مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
پایان بندی
حوزههای تخصصی:
توجه به کلام پایانی در شعر از دیرباز مورد توجه شاعران بوده است. این توجه در سروده¬های کلاسیک به صورت حُسن مقطع و ردّ المطلع، و در شعر نو به شکل شیوه¬ای که نیما آن را «برگردان» نامیده است، به چشم می¬خورد. پس از نیما توجه به پایان¬ اشعار از حدّ کاربرد شیوه برگردان شعری فراتر رفته و در مسیر تکاملی شعر جای خود را به آنچه در دوره اخیر «پایان¬بنـدی» (Ending) می¬گویند، داده است. بسامد و تنوع شیوه¬های پایان¬بندی، شعر قیصر امین¬پور را از زیبایی و قدرت تأثیـر دوچندانی برخوردار کرده است. این توجه به «پایان¬بنـدی» و نوآوری در این شیوه به اندازه¬ای است که می¬توان وی را در پردازش پایانی شعر، شاعری خلّاق و صاحبسبک خواند. در این پژوهش، با نگاهی کوتاه به سیر توجه به پایانه اشعار و ضمن بیان کارکرد شگفت این شیو¬ه،¬ شگردها و نوآوریهای قیصر در پایان¬بندی اشعارش دستهبندی و بررسی شده است.
پایان بندی در داستان با رویکرد ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور کلی کنش روایتی یک داستان را می توان بین دو وضعیت آغازین و پایانی در نظر گرفت. با وجود اهمیتی که دو عنصر آغاز و پایان به ویژه در مباحث داستان نویسی مدرن دارند، در مقالات و گفتارهای مربوط به داستان نویسی فارسی تقریبا هیچ گونه توجهی به این موضوع نشده است. در این میان گفت وگو درباره پایان بندی داستان به طور کلی نسبت به گفتارهایی که آغاز روایت را مورد بررسی قرار داده است، بیشتر مورد غفلت واقع شده است. پایان بندی در حوزه های مختلف هنر، از سینما گرفته تا موسیقی و نقاشی و معماری تا برسد به داستان و شعر، به طور طبیعی مورد توجه هنرمند بوده است؛ اما در حوزه نظریه های نقد، اگرچه اصطلاح پایان بندی، اصطلاحی کهنه و قدیمی به شمار نمی آید، در گفتارها و مقالات فارسی، خصوصاً در حوزه داستان و روایت، تقریبا هیچ مقاله مستقلی را نمی توان یافت که به مقوله پایان بندی پرداخته باشد؛ در حالی که در میان مقالات جهانی، خصوصاً در زمینه ادبیات، موضوع پایان بندی، جزو مباحث رایج و گسترده نقد داستان است. بسیاری از شاهکارهای منظوم و منثور ادب فارسی جنبه تعلیمی دارند؛ به این معنا که هدف اصلی گوینده از داستان، بیان نتیجه است و ارتباط منطقی و تنگاتنگی میان داستان و نتیجه ای که از آن گرفته می شود، برقرار است. در نوشتار حاضر، بررسی این عنصر در روایت کلاسیک(قصه، حکایت، افسانه) و داستان مدرن و پیوند آن با پیرنگ داستان مورد توجه قرار گرفته است و تلاش شده است سیر تاریخی این عنصر و تحولات معنایی آن از منظر دیدگاه های مختلف منتقدان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
نگاهی به شیوه های پایان بندی در شعرِ م. سرشک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نحوه پایان بندی در تمام هنرها اهمیت بسیار دارد. شعر نیز از این ویژگی جدا نیست و از موارد مهم در ساختار شعرْ چگونگی پایان بندی آن است که علاوه بر تأثیر موسیقایی، در استحکام و انسجام بخشیدن به ساختار شعر نیز دخیل است. به همین سبب، شاعران در دوره های گوناگون به این بخش از شعر توجه کرده و کوشیده اند با آراستن آن، باعث تأثیر و ماندگاری بیش تر شعر در اندیشه خواننده شوند. پایان بندی در شعر کلاسیک به صورت به کارگیری آرایه هایی مانندِ حسن مقطع، شریطه، تخلص، و غیره نمود یافته است. در شعر معاصر نیز به چگونگی پایان بندی توجه ویژه ای شده و البته نیما و پیروانش نوآوری هایی در این زمینه ارائه داده اند. از شاعرانی که شعرش از نظر نحوه پایان بندی نوآوری هایی دارد م. سرشک است. او با ارائه شیوه های گوناگون سعی در ایجاد فرمی جدید در پایان بندی اشعارش داشته است؛ از شیوه های مورد استفاده شاعر عبارت اند از: برگردان، انتخاب عنوان از پایان شعر، طرح پرسش، حالت انتظار، خلاف انتظار، پایان نیافتگی، و غیره. به رغم نوآوری های فراوانی که در شیوه پایان بندی شعر شفیعی دیده می شود، او در تعداد اندکی از شعرهایش از روش های سنتی پایان بندی مانند شریطه و حسن مقطع نیز استفاده کرده که البته این را می توان ناشی از شناخت کامل شاعر با ادبیات کلاسیک و مؤانست با آن دانست.
پایان بندی در غزلیات شمس: کنش های گفتاری و وجوه وانمایی حضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۰
107-134
حوزههای تخصصی:
کارکرد پایان بندی در متن را بنابه این تصور که به مثابه نقطه اوج متن روایت مفروض است، می توان گره گشایی از موضوع مورد بازنمایی دانست؛ اما به شکل خاص پایان بندی می تواند همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن و وضعیت سوژه های متنی منجر به دلالت انگیزهای ویژه باشد. از میان متن های ادبی کلاسیک فارسی، پایان بندی برخی از متن های عرفانی، ازجمله غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی عرفانی، وجهی متمایز دارد. در این نوشتار، دلالت انگیزی ویژه پایان بندی در غزلیات شمس به شیوه توصیفی تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد راوی عاشق غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن، هویت یا مقام سوژگیِ موقتی را که بنابه کنش بازنمایی یا روایتگریِ رخداد وضعیت ها در بخش آغازین و میانی روایت ها به دست می آورد، در پایان بندی با توسل به کنش های گفتاری خاموشی در معنای اصطلاحی آن پس می زند و مانع از تثبیت آن می شود. به عبارت دیگر، راوی عاشق غزلیات شمس در اغلب غزل ها، پس از بازنمایی اضطراب و اشتیاق برآمده از حضور و وحدت ازدست رفته سعی می کند در پایان بندی غزل ها، بنابه «استعاره دوریِ» بازگشت به اصل و جهان پیشانشانگانی، با انجام و اجرای دو دسته از «کنش های گفتاریِ» خاموشی (شامل «خاموشی به مثابه سخن نگفتن» و «خاموشی به مثابه به نمایندگی سخن گفتن») به وانمایی یا اجرای حالِ حضور بپردازد و به صورت نمادین در آن تجربه شرکت کند. حسب این وانمایی، پایان بندی غزل های مذکور به بستار نمی انجامد و با ساختاری حلقوی، خواننده مشارک را با نوعی ناتمامی مواجه یا در آن تجربه شریک می کند.
کاربست فرجام در داستان های نوگرایانه بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴۴
299 - 320
حوزههای تخصصی:
پایان بندی از مباحث مهم روایت شناسی است. ابهام و ساختار پیچیده داستان پست مدرن به تبعیت از فرم، به پایان بندی های مختلفی می انجامد که درک و دریافت نتایج برای مخاطب، گیج کننده و بهت آور است. در ادبیات داستانی نوین، بیژن نجدی با شکستن فرم و ساختار کلاسیک، اقدام به خلق آثاری نموده، که به انواع فرجام منتهی شده است که اشکال آن به صورت چرخشی یا دورانی، فرجام چند گانه، موازی یا هم سو، پایان بی پایان، کاذب، باز، قطعی، پیشنهادی و ... است. به کارگیری این تکنیک های نوین درپایان بندی های داستان توسط بیژن نجدی نه تنها به جذابیت و تنوع آثار او کمک قابل ملاحظه ای کرده است بل که نشان از خلاقیت هنری و توان بالای نویسندگی او دارد به گونه ای که در هر داستانش نمونه ای متفاوت از این اشکال دیده می شود. از این رهگذر، پژوهش حاضر با هدف تبیین انواع پایان بندی در رمان های پست مدرن نجدی، به روش توصیفی- تحلیلی، به مطالعه موردی داستان های دو مجموعه یوزپلنگانی که با من دویده اند- دوباره از همان خیابان ها می پردازد.
مطالعه تطبیقی راهکارهای پایان بندی نمایشی در درام های دهه اخیر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است تا با تمرکز بر جلوه های ساختاری برخی از مهم ترین نمایشنامه های دهه هشتاد ایران، الگوهای رایج پایان بندی آنها مورد بررسی تطبیقی قرار گیرد. با انتخاب یک چارچوب مفهومی برگرفته از آرای منتقدان ادبیات نمایشی معاصر نظیر مارتین اسلین و مانفرد فیستر، تلاش می شود تا ضمن شناخت هر چه بهتر نحوه سازماندهی اطلاعات در پرده های پایانی آثار نمایشی مورد اشاره، دریافت تازه ای از قابلیت های روایی نمایشنامه های معاصر ایران حاصل شود. مقاله حاضر با تکیه بر شاخص ترین اشکال پایان بندی در آثار این دهه، به سنجش ارزش های نمایشی تعریف شده و میزان تأثیرگذاری آنها بر ساختار کلّی روایت در نمونه های مطالعاتی می پردازد. این تحقیق به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام یافته و با هدف شناخت الگوی رایج پایان بندی در نمایشنامه های این دهه دنبال شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهند که به رغم تنوع موضوعی و ساختاری، نمایشنامه های این دهه اغلب متمایل به نوعی تجربه گرایی در کاربرد الگوهای پایان بندی ناتمام، نیمه تمام و یا کاملاً باز می باشند. بازتاب این گرایش عمده را می توان در سبک های روایی نمایشنامه نویسان متأخر ایران و نوآوری در شیوه های نگارشی آنها مشاهده کرد.
پایانِ داستان ها «پیوستار سکون در رمان فارسی دهه چهل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانر رمان در پیوند با زمان معاصر همواره خلق کننده جهانی نو و رو به آینده است که مفهوم حرکت و نامتنهای بودن را توأمان در درون خود نهفته دارد. در چنین چشم اندازی نمی توان رمان را صرفاً به بازتابی از شرایط خاص اجتماعی- تاریخی دورانی مشخص، یا به خدمت ایده و رسالتی خاص تقلیل داد. ژانر رمان و جهان داستانی اش مخلوق رابطه ای پیچیده و درهم تنیده از عناصر گوناگون متباین از جمله: جهان واقعی به مثابه منبع بازنمایی، جهان بازنموده اثر ادبی، مؤلف و مخاطب در زمان ها و مکان های متفاوت است که می توان از آن ها به مثابه پیوستار رمان نام برد. بر اساس این نگاه، رمان و به صورت خاص پایان بندی آن به مثابه آستانه یا مرزی در رابطه با دیگر عناصر پیوستارِ رمان ترسیم شده است که با توجه به چگونگی بسته شدن آن یعنی: سخن فرجامین داستان یا گفتار راوی و قهرمانان داستان درباره خویش و جهان شان، گرایش آن داستان را در نسبت با حرکت یا سکون و ایستایی اش به صورت خاص، و ژانر رمان به صورت کلی مد نظر قرار گرفته است. این نگاه با تکیه بر مفاهیم ژانر رمان، حماسه، آستانه، پیوستار زمانی-مکانی«کرونوتوپ» از نگاه باختین صورتبندی شده است. بر این اساس در پایان رمان شوهر آهو خانم، حرکت سیدمیران که از خیابان شروع و به گاراژ رسیده بود در بازگشتی ایستا به خانه منتهی می شود؛ در سووشون یوسف به مثابه دیگری زری کشته و حذف می شود؛ و حرکت خالد در رمان همسایه ها از خانه ای محصور آغاز می شود، در خیابان تداوم می یابد و به زندان ختم می شود.