مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
برنامه فلسفه برای کودکان
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین مبانی نظری تربیت اخلاقی در حلقه کندوکاو اخلاقی می باشد. با این توضیح که حلقه کندوکاو اخلاقی به مثابه رویکرد خاص برنامه فلسفه برای کودکان در حوزه تربیت اخلاقی چگونه ممکن است موجب رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان شود. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شد. بنابراین، با نظر به مؤلفه های عقلانیت و خودپیروی، تفکر نقادانه و پیامد آن سازگاری منطقی، تفکر خلاقانه و پیامد آن تخیل اخلاقی، تفکر مراقبتی، ملکه شدن فضائل اخلاقی، موقعیت نگری و غور در مفاهیم اخلاقی بررسی شد که نخست، هر یک از این مؤلفه ها در حلقه کندوکاو اخلاقی چه جایگاهی دارند. دوم، این مفاهیم در حلقه کندوکاو اخلاقی چه معنایی می یابند و چه تفاوت هایی میان مفهوم آن ها در این جا و رویکردهای دیگری که بر این مفاهیم تأکید می کنند وجود دارد. سوم، حلقه کندوکاو اخلاقی چگونه می تواند در عین حال موجب رشد و بهبود مهارت های کودکان در همه این مؤلفه ها شود. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که حلقه کندوکاو اخلاقی، رویکردی نوین در تربیت اخلاقی است که قابل فروکاستن به هیچ یک از رویکردهای پیشین نیست و مهم ترین ویژگی آن، جامعیت در پوشش دادن همه مؤلفه های مهم در تربیت اخلاقی است.
فرصت ها و تهدیدهای ساحت تربیت دینی و اخلاقی برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، شناسایی فرصت ها و تهدیدهای تربیت دینی و اخلاقی برنامه فلسفه برای کودکان براساس اهداف تعلیم و تربیت اسلامی است. برای این هدف از روش توصیفی−تحلیلی با رویکرد تحلیل متن استفاده شده است. جامعه این پژوهش، دربرگیرنده دو حوزه منابع علمی مرتبط با موضوع و اسناد بالادستی حوزه تعلیم و تربیت، به ویژه سند ملی آموزش و پرورش و صاحب نظران و متخصصان مرتبط با حوزه پژوهش بوده و روش نمونه گیری هدفمند به کاربرده شده است. برای اعتباریابی یافته ها ، براساس نتایج تحلیل متن انجام شده، پرسشنامه ای تنظیم و در اختیار صاحب نظران و متخصصان مرتبط با حوزه پژوهش قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که فرصت های برنامه فلسفه برای کودکان در ساحت تربیت دینی و اخلاقی شامل تقویت روحیه حقیقت جویی و آزادمنشی، تدارک فرصت شناخت، توسعه توانایی های فردی، تقویت پویایی های فردی و پرورش درک اخلاقی است. تهدیدهای این برنامه در ساحت های یادشده، شامل اشاعه تردیدگرایی، گرایش به غلبه تفکر و ضعف در پایبندی به اخلاق در همه امور می شود که توجه به این فرصت ها و تهدیدها، سیاست گذاران و برنامه ریزان نظام آموزشی کشور را در گرفتن رویکردی هوشمندانه برای اجرای برنامه فلسفه برای کودکان یاری می کند.
نقش مولفه های فلسفه اسلامی در فلسفه برای کودکان
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال دوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
48 - 58
حوزه های تخصصی:
برنامه فلسفه برای کودکان دارای درون مایه غربی و گاهی نامأنوس با فرهنگ ایرانی و اسلامی است. برای تطبیق این برنامه با سندتحول بنیادین آموزش و پرورش لازم است مولفه های مختلف این برنامه مورد بررسی قرار گیرد. هدف مقاله بررسی انسان شناسی ابن سینا به عنوان بزرگترین فیلسوف جهان اسلام و متیولیپمن بنیانگذار برنامه می باشد. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و استنباطی و روش جمع آوری اطلاعات، کتابخانه ای و فیش برداری است. در ابتدا مولفه های مربوط به انسان از دیدگاه ابن سینا و لیپمن بیان می شود؛ سپس با مقایسه انسان شناسی ابن سینا و متیو لیپمن، نقاط اختلاف و شباهت آن ها روشن می شود. نتایج نشان می دهد که انسان شناسی ابن سینا و متیو لیپمن دارای شباهت و تفاوت هایی است. در وجه مشابهت ها انسان موجودی عقلانی، دارای اراده و اختیار، دارنده ویژگی های حسی، زیستی و طبیعی است که با هویت فردی و اجتماعی شناخته می شود. همچنین موجودی در حال تغییر و تحول دائمی است. در وجه تفاوت ها، هر کدام تفسیری متفاوت از مبدأ و مقصد انسان ارائه می دهند؛ سن مناسب برای شروع تفکرات فلسفی یکی دیگر از اختلافات انسان شناسی میان آن دو می باشد.
بررسی تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان بر افزایش مهارت های شناختی دانش آموزان با استفاده از مؤلفه های تربیت اقتصادی سند تحول آموزش وپرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال هجدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۲
53 - 72
حوزه های تخصصی:
این پژوهش از نوع آمیخته به شیوه کاربردی و روش نیمه آزمایشی است و با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های شهر «بهنمیر» بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 60 نفر در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در این پژوهش، به دلیل نبود پرسش نامه استاندارد، از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد و روایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 808/0 به دست آمد. آموزش طی 10 جلسه 70 دقیقه ای با استفاده از داستان های کهن فارسی انجام گرفت و نتایج آن با پیش آزمون مقایسه شد. در بخش کیفی، از مصاحبه نیمه سازمان یافته استفاده و با 20 نفر از گروه آزمایش مصاحبه شد. داده های کمی پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی تجزیه وتحلیل شدند. در بخش کمّی، پس از نمره گذاری دانش آموزان در پیش آزمون و پس آزمون، با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کلموگروف-اسمیرنوف و آزمون F برای دو گروه مستقل و تحلیل کوواریانس) داده های گردآوری شده تجزیه وتحلیل شدند. در بخش دوم، برای تفسیر یافته های حاصل از مصاحبه، از «روش تحلیل محتوای کیفی میرینگ (به شیوه مقوله بندی قیاسی)» استفاده شد. نتایج در دو بخش کمی و کیفی نشان دادند استفاده از برنامه فلسفه برای کودکان در رشد مهارت های شناختی دانش آموزان در مؤلفه های تربیت اقتصادی تأثیر مثبت دارد و این برنامه باعث افزایش مهارت های شناختی دانش آموزان شده است.
تقویت اندیشه ورزی کودکان با استفاده از کتاب «داستان راستان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی امکان استفاده از کتاب «داستان راستان» به منظور تقویت اندیشه ورزی کودکان است. برای دستیابی به این هدف، از روش تحلیل محتوای کیفی در چهار مرحله «کدگذاری باز»، «گروه بندی»، «مقوله بندی» و «کشف انتزاع» استفاده شده است. به طورکلی، یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر نشان می دهد که کتاب داستان راستان می تواند به عنوان یک محتوا برای تقویت اندیشه ورزی کودکان مورد توجه قرار بگیرد. ازطرفی باتوجه به اینکه برنامه فلسفه برای کودکان به عنوان یکی از برنامه های مهم تقویت اندیشه ورزی کودکان شناخته می شود، می توان مضامین فلسفی کتاب داستان راستان را با تمامی رویکردهای برنامه فلسفه (فرایندی، محتوایی، پیوند فلسفه با ادبیات و توجه به فرهنگ) برای کودکان مطابقت داد. همچنین باتوجه به موضوع داستان ها می توان ویژگی های داستانی فبکی (فلسفه برای کودکان) را در آن ها جست وجو کرد. این ویژگی ها گاهی پرنگ تر و گاهی کمرنگ تر در داستان های داستان راستان وجود دارند. درپایان چنین نتیجه گیری می شود که آشنایی دانش آموزان با مبانی اصلی این داستان ها، همچون معصومیت، حکمت و علم لدنی ائمه اطهار (ع) که با آموزش های معارف اسلامی در کتب درسی دانش آموزان گره خورده است ، می تواند ضمن فهم بهتر داستان ها توسط خواننده، زمینه ای جدید در کمک گرفتن از داستان های بومی برای تقویت اندیشه ورزی کودکان فراهم کند.
ارزیابی و نقد تربیتی برنامه فلسفه برای کودکان از منظر تربیت اسلامی (پژوهشی مبتنی بر کاوشگری فلسفی انتقادی)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی این پژوهش، ارزیابی و نقد تربیتی برنامه فلسفه برای کودکان از منظر تربیت اسلامی بوده است. سئوال اصلی پژوهش این است که مبنای منطقی برنامه آموزش فلسفه برای کودکان که تحت چه اصولی تبیین شده است؟ یعنی؛ موضوعات آن، تحت کدام مبانی فکری ترسیم شده است. به این منظور، با تکیه بر روش نقد تربیتی یا کاوشگری فلسفی انتقادی محققان ابتدا هر کدام از رویکردهای برنامه فلسفه برای کودکان مورد تحلیل قرار دادند. سپس، بر اساس اصول و مبانی تربیت اسلامی مورد نقد و وارسی؛ و در نهایت با استفاده از معیار پیش روندگی مدلی تحت "برنامه فلسفه برای کودکان از منظر تربیت اسلامی" جهت بهبود ارائه شد. شواهد نشانگر وجود وجوه اشتراک و افتراق میان برنامه فلسفه برای کودکان غربی و مبانی تربیت اسلامی است. بر این اساس، نقدهایی به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر تربیت اسلامی وارد شد. در نتیجه، اصل موضوع که همان تفکر و تعقل(فلسفیدن) در بین کودکان و نوجوانان می باشد از نظر هر دو رویکرد مهم فرض شده است اما نوع تفکر و تعقل، چگونگی آن، بنیان های فکری و اعتقادی(مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی)، و هدف از تعلیم و تربیت با همدیگر افتراق دارند.
طراحی الگوی خلاقیت موقعیتی مبتنی بر رویکرد تربیت تأملی (مورد مطالعه: برنامه فلسفه برای کودکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی خلاقیت موقعیتی مبتنی بر رویکرد تربیت تأملی بود. رویکرد مقاله حاضر کیفی است و جهت طراحی الگوی خلاقیت موقعیتی از روش داده بنیاد براساس رویکرد اشتراوس و کوربین (1998) استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر جهت مصاحبه مقدماتی و شناسایی متون معتبر در زمینه خلاقیت موقعیتی شامل صاحبنظرانی می شد که در حوزه تربیت تأملی و خلاقیت دارای سابقه آموزش و تالیف منابع درسی بودند. این امر منجر به شناسایی منابع معتبر تربیت تأملی، مکتب عمل گرایی و فلسفه برای کودکان و متون قابل استناد یوس شد. یافته های تحقیق نشان داد که «ارتباط و پیوند، تجربه به مثابه جریان، یکپارچگی درک جهان و جامعه مادگی» به عنوان پدیده محوری بر مبنای شرایط علی «ساماندهی موقعیت و عمل در موقعیت» و از طریق راهبردهای «تحریک انگیزی، تفکر زایشگر، تاکید بر امور متضاد، یادگیری از طریق پایداری، تغییر و بازسازی محیط و گشودگی بیان» و با در نظر گرفتن «زیباسازی زندگی و عوامل اجتماعی و کالبدی» (به عنوان زمینه ی الگو) محقق می شود و منجر به تحقق «توجه به جنب ه های ع اطفی آم وزش، خلاقیت یکپارچه، تقویت خودارزیابی و انگیزه مشارکت بالا» می گردد.
مبانی، اهداف و مضامین محوری برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره دبستان با نگاهی به نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه «فلسفه برای کودکان» به منظور پرورش تفکر انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش نظریه انتقادی هورکهایمر و برنامه فلسفه برای کودکان بررسی می شود تا برنامه ای شامل مبانی، اهداف و مضامین برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی دوره دبستان ارائه شود. پرسش اصلی این نوشتار ناظر بر قابلیت های اساسی دو رویکرد مذکور برای پرورش تفکر انتقادی در درس مطالعات اجتماعی است. در این راستا با استفاده از روش پژوهش ترکیبی، مبانی و اهداف برنامه درسی ارائه شده است و سپس با استفاده از روش استنتاجی مضامین اساسی ارائه می شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که مبانی برنامه درسی ذیل چهار محور هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی و با در نظر گرفتن مبانی رویکردهای مذکور، مبتنی بر سخت هسته ی فلسفه برای کودکان استنتاج شود. اهداف برنامه با استناد به اهداف هر دو رویکرد استخراج شده است و از این قرار است: پرورش شهروند کنشگر، پرورش روحیه مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی، توانایی برقراری روابط اجتماعی صحیح، رشد توانایی نقد آگاهانه و منطقی کنش های اجتماعی، رشد توانایی قضاوت درباره اهداف و عملکرد نهادها و مؤسسات اجتماعی و پرورش جامعیت فکری در شناخت مسائل اجتماعی. مضامین محوری در این برنامه با استناد به اهداف بالا، ذیل 7 محور شناخت مفاهیم پایه اجتماعی، آگاهی از ضرورت شفاف کردن مفاهیم مهم اجتماعی، آشنایی با نهادهای مؤثر اجتماعی، شناخت عناصر مؤثر اجتماعی، شناخت عوامل طبیعی و غیرطبیعی اثرگذار بر سرنوشت جامعه، آشنایی با معیار و کاربرد آن، تمایز گذاری میان اهداف فردی و اجتماعی، ارائه شده است.
تأثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در بالا بردن آگاهی های رسانه ای دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
153 - 176
حوزه های تخصصی:
با توجه به نفوذ رسانه ها در عرصه های مختلف زندگی کودکان، بالا بردن آگاهی رسانه ای آن ها به مثابه تحلیل و ارزیابی محتوای رسانه های مختلف، فهم انگیزه های تولیدکنندگان و نیز بررسی تأثیرات رسانه ها بر مصرف کنندگان ضروری به نظر می رسد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامه درسی فلسفه برای کودکان (P4C) در آگاهی از پدیده خشونت رسانه ای و کلیشه های جنسیتی- اجتماعی موجود در رسانه های محبوب دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهر دزفول است. این پژوهش در مجموعه تحقیقات شبه آزمایشی قرارگرفته و از طرح پیش آزمون- پس آزمون، با گروه گواه استفاده شد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 50 دانش آموز پسر پایه پنجم ابتدایی، در دو گروه 25 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش طی 20جلسه هفتگی، به مدت یک ساعت در اجتماع پژوهشی به بحث درباره محتوای رسانه های محبوبشان همچون گیم ها در جهت آگاهی از پدیده خشونت رسانه ای و کلیشه های جنسیتی- اجتماعی پرداختند (به گروه کنترل هیچ آموزشی ارائه نشد). به منظور ارزیابی اثربخشی، دو متغیر وابسته آگاهی از پدیده خشونت رسانه ای و آگاهی از کلیشه های جنسیتی- اجتماعی موجود در برخی از گیم ها و انیمیشن های محبوب کودکان موردسنجش قرار گرفت. ابزار اندازه گیری این متغیرها پرسشنامه محقق ساخته بود. نتایج تحلیل کواریانس حاکی از آن است که آموزش برنامه درسی P4C در بالا بردن آگاهی از پدیده خشونت رسانه ای و کلیشه های جنسیتی - اجتماعی تأثیر معنادار می گذارد و آن ها را ارتقا می دهد.
ساخت و هنجاریابی پرسشنامه سنجش تفکر مراقبتی بر مبنای رویکرد تربیتی فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
131 - 152
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف ساخت، بررسی روایی و پایایی پرسشنامه سنجش مهارت تفکر مراقبتی براساس رویکرد تربیتی «فلسفه برای کودکان» برای دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر تهران انجام شد. بدین منظور ابتدا طرح مقدماتی (Pilot Study) پژوهش روی 60 دانش آموز اجرا گردید و سپس تعداد 742 دانش آموز (358 دختر و 384 پسر) دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه سنجش تفکر مراقبتی در پنج خرده مقیاس، شامل تفکر مبتنی بر ارزش، تفکر عاطفی، تفکر مبتنی بر هنجار، تفکر فعال و تفکر همدلانه، بین آنها توزیع و نتایج مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفت. روایی محتوایی پرسشنامه با کمک از ده تن از اساتید متخصص داخلی و شش تن از اساتید خارجی بررسی و مورد تایید قرار گرفت(87/.CVR=). روایی سازه این آزمون نیز به کمک روش تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تاییدی بررسی گردید در نهایت از هریک از خُرده مهارت ها، پنج سوالی که بیشترین بار عاملی را داشتند انتخاب و فرم 25 سوالی آزمون با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی مورد تائید قرار گرفت. همچنین یافته ها حاکی از تفاوت معنی دار مهارت تفکر مراقبتی، تفکر مبتنی بر ارزش، تفکر عاطفی و تفکر هنجاری میان دختران و پسران بود. نتایج این پژوهش نشان داد پرسشنامه سنجش مهارت تفکرمراقبتی، اطلاعات لازم درخصوص مهارت کلی و پنج خُرده مهارت را ارائه می دهد و می تواند در جهت سنجش و رشد این مهارت برای دانش آموزان متوسطه دوره اول کاربرد داشته باشد.
بررسی و تحلیل داستان «سنگ روی سنگ» هوشنگ مرادی کرمانی در پرتو نظریه «فلسفه برای کودکان» متیو لیپمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، برنامه ای است که با هدف گذار از تعلیم و تربیت ناکارآمد سنّتی، به ابتکار پروفسور متیو لیپمن آمریکایی، در آغاز دهه 1970 میلادی، شکل گرفت. این برنامه با ابزار داستان موقعیت های دشوار و چالشی زندگی را به کودکان ارائه می کند تا با اندیشیدن و بحث درباره آن ها، مهارت های گوناگون و ارزشمند فکرورزی را فرابگیرند و با مسائل و چالش های زندگی برخوردی سنجیده داشته باشند. در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای، داستان «سنگ روی سنگ»، از مجموعه داستان «تنور و داستان های دیگر» هوشنگ مرادی کرمانی، بر پایه معیارهای داستانی فبک بررسی و تحلیل شده است. مطابق نتایج پژوهش، شخصیت پردازی داستان مطلوب و باورپذیری، صرف نظر از قسمت های پایانی، قابل قبول است. داستان پیرنگی قوی و پیامی غیرتلقینی دارد و تنها ضعف آن گره گشایی انتهای داستان می باشد. در این داستان مفاهیم و چالش های فلسفی متعدد و متنوع، درونمایه فلسفیِ غیرتلقینی و برخی گفت وگوهای متناسب با فبک، مشاهده می شود. زبان داستان امروزی و مناسب گروه سنّی «د» است؛ وجود اصطلاحات و عبارات کنایی دشوار، شعر، و حجم و گفت وگوهای طولانی ضعف های آن محسوب می گردد. غالب مفاهیم و موضوعات داستان درخور فهم گروه سنی «ج» و «د» است. صحنه های خشونت آمیز داستان نیز همانند دیگر ضعف های آن، نیاز به بازنویسی دارد.
بررسی میزان پرداختن به اهداف کلی برنامه فلسفه برای کودکان از دیدگاه لیپمن در مطالعات اجتماعی پایه پنجم و ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
113 - 141
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان پرداختن به اهداف کلی برنامه ی فلسفه برای کودکان است. این پژوهش بااستفاده از روش تحلیل محتوا انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از روش آنتروپی شانون استفاده شد. نمونه پژوهش شامل کتاب های مطالعات اجتماعی پنجم و ششم ابتدایی سال 1401-1400 بود. ابزار پژوهش، فهرست وارسی مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان بوده است. نتایج نشان داد، توجه به مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان در کتاب مطالعات ششم ابتدایی با %53 بیشتر از توجه به مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان در محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پنجم با %47 است. بیشترین توجه به «رشد فردی و میان فردی» با %37 درصد و کمترین توجه به «پرورش خلاقیت» %7 درصد شده است. همچنین درصد توجه به اهداف مختلف فلسفه برای کودکان در محتوای کتاب مطالعات پنجم و ششم، توزیع یکسانی ندارد. «بهبود توانایی استدلال» %30، «پرورش درک اخلاقی» %11، «پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه» %15 را به خود اختصاص داده اند. به طورکلی کتاب مطالعات ششم، توجه بیشتری به اهداف فلسفه برای کودکان داشته است. از بین اهداف، بیشترین ضریب اهمیت، مربوط به «پرورش درک اخلاقی» و کمترین ضریب اهمیت، مربوط به «پرورش خلاقیت» است. از سوی دیگر، دو هدف «بهبود توانایی استدلال» و «پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه» ضریب اهمیت یکسانی دارند.