رمان «آواز کشتگان» به نقد ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه روزگارش پرداخته است. در این مقاله کوشش شده تا این اثر از منظر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و با تأکید بر نظریات هربرت مارکوزه (۱۸۹۸-۱۹۷۹) نقد و تحلیل شود. مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، پدر معنوی جنبش های اعتراضی دهه 1960 شناخته می شود. نویسنده رمان «آواز کشتگان» با توصیف مبارزه فرهنگی قشر دانشگاهی و روشنفکر و همچنین ابزارهای نظام حاکم در سرکوب و ایجاد سلطه بر مردم، نظم موجود روزگار خود را به پرسش کشیده و سعی می کند گامی در جهت بهبود اوضاع جامعه خود بردارد. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که این رمان، به نقد جامعه آن زمان در سه حوزه تسامح سرکوبگر، جامعه جایگزین و صنعت فرهنگ به نقد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. محتوای رمان در حرکت به سمت جامعه اتوپیایی ایده آل با دیدگاه نظریه پردازان مکتب فرانکفورت سازگار است.