مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شناخت شناسی
حوزه های تخصصی:
"در معرفت شناسی ادبیات رمانتیک و عرفان اسلامی، خیال جایگاه ویژه ای دارد. در این مقاله، تلاش بر این است تا نشان داده شود که:
اول، معرفت شناسی رمانتیسیسم با معرفت شناسی عرفان اسلامی، از لحاظ ارزش و اهمیت دادن به خیال، بسیار نزدیک به هم اند. به عبارت دیگر، در این نظام های فکری، خیال ابزار مهم شناخت است.
دوم، زیربنای معرفت شناسی خیال گرای رمانتیک و همچنین عرفان اسلامی وحدت است، بر خلاف معرفت شناسی عقل گرا که مبنای آن ثنویت است.
سوم، معرفت شناسی مبتنی بر خیال، گونه ای از وجود شناسی را مطرح می سازد که با وجود شناسی عصر خرد و همچنین وجود شناسی فلسفی مبتنی بر عقل، کاملا متفاوت است. وجودی که خیال آن را درک می کند، ثابت و ایستا نیست، بلکه پویا، متغیرن وسیال است. این وجود شناسی در ادبیات رمانتیک و عرفان اسلامی، مشابه است.
چهارم، اگر چه دیدگاه های رمانتیسیسم و عرفان اسلامی درباره جهان شباهت های بسیاری به یکدیگر دارند، اما تفاوت های چشمگیری نیز دارند که آن ها را از هم ممتاز می کند. در پایان این مقاله، این اختلاف ها نیز مورد بررسی قرار می گیرند.
در این مقاله برای تبیین دیدگاه رمانتیسیسم درباره خیال و ارزش و جایگاه آن در معرفت شناسی، به نظریات شاعران و نویسندگاه رمانتیک انگلیس، به ویژه کولرج، شلی، و کیتس اشاره می شود، و در ارتباط با عرفان اسلامی، دیدگاه های شیخ اکبر، محی الدین ابن عربی که بنیادگذار عرفان نظری است، خصوصا در کتاب او، فصوص الحکم، مورد بررسی قرار می گیرد."
انتظارات بجا و نابجا از فلسفه تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" در سده های گذشته، نفس دانش که با هدف کشف حقایق جهان هستی توسعه یافته بود، اهمیت زیادی داشت. این نگرش در قرن بیستم، به ویژه از نیمه ی دوم آن به تدریج تغییر یافت و جنبه کاربردی و سودمند دانش روز به روز نقش محوری پیداکرد؛ به طوری که امروز در دهه آغازین قرن بیست ویکم، تولید دانش- محور، اقتصاد دانش- محور و جامعه مطلع و در حال یادگیری از ملاک های توسعه یافتگی محسوب می شوند.
ظهور مکتب عمل گرایی به ویژه پیشرفت گرایی که ارزش دانش را نه در حقیقی بودن یا تطابق آن با واقعیت بیرونی، بلکه در سودمندی و کارایی آن معرفی می کرد، نقش بسزایی در این تغییر نگرش داشته است ( اوزمن و کراور، 1379 :225 ). به دنبال آن، رشد و گسترش مدرنیسم و پسامدرنیسم که دستیابی به هرگونه حقیقت مطلق را ناممکن دانسته و آن را امری نسبی و متکثر تلقی کرد، باعث شد تا سودمندی و کارکرد علوم و معارف مختلف بیش از ارزش آن ها در بیان حقایق مورد توجه مجامع و محافل علمی قرار گیرد. این امر به نوبه خود باعث شد از فلسفه و به تبع آن فلسفه تربیت انتظارات مشابهی شکل بگیرد و این شاخه از معارف بشری به سمت و سوی کاربردی شدن و سودمندی پیش رود.
این طرز تلقی، نه تنها در محافل علمی، بلکه در میان سیاست گزاران و برنامه ریزان تربیتی نیز رسوخ پیداکرد. فلسفه از آن جا که اساسا به مسائل بنیادی می پردازد و تحقیقات مربوط به آن نیز از نوع نظری است، به تدریج از دایره توجه برنامه ریزان و سیاست گزاران تربیتی خارج شد. آنان که به شدت در پی توسعه و صنعتی شدن و نوسازی جامعه بوده و هستند موجب شدند که فلسفه و به طور کلی علوم انسانی در درجه دوم اهمیت قرار گیرد؛ چرا که کارکرد و سودمندی آن به روشنی و وضوح علوم طبیعی و دانش فنی یا فناوری نیست.
اگرچه عده ای از اندیشمندان فلسفه تعلیم و تربیت برای کاربردی کردن و نشان دادن سودمندی آن تلاش های ارزشمندی به خرج دادند، اما این تلاش ها ظاهراً به اندازه ای که نظر منتقدان را جلب کند، مؤثر نیفتاد. این مقاله در پی آن است تا به آسیب شناسی این تفکر بپردازد و با توجه به اهمیت فلسفه تربیت، چه در سیاست گزاری و برنامه ریزی و چه در پژوهش های تربیتی و فرایند یاددهی- یادگیری انتظارات بجا و نابجا را یاد آور شود.
"
شناخت شناسی از منظر امام خمینی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه در این نوشته به آن اشاره شده است مساله شناخت از منظر حضرت امام خمینی است. آن حضرت شناخت حقیقت را ممکن می داند و معتقد است حقیقت علم وجودی مجرد از ماده و احکام مادی دارد. همچنین، ایشان سرچشمه ای وحیانی و تاریخی قدسی از آن به دست می دهد. حضرت امام تمامی علوم را حضوری می داند و برهان را نیز معیار، محک و ترازوی سنجش صحیح از سقیم تلقی می کند. ایشان حس، عقل، وجدان، فطرت، وحی، قرآن و معارف اهل بیت(ع) را به عنوان راههای شناخت مطرح می کند.
مبانی شناخت شناسی توسعه سیاسی ایران ( رهیافت اجتهاد گرا )
حوزه های تخصصی:
پرسش از توسعه ، سؤالی با قدمت زمانی بالا ارزیابی میشود و به همین دلیل ، شاهد تحریر متون بسیاری در این ارتباط هستیم ، اما آنچه که پرسش از توسعه را در حال حاضر ضروری و بداعت میبخشد ، توجه به ابعاد ذهنی و ملاحظات نرم افزارانه آن است . رهیافت اجتهادگرای مطرح در این نوشتار با همین رویکرد طرح شده است . نویسنده در نوشتار حاضر رهیافت اجتهادگرا را در باب مسئله توسعه سیاسی بررسی میکند و ضمن اشاره به ریشه های فرهنگی - ایدئولوژیک این مقوله در صدد است بنیادهای معرفت شناختی آن را بیان کند ...
نقش و تاثیر پارادایم های روش شناسانه و معرفت شناسانه بر نظریه های جدید جامعه شناسی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفکر اساس همه تمدن هاست و اساس تمدن جدید معرفت شناسی و روش شناسی است که امروزه به یکی از ویژگی های اصلی علم جدید تبدیل شده است. بر این اساس، برای درک تحولات جامعه شناسی جدید، به ویژه جامعه شناسی سیاسی معاصر نیازمند نگاهی معرفت شناسانه مبتنی بر روش شناسی های جدید هستیم.
فرض اساسی مقاله حاضر بر این اصل استوار است که تحولات علوم بشری در ارتباط کامل با تحولات پارادایمیک معرفت شناسانه و روش شناسانه است؛ لذا می توان ارتباط منطقی ای بین گذر از سطوح مختلف تحلیل جامعه شناسیِ سیاسی فردی، گروهی و ساختاری به سطح تحلیل جهانی و سطوح مختلف تحلیل جامعه شناسی از نظریه های علت کاو و معناکاو به نظریه های تعامل گرا و سطوح مختلف معرفت شناسی پیشامدرن، مدرن، پسامدرن و فراپسامدرن برقرار کرد. بی شک امروزه نمی توان بدون نگاه معرفت شناسانه، به درک صحیحی از حوزه های علمی به ویژه جامعه شناسی سیاسی دست یافت و بدون تردید بهبود در وضعیت آموزش و پژوهش سیاسی در گرو دستیابی به چنین فهمی است.
علم و ادراک و نحوه تشکیل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با قبول موجودات جهان به عنوان موجودات عینی و واقعی و با قبول اینکه اشیا در فردیت خویش دارای تشخّص و تعیّن هستند و به عنوان اموری خارجی قلمداد میشوند، و همچنین با قبول اینکه آنچه ما ادراک میکنیم همانی است که در خارج وجود دارد، به تبیین مراحل ادراک و ایجاد علم میپردازد. این مقاله شناخت واقعیت را متشکّل از پنج مرحله میداند که دو مرحله اول آن فارغ از هرگونه توصیف شناخت شناسی (معرفت) است و مقدّم بر تلاش ذهن برای استخدام کلمات و صفات برای توصیف ویژگیهای نوعی واقعیات است. در واقع، آن چیزی که در اولین برخوردهای انسان با جهان مطرح میشود صِرف موجودیت شیء (پدیده) و این همانی آنچه با علم حضوری ادراک شده با واقعیت خارجی است. حضور اولیه موجودات خارجی در نزد نفس، همانند زمانی است که انسان هنوز زبانی را جز زبان اشاره نیاموخته است؛ ولی قطعا واقعیت خارجی را میشناسد. در مرحله بعد، نام گذاری و سپس طبقه بندی برای سهولتِ بازیابی مطرح میشود. زبان و منطق، در این مرحله جای میگیرند.
نگاهی گذرا به پیشینه نظریه های روایت
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ابتدا به اختصار تبارشناسی پژوهش های روایت شناختی را در آغاز قرن بیستم (یعنی پیش از شکل گیری رشته ای به نام روایت شناسی) بیان، و به طور مشخص ریخت شناسی روایت را در آلمان، روسیه و سنت آنگلو-آمریکایی معرفی می کنیم. سپس بخش عمده مقاله را به بررسی روایت شناسی ساختارگرا و تقابل های دوگانه، مقوله بندی عناصر روایی و رده شناسی روایت اختصاص می دهیم. در این بخش، مهم ترین آرای ژرار ژنت، استانزل، جرالد پرینس، میکی بال و سیمور چتمن به اجمال بازگو می شود. در پایان، نگاهی می افکنیم به تحولات غیرصورتگرای متأخر در این حوزه که بیشتر مبتنی بر مطالعات شناختی بوده اند. در این میان توجه خود را بر کاربردشناسی زبان شناختی و به ویژه روند احیای الگوهای زبانی توسط مطالعات شناختی متمرکز می کنیم؛ به این ترتیب، روش پژوهش حاضر، نظری می باشد.
تحلیلی بر «درآمد » پدیدار شناسی روح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر قصد دارد با تحلیل نخستین بند از «درآمد» کتاب «پدیدار شناسی روح» از منظر شناخت شناسی، معضل فلسفه جدید را در حوزه شناخت، که همانا شکاکیت و گسست بین امر مطلق از یک سو و حوزه شناخت از دیگر سو است، حل و فصل کند. تبیین مسأله استوار بر دو استعاره و تلقی از شناخت است؛ شناخت در مقام ابزار و شناخت در مقام واسطه/ رسانه، که اصالت روش را در پی داشته است. «درآمد» پدیدارشناسی با این تلقی از شناخت، از در مخالفت در آمده و حسب منطق درونی پدیدارشناسی روح، به جمع بین امر مطلق و حوزه شناخت یا ساحت پدیداری و ناپدیداری واقعیت می پردازد .
تربیت عقلانی(با توجه به آیات جزء بیست و هفتم قرآن کریم)
حوزه های تخصصی:
هر کدام از مکاتب فلسفی- تربیتی، فلسفة تربیتی خاص خود را دارند. مکتب اسلام نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. عالی ترین مراتب تبلور و تجسم چنین فلسفه ای را می توان در قرآن کریم که مبین بنیان اساسی اسلام است جستجو نمود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تربیت بعد عقلانی شخصیت انسان در مکتب فلسفی- تربیتی اسلام با توجه به آیات جزء بیست و هفتم قرآن می باشد. به منظور وصول به این هدف در قالب تحقیقی کیفی، نظری و کتابخانه ای با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، مطالب مورد نظر مورد استخراج و استنتاج قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هر کدام از صفات و خصوصیاتی که در این جزء خاص از قرآن کریم برای خداوند متعال ذکر شده اند به نوعی می توانند پیام ویژة خود را برای مربی و متربی داشته باشند و منزلت معرفت به گونه ای عظیم و والا معرفی گردیده که برای هر مربی و متربی، انگیزه آفرین است. به همین ترتیب، تنها به توصیف چنین ارزشی برای شناخت اکتفا نشده؛ بلکه به نحوه صحیح آموزش و تربیت نیز اشاراتی اساسی گردیده و در این راستا به تحریض در تعلیم و تربیت در قالب صوری نظیر سوگند، تکرار، تشریح صفات و ویژگی ها عنایتی ویژه مبذول شده است.
مؤلفه های پدیدارشناسی هوسرلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی(604-672ه.ق) دربردارنده شناخت شناسی ویژ ه ای است که شناختن آن در فهم جایگاه اثر و تفکر شاعر اهمیت زیادی دارد. مؤلفه های این شناخت شناسی، گاه به طور شفاف بیان شده است و گاه از متن داستان ها و عملکرد شعرشناختی قابل پیجویی است. این پژوهش که مبتنی بر مطالعه استقرایی، بررسی و تحلیل شواهد متعدد از مثنوی معنوی و تطبیق آن با مبانی نظری پدیدارشناسی هوسرلی است، نشان می دهد که مهمترین مؤلفه ها و الزامات شناخت شناسی مثنوی با مبانی نظری و الزامات عملی پدیدارشناسی هوسرلی (فنومنولوژی) همخوانی دارد و این دریچه ها قرن ها پیش در تفکر مولوی گشوده شده است. مشترکات قابل تطبیق شناخت شناسی مثنوی و پدیدارشناسی هوسرلی عبارت است از: اعتقاد به نگرش استعلایی و محوریت «من» اندیشه مند(اگو) یا «من زفت»، تعلیق پیش فرض در کنش شناختی، ردّ دانش نقلی و تقلیدی، تأکید بر محوریت ادراک بی واسطه، شهود، تجربه فردی و دانش تحقیقی، باور داشتن به ادراک حسّی در مورد پدیده های مادی و امور دنیوی، فراواقع جویی و نگاه ماورایی، اعتقاد به تأویل. تحلیل نشان می دهد که کنارزدن حجاب، کشتن نفس و انزواطلبی عرفانی که درحقیقت به منظور مراجعه به خود شیء، حذف حواشی کنش شناختی، کسب ادراک شهودی صورت می گیرد، همخوان با رویکرد پدیدارشناسی است.
پارادایم های معاصر هستی شناسی فضا و نسبت آن با شناخت شناسی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی، شناخت شناسی و روش شناسی در هم تنیده اند و پرداختن به هر یک، به معنای مفروض داشتن پاسخ به دو دیگری از پیش است؛ از این سه، هستی شناسی در مرتبه نخست واقع می شود که مبنای دو پرسش بعدی واقع می شود. در این مقاله به هستی شناسی های فضا پرداخته می شود که سه انگاشت مطلق، نسبی و رابطه ای را در بر می گیرد. بحث خواهد شد که انگاشت های مطلق و نسبی فضا در محدوده علوم اثباتی باقی می مانند و بر مبنای جدایی فضا از زمینه اجتماعی استوارند. در شناخت شناسی، این دو یا فضا را ابزاری برای اصلاحات اجتماعی می بینند یا عکس آن را اثر پذیر و گیرنده اثر و معنا از سازوکارهای اجتماعی فرض می کنند. روی آوردن به انگاشت سوم یا فضای رابطه ای اما بر تولید هم زمان فضا و جامعه تأکید می کند که گویی صحنه ای است برای نمایش جامعه؛ با هر ترتیب فضایی نمی تواند پذیرای نمایش باشد و هر نمایشی هم در آن مقدور نیست. این انگاشت اخیر شناخت شناسی فضا را به سوی مطالعات بین- و ترا- رشته ای هدایت می کند که نظریه معماری در دهه اخیر به سوی آن خیز برداشته است
جایگاه هستی شناسی و شناخت شناسی ماتقدم در تفسیری از جوهر در مفهوم ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش های فلسفی دوره جدید، و به طور خاص نوع قرن هجدهمی آن، با کانت آغاز شد و سپس کم و بیش متأثر از جذبهکانتی ادامه یافت. به این شیوه فلسفهارسطو به اتهام غیر نقدی بودن و جزمیت به محاق فراموشی می رفت. در حقیقت ادعا شد که فلسفه ارسطو شناخت را بر پایه تجرید صور معقول یا ماهیت از اشیا بیرون از ذهن توضیح می دهد، و لذا متضمن پژوهش شرط های ماتقدم بر تجربه نیست. بنابراین اعتبار شناخت و آگاهی را از اعتبار چنین شرط هایی پژوهش نمی کند.
مقاله حاضر پژوهشی است که روشن می نماید فلسفه ارسطو بر پایه تجرید ماهیت از ظرف خارج استوار نیست بلکه شرط های ماتقدم تجربه را به شیوه مخصوص به خود پژوهش می کند، زیرا شرط ها یا اصل هایی که در متافیزیک وی پژوهش می شود، اصل ها و مبادی «موجود بماهو موجود» است که ماتقدم بر هر تجربه است. این اصل ها و مبادی به نوعی متضمن در تعریف ماهیت هستند. از آنجا که چیستی مرکب از صورت وماده است، این اصل ها و مبادی انضمامیت جهان را مشعر داشته و بنابراین ارزش های تجربی را تأکید می کند. از این منظر، جوهر به مثابه یک نظام هستی شناسی ماتقدم تبیین می شود که شناخت شناسی بر آن استوار است.
شناخت، بیناذهنیت و کنش ارتباطی: ساخت اجتماعی اندیشه هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت شناسی سده ی نوزدهم که برخاسته از فلسفه ی علم و در چارچوبی اثبات گرایانه بود، در قرن بیستم با امواج فکری ناشی از اندیشه ی انتقادی و تفکر پست مدرن مواجه شد که هریک به شیوه ای متفاوت معرفت شناسی پوزیتیویسم را به چالش کشیدند. نظریه ی شناخت شناسی یورگن هابرماس که در ادامه ی اندیشه های مکتب انتقادی مطرح می شود، یکی از اساسی ترین نظریاتی است که نقش شناخت اثباتی را در جامعه به چالش می کشد و آن را عقلانی شدن به مثابه ی از دست رفتن «آزادی» و «معنا» قلمداد می کند. نقش شناخت در کنش اجتماعی و تعاملات بینا ذهنی، برای هابرماس بحثی بنیادین است. او نقد بر حوزه ی عمومی را از نقد «شناخت» آغاز می کند و با پی ریزی چارچوبی برای ابعاد «آن»، شرایط رسیدن به «تفاهم» در عمل اجتماعی و ارتباطی را ترسیم می نماید. شناختی که از یک سو بنیاد ارتباط است و از دیگر سو در گفتمان تجلی می یابد.
نقش معانی متعدد موجود در تمایز افراد در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
3 - 24
حوزه های تخصصی:
تمایز افراد در فلسفه ارسطو بر پایه تفاسیر موجود در باب نسبت صورت و ماده، خواه سنتی یا رایج، همچون مسئله ای بنیادی ظاهر می شود. مقاله حاضر ضمن نقادی از این تفاسیر می کوشد تا تفسیری کاملاَ متفاوت و جدید نسبت به گذشته عرضه کند که نخست و به طور اصیل مبتنی بر فصل دوم از کتاب چهارم و سپس کتاب زتا از کتاب متافیزیک ارسطو است. این مقاله به اعتبار این دکترینش برخی از مفاهیم بنیادی ارسطو چون چیستی یا ماهیت و به طور کل شناخت شناسی و همچنین هستی شناسی را در یک شیوه کاملاَ جدیدی بر پایه معانی متعدد موجود تبیین می کند. تفسیر حاضر سازگاری مفهوم ارسطویی از معانی متعدد موجود (بر پایه تفسیر ما) با مفهوم منطق جدید از عبارت های تابعی از سویی و از سویی دیگر با مفهوم صورت تا آنجا که به علم ژنتیک، از منظر نقدی ما به این علم، مربوط است، نشان می دهد. بنابراین به اعتبار این تفسیر، ابعاد پنهان تحلیل ارسطو از معانی متعدد موجود و نسبت آن با کل فلسفه او و به طور خاص با تمایز افراد بیشتر روشن می شود. در فصل پایانی ما استدلال می کنیم که روش تفسیر سنتی و دیوید راس گرفتار مسائل چاره ناپذیری هستند.
مبانی و مفاهیم اسلام سیاسی القاعده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳
337 - 355
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی مبانی و مفاهیم اندیشه ای سازمان القاعده است. شناخت این مبانی و مفاهیم خود می تواند اقدامات تروریستی این سازمان را نشان دهد. به عبارتی، بعد از عملیات یازدهم سپتامبر بدلیل اسلامی بودن این سازمان، رابطه دو سویه اسلام و تروریسم به طور رسمی وارد قاموس روابط بین الملل شد. پیوند گفتمان القاعده با وهابیت تندرو در شبه جزیره عربی و ارائه روایت هایی از اسلام، باعث معمای اسلام و تروریسم شده است. در همین راستا بررسی این رویداد از لحاظ علمی، یعنی کندوکاو اسلام سیاسی القاعده ضروری است. نوشتار حاضر، به بررسی مسئله تروریسم و چگونگی پیدایش سازمان القاعده، می پردازد؛ سپس مبانی هستی شناسی و شناخت شناسی سازمان مزبور را مورد کند و کار قرار می دهد و در پایان با بررسی مفاهیم مورد اهتمام سازمان القاعده ارزیابی کلی مقاله را به اتمام می رساند.
بازاندیشی در اندیشه خواست قدرت؛ روایتی متفاوت از مفهوم قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۳ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳
237 - 256
حوزه های تخصصی:
خواست قدرت (Will to Power) مهم ترین مفهوم در اندیشه نیچه است. قدرت در رویکرد او در ارتباط با مفاهیمی نظیر اراده، آزادی، تأثیرگذاری و مسئولیت قرار می گیرد. خواست قدرت در این معنا، محور حیات انسان و آثار اوست و جملگی انسان ها حتی در منطق و عقلشان از این کشش ناگزیرند. در هر زمان که این کشش به سمت نیرو ناتوان گردد، آثار فروریزش تمدن و فرهنگ و زوال زندگی انسان هویدا می شود. میل به قدرت مهم ترین مفهوم در اندیشه نیچه است که محور «حیات» تلقی می شود؛ به گونه ای که قلمرو تخیل و کنش را می سازد. نیچه حقیقت، ارزش ها، نظام معرفتی و دانش را نمودی از این خواست می دانست. هدف مقاله حاضر، بررسی مبانی هستی شناسی و شناخت شناسی اندیشه نیچه برای درک بهتر ایده «خواست قدرت» نزد وی است. نیچه با نقدی بی باکانه به فلسفه و نیز اخلاق مسیحی، علم گرایی و انسان مدرن، فلسفه را به راهی تازه کشاند و آن را از کل گرایی و انتزاعی گری رها ساخت و به مسیری رهنمون کرد که می توان آن را فلسفه هستی شناسانه نامید. از نتایج نگاه فلسفی او، فروریختن نظام سلسله مراتبی در حوزه علم، اجتماع و شکل گیری نگرشی است که در آن فرهنگ جایگاه اساسی پیدا می کند. در اندیشه نیچه اعمال قدرت بیشتر از آنکه بر مبنای ابزارهای نظامی (قدرت به معنای وبری) باشد، مبنایی «فرهنگی» می یابد و تأکید بر همین مبانی فرهنگی قدرت، در رویکردهای جدید سیاسی اهمیت ویژه ای یافته است.
منابع شناخت از دیدگاه شیخ حرّ عاملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیستم بهار ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
152 - 169
حوزه های تخصصی:
شیخ حرّ عاملی از جمله عالمان اخباری است که می توان آگاهی های مفیدی در باب معرفت شناسی و منابع شناخت از میان آثار وی به دست آورد. بحث از منابع شناخت آن گونه که بتواند جهت گیری ها و منطق عملی افراد را در مواجهه با مسائل کلامی بنمایاند، شامل سه مسئله خواهد بود: اول حیطه کارکرد هر یک از منابع و ترسیم حدود قابلیت آنها برای استخراج معارف دینی؛ دوم رابطه آنها با یکدیگر و پاسخ به این پرسش که امکان رسیدن به داده های کدام منبع از طریق دیگر منابع نیز وجود دارد؛ سوم حل اختلاف میان مؤدای آنها و تبیین راهی که بتوان بر اساس آن در از میان بردن تعارض ظاهری گام نهایی را برداشت. شیخ حرّ به این مسئله توجه خاصی داشته است. وی سه منبع فطرت، عقل و وحی را به عنوان منابع شناخت معرفی کرده، سپس راه رسیدن به پاسخ را به تفصیل فراهم ساخته است.
درآمدی بر شناخت شناسی سفال های ساسانی و اسلامی محوطه شیرکوهِ نایین، فلات مرکزی ایران
حوزه های تخصصی:
سفال به عنوان مهم ترین و فراوان ترین داده فرهنگی در بسیاری از محوطه های باستانی از اهمیت بالایی در مطالعات باستان شناسی برخوردار است، به گونه ای که بسیاری از دوره بندی های زمانی برمبنای مطالعات مقایسه ای سفالی انجام شده است؛ درواقع، شناخت سفال هر دوره یکی از بنیادی ترین مراحل مطالعات باستان شناسی است. گونه شناسی، طبقه بندی و سرانجام گاه نگاری سفال، ابزار مناسبی برای شناخت بیشتر سنت سفال گری در هر منطقه است. محوطه شیرکوه نایین در 6 کیلومتری غرب روستای سِپرو نایین، یکی از محوطه های منسوب به دوره های ساسانی و اشکانی است. بر این اساس، با این پرسش بنیادی که تعیین قدمت محوطه از طریق طبقه بندی، گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای سفال مربوط به چه دوره یا دورانی است؟ در این تحقیق با تکیه بر طبقه بندی، گونه شناسی و مطالعات تطبیقی سفال، گاه نگاری پیشنهادی آن ارائه شده است. بر این اساس از مجموع کل سفال های جمع آوری شده توسط نگارندگان، تعداد 63 قطعه سفال گونه شناسی، طبقه بندی و در چارچوب روش های رایج باستان شناختی، تجزیه و تحلیل و درنهایت منجر به ارائه گاه نگاری شده است. شیوه پژوهش از نوع توصیفی-تطبیقی است و نتایج براساس مطالعات مقایسه ای مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد سه گونه سفالی قهوه ای، نخودی و قرمز و سه نوع شکل سفالی کاسه، کوزه و خمره در میان سفال های شیرکوه قابل تشخیص است. تمامی سفالینه ها با چرخ سفال گری ساخته شده اند و در بین آن ها سفال دست ساز یافت نشد. نتایج گاه نگاری نشان داد که بیشتر سفال ها مربوط به دوره ساسانی و شمار کمی از آن ها مربوط به قرون اولیه اسلامی است. سفال های این محوطه با محوطه های مختلفی از مناطق ایران نظیر: قلعه یزدگرد ریجاب، اولتان قالاسی مغان، تورنگ تپه، میاناب شوشتر و دشت فارسان چهارمحال بختیاری قابل مقایسه و شاخصه سفال های ساسانی در بخش فلات مرکزی از طریق مطالعات باستان شناسی این محوطه قابل تشخیص است. شناخت شناسی بناهای معماری برجای مانده در این محوطه شامل قلعه، چهارتاقی و صفه شیرکوه نیز شایان توجه و از دیگر مباحث طرح شده در مقاله است.
بررسی و ارزیابی کتاب ایدئولوژی و اُتوپیا: مقدمه ای بر جامعه شناسی شناخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اسفند ۱۳۹۷ شماره ۱۲ (پیاپی ۶۴)
15-40
منظور مانهایم از تدوین کتاب ایدئولوژی و اُتوپیا درواقع، طرح اصول کلی و مبانی جامعه شناسی شناخت است. پرسش بنیادین و آغازین او دربارة «چگونه اندیشیدن» آدمیان است. او در این کتاب، شیوۀ اندیشیدن افراد و به ویژه روشن فکران را باتوجه به زمینة اجتماعی و تاریخی زمانه ای که اندیشه در این ظرف مکانی زمانی صورت می پذیرد موردبحث قرار می دهد. به دنبال همین امر، تدوین کتاب ایدئولوژی و اتوپیا ، محصول دورة تاریخی بحران زدۀ کنونی، به ویژه در زمانة پرتلاطم کشورهای مجارستان و آلمان در سال های بین دو جنگ جهانی و به قدرت رسیدن فاشیزم در اروپاست. او کوشش می کند به مبانی چگونگی تفکر و شناخت دست یابد، ولی البته راهی برابرهایی از این بحران فکری نمی یابد. هرچند او خود تحت تأثیر همین شرایط از زادگاهش بوداپست و مجارستان به آلمان و سپس به انگلستان مهاجرت می کند. برخی مفسران کتاب مانهایم را اثری فلسفی دانسته اند، ولی او به نظر خودش می کوشد تا با دست یافتن به مبانی عینی و واقعی تفکر و شناخت و باتوجه به اصل نسبت گرایی (ارتباطی) اندیشه با شرایط تاریخی اجتماعی از مباحث انتزاعی فلسفه فاصله بگیرد.
شناخت شناسی کودکان پیش دبستانی درباره عدالت توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین نحوه تصمیم گیری کودکان پیش دبستانی درباره توزیع منابع می باشد. نوع پژوهش کیفی است. نمونه مورد مطالعه ۳۰کودک مقطع پیش دبستانی( ۲۰دختر و ۱۰پسر ) با میانگین سنی 6/69 ماه بود که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شده اند. ابزار گرداوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختارمند تنظیم شده توسط محقق شامل تصاویر و داستانک ها بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تفسیری استفاده شده است. یافته ها و نتایج پژوهش بیانگر این است که دیدگاه کودکان پیش دبستانی درباره عدالت توزیعی یکسان نیست.تصمیمی که کودک در این باره اتخاذ می نماید نتیجه برایند عوامل مختلفی از جمله آموزش، نفع شخصی و ملاک ها می باشد. ملاک های اثرگذار بر تصمیم کودک عبارتند از نیازمندی، ویژگی های دریافت کنندگان ، روابط و کار انجام شده توسط دریافت کنندگان. همچنین کودکان در نحوه توزیع اهداف مختلفی از جمله گسترش شادی، گسترش دوستی، رفع نیاز افراد، ایجاد انگیزه و پاداش دهی را دنبال می کنند.دیدگاه نظری و عملکرد کودک در این باره در مواردی متفاوت می باشد و نفع شخصی از عوامل اثرگذار بر ایجاد این تفاوت است.