مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
شهود
حوزههای تخصصی:
افلاطون در جست وجوی معرفتی است که آدمی را به فضیلت اخلاقی و سعادت برساند؛ اما معرفت شناسی او گاه به نتیجه ای سلبی می انجامد، و تنها حاکی از آن است که به یاری روش دیالکتیک، یا هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان، یا مادام که روح در قالب جسم اسیر است؛ نمی توان به معرفت رسید. شهود پاسخی ایجابی است که افلاطون برای پرسش معرفت شناسی خود می یابد. او در آثار میانی خود، به سه طریق اصلی، دستیابی به شهود را ممکن می داند، که هر یک در پی نوعی عروج حاصل می آید. اصلی ترین آنها، که شرح آن در فایدروسمی آید، شهودی است که روحِ مجرد با عروج به ساحت الوهیت به دست می آورد. این شهود تنها از روحی برمی آید که پیشتر به مرتبه ای از معرفت رسیده و خود را با فضیلت های اخلاقی از دلبستگی های جسمانی رهانده و سبکبال ساخته باشد. دوم، شهود زیبایی در مهمانی؛ و سوم، شهود یادشده در تمثیل غار در کتاب هفتم جمهوری ا ست. افزون بر این سه طریق، افلاطون در کتاب نهم جمهوریبه نوعی شهود در خواب اشاره دارد. چنین می نماید که طریقه های دوم و سوم و نیز شهود در خواب وابسته به شهود مذکور در فایدروس اند؛ چراکه در این جهان به دست می آیند، و هرگونه کسب معرفت در این جهان، یادآوری شهودی ا ست که روح مفارق پیش از حلول در تن حاصل آورده است.
بررسی معانی حق در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارابی حق را به سه معنا مورد استفاده قرار داده و ابن سینا نیز به تبع او همین معانی را برای حق در نظر گرفته است. دو معنای وجودی و یک معنای معرفت شناسانه. حق به معنای وجود مطلق (دائم) و وجود بالفعل و حق به معنای صدق. قول یا اعتقاد (حکم) را هنگامی که مطابِق واقع است صادق و هنگامی که واقع مطابَق با آن است حق می نامند. فلاسفه مسلمان بالاتّفاق مطابقت را به عنوان ملاک صدق در نظر گرفته اند. ضمناً ابن سینا از بُعد عقل عملی نیز برای حکمت، شأن عملی قائل است. عدالت به عنوان رکن اصلی عقل عملی است و او در حکمت عملی حق را ملاک عدل گرفته است. با وجود آنکه ابن سینا رویکرد استدلالی را در فلسفه اخذ کرده است اما به نحوی نگاهی اشراقی و عارفانه نیز دارد. سومین لحاظی که حق نزد ابن سینا مورد توجه قرارگرفته بُعد شهودی و عرفانی حکمت است. ابن سینا در کنار اعتقاد راسخ به علم حصولی (مبتنی بر صورت ذهنی) به علم حضوری قائل است. نزد شیخ حق وجه وجودی نیز دارد، پس با اعتقاد به علم حضوری است که حق با بُعد معرفت شناسانه اتّصال و به معنای دقیق تر اتحاد می یابد.
مسأله هنر نزد افلاطون با تأکید بر شهود مثال خیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خود را در هنر نیز آشکار می سازد. در تفکر افلاطون اولاً فلسفه یک کموا نظری در حد طاقت بشری است؛ ثانیاً راه نشان دادن این معرفت نظوری بوه اخلاق سیاست و هنر این است که هم برای حکیم و هم برای آحاد جامعوه یک کما عملی باشد. افلاطون غایت حکمت را شووود ماوا خیور و ایون شوود را شرط انجام هر کار شخصی یا اجتماعی دانست از این رو هر چیو ز از جمله هنر تابع غایت تحقق ماا خیر است. به اعتقاد افلاطوون هروونوه هنری که به حقیقت بیاعتنوا باشود فاقود ارزس اسوت؛ زیورا خیوری در آن نیست و هر اندازه هنوری بوه حقیقوت نزدیوک تور باشود بوه هموان نسوبت ارزشمند است. هرچند در آثار افلاطون چنین مطلبی به صراحت ذکر نشوده است؛ اما می توان وفت نفسِ هنرمندی که به مقام شوود ماوا خیور رسویده است با خلق اثر هنری مظور و جلوه صفاتی نظیور خلاواق مبودب بودیع و مصوّر میشود و با فعل هنری خود به مبدأ عالم شباهت مییابد.
رابطه نفس وبدن در نگاه ملا صدرا
منبع:
تأمل سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
5 - 22
حوزههای تخصصی:
مسئله رابطه نفس و بدن، مسئله اى بحث برانگیز در حوزه علم النفس فلسفى است. ملّاصدرا نیز همچون حکماى مشاء در این باره نظریه پردازى کرده و به دستاوردهایى کم نظیر دست یافته است. در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه او درباره این مسئله ایم. ملّاصدرا با برخى از آموزه هاى مشائین درباره نفس موافق است، ولى رابطه بین موجود مادى و مجرد را ناممکن مى داند. وى با بهره گیرى از اصول فلسفى عام خویش، همچون اصالت و تشکیک وجود، حرکت جوهرى و سرانجام، ترکیب اتحادى ماده و صورت، به ترکیب اتحادى و ذاتى نفس و بدن نایل مى شود. وى حقیقت نفس را حقیقت تعلقى مى داند. به نظر ملّاصدرا نفس در آغاز، جسمانى و مادى محض است؛ ولى رفته رفته با حرکت جوهرى اشتدادى، ضمن حفظ مرتبه پیشین، به سمت تجرد پیش مى رود؛ یعنى نخست مادى محض است؛ سپس مادى مثالى مى شود و ممکن است به مرتبه مادى مثالى عقلى نیز برسد. بازتاب طبیعى رابطه اتحادى نفس و بدن، و بهره نفس از ساحت مادى و تجردى، نظریه وحدت نفس و قواست که وى بر آن پافشارى مى کند. بر پایه این دیدگاه تأثیر و تأثر دوجانبه نفس و بدن، به تأثیر در میان مراتب تفسیر مى شود.
شهودگرایی اجتماعی؛ روان شناسی استدلال اخلاقی از منظر جاناتان هید(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
استدلال های اخلاقی، از دیرباز نقش مهمی در اخلاق ایفاء می کردند. به همین دلیل، همة نظریات اخلاقی، به نوعی درگیر با این موضوع بودند. با ورود فلسفه های مضاف به عرصه علم اخلاق، یکی از علم هایی که به غنی تر شدن این علم کمک کرد، روان شناسی اخلاق بود. روان شناسی اخلاق، مسائل مهم اخلاق، از جمله مفهوم استدلال اخلاقی و جایگاه آن را در قضاوت های اخلاقی توسعه بخشید. این علم، با کمک مطالعات ژنتیکی و در نهایت، در سال های اخیر با مطالعات عصب شناسی، استدلال اخلاقی را توسعه داد. مدل شهودگرایی اجتماعی جاناتان هید، از نتایج تحقیقات عصب شناسی قرن بیستم و دارای پس زمینه های قوی فرهنگی است که تفاوت هایی با مدل کاری پیاژه و کلبرگ دارد. این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری در پی تبیین و تحلیل این نظریه و ارائة پیشنهادهایی برای چگونگی نقد این دیدگاه می باشد.
«ملکوت» در تفاسیر عرفانی قرآن کریم و عرفان مسیحیت شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«ملکوت»، از واژه هایی است که هم در قرآن و هم در اناجیل به کار رفته است. در اسلام، تفاسیر متعددی از «ملکوت» به چشم می خورد. تفاسیری مانند پادشاهی عظیم، عرش، عجایب آسمان ها و زمین، خزائن. در این میان، ملکوت همواره در تفاسیر عرفانی قرآن کریم، عالمی ماورایی و باطن عالم است. شهود آن، با شناخت اسماء فعل الهی و شناخت توحید همراه است. وصول به آن، با اعمال ارادی، فیض و هدایت به امر پروردگار ممکن است. همچنین وصول به ملکوت، با تغییر درجات نفس منطبق بر مراتب وجود همراه است. در حوزة مسیحیت نیز تفاسیر متعددی از ملکوت، مانند پادشاهی مسیح در آخرالزمان و پادشاهی خدا ارائه شده است. اما در عرفان مسیحیت شرقی، «ملکوت» امری درونی است که با شهود و اتحاد با خدا و تثلیث ارتباط می یابد. برای وصول به آن، وجود اعمال نیک ارادی انسان، با همکاری فیض روح القدس لازم است و نفس انسان باید با فیض الهی تغییر کند تا آمادة حضور در ملکوت گردد.
عرفان در اندیشة ابن طفیل
حوزههای تخصصی:
ابن طفیل در رسالة حی بن یقظان - که شرح زندگی انسانی فرضی است که در جزیره ای نزدیک به خط استوا وجود و تکامل می یابد - سیر تکاملی انسان از مرتبة حسی به مرتبة عقلی و سپس شهودی را به تصویر می کشد. از دیدگاه ابن طفیل، اگر چه محصول عقل و شهود یکسان است، اما معرفت شهودی دارای وضوح و شفافیت و بالتبع، لذتی عظیم و شگرف است. از منظر وی؛ دست یابی به معارف شهودی جز از طریق سلوکی معنوی میسر نیست و حی بن یقظان به عقل و فطرت خود، اصل ضرورت سلوک و چگونگی سلوک را درمی یابد. بر این اساس، سالک پس از طی درجات سلوکی، وحدت را می یابد، اما ابن طفیل توجه می دهد که این وحدت، وحدتی در مقابل کثرت نیست؛ زیرا این نوع وحدت از اوصاف اجسام است، بلکه عارف در شهود خود، با حقیقتی فراتر مواجه است، که توصیف آن به قالب عبارت در نمی آید. در نهایت نیز ابن طفیل به بررسی رابطة این حقایق مشهود با شریعت می پردازد.
ادراک، معیار تبیین رابطه نفس و بدن در فلسفه برگسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
25 - 46
حوزههای تخصصی:
ساختمان فلسفه برگسون به دو بخش مجزای حقیقت و مجاز یا روح و ماده منقسم می گردد که در واقع با توسل به قوه شهود هر دو یکی هستند اما با رجوع به هوش، شبح این دوگانگی بصورت سوبژکتیو بر ذهن ما متبادر می گردد. به عقیده برگسون ماهیت ذاتی تمام اشیاء عالم هستی همان دیرند است که تنها با توسل به معرفت شهودی بصورت ابژکتیو قابل ادراک است. اما هوش از درک آن عاجز بوده و لذا دوگانگی روح و ماده را بر ذهن تحمیل می نماید. با توسل به شهود، دیرند در عالم هستی در سیر صعودی، روح را و در سیر نزولی، ماده را می سازد. یعنی هر دوی روح و ماده از یک جوهر واحد به نام دیرند انتشاء می یابند اما در عین حال دو واقعیت ابژکتیو مجزا می باشند. برگسون رابطه نفس و بدن را بصورت تجربی با توسل به نظریه ادراک خویش تبیین می نماید. بدین نحو که ادراک را شامل دو جریان ادراک محض و یادناب می انگارد که بدلیل عدم سنخیت این دو جریان با یکدیگر نقطه ای دو رویه را در این معادله به نام یادمانده-نمود مفروض می گیرد که بدلیل داشتن خصوصیت حسی-نفسانی قادر است میان ادراک محض و یادناب پیوند برقرار سازد. در هر صورت از آنجا که برگسون دغدغه هستی شناختی دارد، لذا تبیین وی از رابطه نفس و بدن به کمک یادمانده-نمودها، از این منظر، نتوانست در حل این معمای پیچیده به توفیقی فراتر از دستاورد دکارت نائل آید.
تبیین کشف و شهود و تعیین جایگاه و حجیت آن با تکیه بر نظام معرفتی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
123 - 138
حوزههای تخصصی:
کشف و شهود یکی از مهمترین ابزار های کسب معرفت در فلسفه اسلامی می باشد. و همواره یکی از عناصر اصلی حکمت در اسلام به لحاظ روش، اتکا به یافته های شهودی بوده است.<br /> نگارنده در این مقاله تلاش نموده است تا با ایضاح مفهوم کشف و شهود و دستیابی به معنایی روشن از آن، به بیان ویژگی های اصلی آن پرداخته و این ویژگی ها که به نظر می رسد در سه عنوانِ اصلی خطا ناپذیری، شخصی بودن و مشکک بودن خلاصه می شود را شرح و تحلیل نماید؛ سپس به بیان کاربرد ها و تاثیرات شهود بر دستگاه فلسفی صدرایی پرداخته و در این راستا با رجوع به منابع دست اول نسبت به روشن ساختن تاثیر کشف و شهود در این نحله فلسفی اقدام نموده است. و ضمن بیان برخی از انواع و تقسیمات شهود بر اساس ملاک های مختلف و مرسوم در بین حکما و عرفا، به ذکر نکاتی در خصوص انواع شهود بر اساس سعه وجودی مدرِک های گوناگون و عدم حصر عقلیِ تقسیمات شهود پرداخته و کشف و شهود را به تعداد وجودات دارای شهود صاحب انواع متعدد و مختلف می داند و سپس با توجه به دو ویژگی انتقال ناپذیری و تشکیکی بودن شهود، حجیت آن را مورد بررسی قرار می دهد.
چگونگی کاربست عقل و شهود و بررسی هماهنگی آنها در باب مسئله هدف نهایی زندگی از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت هدف و خواسته نهایی در زندگی اهمیت فراوانی در معنا و سبک زندگی دارد. برای شناخت بهترین هدف نهایی برای زندگی از استدلال های عقلی، وحی و شهود استفاده می شود. استدلال عقلی منهای شهود برای رسیدن به کمال و ادراک حقایق کافی نیست؛ اما شهود مخالف با برهان قطعی، نامعتبر است. بنابراین با روش کتابخانه ای به شکل توصیفی تحلیلی، گزاره های حاصل از عقل و شهود درباره هدف زندگی در حکمت متعالیه جمع آوری شد. در این مقاله نتیجه گرفته شد جهان غایتمند بوده و خدای تعالی، هم مبدء المبادی و هم غایت الغایات است. بهترین هدف زندگی عبارتست از شناخت گسترده و عمیق خدای تعالی (خلیفه اللهی) که باید آن را خواسته نهایی دانست. همچنین روشن شد عقل و شهود چگونه در این باب با یکدیگر هماهنگ اند؛ زیرا هماهنگی به مؤلفه های گوناگونی تجزیه شده و مصادیق این مؤلفه ها در داده های به دست آمده از عقل و شهود به دست آمده است.
نظریه حکم کانت: نظریّه حمل صریح یا ضمنی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
247-270
حوزههای تخصصی:
«نظریّه حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گسترده ای از حوزه های فلسفی قرار می گیرد. معرفت شناسی، منطق، معناشناسی و روان شناسی شناختی حوزه های فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّه حکم» ارتباط وثیقی دارند. یکی از مسائل مهم در کانت شناسی معاصر انگلیسی زبان، بحث از سرشت نظریّه حکم کانت است. تا دهه 1970، تصوّر خاصّی از نظریّه حکم کانت در میان مفسّران انگلیسی زبان رایج بود. امّا از دهه 1970، برخی از کانت شناسان به این نتیجه رسیدند که نظریّه حکم کانت را باید به نحو دیگری تفسیر و صورت بندی کرد. این تغییر نظرگاه به ظهور طیف گسترده ای از مباحث تفسیری فلسفی در میان کانت شناسان دامن زده است. یکی از این مناقشات تفسیری بحث از نظریّه حکم کانت است. بنا به تفسیر برخی از کانت شناسان معاصر، در آثار کانت ردّ پای دو نظریّه حکم متعارض را می توان یافت که برخی مفسّران از آن ها به «نظریّه حمل صریح» و «نظریّه حمل ضمنی» تعبیر می کنند. در این مقاله، با نظر به تفاسیر برخی کانت شناسان، این دو نظریّه حمل را در مقابل هم قرار می دهیم و تفاوت های این دو نظریّه را روشن می کنیم. نتیجه گیری ما این است که نظریّه حکم ضمنی یا پنهان کانت با آثار او و با آرای فلسفی اش بیشتر سازگار است. اگر این نتیجه گیری درست باشد، باید برداشت مان از نظریّه حکم کانت را تغییر دهیم و نظریّه حکم مختار و اندیشیده کانت را نه در صورت بندی های صریح وی در نقد عقل محض و تمهیدات ، بلکه در نحوه استدلال های او بجوییم. گذشته از این، یکی از لوازم مهمّ «نظریّه حمل ضمنی» این است که اگر این نظریّه را نظریّه حکم مختار کانت بدانیم، باید مبحث شاکله سازی و ساختار منطقی معناشناختی احکام ترکیبی پیشینی را به شکل متفاوتی تفسیر کنیم.
شهود ایده ها بر اساس نظریه رؤیت افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
25 - 42
حوزههای تخصصی:
نظریه مثل افلاطون، به عنوان محور فلسفه او مبتنی بر استدلالات و مباحثات نظری (در مقابل ابتناء بر الهام و شهود) ایده ها را موجودات حقیقی معقول و آحاد تبیین گر کثرت عالم معرفی می کند که هم شرط لازم تحقق معرفت و هم متعلق حقیقی آن محسوب می شوند. شهود، شناخت بی واسطه ایده هاست. با اینکه توصیف افلاطون از شهود ایده ها چندان واضح و مبسوط نیست، می توان مختصات آن را از قیاس با نظریه رؤیت او، که بر اساس تمثیل ها و اشارات فراوان افلاطون و قرائن زبانی و محتوایی، نزدیک ترین واقعه بدان است، استنتاج کرد. انطباق این نتایج بر اسطوره گردش ارواح فایدروس روشن می کند که شهود حقیقتی متفاوت با الهام و رویا دارد و با آنکه از وساطت زبان و استدلال در ثبوت بی نیاز است، در اثبات مستلزم آن هاست. شهود بشری امری عمومی، ذاتی انسان و عقلانی است و می تواند نسبی و مناط صدق و کذب باشد. خوانش شهود براساس رؤیت با لحاظ علیت نور در آن، نتایج متعددی به دست می دهد که وحدت عالم وجود مهم ترین آن هاست.
استدلال پرسش باز مور در فلسفه اخلاق مور و چالش پارادوکس تحلیل در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال پرسشِ باز نقطه عطفی در اخلاق تحلیلی معاصر است که بسیاری از دیدگاهای جدید در واکنش به این استدلال مطرح شدند. در این مقاله به نقد و بررسی استدلال پرسشِ باز و مفروضات معناشناختی آن پرداخته و نشان داده ایم که این استدلال کاربستی از پارادوکس تحلیل و نظریه توصیفی معنا در مورد مفاهیم اخلاقی است. بنا بر پارادوکس تحلیل ، مقوّمات اشیاء در مفهوم آنها دخیل بوده و بدین جهت تعاریف حقیقی که مشتمل بر مقوّمات اشیاء هستند ، این همان گویانه و فاقد اطلاع تازه اند. در ادامه، برای حلّ پارادوکس تحلیل راه حلّ مستفاد از دیدگاه های معناشناختی فرگه ، پوزیتیوسم منطقی ، سهروردی۔لاک و کریپکی۔پاتنم را مطرح کرده و نشان دادیم که هیچ یک از این دیدگاه ها قابل إعمال بر مفاهیم اخلاقی نبوده و نمی توانند پاسخ رضایت بخشی در قبال استدلال پرسشِ باز قلمداد شوند. در نهایت ، توضیح دادیم که می توان با الهام از نظریه کریپکی۔پاتنم و با توسل به شهودات زبانی، راه حلّ دیگری برای «پارادوکس تحلیل» پیشنهاد کرد. بنا بر این راه حلّ ، ارجاع اولیه واژه های اخلاقی بر مصادیق خارجی بدون وساطت مفهوم و از طریق شهودات مشترک اهل زبان انجام می پذیرد و مفهوم دقیق این واژه ها به تدریج در فرآیند تحلیل و با لحاظ شهودات اولیّه ساخته و پرداخته می شود.
تحلیل زیبایی پرستی عرفانی بر اساس فلسفه زیبایی شناسی (با تأکید بر آراء هگل)
حوزههای تخصصی:
تطبیق پدیده ها راهی برای شناخت بهتر لایه های مختلف آن ها و نیز دریچه ای به سوی کشف لایه های جدید و پنهان آن هاست. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی تطبیقی به بررسی و تطبیق عرفان و زیبایی می پردازد؛ در ابتدا به تحلیل زیبایی، سپس به تحلیل خَلق و درک آن و در آخر به بیان نمونه هایش در عرفان پرداخته است؛ البته مقصود از عرفان، همان عرفان ایرانی اسلامی است. در این جستار جنبه منطقی زیبایی شناسی، کمرنگ تر و جنبه شهودی آن (که بیش تر با عرفان مرتبط است) پررنگ تر نشان داده شده و در آخر نتایج زیر حاصل آمده است: از منظر هگل، هنر، ثبت گذراترین لحظه هاست، که در لحظه ای امپرسیونیستی برای هنرمند رخ می دهد و آن گذرای ناپایدار را که در جزئیات جهان جاری است، به پایداری هنرمندانه می رساند؛ در عرفان اسلامی نیز عارف به علت توجه و التفات دائم به جمال حقّ، زیبایی هندسه آسمانی را در لحظه ای شهودی (که همان امپرسیونیسم در فلسفه زیبایی شناسانه هگلی است) در مظاهر خَلقیه یا هندسه زمینی مشاهده می نماید که شامل همه جزئیات از زیبایی صورت انسان در عشق مجازی تا کوچک ترین کائنات می باشد.
نقش «تربیتی خود» در اندیشه های ادبی و عرفانی مولوی و اقبال لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد مبانی معرفتی مکتب پدیدارشناسی با تأکید بر علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی یکی از مکاتب مهم فلسفی در حوزه های مختلف علمی به ویژه در علوم انسانی، جغرافیا و خاصه در جغرافیای انسانی است. این رویکرد درپی درک و شهود مستقیم و بدون واسطه اشیا و پدیده هاست و برای این منظور، به نفی فرضیه ها، مقولات و پیش فرض ها می پردازد؛ بنابراین از این منظر، پدیدارشناسی رویکردی واقع گرایانه و بلکه تجربی به واقعیات محسوب می شود و نوعی نگرش پوزیتیویستی، البته با محتوا و روشی متفاوت با پوزیتیویسم سنتی، به حساب می آید. بنابراین، برحسب ظاهر، این سنت فلسفی و علمی را باید در زمره دیدگاه واقع گرایی قرار داد؛ لیکن به دلیل وجود رگه های بارزی از اصالت معنا، به ویژه تعلیق واقعیات جهان خارج و حتی حذف آن به مثابه موجودیتی مستقل از ذهن و تأکید کامل بر ماهیت پدیداری واقعیات و سرانجام به دلیل اتکا بر شیوه تجربه شهودی، به رغم برخی خصیصه های واقع گرایی، این رویکرد را باید در ردیف دیدگاه های ایدئالیستی طبقه بندی کرد. لیکن با وجود جنبه مثبت این رویکرد، یعنی تجربه زنده و بی واسطه اشیا و پدیده ها، این رویکرد دچار برخی نارسایی های معرفت شناختی است که امکان به کارگیری آن را به مثابه رهیافت علمی در حوزه دانش جغرافیا با مشکلات جدی مواجه می کند و از این رو، فاقد قابلیت های لازم برای استفاده در حوزه پژوهش های رشته های علوم اجتماعی و ازجمله جغرافیا به مثابه رویکرد و روشی «علمی» است. هدف اصلی این مقاله که با رویکردی واقع گرایانه با نگرش عقلانیت انتقادی به نگارش درآمده، بررسی و واکاوی این مطلب از منظر تحلیل های منطقی و معرفت شناختی است.
طور ورای عقل از دیدگاه ابن عربی
حوزههای تخصصی:
عقل قوه ای از قوای نفس ناطقه است. عقل از آن نظر که قوه فکر را به کار می گیرد و از طریق آن علم و معرفت کسب می کند، محدود است؛ اما عقل از آن نظر که دارای خاصیت قبول است، حدی ندارد و از این حیث، هیچ امری ورای طور عقل محسوب نمی شود. دو احتمال در تفسیر طور ورای عقل قابل طرح است: «ما یحیله العقل» و «ما لایناله العقل»، که هر دوی آنها دارای نقص است. ابن عربی عنصر اساسی در علوم فوق طور عقل را به لحاظ روش، یافت شهودی و قلبی آنها دانسته است که با افاضه و تجلی حق تعالی صورت می گیرد؛ اما به لحاظ محتوا، ممکن است برخی از انواع آن توسط عقل از راه استدلال فکری هم قابل حصول باشد.
ملاک های تجربه عرفانی از دیدگاه ابن عربی و ویلیام جیمز(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف نوشتار حاضر مقایسه دیدگاه های محیی الدین ا بن عربی و ویلیام جیمز در باب «تجربه عرفانی» است. ابن-عربی و جیمز «تجربه عرفانی» را وصف ناپذیر و زودگذر می دانند که طی آن، انسان از نیرویی متعالی منفعل گردیده، معرفتی فراعقلی و خصوصی کسب می کند. در این تجربه، فرد به معرفتی می رسد که با تلاش های عقلانی هرگز به آنها دست نمی یابد. آنچه فرد در تجربه شخصی خود از حقیقت غایی در می یابد، از طریق بیان تجربه به کسانی که از آن بی بهره اند، قابل انتقال نیست و کسانی که خواهان درک چنین تجاربی هستند، باید با مجاهدت و ریاضت، زمینه فراهم شدن آن تجارب را در خویش فراهم کنند. با وجود شباهت های موجود، ابن عربی حصول تجربه عرفانی را در پرتو عمل به شریعت و عامل تقویت ایمان می داند، در حالی که جیمز سرچشمه عمیق دین و تجربه عرفانی را احساس دینی می داند و الهیّات را امری ثانوی تلقی می کند.
دست اندازی عمل گرایانه: تبیینی معرفت شناختی به سود باورهای دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به یکی از مباحث چالش برانگیز در معرفت شناسی و معرفت شناسی باور دینی می پردازد، یعنی نقش ملاحظات عمل گرایانه در معرفت و به طور خاص معرفت دینی. همچنین الگوی متفاوتی از ارتباط بین ملاحظات عمل گرایانه و باور دینی را پیشنهاد می کند. بر اساس این الگو، می توان تبیینی معقول از موضع گیری های متفاوت مؤمنان و ملحدان در موقعیت های مشابه و یکسان معرفتی ارائه کرد. در این راستا، نخست دیدگاه رایج در معرفت شناسی یعنی محض گرایی معرفتی، که مدعی است فاعل های شناسا در موقعیت های معرفتی مشابه و یکسان باید موضع گیری واحدی داشته باشند، معرفی و ناکار آمدی آن در تبیین برخی شهود های معرفتی نشان داده می شود. پس از آن نظریه ثابت گرایی حساس به فاعل شناسا یا دست اندازی عمل گرایانه از دیدگاه فانتل و مک گراث بررسی می شود و از آن به دلیل برتری در تبیین شهودهای معرفتی نسبت به دیدگاه رایج دفاع خواهد شد. در نهایت از نظریه دست اندازی عمل گرایانه به سود باورهای دینی استفاده می شود و روشن می گردد که مؤمنان بدون آن که متهم به نقصان و رذیلت معرفتی شوند می توانند از مواضع مؤمنانه خود دفاع کنند.
دیوان کیفری بین المللی در آستانه دو دهه فعالیت: چالش ها و دستاوردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های حقوق کیفری دوره جدید پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
83 - 110
حوزههای تخصصی:
دیوان کیفری بین المللی، نخستین دیوان مستقل، قدرتمند و دائمی است که تأسیس آن بعد از تشکیل سازمان ملل متحد، بزرگ ترین دستاورد برای جامعه جهانی به شمار می رود. تشکیل این دادگاه که فعالیت آن از سال 2002 آغاز شده است، پیامدهای مهمی برای حقوق کیفری بین المللی داشته است. عملکرد دیوان نشان دهنده آن است که این نهاد در آستانه دو دهه فعالیت خود، ضمن نگرش نو به مفهوم عدالت و ارتقاء مسئولیت پذیری دولت ها توانسته است با جلب حمایت روزافزون سازمان های تأثیرگذار بین المللی و جوامع مدنی، بر همگرایی جامعه جهانی در این زمینه بیفزاید. با وجود این، قابل کتمان نیست که این نهاد در راه ایفای رسالت خود، همچنان با چالش های عمده ای مواجه است. بر این مبنا، پژوهش پیش رو در پرتو مقررات و فعالیت های دیوان، به بررسی دستاوردها و چالش های فراروی آن می پردازد. نتیجه پژوهش حاضر که به صورت توصیفی تحلیلی انجام شده است، بیانگر آن است که با وجود تمام محدودیت ها، دیوان به عنوان یک ابزار کارآمد ظاهر شده و در راستای ایفای تعهدات خود گام های بلندی برداشته است.