مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
زمانمندی
حوزه های تخصصی:
خوانش های استنتاجی چند لایه و همزمان از سفر به انتهای شب نوشتهء سلین، ما را بر آن داشت تا چگونگی امکان منعکس شدن ایدئولوژی نویسنده/ راوی در رمان را با نحوهء ساختمندی اثر از نقطه نظر زمانی مورد بررسی قرار دهیم. اینکه چگونه زمان در معنا و مفهوم تامه خود توانسته بازتاب دهندهء جهان بینی راوی باشد مساله ایست که ما جواب آن را با کنکاش در پاره ای از معیارهای زمانی روایت همچون نظم روایتی، دیرش روایتی و نظام گفنمان پردازی بازیافته ایم( یعنی دسترسی به معنا و مفهومی لفلسفی از اثر با استفاده از ابزارهای زبان شناختی و روایت شناختی(! بررسی این معیارها حرکت تدریجی نظام فکری راوی را به نمایش می گذارد: حرکتی که ازدگرگونی مستمر و زیباشناختی آشوب وار باروک شروع شده تا آرام آرام به سوی نوعی پوچی و رها شدگی در خلا نیستی ختم شود؛ حرکتی که بیانگر تغییر نگرش راوی/ نویسنده نسبت به مقولهء زمان و زمان مندی است.
زمان در پدیدارشناسی وجودی هایدگر و آنتولوژی صدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بحث زمان و ارتباط آن با هستی یکی از مباحث مهم فلسفی است. حقیقت زمان و رابطه آن با هستی و انسان پرسش های مطرح در تاریخ تفکرات فلسفی بوده اند. زمان در اندیشه ملاصدرا در عالم طبیعت، جلوه ای از هستی است؛ هستی صدرا که هستی عام و اعم از سیال و ثابت بوده و زمان، منتزع از وجود سیال است. ملاصدرا با تلقی زمان به عنوان بُعد چهارم جسم، در اندیشه گذشتگان تحول جدی پدید می آورد و با این نگاه گسست میان اجزای زمان را از بین می برد. در هایدگر، با اینکه از وجود عام سخن به میان می آید، اما زمان در وجود انسانی یا دازاین قابل فهم است؛ لذا درباره زمان، گذشته و آینده و حال، نه به عنوان مفهوم و قطعات فرضی زمان، بلکه به عنوان ابعاد وجودی حضور سخن به میان می آید. طبیعت و انسان در فلسفه ملاصدرا در افق زمان فهمیده می شود و در هایدگر از تاریخ و هویت تاریخمند وجود آدمی بحث می شود.
زمانمندی آگاهی و تاریخمندی آگاهی گذر هوسرل از پروژه استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از طریق شرح اجمالی نظر هوسرل درباره زمان-آگاهی و به خصوص تمرکز بر سطح سوم زمانمندی، استدلال شده است که در واپسین تأملات وی درباب زمان که در دست نوشته های C منتشر شده است، چرخشی در پدیدارشناسی هوسرل به نحو عام و پدیدارشناسی زمان به نحو خاص پدید آمده است. به این صورت که هوسرل از طریق قائل شدن به زمانمند بودن آگاهی مطلق و در نتیجه کنار گذاشتن تلقی پیشین خود از یک نقطه بی زمان آگاهی به عنوان سنگ بنای تأسیس فلسفه به مثابه علم متقن، از سه دهه کوشش خود در راستای تأسیس فلسفه استعلایی گذر کرده و در حقیقت رؤیای فلسفه به مثابه علم متقن را کنار گذاشته است. در نتیجه سنتی که از دکارت آغاز شده بود و هدفش مبتنی ساختن بنای معرفت بر پایه ای محکم و شک ناپذیر و تغییرناپذیر بود، به این صورت در پدیدارشناسی هوسرل که آخرین وارث آن است به پایان می رسد و راه برای ظهور روایتی جدید از پدیدارشناسی در آثار متفکران بعدی این جنبش هموار می شود.
بررسی دیدگاه کیث وارد پیرامون زمانمندی خدا با تکیه بر آرای ملاصدرا1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث برجسته ی الهیاتی پرداختن به صفت ازلیت خداوند است. درباره ی مبحث ازلیت دو دیدگاه وجود دارد: فرازمانی و زمانمندی. غالب فیلسوفان قرون وسطی و نیز فلاسفه ی جهان اسلام درباره ی ازلیت خداوند دیدگاه فرازمانی داشتند که براساس آن، خداوند موجودی غیر زمانمند فرض می شود که برای او درنظرگرفتن آغاز و انجام زمانی بی معناست. در دیدگاه زمانمندی که توسط برخی از فیلسوفان دین معاصر مطرح شده است، ازلیت خداوند رنگ وبویی زمانی می یابد و به این معناست که خدا در همه ی زمان ها بوده، هست و خواهد بود. این مقاله می کوشد با واکاوی آثار کیث وارد که در زمره ی فیلسوفان متأله معاصر قرار دارد، استدلال های او را در مقام توجیه زمانمندی خدا تحلیل نماید و بدین وسیله، تقریری روشن از دیدگاه او درخصوص ارتباط خدا با موجودات زمانمند ارائه کند. همچنین می کوشد با عرضه ی دیدگاه کیث وارد به نظام فلسفی ملاصدرا، به ارزیابی آرای وی بپردازد و درنهایت نشان دهد که براساس شیوه ی خاص حکمت صدرایی، چگونه می توان ضمن حفظ دیدگاه فرازمانی درباب ازلیت خداوند، تفسیر معقولی از ارتباط خدا با موجودات مادی ارائه داد.
تناهیِ آغازینِ زمانمندی و گشودگیِ دازاین در وجود و زمان هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
27 - 45
حوزه های تخصصی:
هایدگر در وجود و زمان، مفهوم تناهی را به عنوان یک مفهوم اگزیستانسیالِ ویژه در نظام مفاهیمِ هستی شناسیِ بنیادین به طور مستقل طرح نمی کند، اما در عین حال، معنای هستی شناسانه خاصی را برای آن مفروض می گیرد. این تلقیِ خاص هستی شناسانه از تناهی، به مثابه یک وصف اختصاصی برای نحوه وجود دازاین، بر خلاف آنچه در وهله نخست به نظر می رسد، اولاً و بالذات در نسبت داشتنِ تناهی با مفاهیمی چون یافتگی و افکندگیِ دازاین در میانه موجودات فهمیده نمی شود، بلکه اتفاقاً بر اساس تقدمِ پدیدارشناسانه مطلق دازاین بر تمامیِ موجودات و وقوف به این تقدم در دازاین اصیل است که مفهوم هستی شناسانه تناهیِ در بحث از تقدمِ آینده در زمانمندیِ اصیلِ دازاین، به مثابه «تناهیِ آغازینِ زمانمندی» در حد اشاره ای کوتاه، صراحت می یابد. در این نوشتار، مفهوم تناهیِ آغازین، از تلقی متداول و انتیک از تناهی متمایز می شود، به نحوی که بتوان از خلال تفسیر نسبت تحلیل اگزیستانسیال مرگ با گشودگیِ دازاین، تناهی را در معنایی هستی شناسانه، در نسبت با زمانمندی، در مقام شرط امکانِ گشودگی و مواجهه آشکار ساخت.
توالی در روایت؛ بسط مدلِ پل ریکور برای روایت
پل ریکور در میان متفکرانی که به روایت و روایتمندی اندیشیده اند از دو نظر شاخص تر است. یکی اینکه او روشی فلسفی را انتخاب میکند و عمیق تر این موضوع را بررسی میکند و دوم اینکه او در نهایت مدلی برای روایت و میمسیس پیشنهاد می دهد که از جهاتی جدید و روشنگر است. روش فلسفی او پدیدارشناختی و هرمنوتیکی است و شامل دورهای بی پایان حول موضوع اصلی یعنی روایت و رابطه بین روایت و زمانمندی است. مدل او برای میمسیس دارای سه مرحله است شامل پیش درک، درک و برخورد ما با دنیای متن. مدلی هم که برای روایت ارائه می دهد "هماهنگی ناهماهنگ" می تواند تغریبا تمام انواع روایت از تراژدی تا داستانهای مدرن را شامل شود. در این مقاله ما سعی خواهیم کرد ضمن مروری مختصر بر پیشینه مطالعات انجام شده بر روی روایت، آراء ریکور را در این زمینه بررسی کنیم و با روشی آپروتیکال مثل خود ریکور در کنار مرور افکار او به طرح نکاتی جدید بپردازیم. همچنین مسائله ای را طرح خواهیم کرد که خود ریکور کمتر به آن پرداخته است، یعنی بحث توالی در روایت است. به نظر می آید برای نزدیک شدن به مفهوم و معنای روایت، توالی به عنوان اساسی ترین شاخصه روایت می تواند موثر باشد خصوصا اگر توالی را در ارتباط با سه حیطه اصلی تجربه بررسی کنیم یعنی زبان، رابطه علی و معلولی، و زمانمندی.
بررسی الگوی روایی زمان در نمایشنامه « عکس عروسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱
7 - 27
حوزه های تخصصی:
نمایشِ الگوهای روایی یک مجموعه، گامی مهم در بازنمایی شبکه ای از عناصر روایی و ساختارمند ذهن بشر است. روایت شناسی، روشی علمی است که در پی دست یابی به الگوهایی روایی است. این دانش توانسته است با وجود تفاوت های نگرشی و بینشیِ میان متن ها و آثار ادبی، دیدگاه تازه ای را در نقد ادبی و در پیوند با دستور زبان جهانی روایت بازنمایی کند. نمایشنامه، یکی از کهن ترین آثار ادبی بشر است که با کاربرد عناصر روایی - همانند داستان- گنجایش هایی ویژه ای در بهره گیری از مؤلفه های روایی دارد. در این پژوهش از روش تحلیلی- اسنادی بهره گرفته شده است تا ضمن بررسی مؤلفه های پست مدرن، نمایشنامه عکس عروسی نوشته چیستا یثربی (Yasrebi, 2004)، بر پایه نظریه روایی ژرار ژنت مورد واکاوی قرار گیرد. این پژوهش بر مؤلفه زمان تمرکز دارد که مشتمل بر نظم، تداوم و بسامد است. یافته های پژوهش نشان می دهد در نمایشنامه یادشده،گذشته نگری، آینده نگری، تداوم و بسامد به گونه ای برجسته سازی شده در خدمتِ اندیشه های عمیق روان شناسی نویسنده قرار گرفته اند. به گونه ای که زمانِ به ظاهر پریشان نمایشنامه در قالب حوادث متن، ارتباطی پیوستاری با سایر عناصر روایی دارد.
زمان به عنوان افق ظهور موجودات، فراهم کننده ابژکتیویته در کانت، به تفسیر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقولات کانتی باید بالضروره در ارتباط با مُتعلَق دریافتی باشند. اما به دلیل خودانگیخته بودن قوه فهم از یک سو و پذیرنده بودن قوه حس از سوی دیگر، باید یک امر مشترکی ارتباط بین این دو قوه آگاهی را ممکن گرداند. هایدگر بیان می دارد که «زمان» همان امر مشترکی است که موجب اتحاد و «تالیف» این دو قوه می شود. بنابراین، به وسیله عمل شماتیزم ما به این نتیجه می رسیم که تفکر یا آگاهی از شهود گرفته تا عقل/فهم سراسر زمانی است. بدین ترتیب، با توجه به چنین تفسیری، زمان نه تنها صورت حساسیت بلکه صورت «خودِ» اندریافت نیز می باشد. بنابراین، هایدگر، وی مرز میان شاکله و مقوله را بر می دارد و «منِ» کانتی به همراه مقولاتش را صورت قاعده مند زمان می داند. در نتیجه، از رهگذر شماتیزم، این زمان است که به دلیل فراهم کردن وحدت آگاهی، ابژکتیویته ابژه را فراهم و احکام تالیفی پیشینی را ممکن می گرداند. زمان همان مرزاندیشیدنی، شناخت و خارجِ شناخت است، یعنی مرز توهم و ابژکتیویتی است. این چنین است که زمان به عنوان تعین استعلایی، افق مواجهه ما با موجودات را تعیین می کند.
مطالعه تطبیقی آرای صدرالمتألهین و آنتونی گیدنز پیرامون زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنتونی گیدنز تلاش می کند جامعه شناسی را بر محور زمان بازآفرینی کند. این بازآفرینی با نقد تکامل گرایی تاریخی کلاسیک های جامعه شناسی به مثابه ساخت شکنی زمان طولی آغاز می گردد و با پیگیری آن در ساحت ها دیگر بروز زمانمندی همچون ازجاکندگی، آینده گرایی، ساخت جامعه و در نهایت تکنولوژی های زمان نظیر ساعت و تقویم، معانی و کارکردهای جدیدی از زمان را ارائه می دهد. هدف از نگارش این مقاله مقایسه این معانی با فلسفه زمان صدرالمتألهین است. با استفاده از روش مقایسه ای ابتدا به بررسی فلسفه زمان ملاصدرا و اندیشه های گیدنز پیرامون زمان پرداخته و سپس شباهت ها و تفاوت های دو اندیشه تبیین گشته اند. زمان در فلسفه ملاصدرا وجود سیال تلقی شده و از آنجا که افاضه وجود دائما ادامه دارد، زمانمندی بخشی از هستی موجودات تلقی می گردد و بدین دلیل که تقدم و تاخر زمانی ناشی از تقدم و تاخر ذاتی موجودات است لذا موقعیت تاریخی نه امری بیرونی، آنچنان که گیدنز تصور می کند بلکه در ذات هستی انسان و دیگر موجودات نهادینه شده است. ناشی شدن تقدم و تاخر زمانی از تقدم و تاخر وجودی، تعلیق زمان حال به گذشته یا آینده را منتفی ساخته و لحظه حال استقراری تام می یابد. شباهت عمده دو اندیشه در یکی دانستن بقا و زمان در این جهان است.
تبیین مفهوم پدیدارشناسی هرمنوتیکی در طراحی محصول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم خرداد ۱۳۹۹ شماره ۸۴
63 - 72
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی از نوع هرمنوتیک، برقراری نسبت های وجودی است. اینکه این نسبت ها چگونه می تواند در مواجهه انسان با جهان برقرار شود، از مهم ترین دغدغه های فلاسفه مختلف از جمله هایدگر، فیلسوف مشهور آلمانی است. این پژوهش در نظر دارد تا تفسیری از پدیدارشناسی ارائه دهد که بتواند در فرآیند طراحی، قابل تعمق و اجرا باشد. در این راستا، بعد از توصیف کامل پدیدارشناسی هرمنوتیک (که به طور خاص با اندیشه های هایدگر قابل شناسایی است)، پنج گام مشخص از آن استخراج شده که شامل زمانمندی، برقراری رابطه معنادار با ساحت های سه گانه زمان، برقراری شبکه نسبت های وجودی بین انسان و محصول، برقراری رابطه هرمنوتیک، و آشکارگی است. سپس به روش مطالعه موردی، سه محصول نمونه، برای تفسیر گام های استخراج شده از این رویکرد، مورد ارزیابی قرار گرفته اند. در ادامه با ارائه یک مدل، ارتباط بین رویکرد پدیدارشناسی با فرآیند طراحی، طریقه بکاربستن آن و همچنین قابلیت تعمیم پذیری آن در این فرآیند، نشان داده شده که ساحت های سه گانه زمان (بودگی، حضور و آیندگی) هسته مرکزی آن را تشکیل می دهند. در انتها محصول دیگری برای آزمون مدل ارائه شده، مورد تحلیل قرار گرفته است. نتیجه حاصل از این مقاله روشن می کند که نه تنها می توان در طراحی محصول به شیوه پدیدارشناسانه عمل کرد و از آن بهره گرفت، بلکه مطالعات موردی نشان می دهد که بکارگیری این روند در طول تاریخ طراحی صنعتی توانسته است در موفقیت محصولات در ارتباط با کاربر، تاثیرگذار باشد.
تأثیر دیلتای بر فهم هایدگر متقدم از حیات و تاریخمندی آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
137 - 163
حوزه های تخصصی:
هایدگر به مناسبت های مختلف به تأثیر گسترده و عمیق دیلتای بر اندیشه ی خود اذعان کرده است به طوری که برخی از شارحان هایدگر نقش دیلتای را در شکل گیری اندیشه ی او حتی بیش از هوسرل دانسته اند. برای مثال، او در هستی و زمان بارها به این نکته اشاره می کند که نظراتش در باب حیات و تاریخ بسیار متأثر از آرای دیلتای در این زمینه اند. همچنین، انتشار درسگفتارهای 1919 تا 1923 هایدگر، عمق این تأثیر و پیوندهای موضوعی میان اندیشه ی دیلتای و هایدگر متقدم را بیش از پیش آشکار کرده است. هدف ما در این مقاله فهم بهتر نسبت میان اندیشه ی این دو فیلسوف، به خصوص در رابطه با موضوع تحلیل حیات و تاریخمندی و لوازم و پیامدهای این تأثیرگذاری بر اندیشه ی هایدگر متقدم است.
بررسی مسئله علم پیشین خداوند در دیدگاه ابوالبرکات بغدادی و الهیات گشوده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالبرکات بغدادی یکی از فیلسوفانی است که علم پیشین الهی به آینده را انکار کرده و این دیدگاه او متأثر از نگاهش به نحوه تحقق علم، تجدد اراده در خداوند، و انتساب زمانمندی به اوست. همچنین، در میان مکاتب الهیاتی نوین، خداباوری گشوده نیز قائل به گشودگی آینده و نفی علم پیشین الهی است. الهی دانان گشوده برای رسیدن به این اعتقاد نظریه علم مطلق پویا را مطرح کرده و تجربه زمان را به خداوند نسبت داده اند. پس از بررسی دیدگاه ابوالبرکات بغدادی و الهی دانان گشوده در مسئله علم پیشین خداوند، می توان پی برد که انتساب زمانمندی به خداوند و انفعالی دانستن علم الهی از جمله زمینه های لازم برای نفی علم پیشین الهی از سوی این دو بوده و منجر به پذیرش گشودگی علّی و معرفتی آینده توسط قائلین به الهیات گشوده شده است. پژوهش حاضر به بررسی مشابهت دیدگاه ابوالبرکات و الهیات گشوده در نفی علم پیشین الهی می پردازد و این موضع را مورد ارزیابی قرار خواهد داد.
نقد تصور فردگرایانه از زمان مندی نزد برگسون و هایدگر از منظر زمان مندی اخلاقی در اندیشه لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
217-231
حوزه های تخصصی:
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونی ست؛ زمان همان "استمرار"ی ست که حالات آگاهی فرد را در بر می گیرد و بر گوناگونی آنها صحّه می گذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو می کند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" می بیند. به زعم هایدگر، نگاه دازاین به آینده و مرگ خود مهم ترین الِمان های "زمانمندی" او هستند. اما مسئله اینجاست که تأکید این دو فیلسوف بر فردی بودن سرچشمه ی زمان رابطه ی بین زمان اصیل و حضور "دیگری" را با مشکل مواجه می کند. به عبارت دیگر، بنا بر ادعای برگسون و هایدگر، اصالت زمان تنها در انزوای "خود" میسّر است و آنچه در مجاورت "دیگری" به دست می آید همان زمان بیرونی، عینی، و همگانی ست. بدین ترتیب، آیا باید پذیرفت که درک واقعیت زمان و اخلاق دو مفهوم گردنیامدنی هستند؟ پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را در آراء لویناس جستجو می کند. لویناس نیز درک فلسفه ی اخلاق خود را مشروط به درک واقعیت زمان می داند. از سوی دیگر، به رغم شباهت های موجود، آنچه به زعم لویناس زمان واقعی ست تنها در مخالفت بنیادین با برگسون و هایدگر معنا می یابد. از دیدگاه او، زمانمندی در انزوا میسّر نیست و زمان در ارتباط با دیگری زاده می شود. مطالعه ی حاضر بر آن است تا با پرداختن به اساسی ترین تفاوت های موجود بین درک لویناس از زمان و تعاریف برگسون و هایدگر، و با روشن ترکردن پیچیدگی های ارتباط بین زمان و "دیگری" در تفکر لویناس، نشان دهد که چگونه نوآوری لویناس و مخالفت او با دو فیلسوف پیش از خود، به رابطه ی بین زمانمندی و اخلاق معنایی جدید بخشیده است.
روایت شناسی دیداری: روایتگری در تصاویر ایستا (نقاشی) از منظر تاریخ هنر و روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمایز رسانه زبانی و بصری، پارادایمی است که نخستین بار توسط لسینگ در تاریخ هنر مطرح شد. ماهیت زمان بنیاد شعر در بیان متوالی رویدادها و ماهیت مکان بنیاد نقاشی در توصیف هم زمان پدیده ها، هنوز موجب اختلاف نظر روایت شناسان زبانی و مورخین هنر در داستان تصاویر منفرد است. این پژوهش به روشی توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده های اسنادی، با هدف بررسی شیوه های بازنمایی زمان روایی در تصاویر منفرد (نقاشی)، سعی دارد به این دو پرسش پاسخ دهد: آیا تصاویر فقط لحظه ای واحد از یک رویداد را باز می نمایانند؟ آیا در مقایسه با داستان زبانی، داستان بصری فاقد معیارهای اصلی روایت است؟ در نتیجه پژوهش حاضر با تمرکز بر عناصر سازنده روایت و تطبیق معیارهای اصلی تعریف روایت در رسانه زبانی و دیداری بروی یک نمونه مطالعاتی، ثانیاً با طرح نظریه های ادراکی درباب زمان و حرکت در تصاویر منفرد، و با تأکید بر استقلال زبان بصری و نقش بیننده در فرآیند ادراکی، نشان می دهد میان معیارهای اصلی تعریف روایت به ویژه عنصر «زمان» در روایت زبانی و روایت دیداری تفاوت معناداری وجود ندارد. بنابراین آثار تصویری بنابر ماهیت خود، مقوله زمان روایی رویداد را به طریقی متفاوت با فرآورده های زبانی بازنمایی می کنند.
ادبیات پسااستعماری، مادیت و غیاب رادیکال: جستاری درباره فرودست سازی اشیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در تلاش است تا مفهوم اشیا فرودست را در تقاطع مادیت وغیاب بسط دهد. برای انجام این کار نقد ادبی منتسب به دریدا در ادبیات پسااستعماری در جهت بازخوانی انتقادی انسان شناسی استعماری و بالاخص کار ای.بی.تیلور به کار گرفته شده. در این بازخوانی نشان داده می شود چگونه جنبه های خاصی از زیست بوم به دلیل ناتوانی در ارائه ردی از گذشته خود فرودست سازی می شود و از کنش به مثابه عامل زمانمندسازی منع میگردد. فرایند فرودست سازی زیست بوم مبتنی بر اشیا فناورانه و رابطه ی پیشرونده این اشیا با گذشته خود است که ساختار زمانی خطی مدرن ما را میسازد. یعنی حرکت از معدود اشیاء فناورانه ساده به انبوهی فزاینده از اشیاء فن آورانه پیچیده که پیشرفت-به مثابه-تاریخ را تولید می کند. این مقاله با تاکید بر مفهوم غیاب رادیکال به عنوان نقطه عزیمت یک سیاست-حیات رهایی بخش به پایان می رسد و می پرسد: چه نوع همکاری با اشیا فرودست (زیست بوم) میتواند ایده آلترناتیو «پیشرفت-توسعه» و ساختار زمانی خطی مدرن مرتبط با آن را ممکن کند؟
تاریخمندی و نسبت آن با هستی شناسی بنیادین در وجود و زمان هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
57 - 72
حوزه های تخصصی:
هایدگر در وجود و زمان ، به طریقی مشابه استدلال کانت در نقد عقل محض که منطق استعلایی را شرط امکان علم تجربی می دانست، تاریخمندی را شرط استعلایی تاریخ نگاری می داند. او پرسش معرفت شناسانه و روش شناسانه درباره علوم تاریخی را به پرسش هستی شناسانه تبدیل می کند؛ یعنی به جای اینکه بپرسد «تحت چه شرایطی می توان عینیتِ امر تاریخی را تأیید کرد»؟ می پرسد «دازاین چه شیوه ای از هستی دارد که امکان داشتن دغدغه خویش و درک معنای گذشته خویش را دارد؟ و اصلاً چگونه چیزی به نام تاریخ وجود دارد»؟ اهمیت تاریخمندی در طرح کلی وجود و زمان، هنگامی آشکار می شود که نسبت آن را با پرسش اصلی اثر، یعنی مسئله معنای وجود، مورد توجه قرار دهیم. سیر بحثِ اثر از فهم پیشانظریِ دازاین به مثابه اگزیستانس، به سمتِ کشف ساختارِ واحد اگزیستانسیال ها به مثابه دغدغه، نشان می دهد که آنچه معناداریِ وجود و موجودات را ممکن می سازد، فرایندی است که هایدگر آن را زمانمندیِ اصیل می نامد. به این ترتیب تمایز هستی شناختی میان موجود و وجود بدین معناست که وجود را نباید مطابق سنت متافیزیکی، امری مقولی و در ردیف سایر موجودات لحاظ کرد، بلکه وجود فرایندِ معنابخشی است که خود را به مثابه فعل «زمانیدن» و «تاریخیدن» در برون خویشی های سه گانه گذشته-حال-آینده و میراث-تقدیر-حوالت فرامی گسترد.
مکانمندی و زمانمندی در فیلم فروشنده بر اساس آرای هایدگر در هستی و زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله این است که از نحوه طرح مفاهیم هایدگر در «هستی و زمان» درباره زمان و مکان استفاده کرده و بر اساس آن روایت فیلم فروشنده را با توجه به یافت حالِ شخصیت ها مطالعه کنیم. دو مفهومِ زمانمندی و مکانمندی با رویکرد اگزیستانسیال به جهان تعریف می شوند. یافت حال های دازاین نبض رابطه او با حال های جهان را تنظیم می کند و رابطه ها و چیزها را به مثابه چیزی و یا چیز دیگری عیان می کند. یافت حال های دازاین مبنای عمل اوست، عملی که خودفهمی دازاین در آن مستتر است. نتیجه نگاه هایدگری به فروشنده اصغر فرهادی اینکه دراین فیلم خانه و فروشنده پیر یعنی دو امرِ وابسته به سازوکار سرمایه داری، موجب از هم پاشیدن کلیت جهان هرروزه عماد و رعنا معرفی کرد. دیدن این روابط بر اساس یافت حال ها و حال، به صورت چیزی یا چیز دیگری، تعیین کننده مکان و زمان و آشکارکننده روایت است. یافت حال ها و حال هایی که پیوست به روابط تصویری به وجود می آید، علاوه بر پدیدار کردن انواع مکانمندی یعنی دوری و نزدیکی، موقعیت-فضا و فضای اگزیستانسیال انواع هستنده ها، انواع زمانمندی اکنون، گذشته و آینده مربوط به آنها را تعیین می کند. عملکرد عماد نشان می دهد چگونه نسبت ها و یافت حال های مبتنی بر روابط، یا روابط تصویری در اگزیستانس او را چون یک روشنفکر متوسط حال و نیز نیمه عصیان گرِ انتقام جو پدیدار می کند.