربخشی به سیالیت حقوق بین الملل با تأکید بر نظریات پست مدرنیسم است.
مواد و روش ها : مقاله حاضر توصیفی-تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی : در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها : پست مدرنیسم در حقوق بین الملل یک مکتب سلبی به حساب می آید. به این تفسیر که به دنبال ایجاد یک نظام مفهومی و اجرایی در حوزه حقوق نیست و از برآیند آن نمی توان یک نظام متحد و منظم کارکردی به دست آورد. اما به هر صورت این رویه در روند استدلال های حقوقی به کار گرفته می شود و این به کارگیری منجر به تعدیل بسیاری از نظریات افراطی در مکاتب مختلف حقوقی شده است.
نتیجه : استفاده محدود از پست مدرنیسم آن هم به عنوان نقد قسمتی از قواعد حاضر نظام حقوق بین الملل منجر به ظهور مکتبی زیر عنوان کثرت گرایی حقوقی می شود و بر همین اساس حقوق بین الملل از منظر پست مدرنیسم بر تنوع فرهنگی تأکید دارد.
مولفه ها و شاخصهای شکلگیری مکان به عرصه های شهری از منظر نظریه انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۹
۱۷۰-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
امروزه طرح و تعمیم نظریه های انتقادی به شهر و منجمله «عرصه های عمومی شهری» در ادامه تلاشهای انسان معاصر برای دست یابی به شرایط زیستی مطلوب به عنوان یکی از مهم ترین آرمانهای جنبش های اجتماعی و همچنین حاصل «غنای تجربه های تاریخی و ثمره نظری انباشتگی معرفتها» است. حوزه عمومی در واقع ایده یا مفهومی هنجاری است که در چارچوب کلی نظریات کلی هابرماس درباره کنش ارتباطی و اخلاق گفتگو جای دارد. حوزه عمومی بخشی از حیات اجتماعی است که در آن شهروندان می توانند به تبادل نظر درباره موضوعات و مسایل مهم مربوط به خیر عمومی (مصالح عامه) بپردازند. نتیجه این امر شکل گیری افکار عمومی است. فیلسوفان دموکراتیک نیز بر این باورند که این فضاها تجلی کالبدی حوزه عمومی، عرصه فعالیت، ارتباط و گفتگوی انسانهای آزاد و گروه های مختلف و همچنین محل شکلگیری حیات مدنی است. بر این اساس در این مقاله به بررسی مولفه ها و شاخصهای شکلگیری مکان به عرصه های شهری از منظر نظریه انتقادی پرداخته شده و در انتها نتایج تحقیق به اختصار مورد اشاره قرار گرفته است.
بازشناسی کنش ورزی سیاسی هنر زیست محیطی معاصر با رویکرد ارج شناسی در نظریه انتقادی؛ مطالعه موردی: اکتیویسم لیبریت تیت و سمفونی درختان آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 43
حوزههای تخصصی:
تلاش هنر معاصر در گذار از انقلاب مفهومی، دخالت و توان تغییر در گفتمان های اجتماعی است. رویکرد اخلاقی هنر معاصر در هیأت اکتیویسم هنری، چشم اندازی انتقادی به مسائل اجتماعی در دنیای هنر گشوده است. از مقوله های بنیادین فلسفه اجتماعی، سیاست بهره وری از محیط زیست و تعهدات زیستی به عنوان نگرانی جهانی در همه ابعاد است که از مضامین مورد توجه در اکتیویسم های هنری سال های اخیر بوده و دیالکتیک میان هنر، امر اجتماعی و اخلاق را مطرح ساخته. در علوم اجتماعی معاصر آراء نسل سوم نظریه انتقادی در پرداختن به مبانی هنجاری، تعیین دستورزبانِ اخلاقیِ تضادهای اجتماعی در تبیین الگوی"به رسمیت شناختن"است. از همین رو پژوهش حاضر به مطالعه قرائت نسل سوم نظریه انتقادی از"بازشناسی"در مطابقت با جنبه اخلاقی تعارضات زیست محیطی مورد توجه در اکتیویسم های هنری می پردازد. این پژوهش با فرض همسویی تلاش برای به رسمیت شناختن واقعیت های اجتماعی بحران زیست محیطی در اکتیویسم های هنری و نظریه ارج شناسی (قرائت اکسل هانت)، سعی در مطالعه کنش ورزی اجتماعی-سیاسی در هنر موضوع گرای معاصر دارد که با روش توصیفی-تحلیلی صورت می پذیرد. ازاین رو می توان به این نتیجه اذعان داشت که توانشِ اجتماعی اکتیویسم های هنری در پیگیری مطالبات اجتماعی با جنبه های بازشناسی در نظریه انتقادی نسل سوم مطابقت دارد؛ این توان در راستای شناخت و اقدام برای ترسیم پیامدهای تخریب محیط زیست، همچنین فشار بر نهادهای قدرت و ایجاد مسئولیت پذیری در تعهدات زیستی در دوران معاصر است.
معرفی و نقد تحلیلی کتاب Critical Management Ethics (رویکردی انتقادی به اخلاقِ مدیریت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
233 - 257
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر در بررسی انتقادی کتاب «اخلاق مدیریت» نگاشته تامس کلیکاور (2010)، رویکرد کلی نویسنده، ابزارهای مفهومی به کار گرفته شده و نیز شیوه استدلال را مورد توجه قرار داده است. به زعم نویسنده، مدیریت خصوصاً مدیریت کسب و کار بدلیل اهمیتی که برای بقای سازمان قائل است، اصل بنیادین خود را بر افزایش نفع و کسب سود قرار داده، از این رو اخلاق مندی مسأله بنیادینش نبوده و حتی می تواند در مواردی بنا به ضرورت تمایلات و گرایش های غیراخلاقی هم پیشه کند. نویسنده به عنوان نظریه پرداز حوزه اخلاقِ مدیریت از منظری تاریخی هم تلاش کرده تا نشان دهد مدیریت کسب و کار همواره با تجارب غیراخلاقی همراه بوده، تجربه ای که به صورت نوعی بردگی مدرن تا عصر حاضر ادامه دار بوده است. او بر این اعتقاد است که اخلاق مدیریت به عنوان میان رشته ای که از حیث موضوع شاخه ای از دانش مدیریت محسوب می شود در عمل ناگزیر باید با فلسفه عجین تر باشد. در نهایت گرچه نویسنده توانسته مغایرت ذاتی مدیریت بویژه مدیریت کسب وکار را با اخلاق نشان دهد و بر این مبنا راهکاری هم ارائه کند، اما این که نویسنده موفق به ارائه نظریه متفاوتی در حوزه «اخلاقِ مدیریت» شده باشد، محل تردید و تأمل است.
بازاندیشی فلسفی – انتقادی صورتبندی مفهومی پدیده های بین المللی؛ موردکاوی مهاجرت و پناهجویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش فراخوانی برای بازخوانی مفاهیم مورد استفاده در سنت های نظری رشته روابط بین الملل است. این فراخوان با توجه به این ادعای نگارنده صورت گرفته که فرایند صورتبندی مفهومی پدیده ها و نحوه ارتباط نظریه و عمل(کردار) در این رشته بایستی بازمفهوم پردازی شوند. اگر رشته روابط بین الملل می خواهد برای پیشبرد این ادعا همچنان جیره خوار یک یا چند حوزه دیگر باشد، بهتر است برای این بازمفهوم پردازی از فلسفه سیاسی کمک بگیرد، زیرا فلسفه سیاسی قابلیت افزایش ظرفیت صورتبندی مفهومی این رشته را در تحلیل و تبیین پدیده ها و رخدادهای بین المللی دارد. اما بایستی در نظر داشت که این بازمفهوم پردازی نه با ماهیتی صرفا علمی و شناختی که مبنای سنت اثبات گرایی این رشته است، بلکه بایستی با رویکردی که ضمن التزام به اصول تعمیم پذیر شناخت پدیده های بین المللی، بتواند زمینه فهم ابعاد عاطفی و احساسی بخش بیشتری از واقعیت روابط بین الملل را صورتبندی کند، انجام پذیرد. یعنی رویکردی در صورتبندی مفهومی که بتواند علاوه بر توان به فهم درآوردن واقعیت ها و ابژه های بین المللی با ماهیتی دیالکتیکی، با کمترین میزان از حذف و برون گذاری واقعیت ها، شناختی انتقادی- انسانی را در اختیار اجتماع علمی این رشته و مخاطبانش قرار دهد.