مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
دکوپاژ
حوزه های تخصصی:
جهان بصری از طریق تصویر شکل می گیرد و به اشکال مختلف نشان داده می شود. شاهنامه به سینما نزدیک تر است تا سایر هنرها؛ شاهنامه و سینما تفکیک ناپذیرند، ابیات شاهنامه به شما امکان می دهد تا در تصویر غوطه بخورید و پس از غوطه ورشدن در تصاویر به تجسم سینمایی بپردازید در چنین حالتی است که همه چیز شکل پذیر و بصری می شود، هر بیت مثل یک نما شما را به بیت دیگر هدایت می کند، در ابیات سیر و سفر می کنید و همچنانکه در لابلای آنها حرکت می کنید با شگفتی و حیرت به تصاویر و جنبش حرکات سینمایی می رسید. شعر شاهنامه اگرچه از واژگان ویژه ای ساخته و پرداخته شده است اما با زبان بصری فضایی سینمایی می سازد، تصویر سازی می کند و جزئیات تصویری را شرح می دهد. گفته شده است که سینما هنر تصویری است، واژگان شاهنامه همه تصویراند و فردوسی با مهارت، تعادلی بین واژه وتصویر ایجاد می کند. واژگان قدرت القایی تصاویر را تشدید می کنند و در نتیجه صورتی پدید می آید که اغلب به بیانی درخشان و سینمایی می انجامد.
ساختار دکوپاژ در فیلم و برنامه های تلویزیونی یک و چند دوربینه
دکوپاژ در سینما و تلویزیون عامل مهم بصری و نمایشگر نوع روایت به حساب می آید. البته با توجه به نوع رسانه دکوپاژ در برنامه های مختلف و بر اساس تعداد دوربین متفاوت است . پژوهش حاضر به بررسی مولفه های ساختاری دکوپاژ در فیلم و برنامه های مختلف تلویزیونی بویژه برنامه های ترکیبی ساده چند دوربینه پرداخته است و سئوالات اساسی مطرح شده اینست که: (( تفاوت های اساسی در دکوپاژفیلم و برنامه های تلویزونی بر اساس تعداد دوربین چیست ؟و دکوپاژ یک برنامه تلویزیونی چرا و چگونه تنظیم می شود ؟)) برای دستیابی به نتایج پژوهش از روش تحقیق اسنادی ، کتابخانه ای با بهره گیری از آرای برخی صاحب نظران ، تلاش شده است که تحقیق به صورت جامع و کامل انجام پذیرد و به سئوالات اساسی پژوهش پاسخ داده شود . نتایح حاصل از پژوهش حاکی از آن است که تعداد دوربین در مولفه های مانند اندازه نماها ، زوایا، تنوع بصری ، انعطاف پذیری دوربین، تغییر مرکز تاکید، نشان دادن واکنش مخاطبان ، بازنمایی رویداد ، حرکت بازیگران و خلاقیت کارگردان تاثیر گذار است.
کارگردانی تله فیلم
منبع:
رادیو تلویزیون سال ششم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۱۲
11 - 31
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش مقاله ای در زمینه کارگردانی تله فیلم، تجهیز علمی هنری کارگردانان تلویزیون در آثار بلند روایتی دراماتیک، یافتن راه کارهای مناسب برای ارتقاء سطح کیفی فیلم های تلویزیونی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است.
برای رسیدن به این هدف، این پرسش اساسی مطرح است که آیا کارگردانی اثر دراماتیک در سینما و تلویزیون یکی است و آیا اشراف به تفاوت های دو رسانه، باعث تغییر در فرم و ایجاد تفاوت زیبایی شناختی نمی شود؟ بنیادی ترین پرسش نیز این است که چگونه می توان فیلمی ویژه تلویزیون ساخت؟
نتیجه به دست آمده این بوده است که فیلم سازی برای تلویزیون باید با توجه به ویژگی های انحصاری تلویزیون برای این رسانه صورت گیرد، چرا که مخاطب تلویزیون با مخاطب سینما تفاوت دارد و هم چنین ابعاد صفحه تلویزیون نیز با پرده سینما یکی نیست. بنابراین فیلم سازی برای تلویزیون در عین حال که روش ها و شیوه های فیلم سازی سینمایی را به عاریت گرفته و اصول آن را رعایت می کند، اما متفاوت از آن است و به همین اعتبار، زیبایی شناسی تله فیلم متفاوت از زیبایی شناسی
فیلم سینمایی می شود، بنابراین می توان در مقایسه با سینما آن را این گونه تعریف کرد که امکان استفاده بیش تر از زوایای دوربین، ایجاد عمق میدان مناسب با توجه به تکنیک تصویربرداری که از عمق کمتری نسبت به دوربین سینما برخوردار است، استفاده از حرکات دوربین روی دست در نماهای بسته برای ایجاد هیجان، ریتم سریع تر و به تبع آن ایجاد هیجان در ارائه اطلاعات و ایجاد جلوه های بصری بیش تر با استفاده از لوکیشن های متعدد و متنوع و طراحی های هنرمندانه است. هم چنین می توان با ارائه فرم سریال های کوتاه که دو یا سه قسمت بوده و مجموع زمان آنها 90 تا 120 دقیقه است و به تله فیلم نزدیکی زیادی دارند، شیوه دیگری در برنامه سازی تلویزیونی را آزمود.
از تصویر سازی ذهنی تا عینیت بخشی در جهان فیلم های پویانمایی بر اساس نظریه گیرایش مادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
63 - 94
حوزه های تخصصی:
دکوپاژ را جدا از اصول شناخته شده می توان به منزله شیوه بیانی انحصاری میان کارگردان و اثر شناخت؛ به گونه ای که فراتر از فن، وضعیتی را پیش از قواعد و چارچوب های قراردادی میان کارگردان و روایت متنی ایجاد می کند. این پژوهش باهدفی بنیادین اجراشده و مسئله اصلی، بررسی عملکردی است که فرایند دکوپاژ از آن برای عینیت بخشیدن تخیلات و تصویر ذهنی بر اساس روایت در ذهن سازنده اثر بهره می برد. روش این پژوهش، کیفی و با رویکردی علوم شناختی و بر اساس نظریه گیرایش مادی و با استفاده از مطالعه منابع کتابخانه ای و آرشیوهای شنیداری و دیداری انجام گرفته است. پژوهشگر برای امکان سنجی و آشکارسازی بحث، به شیوه مطالعه موردی سه اثر سه کارگردان که در کشورهای گوناگون و در سال های متفاوت از داستان «مسخ» کافکا ساخته شده است را به دقت بررسی و تجزیه تحلیل کرده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد نما در وضعیت اجرایی شکل می گیرد که به طور کامل متأثر از شرایط ذهنی لحظه ای، وابسته به تجربه های زیسته، ماده پیش رو و توانمندی های کارگردان است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که کارگردان با انتخاب شیوه و سبک سینمای موردنظر، از قابلیت ها و امکانات موجودش استفاده کرده و در وضعیت اجرایی دست به خلق نماهایی می زند که درعین حال که برگرفته از شیوه سینمایی مشخص است، متعلق به خود اوست و درنتیجه اثر او را از سایرین متفاوت می کند.
بررسی تطبیقی قیاس ارسطویی با سکانس های شروع پنج فیلم کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مطالعه پنج فیلم مهم سینمای کلاسیک هالیوود می پردازد و استدلال می کند که در دوره کلاسیک، سینمای داستانی از سلسله ای از اصول، راهکار و قرارداد برای آغاز و ورود به فیلم ها تبعیت می کرد و تشریح می کند که این اصول بر مبنای نظریات فلاسفه در باب نحوه شناخت، درک و استدلال ذهن انسان بنا شده است. این مقاله در پی اثبات این نظریه است که در این دوره، استودیوها با استفاده از فلسفه، نسبت به تدوین یک سری از اصول موسوم به قوانین دبلیو اقدام کرده اند و موفق به تثبیت آنها شده اند. این قوانین برای سوق دهی مخاطب به درون داستان، فیلمساز را ملزم به معرفی چهار عنصر در سکانس شروع فیلم می کند که عبارتند از مکان، زمان، شخصیت و داستان یا گره اصلی فیلم. این مقاله به منظور بررسی ارزش فلسفی این اصول از نظریات ارسطو در باب استدلال استقرایی و استدلال قیاسی بهره برده است. استدلال قیاسی بدین نحو عمل می کند که برای رسیدن به نتیجه قابل اعتماد، بایستی از یک مقدمه کبری بهره برد و در مرحله بعد با مقدمه ای کوچک تر از مقدمه کبری موسوم به مقدمه صغری، زمینه را برای رسیدن به نتیجه فراهم کرد. هدف این مقاله، تجزیه و تحلیل سکانس شروع فیلم ها برای اثبات قوانین دبلیو و اثبات تبعیت این قوانین از استدلال قیاسی ارسطوست.
سیر تحول انیمه های پر زد و خورد ژاپنی از تزوکا تاکنون در فرم بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی آن است تا با مطالعه ی رویه ی ساخت و نکات مؤثر بر صحنه های پر زد و خورد (اکشن) در انیمه های ژاپنی بتواند به ساختاری قابل ارائه برای الگو برداری و بازتولید صحنه های پر زد و خورد در انواع دیگر انیمیشن دست یابد. انیمه های ژاپنی با روش منحصربه فرد خود در به تصویرکشیدن صحنه های پر زد و خورد، سال هاست که به مرجع خوبی برای الهام گیری توسط بسیاری از تولیدات بین المللی تبدیل شده اند.مقاله با مطالعه تاریخچه شکل گیری انیمه ها از دوران تزوکا (به عنوان خالق انیمه) تا دوران حاضر، به بررسی مسیرهای مختلف تحول در عناصر متحرک سازی و عوامل مؤثر در صحنه های پر زد و خورد می پردازد، سپس به بررسی تعدادی از آثار برتر در بین انیمه ها در ژانر پر زد و خورد پرداخته تا بتوان ساختارهای بکار رفته در این آثار را بازیابی نمود.این مقاله به صورت تاریخی تحلیلی به بررسی و شناسایی اصول و مبانی موجود در شکل گیری صحنه های پر زد و خورد در انیمه های ژاپنی بخصوص در روش های متحرک سازی، نحوه دکوپاژ و حرکت دوربین، فضاسازی و تأثیر پسزمینه و پیشزمینه در آن ها پرداخت. نتایج مقاله بیانگر این است که از مهم ترین عوامل مؤثر بر صحنه های پر زد و خورد انیمه ها نحوه متحرک سازی محدود، حرکت دوربین و افکت های تصویری می باشد.