مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اسلام هراسی
حوزه های تخصصی:
اسلام هراسی یا منفی نمایی های غیرعقلانی از اسلام و مسلمانان، ریشه در فراز و فرودهای تاریخی، رویکردهای سیاسی هدایت شده و آسیب های ابزارهای معرفت شناسانه غربی دارد. رویکردهای اسلام هراسی معاصر بر دو نحله: نئومحافظه کاری و لیبرالی تفکیک شده است.
تئوری برخورد تمدن ها، مبنای نظری رویکردهای افراطی نئومحافظه کار در اروپا شد، به نحوی که مفهوم «یورابیا» در این راستا از سوی برخی از نویسندگان اروپایی ابداع شد و بدون اینکه نتیجه ای از این لفاظی های بی مبنا حاصل شود صرفاً بر احساسات غیرعقلانی اسلام هراسانه در اروپا افزود.
اما اسلام هراسی در رویکرد لیبرال، با تمرکز حملات بر اسلام سیاسی و قراردادن برنامه هایی در جهت لیبرال سازی مسلمانان اروپایی انجام شد. در این راستا سیاست چندفرهنگ گرایی به سیاست تک فرهنگ گرایی و انسجام فرهنگی تغییر داده شد.
رویکرد معرفت شناسانه سکولار که به عنوان سازه ای اجتماعی ـ تاریخی در فضای معرفتی غرب تکوین یافته است به عنوان مهم ترین سب آسیب گرایشات اسلا م هراسانه در اروپا محسوب می شود و از آنجا که در ذات تعالیم اسلامی و فرهنگ مسلمانان آمیختگی ساحت های اجتماعی و سیاسی با بنیادهای مذهبی و اخلاقی وجود دارد، رویکرد سکولار غربی باید اسلام سیاسی را به عنوان «زبانی غیر غربی» از سیاست تلقی کند.
ابعاد اسلام هراسی در بریتانیا پس از یازده سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر پایه شواهد و تحقیقات معتبر علمی و دانشگاهی، در مورد وجود اسلام هراسی در بریتانیا تردیدی وجود ندارد. براساس مطالعات انجام شده، ظهور و بروز اسلام هراسی در سه حوزه عمومی، رسانه ای و دولتی قابل پیگیری است. پرسش اصلی این مقاله، سنجش و ارزیابی شکل و شدت اسلام هراسی در هر یک از این حوزه هاست و ضمن بررسی ریشه ها و زمینه های شکل گیری اسلام هراسی در بریتانیا کوشیده تا ابعاد آن را مشخص کند. به طور کلی به نظر میرسد در نوع برخورد و نحوه تعامل با اقلیت مسلمان بریتانیا سیاست های مؤثری به منظور مقابله با اسلام هراسی در هر یک از حوزه های یادشده وجود ندارد و در نتیجه سیاست های موجود، خواسته یا ناخواسته، اسلام هراسی و تبعیض علیه مسلمانان در حال گسترش است.
زمینه های رشد اسلام هراسی ساختمند در بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلام هراسی معضلی است که در اشکال مختلف تبعیض، خشونت، طرد، توهین نمایان می گردد و گسترش روزافزون این معضل و پیامدهای آن تأثیرات زیانباری بر جوامع مسلمانِ کشورهای غربی داشته است. گسترش و رشد اسلام هراسی در برخی از حوزه ها نظیر رسانه ها یا سطوح رسمی و دولتی به دلیل دامنة نفوذ گسترده، توانمندی و تأثیرات عمیقی که دارند، نیازمند توجه و بررسی های جدی است. در بریتانیا مسلمانان بزرگ ترین اقلیت مذهبی هستند و ازاین رو، توجه به اسلام هراسی و پیامدهای آن در این کشور ضروری به نظر می رسد. در این مقاله با بررسی اسلام هراسی در سطوح رسمی و دولتی بریتانیا تلاش کرده ایم تا پس از تعریف اسلام هراسی، مفهوم «اسلام هراسی ساختمند» را در کانون تحلیل خود از موضوع قرار دهیم. بنابراین، سؤال و بررسی اصلی این مقاله چگونگی شکل گیری اسلام هراسی ساختمند به ویژه پس از یازده سپتامبر است. مباحث در دو محور کلی ارائه شده است. نخست، اسلام هراسی ساختمند در چارچوب های نظری و قانونی (با نگاهی به کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و برخی از قوانین بریتانیا که به طور خاص با موضوع مذکور مرتبط هستند، نظیر قانون روابط نژادی و قوانین مبارزه با تروریسم) مورد بررسی قرار گرفته و سپس اسلام هراسی ساختمند در چارچوب های عملی و اجرایی (نظیر اقدامات پلیس و سایر تهادهای اعمال قانون و نیز تبعیض در اجرای قوانین ضد تروریستی) بحث شده است. مقاله در پی بیان این است که ساختار رسمی و قانونی بریتانیا، در بخش وضع و اجرای قوانین، نتوانسته به طور شایسته از حقوق مسلمانان (به عنوان یک اقلیت مذهبی) حمایت کند و در نتیجة این امر در سال های گذشته شاهد شکل گیری نوع خاصی از اسلام هراسی و تبعیض ضد مسلمانان بوده ایم که آن را تحت عنوان اسلام هراسی ساختمند مفهوم سازی کردیم.
کارکرد الگویی شخصیت پردازی بر مخاطب؛ مطالعه موردی عروسک باربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر، در بخش اول به تبیین رویکردهای نظری و ارائهی مدلهای تطبیقی عرصة تأثیر و تقابل کارکردی الگو در فضای ذهن و عین مخاطب، پرداخته و در بخش دوم به مطالعة موردی در مصداق عروسک باربی میپردازد. در رویکرد نظری، در مقام تأثیر الگو بر مخاطب، به ابعاد مسئله در سه سطحِ مدلِ نظری، تقلیل تئوریک و تحلیل پرداخته می شود؛ در سطح اول تحلیل، کارکرد اساسی الگو، «همزادپنداری» در نظر گرفته شده است، که خود در سطح تحلیل دوم به سه کارکرد «مطلوب آرمانی»، «معیار خوب و بد» و نیز «سبک زندگی»، توسعه مییابد. از منظر تفکیک حوزههای عینیت و ذهنیت نیز، کارکرد شخصیت الگو بر مخاطب، در پنج سطح بینش، دانش، گرایش، روش و کنش، ذکر می گردد. پس از آن «مفهومشناسی متنی و فرهنگی» سه واژة متشابه «اسوه»، «اسطوره» و «قالب» با یک ماتریس تطبیقی و مقایسه ای برای تبیین تفاوت کارکردگرایانه رویکرد تولیدی و شخصیت سازی در نگاه اسلامی و غربی ارائه می گردد. در پایان با توجه به تأثیر متقابل ذهنیت و عینیت از دو منظر حرکت از بعد مادی به بعد ذهنی، و حرکت از بعد ذهنی به بعد مادی، تلاش می شود، حوزة الگوسازی، با مطالعة موردی عروسک باربی، در بستر کلان مفهومی تقابل الگویی تمدنی غرب با تمدن اسلامی، و به ویژه «اسلام هراسی» پس از حادثة یازده سپتامبر، شاهدی بر تعین و تشخص تحلیلی در حوزة الگوها ارائه شود.
تصویر اسلام به روایت کاریکاتور های غربی بعد از 11 سپتامبر
حوزه های تخصصی:
کاریکاتور همچون رسانه ای مستقل یا از طریق ارائه از رسانه های دیگر، سهم عمده ای در ارتباطات میان فرهنگی داشته و چه بسا مناسبات ملت ها، اقوام و دولت ها را دستخوش تغییرهای جدّی کرده است. نمونه هایی از این تأثیرگذاری را می توان در بحث کاریکاتورهای موهن دانمارکی مشاهده کرد. بر این اساس و با هدف شناخت بیشتر از کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام، این مقاله در صدد آن است که با بهره برداری از شیوة تحلیل محتوا، کاریکاتورهای غربی دربارة اسلام و انگاره های موجود در آن ها را مطالعه و بررسی کند.
در این زمینه، نظریة برجسته سازی و تئوری اقناع و متقاعدسازی، مبنای نظری تحقیق قرار گرفته است. روش نمونه گیری نیز غیراحتمالی سهمیه ای است. نتایج این بررسی نشان می دهد که کاریکاتورهای غربی مؤکدانه اسلام و مسلمانان را دین خشونت و دشمن غرب و ارزش های تمدنی غرب معرفی کرده اند و تأثیر عمده ای در گسترش پدیدة اسلام هراسی در جهان، به ویژه غرب داشته اند.
تأثیر اندیشه های سیاسی برنارد لویس در ترویج اسلام هراسی در غرب
حوزه های تخصصی:
با سقوط کمونیسم در اواخر دهه 80 میلادی، لیبرال دموکراسی غرب، خود را یکه تاز میدان ایدئولوژیک جهانی می دانست و چنین توان رقابتی را در برخورد با «اسلام» مشاهده می کرد. این آغازی شد برای ایجاد وحشت و ترویج اسلام گریزی در ذهن جمعی غربیها که «آیا اسلام به دنبال رقابت و یا کنار زدن و حذف جوامع غربی است؟».
«اسلام هراسی» از جمله اصطلاحاتی است که پیشینه تاریخی دارد، اما اهمیت آن با توجه به رخدادها و اوضاع اجتماعی و سیاسی بعد از پایان دوران جنگ سرد، به خوبی احساس می شود. حوادث مهمی چون انقلاب اسلامی ایران، ترور انور سادات در مصر، شکست ارتش سرخ شوروی در افغانستان، ایجاد شورشها و درگیریها در عراق، عربستان، کویت، یمن و ... بهانه خوبی دست داد، تا هراس و ناآرامی ناشی از اسلام سیاسی را در جهان منعکس نماید. برنارد لویس (Bernard Lewis) یکی از محققان برجسته تاریخ اسلام و مطالعات خاورمیانه است که نقش زیادی در طرح چنین اندیشه هایی دارد و می توان این تفکرات را به صراحت در نوشته ها و آثارش ملاحظه نمود.
هراس اخلاقی رهیافتی برای فهم شیعه هراسی
حوزه های تخصصی:
«اسلام هراسی» و «شیعه هراسی» یکی از مهم ترین چالش های فراروی جهان اسلام است؛ این موضوع از دهه های پایانی قرن گذشته تا کنون تاثیرات عمیقی بر کشورهای اسلامی داشته است. نوشته حاضر با روش توصیفی - تحلیلی سعی دارد چیستی و چگونگی توسعه ی پروژه ی شیعه هراسی را با استفاده از مفهوم کلیدی هراس اخلاقی و چارچوب نظریه ی تحلیل گفتمان به عنوان روشی در تحلیل داده های کتابخانه ای، آمار و اطلاعات کمی و کیفی رسانه ها بررسی کند. به بیان دیگر در این پژوهش از مفهوم هراس اخلاقی به منظور تبین ماهیت شیعه هراسی و از تحلیل گفتمان ارنستو لاکلا و شنتال موفه به عنوان چارچوب نظری برای تحلیل داده ها استفاده می شود.
نقش اسلام هراسی در افزایش گرایش به اسلام در اروپا وآمریکا
حوزه های تخصصی:
اوضاع و احوال دنیای امروز حاکی از آن است که تمام قوای جهانی برای مبارزه با اسلام بسیج شده اند. استعمار با لشکرکشی نظامی، رسانه ها با اشاعه ی اسلام هراسی، گروه های متعصب صلیبی- یهودی با توهین به مقدسات اسلامی، مبشرین مسیحی با ترویج مسیحیت تحریف شده و... همه و همه عملاً در جبهه مبارزه علیه اسلام قرار دارند و با تمام نیرو و استفاده از تمام ابزارها در جهت تضعیف مسلمانان گوشه و کنار جهان تلاش می کنند. اما با وجود همه این تلاش ها دین اسلام امروزه سریع ترین رشد را در میان همة ادیان در آمریکا، اروپا، آفریقا و برخی نواحی دیگر جهان داشته است. به طوری که این دین، در حال حاضر دومین دین از نظر عدة پیروان در اروپا و آمریکاست. مقاله حاضر به دنبال پاسخ گویی به این سئوال است که با وجود این تلاش ها و اقدامات بیشمار در جهت اسلام هراسی چرا و چگونه گرایش به اسلام در اروپا و آمریکا افزایش یافته است؟ برای پاسخ دادن به سئوال فوق، در این مقاله تلاش می شودتا با تکیه بر روش های کیفی و تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده های استخراج شده از متون، نشریات و سایت های اینترنتی، ضمن تشریح ریشه ها و عوامل اسلام هراسی، موضوعاتی ازجمله، تاثیر معکوس تبلیغات منفی غرب علیه اسلام، تحریک غیر مسلمان ها برای مطالعه در مورد اسلام، افزایش تعداد مساجد و مراکز تبلیغی – اسلامی و رواج ایده شکل گیری اروپای مسلمان به عنوان بخشی از پیامدهای اسلام هراسی که موجب افزایش گرایش به اسلام شده است، بررسی شود.
مبانی و ریشه های تاریخی اسلام هراسی غرب
حوزه های تخصصی:
بی تردید امروزه، « اسلام هراسی » یکی از راهبردی ترین دغدغه های جهان غرب و دنیای مسیحیت است. ظهور انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و پی آمدهای فکری و سیاسی آن در جهان معاصر، شوق مطالعه و پژوهش درباره اسلام و تشیع را به شدت افزایش داد. فروپاشی رقیب قدرتمند غرب، یعنی اتحاد جماهیر شوروی در ادامه آن و رشد حرکتهای اسلامی متأثر از اندیشه انقلاب اسلامی، عطف توجه بیشتر غرب به خاورمیانه اسلامی و بازخوانی مجدد تاریخ اسلام، خصوصاً روابط تاریخی اسلام و مسیحیت را ضروری تر نمود. نمایش چهره ای هولناک از مسلمانان و «دیگر بودگی» آنان از نظر مسیحیان، «اسلام هراسی» را روز به روز شدت بخشید. با این حال نمی توان انکار کرد که «اسلام هراسی» در یک بستر طولانی تاریخی شکل گرفته و پرورش یافته است. مسأله اساسی تحقیق حاضر آن است که خاستگاه اولیه «اسلام هراسی» چیست و مبانی فکری آن کدام است. نگارنده بر آن است که گر چه شناخت مسیحیان و غربی ها از اسلام، از رهگذر بیزانس و سیسیل و اندلس را نباید نادیده گرفت، ولی جنگهای دویست ساله مشهور به صلیبی بیشترین سهم را در شکل گیری ذهنیت تاریخی پر غلط مسیحیان داشته است. مقاله حاضر بر آن است تا نقش و جایگاه جنگهای صلیبی را که یکی از بنیادی ترین عناصر «اسلام هراسی» غرب است بررسی کند.
نظریه «بازنمایی» و انگاره های معنایی گفتمان رسانه ای آمریکا از اسلام و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد «ساخت گرایانه بازنمایی» به عنوان یکی از رویکرد های نظریه «بازنمایی» نقش محوری در حوزه رسانه ای آمریکا دارد. بر اساس این رویکرد، از آنجا که رسانه ها به ساخته شدن «نظام های یادآوری کننده تعاریف» کمک می کنند، بازنمایی های رسانه ای در شکل دادن به نگرش های عمومی نسبت به «دیگران»(دشمنان) تأثیرگذار هستند و ذهنیت و دانش عمومی یک جامعه یا گفتمان را بر اساس تصویر یا انگاره ای که خود برمی سازند در قبال غیر یا غیرخودی تولید و توزیع می نمایند. ایالات متحده ، برای بیش از سه دهه است که شکل گیری موج جدید اسلام گرایی بعد از انقلاب اسلامی را که محوریت و مرجعیت آن را ج.ا.ا بر عهده داشته، با وقایع ایران پیوند زده اند. به این ترتیب، در منظر تحلیلگران، استراتژیست ها و مقامات آمریکایی ایران هراسی و اسلام هراسی به گونه غیرقابل تفکیکی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر مورد تعریف و تفسیر قرار گرفتند. مقاله حاضر در تلاش است تا از رهگذر نظریه «بازنمایی سوگیرانه» به تبیین یکی از مهم ترین ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در موضوع اسلام و هراسی و ایران هراسی بپردازد. نگارندگان بر این باورند که رسانه های آمریکایی، نقش محوری و تعیین کننده در «بازنمایی سوگیرانه» از چهره اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی ایران دارند.
واکاوی فضاسازی رسانه ای آمریکا در پرونده هسته ای ایران (بررسی موردی عملکرد صدای آمریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران آفرینی، سیاست اصلی دولت ایالات متحده در موضوع هسته ای ایران را تشکیل داده است. در این می یان، دیپلماسی رسانه ای ایالات متحده نقشی بی بدیل در ساخت بحران هسته ای ایران و سپس تداوم این بحران داشته است. در طی سال های گذشته رسانه ها به عنوان اصلی ترین کارگزاران دیپلماسی رسانه ای دولت ایالات متحده با القای نزدیک شدن حکومت ایران به مرحله ساخت بمب اتم، افکار عمومی دنیا را تحت تأثیر قرار داده اند. بررسی چگونگی این اقدام رسانه ای، مسئله اصلی این مقاله را تشکیل داده است. در بررسی این مسئله، ضمن اشاره به نقش اساسی صدای آمریکا در ساخت و سپس تداوم مناقشه هسته ای ایران، به تحلیل محتوایی عملکرد این رسانه پرسابقه آمریکایی پرداخته ایم. باتوجه به ماهیت این مقاله، در این پژوهش از روش تحلیل محتوا بهره برده ایم. همچنین با بهره مندی از منابع کتابخانه ای، اسنادی و اینترنتی به گردآوری اطلاعات لازم پرداخته و درنهایت ضمن تبیین چگونگی بحران سازی از موضوع هسته ای ایران به دسته بندی مناطق تأثیرپذیر از این فضاسازی رسانه ای و ابعاد گوناگون آن پرداخته ایم
پرونده هسته ای ایران و اقتصاد سیاسی دیپلماسی رسانه ای هژمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناقشه هسته ای ایران با غرب و ابعاد گوناگون آن، به اصلی ترین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر تبدیل شده و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را در وجوه گوناگون تحت تأثیر قرار داده است. در این میان نوع مواجهه دولت ایالات متحده به عنوان هژمون سیستم بین المللی فعلی با این موضوع، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بر این اساس، هم زمان با آغاز طرح موضوع هسته ای ایران در مجامع بین المللی، دولت آمریکا بحران آفرینی در این موضوع را در دستور کار قرار داده است. بررسی چرایی و چگونگی بحران آفرینی، پرسش اصلی این مقاله است. در پاسخ به این پرسش ضمن بررسی راهبردی ترین منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا از بحران هسته ای ایران در سطح منطقه غرب آسیا، نقش اساسی رسانه های آمریکایی در ساخت و سپس تداوم مناقشه هسته ای ایران را مورد توجه و تحقیق قرار داده ایم.
اتاق های فکر ایالات متحده و انگلستان در ترویج راهبرد اسلام هراسی ( رویکرد تحلیل گفتمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ستیز با ارزش ها و آموزه های اسلام و هجمه و توهین به مسلمانان، از دیرباز در سیر فکری و عملی گفتمان غرب نهادینه شده است. وقوع حملات 11سپتامبر و دیگر عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی و ظهور گروه های افراط گرای اسلامی نیز به روند اسلام هراسی در هزاره نو، شکل و ماهیتی جدید بخشید. در این چارچوب، به دلیل آنکه کمتر کسی به نقش اتاق های فکر کشورهای غربی پرداخته بود، محور اصلی پژوهش به شناخت چگونگی کارکرد این کنشگر در تشدید راهبرد اسلام هراسی متمرکز شد. سؤال تحقیق نیز عبارت است از: محور های راهبرد اسلام هراسی در اتاق های فکر کشورهای امریکا و انگلیس کدامند؟
در این راستا، ابتدا مفهوم و پیشینه راهبرد اسلام هراسی در غرب تشریح و سپس نقش پنج اتاق فکر امریکا و سه اتاق فکر انگلیس در تکوین این راهبرد مبتنی بر کتب و مقاله های منتشره و موضعگیری مدیران و فعالان این اتاق ها و با استفاده از روش تحلیل گفتمانی «ارنستو لاکلاو» و «شنتال موفه» تحلیل شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد، مهم ترین محورهای راهبرد اسلام هراسی در اتاق های فکر را می توان در ضدیت و تحریف چهره اسلام و حضرت محمد (ص)، معرفی اسلام به عنوان دینی خشن و مخالف صلح، تسری اقدامات گروه های افراطی مذهبی به دین اسلام و مسلمانان، جانبداری مطلق از اسرائیل و دشمنی با فلسطین و گروه های مقاومت، بزرگنمایی پرونده هسته ای ایران و بسط ایران هراسی و ارتباط با قانونگذاران و سیاستمداران کشورهای امریکا و انگلیس ذکر کرد
اسلام هراسی و ایران هراسی در سینمای هالیوود؛ تحلیل فیلم سینمایی «غیرقابل درک»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است که با رویکرد تحلیل گفتمانی فوکو، تقابل گفتمانی غرب با اسلام و ایران را در عظیم ترین صنعت فرهنگی آمریکا یعنی هالیوود نشان دهد. از این رو به تحلیل تبارشناسانه گفتمان اسلام هراسی و ایران هراسی با رویکرد تحلیل گفتمانی فوکو پرداخته می شود و سپس با کاربست همین رویکرد، بازنمایی این گفتمان در فیلم سینمایی «غیرقابل درک» (گرگورجردن،2010) - که یکی از برجسته ترین فیلم های سینمایی هالیوود در موضوع تقابل گفتمانی غرب با اسلام و ایران است - مورد تحلیل قرار می گیرد. این فیلم، خواسته های به حق ملل مسلمان را در قالب درخواست های تروریست مسلمانی قرار می دهد که 3 عدد بمب اتمی را در نقاط مختلف آمریکا کار گذاشته است. تحلیل این فیلم می تواند چشم انداز مناسبی از آنچه که تحت عنوان اسلام هراسی و ایران هراسی در رسانه های غربی وجود دارد، ارائه دهد.
زمینه ها و نقاط عطف اسلام هراسی رسانه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شهروندان غربی عموماً، نه از مجاری مطالعاتی و پژوهشی که عمدتاً از طریق رسانه های جمعی و در ارتباط با برخی حوادث و رویدادهای خاص، با اسلام و فرهنگ و جوامع اسلامی آشنا شده اند. عدم توجه جدی به این حوادث زمینه ای، یکی از ضعف های مطالعات و اظهارنظرها در خصوص موضوع اسلام هراسی به ویژه بعد رسانه ای آن بوده است. نقطه ضعف دیگر، نامشخص بودن تاریخ توجه رسانه های غربی به اسلام و سیر تحول آن در این پژوهش هاست. ازاین رو، برای وصول به درکی صحیح از نحوه «بازنمایی اسلام» در رسانه های غرب، توجه به سیر تاریخی طرح این موضوع و تحول آن اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. در این مقاله، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اطلاعات از منابع معتبر کتابخانه ای، به مقاطع عمدتاً بحرانی توجه به اسلام و اسلام هراسی رسانه ای ناشی از آن، در قالب سه جریان پیوسته خصوصاً واقعه 11 سپتامبر 2001 اشاره شده است.
اسلام هراسی در سریال های تلویزیونی آمریکایی: تلفیق تحلیل انتقادی گفتمان و دستور طرح بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دنیای مدرن امروز، نقش رسانه در شکل دهی مستقیم و غیرمستقیم به افکار عمومی انکارناپذیر است. ازاین رو، تلویزیون، به عنوان مهم ترین و بانفوذترین رسانة جهان، توجه صاحبان قدرت را برای به دست گرفتن افکار عمومی به خود جلب می کند. در این تحقیق، نقش سریال های تلویزیونی آمریکایی در گسترش پدیدة اسلام هراسی که پس از وقایع 11 سپتامبر فزونی یافته، بررسی شده است. برای این منظور، سریال میهناز شبکة شوتایماز دو جنبة مکالمات و تصاویر تحلیل شده است. برای تحلیل مکالمات، از رویکرد فرکلاف در چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان و برای تحلیل تصاویر، از رویکرد کرس و ون لیوون به نام «دستور طرح بصری» استفاده شده است. در مکالمات در بُعد توصیف، ابزارهای قرابت، تکرار، پیش انگاری، قاب بندی، برجسته سازی، کمرنگ سازی و حذف درجهت نمایش چهره ای منفی از اسلام شناسایی شدند. ازلحاظ بصری نیز مفاهیم فرآیند تحلیلی، فرآیند روایی و پرسپکتیو این نقش را برعهده داشتند. موارد گفتمانی و بصری تحلیل شده نشان می دهند که این سریال دارای عناصری است که ازلحاظ گفتمانی، بصری و یا ترکیبی از هردو، ممکن است به ترویج اسلام هراسی کمک کنند. همچنین، ترکیبی از این دو رویکرد در تحلیل انتقادی رسانه پیشنهاد می شود.
اسلام هراسی در غرب: واقعیت یا توهم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
149-170
حوزه های تخصصی:
جریان اسلام هراسی از نوعی ترس و تعصب بی اساس و غیرمنطقی علیه اسلام، در غرب مسلم انگاشته می شود. جمعی از پژوهشگران وجود چنین معضلی را با استناد به شواهد فراوان، تأکید کرده اند. از سویی، برخی نیز شدیداً مدعای اسلام هراسی را ناشی از تئوری توطئه و ساخته ذهن وهم آلود مسلمانان جهت مقابله با هرگونه نقد علمی می خوانند. استنباط نویسندگان این است که عدم توجه و پرداخت به نظرات منتقدان اسلام هراسی، یکی از نقاط ضعف پژوهش های موجود در این زمینه به شمار می رود. نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بررسی اسناد، مهمترین نظریات و دیدگاه های منتقدان و یا منکران وجود جریان اسلام هراسی را در سه بخش مجزا، مورد واکاوی قرار می دهد: الف) برخی محققان در عین تأیید واقعیت تجربی (وجود جریانی مخالف اسلام و مسلمین در غرب)، اطلاق واژه اسلام هراسی را مناسب نمی دانند؛ ب) عده ای اسلام هراسی را نه یک پدیده نوظهور، که شکل جدیدی از نژاد پرستی (فرهنگی) می پندارند؛ ج) برخی دیگر اساساً وجود اسلام هراسی و همه نمادهای آن را انکار و توجیه می سازند.
بررسی دیدگاه های منتقدین وجود اسلام هراسی رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
86 - 115
حوزه های تخصصی:
غالباً این گونه تصور می شود که در وجود جریانی به نام «اسلام هراسی رسانه ای» و یا «تزریق ترس، نفرت و تعصب علیه اسلام و مسلمانان در افکار عمومی غرب از طریق رسانه ها»، هیچ گونه تردیدی وجود ندارد و مخالف و منکری برای آن نمی توان یافت، لکن چنین نیست. با وجود اینکه بسیاری از پژوهشگران با ارائه دلایل و شواهد کافی، بر وجود این معضل در غالب جوامع غربی به ویژه در دو سه دهه اخیر تأکید دارند، برخی محققان پس از بررسی و تحلیل روشمند رسانه های گوناگون گفتاری، نوشتاری و تصویری، در وجود معضل و جریانی با عنوان «اسلام هراسی رسانه ای» مناقشه کرده، آن را ناشی از تئوری توطئه و ساخته ذهن وهم آلود برخی مسلمانان جهت مقابله با هرگونه نقد و خرده گیری از باورها و معتقدات مذهبی شان می دانند. در این نوشتار تلاش شده است تا با استناد به شش پژوهش مهم، دیدگاه های منتقدان اسلام هراسی مورد نقد، بررسی و واکاوی قرار گیرد و صحت و سقم ادعای آن ها ارزیابی و تحلیل شود. ازاین رو، سؤال اصلی مطالعه حاضر این است: منتقدان وجود اسلام هراسی رسانه ای در غرب، برای اثبات مدعای خود به چه شواهدی استناد جسته اند؟ روش مطالعه در مقام گردآوری، اسنادی و استنادی (بررسی منابع و گزارشات رسانه ای) و در مقام ارزیابی و داوری، تحلیلی و انتقادی است. نتیجه آنکه تقریباً هیچ یک از پژوهش ها به طور قطع وجود «اسلام هراسی رسانه ای» را رد نکرده اند، بلکه تنها بخش هایی از ادعای مذکور را مردود می دانند؛ بنابراین بیشتر تلاش ها معطوف به خدشه دار کردن این مدعا و شواهد آن معطوف بوده است و هیچ محققی به ضرس قاطع وجود جریان اسلام هراسی را رد نمی کند؛ چراکه تعصب گسترده ضد اسلامی در غرب به ویژه در وسایل ارتباط جمعی چنان عیان گشته که به هیچ عنوان قابل انکار و چشم پوشی نیست.
نظام سلطه و چرایی برساختن دیگری منفور: رویکردی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر این پرسش اصلی را در کانون توجه قرار داده است که نظام سلطه جهانی به رهبری آمریکا چرا همواره به غیریت سازی پر هیاهو با جریان های مخالف، ایجاد دوقطبی خودی و غیرخودی و رواج هراس موهوم از دیگری مبادرت می ورزد؟ نگارنده با اتخاذ رویکردی گفتمانی معتقد است ریشه چنین اقداماتی را باید در نیاز مداوم گفتمان مسلط غربی (آمریکایی) به وجود دگر هراسناک برای حفظ انسجام هویتی و استمرار جایگاه هژمونی آن در بستر زمان جستجو کرد. با این حساب دگرهایی که نظام سلطه برای خود برمی سازد، نقش «بیرونِ سازنده» را برای قوام بخشی به هویت گفتمان مسلط ایفا می کنند و علی رغم تغییر مصادیق آنها به اقتضای شرایط زمانی، کارکرد یکسانی دارند. پیامد تسری این تقابل گفتمانی به عرصه سیاست جهانی را می توان آشکارا در بهره گیری رهبران آمریکا از توجیه وجود دشمنان تهدیدآفرین به منظور تداوم نظامی گری، اتخاذ موضع تهاجمی، دخالت نظامی در نقاط مختلف جهان و تولید فزاینده تسلیحات مشاهده کرد.