مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
انسان
حوزه های تخصصی:
کرامت و ارجمندی انسان که در حقیقت اساسی ترین ساحت وجودی انسان را تشکیل می دهد، فصل مهمی از مباحث اندیشمندان دینی را به خود اختصاص داده است. منابع انسان شناسی برای انسان دو گونه کرامت برشمرده اند که عبارتند از کرامت و ارجمندی هستی شناختی و کرامت اکتسابی یا ارزش شناختی، بی گمان برخورداری انسان از کرامت بر مبانی و پایه های مهمی استوار است. اینک این پرسش مطرح است که انسان بر چه اساسی از کرامت هستی شناختی و ارزش شناختی برخوردار است. این نوشتار به تبیین مبانی هستی شناختی کرامت انسان در اندیشه صدرالمتألهین پرداخته و بر این باور است که انسان با برخورداری از اساسی ترین عطایا و مواهب الهی همچون عقلانیت و خردورزی و خلافت الهی و .. مبانی کرامت انسان را رقم زده است.
امنیت کرامت آمیز انسان؛ مبنایی شاخص در حقوق شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نگاه قرآن کریم توجه مردم و حکومت به کرامت ذاتی و اکتسابی آحاد افراد یک جامعه و رعایت مقتضیات آن، سبب می شود که هرگونه ظلم و تبعیض، و استبداد و اختناق در یک جامعه اسلامی رخت بربندد و با تعلیم و تربیت، اجتماعی، یکی از مؤلفه های اصلی تمدن بشری و سعادت انسانی، یعنی «امنیت دنیوی و اخروی» به مثابه شاخصه اصلی در حقوق شهروندی برقرار شود. در این تحقیق، اهمیت موضوع امنیت، از منظر کرامت بشر در اسلام و نیز ساز و کارهایی که از این رهگذر برای عینیت بخشیدن به آن منظور شده، مطمح نظر قرار می گیرد.
حفاظت از محیط زیست در اندیشه اسلامی
محیط زیست یک واحد متکثر متغیر است که تداوم زیست مادی انسان، وابستگی تام و تمام با بقای آن دارد. این مجموعه، به سبب ارتباط اتش با حیات انسان بعنوان نقطه کانونی مباحث مرتبط با هدایت، از جایگاه و اهمیت ویژه ای در اندیشه اسلامی برخوردار است. صدها آیه و روایت در باب این نعمت الهی در منابع اسلامی وجود دارد که می توان براساس آنها، یک سیستم جامع، منضبط و دارای ضمانت اجرا ایجاد نمود. در اسلام محیط زیست مسخر انسان است اما اینگونه نیست که او در بهره مندی از آن آزادی بی قید و شرط داشته باشد. اسلام، محیط زیست را امانت الهی قلمداد می کند و ضمن جایز شمردن بهره وری از منابع موجود در آن، تعدی و تجاوز به عناصر تشکیل دهنده این مجموعه را به هیچ وجه جایز نمی داند. از این رو در این پژوهش سعی بر آن است براساس اندیشه اسلامی بتوان راه کارهایی در راستای حفاظت از محیط زیست بعنوان حقی از حقوق انسانی ارائه نمود. در نهایت برمبنای اندیشه های اسلامی و اخلاقی در معیارهای فردی همچون: پرهیز از ضرر برمبنای قاعده لاضرر و اجتماعی همانند امر به معروف و نهی از منکر و قانون گذاری بتوان از محیط زیست انسانی حفاظت نمود.
مطالعه تطبیقی عالم پس از مرگ در دین اسلام و زردتشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، با عنوان «مطالعه تطبیقی عالم پس از مرگ در دین اسلام و زردتشت»، به این موضوع می پردازد که دنیای پس از مرگ، حیات (جاودانگی) یا ممات (مرگ ابدی) است. در این پژوهش، محور اصلی بحث، «زندگی شخص پس از مرگ» می باشد. براین اساس، سؤال اصلی پژوهش این است که فرجام انسان در دو دین اسلام و زرتشت چیست؟ در صورت حیات و جاودانگی، چگونه خواهد بود؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که فرجام انسان پس از مرگ در دو دین، با اندکی تفاوت، «جاودانگی» و «زندگی» است. پس از بررسی جهان و انسان مزدیسنا، به سرنوشت روان از این منظر پرداخته شده است. در اسلام نیز جاودانگی روح، نفس و همچنین، مراتب نفس و خلود مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است. «خلود» واژه ای است که در قرآن به کار رفته، و به معنای «ابدیت» است. کاربرد قرآنی و اسلامی، این بحث را تحت عنوان «خلود نفس» یاد کرده است.
اسارت و رهایی به روایت سانکهیه و نخجیران مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات و مضامین مکرر در مجموعه متون عرفانی جهانی، تبیین راه و راه های رهایی انسان از ماده و تبیین دلایل و عوامل هبوط و اسارت انسان در جهان زیرین است. این موضوع، مورد توجه مکتب سانکهیه در سنت دینی، عرفانی هندوئیسم بوده و در متون مختلف این مکتب بازتاب یافته است، البته این امر، اندیشه مشترک همه مکاتب هند است. این موضوع، در آثار مولوی نیز مطرح و او نیز اسارت و رهایی انسان را به عنوان مهم ترین تم های اصلی خود قرار داده است. میان این دو نگرش، تقارب های قابل توجهی وجود دارد؛ زیرا در سانکهیه برای رهایی انسان، بیشتر بر کوشش های انسان تأکید می شود. درحالی که در اندیشه مولوی، خدا جایگاه ویژه ای در رهایی دارد. در باب تشابه های آن دو باید گفت: در هر دو اسارت انسان امری جهانی و انسان شناختی است؛ زیرا سرشت انسان و جهان زیست او قرین غفلت اند. همین امر موجب اسارت او می شود. راهزنی گونة پرکریتی و معرفت خیالی، دچار شدن به جهل و پیروی از هوا و هوس، به عنوان عوامل عینی این اسارت و ریاضت، برای کسب معرفت از راه های رهایی در سانکهیه اند. سلوک برای رهایی در هر دو مطرح است، اما در مثنوی با کلی نگری و در سانکهیه، با برنامه معین مانند یوگا مواجه هستیم.
مفهوم سازی واژه «لِسان» در قرآن در پرتو نظریه استعاره شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاه های رایج در زبان شناسی شناختی، نظریه «استعاره مفهومی» است که می توان از این نظریه در مطالعات دینی استفاده کرد. در پژوهش حاضر، ابتدا مقدماتی درباره استعاره و نظریه استعاره مفهومی بیان می شود؛ سپس با بررسی مفهوم «لِسان» در قرآن کریم بر اساس نظریه استعاره مفهومی، تأثیر این دیدگاه بر نحوه فهم گزاره های دینی بررسی می گردد. به همین منظور تمام آیاتی که مشتمل بر واژه «لسان» بودند، استخراج و حوزه های مبدأ استعاره مفهومی «لسان» واکاوی می شوند. واژه «لسان» و جمع آن (أَلْسِنَه) 25 بار در کل قرآن به کار رفته است که نتیجه بررسی عبارات استعاری «لِسان» نشان می دهد که قرآن برای مفهوم سازی «لِسان» از دو شیوه استعارة مفهومی و مجاز مفهومی استفاده کرده است. بر اساس یافته های پژوهش، شش مورد استعاره مفهومی در آیات مورد نظر یافت شد که در آن آیات، از زبان و اعمال منتسب به آن مانند ضربه زدن، دریافت (تلقی)، بستن و باز کردن، شهادت دادن و پیچاندن برای مفهوم سازی مفاهیمی مثل دشمنی کردن، طعنه زدن، تمسخر و شیوایی در سخن و مانند آن (که عمدتاً از درجه انتزاع بالایی برخوردارند و از تجارب پایه بشر به شمار نمی آیند) استفاده شده است.
نگرش کلامی به ملاک انسانیت با تکیه بر متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت و معرفی انسان و بحث از معیار انسان شدن او، ریشه در تاریخ معرفت بشر دارد و کمتر صاحب اندیشه ای است که در برهه هایی از زندگی خویش با آن مواجه نشده باشد. ازاین رو، پاسخ به پرسش «عامل اصلی تفکیک کنندة انسان از دیگر موجودات، و معیار اصلی انسان بودن چیست؟» ضروری و مهم به نظر می رسد. این تحقیق با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش تحلیلی، سعی دارد پاسخ پرسش مزبور را با جست وجو و از متون دینی به دست آورد. متون دینی به منظور تبیین فصل جداکنندة انسان از دیگر موجودات، به عواملی همچون اهل حمد و سپاس الهی بودن، حیا، بهره مندی از عقل، پایبندی به دستورات الهی و فطرت اشاره کرده اند. هریک از این عناوین ساحتی از وجود انسان را معرفی می کند. عنوان جامع بین این عوامل را می توان «فطرت» دانست.
واکاوی حقیقت روح در روایات اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان، به عنوان شریف ترین مخلوق خداوند، در گرو شناخت حقیقت وجودی اوست که با ابزارهای مختلف معرفتی، اعم از عقل، نقل، شهود، تجربه و... قابل تحصیل است. «نقل» معتبر، به جهت صدور از معصوم علیهم السلام و احاطه علمی ائمة اطهار بر کل عالم وجود و ازجمله انسان، همواره از بهترین طرق کسب معرفت بوده است. این مقاله با داده هایی روایی، حاصل از گردآوری اطلاعات کتابخانه ای با روش تحلیلی و توصیفی، به واکاوی روایات بیانگر حقیقت روح پرداخته است. در این مقاله، به هشت دسته از احادیث، به ترتیب از روایاتی که به ظاهر مثبِت جسمانیت روح بوده اند، تا روایاتی که جز با وجود روح مجرد سازگار نمی باشند، اشاره شده است. حاصل این پژوهش، بیان هماهنگی بین عقل و نقل در دو ساحتی بودن انسان و غیرمادی دانستن ساحت روحانی اوست.
حقیقت تعلیم و تربیت در اسلام
منبع:
تأمل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶
43 - 52
حوزه های تخصصی:
انسان موجودی دارای عقل و آزادی و سرشار از استعدادهای خدادادی است که قابلیت تغییرات گسترده را دارد. برای رسیدن به این هدف، مهمترین نقش را تعلیم و تربیت ایفا می کند؛ زیرا با تعلیم صحیح است که استعدادهای انسان شکوفا می شود و می توان آن را با فرهنگ انسانی و اسلامی آشنا کرد. اگر تعلیم و تربیت با مبانی دینی و عقلی باشد، آموزش معارف، تقویت ایمان، تعهد به انجام فرائض الهی و اخلاقی اثرگذار خواهد بود، در این صورت است که تعلیم و تربیت صحیح به شخصیت انسان ها در زندگی فردی و اجتماعی با شیوه اسلامی رنگ می دهد.
بررسی رویکرد علامه طباطبایی و فلاسفه اگزیستانس خداباور درمنزلت و کرامت انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۴
165-186
حوزه های تخصصی:
برخی اگزیستانسیالیست های خداباور استعدادهای درونی انسان را در پیوند با منزلت و کرامت انسانی تعریف می کنند و بر وجوهی چون اختیار، انتخاب و مسئولیت انسان تأکید می کنند. در حوزه اسلامی نیز علامه طباطبایی منزلت انسانی را با خدامحوری در ارتباط می داند. اختیار ازجمله وجوه تشابه دو رویکرد است با این تفاوت که علامه برخلاف اگزیستانس ها نقش استقلالی برای اختیار و اراده انسان قائل نیست. در دیدگاه علامه کرامت انسانی در پیوند با مبدأ ترسیم می شود، اما در نظراگزیستانسیالیست ها ارتباط با خدا نقش قابل توجهی در کرامت و منزلت انسانی ندارد، هرچه هست به اختیار، اراده و آزادی انسان محقق می گردد. از جمله وجوه برتری دیدگاه علامه توجه به فطرت انسانی در تحقق کرامت حقیقی است. ازین منظر شکوفایی فطرت نیازمند برنامه است. این برنامه که همان آموزه های دینی و وحیانی در نظر علامه است، هرچند به تعبیر اگزیستانس ها نوعی محدودیت است اما این محدودیت در حقیقت گوهر فطرت انسان را فربه تر می کند. این مقاله به مقایسه رویکرد فلاسفه اگزیستانس خداباور و علامه طباطبایی دربحث از منزلت و کرامت انسانی می پردازد و می کوشد تا وجوه تشابه و افتراق این دو دیدگاه را نشان دهد.
تحلیل رابطه انسان و خدا در دین زرتشتی بر اساس رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133 - 156
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه تحقیقات دینی، تبیین ماهیت و کیفیت رابطه انسان و خداست، به ویژه که در بسیاری از ادیان، سعادت نهایی انسان در گرو برقراری ارتباط صحیح با خداوند دانسته می شود. در این زمینه، آیین زرتشتی با رویکرد خاصی که به خدا، نظم عالم، جایگاه هستی شناختی انسان و اخلاقیات دارد، دیدگاه پیچیده ای در این خصوص دارد و به جوانب مختلفی درباره رابطه انسان و خدا پرداخته است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا و با تأکید بر متون اوستایی و پهلوی در صدد پاسخگویی به چیستی و چگونگی این رابطه است. از این جنبه، پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت که در آموزه های زرتشتی، مهم ترین نوع رابطه بین انسان و خدا، رابطه وجودشناختی و تکوینی محسوب می شود. در بستر چنین رابطه ای است که انسان باید نسبت معرفتی خود با خدا را قوام بخشد و در چارچوب دیانت زرتشتی، پرستش خداوند و زیستن بر طبق قواعد راستین دین را سرلوحه زندگی خود قرار دهد تا بتواند آن گونه نسبتی را با خداوند برقرار کند که هم مؤید اَشه/aŝa (نظم راستین و اهورایی عالم) هم سبب زوال اهریمن و هم موجب سعادت اخروی فرد مؤمن باشد. بنابراین، می توان گفت که در آموزه های آیین زرتشتی آن گونه که در متون اوستایی و پهلوی ظهور و بروز یافته است، رابطه تشریعی و سعادت شناختی/ فرجام شناختی انسان با خدا، در ذیل رابطه وجودشناختی/ تکوینی معنا پیدا می کند.
کانت و وجوه دوگانه خیر اعلا در گستره تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
361-380
حوزه های تخصصی:
در نظریه اخلاق کانت با دو سطح فوق محسوس (معقول) و محسوس (قابل تحقق) از خیر اعلا روبرو هستیم. کانت در تمام آثار خود به این دو سطح اشاره کرده است، بی آنکه به تعارض و نزاع بنیادی موجود در هم زمانی آن دو پرداخته باشد. مطابق با سطح نخست این مفهوم که اصطلاحاً به عنوان خوانش خداشناختی از مفهوم خیر اعلا شناخته شده است، مطابقت و هم سویی دو مؤلفه خیر اعلا، یعنی سعادت و فضیلت، تنها به کمک خداوند و در جهانی دیگر حاصل می آید؛ موضوعی که علاوه بر اصل موضوعه خداوند، نیازمند دو اید ه معقول دیگر، یعنی بقاء نفس و اختیار نیز هست. از سوی دیگر، مطابق با سطح دوم این مفهوم که اصطلاحاً به عنوان خوانش سکولار و سیاسی شناخته شده است، مطابقت مذکور به مدد تلاش این جهانی خود انسان ها در قالب جامعه مدنی حاصل می آید. این تعارض محتوایی، برخلاف دیدگاه برخی از محققان، ناظر به دو وجه مکمل در اندیشه کانت است و با اصول کلی اندیشه نقدی وی مطابقت دارد. این نوشتار تلاش دارد، ضمن تشریح مواضع دوگانه کانت دربار ه خیر اعلا، نشان دهد چگونه در گستره کلی حرکت غایت مندانه آدمی در طول تاریخ، هر یک از این دو وجه نیازمند دیگری است و بدون آن، وجه مکمل نمی تواند تبیین گردد.
تعالیم اسلامی با تکیه بر متنی نویافته از ابوالفتوح حمویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوامع بشری وقتی روی سعادت و خوش بختی را می بینند که درباره امورجامعه انسان های بافرهنگ و دانش، احساس مسئولیت کرده، با تعالیم اسلامی، دانش و منش انسانی، برای مشکلات جامعه چاره اندیشی کنند. ضرورت ایجاب می کند چنین افرادی با شیوه های ارزشمند، مسیر زندگی را برای مردم خود هموار سازند و برای دیگران و فرزندان الگویی به جا بگذارند. تا مشکلات را به راحتی حل کنند و دچار آسیب های مختلف نگردند و راه برون رفت آن را بشناسند. حمویی با چنین بینشی به دوره زندگی پس از مصیبت های قوم مغول که خود درآن قرار داشته، او را موظف کرده تا برای جامعه چاره اندیشی کند و منزلت آن را بدو باز گرداند. در این مقاله سعی برآن است روش جلوگیری از آسیب های اجتماعی که برخاسته از بی توجهی عملی به تعالیم دین و سبب ازبین رفتن اعتماد مردم می گردد، به روش تحلیل محتوا بررسی شود. پس نگرش ها تحت چهار عنوان: انسان و خدا؛ انسان و پیامبر؛ انسان و عرفا و انسان و فضیلت ها و رذیلت ها مطرح گردید و هدف ارزنده نویسنده که برای سعادت هرجامعه لازم است، تبیین شده است و نتیجه این که چنین روشی یکی از راه هایی است که بتوان جامعه را به سوی سعادت، براساس تعالیم اسلامی هدایت کرد و به روزگار عزت و سربلندی بازگردانید.
معنای علم: تحلیل و نقد برداشت پدیدارشناسانه از سیر تکوین علم در اندیشه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد اول بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
5 - 20
حوزه های تخصصی:
ممکن است در برداشتی ساده نگرانه به نظر برسد سیر تکوین علوم معاصر از الگویی طبیعی و متعین پیروی می کند. ادموند هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی ، این برداشت متداول را متزلزل می سازد. او با روشی خاص مفاهیم بنیادین علم معاصر را تا سرچشمه های اصلی و حوادث تاریخی که به پدید آمدن آن ها انجامیده است پی می گیرد. او در این راه با بررسی نمونه تاریخی شکل گیری فیزیک گالیله در زمینه تاریخی پس از رنسانس، جایگاه و معنای علم را در زندگی انسان امروز به شکلی خاص تفسیر می کند. در این مقاله تلاش کرده ام با بررسی نگاه پدیدارشناسانه هوسرل و سنجش نقاط قوت و ضعف آن، داوری هوسرل در مورد تأثیر علم بر زندگی انسان امروزی را ارزش گذاری کنم.
نخستین تکلیف انسان، خداشناس ی یا خودشناس ی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
83 - 100
حوزه های تخصصی:
متکلمان مسلمان عموماً نخستین تکلیف انسان را تأمل درباره خدا دانسته اند. متکلمان اشعری این تکلیف را نقلی و برگرفته از آیات و روایات و نیز اجماع، و متکلمان معتزله و امامیه آن را عقلی دانسته و دو برهان برای آن اقامه کرده اند؛ یکی «دفع ضرر محتمل» و دیگری «وجوب شکر منعم». مدعای ما در این نوشتار این است که ادله هر دو طرف ناتمام است و نخستین تکلیف انسان، نه «خداشناسی»، بلکه «خودشناسی» است؛ و این تکلیف، عقلی است؛ چراکه عقل حکم می کند برای رساندن خود به کمال و سعادت، شناخت خود ضروری است و البته برای خودشناسی در گام های بعدی، نوبت به شناخت مسائل اساسی دیگر می رسد. مطابق سخن مشهور، خداشناس مدعی است و اگر نتواند مدعای خود را اثبات کند، مدعای ملحد اثبات می شود؛ اما طبق سخن دوم، همه انسان ها مدعی هستند و هر یک باید خویشتن را تبیین کنند و با عجز یکی مدعای دیگری اثبات نمی شود
تبیین جامعه شناختی گفتار هویت سیاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی 1357هجری شمسی واکاوی گفتمان نظارت بر هویت سیاسی در ایران پس از انقلاب اسلامی و بازنمایی دیگری های مندرج در آن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این مقاله برگرفته از پژوهشی است که هدفش تحلیل و تبیین جامعه شناختی گفتار هویت سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی ایران با تأکید بر دوره تاریخی خرداد 1376 تا خرداد1392بوده است. با این هدف مفهوم «هویت سیاسی» را محور بررسی قرار داده ایم. و تغییر و تحول آن را در گستره منظومه معنایی دو گفتمان اصلاحات و محافظه کار با تکیه بر تئوری گفتمان و روش تحلیل انتقادی گفتمان در شش دوره حساس از این دوران بررسی کرده ایم. در این راستا با محور قرار دادن اندیشه مسلط و هویت بخش هر دوره، در قالب تحلیل درون متنی و تشخیص استراتژی های گفتمانی با شناخت و بررسی نظام زبانی و معنایی، متون و گفتارهای عمده سیاسی اندیشه رقیب را، در قالب تحلیل بینامتنی بررسی کرده ایم تا فضای گفتمانی و تولید ایدئولوژیک آن را شناسایی نماییم. و برای شناخت بستر و زمینه اجتماعی که این گفتمان ها در درون شان تولید و هژمونیک شده اند در هر دوره در قالب تحلیل برون متنی، به بررسی زمینه تاریخی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پرداخته ایم. این تبیین در پایان انواعی از تیپولوژی هویت سیاسی مطلوب را به روی ما گشوده است. که عمده ترین آن ها عبارتند از: : هویت سیاسی مطلوب سوژه قانون گرای آزادی خواه، سوژه دموکراسی طلب استبداد گریز، سوژه مذهب مدار عدالت خواه ، سوژه تکلیف مدار انقلابی ، سوژه مردم گرای خشونت ستیز ، سوژه ی اعتدال گرای منتقد و حق طلب.
مبانی زیبایی شناسی در دیدگاه مولوی
منبع:
هنر و تمدن شرق سال سوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۸
11 - 18
حوزه های تخصصی:
انسان، موقعیتی ویژه در میان خالق و طبیعت مخلوق دارد؛ فاعل مطلق و خالق معنی نیست، اما واسطه ای خودآگاه در معنابخشی به طبیعت و تأویل معناست. نفس ناطقه انسانی به عنوان منشأ علم پیشینی روح و ذوق سلیم، محیط بر عقل و خیال و حس است و ارتباط بین عین و ذهن، اذهان، انسان و خدا را باعث می شود. ذوق سلیم، منشأ احساسات ناب بشری و نفس حیوانی، منشأ غرایز زیستی انسان است. کارکرد هنر، تزکیه، تعالی ذوق، هدایت و تعادل غرایز است. روند بسته و پیوسته آفرینش هنری، علاوه بر ارتباط و وحدت ارگانیک عناصر آن (هنرمند- اثر هنری- مخاطب)، ارتباط هر جزء را با کل (معنی) نیز تبیین می کند. اثر هنری، تجسم شهود معنی، احساسات متناظر با آن در هنرمند و محصول کنش زیبایی شناسانه او و آغازگر کنش مخاطب و تأویل است که دایره ظهور و عمل معنا را تکمیل می کند. کارگاه اصلی هنرمند و منشأ اثر هنری، خیال خلاق هنرمند است که در آن، صورت و معنی جمع می آیند. هنر، ماهیت بازتابی دارد و صفات زیبایی شناسانه، محصول وجود آثار کیفی معنا در روح شناسا و ارزیابی اوست که به اشیایی که آثار کمی همان معنا را دارند منتسب می شود و به آن ها روح و معنا می بخشد.
تأملی بر نقش معنویت در حل بحران محیط زیست از دیدگاه سیدحسین نصر و ارزیابی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
433 - 457
حوزه های تخصصی:
نقشی که معنویت در حل بحران زیست محیطی ایفا می کند، یکی از مهم ترین مسائلی است که سنت گرایان و از جمله سید حسین نصر بر آن تأکید کرده اند. پرسش اصلی تحقیق این است که از دیدگاه نصر، معنویت چه نقشی در حل بحران محیط زیست دارد؟ هدف اصلی این پژوهش، تبیین مدعای فوق و پاسخ به آن بوده که با روش تحلیل محتوا در تبیین داده ها صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که از دیدگاه نصر، بحران ارتباط انسان و طبیعت در غرب، محصول عقل گرایی، علم گرایی محض و انسانمداری مطلق است. برای حل این بحران، چاره ای جز رجوع به دین، معنویت و تدوین اصول اخلاقی در چارچوب دین درباره محیط زیست نیست و توجه انسان به خلیفه بودنش از طرف خدا و مسئول بودن در قبال طبیعت، نقش اساسی در حل این بحران دارد.
آیا حقوق زنان می تواند حقوق بشر باشد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق بشر سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
189 - 203
حوزه های تخصصی:
چندین سند بین المللی حقوق بشر مدعی تصدیق حقوق زنان هستند. اما آیا حقوق زنان می تواند واقعاً حقوق بشر باشد؟ مسئله این نیست که آیا زنان می توانند از حقوق بشر برخوردار شوند، زنان انسان هستند و لذا می توانند تمام حقوقی را داشته باشند که مردان می توانند دارا باشند؛ اما اگر حقوق خاصی برای زنان وجود دارد، پس قاعدتاً این حقوق، حقوقی هستند که آن ها به عنوان زن از آن برخوردارند، نه به عنوان انسان، در حالیکه حقوق بشر حقوقی است که یک شخص به عنوان انسان از آن برخوردار است نه در جایگاه دیگری از قبیل یک شهروند، یک طلبکار یا یک زن. لذا، به نظر می رسد که حقوق زنان، حقوق بشر نیست. شاید حقوق زنان حقوق بشر بوده و زنان و مردان به طور یکسان از آن برخوردار باشند اما [حقوقی است] که در زنان اهمیت خاصی دارد. بنابراین، حق رهایی از تبعیض، حق تمام انسانهاست؛ اما ممکن است به عنوان یکی از حقوق زن اعلام گردد. چرا که زنان بیش از مردان در معرض تبعیض قرار دارند. اما این توضیح متناسب با حق یک زن در [برخورداری از] حمایت خاص در برابر کار زیانبخش به هنگام بارداری نیست. شاید حقوق زنان، حقوق بشرِ مشروطی باشد مانند حق بشر در برخورداری از امنیت اجتماعی، اگر شخصی از امرار معاش ناتوان شود. اما این مورد نمی تواند حق یک زن را در برخورداری از مرخصی بارداری استحقاقی توضیح دهد. در این مرحله، می توان نتیجه گرفت که حقوق زنان، هر چقدر که مهم باشند، حقوق بشر نیست. با این حال من توضیح دیگری را ارائه می دهم، حقوق زنان مشتق از حقوق بشر است. برای مثال، حق اساسی بشر برای رأی دادن تلویحاً به معنای حق خاص تر زنان برای رأی دادن در شرایطی یکسان با مردان است. و یک شرط لازم برای برخورداری مؤثر زنان از حق اساسی بشر برای کار، حق آنان در اخراج نشدن به دلیل بارداری است. گرچه حقوقی مانند این، تنها حقوق خاص زنان هستند، اما در عین حال، اینها حقوقی هستند که زنان به عنوان انسان از آن برخوردارند. زیرا این حقوق برگرفته از حقوق اساسی جهانی بشر می باشند.
جایگاه اصالت روح در مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی از منظر شهید مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پیش فرض ها و مبانی انسان شناختی در علوم اجتماعی - به دلیل نقش محوری انسان در این علوم، هم به مثابه موضوع (ابژه) مورد مطالعه و هم در جایگاه فاعل شناسا (سوژه)- از اهمیت به سزایی برخورداراند. اصالت روح یا جسم و نیازهای معطوف به آن ها،خاستگاه اختلاف نظرهای بسیار در حوزه انسان شناسی و به تبع آن در زمینه علوم انسانی و اجتماعی شده است. در این مقاله تلاش شده تا با روش اسنادی، دیدگاه استاد مطهری در مسئله اصالت روح استخراج شده و امتداد معرفتی این رویکرد در علوم اجتماعی و انسانی بررسی شود. مواجهه با روح انسان به مثابه واقعیت وجودی و کشف قوانین و سنن آن و نسبت این بعد از وجود با ساحت متناظر خود در عالم هستی، وجه تبیینی متمایزی به مسائل انسانی و اجتماعی می بخشد و عوامل معنوی را در کنار عوامل مادی، مؤثر در شکل گیری مسائل و پدیده های اجتماعی نشان می دهد. با این نگاه، فطرت به عنوان نوع خاص آفرینش و جامع خصلت های ممتاز انسان، نقش تعیین کننده ای در تفسیر و تبیین موضوعات انسانی و اجتماعی خواهد داشت.