مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
انسان
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، مسئله کرامت مندی انسان در اندیشه سیاسی دو اندیشمند بزرگ غرب و اسلام واکاوی شده و این مهم در قالب سه نظریة انسان گرایانه، افزوده و انسانیت بالقوه صورت گرفته است. پرسش اصلی این است که: مبنای کرامت مندی انسان چیست؟ در کنار این مسئله، پرسش های دیگری مطرح شد؛ همچون اینکه: آیا امکان سلب کرامت از انسان وجود دارد و اگر این امکان هست، با چه توجیهی؟ پاسخی که در قالب فرضیه به این پرسش داده شد، این است که کانت با نگاهی انسان گرایانه امکان سلب کرامت را از انسان منتفی می داند و علامه جعفری با نگاهی دین مدارانه انسان را خلیفه خدا برمی شمارد که در قبال جایگاه خود وظایفی دارد و در صورت نقض این وظایف، کرامتش نیز به دست خودش از او سلب می شود. این پژوهش بر اساس روش توصیفی تحلیلی ابتدا اندیشه های این دو اندیشمند را تشریح و سپس آنها را در قالب موردنظر تحلیل کرده است.
ساختار اسطوره و زبان، ساختار خویشاوندی و زبان در مردم شناسی ساختاری کلود لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلود لوی استروس (1908- 2009 م) قوم شناس و انسان شناس فرانسوی و از نظریه پردازان انسان شناسی، به عنوان «پدر انسان شناسی نو» شناخته شده است. او در میان انسان شناسان و پژوهندگان به خاطر نظریه ساختارگرایی و همچنین روش ویژه اش در اثبات این نظریه در حوزه انسان شناسی شهرت یافته است. او را بزرگ ترین نماینده مکتب ساختارگرایی می دانند. مهم ترین مطالعات وی، بررسی «ساختار ابتدایی خویشاوندی»، «ساختار اسطوره» و ارائه نظریات ارزشمندی در این زمینه ها است. در این مقاله چگونگی تقسیم «اسطوره ها» و «پیوندهای خویشاوندی» به واحدهای تشکیل دهنده آن نشان داده شده است تا جدیدبودن آن ها را نشان دهد. این مقاله درنظر دارد به تعریف وی از ساختارگرایی، ساختار اسطوره، ساختارهای ابتدایی خویشاوندی، کارکرد و رابطه آن ها با علم زبان شناسی بپردازد و نقطه جدایی او با دیگر نظریه پردازان حیطه زبان شناسی و مردم شناسی همچون سوسور، یاکبسون، فروید را مشخص کند. در این جستار نشان داده شده که مطالعات وی در زمینه «ساختار» منجربه درک چه مسائلی درباره انسان شده است.
بررسی دیدگاه ابن میمون درباره نقش عقل و شرع در استکمال انسان، بر مبنای رویکرد صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن میمون آندلسی ""عقل"" را مهمترین ممیّزه انسان از سایر حیوانات و نعمتی از جانب خداوند برای بشر می داند که مهمترین عامل پیونددهنده بین او و حق تعالی می باشد. به باور این متفکر، میزان بهره گیری از این گوهر است که مراتب افراد در قرب نسبت به باریتعالی را تعیین نموده و بهره گیری ازعقل و علم در عرصه اجتماعی را نیز موجب رشد جامعه و تعاملات حسنه در میان مردم می داند. ابن میمون به عنوان یک خاخام برجسته یهودی ، پیروی ازفرامین شریعت حضرت موسی که مطابقت با موازین خرد و حکمت دارد را راهی می داند که می تواند انسان را به کمالات مادی و معنوی نائل نموده و زمینه شکوفایی عقلی و خُلقی جامعه را فراهم آورد. در همین راستا وی مراتبی را برای سیر تکاملی انسان برشمرده و معتقد است که صرفاً وصول به مرتبه پایانی که دربرگیرنده معرفت به حقایق و خصوصاً معرفت به خداوند و افعال اوست می تواند سعادت حقیقی را برای انسان فراهم آورد. با این حال به عقیده ابن میمون، هیچ یک از این محاسن نمی تواند توجه کننده قول به محوریّت انسان در میان مخلوقات و اینکه او غایت خلقت است ، محسوب گردد.
اسلام سیاسی انقلاب اسلامی و جهان عاری از خشونت
حوزه های تخصصی:
امام خمینی ( ره )با تأکید بر اصل «پیوستگی دین و سیاست»، توانست انقلابی را در ایران رهبری نماید و به ثمر رساند که نه تنها بساط استبداد و ستم رژیم شاهنشاهی را درهم پیچید، بلکه برای خود، نمادی از مقاومت هویتی و فرهنگی نیز برجای گذاشت. از آنجا که مهم ترین ویژگی اسلام موردنظر بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران «سیاسی بودن» آن است، بنابراین اسلام مطلوب انقلاب اسلامی که در عمل به کارگرفته شده و به حاکمیت دست یافته است، «اسلام سیاسی» است. با وجود این، رویکرد سیاسی به اسلام منحصر به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران نیست. در دهه های اخیر ما شاهد انواع متفاوتی از اسلام سیاسی هستیم: «اس لام سیاس ی لیب رال ترکی ه»، «اس لام سیاس ی محافظه کار عربستان سعودی» (وهابی)، «اسلام سیاسی بنیادگرای پاکستان و افغانستان» (طالبانی)، «اسلام سیاس ی اقتصادی مالزی» و «اسلام سیاسی وحشت آفرین داعش». به رغم صفت مشترک «سیاسی» در تمام انواع اسلام برشمرده، سیره ی نظری و عملی اسلام سیاسی انقلاب اسلامی در مقایسه با انواع دیگر اسلام سیاسی، کاملاً متفاوت است. از میان انواع تفاوت ها، مقوله ی «خشونت» از برجستگی و اهمیّت بیشتری برخوردار است. در حالی که در اسلام سیاسی سلفی - وهابی، طالبانی و بویژه داعشی، انواع خشونت پنهان و آشکار و حتی «وحشت» دیده می شود، اسلام سیاسی انقلاب اسلامی مبتنی بر مؤلفه ها و شاخصه هایی است که دامنش را از خشونت پاک نگه می دارد. با توجه به ملاحظات بالا، مدّعای اصلی این مقاله آن است که «اسلام سیاسی انقلاب اسلامی به سبب بهره مندی از عناصر و مؤلفه های فرهنگی و کلامی چون منطق گرایی و عقلانیت و خردورزی، «کرامت پروری و شرافت دوستی» و «تساهل و تسامح» نه تنها خشونت نامعقول و روش های غیرانسانی خشن را برنمی تابد و آن را نفی می کند، بلکه حتی برای دستیابی به جهان عاری از خشونت نیز می کوشد.» برای ارزیابی این مدّعا، تلاش شده است با استفاده از روش کتابخانه ای و بهره گیری از منابع معتبر، داده های مناسب جمع آوری و سپس توصیف و تحلیل شوند. از این رو، پژوهش حاضر از نوع «توصیفی- تحلیلی» با رویکرد اسنادی و مقایسه ای است. روش کار نیز بدین ترتیب خواهد بود که پس از بیان مقدمه و تعریف خشونت و انواع آن، دیدگاه های نظری مربوط به ریشه های خشونت بررسی شده، عوامل بازدارنده ی آن در اسلام سیاسی انقلاب اسلامی مشخص و ارزیابی می گردد و در انتها نیز نقش اسلام مذکور در زمینه و بسترسازی جهان عاری از خشونت تشریح می شود.
بررسی تأثیر نشانه ها و نمودهای انسان بر اقبال بنای تاج محل نزد مخاطبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان بناهای تاریخی هند، تاج محل شهرت قابل توجهی دارد و با وجود قرارگرفتن در رده بندی هنر اسلامی بخاطر برخی خصیصه هایِ کمتر بحث شده، مورد توجه مخاطبان غیرمسلمان نیز بوده است. این نوشتار به روش تاریخی و توصیفی به بررسی این خصیصه ها با هدف ارائه خوانشی دقیق تر از این اثر می پردازد. وجود فرم های معنادار در کنار انگیزه برپایی بنا که بزرگداشت شأن یک انسان است، نمود انسان به مثابه عالم صغیر را مطرح می کند که چیستی و چگونگی آنها مورد بحث می باشد. به منظور شناخت این نمودها، ابتدا مفهوم عالم صغیر در فرهنگ های گوناگون به روش قیاسی و تطبیقی و مفاهیم مرتبط به آن همچون مرگ و نوزایی، در فرم ها پنهان و آشکار و تزیینات بنا تحلیل شد. جمع بندی یافته ها نشان داد که این فرم های معنادار، از یک سو معیارهای فرهنگ هندو و رنسانس را تحقق بخشیده و همچنین قواعد هنر اسلامی را از طریق فرم های تجریدی و نیمه پنهان برآورده نموده اند. بنابراین مخاطبان، با هر رویکرد مذهبی و هر ذائقه، اعم از سنتی و نو، با بنا ارتباط برقرار می کنند و سهم این ارتباط همه جانبه در اقبال نهایی تاج محل در جلب طیف گسترده مخاطبان قابل چشم پوشی نیست.
رابطه بین انسان و خدا از نگاه مارتین بوبر
حوزه های تخصصی:
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری، نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجهه ای میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه با دیگری می کند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه اساسی است که انسان می تواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه «من-تو» است که رابطه ای دوسویه و بی قید و شرط است و دیگری رابطه «من-آن» است که متضمن صورتی از بهره مندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه-هایی که انسان با آنها رابطه برقرار می سازد نمی شود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه میان اشخاص «من- تو» و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء «من-آن» قلمداد شود، بلکه اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه «من- تو» می تواند بین انسان با هر چیز دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها، رابطه میان انسان با خداوند برقرار می شود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من-تو را ارجح از رابطه من-آن می داند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من-آن نیست، اما ماندن در این رابطه (من-آن) به دور شدن از خود منتهی می گردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من-تو می توان به «تو»ی ابدی (خدا) نائل شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان نپرداخته اند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با «تو»ی ابدی، که همان خداوند است می داند؛ رابطه ای که هرگز به «من-آن» بدل نمی شود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفته اند، هرچند مدل من - توی مارتین بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی الگویی با چنین مضمونی یافت می شود، هرچند از حیث زمانی قرن ها پیش تر از مارتین بوبر مطرح گشته است، اما چه بسا کامل تر و کاربردی تر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و اندیشمندان اسلامی). برای مثال می توان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را می توان «من-من» نهاد، مراتب متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی «من-تو»ی بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر می رسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
بررسی مقایسه ای «انسان شناسی» از دیدگاه قرآن و اومانیسم
حوزه های تخصصی:
نگاهی به تاریخ نشان می دهد که انسان تلاش های فراوانی برای دستیابی به سعادت انجام داده است، بطوری که مکاتب مختلف فکری و فلسفی و اخلاقی برای سامان دادن به گرفتاری انسان و ارائه راهکارهایی جهت سعادت انسان شکل گرفته است. اومانیسم مکتبی که در آن بر ارزش انسان در مقابل ارزش های مادی و حتی ارزش های دینی و غیر مادی تاکیده نموده است و تلاش می کند سعادت انسان را با تکیه بر خود او تامین نماید. برخلاف رویکرد اومانیستی، دین اسلام دین کاملی است و تمام مراتب و نیازهای واقعی انسان را مشاهده و براساس آن، شرافت انسانی را رعایت کرده است و انسان را خلیفه خدا بر روی زمین می داند. لذا اسلام برای انسان ارزش والایی قایل است در حالی که در رویکرد اومانیست، انسان محوریش به انکار خدا می انجامد. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده است و در صدد توصیف و تحلیل گزارش گونه از وجه تمایز و وجه تشابه مبانی انسان شناسی در قرآن با مبانی اومانیسم در غرب بوده است.
مبانى فکرى و اعتقادى حافظ شیرازى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، حتى مطابق برخى نقل هاى تاریخى، در روزگار خواجه حافظ شیرازى، کسانى بوده اند که بنا بر اغراض گوناگون و با استناد به برخى ابیات ایهام آفرین، دردانه شیرین سخن شیراز قرن هشتم را، بیگانه از اصول اعتقادى اسلام و کفرگو و کافرکیش معرفى کنند. این پژوهش درصدد است که با استخراج مبانى فکرى خواجه حافظ شیرازى از تنها منبع به یادگارمانده از او، یعنى دیوان اشعارش، پاسخى درخور براى این پرسش اساسى بیابد که به راستى رویکرد اعتقادى مرد فرد غزل ایران زمین، رویکردى الهى است و او را باید معتکف قبله اهل ایمان به شمار آورد و یا اینکه حق به جانب کسانى است که قباى ژنده الحاد را بر قامت نابغه شیراز، تراز مى دانند و او را همصدا با ساکنان قبیله تاریکى مى شناسند و مى شناسانند؟ آنچه که حاصل آمد، شواهد روشن دلبستگى عمیق و بى پیرایه حافظ شیرازى به اصول و مبانى فکرى و اعتقادى اسلام در قلمروهاى هستى شناسى، انسان شناسى و فرجام شناسى است.
میانه آرى و نه وجود و فطرت از منظر ابن عربى[1](مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعى دارد مفهوم کلیدى فطرت را با توجه به مبانى هستى شناختى، انسان شناختى و دین شناختى عرفان ابن عربى تحلیل و بررسى کند. از این منظر، تمامى حقایقْ تجلیات وجود واحدِ بسیط اند و ازاین رو، وجود در همه مواطن حضور دارد، هرچند در همه آنها با تمامى صفات خود ظهور نداشته باشد. اما انسان، حقیقتى متفاوت از همه حقایق است. مبتنى بر اندیشه دینى، انسان بر صورت خداوند خلق شده است؛ براین اساس، توان تجلى وجود را بتمامه دارد. و ازآنجاکه وجود عین علم و آگاهى است، توان تجربه وجود با تمام صفات را نیز دارد. این وجود و آگاهى در تمامى آدمیان به قوه و اندماج حضور دارد و به این حضور و آگاهى اجمالى، فطرت اطلاق مى شود. هدف خلقت آدمى آن است که این امر اجمالى را در خود هرچه بیشتر به فعلیت تبدیل کند. از دیدگاه مؤلف، این امر صرفا از طریق «عبودیت» یعنى تسلیم محض بودن به اراده خداوند محقق مى شود که تعبیرى است از فناى از غیر حق و بقاى به حق و این حق دقیقا همان وجود است که خود را در عبد متجلى کرده است.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
تأمّلات تطبیقیِ امکان های اجتماعی در رهیافت های فطرت گرا و سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی- قیاسی، در صدد بررسی این موضوع برخواهد آمد که آیا مبانی فطرت، پاسخگوی ""شدنِ"" آدمی هستند و می توانند تحولات و دگرگونی های جهان معاصر را تبیین نماید یا اینکه استعدادهای وجودی و آموزه های مستخرج از فطرت به دلیل ناکارآمدی در تبیین وضع انسان و جهان، این ظرفیت وجودی و آموزه های فطرت گرا، در اندازه معنویتِ غیر سازنده به حاشیه رانده شده و به منظور سامان دادن زندگی اینجهانی و انسانی باید به معارف و پارادایمی دیگر از قبیل سکولاریسم توسل جوییم. در همین راستا ابتدا به تعریف مفهوم فطرت خواهیم پرداخت و چگونگی مواجهه ی این مفهوم با جهان واقع را از نظر خواهیم گذراند، پس از آن سکولاریسم را نیز مورد بررسی قرار داده و نوع تعریف و تبیین انسان، در این طیف از معرفت و چگونگی سامان مند شدن حیات انسان در آن، از نظر خواهد گذشت. در این مقاله، مشخصه های اصلی و مدعیات محوری معرفت مبتنی بر امر سکولار بررسی شده است سپس این مشخصه ها و مدعیات را با امکانات مادی اندیشه ی فطرت محور، مقایسه کرده ایم.
مبانی انسان شناختی؛ دوساحتی بودن، اصالت نفس و اختیار و نقش آن در دانش روان شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی مبانی انسان شناختی روان شناسی اسلامی و چگونگی تأثیر آن بر اهداف، روش، نظریه پردازی و رویکردها در حوزه های گوناگون این دانش می باشد. روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی است. ابتدا با مراجعه به منابع اسلامی به شناسایی مفاهیم اساسی و گزاره هایی پرداخته که انسان و ویژگی های او را توصیف کرده، سپس با استفاده از دلایل عقلی، قرآنی و شواهد تجربی، ویژگی های اساسی درباره انسان را مورد شناسایی قرار داده است. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که انسان موجودی دوساحتی، دارای روح مجرد، و برخوردار از قدرت اختیار می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که پیش فرض های اساسی مربوط به ماهیت انسان عبارتند از: اندیشه ورزی، منطقی، دارای اراده آزاد، تأثیرپذیر، شناخت پذیر. همچنین مبانی انسان شناختی نقش تعیین کننده ای در پژوهش های روان شناختی، جهت شناسایی ماهیت و ابعاد انسان داشته، و حتی روش پژوهشگر در انجام تحقیق را مشخص می کنند.
بررسی تطبیقی آزادی از دیدگاه شهید مطهری و ژان پل سارتر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
آزادی از مهم ترین ارزش های انسانی است که همواره مورد بحث و مناقشه اندیشمندان بوده است. شهید مطهری از جمله مهم ترین متفکّران مسلمان در دوره معاصر می باشد که اندیشه او نقش بسیاری در شکل گیری فرهنگ اسلامی معاصر داشته است. از سوی دیگر، ژان پل سارتر نیز از جمله متفکّران اگزیستانسیالیست معاصر می باشد که آثار او در زمینه های فکری بسیار اثرگذار بوده است. با توجّه به اینکه هر دو متفکّر علاقه زیادی به طرح و بررسی مسائل مربوط به وجود انسانی دارند، این پرسش مطرح می گردد که آنان چه دیدگاهی درباره «آزادی» دارند؟ و در دیدگاه آنها چه وجوه اشتراک و وجوه اختلافی می توان یافت؟ در این تحقیق، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و براساس متون وآثار شهید مطهری و سارتر، به مقایسه و تطبیق نظریات آن دو پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق، به نظر می رسد برخی وجوه اشتراک میان دیدگاه این دو متفکّر وجود دارد، مانند ارزشمند بودن آزادی و مسئولیت آوربودن آزادی. اما اختلاف مبنایی زیادی نیز میان آن دو وجود دارد. برای نمونه، به نظر ژان پل سارتر، آزادی تنها ارزش انسانی و کمال ذاتی انسان است که با وجود خداوند و وجود ارزش های دیگر در تضاد است. چنین نگرشی به آزادی انسان را از حقیقت خویش و مبدأ و معاد جدا و او را، بدون اتکا به هیچ اصل و قانونی، همه کاره خود معرفی می کند. اما آزادی مطرح در کلام استاد مطهری فقط با نگاه به علت فاعلی و غایی انسان معنا می یابد. در دیدگاه وی، هر تعلقی ضد آزادی است، مگر تعلق و وابستگی به خداوند متعال، که تعلق به او عین آزادی است و جز با وابستگی و اعتقاد به خداوند آزادی حقیقی حاصل نمی شود. ایشان تمام هستی را در طول وجود خداوند می بیند و پایه و اساس ارزش هایی مانند آزادی و عدالت را خداشناسی می داند و انسانیت و ارزش های او را بدون شناخت خداوند بی معنا و بی مفهوم می داند.
صدرالمتألهین و ذاتمندی انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا انسان ها ماهیتی ثابت و مشترک دارند یا اینکه هر کدام از آنها از ابتدا یا در ادامه زندگی، ماهیتی متفاوت می یابند؟ مقاله حاضر، پاسخ این پرسش را در میان آرای صدرالمتألهین جستجو می کند. در حکمت متعالیه، انسان ها افزون بر برخی تفاوت های پیشینی، در ادامه زندگی، تفاوت های اساسیِ پسینی می یابند و ماهیت های متفاوت از هم رقم می زنند؛ ولی این امر، منافاتی با اشتراکاتِ ذاتیِ بالقوه و بالفعل آنها ندارد. ازجمله مشترکاتِ ذاتیِ انسان ها، فطرت توحیدی است و همه انسان ها با وجود تفاوت هایِ گاه جدی، از فطرت توحیدی برخوردارند. در همین راستا می توان آموزه ها و توصیه های فرازمانی و فرامکانی داشت.
ویژگی های حیات معقول به عنوان هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه علامه محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
غایت انگاری و آینده نگری به عنوان امری فطری، همواره انسان را به پژوهش در کشف اسرار و رموز پدیده های عالم، نظام هستی و وجود خود وادار کرده است. اگر پرسشگری در ساختار ذهن انسان نبود و اگر ذهن انسان، در طلب هدف و غایت نبود، گره از هیچ مشکلی در سراسر عالم انسانی گشوده نمی شد. علامه جعفری با ارائه الگوی «حیات معقول» به عنوان هدف متعالی جامعه بشری، فلسفه هستی انسان را، انتقال از حیات معمول به حیات معقول می داند. حیات معقول، حیات آگاهانه ای است که نیروها و فعالیت های جبری و جبرنمای حیات طبیعی را با برخورداری از آزادی اختیار، در مسیر اهداف تکاملی نسبی تنظیم می کند و شخصیت انسانی را که به تدریج در این گذرگاه ساخته می شود، وارد هدف اعلای حیات خواهد کرد. این هدف متعالی، شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است. جلوه عالی حقیقت رو به کمال، حیات آگاه نسبت به حقایق والای هستی، رهیدن از دام کمیت ها و ورود به آستانه ابدیت از ویژگی های حیات معقول هستند. هدف این نوشته، تحلیل هدف متعالی انسان و راه های وصول به آن در اندیشه این متفکر است.
گذر از متافیزیک / عباسعلى امیرى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای متافیزیک باوری معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
هایدگر معتقد است افلاطون با نظریه مُثُل و روى گردانى از حقیقت به صدق، سنگ بنایى را گذاشت که بر تمام تاریخ متافیزیک تأثیر داشت. تفکیک میان فاعل شناسا و متعلق شناسایى در فلسفه پس از افلاطون ادامه یافت و در فلسفه دکارت به نقطه اوج خود رسید. سوبژکتیویته حاصل از چنین تمایزى، سیطره اى تام و تمام بر انسان داشت و او را از جایگاه خود کنار زد و به ظهور تکنولوژى و علم جدید انجامید و بى خانمانى را براى انسان معاصر به ارمغان آورد. هایدگر راه رهایى از سیطره سوبژکتیویته را بازگشت به دیدگاه فیلسوفان پیشاسقراطى مى داند و پرسش از هستى را در اولویت طرح فلسفى خود قرار مى دهد. از دیدگاه هایدگر تنها موجودى که مى تواند از هستى پرسش کند، دازاین است که با در جهان بودن در هستى غوطه ور است و مى تواند معناى آن را درک کند. طرح هایدگر به گونه اى است که فلسفه اسلامى را نیز دربر مى گیرد. ازاین روى پیش از هر گونه تطبیق و مقایسه میان این دو فلسفه، باید به نقدهاى بنیادین هایدگر بر متافیزیک توجه لازم و کافى مبذول داشت تا از هر گونه رهزنى شباهت ها و تمایزها دور مانیم.
سرچشمه های معرفت شناسی آنارشیستی فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست، نظریه آنارشیستی فایرابند درباره معرفت به اجمال معرفی می شود. در این بخش توضیح داده می شود که چرا او مخالف پوزیتیویزم منطقی و فلسفة علمِ پوپر، لاکاتوش و حتی کوهن است و معتقد است که علم از سایر سنت های شناختی برتر نیست. فایرابند تأکید می کند تنها اصل ابدی که می توانیم از فعالیت واقعی علم استخراج کنیم این است: ""هر چیزی امکان پذیر است"". در بخش نخست، تمهیداتی فراهم می شود تا معنای این جمله کلیدی در بخش سوم مقاله روشن شود. بخش نخست مقاله را باید نُمایی از اندیشه آنارشیستی فایرابند بدانیم. در بخش دوم که ایده اصلی مقاله در آن طرح شده است، توضیح داده می شود که نظریه آنارشیستی فایرابند از نوع نگاه او به «هستی»، «انسان» و «نظریه» برمی خیزد. سه مقوله ای که ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند: انسان نظریه را می سازد تا به واسطه آن هستی را بفهمد. قسمت دوم مقاله که پس پردة نظریة آنارشیستی فایرابند را شرح می دهد، نشانگر این است که سرچشمه های فلسفه او چندان هم آنارشیستی نیست. در قسمت پایانی مقاله، به برخی از مهم ترین پیامدهای اندیشه فایرابند می پردازیم: از جمله «اصل کثرت و پایداری»، «جامعه آزاد» و «تفاوت متفکر احترام برانگیز و دون».
مطالعه تطبیقی آثار انسان شناختی سوبژکتیویسم و وجود تعلقی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
با تأمل در فلسفه ملاصدرا می توان دریافت که انسان موجودی است دارای استعدادهای نامحدود که با به فعلیت رسیدن در این عالم معنا پیدا می کند و چون به عنوان موجودی محدود تعلق وجودی به وجود لایتناهی دارد، تلاش می کند وجود خود را تحقق و معنا بخشد. لذا باتوجه به وجود تعلقی انسان و نقش عالم در معنا بخشی به وجود او، می توان به نسبت انسان با عالم و حرکت به سوی حق تعالی که غایت همه حرکت های اوست، پی برد. اما وقتی دکارت «من» را در جایگاه «سوژه» و عالم را به عنوان«ابژه» در برابر آن بنا نهاد، «سوبژکتیویسم» و تقابل بین انسان با عالم به عنوان یکی از مهم ترین آثار آن در فلسفه غرب پدید آمد. در این مقاله هدف تبیین نسبت انسان و عالم است با التفات به حیثیت وجود تعلقی او در فلسفه صدرایی در مقابل ثنویت انسان و عالم که از آثار اجتناب ناپذیر «سوبژکتیویسم» است و بالاخره رسیدن به اینکه تعلق و وابستگی انسان به خداوند در حرکت جوهری و به تبع آن فقر جوهری است که انسان صدرایی را از سوبژکتیویسم و هر نوع تفکر خودبنیادی امتیاز می بخشد.
بازشناسی انسان و اسطوره در عصر حاضر
اسطوره خبر از آغازی بی انتهاست که از حقیقت آفرینش سخن باز می گوید حقیقتی که به راستی ژرف، پیچیده و کهن است. بسیاری از محققین همانند الیاده یا باستید تاکنون نتوانسته اند تعریف جامع و کاملی ارائه دهند. تعریفی که بتواند جامع الشرایط و کامل باشد. اما نفوذ اسطوره را می توان در جای جای زندگی انسان سنتی دید بطوریکه بقایای این ذهنیت کهن و بدوی را می توان در عصر نوین نیز یافت چراکه انسان نوین همان عصیان گر تکنومدار و همان پرومته ای است که برای شناخت بیشتر عصیان می کند و احساسات خود را در جهت تبلور آگاهی بیشتر به کار می برد. در بسیاری از آثار متفکرین مثل سارتر به راحتی می توان ردپای تحمیل اسطوره ای را دید. کل خمیرمایه و مورفولوژی داستان براساس اساطیر شکل یافته و تدوین گشته است که بنحوی عصیان نویسنده بر اوضاع دوران معاصر خویش را مرقوم می سازد. این مقاله در چارچوب تحلیل و توصیف بنا گشته است و روش گردآوری اطلاعات و مفاهیم نگاشته شده به صورت اسنادی و کتابخانه ای و اینترنتی بوده، تا بتوانیم بازشناسی دیگری در حاشیه مفهوم اسطوره پردازی بدست آوریم.
تأثیرپذیری جهان شناسی اسماعیلیه از زروانیه
حوزه های تخصصی:
آیین زروانی یکی از مکتب های فکری ایران باستان است که بسیاری از باورهای آن در اسماعیلیه بازتاب یافته است. پیروان زروانیه عقیده دارند که از ابتدا تا انتهای عالم همه چیز به خواست زروان خدای زمان اتفاق می افتد و همه موجودات فقط به راهی می روند که از پیش ما معین شده است. زروان یا ایزد زمان، آیین کهن ایرانی است که مفاهیم توجه برانگیزی در پیدایش هستی و پایان آن، منشأ عالم، زمان و وضع انسان در هستی و ... در آن بیان شده است؛ مسائلی که در فلسفه و اندیشه سیاسی هم همواره مطرح بوده است. این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده، در ابتدا بعد از بررسی آئین های زروانیه و اسماعیلیه به تأثیرپذیری جهان شناسی اسماعیلیه از زروانیه پرداخته و نتیجه می گیرد که جهان شناسی اسماعیلیه متأثر جهان شناسی از زروانی است.