مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
فرافکنی
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۲۸
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک با هایدگر (1889ـ1976)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله جدیدی در دوران تاریخی خود میشود. دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفهورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. هرمنوتیک در هایدگر بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساسا آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما میگذرد. «دازاین» (Da-sein) بودن = آنجا. اما آنجا بودن اساسا یعنی: عملی کردن حضور و حی و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار میشود. این مقاله، فلسفی بودن هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد بازکاوی قرار میدهد.
چند مفهوم روان شناختی در اندیشه های مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را میتوان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبه های روان شناختی رفتار انسان توجه کرده باشد؛ تا آنجا که در جایجایِ آثار منثور و منظوم او ـ به ویژه در مثنوی معنوی ـ تحلیل های عمیق روان شناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر «فرافکنی»، «توجیه» (دلیل تراشی)، «خودفریبی»، «ضمیر ناخودآگاه»، «تقابل بخش های مختلف شخصیت»، «والایش» (تصعید) و امثال آن... به کرات مشاهده میشود. در این میان، آنچه به خصوص معرفِ نبوغ استثنایی و شایانِ تحسینِ این متفکرِ سُتُرگ است، ژرف نگری و نازکاندیشی او در بررسی و تحلیل پیچیدگیها و تضادهای روح آدمی و سختکوشی وی برای راهیابی به خفایا و تاریکخانه های شخصیت انسان است. از این رو، مبالغه نیست که مولانا را یکی از پیشگامان «روانکاوی» ـ به مفهوم عام کلمه ـ تلقی کنیم.در این مقاله، انعکاس چندین مفهوم جدید روان شناختی در آثار مولانا ـ به ویژه در تمثیل های نمادین او در مثنوی ـ ردیابی و بررسی شده است؛ به این ترتیب که نخست با مراجعه به متون نوین روان شناسی تعریف یا توضیحی اجمالی از هر یک از مفاهیم مورد بررسی ارائه گردیده و سپس به استنادِ شواهدِ مستخرج از آثار مولانا، از طریق تطبیق و مقایسه، به بررسیِ وجوهِ تشابه (و یا احیاناً وجوه افتراق) آنها پرداخته شده است.
ساخت همپایگی: با نگاهی به زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نخست از حروف ربط همپایگی و انواع ساخت همپایگی و پیشینه مطالعات آن در زبان فارسی بحث شده است، سپس رویکرد چندهسته ای و رویکرد حرف ربط همپایگی به مثابه یک هسته نقشی مورد مطالعه قرار گرفته و به نارسائی های انگاره مشخصگر- هسته- متمم و افزودگی برای ساخت همپایگی اشاره شده است. در رابطه با نوع و بنیان همپایه ها تصریح می شود که همپایگی در هر سطحی حتی در سطح پایین تر از واژه نیز امکان پذیر است. بخش پایانی این مقاله نیز به شرح همپایگی به منزله حاصل از فرایند ادغام خالص به عنوان رویکردی نوین در ساخت همپایگی پرداخته شده است. براساس این رویکرد، همپایگی در هر سطحی میسر است و در تبیین داده های زبان فارسی رویکرد اخیر می تواند کارآمد باشد.
تحلیل رفتار متقابل شخصیت ها در داستان شیر و گاو از کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل رفتار متقابل نظریه ای برای شناخت رفتار، احساس و ذهنیت افراد در بستر روابط شخصیت هاست که در آن تصویری از ساختار روانی انسان ها ارائه می گردد و از الگوی سه گانه حالات نفسانی؛ یعنی والد، بالغ و کودک در تجزیه و تحلیل رفتارهای آدمی استفاده می شود. در این مقاله با روش تحلیل محتوا و رویکرد میان رشته ای مؤلّفه هایی، چون ابعاد سه گانه ساختار شخصیت، زنجیره روابط بین شخصیت ها و سازکارهای دفاعی که شخص برای دوری از تنش های روحی و رفتاری به کار می گیرد، با تعمیم به جامعه داستانی، در داستان شیر و گاو از داستا ن های کلیله و دمنه، توصیف و تحلیل می شود. در این بررسی معلوم می شود که افراد این داستان در موقعیت های مختلف چگونه عمل می کنند و به چه روشی خود را در قالب رفتارهایشان آشکار می نمایند و رفتارهای آنان ریشه در چه تنش های روحی و روانی دارد. هدف از این پژوهش گونه شناسی رفتارهای شخصیت های داستان شیر و گاو و تحلیل آنها بر اساس الگوی اریک برن برای دستیابی به خصوصیات روحی و روانی شخصیت هاست. نتایج بررسی مؤلّفه های تحلیل رفتار متقابل در داستان شیر و گاو نشان می دهد که روابط میان شخصیت های آن از پیوستگی برخوردار است و از میان جنبه های سه گانه ساختار شخصیت، رفتارهای کلیله، دمنه و شیر بترتیب در قالب شخصیت های بالغ، والد و کودک قابل ارزیابی است. روابط متقابل میان این شخصیت ها در آغاز از نوع مکمّل و سازنده است؛ امّا در ادامه داستان به تعامل از نوع متقاطع می انجامد و موجب بروز اختلال در رفتار می شود.
فرافکنی و توجیه (دلیل تراشی) در فرهنگ عامة ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ عامه اعم از امثال، حِکَم، کنایات، استعارات، داستان های عامیانه، مَتَل ها، چیستان ها، و مانند آن انعکاس گویا و آیینة تمام نمایِ سنت ها، دانسته ها، باورها، منش ها، و ارزش های فرهنگیِ یک جامعه است که از رهگذرِ آن، می توان به شناختِ واقعیِ خلقیات و رفتارهای مردم آن جامعه و انگیزه ها و عللِ موجبة آن دست یافت.
فرافکنی و توجیه (دلیل تراشی) از جمله ابتلائات بزرگ اجتماعی ماست که در سطحی بسیار گسترده در بین طبقات و قشرهای مختلف جامعه، از پایین ترین مراتب گرفته تا بالاترین مدارج، رواج تام دارد.[i] وسعت و شدت شیوعِ این دو عارضه بزرگ اجتماعی، تا حدود زیادی، معرف و نشانه شیوعِ روحیات اجتماعی نامطلوبی از قبیل «مسئولیت ناپذیری»، «خود منزّه بینی»، «واقع گریزی»، «فریب کاری»، و امثال آن است که غالباً و عمدتاً جنبه ناخودآگاه دارند.
بدیهی است که این روحیات و عوارضِ بیمارگونه یک باره و یک شبه پدید نیامده اند و ریشه هایی دیرینه و عمیق در تاریخ تحولات اجتماعی جامعة ما دارند؛ هر چند، سرعتِ فوق العاده شیوع آن ها در سال های اخیر، بنفسه، موضوعی شایان تأمل و نگران کننده است.[ii]
در این مقاله، تلاش شده است مظاهر و جلوه های این دو مفهومِ اساساً روان شناختی در فرهنگ عامه ایران و نیز در برخی پاره فرهنگ های منطقه ای و قومی آن، ردیابی و برای هریک شواهد کافی جست وجو و ارائه شود. برای این منظور، نخست تعریف و توضیح مختصری از دو مفهوم مزبور ذکر و سپس به اِحصای موارد و شواهد آن ها در فرهنگ عامه پرداخته شده است.
[i]. در روان شناسی، «فرافکنی» و «توجیه» از جمله مکانیسم های دفاعی defense mechanisms و عوامل تعدیل کننده و تثبیت کننده خودکار روانی self-stabilizers به شمار می روند، مشروط بر این که از حدِ طبیعی و عادی فراتر نروند و حالتِ نابهنجار، افراطی، و بیمارگونه به خود نگیرند.
[ii]. برای درکِ گستره شیوع این دو عارضه اجتماعی در جامعه کنونی ایران، کافی است فقط طی یک روز، تعداد دفعاتی را که شخصاً مرتکب فرافکنی و یا توجیه شده ایم و نیز مواردی را که در گفته ها و رفتارهای دیگران، از مردم عادی کوچه و بازار گرفته تا دولت مردان و اصحاب رسانه ها و غیره، شاهد آن ها بوده ایم، احصا کنیم.
رسانه و برسازی هویت اجتماعی پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس دیدگاه کنش متقابل نمادین و ساخت یابی گیدنز، هویت، امری ساخته شده است که برساخته شدن آن در بستری اجتماعی و با تفاسیر افراد، قابل بررسی است. در مقاله حاضر، با استفاده از روش اسنادی و در چارچوب این نظریه ها به دگرسازی در شکل هویت اجتماعی در دوره پسامدرنیته (که تحت تأثیر رسانه هاست) پرداخته و اشاره شده است که در شرایط حاصل از نبود قطعیت پسامدرنیته، هم نقش و ساختار رسانه ها دچار دگرگونی شده و هم مبانی مرتبط با هویت اجتماعی تغییر یافته است. همچنین در این فرایند، رسانه های جمعی با تأکید بر تنوع و تغییر و کثرت سبک های اجتماعی، نوعی هویت مصرفی و سیال را به وجود آورده اند. در ادامه، رویکردی انتقادی به رسانه مطرح شده است که بر اساس آن رسانه ها انعطاف پذیری انسان را از او گرفته و او را به سطح انسانی تک بعدی (مصرف کننده) و بسیار منفعل تنزل داده اند.
مقایسه ی متغیرهای رورشاخ بر اساس نظام جامع اکسنر (2003) در گروه های سنی 7-5 ساله، 9 ساله، 10 ساله، 11 ساله،12 ساله
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اساسی پژوهش حاضر تعیین تفاوت نتایج نمونه های غیربالینی 7-5، 9، 10، 11 و 12 ساله با یکدیگر بوده است تا مشخص گردد آیا می توان از یک تغییر خطی در متغیرهای رورشاخ با توجه به سن یا تحول روان شناختی سخن گفت؟ روش: تحقیق حاضر پیرو طرحی علی – مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش از دو قسمت تشکیل شده است: دانش آموزان پژوهش حاضر و نیز، پژوهش های دلاوری (1390)، کاشفی (1392)، محسنی زاده (1392) حسینی نسب (2016). البته قابل ذکر است که دانش آموزان پژوهش حاضر شامل 99 کودک 12 ساله بود که در پایه ی ششم مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل بودند و از 5 منطقه آموزش وپرورش شهر تهران (شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز) انتخاب شده و توسط آزمون رورشاخ مورد آزمایش قرارگرفته اند. یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که بین نمونه های سنین مختلف در برخی متغیرهای گستره، محتوا، تعیین کننده، کیفیت تحولی و کیفیت شکل و پاسخ های رایج تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: از تفاوت هایی بین گروه های سنی مشاهده شد، چنین به نظر می رسد که تغییر هم نوا و یا خطی در این گروه های سنی وجود ندارد. اما با نگاه تحولی می توان تفاوت های معناداری را در متغیرهای رورشاخ مشاهده کرد.
مقایسه ناارزنده سازی در فرافکنی های کودکان با خانواده های ناتنی و تنی بر اساس آزمون ترسیم خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره سیزدهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۵۱
307-320
حوزه های تخصصی:
تشکیل خانواده ناتنی در پی طلاق یا مرگ یکی از والدین، تغییری اساسی در زندگی کودک محسوب می شود که می تواند زمینه ساز دگرگونی های بسیار در دنیای روانی او باشد. نقاشی به عنوان تکنیکی فرافکن زمینه را برای بیان تعارضات کودک فراهم می آورد. هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه نحوه فرافکنی کودکان خانواده های ناتنی و کودکان خانواده های تنی براساس آزمون ترسیم خانواده بود. روش تحقیق، کیفی، از نوع علی مقایسه ای و پس رویدادی می باشد. جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانش آموزان ابتدایی نواحی سه گانه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه بودند. نمونه گروه کودکان ناتنی این پژوهش 40 دانش آموز پایه های اول تا ششم شامل 20 دختر و 20 پسر به روش نمونه گیری هدفمند در دسترس انتخاب شده وگروه گواه نیز شامل 40 دانش آموز پایه اول تا ششم، مشتمل بر20 دختر و 20 پسر به روش نمونه گیری تصادفی تعیین شدند. به منظور بررسی نحوه فرافکنی و ناارزنده سازی ها در ترسیم، از آزمون ترسیم خانواده با نظام ارزشیابی کرمن، استفاده و تحلیل استنباطی براساس مجذور خی صورت گرفت. نتایج سؤال و فرضیه های آزمون نشان داد که کودکان ناتنی به طور معناداری ) 0/05 > P ( ، بیشتر از کودکان تنی در نقاشی های خود دست به ناارزنده سازی که در این جا، حذف ، کوچک نمایی و ترسیم ناقص خود و اعضای خانواده می باشد می زنند.
بررسی نتایج نمونه غیربالینی 12 ساله ایرانی در پاسخ دهی به آزمون رورشاخ و مقایسه آن با نمونه مشابه اکسنر (2003)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هفدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۵
124-138
حوزه های تخصصی:
با وجود اینکه آزمون رورشاخ یکی از مشهورترین آزمون های فرافکن جهان است و پژوهش های متعددی را در گستره مقایسه ها و هنجارها در گروه های سنی بالینی و غیربالینی در کشورهای مختلف به خود اختصاص داده است و با توجه به نقش جنسیت، فرهنگ و وجود هنجارهای لازم برای همه سنین در یک جامعه، پژوهش حاضر پیرو تحقیقات محدود این آزمون در ایران و بر روی کودکان 12 ساله انجام شده است. هدف از تحقیق حاضر، تعیین چگونگی نتایج نمونه های غیربالینی 12 ساله ایرانی در لوح های مختلف رورشاخ و مقایسه نتایج مذکور با یافته های نمونه های غیربالینی و غیرایرانی (اکسنر، 2003 ) در مورد آزمون رورشاخ در سنین مشابه بوده است. برای دست یابی به هدف یاد شده، 99 کودک 12 ساله که در پایه ششم مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل بودند از 5 منطقه آموزش و پرورش شهر تهران (شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز) انتخاب شده و توسط آزمون رورشاخ مورد آزمایش قرارگرفته اند. بعد از اجرای آزمون رورشاخ، نتایج حاصل از آن با استفاده از آزمون t دو گروه مستقل مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین نمونه ایرانی و نمونه اکسنر (2003) تفاوت قابل ملاحظه ای در برخی متغیرهای گستره، محتوا، تعیین کننده، کیفیت تحولی و کیفیت شکل و پاسخ های رایج وجود دارد ( 0/05> p و 0/01> p ).
تحول ادراک دیداری و فرافکنی در کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تحولی ادراک دیداری و فرافکنی در دانش آموزان بود. 129 دانش آموز(۶۰ پسر، ۶۹ دختر) از منطقه ۲ تهران در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۷، بااستفاده از روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها شامل ۴۴ نفر در مقطع پیش دبستانی، 42 دانش آموز کلاس اول و 43 دانش آموز کلاس سوم بودند. طرح پژوهش از نوع علی مقایسه ای بود و آزمودنی ها آزمون تصاویر درهم آندره ری(ری، ۱۹۴۱) و آزمون ترسیم درخت (کخ، ۱۹۴۹) را کامل کردند. سپس تحلیل واریانس تک متغیری و چندمتغیری و آزمون همبستگی پیرسون به کار گرفته شد. یافته ها نشان داد که ادراک دیداری و فرافکنی کودکان با افزایش سن و مقطع تحصیلی تحول می یابد. همچنین نتایج نشان داد که کودکان با سنین مختلف از نظر ادراک دیداری و فرافکنی با هم تفاوت دارند و عملکرد آنها با افزایش سن بهبود پیدا می کند.
شبهه خدا به مثابه فرافکنی (بررسی و نقد الحاد انسان شناختی فویرباخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
541 - 566
حوزه های تخصصی:
از شبهات مطرح در حوزه خداشناسی معاصر، شبهه خدا به مثابه فرافکنی است. بر پایه این شبهه، خدا همان آروزها و خواست های برآورده نشده انسان بوده که طی فرایندی موسوم به فرافکنی به بیرون افکنده شده است و سپس به خدا تبدیل می شود. در این نوشتار به شیوه تحلیلی – توصیفی تلاش خواهد شد که این شبهه با تکیه بر آثار خود فویرباخ و شارحان او تقریر شود و سپس با عنایت بیشتر به آرا و نظریات فیلسوفان و الهیدانان مسلمان مورد نقادی قرار گیرد. بر پایه این نوشتار، اموری مانند تفاوت بین فرافکنی فویرباخ و فرافکنی روانشناسان، عدم اثبات نظریه، انسان گرایی افراطی، الحاد انسان شناختی و عدم کارایی توجیهات کارکردگرایانه، برخی از اشکال هایی هستند که بر این دیدگاه وارد است.
رابطه ایمان و عشق: نقد و بررسی اندیشه های فوئرباخ در کتاب «جوهر مسیحیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب «جوهر مسیحیت»، یکی از آثار برجسته فوئرباخ در زمینه دین پژوهی است. لزوم اهتمام ویژه به این اثر، به دو دلیل است: اولاً منبع اثربخشی در تأملات بسیاری از اندیشمندانِ ماتریالیست و منتقدِ دین بوده؛ ثانیاً فوئرباخ در این کتاب، منتقدانه به تحلیل آموزه های کلام مسیحی پرداخته و از قِبَل آن، اندیشه هایش را در مورد ادیان مطرح کرده است. پنداره تقابل عشق و ایمان در مسیحیت از مباحث اصلی کتاب «جوهر مسیحیت» است که مفاد آن تلویحاً به همه ادیان تسری داده می شود. فوئرباخ در آسیب شناسی وضعیت انسان مدرن، در ادعایی بی سابقه عامل اصلی «از خودبیگانگی»، «خشونت»، «واگرایی» و «رذایل اخلاقی» را کم اعتنایی ادیان به عشق فراگیر و نیز تأکیدشان بر ایمان دینی می پندارد. چالش اصلی پیش رو، ارزیابی همین ادعای فوئرباخ است و یافته ها نشان می دهند که تحلیل های وی در این کتاب به رغم کاستی ها، در مواردی تأمل برانگیز و بسیار چالشی هستند. البته انتقادات فوئرباخ متوجه جوهر و حقیقت دین نیست؛ بلکه او فقط تفاسیر و معرفت دینی را هدف نقد خود قرار می دهد.
بررسی خودشیفتگی و فرافکنی در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
واژه نارسیسم در معنی خودشیفتگی را اولین بار فروید به کار برد. البتّه دیگران، قبل از فروید، آن را در معنی خودپرستی و تحقیر کننده، برای توصیف نگرش روانی در روان شناسی بالینی مطرح کرده اند. این اختلال شخصیت در بسیاری از موارد منجر به فرافکنی می شود. فرافکنی یکی از مکانیسم های روان شناسی است که از طریق آن می توان به ضمیر و درون انسان ها پی برد و شناخت نسبی از شخصیت آن ها به دست آورد. مولانا جلال الدین محمد بلخی در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی به جنبه روان شناختی رفتار انسان توجّه کرده است. در این مقاله برآنیم، خودشیفتگی و فرافکنی را به عنوان یکی از مفاهیم نوین روانشناسی، در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی، با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. یافته ها نشان می دهد که مولانا، شخصیت خودشیفته را، مشکل کلّی بشریت می داند و می خواهد به شیوه ای راهکاری برای آن بیابد. سراسر مثنوی مبارزه با خودشیفتگی و غرور است. در حکایت، شیر با خویشتن خود دیدار می کند و به حقیقت خود می رسد. درواقع، خرگوش شیر را نکشت، خشم و خود شیفتگی شیر و عدم توکّل او به خداوند، موجب غفلت و در نهایت هلاکش شد. مساله دیدار در زبان مولانا، گاه با تعابیر و نشانه هایی همچون: آب، چشمه، جویبار، چهره، عکس خود را در آب دیدن و ... بیان می شود که افسانه نارسیس را در عالم اسطوره تداعی می کند.
ارتباط نظریه قوچ قربانی و عوام گرایی کیفری و تأثیر آن بر سیاست کیفری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشهای حقوقی دوره ۱۹ بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۱
221 - 242
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین وظایف دولت ها، کنترل جرم و تأمین امنیت شهروندان است. وقوع جرایم در هر جامعه ای، تهدیدی جدّی علیه نظم و امنیت تلقی می شود و موجب نارضایتی شهروندان از عملکرد دولت در انجام وظایفش می گردد. در این راستا دولت و مقامات عدالت کیفری به دلیل عدم ِانجام وظایف واقعی خود درزمینه مقابله با ریشه های جرم، با فرافکنی و ایجاد یک قالب ذهنی و تصویر کلیشه ای از بزهکار، به مردم چنین القاء می کنند که عامل سلب امنیت آنان، مجرمانی هستند که با ارتکاب جرم، امنیت عمومی را به خطر انداخته و می بایست با اعمال تدابیر و مجازات های سخت گیرانه به طرد و حذف آنان از پیکره اجتماع اقدام نمود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اتخاذ چنین تدابیر واکنشی که فاقد هرگونه مبنای علمی و کارشناسی درزمینه کنترل جرم و شناسایی علل وقوع جرایم هستند، در بلندمدت فاقد کارایی لازم بوده و سیاست جنایی را با موانع و چالش های جدّی مواجه می سازد و زمینه ایجاد عوام گرایی کیفری، گفتمان دشمن پنداری و قوچ قربانی را فراهم می آورد. این نوشتار بر آن است تا با تأکید بر سیاست کیفری ایران با روش توصیفی تحلیلی به بررسی این موضوع بپردازد.
نگرشی عرفانی- روانشناسی بر مفهوم فرافکنی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«فرافکنی» یکی از مکانیسم های روان شناسی است که از طریق آن می توان به ضمیر و درون هرکس پی برد و شناخت نسبی از شخصیت وی به دست آورد. در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را می توان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبه های روان شناختی رفتار انسان توجه کرده باشد تا آن جا که در جای جای آثار منظوم و منثور او به ویژه در مثنوی معنوی و غزلیات شمس تحلیل های روان شناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر «خودفریبی»، «توجیه»، «فرافکنی» و... به کرات مشاهده می شود. غزلیات شمس منبع عظیم روان شناسی است که ویژگی های شخصیتی، علایق، نگرش و انگیزه های آفرینش اثر را همراه با عوامل آن منعکس می نماید.
در این مقاله انعکاس یکی از مفاهیم جدید روان شناسی؛ یعنی «فرافکنی» در آثار مولانا، به خصوص در تمثیل های نمادین او، ردیابی شده و با استناد به شواهد متعدد، مدلل گردیده است و ضمن مشخص کردن مفهوم فرافکنی، منبع و سرچشمه فرافکنی و علل بروز آن در غزلیات شمس ذکر شده است.
بررسی فرافکنی انسان نسبت به خداوند در آثار هنری و عرفانی عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
213 - 237
حوزه های تخصصی:
از دیرباز انسان ها نگاه مادی گرایانه به خداوند داشته اند و حالات و افکار خود را به خدا نسبت می دادند؛ گویی خدا همان ویژگی های شخصیتی انسان است که از طریق فرافکنی به بیرون افکنده شده است. از دیدگاه علم روانشناسی این مقوله نزدیک به مفهوم فرافکنی یکی از مکانیسم های دفاع روانی است. پژوهش حاضر براساس شیوه توصیفی تحلیلی نگارش یافته است و یک تحقیق میان رشته ای است که با تمرکز بر ابیات و حکایات سه اثر عطار نیشابوری: تذکره الاولیاء، منطق الطیر و الهی نامه سعی دارد گفتار و اندیشه شخصیت های حکایات عطار را از منظر بحث فرافکنی در روانشناسی بررسی کند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که هر کس خدا را در آینه خود می نگرد که در علم روانشناسی باتوجه به بحث فرافکنی، انسان، خدا را در آینه خود و دیگران می جوید در این میان شخصیت های فرافکن نیز مشخص شده اند. نتایج نشان می دهد که انسان ها اغلب باخدا ارتباط برقرار می کنند اما بعضی افراد مجموعه ویژگی های شخصیتی خود را در مفهومی به نام خدا فرافکنی می کنند و خدایی می سازند که همان شکل و شمایل و خصایص خودشان را دارد و می پندارند پروردگار جهانیان را می پرستند؛ درحالی که آن ها پرستش کننده آفریننده ذهن و مطلوب خود هستند و درک درستی از حقیقت مطلوب (خداوند) ندارند.اهداف پژوهش:بررسی فرافکنی انسان نسبت به خدا در آثار هنری و عرفانی عطار.بررسی دیدگاه عطار درباره فرافکنی انسان درباره خداوند.سؤالات پژوهش:دیدگاه عطار نیشابوری پیرامون فرافکنی انسان درباره خداوند چیست؟فرافکنی انسان نسبت به خداوند در آثار هنری و عرفانی عطار نیشابوری چگونه است؟
کنش صادقانه و عوامل موثر بر آن:رویارویی عاملیت و ساختار در نهاد علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش کوششی در بررسی منشأ کنش صادقانه- غیر صادقانه است و این پرسش را مطرح می کند که از بین دوگانه عاملیت و ساختار، کدام یک به کنش صادقانه می انجامد. روش: روش مطالعه در این پژوهش، پیمایش مقطعی بود. جامعه آماری 110 نفر از دارندگان مدرک کارشناسی ارشد بودند که در مقطع کارشناسی در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی تحصیل کردند. تعداد 100 پرسشنامه به طور کامل بازگشت. شیوه نمونه گیری به شیوه تصادفی ساده بود. ابزار گردآوری داده، پرسشنامه محقق ساخته بود که بر اساس تجربیات شرکت کنندگان از کنش صادقانه و غیر صادقانه به دست آمد. داده ها با کمک نرم افزار اس.پی.اس.اس- ویرایش 16 پردازش شده اند. آلفای کرونباخ 0.7 به دست آمد. یافته ها: در کنش صادقانه، تأثیر عاملیت با 0.54± 1.4 بیش از ساختار 0.4 ± 1.2 است و در کنش غیر صادقانه اهمیت ساختار (0.4± 1.3) از عاملیت (0.4± 1.2) بیشتر است. 41.7 درصد آموزش دیدگان به همزمانی تأثیر ساختار و عاملیت اشاره دارند. همچنین یافته ها معناداری متغیّرهای زمینه ای را تأیید می کند. نتیجه گیری: پژوهش نشان داد 41.7 درصد شرکت کنندگان به تأثیرگذاری توأمان عاملیت و ساختار اذعان دارند. این در حالی است که پژوهشهای پیشین تنها به یکی از دو عامل ساختار و عاملیت توجه داشتند. این مطالعه نشان داد بیشتر افرادی که کنش غیر صادقانه انجام می دهند، فرافکنی می کنند.