مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
غیریت
حوزه های تخصصی:
در میان همة نظریهپردازان گفتمان، نظریة لاکلا و موفه جایگاهی خاص دارد؛ از آن که این دو اندیشمند بهتر از دیگران توانستهاند نظریهای را که ریشه در زبانشناسی دارد به عرصة فرهنگ، اجتماع و سیاست بکشانند. آنها با ارائة صورتبندی نظاممند از نظریة گفتمان به وسیلة ایجاد زنجیرة به هم پیوسته از مفاهیم جدید، ابزاری کارآمد برای شناخت و تبیین پدیدههای سیاسی به دست دادهاند. در عینحال گستردگی مولفهها و تکثر مفاهیم در نظریة لاکلا و موفه موجب شده است بیشتر مطالب موجود در تبیین این نظریه، به نوعی در دام پراکندگی و عدم انسجام گرفتار آید. میکوشد با ارائة دستهبندی منسجم و منظم از مولفههای نظریة گفتمان این دو اندیشمند به وسیلة برجستهسازی مفاهیم اصلی و قرار دادن سایر مفاهیم و مولفهها ذیل آنها و نیز ارائة مدل، فهم و چگونگی بهکارگیری این نظریه را در موضوعات گوناگون سیاسی - اجتماعی در قامت یک چارچوب نظری علمی تسهیل نماید.
تحلیلی بر دیدگاههای تربیتی پسا مدرن
حوزه های تخصصی:
واژه پسا مدرن رویکرد جدیدی است که در دهه های 90 و 2000 در اروپا و آمریکا شکل گرفت و همراه با جنبش های انتقادی، اجتماعی و سیاسی گسترش یافت. این دیدگاه بر رشته های مختلفی از جمله هنر، معماری، ادبیات، فلسفه و علوم اجتماعی تاثیر گذاشته و در عرصه تعلیم و تربیت نیز نگرش های جدیدی را مطرح می نماید. تعلیم تربیت پسا مدرن بیشتر به تبیین بحران زدگی تعلیم و تربیت و انتقاد از آن می پردازد. اساس تربیتی این دیدگاه تکثر گرایانه، مبتنی بر گفتمان، تاکید بر تفاوت ها، غیریت و مطالعات فرهنگی، ضد اقتدارگرا و انتقادی است. عواملی که در وهله اول باعث ظهور پست مدرن گردیده است، عدم تحقق وعده های فرا تجدد در زمینه هایی چون عدالت اجتماعی، صلح و مردم سالاری در سایه پیشرفت علوم بوده است. با توجه به اهمیت این پدیده و تاثیرات مختلف آن بر نظام های تربیتی و با عنایت به این که تلاش های علمی کمی در این زمینه دلالت های تربیتی آن انجام شده است، لذا هدف این مقاله بررسی تاثیرات پست مدرنیسم در قلمرو تعلیم و تربیت است. در عین حال شناخت اثرات تربیتی این دیدگاه بر شناخت مبانی نظری آن مبتنی است و کسب چنین شناختی شرط اساسی پردازش به اثرات تربیتی آن است، لذا در این مقاله ابتدا به مفهوم پردازی تجدد و پسا مدرن پرداخته شده و سپس ویژگی های هر یک مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه ویژگی ها و دلالت های مهم تربیتی مانند تربیت انتقادی، تفاوت های فردی، توجه به عنصر دیگر، نفی کلیت گرایی، اهمیت زبان و جایگاه دموکراسی مورد توجه واقع شده است. در پایان نیز به نقد برخی از دیدگاههای تربیتی پرداخته شده است.
منطق ساخت شکنی و سیاستِ عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت شکنی یا واسازی به مثابة رویکردی معارض با عقل گراییِ سنت فلسفی غرب، در پی افشای پیش فرض هایی در نظم گفتاریِ رایج است که بنا به ادعا مبتنی بر تقابل های درون زبانی و لذا قراردادی اند. بنابراین، با تخریب بنیان های هرگونه مرجعیت فکری، عرصه را به روی ورود امکان های دیگر گشوده است و بدین سبب به لحاظ نظری با منطق دموکراتیک پیوند می یابد. اما در عمل با ضربه زدن به هرگونه معیار، با سیاست فاصلة زیادی می گیرد؛ زیرا تصمیم گیری سیاسی مستلزم ابتنا بر معیارها و توجیه مستدلی است که این منطق فی نفسه با آن سر ناسازگاری می یابد.
این مقاله که بر ساخت شکنی فلسفی به مفهوم دریدایی تمرکز دارد، در پی پاسخ به این پرسش است که «با چه موضعی در قبال منطق ساخت شکنی می توان به استفاده از توان انتقادی آن در نظریة سیاسی اندیشید؟»؛ بر این اساس ابتدا به بررسی دلالت های این رویکرد در دو شکل ایجابی و سلبی می پردازد و سپس «نظریة انتقادی رادیکال» را به مثابة «تفسیری بازسازانه» از ساخت شکنی پیشنهاد می دهد، زیرا نگارنده بر این نظر است که لازمة کاربردپذیریِ رویکرد ساخت شکنی در نظریة سیاسی و بالطبع ایفای نقش در روند بازاندیشی در «سیاستِ عملی» در گرو اتخاذ روش بازسازانه است.
تحلیلی معرفتی از بساطت و غیریت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود در فلسفه کانت به مفهومی مقولی بدل می شود که با انکار عینیت وجود به مثابه کمال، در یک چرخش ذهن گرایانه جدایی ذهن و عین را نتیجه می دهد. اما خارجیت وجود مبنایی است که نمی توان به آسانی از آن عبور کرد؛ هرچند با مشکل بساطت و غیریت، و تاریخی و فراتاریخی بودن مواجه است. مسئله این است که چگونه باید از تنگنای این تعارضات عبور کرد. با فرض قاعده فرعیه، می توان ضمن نقد سفسطه، به اثبات وجود به مثابه امر مشترک میان عین و ذهن راه یافت. حقیقت هستی بسیط است و در بساطت اش سیطره مطلق بر هر کثرتی دارد و از همین رو به مثابه کل، تمام کثرات را در خود دارد و بدون استثنا برای همه هست. به این ترتیب، بر اساس تشکیک وجود، غیریت هستی را باید ناشی از حدود بساطت آن دانست. هرآنچه بهره مند از هستی است با هستی بسیط مواجه است، مواجهه ای که تکین و خاص است. هستی حقیقت بسیطی است که در مقام تحقق در دیگری حضور یافته و بساطت آن غیبت تلقی می شود، حال آنکه غیریت، چیزی جز تعین بساطتِ «هستی» نیست.
جایگاه فرهنگ در تکوین ایران هراسی فرهنگی در کشورهای حوزه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایرانهراسی فرهنگی پدیدهای است که نشاندهنده ترس و هراس کشورهای حوزه خلیج فارس از
فرهنگ و هویت ایران است. هراس این کشورها مت أثر از معنای غیرواقعی است که آن ها به مبانی و
مؤلفههای فرهنگی ایران بخشیدهاند. در اثر این معنادهی، منظومهای از معنا در ذهن آنان برساخته گردیده
نامید . این گفتمان از مجموعه ای عناصر چون مذهب تشیع، « گفتمان » است که میتوان آن را یک
قومیت ایرانی، ماهیت انقلابی تشکیل شده است. این پدیده می تواند آثار جبران ناپذیری بر تصویر و
سیمای فرهنگی ایران بر جای گذارد. همچنین راهبردها و برنامه های ایران جهت گسترش فرهنگ خود
به فضای فرهنگی پیرامونی و جهانی را با شکست و عدم کارآیی روبرو سازد . از این رو این تحقیق در
پی واکاوی نقش و جایگاه فرهنگ در تکوین ایرانهراسی فرهنگی در کشورهای حوزه خلیج فارس
است و این سؤال را مطرح می سازد که فرهنگ چه جایگاهی در تکوین ایران هراسی فرهنگی در
کشورهای حوز ه ی خلیج فارس دارد؟ فرضیه پژوهش این است که دوگانه سازی عرب / عجم،
دگرسازی شیعه/ سنی، الگوپردازی مداخله و رویکرد محافظه کاری/ انقلابی از ابعاد فرهنگی
ایرانهراسی در کشورهای حوزه خلیج فارس محسوب می شود و از طریق وارونه سازی این ابعاد به
کمک دولتهای مخالف ایران و ارائه تصویری تهدیدساز از جمهوری اسلامی ایران ظهور می یابد که
منجر به کاهش و تنزل روابط فرهنگی و گسترش تنشهای فرهنگی میشود
نظام سلطه و چرایی برساختن دیگری منفور: رویکردی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر این پرسش اصلی را در کانون توجه قرار داده است که نظام سلطه جهانی به رهبری آمریکا چرا همواره به غیریت سازی پر هیاهو با جریان های مخالف، ایجاد دوقطبی خودی و غیرخودی و رواج هراس موهوم از دیگری مبادرت می ورزد؟ نگارنده با اتخاذ رویکردی گفتمانی معتقد است ریشه چنین اقداماتی را باید در نیاز مداوم گفتمان مسلط غربی (آمریکایی) به وجود دگر هراسناک برای حفظ انسجام هویتی و استمرار جایگاه هژمونی آن در بستر زمان جستجو کرد. با این حساب دگرهایی که نظام سلطه برای خود برمی سازد، نقش «بیرونِ سازنده» را برای قوام بخشی به هویت گفتمان مسلط ایفا می کنند و علی رغم تغییر مصادیق آنها به اقتضای شرایط زمانی، کارکرد یکسانی دارند. پیامد تسری این تقابل گفتمانی به عرصه سیاست جهانی را می توان آشکارا در بهره گیری رهبران آمریکا از توجیه وجود دشمنان تهدیدآفرین به منظور تداوم نظامی گری، اتخاذ موضع تهاجمی، دخالت نظامی در نقاط مختلف جهان و تولید فزاینده تسلیحات مشاهده کرد.
عینیت در عین غیریت حق و خلق از نگاه عرفان نظری
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم عرفان نظری، رابطه حق و خلق است. از نگاه عارفان، این رابطه به شکل عینیت در عین غیریت است؛ یعنی حق تعالی از جهتی عین مخلوقات، و از جهتی مغایر با آنهاست. از نگاه ایشان، تنها مصداق بالذات وجود، حق تعالی است و چنین وجودی به سبب نامتناهی بودن، تمام مواطن را پر کرده و هیچ موطنی از او خالی نیست و این سبب عینیت حق تعالی با تک تک تعینات می شود. از سوی دیگر، چنین وجودی به سبب مطلق بودن، فراتر از تمام تعینات و در نتیجه، غیر آنهاست. این رابطه، که یکی از نتایج وحدت شخصی وجود است، سبب به وجود آمدن سؤالات و ابهاماتی شده است. این نوشتار بر آن است تا با تبیین مدعای عارفان و واکاوی آموزه هایی که سبب این نگرش شده، درکی بهتر و مفهومی روشن تر از این رابطه ارائه دهد.
بررسی و نقد دلایل مخالفت کارل بارت با الهیات طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواجهه کارل بارت _ الهیدان برجسته سوئیسی اوایل قرن بیستم _ با الهیات طبیعی، نتایج دامنه داری در تفکّر الهیاتی قرن بیستم داشته است. نگاه عموماً ناهمدلانه بارت به الهیات طبیعی ، به مدت چند دهه سبب شکل گیری نگرشی منفی به آن ، خاصه در حلقه دوستداران و رهروان مکتب او شد که بی وجه ، غیر ضروری و حتی زیان آور به نظر می رسد. نظر به اهمیت این موضوع ، به هدف نقد اصولی موضع بارت ، ابتدا ادله بارت به وجودشناسانه ، معرفت شناسانه، نقلی و عملی تقسیم شده و سپس ضمن مدلّل کردن آن ها به بررسی و نقد این ادله پرداخته شده است. موضع بارتْ عموماً واکنشی و بر پایه تعبیری محدود و نارسا از جایگاه و نقش الهیات طبیعی استوار بوده است و دلایل نقلی و معرفتی بارت در اثبات موضع او ناکام بوده اند. بارت به سبب همین تعبیر نارسای خود از الهیات طبیعی ، از این واقعیت تاریخی غافل مانده که در بخش وسیعی از تاریخ ، معتقدان به الهیات طبیعی اتفاقاً دغدغه دین داشته اند و از همین رو ، نه تنها تضادی بین باور به انکشاف و گرایش به الهیات طبیعی نیست که اتفاقاً این دو متقابلاً موجب استغنای تفکّر انسان و گشوده شدن افق های جدید در فهم هستی می شوند.
بایسته های ارتباطات میان فرهنگی شیعه و اهل سنت در ایران با تأکید بر مفهوم غیریت در اندیشه لویناس
حوزه های تخصصی:
امانوئل لویناس که از او به عنوان فیلسوف اخلاق نیز نام برده شده، فیلسوفی است که دغدغه اصلی اش توجه به پدیده ای به نام «دیگری» است. دیگری ای که او خود را در قبال آن مسئول می داند. مقاله حاضر تلاش دارد به بررسی مسئله دیگری و غیریت در اندیشه لویناس و موردکاوی آن در ارتباطات میان فرهنگی شیعه با اهل سنت در ایران بپردازد. در این مجال، پژوهشگر شیعیان ایران را به مثابه «خود» و پیروان مذهب اهل سنت ایران را در مقام «دیگری» در نظر گرفته است و تلاش کرده با تکیه بر اندیشه غیریت و توجه به دیگری در آراء امانوئل لویناس، به بررسی و تحلیل وضعیت کنونی ارتباط با اهل سنت در ایران و بررسی اجمالی راه کارها جهت بهبود این ارتباط با هدف تقویت هم گرایی و حفظ انسجام ملی و وحدت اسلامی در ایران، بپردازد. از این روی پژوهشگر با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی مسائل فرهنگی-ارتباطی میان شیعیان و اهل سنت ایران پرداخته و پس از تحلیل آن بر اساس اندیشه لویناس، محورهایی را جهت بهبود ارتباطات میان فرهنگی شیعه و اهل سنت در ایران استخراج کرده که عبارت اند از: «افزایش ارتباطات میان شیعه و اهل سنت»، «افزایش شناخت طرفین از یکدیگر»، «لزوم توجه به حقوق اقلیت های مذهبی» و «رعایت احترام و پرهیز از توهین به مقدسات طرفین». به نظر می رسد محورهای مذکور در سیاست گذاری برای مسائل اهل سنت از اهمیت بالایی برخوردار است و همواره باید موردتوجه سیاست گذاران و تصمیم سازان کلان جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد.
نقد تصور فردگرایانه از زمان مندی نزد برگسون و هایدگر از منظر زمان مندی اخلاقی در اندیشه لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
217-231
حوزه های تخصصی:
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونی ست؛ زمان همان "استمرار"ی ست که حالات آگاهی فرد را در بر می گیرد و بر گوناگونی آنها صحّه می گذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو می کند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" می بیند. به زعم هایدگر، نگاه دازاین به آینده و مرگ خود مهم ترین الِمان های "زمانمندی" او هستند. اما مسئله اینجاست که تأکید این دو فیلسوف بر فردی بودن سرچشمه ی زمان رابطه ی بین زمان اصیل و حضور "دیگری" را با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر، بنا بر ادعای برگسون و هایدگر، اصالت زمان تنها در انزوای "خود" میسّر است و آنچه در مجاورت "دیگری" به دست می آید همان زمان بیرونی، عینی، و همگانی ست. بدین ترتیب، آیا باید پذیرفت که درک واقعیت زمان و اخلاق دو مفهوم گردنیامدنی هستند؟ پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را در آراء لویناس جستجو می کند. لویناس نیز درک فلسفه ی اخلاق خود را مشروط به درک واقعیت زمان می داند. از سوی دیگر، به رغم شباهت های موجود، آنچه به زعم لویناس زمان واقعی ست تنها در مخالفت بنیادین با برگسون و هایدگر معنا می یابد. از دیدگاه او، زمانمندی در انزوا میسّر نیست و زمان در ارتباط با دیگری زاده می شود. مطالعه ی حاضر بر آن است تا با پرداختن به اساسی ترین تفاوت های موجود بین درک لویناس از زمان و تعاریف برگسون و هایدگر، و با روشن ترکردن پیچیدگی های ارتباط بین زمان و "دیگری" در تفکر لویناس، نشان دهد که چگونه نوآوری لویناس و مخالفت او با دو فیلسوف پیش از خود، به رابطه ی بین زمانمندی و اخلاق معنایی جدید بخشیده است.
تحلیل نشانه شناختی «من و دیگری» در گفتمان پل والری «دیگری در خویش»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
181 - 198
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در آثار پل والری، نویسنده فرانسوی قرن بیستم، مسئله «دیگری» است که به شناخت منجر می شود. «دیگری» به شکل تازه ای در ارتباط با «من» نویسنده مطرح شده که «انعکاسی از «خود» است و دیالکتیکی بین این دو برقرار است. مخاطب با دو نمود از نویسنده مواجه است: خوددیگریت وخودهمانی[1]. درواقع، والری مثال ملموسی از «دیگربودن در خود»[2] را به تصویر می کشد که نمودی از یک «شخص ثالث ناشناخته» است و با او گفت وگوی درونی دارد. رویکرد این پژوهش برای نشان دادن رابطه «من» و «دیگری»، نشانه شناسی مکتب پاریس و همچنین تحلیل پل ریکور است. هدف از ارائه این پژوهش آن است که نشان دهیم چگونه «من» نویسنده در ارتباط با «دیگری» مطرح می شود و چگونه نویسنده به شناختی از خود دست می یابد.
بررسی و نقد رابطه اسما و صفات با ذات الهی از منظر سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
251 - 237
حوزه های تخصصی:
کشف رابطه میان ذات با اسما و صفات الهی، همواره یکی از دغدغه های بزرگ دین پژوهان بوده است. پژوهش حاضر در پی این دغدغه و بر اساس پرسش اصلی«رابطه ذات و صفات الهی در نظام فکری سید حیدر آملی چگونه تبیین می شود؟» شکل گرفته است. جستار حاضر با این خط مشی که ابتدا مطالب مرتبط با موضوع، جمع آوری و کدگذاری شده و سپس با چینش منطقی در جهت رسیدن به نتیجه سامان یافته اند. در نهایت نتایج حاصله پس از تحلیل گزارش شده اند. این نتایج عبارتند از: سید حیدر آملی اسما و صفات الهی مجرای ظهور مرتبی ذات الهی معرفی می کند، البته با توجه به تفکیک ناپذیری اسما و صفات به نظر می رسد این دو در یک مرتبه، قرار می گیرند؛ در نظام فکری سید حیدر آملی، اسما عین ذات معرفی شده است، اما دلایل او برای عینیت مخدوش به نظر رسیده است و در نهایت عمل کرد او در اثبات این مدعا موفق ارزیابی نشده است؛ با بازسازی استدلال بر غیریت از میان سخنان سید حیدر آملی، در مواضعی او متمایل به نظریه غیریت ارزیابی شده است؛ راه برون رفت از این تضاد درونی یافتن وجه جمعی میان عینیت و غیرت خواهد بود؛ به نظر می رسد وجه جمع عینیت و غیریت، نظریه «اسما و صفات، تجلی ذات» است، چرا که با یک اعتبار تجلی غیر از ذات و تنزل ذات از مقام اطلاق است و از سوی دیگر تجلی از متجلی (تجلی کننده) جدایی ندارد. این نظریه در آثار سید حیدر وجود ندارد، اما نظام اندیشه ای او با این نظریه سازگارتر به نظر می رسد.
بازسازی نظام الهیاتی آریوس در باب پدر، پسر و روح القدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
61-76
حوزه های تخصصی:
مسیحیت، از یک سو دینی است ابراهیمی و معتقد به توحید؛ و از دیگر سو، مدام بر سه مفهوم پدر، پسر و روح القدس تکیه و تأکید دارد. تعیین نسبت و ماهیت ارتباط این سه مفهوم، یکی از مهم ترین مسائل الهیات کلاسیک مسیحی بوده است. دراین باره، آریوس، از الهیدانان دوره پدران، دیدگاهی درباره این سه بنیاد جوهری دارد که از شورای نیقیه (325م) به این سو، بدعت خوانده شد و محکوم گشت. این نوشتار می کوشد با استفاده از رویکرد تاریخی تحلیلی به شناسایی بسترهای فکری مرتبط بپردازد و با تکیه بر آثار موثق آریوس، الهیات او را بازسازی کند. این بررسی نشان می دهد که آریوس معتقد بود پدر، متعال و غیر است و از حیث ازلیت و ذات، تنها و یکتاست. پدر به خواست و اراده خود، پسر را در لازَمان از عدم آفرید تا واسطه خلقت زمان و عالم شود. پسر از حیث ازلیت و ذات، با پدر یکسان نیست؛ ارتباط پدر با پسر ارتباط خالق است با مخلوق؛ و روح القدس اولین مخلوق پسر است و این سه بنیاد جوهری، از حیث ذات و جلال باهم تفاوت دارند.
مقدمه ای بر اخلاق در آموزش زبان خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تایید اهمیت بعد اخلاقی در زمینه های مرتبط با آموزش و یادگیری زبان های خارجی است. این بعد اخلاقی می تواند در حیطه های مختلف و خاص با مدرسان و زبان آموزان ارتباطی نزدیک و پیچیده داشته باشد. در حقیقت، به دلیل ماهیت اخلاقی روابط انسانی و کلاً زبان طبیعی، تاکید بر اهمیت مولفه های اخلاقی در آموزش زبان خارجی مشروعیت یافته است. نویسنده جهت تاکید بر ماهیت اخلاقی زبان، به اندیشه های عمیق فیلسوف فرانسوی، امانوئل لویناس، اشاره می کند. به این ترتیب، این بررسی دو هدف مشترک را دنبال می کند: در وهله اول، ارائه نمایی انسان گرایانه از تفکرات صورت گرفته درباره مسائل اخلاقی در اصول آموزشی زبان های خارجی، و در وهله دوم، طرح چند پیشنهاد جهت توسعه این تفکرات اخلاقی. تحلیل تاریخی ما امکان روشن شدن این واقعیت را برایمان فراهم کرد که مسئله اخلاق در آموزش و یادگیری زبان های خارجی از دیرباز بر ادراکی بیشینه گرا از مفهوم اخلاق و نیز بر طرحی سیاسی مبتنی بوده که تا حد زیادی از فعالیت های واقعی مدرسان زبان حذف شده است.تاریخی ما امکان روشن شدن این واقعیت را برایمان فراهم کرد که مسئله اخلاق در آموزش و یادگیری زبان های خارجی از دیرباز بر ادراکی بیشینه گرا از مفهوم اخلاق و نیز بر طرحی سیاسی مبتنی بوده که تا حد زیادی از فعالیت های واقعی مدرسان زبان حذف شده است.
کثرت و غیریت در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
204 - 226
حوزه های تخصصی:
کلیت اندیشی و خصلت تعین گریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیش رو است. در این مقاله می کوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیت باوران از یکسو و کثرت باوران و غیریت باوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما به رغم ظهور تشدیدشونده کثرت های اجتماعی، همچنان در حصر فهمی همگن و کلیت یافته از جامعه سیاسی به سر می بریم. با توجه به نقش ملاصدرا در بنیاد نهادن اندیشه سیاسی معاصر اسلامی در ایران، مدعی امکان خوانشی از نظریه وحدت وجود ملاصدرا شده ایم که امکان ملاحظه کلیت جامعه سیاسی را به صورت همزمان با پذیرش فردیت و غیریت به معنای مدرن آن فراهم می آورد. در این خوانش از الگوی هرمنوتیکال پل ریکور در کنار نظریه امانوئل لویناس مدد گرفته شد که به قابلیت های متن برای حل مساله امروز جامعه ما و پرداختن به غیریت می تواند بیندیشد.
مدرن گرایی و پسامدرن گرایی در مواجهه با مسأله هویت و غیریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
151 - 171
حوزه های تخصصی:
فلسفه مدرن، اجمالاً، برنامه و دستگاه جامع معرفتی است که براساس آن تمام عالم هستی توسط بشر به تنهایی فهمیدنی و شناختنی است. در مرکز ثقل این دستگاه هویت معرفتی شخص یا ذهن عامل معرفت قرار دارد. فیلسوفان مدرن اعتبار دستگاه معرفتی و نیز وحدت آن را مرهون هویت معرفتی عامل معرفت می دانند. دکارت خودآگاهی ذهن خودبنیاد از خودش به عنوان یک عامل معرفتی خودآگاه را مبنای تمام معرفت ها، شامل مابعد الطبیعی، طبیعی و غیر آن می دانست. پسامدرن گرایی، درمقابل، گفتمانی فلسفی دربرابر هویت معرفتی و دستگاه معرفتی خودبنیاد مدرن است. تلاش فیلسوفان پسامدرن بر آن است تا با استفاده از مفهوم «غیریت» و نیز ارتباط دادن آن با چند اندیشه غیرمعرفتی دیگر، مثل «میل»، «اراده» و «مسئولیت»، گفتمان فلسفی و متفاوت را پی ریزی نمایند. ازنگاه این مقاله، نه نظریه «هویت» و اندیشه های معرفتی پیوست آن، و نه مفهوم «غیریت» و اندیشه های عمل شناختی همراه آن نمی توانند مستقل از یک دیگر یک دستگاه معرفتی خودبنیاد یا یک گفتمان فلسفی غیرمعرفتی مسلط را پی ریزی و شکل دهند.
معرفی کتاب جملات بی متن
حوزه های تخصصی:
کتاب نظری، جملات بی متن، در حوزه زبان شناسی متن، برای اولین بار در سال 2012 در انتشارات ارمان کولَن (Armand Colin)، در شهر پاریس به زیر چاپ رفت. در این کتاب، دومینیک منگنو بر موضوعیت جملات کوتاه بی صدا و بی متن – مثل جملات قصار و پندآموز، شعارهای سیاسی، ضرب المثل ها، حقیقت های کلی، عناوین مطبوعاتی و غیره - جدا شده از ساختار اصلی اولیه و حاضر در کلام شفاهی یا کتبی گویش وران در یک جامعه زبانی مشخص، در این خصوص زبان فرانسه، تمرکز و بدین امر مهم تاکید می کند که معنا – تفسیر یک جمله کوتاه ماخوذ و مجزا از ساخت دستوری-کلامی اصلی اولیه با معنای همان جمله که در بافت و ساخت ثانویه (énonciation aphorisante) در جایی (بافت کلامی) دیگر توسط کاربری دیگر به کار برده می شود یکسان نخواهد بود. به نظر منگنو، فهم همچون گزاره ایی به شرایط خاص شکل گیری گفتار بستگی مستقیم داشته و در نهایت منجر به غیریت (altérité) در سخن گوینده (فعلی) می شود.
تحلیل گفتمانی استکبارستیزی در اندیشه آیت الله خامنه ای از منظر پساساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی بسیج سال بیست و پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۴
153 - 181
حوزه های تخصصی:
در نگرش پساساختارگرایانه، هویت های اجتماعی و سیاسی محصول گفتمان ها فرض می شوند در واقع هویت ها و خودفهمی ها، در مقابل غیریت ها یا دیگران شکل می گیرند بنابراین، خلق یک هویت بر تاسیس یک تفاوت دلالت دارد. در این چارچوب با تکیه بر مفهوم «غیرِسازنده»، شکل گیری یک هویت را مستلزم عمل تمایز می دانیم که غالبا به تقابل ختم می گردد. مقاله حاضر در پی بررسی این پرسش است که از منظر پساساختارگرایی، استکبارستیزی چه جایگاهی در اندیشه رهبر انقلاب دارد؟ و بر این فرض استوار است که گفتمان استکبارستیزی مدنظر آیت الله خامنه ای حول محور چهار دال هویت بخش، فراگیر، استمرار و استقلال آفرین مفصل بندی شده است که مبتنی بر تقابل با «غیر» به هویت و صورت بندی امت شکل می دهد. این پژوهش بر اساس روش گفتمان لاکلا و موف و با تکیه بر داده ها و درون مایه های رویکرد پساساختارگرایی سامان یافته است. بنا بر یافته های پژوهش، آمریکا در قالب شیطان بزرگ، نقطه هدف استکبارستیزی گفتمان انقلاب اسلامی می باشد که به عنوان «بیرونی سازنده» هویت اسلام سیاسی ایرانیان، نقش بازی می کند. از منظر مقام رهبری این مرزبندی مستمر با ریشه های مذهبی به تحکیم هویت انقلابی و دینی نظام اسلامی منجر می شود.
معرفت فطری و حقیقت توحید خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارنده این گفتار را در باره توحید فطری بر مبنای تذکراتی حول محور غیریت، بینونت، برپاداشتگی، قیومیت، معرفت خارج از حدّ تشبیه و تعطیل، و توضیح معنای لفظ جلاله الله، سامان می دهد؛ با تأکید بر اینکه این غیریت و بینونت، بر خلاف دیدگاه الهیات بشری واقعی است نه اعتباری. بر این اساس خداوند متعال، توحید فطری را در نهاد همه انسانها به ودیعت نهاده است. این مطالب علاوه بر تذکر عقلی با نصوص قرآنی و حدیثی مستند شده است.
بررسی تأثیر زمینه های همگرایی و واگرایی جریان های سلفی تکفیری و بازماندگان حزب بعث بر بحران امنیتی عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۸ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
265 - 291
حوزه های تخصصی:
پس از حمله آمریکا به عراق درسال 2003 که به سقوط رژیم صدام منجر شد، عراق همچون افغانستان به صحنه کارزار نیروهای سلفی جهادی با اشغال گران آمریکایی تبدیل گردید. این نیروها که در افغانستان دارای تجربه و شبکه منظم و منسجمی برای مقابله با اشغال گری شوروی بودند در عراق نیز با اتکاء به این توانایی ها توانستند چالش ها و مخاطرات نظامی و امنیتی جدی برای آمریکا ایجاد نمایند و در ادامه نیز در تقابل با دولت شیعی، به انجام عملیات های تروریستی روی آوردند. حزب بعث نیز که پس از سقوط صدام از قدرت خلع ید شده بود و در روند بعثی زدایی نظام سیاسی جدید، در تنگنای شدیدی قرار گرفته بود سعی کرد از ظرفیت گروه های جهادی ضدآمریکایی و ضدشیعی در احیای قدرت خود استفاده کند. این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به دنبال پاسخ به این سئوال است که زمینه های همگرایی و واگرایی جریان های سلفی تکفیری و بازماندگان حزب بعث چیست و این زمینه های همگرایی و واگرایی چه تأثیری را بر آینده بحران امنیتی عراق خواهد داشت؟ نتایج این مقاله نشان می دهد درک مشترک از تهدید (آمریکا، دولت شیعی و جمهوری اسلامی ایران) اصلی ترین عامل همگرایی و خاستگاه فکری متفاوت، گفتمان متفاوت و هویت و غیریت متفاوت از عوامل واگرایی این دو جریان می باشد.