مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
نقدادبی
حوزههای تخصصی:
مسألهای که این نوشتار میخواهد به آن پاسخ دهد این است که معیار تعهد در ادبیات متعهد چیست و با چه معیار و مبنایی میتوان ادب متعهد را تعریف کرد؟ اصطلاح ادب متعهد یا «الادب الملتزم» در قرن نوزدهم میلادی در اروپا پدید آمد و در حقیقت از شاخههای مکتب واقعگرایی در اروپاست. تعهد در ادبیات عربی و فارسی به صورت امروزی آن در یک قرن گذشته تحت تأثیر مکاتب ادبی اروپایی پدید آمده است. ناقدان و صاحبنظران معیارهای متفاوتی را در تعریف ادب متعهد مدنظر قرار دادهاند؛ معیارهایی مانند: اخلاق و تربیت، دین، ملیت، مسائل اجتماعی و مسائل انسانی. هر یک از این مبانی میتواند ملاک تعریف ادبیات خاصی به عنوان ادبیات متعهد گردد؛ اما اینکه کدام معیار به صحت و درستی نزدیکتر است، به تأمل نیاز دارد. به علاوه گاهی تناقضاتی در بیان معیارها پدید میآید که باید تکلیف آن روشن گردد. به هر حال تعریف ادبیات متعهد طی زمان شاهد تحول و دگرگونی نیز بوده است و تحت تأثیر تحولات اجتماعی، به سمت قبول معیارهای فراگیرتر و جهانیتر پیش رفته است.
کاربرد نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر در نقد و تحلیل شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگ ها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئی اند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آن جاست که به خوانش جریان ذهنی کمک می کند. گرایش ذهنی به رنگ های مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهنده بازتاب های مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تاثیر خاصی بر روح و جسم باقی می گذارد و این موضوع با توجه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است.
روان شناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه های رنگین جوهر، نظریه ای جدید است. در این روش، رنگ ها هر کدام با یک عدد مشخص می شود و رنگ هایی که در اولویت قرار می گیرد و یا طرد میشود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشه های خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است.
به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجه به رنگ های ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خُلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیف های مختلف رنگی را به کار برده است؛ اما کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر رنگ های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل می شود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه می گردد.
پایان بندی در داستان با رویکرد ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به طور کلی کنش روایتی یک داستان را می توان بین دو وضعیت آغازین و پایانی در نظر گرفت. با وجود اهمیتی که دو عنصر آغاز و پایان به ویژه در مباحث داستان نویسی مدرن دارند، در مقالات و گفتارهای مربوط به داستان نویسی فارسی تقریبا هیچ گونه توجهی به این موضوع نشده است. در این میان گفت وگو درباره پایان بندی داستان به طور کلی نسبت به گفتارهایی که آغاز روایت را مورد بررسی قرار داده است، بیشتر مورد غفلت واقع شده است. پایان بندی در حوزه های مختلف هنر، از سینما گرفته تا موسیقی و نقاشی و معماری تا برسد به داستان و شعر، به طور طبیعی مورد توجه هنرمند بوده است؛ اما در حوزه نظریه های نقد، اگرچه اصطلاح پایان بندی، اصطلاحی کهنه و قدیمی به شمار نمی آید، در گفتارها و مقالات فارسی، خصوصاً در حوزه داستان و روایت، تقریبا هیچ مقاله مستقلی را نمی توان یافت که به مقوله پایان بندی پرداخته باشد؛ در حالی که در میان مقالات جهانی، خصوصاً در زمینه ادبیات، موضوع پایان بندی، جزو مباحث رایج و گسترده نقد داستان است. بسیاری از شاهکارهای منظوم و منثور ادب فارسی جنبه تعلیمی دارند؛ به این معنا که هدف اصلی گوینده از داستان، بیان نتیجه است و ارتباط منطقی و تنگاتنگی میان داستان و نتیجه ای که از آن گرفته می شود، برقرار است. در نوشتار حاضر، بررسی این عنصر در روایت کلاسیک(قصه، حکایت، افسانه) و داستان مدرن و پیوند آن با پیرنگ داستان مورد توجه قرار گرفته است و تلاش شده است سیر تاریخی این عنصر و تحولات معنایی آن از منظر دیدگاه های مختلف منتقدان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
بررسی اندیشه های پارادکسیکال (متناقض) در شعر ناصرخسرو
حوزههای تخصصی:
پارادوکس واژه ای اروپایی است که در دورة معاصر به مباحث ادب فارسی وارد شده است و آن را «تناقض نمایی» و اخیراً «پادنمایی» معنی کرده اند و در دو زمینة شعری و فکری یا مفهومی قابل بررسی است. آن چه امروز بیش تر زیر عنوان «تناقض نمایی» در شعر و ادب فارسی مورد تحقیق واقع شده، زمینة شعری آن است که ذیل «بدیع معنوی» در فنون و صنایع ادبی و به عنوان یک «فنّ ادبی» یا به تعبیر امروزیتر، «آرایه ادبی» تعریف میشود. امّا آن چه ما بدان پرداخته ایم از این مقوله نیست و در این زمره نمیگنجد. حتّی نمیشود آن را «تناقض نمایی» معنی کرد، بلکه باید صراحتاً آن را «تناقض» نامید. ما تناقض گوییها و تضادهای فکری، اعتقادی، ادّعایی شاعران را در این مقاله مورد نقد و ارزیابی قرار داده ایم، بدین صورت که نه تنها «آرایه» یا «فنّ ادبی» محسوب نمیگردد، بلکه بطور کلّی از این مقوله خارج بوده و در دامنة مباحث «نقد ادبی» گنجانیده میشود. مباحثی که در حوزة تحقیقات ادبی ما، متأسفانه غریب مانده و کم تر مورد توجه قرار گرفته و بدان پرداخته شده است، در صورتیکه این گونه تحقیقات، اتّفاقاً، بیش تر به سرمایه های فکری نیازمند است و نیز بیش تر به پویایی جریان فکر و اندیشه کمک میکند. هم چنین موجب تحوّل و دگرگونی در بینش و نگرش شخص محقّق و نیز مخاطبان آن تحقیق میگردد.
نقد شالوده شکنانة دو داستان از بیژن نجدی (روز اسب ریزی و شب سهراب کشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نجدی، داستان نویس صاحب سبک معاصر، ازجهات بسیار نویسندة قابل تأملی است. در داستان های او به دلیل رویکرد متفاوت به زندگی بشری و عناصر فرهنگ ایرانی نکات قابل بحث بسیاری می توان یافت. این مقاله سعی کرده است از دیدگاه نقد جدید شالوده شکنی به بررسی دو داستان از نجدی بپردازد. این دو داستان عبارت اند از: روز اسب ریزی و شب سهراب کشان. نقد شالوده شکنانه براساس نظریة دریدا شکل گرفت. ابتدا در فلسفه و بعد در نقدادبی به کار رفت. پایة نقد شالوده شکنانه بر یافتن تقابل های دوتایی و بحث برسر آن ها برای یافتن موارد تناقض و درنهایت رد پیش فرض های پذیرفته شده است. نتیجة این جستجوها معمولاً تردید در مبانی فرهنگی و باورهای پذیرفته شده ای است که پیشاپیش بدیهی دانسته می شود. تقابل ها در داستان های نجدی معمولاً برپایة تضاد بین انسان و حیوان؛ انسان و طبیعت؛ و انسان و تمدن است. در داستان روز اسب ریزی تقابل بین انسان/حیوان و آزادی/اسارت در درون مایة اصلی تناقض هایی ایجاد کرده است که از متن استخراج می شود. در داستان شب سهراب کشان تضاد بین دنیای خشن مردسالار و دنیای معصومانة کودکانه (تجربه/ناپختگی یا نقص/کمال) باعث ایجاد تضاد و تناقض می شود و در درون مایة داستان تردید ایجاد می کند.
بررسی ناسیونالیسم ایرانی و عربی و بازتاب آن در شعر دوران مشروطه ایران و نهضت عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناسیونالیسم از جمله مفاهیمی است که به دنبال آشنایی با تمدن غرب در اوایل قرن نوزدهم، وارد ادبیات سیاسی ایران و کشورهای عربی شد و رشد آن، زیادی محصول استعمار بود. از آن جای که وقایع این دوران تمامی جنبه های زندگی اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده بود، شاعران این دوره در نقش مصلحان اجتماعی ظاهر شدند و محتوای شعرشان را در خدمت بسط اندیشه های جدید مخصوصاً ناسیونالیسم قرار دادند که در نتیجه شعر از حالت ذهنیت گرایی بیرون آمد و حالت عینیت گرا و رئالیستی یافت. در این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی ناسیونالیسم ایرانی و عربی در دوران نهضت عربی و مشروطه ایران مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته و چهار مؤلفه ناسیونالیسم؛ یعنی زبان، تاریخ و فرهنگ، سرزمین و دین در شعر شاعران بزرگ این عصر بررسی شده با این هدف که دیدگاهی نسبتاً جامع و گویا ارائه شود. در نهایت این نتیجه به دست آمد که ناسیونالیسم عربی به دلیل پراکندگی سرزمین، تنوع تاریخی، تعدد ادیان و نقش دوگانه حکومت عثمانی با چالش های زیادی روبرو بوده است. در ناسیونالیسم عربی، زبان عربی بیش از سایر مؤلّفه ها مدنظر بوده، ولی در میان شاعران ایرانی، بیش تر بر تاریخ و فرهنگ و سرزمین تکیه شده است. دین اسلام نیز به دلیل حضور تاریخی و مبارزه با استعمار در میان شاعران ایرانی و عربی به عنوان یکی از عناصر ناسیونالیسم مورد توجّه قرار گرفت؛ از این روی ناسیونالیسم ایرانی و عربی بر خلاف نوع اروپایی نه تنها ضد دین نبود بلکه رنگ دینی هم داشت.
آسیب شناسی و توصیف رهیافت های نقدی در تذکره تحفه سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد ادبی در فرهنگ ایران تاریخی کهن دارد و با دقّت در آثار کلاسیک از جمله تذکره ها، رد پای بسیاری از نظریه های نقدی نوین را می توان دید. تذکره ها سوای گزارش های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و...، سرشار از اشارات نقدی اند. نگارنده می کوشد به منظور نمایش سلیقه نقادی و ادبی سام میرزا در تذکره تحفه سامی و تبیین گرایش های ادبی شاعران عصر صفوی، با روش مطالعات کتابخانه ای به دسته بندی انواع رهیافت های نقدی مؤلّف بپردازد و گستره و سبک نگره های نقدی او را به نمایش بگذارد و آسیب شناسی کند. نتایج نشان می دهد که به سبب به کارگیری زبان ادب به جای زبان خبر، کلّی گویی و ابهام پراکنی از ویژگی اصلی داوری های سام میرزا است و نقد صفات شعر، نقد شاعران و اخلاق آن ها از پربسامدترین رویکردهای نقدی او می باشد.
نقدی بر روش نشانه شناسی و تحلیل روایت «رولان بارت»
حوزههای تخصصی:
روش نشانه شناسی وتحلیل روایت رولان بارت نظریه پرداز فرانسوی درمطالعات رسانه ای وتحلیل خبردستمایه تحقیق بسیاری ازمحققان دردانشگاه های ایران است، پذیرش این روش بدون نقد و بررسی آن یکی ازمشکلات دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی است. این مقاله درصدد بررسی و نقد این روش ها است.
بازنگری درآرا و اقوال اندیشمندان غربی که بدون نقد وبررسی عالمانه به محیط های علمی و آکادمیک ایران اسلامی وارد و مورد استقبال بی شائبه برخی دانشگاهیان قرار می گیرد، از اهداف اصلی این مقاله است و در همین جهت هم به بررسی و نقد آرای مهم رولان بارت فرانسوی به عنوان منتقد ادبی می پردازد. اندیشه های بارت در حوزه هایی چون: نشانه شناسی، ساختارگرایی، تحلیل روایت ونقد ادبی بردانشگاهیان ایران تاثیرگذار بوده است. زبان پیچیده و پست مدرنی بارت، آرا و اقوال او را غیرقابل درک کرده و او را از نقد و بررسی در امان گذاشته است. در این بررسی مشخص می شود که دوران سخت کودکی و بیماری بارت درشکل گیری شخصیت همجنس گرای او موثر بوده است. او درنقد آثار نویسنده، به مرگ مولف باور دارد و خواننده را تنها مفسر متن می داند.
بارت، مخالف شیوه های علمی در دانشگاه هاست. در نشانه شناسی به ساختارگرایی می رسد و پس از آن با نفی رابطه میان دال و مدلول، همچون دریدا به نفی متافیزیک حضور می رسد. بنابراین سیرتحولی بارت از ساختگرایی به پسا ساختگرایی کاملاً قابل درک و فهم است.
یکی دیگر از حوزه های کاری بارت، تحلیل روایت است. انحراف او از مبادی و مبانی تحلیل روایت کلاسیک ولادیمیر پراپ و دیگران روش تحلیلی بارت را پیچیده و غیر قابل استفاده کرده است به نحوی که هر تحلیلگری می تواند برداشت هایش را از کنش شخصیت های روایت به عنوان تحلیل بنویسد.
جریان شناسی نقد و درک متن در آموزش متون معاصر
نقدادبی، فعالیّتی روشمند برای درک متن ادبی و ابزاری است که فهم جنبه های زیباشناسانه متن ادبی را افزونی می بخشد. یکی از چالش های آموزشی در تدریس متون معاصر، این است که دانشجویان به درکِ درست جنبه های زیبای متون معاصر نمی توانند دست یابند. ریشه این مشکل را می توان تاحدی در شیوه تدریس سنتی نقدِادبی که غالباً نقدی برون متنی و نظری است جُست. در این شیوه برای شناخت اصول مکاتب نوین نقدی، چون: ساختارگرایی، نشانه شناسی جایگاه چندانی دیده نمی شود و فقط به بیان تعاریفی کلّی از اصول و نظریه های نقدِ نوین، به صورت تئوری اکتفا می شود و دیگر نقد علمی و کاربردی در این واحد درسی جایگاهی ندارد و این امر امکان نقد و فهم درست متون ادبی را تقلیل می دهد، زیرا دانشجو اشز شیوه های درستِ نقد یک اثر ادبی آگاهی کافی ندارد و حتی گاه به نقد نادرست می پردازد. این موضوع بدین معناست که بی-توجهی به شیوه های صحیح در آموزش نقد ادبی نوین در درک و فهم متون منجر به عدم دست یافتن به خوانش درست و در نتیجه دشوار شدن متون می شود. بنابراین آموزش نقد باید طوری باشد تا از متن معرفت ارائه شود. این پژوهش با تکیه بر روش تحلیلی توصیفی به منظور حل این مشکل، به منابع جدید در حوزه نقد توجه کرده و بیشتر به نقد عملی اصولِ مکاتب نوین نقدی بر روی متون مختلف ادبی پرداخته است تا دانشجو بتواند به درک درستی از مبانی یافت شده در نقد ادبی نوین دست یابد که این امر به پرورش ذوق هنری و قابل فهم شدن متون ادبی می انجامد.
بنیادگرایی در نقد یا نقد بنیادگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰۶
73-93
حوزههای تخصصی:
بسیاری از آرا در حوزه نقد ادبی به دلیل عدم ارائه رویکرد روش شناسانه در محدوده خُرده رهیافت های ادبی قرارگرفته اند و یا درنهایت با مجموعه ای منسجم صورت بندی شدند و نحله ای مشخص را بنا کردند. اندیشه بنیادگرایی از میان جنبش مذهبی پروتستانیسم چهره برافروخت و در شکل دهی نظریه های مختلفی ازجمله نقد ایدئولوژیک، نقد خواننده محور، نقد مارکسیستی، نقد جامعه شناختی، نقد پسااستعمار، نقد فمینیستی و ... سهم داشت. در ایران نیز بازتاب مناسبات بنیادگرایی با تکیه بر ارزش مداری و ساختارهای نامتغیر فلسفی و سیاسی اثر ادبی جلوه هایی تأثیرگذار داشته است. در این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی وجوه نگرشی و جریان ساز بنیادگرایی و نقد بنیادگرا در اروپا و به طور مشخص در دیدگاه ماتیو آرنولد و ت.اس.الیوت و در ایران با نگاهی به آرای احمد کسروی، احسان طبری و فاطمه سیاح بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد نقد بنیادگرا اگرچه ساحت نظری مستقلی ندارد، اما انگاره ای از نوعی نقد است که با مواجهه براندازانه در پی فروپاشی یا تقلیل متن ادبی با تعمیم گرایی نابجا به محتوای ایدئولوژیکِ مذهبی یا سیاسی مورد نظر منتقد است و به صور مختلف در نحله های نقد ادبی خودنمایی می کند.
نقد بینامتنی دو اثر ادبی بوستان و قابوس نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
براساس رویکرد بینامتنیت در حوزه ادبیات هیچ متنی زاده نشده است؛ بلکه، بینامتنی از متون قبل از خود محسوب می شود. نظریه بینامتنیت از ارتباط بین متون سخن می گوید؛ ارتباطی که مکرر در آثار ادبی تکرار می شود. نظریه پردازان این حوزه چون بارت و کریستوا معتقدند که هیچ متن ناب و خالصی وجود ندارد و همه متون قبلاً متولد شده اند، و فقط شخص روایت کننده آن فرق می کند. نگارنده مقاله بر آن است تا با روش تحلیلی-تطبیقی پس از تشریح نظریه بینامتنیت بر اساس این رویکرد به بررسی و تحلیل قابوس نامه عنصرالمعالی و بوستان سعدی بپردازد تا ضمن بیان وجوه اشتراک و عناصر تکرار شونده این دو اثر مهم ادبی بر این نکته تأکید کند که طبق نظریه بینامتنیت هیچ متنی اصیل نیست. بوستان سعدی نیز از لحاظ محتوا واگویه ای از متون پیش از خود است. از جمله قابوس نامه عنصرالمعالی که هدف از این جستار بررسی آن است.