مطالب مرتبط با کلیدواژه

بوبر


۱.

فلسفه و شرایط گفتگو از چشم انداز مولوی با نگاهی تطبیقی به آراء باختین و بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مولوی گفتگو باختین عنصر جامعه شناختی ارتباطی تعاملی عنصر زبان شناختی بوبر اتصال منطق گفتگویی جهان رابطه ها نطق باطنی کلام نفسی و کلام لفظی خیال اندیشه جذب کشش

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه درباره فلسفه
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات رابطه تصوف و عرفان با علوم دیگر
تعداد بازدید : ۴۲۹۸ تعداد دانلود : ۱۶۶۸
این گفتار با بر شمردن دو عنصر زبان شناختی و جامعه شناختی در هر گفتگو بر اصالت ضرورت و اهمیت عنصر جامعه شناختی به عنوان یکی از ارکان و پایه های اساسی برقراری گفتگو تاکید می ورزد از نظرمولوی اساس گفتگو بر بنیاد کنش ارتباطی میان طرفین گفتگو و برقراری رابطه دو جانبه میان گوینده (نویسنده) و شنونده (خواننده) بنا شده است وی از این ارتباط دو جانبه و سویه جامعه شناختی سخن با تعبیر اتصال جذب و کشش یاد کرده است از این منظر حضور مخاطب یا شنونده یا خواننده جهت برقراری ارتباط کلامی ضروری نیست همچنین سخن گفتن ملفوظ یا خاموشی نیز تاثیر در برقراری این تعامل کلامی نخواهد داشت در همین راستا قابل ذرک است که مولوی جاذبه کشش و اتصال یاد شده را به معنای هر نوع پیوند و ارتباط و چالش در نظر گرفته است از این رو روابطی که بر مبنای تضاد تناقض و اختلاف پی ریزی شده همچون دوستی دشمنی عشق و تنفر از آن جهت که متضممن نوعی رابطه و تعامل است و بدون وجود دیگری در کنار یا در برابر و یا در تقابل با من تحقق نمی یابد در همین قلمرو طرح شدنی است در ادامه عنصر جامعه شناختی گفتگو را با نگاهی تطبیقی به منطق گفتگویی میخائیل باختین و جهان رابطه های مارتین بوبر پی می گیریم تاکید این دو اندیشور بر سرشت اجتماعی و بیناذهنی زبان همچنین اشاره به تعریف مفهوم مفهوم و سطوح متعدد و اشکال گوناگون گفتگو از نگاه باختین در این گفتارمورد مطالعه قرار می گیرد مباحث یاد شده در این گفتار این نتیجه را به دست می دهد که آنجا که عنصر جامعه شناختی و کنش تعاملی موجود باشد از آن رو که معنا و مفهوم در فاصله دو افق در جریان و در انتقال است چه عنصرزبان شناختی موجود باشد و چه موجود نباشد گفتگو آگاهانه یا ناآگاهانه به عمد یا به سهو برقرار شده است.
۲.

رابطه بین انسان و خدا از نگاه مارتین بوبر

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: خدا انسان مولانا رابطه بوبر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۰۴ تعداد دانلود : ۸۵۰
مارتین بوبر فیلسوف بزرگ آلمانی معاصر بسبب نظریه خاص او در باب رابطه آدمی با دیگری، نامبردار و مورد توجه اندیشمندان است. از نظر بوبر هر زندگی واقعی مواجهه است، مواجهه ای میان انسان و دیگری. در این مواجهه، فرد با حفظ وجود مستقل خویش، مبادرت به ایجاد رابطه با دیگری می کند اما اینگونه نیست که در دیگری مستحیل شود. بوبر قائل به دو نوع رابطه اساسی است که انسان می تواند با جهان پیرامون خود داشته باشد، یکی رابطه «من-تو» است که رابطه ای دوسویه و بی قید و شرط است و دیگری رابطه «من-آن» است که متضمن صورتی از بهره مندی و تسلط است. البته از نظر مارتین بوبر، اختلاف این دو حوزه مربوط به ماهیت ابژه-هایی که انسان با آنها رابطه برقرار می سازد نمی شود، بنابراین چنین نیست که هرگونه رابطه میان اشخاص «من- تو» و هرگونه رابطه با حیوانات و اشیاء «من-آن» قلمداد شود، بلکه اختلاف میان آن دو، به نفس رابطه مربوط است. رابطه «من- تو» می تواند بین انسان با هر چیز دیگری رخ دهد مانند انسان، حیوان، گیاه و یا با یک شیء یا اثری هنری، و با فراتر رفتن از آنها، رابطه میان انسان با خداوند برقرار می شود. بنابراین رویکرد انسان به جهان، از این حیث که کدام یک از این دو رابطه را در نظر داشته باشد، متفاوت است. بوبر رابطه من-تو را ارجح از رابطه من-آن می داند اگرچه در عالم خاکی گریزی از رابطه من-آن نیست، اما ماندن در این رابطه (من-آن) به دور شدن از خود منتهی می گردد. به نظر فیلسوف والاترین مرتبه رابطه، برقراری ارتباط میان انسان و خداوند است که از طریق رابطه من-تو می توان به «تو»ی ابدی (خدا) نائل شد. بحث از این موضوع در زبان فارسی کاملا بدیع است و پیش از این به شکل جدی بدان نپرداخته اند. بنابراین مارتین بوبر والاترین نوع رابطه را رابطه با «تو»ی ابدی، که همان خداوند است می داند؛ رابطه ای که هرگز به «من-آن» بدل نمی شود. تلقی بوبر در باب رابطه، منجر به الگویی شده که بسیاری از اندیشمندان از آن تاثیر پذیرفته اند، هرچند مدل من - توی مارتین بوبر قابل استفاده در تفکرات شرقی است، اما شایان ذکر است که در سنت شرقی-اسلامی الگویی با چنین مضمونی یافت می شود، هرچند از حیث زمانی قرن ها پیش تر از مارتین بوبر مطرح گشته است، اما چه بسا کامل تر و کاربردی تر باشد (به ویژه جهت استفاده متفکران و اندیشمندان اسلامی). برای مثال می توان نمونه جامعی از بحث رابطه میان انسان و خدا را در آثار مولانا جلاالدین بلخی یافت. در این الگو، که نام آن را می توان «من-من» نهاد، مراتب متفاوتی از رابطه را جهت برقراری رابطه با خداوند ذکر نموده است، هرچند الگوی «من-تو»ی بوبر ارزشمند و کاربردی است، اما به نظر می رسد در مقام قیاس الگوی مولانا موثرتر واقع گردد.
۳.

بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفتگویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حافظ خدا بوبر رابطه من- تویی رابطه من - آنی همسخنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸۷ تعداد دانلود : ۸۹۹
یکی از دستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه ، فلسفه و کلام ، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را ازرابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی ، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق تبدیل می شود و صمیمی ترین و ناب ترین گفتگوها در قالب رابطه من و تویی بازتاب می یابد. اما در این میان ، پاره ای از عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد پیش می رود و انسان در برابر خدا جز تسلیم و رضا چاره ای نمی بیند ؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی ، بی پروایی ، من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال طرفین گفتگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گفتگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ در مقام دوست با خداوند وارد گفتگو می شود ؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف به خداوند ، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت ، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار ، به تحلیل بیشتر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفتگویی در اشعار حافظ می پردازد .
۴.

بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفت وگویی

کلیدواژه‌ها: حافظ خدا بوبر رابطه ی من - تویی رابطه من - آنی همسخنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵۱ تعداد دانلود : ۶۲۶
یکی ازدستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه، فلسفه و کلام، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را از رابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق، تبدیل می کند و صمیمی ترین و ناب ترین گفت وگوها در قالب رابطه ی من و تویی بازتاب می یابد ؛ اما در این میان، برخی عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که در آن، رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد و تسلیم و رضا در برابر خداوند پیش می رود؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی، بی پروایی و من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال دو طرف گفت وگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گف وگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ با خداوند در مقام دوست وارد گفت وگو می شود؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف، با خداوند، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار، به تحلیل بیش تر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفت وگویی در اشعار حافظ پرداخته است..
۵.

بررسی حضور «دیگری» و «معنای زندگی» در آثار و اندیشه های مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۴۴ تعداد دانلود : ۱۶۸
جهت گیری هستی شناختی مبنی بر روی آوردن به «دیگری» برای مارتین بوبر، نوعی شیوه زندگی است که آثار و افکار خود را بر آن بنیان نهاده است. وی به عنوان فیلسوف گفتگو با طرح ارتباط «من-آن» و «من-تو» دو رویکرد اساسی خود درباره «دیگری» را به وضوح تصویر و دست یابی به «معنای زندگی» را منوط به قرار گرفتن در ارتباط «من-تو» کرده است. بوبر معتقد است رابطه «من –تو» به عنوان ارتباطی «سوژه-سوژه» قابلیت ادراک عشق را داراست. عشق در این نگاه، اشتیاقی پرشور برای زندگی معنادار است که تنها از مسیر مواجهه و «گفتگو» با «دیگری» رخ می دهد. بنابراین ادراکی فراتر از خود و حاصل مشارکت با «دیگری» است. در نگاه بوبر، روابط واقعی مسیر فرد برای مواجهه ای راستین با «روح» یا «تو ابدی» و کشف معنای زندگی است و برای دستیابی به این معنا و رسیدن به ظرفیت کامل انسانی، حضور «دیگری» و جهان اطراف ضروری است. در نگرش او، بحران «بی معنایی» و «دیگری ستیزی» انسان معاصر تصویر کاملی از شر است؛ آنچه او تجربه آشوب می نامد برخاسته از عاملی است که انسان را به سوی این وضعیت سوق داده، و آن «بحران گفتگو» است. اندیشه بوبر میان «دیگری هراسی» و فقدان معنای زندگی از سویی و «ناگفتگو»، از سوی دیگر، ارتباط برقرار می کند. این مقاله ضمن تبیین «گفتگو» به عنوان رویکرد هستی شناختی بوبر به «دیگری»، در پی بررسی نقش «دیگری» و شرایط تحقق روابط اصیل برای کشف «معنای زندگی» است. نکته حائز اهمیت دیگر، جزئیات خاص آثار بوبر پیرامون ویژگی ها و مهارت روی آوردن به دیگری است که به جهت یابی گفتگو کمک می نماید.
۶.

نسبت «حضور دیگری» و «معناداری زندگی» در اندیشه ی ژان پل سارتر و مارتین بوبر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیگری کشف معنا جعل معنا معنای زندگی سارتر بوبر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۸ تعداد دانلود : ۲۰۰
ژان پل سارتر و مارتین بوبر هر دو به انسان، مسائل و اضطراب های وجودی او توجه کرده و درباره آن ها فلسفه ورزی نموده اند. ازجمله ی این مسائل، موضوع «دیگری» و «معنای زندگی» است. هدف پژوهش حاضر بررسی حضور «دیگری» و تأثیر آن در «معناداری» یا «بی معنایی» زندگی ازنظر این دو متفکر است. آراء سارتر در جایگاه یک اندیشمند خداناباور درباره «دیگری» در دو رویکرد ظاهر می شود؛ ابتدا دیدگاه افراطی او نسبت به «دیگری» که به حدی بدبینانه است که او را جهنم می نامد و ارتباط «من» با «دیگری» را مبتنی بر «ستیز» می داند. زندگی در این نگاه پوچ و بی معناست. سارتر در آراء متأخرش رویکردی اعتدالی پیدا می کند و معتقد است که باید به «جعل معنا» برای زندگی پرداخت و «دیگری» می تواند در این معنایابی نقش مؤثری داشته باشد. از طرفی، مارتین بوبر، اگزیستانسیالیستی الهی است که «دیگری» و «معنای زندگی» را در پیوندی عمیق با یکدیگر می بیند. در اندیشه ی او دستیابی به ارتباط اصیل و در پی آن کشف «معنای زندگی» تنها وقتی ممکن است که «تو»یی وجود داشته باشد. البته «تو» مراتبی دارد و بلندمرتبه ترین «تو»، «توی ابدی» است که در سایه ی «فیض» او، «معنای زندگی» کشف می شود.