مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
قرون وسطی
حوزه های تخصصی:
معمولاً قرون وسطی را دوران زوال ادبیات نمایشی دانسته اند، زمانی که قدرت کلیسا «بازیگری» را ناجور می دانست، مگر آن که خود بر آن نظارت یا در آن شرکت داشته باشد. این گفتار، با نگاهی به پاره ای از شگردهای مردم در اجرای نمایش های رایج در اروپای غربی در قرون وسطی، به نقش پویای مردم در دگرگونی و شکل دهی متون نمایشی آن دوران می پردازد. با این سخن، می توان گفت که متون نمایشی قرون وسطی خود جایگاه تنش های سیاسی- اجتماعی میان دستگاه های قدرت و مردم بوده است و، بر خلاف تلقی رایج، مردم با «دستکاری» متون مصوب، دیدگاه های خود را وارد هرم قدرت می کردند و این روند به سرشاری اصول زیبا شناسی ادبیات نمایشی کمک کرد.
«عرفان و رهبانیت در مسیحیت»
حوزه های تخصصی:
پارسایی و زهد یکی از مهم ترین ویژگی های ادیان مختلف بوده است و بسیاری را به دوری از دنیا و رهبانیت کشانده است. این مطلب در دین مسیحیت عمومیت بیشتری داشته و در دین اسلام با دستور صریح پیامبر اسلام (ص) از گسترش رهبانیت جلوگیری شده است. زهد و رهبانیت یکی از زمینه های مناسب برای پیدایش آموزه های عرفانی بوده و در این مقاله کوشش گردیده که مقدمه ای برای شناسایی جنبه های مختلف رهبانیت و عرفان در دین مسیحیت مطالعه گردد و نشان داده شده که این رهبانیت اگرچه از جنبه فردی برخی را به خودسازی و پارسایی کشانیده اما از نظر اجتماعی و سیاسی و دینی چه آثار زیانباری را به دنبال داشته است.
اسلام کلاسیک و اروپای قرون وسطی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تفاوت های بنیادینی در فرهنگ و فلسفه سیاسی در تمدن اسلام و غرب مسیحی و اروپایی در دوره قرون وسطی تا سده پانزدهم وجود دارد. این تمایزات خصوصاً در ماهیت جامعه سیاسی، قوانین دینی (احکام شریعت) و نوع گفتمان سیاسی به چشم می خورد. این تفاوت ها عمدتاً ریشه در عقلانیت اجتماعی، افکار عامه مردم، آثار مهم و متفکرانه فلاسفه، حقوق دانان و دانشمندان علوم الهی دارند. از جمله مسائل قابل توجه در آن مقطع، این است که اروپا تحت نفوذ اندیشه یونانی ـ رومی قرار داشت و این امر موجب شد که بر خلاف اسلام، در اروپای مسیحی، تفکر دولت غیر دینی شکل بگیرد. در نهایت به این نتیجه می رسد که در طی زمان، تمایزات اسلام و غرب مسیحی بیشتر شده و به جای آنکه آن دو در مسیر تجدد به هم نزدیک شوند، هر فرهنگ، بیشتر
ماهیت دیالکتیک آثار هنری در آرا سنت آگوستین
حوزه های تخصصی:
اینکه هنر واجد حقیقت است یا نه، موضوعی است که پیشینه آن به دوران کهن رسیده، و امروزه نیز مناقشات متعددی پیرامون آن وجود دارد. در این میان، دیدگاه آگوستین، فیلسوف اواخر دوران باستان و اوایل قرون وسطی، در این باره هم پذیرش انسانی نسبت به هنرهای بازنمایانه و تجسمی را مدنظر قرار می دهد، و هم، راه را برای نقد و تفسیر آثار هنری بازمی کند. آگوستین هنرهای تجسمی را در پایین ترین درجه قرار داده، و آنها را واجد کذب می داند. او با برگذشتن از افلاطون، بر این باور است که هنرهای بازنمودی درگیر نوعی «کذب اجتناب ناپذیر» هستند؛ آنها به میل خود کذب نیستند، بلکه بنا بر ماهیت خود، نمی توانند صادق باشند؛ در واقع، وجود یک اثر هنری در همین نیمه غیرحقیقی آن است، و اگر نتوانیم خود را با این کذب آشتی دهیم، به سلب تمامی هنر اقدام کرده ایم. در این مقاله از این خصیصه به عنوان «ماهیت دیالکتیک آثار هنری» یاد شده است. به زعم نگارنده نظریه آگوستین نه تنها گامی در خور تامل در تاریخ نظریه مدرن «خودپایندگی هنر» به شمار می رود، بلکه از آن مهم تر، وجه کاذب اثر هنری راه را برای تفسیر و دیالوگ با آن گشوده، و از آنجا که نمود اثر هنری را مد نظر قرار می دهد، گویی بر شرط وجودی اثر هنری، یعنی نمود آن، تاکید می کند.
آموزه آنالوژی قرون وسطی بر مبنای نظر ای.جی. اشوورث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه آنالوژی که بزرگترین مدافع آن را توماس آکوئینی میدانند، سابقه قابل تأملی در تاریخ اندیشه، بویژه قرون وسطی داشته است. ای. جی. اشوورث یکی از مهمترین شارحان متأخر این حوزه میباشد. در پژوهش حاضر براساس تقریر اشوورث به مباحث اصلی این نظریه که اغلب در آثار کلامی و فلسفی این حوزه مغفول مانده میپردازیم. نتیجه آنکه سابقه نظریه آنالوژی بسیار پیش از توماس میباشد و اغلب تفاسیر دربارة آن نارسا و منطبق با نگاه اصلی توماس است از اینرو نیازمند بازبینی تقریرهای متداول این نظریه هستیم.
قدرت در «تسلای فلسفه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوئتیوس، فیلسوف بزرگ رومیمسیحی قرن ششم میلادی، رسالهیی مهم در فلسفه سیاسی به نام تسلای فلسفه دارد. او در این رساله از مقولات متعدد فلسفی سخن گفته است که یکی از این مقولات، قدرت است. او این مقوله را در آستانه سده های میانه و با رهیافتی فلسفی و در هالهیی از عقاید دینی به بحث گذاشته است. وی ضمن تفکیک میان مؤلفه های درونی و برونی انسان، قدرت را از مؤلفه های سعادت انسانی میداند و از آنجا که سعادت امری درونی است، بنابرین نمیتواند با عوامل بیرونی کم و زیاد شود. قدرت در شکل بیرونی آن، عامل و ضامن مناسبی برای ایجاد و بقای سعادت نیست. بوئتیوس قدرت بیرونی بویژه در شکل سیاسی آن را برسمیت میشناسد اما نگاهش به قدرت بالمجموع است و از اینرو هر شکلی از اشکال قدرت بنحو مستقل و بتنهایی نمیتواند سعادتبخش انسان باشد بلکه چه بسا بسان نشانهیی بر عدم سعادت نیز تلقی میشود. این فیلسوف بخشی از ناکامی فلسفه را متوجه همین قدرتهای متجزی میداند.
نقدی بر پروتستانیسم اسلامی از حکومت دینی قرون وسطی تا جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی حاکم برحکومتهای دینی تشابهاتی را بین آنها به وجود میآورد، اما فارغ از این تشابهات، وجوه افتراقی را نیز میتوان درآنها یافت. وجوهی که اثربخشی بسیاری در روند حرکت حکومتها دارند. از تشابهاتی که در زمانه حال، دستمایه حامیان پروتستانیسم اسلامی شده است، میتوان به قدرت مطلقه پاپ و ولایت مطلقه فقیه، حاکمیت حداکثری دین در جامعه و اعتقاد به نمایندگی پاپ و فقیه از سوی نمایندگان شارع مقدس در ادیان مسیحیت و اسلام اشاره کرد. اما این تحقیق روشن خواهد ساخت که آنچه به عنوان موضوع اشتراک خوانده شده، خود عوامل جدی و نمایان افتراق بین دو حکومت مذکور است و تنها شباهتی ظاهری و اندک به دلیل منبع واحد ادیان آسمانی بین این دو حکومت میتوان یافت. لازم است بیان شود که حکومت در دوران قرون وسطی یک حکومت دینی به معنای واقعی و شناختهشده نبوده است، بلکه حکومتی مطلقه از نوع خودکامه آن است. پس از اشاره به موارد به ظاهر مشترک، وجوه افتراق این دو حکومت در مواردی از جمله، عدالت محوری در حکومت اسلامی و عدم التزام به عدالت در قرون وسطی، رواج خودکامگی و دیکتاتوری در قرون وسطی، نبود ساز و کار جدی منظم و قانون مدون و امتناع حاکمان از دخالت دادن مردم در اداره حکومت و برخی موارد دیگر بیان میشوند. پس باید گفت که تحقیق پیش رو، پژوهشی پیرامون دو نوع حکومت است که از صبغه دینی برخوردارند؛ هرچند که این صبغه در یکی بیشتر از دیگری است. این تحقیق با هدف بررسی فرضیه یکسان نبودن سرنوشت حکومت جمهوری اسلامی ایران با حکومت های دوران قرون وسطی و بیان بطلان ادعای معتقدان به یکسان بودن سرنوشت آنها و در نهایت رد ریشه ای نظریه پروتستانیسم اسلامی، صورت پذیرفته است. به همین علت، پس از بررسی وجوه اشتراک، به جنبههای اختلافی آنها نیز پرداخته شده است تا در نتیجهگیری ثابت شود که قیاس سرنوشت حکومت دوران قرون وسطی با سرنوشت جمهوری اسلامی ایران قیاسی معالفارق است. برای اثبات این مسئله از مطالعات تاریخی و روش تحلیلی و تطبیقی استفاده شده است.
بررسی سیر تحول اجتماعی نهادهای فرهنگی و دانشگاهی در اروپا (از سده یازده تا پانزده میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی پیدایش و سیر تحول و شکوفایی نهادهای فرهنگی و دانشگاهی در غرب موضوع پیچیده و دشواری است که به سختی تن به پژوهش می دهد. در این مقاله نخست، با استناد به منابع معتبر، آرای چند مورخ برجستة تاریخ علم و قرون وسطی شناس صاحب نظر دربارة نحوة پیدایش و تأسیس نهادها و مراکز دانشگاهی بررسی می شود و تاریخ نسبتاً دقیقی در خصوص شکل گیری آن ها به دست می آید و سپس اجمالاً به رابطه استادان با دانشجویان و برنامه و مواد درسی و آموزشی آن ها اشاره می شود. در همین زمینه به بررسی کشمکش ها و جدال های فکری و دینی در محیط های دانشگاهی پرداخته و از سوی دیگر به مواضع و رفتار ارباب کلیسا در این مورد اشاره می شود. سرانجام به آمیزه عقلانی و علمی حاصل از این مناقشه ها، که در اواخر قرون وسطی دست مایة پیشرفت تمدن اروپایی و سپس انقلاب علمی شد، اشاره می شود.
نقد و بررسی کتاب مقدمه ای بر فلسفه قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه ای بر فلسفه قرون وسطی گزارشی است درباره بعضی از مفاهیم بنیادین فلسفه، مثل ایمان و وحی، خدا، استعلائیات، نفس و ... نزد برخی از اندیشمندان برجسته سده های میانی، همچون آنسلم و توماس آکویناس. نویسنده اثر در اغلب مباحث، ضمن اشاره به ریشه های بحث در دوره باستان، نشان داده است که چگونه عالمان مسیحی با بهره گرفتن از دیدگاه های فیلسوفان بزرگ یونانی در راستای ایجاد مبانی مستحکم و عقلانی برای آموزه های دینی مسیحیت تلاش کرده اند. وی سده های میانی را نه تنها دوران انقطاع رویکردهای فلسفی نمی داند، بلکه بر این باور است که همان گونه که اندیشه های یونانیان زمینه ساز شکوفایی فکری در قرون وسطی شد، تفکرات اندیشمندان آن دوران نیز سبب پیدایش و بالندگی جریان های فکری و فلسفی دوره رنسانس شد. ایشان با جدیت از سودمندی مطالعه و بررسی فلسفه قرون وسطی دفاع می کند.
مقایسه ساختار و برنامه های مراکز آموزشی جهان اسلام (تا پایان قرن هفتم هجری) و اروپای قرون وسطا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
جدای از موارد قطعی تأثیرگذاری فرهنگ و تمدن اسلامی بر غرب، مشابهت ها و تفاوت هایی میان برخی ابعاد فرهنگی و تمدنی این دو تمدن وجود دارد. در تحقیق های جدید و کتاب های تاریخ علم و تمدن به نکته های فراوانی در این زمینه اشاره شده است ولی مسئله اصلی این نوشتار تبیین وجوه اشتراک و افتراق جهان اسلام و اروپا در نظام و برنامه های آموزشی، شیوه های تدوین، ضوابط حاکم بر امر آموزش و مواد درسی است. به نظر می رسد با توجه به وجوه اشتراک جهان اسلام و اروپا در این موارد و به دلیل تقدم زمانی تحولات جهان اسلام و راههای مختلف تعامل علمی و فرهنگی مسلمانان و اروپائیان، نظام و مراکز آموزشی مسلمانان تأثیر مثبت و عمیقی بر رشد آموزش در اروپا داشته است.
تبار شناسی تحولات عدالت کیفری اروپا در قلمرو رفتارهای جنسی (قرون 15-17)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدالت کیفری در قلمرو رفتارهای جنسی، تحولات شگرفی را در یک بازه زمانی خاص به خود می بیند. این تحولات متاثر از ریشه و آموزه های حمایت کننده ای است که فرهنگ انضباط جنسی خوانده می شود. جریان های فکری، سیاسی و مذهبی به دلایلی که ریشه های معرفت شناسانه دارد وضعیت ناپایدار قرون وسطا را بر هم می زند و موج لوتری اروپای بری و بحری را فرا میگیرد. این موج تاثیرات شگرفی در زمینه شداد و غلاظ بخشی به واکنش کیفری در پی دارد که دلایل شکل گیری و آثار آن مورد بررسی قرار میگیرد. گذار از قرون وسطی در این برهه از تاریخ شکل می گیرد و این گذار در حوزه ی عدالت کیفری در قلمرو رفتارهای جنسی با تحولات چشم گیری همراه می گردد. کیفرشناسی و کارکردگرایی کیفری این دوران که متمرکز بر حیطه ی اختصاصی این جستار (رفتارهای جنسی) می باشد، تحلیل دقیق تری از وضعیت عصر فرآهم می آورد و تاثیرپذیری ها و تاثیر گذاری های این دوران از تاریخ را در قلمرو عدالت کیفری تبیین می سازد و نشان می دهد چگونه افت و خیزهای جریانات معرفت شناسانه ی اروپا اولاً در گذار از سیاست کیفری قرون وسطی و ثانیاً در نیل به عصر روشنگری موثر واقع گردیده است.
تحول اصطلاح ساراسن و کاربست آن در میان اروپاییان تا پایان سدة سیزده میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشنایی و رویارویی دیرینه مسلمانان و مسیحیان مجموعه ای از اصطلاحات را در منابع تاریخی فراهم آورد که برخی از آن ها نه تنها بار سیاسی بلکه مجموعه ای از مفاهیم فرهنگی را نیز به دنبال داشت. در میان این مجموعه، ساراسن یکی از قدیم ترین اصطلاحاتی است که مسیحیان اروپایی برای معرفی عرب ها به کار می بستند. این اصطلاح کهن پس از ظهور اسلام، به عموم مسلمانان اطلاق شد و در ذیل آن تصویری مخدوش از اسلام، بخصوص شخص نبی اعظم (ص) ارائه شد و معانی منفی وسیعی را به ذهن متبادر کرد. این تغییر کاربری اصطلاح ساراسن از عرب به مسلمان چند پرسش اساسی را به ذهن متبادر می کند: نخست آن که ریشة اصطلاح ساراسن چیست؟ دیگر اینکه تطور این اصطلاح در میان اروپائیان چگونه بوده است؟ پاسخ این پرسش ها تنها با بررسی منابع و جستار این اصطلاح در ردیه های مسیحیان بر پایة توصیف دقیق و تحلیل داده ها مبتنی است.
گفتمان عقل و دین در توصیف خدا در قرون وسطی
حوزه های تخصصی:
دوران قرون وسطی،با وام گیری از فضای فکری یونان باستان و همچنین بهره گیری فراوان ازآموزه های مسیحیت،ترکیبی بی بدیل از آمیزش دین و فلسفه ارائه داد که در نوع خود یگانه بود. اینکه فلسفه چه واکنشی در مقابل ورود آموزه های دینی در مقولات مورد بحث خود داشته و دین چه میزان به باورهای فلسفی استناد می کرده است،موضوعی است که در این مجموعه،به جد بررسی شده است.حضور دینی قدرتمند،چون مسیحیت،با جهت دادن به افکار عمومی و باورهای دینی مردم،در نوع نگاه و تعریف آنها از فلسفه تاثیر گذاشته و متقابلاً فلسفه نیز با عرضه اندوخته های عقلانی خود به دین،آن را وادار به تطبیق پذیری با خود کرده است.این که در این میان هریک به چه میزان از دیگری تاثیر پذیرفته و بر آن تاثیر گذاشته است،مبحثی است که به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد اما آنچه مسلم است آن است که این دو حوزه در تماس مستقیم و تنگاتنگ با یکدیگر بوده و حتی با وجود انکار یکدیگر،وابستگی و پیوند شدیدی دارند. درست است که دین بر فلسفه تاثیر گذاشته و محدوده و قلمرو حرکتش را محدود کرده است،اما فلسفه نیز با ورود به حوزه آموزه ها و تفاسیر دینی،آنها را بسیار متحول نموده است.
زمینه های نظری سکولاریسم در مغرب زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین در دوره ای طولانی از تاریخ مغرب زمین نقشی محوری، تعیین کننده، و مشروعیت بخش در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی آن دیار داشته است. بنابراین، در این پژوهش بر آنیم تا نشان دهیم عقب نشینی دین از بیش تر قلمروهای ذی نفوذ قبلی اش، به ویژه اجتناب از دخالت در حوزة سیاست، و ظهور آموزة سکولاریسم و نهادینه شدن آن، که با قرون جدید آغاز شد، حادثه ای صرفاً تاریخی نیست، بلکه زمینه های نظری یا همان الهیات مسیحیت بسترهای لازم را در پذیرش نهادمند سکولاریسم فراهم و تسهیل کرد. به عبارت بهتر، زمینه هایی از پیش مهیا در خوانش سکولاریستی از الهیات مسیحیت چنان مساعد بود که همة گروه های متداخل در جریان مذهبی ، اعم از ارتدوکس و اصلاح طلبان، به پذیرش آن، به مثابة برترین قرائت سیاسی از دین، مجاب شدند. البته، زمینه های اجتماعی را در استقبال از سکولاریسم نمی توان نادیده گرفت، که سزاوار کوششی جداگانه است
نقش رنسانس بر تاریخ اروپا و پیامدهای آن
سده میانه در اروپا نشان دهنده حاکمیت مطلق نهاد کلیسا در حوزه های مختلف زندگی مردم است که در نهایت فعالیت آن با رنسانس یا نوزایی متوقف گردید. تاریخ هر کشوری ممکن است شاهد حوادث مهم و نقاط عطفی باشد که منجر به رشد و شکوفایی آن شود. رنسانس یا نوزایی یکی از آن نقاط عطف و مهم تاریخ اروپا محسوب می شود که با دگرگونی-هایی که در تمامی ابعاد بر جای گذشت، شیرازه نظام قرون وسطایی را از هم پاشیده و اروپا را وارد عصر جدید ساخت. باتوجه به مطالعات انجام شده براساس روش جمع آوری داده ها به صورت اسنادی و کتابخانه ای، نتایج بدست آمده نشان می دهد که عبور از سده میانه و ورود به عصر رنسانس در اروپا دارای مولفه های اساسی بوده است که زمینه ساز رشد اروپا در چند سده اخیر شده است. ویژگی هایی نظیر اومانیسم یا انسان محوری و راسیونالیسم یا خردگرایی. همچنین در این مسیر افراد تأثیرگذاری ظاهر شدند که در واقع بعنوان کاتالیزور، این فرایند را سرعت بخشیده و به مقصد رساندند. مقاله پیش رو، به دنبال مطالعه و بررسی نقش رنسانس و پیامدهای آن در جهت رشد و پیشرفت اروپا می باشد. نوشتار حاضر تلاش دارد این مهم را بررسی کند.
بررسی تطبیقی دیدگاه های شیطان پرستی و اندیشه عین القضات درباره ابلیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
67 - 84
حوزه های تخصصی:
عین القضات، در جایگاه یک مسلمان موحد، خداوند را خالق و مبدأ کل و ابلیس را از آفریده های او می داند. او بیشتر از همان ابلیسی سخن می گوید که در ادیان توحیدی، مخصوصاً دین اسلام مطرح است؛ یعنی ابلیسِ نافرمان متکبر، دشمنِ خدا و بدخواهِ نوع بشر؛ اما آنگاه که سخن او حال وهوای شطح و طامات به خود می گیرد، از ابلیس، جانب داری و تنزیه و تقدیس می کند. نگاه او، در چنین مواردی، با معتقدات اسلامی و صریح آیات قرآن و روایات هم خوانی ندارد. عین القضات در ارائه این اندیشه از صوفیان مدافع ابلیس چون حسن بصری، حلّاج و احمد غزالی و اندیشه گنوسی و عرفان قبالای یهود و برخی اندیشه های ایران باستان تأثیر پذیرفته است. همچنین میان دیدگاه عین القضات در دفاع از ابلیس و احیاناً تقدیس او با اندیشه های شیطان پرستی (از دیرباز تا کنون)، وجوه مشترک و جنبه های تمایزی وجود دارد. وجه مشترک، تلقی مثبت و جانب دارانه از ابلیس است؛ اما تفاوت را باید در موضوعاتی مانند «معیار ارزیابی منزلت ابلیس»، «جایگاه ابلیس در عالم و نسبت او با خدا و انسان» و «ابلیس، موضوع سجده بر آدم و میوه ممنوعه» جستجو کرد. معیار ارزش گذاری منزلت خاصی که عین القضات برای ابلیس قائل است به گمان او بندگی، تقرب و عشق ابلیس در بارگاه الهی است، نه تقابل ابلیس با خداوند. بر این پایه، ابلیسِ عین القضات موحّد است و در توحید بر همه سبقت می گیرد؛ اما ابلیسِ شیطان پرستان این کمالات را ندارد و همواره با نیروهای خیر و خدای واحد مطلق تضادّ و تقابل دارد. او ارزش خود را مرهون تکبّر، سرکشی، گستاخی و نافرمانی در مقابل خداوند می داند؛ چنانکه می تواند بر مسند خدا بنشیند و در معرض پرستش قرار گیرد و خود به وجودآورنده دینِ شیطانی شود.
عرفان و آزادی تفکر عرفانی زنانه در قرون وسطی و پیدایی جنبشهای زنانه نگر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر عمیق اندیشه دینی بر منزلت زن در سه دین ابراهیمی، با همه تفاوت ها و نوساناتش، نزد بسیاری از محققان امری پذیرفته شده است. برقراری عدالت، نفی تبعیض، توجه به مهربانی در تعالیم هر سه دین دیده می شود. در خصوص یهودیت، شاید به دلیل دیرپایی و عدم آگاهی از همه تحولات، داوری قدری دشوار باشد و شاید تصور شود که به زنان نگاهی فرودستانه و تحقیرآمیز شده است اما در مسیحیت و اسلام می توان گفت که هم در ناحیه آموزه ها و هم در تنظیم قواعد و قوانین، توجه خوبی به جایگاه زنان شده و همین در جای خود، موجب ارتقای شأن و منزلت زنان شده است. بنابرین، با توجه به مقتضیات عرفی و فرهنگی آن زمان، می توان مدعی شد که ادیان نقش مثبتی در این زمینه داشته و چه بسا بتوان آنها را در تقابل با سنت و عرف رایج زن ستیز دانست. تفکر دینی عرفانی در این میان، جذابیت ها و توانمندی های زیادی داشتند. از این رو، در قرون وسطی، بسیاری از زنان طبقات مختلف اجتماعی شیفته تفکر دینی عرفانی بودند که از جمله مولفه های آن، دو عنصر استقلال و قدرت رهبری را می توان معرفی کرد و می توان آنان را پیشگامان مکاتب زنانه نگر معاصر معرفی کرد.
نقش باورهای قرون وسطی در شکل گیری شهر سیه نا و جهت گیری آن به سمت میدان دل کامپو
منبع:
هنر و تمدن شرق سال اول چهارم ۱۳۹۵ شماره ۱۲
11 - 18
حوزه های تخصصی:
شهر سیه نا یکی از شهرهای قرون وسطایی است که در سال 30 میلادی با هدف پادگان نظامی توسط رومن ها در نزدیکی رم ساخته می شود. بعدها این شهر در قرون وسطی رشد کرده و تا به امروز با همان ساخت قرون وسطایی به حیات خود ادامه داده است. سیه نا از معدود شهرهایی است که چنین سازمان فضایی دارد. نکته قابل توجه در مورد این شهر، میدان شهری بزرگ آن است که با وجود کاخِ مهم شهرداری در یک جبهه از آن، تمامی شهر به گونه ای در راستای اقتدار و اهمیت میدان به سمت آن جهت گیری کرده است و این ساختار درست زمانی اتفاق می افتد که دین یکی از عناصر برجسته حکومتی در شهر محسوب می شود. با علم به تمامی مطالب ذکر شده، هدف از پژوهش پیش رو، یافتن ارتباطی منطقی میان باورهای قرون وسطایی و شکل گیری میدان شهری «دل کامپو» در شاکله شهری سیه ناست. با توجه به ساخت کاخ شهرداری در قسمت جنوبی میدان و جهت گیری میدان به سمت این بنا، مشخص می شود که شکل گیری آن حتی در دوران گوتیک زمانی اتفاق می افتد که نظام سرمایه داری بر جامعه قرون وسطی حکمفرما شده و این امر سبب شکل گیری جامعه کمون و ساخت کاخ های شهرداری در جهت حمایت از حکومت های مردم سالار می شود. روش تحقیق در مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات آن به صورت مشاهده و استفاده از اسناد کتابخانه ای است.
گزارش کتاب فلسفه و تمدن در قرون وسطی
حوزه های تخصصی:
علیّتِ شبه اُکازیونالیستی در فلسفه ی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث کلیدی در فلسفه ی دکارت که امروزه نیز در میان پژوهشگران فلسفه ی مدرن و قرون وسطیٰ ، از اهمیت بالایی برخوردار است ، رویکرد دکارت در خصوص ارتباط علت و معلولی پدیده ها و رویدادهای مختلف است. دکارت برای ارتباط علّی میان نفس و بدن ، رویکردی اُکازیونالیستی یا همان رویکرد مبتنی بر اصالت علل موقعی، اتخاذ کرده است که بر مبنای این رویکرد، علتِ نهایی ، خداوند است ، اما پرسش اصلی جستار حاضر این است که آیا دکارت ، همه ی ارتباطات علت و معلولی میان پدیده ها - چه مادی و چه فرامادی - را اکازیونالیستی تبیین می کند و آیا اساساً می توان دکارت را بنیان گذار اصلیِ اکازیونالیسم در فلسفه دانست یا این که ریشه های علیّت اکازیونالیستی را باید در آثار و افکار متفکران قرون وسطیٰ جست وجو کرد؟ از این رو ، در این جستار تلاش خواهیم کرد تا با توجه به آثار مختلف دکارت و نیز با توجه به دیدگاه های برخی متفکران قرون وسطیٰ در خصوص علیّت ، نشان دهیم که دکارت را در بهترین حالت ، می توان طرفدار نظریه یا رویکردی شبهِ اکازیونالیستی در خصوص علیّت دانست که بر اساس آن ، چنین نیست که علل فیزیکی و طبیعی در رویدادهای مختلف ، تأثیرگذار نباشند، بلکه - به زعمِ دکارت - در کنار علیّت خداوند ، می توان از تأثیرگذاری علل طبیعی نیز سخن گفت.