مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی، به عنوان علم مطالعة پدیده ها و واقعیات اجتماعی، نقش مهمّی در مراکز علمی، نهادها ،حوزه های عمومی و مکاتب و اندیشه های انسانی دارد. این مقاله، درصدد بوده است تا فرصت ها و چالش های فراروی جامعه شناسی در ایران را مورد بررسی قرار دهد. این بررسی با روش اسنادی و کتابخانه ای و با مراجعه به منابع و متون نظری و پژوهشی موجود و همچنین نتایج سرشماری و گزارشهای معتبر انجام شده است. مطالعه نشان داد که ویژگی هایی چون تنوع قومیتی جامعة ایران، بوم شناسی انسانی، خرده فرهنگ ها و نظام های اقتصادی و اجتماعی این جامعه؛ وجود مراکز دانشگاهی متعدد، دانش آموختگان و متخصصین حوزة علوم اجتماعی، علاقه و اقبال عمومی جوانان و اقشار تحصیلکرده به جامعه-شناسی از مهمترین فرصت ها و زمینه های رشد و گسترش جامعه شناسی در ایران می باشند. از سوی دیگر، مشکلات فراروی جامعه شناسی در ایران در سه دستة اساسی شامل مشکلات فراروی علم، چالش های مربوط به علوم انسانی و چالش های خاص جامعه شناسی قرار می گیرند. از مهمترین این چالش ها می توان به بی توجهی به نقش جامعه شناسی و جامعه شناسان در ساختار عمومی و برنامه ریزی جامعه، پایین بودن بودجه های پژوهشی در مقایسه با دیگر بخش های جامعه، گسترش روحیه مدرک گرایی و عام زدگی در زمینة آموزش، شناخت و یادگیری و همچنین بکارگیری مفاهیم و دانش جامعه شناسی اشاره کرد. این ویژگی ها موجب شده تا جامعه شناسی و جامعه شناسان کمتر در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی نقش لازم را ایفا نمایند و مراکز دانشگاهی نیز بیشتر بر آموزش علم جامعه شناسی تأکید داشته و پژوهش های جامعه شناختی کمتر مورد توجه قرار گیرند. این مقاله، در پایان پیشنهادهایی را برای بهبود جایگاه جامعه شناسی در ایران ارائه نموده است.
تحلیل محتوای کتاب های درسی فارسی و علوم اجتماعی پایه ششم ابتدایی از حیث توجه به هویت ملی بر محور استانداردهای مصوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل کتب درسی از حیث توجه به هویت ملی در پایه ششم ابتدایی پرداخته می شود. پژوهش حاضر از نوع توصیفی است که در گروه تحقیقات کاربردی است. برای بررسی مؤلفه ها، تحلیل محتوایی که یکی از روش های علمی برای بررسی محتوای مدارک اسنادی است، استفاده شد. کتاب های درسی فارسی و علوم اجتماعی پایه ششم ابتدایی به عنوان جامعة آماری انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آمار توصیفی (شامل: جدول فراوانی، میانگین، رتبه درصدی) استفاده شد. یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر دلالت بر آن دارد که در کتاب های اجتماعی و فارسی بخوانیم به برخی نمادها مثل جغرافیا و مکان طبیعی _ ملی، مشاهیر ایرانی و فرهنگ در حد نسبتاً مناسب توجه شده است. برخی نمادها مثل پرچم، سرود ملی، تقویم رسمی، قومیت، ادبیات ملی، اساطیر ایرانی، مکان تاریخی و ملی و هنر ایرانی کم توجه شده است و به برخی نمادها مثل دین اصلاً توجه نشده است؛ بنابراین طبق نتایج این پژوهش محتوای (متن و تصویر) کتاب های اجتماعی و فارسی بخوانیم به طور متعادل و متوازن به موضوع نمادهای هویت ملی نپرداخته است.
استناد به انتشارات ملی، سنجه ای برای بومی سازی علم: مطالعه نشریات علمی-پژوهشی حوزه علوم اجتماعی ایران در سال های 1389-1381(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، استناد به انتشارات ملی به عنوان یک سنجه کمی برای بومی سازی علم در نظر گرفته شده است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر مطالعه این سنجه در مجموعه مقاله های علمی- پژوهشی حوزه علوم اجتماعی ایران بین سال های 1389-1381 است. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی است و از فن تحلیل استنادی بهره می برد. برای انجام آن، منابع و مآخذ مقالات شش نشریه علمی-پژوهشی حوزه علوم اجتماعی استخراج و به دو گروه انتشارات ملی و انتشارات خارجی تقسیم گردیدند. نشریات مورد مطالعه شامل آن هایی بود که طی دوره زمانی یاد شده به طور مرتب منتشر شده بودند. تحلیل روی 543 نمونه از 1528 مقاله صورت گرفت. اساس تعیین تعداد نمونه ها، فرمول کوکران بود. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که متوسط تعداد استناد به انتشارات ملی در دوره زمانی یاد شده بدون تغییر مانده است. از طرف دیگر، متوسط استناد به انتشارات خارجی طی همین دوره رشد داشته است. آزمون تحلیل همبستگی مشخص ساخت که تابع این رشد، لگاریتمی است. یافته دیگر به تفاوت بین میانگین تعداد استناد به انتشارات ملی در نشریات مورد مطالعه می پردازد. یاقته های پژوهش همچنین نشان داد که این میانگین در نشریات مختلف متفاوت است. نتایج همچنین نشان داد نتایج آزمون آنوا تحت تأثیر نشریه مطالعات راهبردی زنان است. به این معنا که اگر این نشریه کنار گذاشته شده بود، از لحاظ آماری در پنج نشریه باقیمانده نرخ استناد به انتشارات ملی مشابه می شد. شاخص استناد به انتشارات ملی، به جز در نشریه یاد شده بالا، بین 31/0 و 39/0 متغیر است که این مقدار تحت تأثیر سال 1381 و 1382 است و در سال های اخیر به حدود 2/0 رسیده است. نتیجه گیری: با توجه به اینکه میزان تولید علم در ایران افزایش یافته، میزان استفاده از این منابع در حوزه علوم اجتماعی ثابت مانده است. بر اساس این سنجه، حوزه علوم اجتماعی ایران نه تنها به سمت بومی شدن پیش نمی رود بلکه با گذر زمان، تمایل به بهره گیری از علم خارجی نیز افزایش می یابد.
استناد به مقاله های مجلات در وبلاگ های علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل انگیزه های وبلاگ نویسان وبلاگ های حوزه علوم اجتماعی از استناد به مقاله های مجلات است تا از این طریق مشخص شود که آیا استنادهای وبلاگی به مقاله های علمی شاخص خوبی از تأثیر اجتماعی پژوهش هستند یا خیر. نمونه ای تصادفی ۳۰۰ تایی (از میان ۱۲۳۳ پست) از پست های وبلاگ های علوم اجتماعی از وبگاه ریسرچ بلاگینگ که در فاصله زمانی ۱ ژانویه ۲۰۱۲ تا ۱۸ جولای ۲۰۱۴ گردآوری و تحلیل محتوا شد. مقوله های مورد استفاده در تحلیل محتوا با استفاده از یک دسته بندی موجود و با ایجاد تغییر در آن به صورت استقرایی تشکیل شدند. در مجموع ۳۰۰ پست، دارای ۴۷۲ استناد بودند که 424 تای آنها مقاله از ۲۶۹ مجله مختلف بودند. شصت و یک مجله (۲۲٫۶۸٪) از کل مجلات مورد ا ستناد متعلق به حوزه علوم اجتماعی بودند و بیشتر مجلات با بسامد بالا، مجلاتی با ضریب تأثیر بالا از حوزه کلی علوم مثل مجله ساینس بودند. هفتاد و پنج درصد همه مجلات تنها یک بار مورد استناد قرار گرفته بودند. سن میانگین مقاله های مورد استناد ۵٫۸ سال بود. پربسامد ترین (۱۲٫۶۷٪) انگیزه برای استناد ارائه یک گزارش مفصل بی طرفانه از تحقیق بود. در کل وبلاگ های علوم اجتماعی بیشتر موضوع محور هستند تا مقاله محور؛ به این معنی که تعداد زیادی از پست ها صرفاً برای معرفی یک مقاله نوشته نمی شوند بلکه وبلاگ نویس در مورد موضوع مورد علاقه اش می نویسد و در این فرایند برای پشتیبانی از استدلال خود به مقاله ها نیز استناد می کند. این مقاله نشان دهنده پتانسیل استنادهای وبلاگی به عنوان یکی از شاخص های آلتمریک و به عنوان واسطه ای برای سنجش اثر پژوهش است.
علت و دلیل در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علت و دلیل دو مفهوم متفاوت اند نه مترادف. تحویل دلائل به علل ادعایی بدون دلیل است. با توجه به این تفاوت نگاه علت گرایانه در علوم اجتماعی به دنبال شناخت مشابهت های بیرونی و نظم حاکم بر آنهاست. واقعیت این است که در پدیده های طبیعی مشابهت های بیرونی و نظم حاکم بر آنها را می توان مشاهده و آنگاه آن را در قالب رابطه قانونی بیان کرد. از این رو تعقل، اندیشه، اختیار، اعتبارات در این رابطه قانونی تأثیری ندارد ولکن در واقعیت ها و اعمال اجتماعی صرف مشابهت های بیرونی نمی تواند راهبرد منطقی برای درک آنها باشد. زیرا در شکل گیری این نوع اعمال و واقعیت هایی حیات اجتماعی، عنصر آگاهی انسان، اختیار، اعتباراتِ مورد پذیرش او، به عنوان دلیل تأثیر تمام دارد. با توجه به تفاوت واقعیت های طبیعی و اجتماعی، آثار و نتایجی نسبت به روش شناسی، کارکرد روش تجربه، جنس ادراکاتِ تئوری و نظریه علمی، در دو حوزه علوم طبیعی و اجتماعی شکل می گیرد
سناریو های تکوین علم اجتماعی اسلامی: امکان/امتناع(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، صرفاً به عنوان یک موضع نظری معرفتی ( و نه رتوریک سیاسی ایدئولوژیک) به سناریوهای تکوین یک علم اجتماعی اسلامی ( امکان/امتناع) می پردازد. براساس استدلال هایی مبتنی بر معرفت شناسی و منطق رشد علمی، این مقاله درصدد است نشان دهد که شکل گیری یک علم اجتماعی اسلامی هم «ممکن» است و هم «ممتنع»، اما امتناع از تکوین یک علم اجتماعی اسلامی بیشتر از نوع «عملی» است تا «ذاتی». امتناع عملی بیش از هر چیز ناشی از طرح علم اجتماعی دینی در چشم اندازی کاملاً محدود از علم و رشد عملی است. بنابراین، امتناع «در عمل» به موانعی مانند زمان بری، کافی نبودن دانش دینی در همه عرصه ها، توجه نکردن به دیگر سرچشمه های معرفت، استریل کردن متافیزیکی، عدم اتکای به عقل و بافت زدایی دانش اجتماعی اشاره دارد.
نوع دیگری از امتناع نیز متصور است؛ یعنی ممکن است بیشتر به خاطر انعطاف ناپذیری مدل علم شناسی فلسفی باشد که بر مبنای آن نمی توان معرفت علمی را به هر اندازه و به هرطور با هر سلیقه سازگار کرد. تو گویی توصیه به احتراز از رفتن به سمت تکوین علم اجتماعی اسلامی می خواهد نشان دهد که ادعای هر علم اجتماعی نو پدید ( از جمله علم اجتماعی اسلامی) باید ادعایی متکی به «اجتماعیت» ( عرفی بودن) و «علمیت» (معرفتی بودن) باشد و این میسّر نیست مگر تن دادن به همان قواعد علم شناسیِِِِ فلسفی و معرفت شناسیِِِِ علمی بر پیشینة ساخته شده قبلی.
باری در مقاله حاضر تلاش شده است تا با طرح چشم اندازی گسترده تر و قرار دادن مفهوم علم اجتماعی اسلامی در مدلی پویا از علم شناسی فلسفی و الگوی رشد علمی (مدل پویای تولید علم) تصویری پویا از علم اجتماعی دینی تصویر شود. این تصویر نیز مانند هرگونه معرفتی دستخوش تغییر و تحول خواهد بود و پیامش آن است که تلاش های نظری ما برای تعریف رابطه دین و علم و رشد نظریه های اجتماعی دینی (اسلامی) جریانی بی پایان خواهد بود. نمی توان یک بار و برای همیشه آن را تعریف کرد و کار را تمام شده پنداشت. خود این تعریف و بازتعریف ها نیز بخشی از علم اجتماعی دینی خواهد بود.
رابطه ی علم و دین: نسبت علم دینی با علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اصلی نوشتار حاضر، بررسی رابطه ی علم دینی با علوم اجتماعی رایج و تبیین مساعدت هایی است که علم دینی می تواند برای حل پاره ای از مشکلات علوم اجتماعی داشته باشد. نویسنده پس از مرور مجموعه ی رویکردها یا گفتمان های موجود درباره ی رابطه ی علم و دین، رویکرد تأییدی یا تکمیلی میان علوم دینی و علوم اجتماعی را پذیرفته است و تصریح دارد که علی رغم تفاوت های جدی در موضوع قلمرو و روش دین و علم مبانی و رویکردهای مطرح در اندیشه ی دینی می تواند در رفع مشکلات و خلأهای علوم اجتماعی یاری رساند. تأکید اصلی در این جا بر آن است که اساساً آنچه در حوزه ی علم مهم است، شناخت واقعیت هاست؛ لذا این شناخت از هر نوع منبعی می تواند بهره ببرد. نگارنده بر آن است که دین می تواند به مثابه ی یک منبع مهم معرفتی به حل مشکلات موجود علوم اجتماعی کمک کند که این امر هم منوط به رسمیت شناختن نظریه ها و روش های رایج در علوم اجتماعی و نقد و ارزیابی آن ها با مفاهیم دینی است. علم دینی با در نظر گرفتن واقعیت علوم اجتماعی و دستاوردهای آن می تواند روش ها و مفاهیم جدیدی را مطرح کند که البته منوط به عدم تعجیل در این زمینه و واسپاری فرایند تولید علم اجتماعی دینی به نهادهای دانشگاهی و حوزوی خارج از مراجع رسمی است.
عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی در فضای آموزش علوم اجتماعی (مطالعة موردی دانشگاه های دولتی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناراستی دانشگاهی یکی از مسائل مهم در نظام آموزش عالی ایران است و کاهش یا پیشگیری از آن مستلزم شناسایی عوامل مؤثر در بروز آن است. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر بروز ناراستی های دانشگاهی در فضای علوم اجتماعی ایران، برداشت دانشجویان دورة دکتری این حوزه را که دارای تجربة جامعه پذیری علمی طولانی تری در فرایند آموزش هستند مورد واکاوی قرار داد. یافته های پژوهش نشان می دهد، عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی در فضای آموزش علوم اجتماعی در دو سطح فردی و ساختاری مشهود است. در سطح ساختاری، نظام تخصیص منابع و قواعد تنظیم کننده و در سطح فردی، خصلت های فردی و شخصیتی کنشگران فضای آموزش (اساتید، دانشجویان و مدیران)، زمینه ساز بروز ناراستی های دانشگاهی است یا وقوع آن را تسهیل می کنند. ازاین رو، در چارچوب دیدگاه تلفیقی کنشگر/ ساختار در تبیین پدیده های اجتماعی، عوامل مؤثر بر ناراستی های دانشگاهی و عدم تبعیت از هنجارهای اخلاق علم در فضای آموزش، لزوماً نه قابل تقلیل به نقش ساختار است و نه قابل فروکاستن به نقش کنشگر؛ بلکه ناراستی های اخلاق علم در آموزش علوم اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در پرتو دیدگاهی تلفیقی از تأثیر متقابل ساختار و عاملیت، قابل تبیین است.
اجتماع گرایی به مثابه روش تحلیل: تلاشی برای بومی نگری در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله سعی دارد ابعاد روش شناختی اجتماع گرایی را به عنوان یکی از رهیافت های هنجاری علوم اجتماعی در تبیین پدیده های سیاسی و اجتماعی بررسی کند. بدین سان در پی سؤال مؤلفه های روشی اجتماع گرایی چیست؟ اصول روش شناختی و مفاهیم اصلی آن را از دیدگاه السدیر مک اینتایر به بحث می گذارد. اجتماع گرایان سنت را به جای گفتمان قرار می دهند. پنج مرحله ظهور، عقلانیت، گفت و گو، افول و احیای مجدد سنت های فکری را بررسی می کنند. آنها سازه گرایان عرصه روش شناختی هستند. سطح تحلیل آنها نه خرد و کلان بلکه محلی است و مکان و عقلانیت محیطی برای آنها اهمیت فراوان دارد. در عرصه جامعه شناسی نیز بر اجتماعات تأکید دارند و سیاست را در این عرصه جستجو می کنند. از نظر جامعه شناسی رهیافت فوق ناشی از افول تدریجی ایدئولوژی های بسیج کننده، اعم از چپ و لیبرال در عرصه سیاسی، افول جنبش های پرولتری و فرایندهای غیر سیاسی شدن در کشورهای اروپایی و تحولاتی نظیر جنبش سبزها، حامیان محیط زیست، جنبش های فمینیستی و ... بوده است. کاربست این رهیافت به جای دیگر نظریات رویکردهای اثبات گرایی و هرمنوتیکی، به نظر می رسد بتواند رهیافتی بومی را برای فهم و سیاست گذاری در جامعه متکثر ایرانی به دست دهد و به عنوان نظریه ای میان رشته ای برای علوم انسانی به کار آید.
نقش و مفهوم «فضا» در بازآفرینی نظریه معماری و علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
«فضا» از اواخر قرن نوزدهم و تا پیش از دهه 1960 در معماری کلیدواژه اصلی بود اما به تدریج اهمیت نظری خود را در دانش معماری از کف داد. این تحول عمدتاً به سبب فراگیرشدن نشانه شناسی پسامدرن و نظریات «مکان» در معماری بود. دانش اجتماعی اما مسیر برعکسی را طی نمود، در قرن نوزدهم، در آگاهی مدرن و به واسطه تاریخی گری، فضا یک سره در انقیاد زمان درآمد، «مراحل» زمانی توسعه موردتوجه قرار گرفت، زمان خطی بود و فضا حاشیه ای. در تمام این دوره مراد از «فضا»، فضای انتزاعی دکارتی/نیوتنی بود که نسبت به تاریخ، زمینه و جامعه خنثی و بی اثر بود و لذا در حیطه و بازه مطالعات علوم اجتماعی واقع نمی شد. در قرن بیستم اما فضامندی به تدریج راه خود را به تحلیل های اجتماعی گشود تا آنجا که تحولات اواخر قرن بیستم در این زمینه را «چرخش فضاوار» علوم اجتماعی نامیدند. در این مقاله ضمن بررسی این تحولات در هر دو عرصه در نتیجه گیری اشاره خواهدشد که با روی آوردن به یک هستی شناسی رابطه ای در باب فضا و غنا یافتن آن از مطالعات میان و ترارشته ای، کلیدواژه فضا همچنان در نظریه معماری رهگشا خواهدبود و در رابطه آن با علوم اجتماعی نقشی میانجی گرانه خواهد داشت.
روش شناسی علوم اجتماعی از دیدگاه هابرماس و بررسی آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علوم اجتماعی از ابتدای شکل گیری خود، با این پرسش مهم مواجه بوده که روش شناسی ویژه آن چیست؟ پارادایم های مختلف اثباتی، تفسیری و انتقادی، هر یک پاسخی به این پرسش داده و مدعی برتری نسبت به دیگری هستند. هابرماس، با نقد روش شناسی های اثباتی و تفسیری و بازخوانی مفاهیم پارادیم انتقادی، به طرح علایق معرفتی سه گانه و تقسیم بندی علوم، به تجربی، تفسیری و انتقادی پرداخته است. او در قالب این طرح معرفتی، مدعی است که روش ویژه علوم اجتماعی «دیالکتیکی» است. این مقاله، با روش تحلیلی انتقادی و با نگاه کلان، به بررسی و نقد رابطه مبانی مختلف هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی این روش با مؤلفه های آن، از منظر حکمت متعالیه پرداخته است. از منظر حکمت متعالیه، روش شناسی هابرماس از اشکالات مبنائی رنج می برد. برخی از مؤلفه های آن، با دستگاه فلسفی حکمت متعالیه ناسازگار و برخی از آنها در تضاد با این مبانی است.
اهداف دانش پژوهی در علوم اجتماعی با نظر به دیدگاه رئالیسم انتقادی؛ نگاهی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضر، ترسیم پیشنهادهایی برای اهداف دانش پژوهی در علوم اجتماعی بر مبنای رئالیسم انتقادی و با نگاهی میان رشته ای است که با روش توصیفی استنتاجی انجام شده است. رئالیسم انتقادی با بینشی شناخت شناسانه به عنوان مبنایی درنظر گرفته می شود که پیشنهادهایی برای دانش پژوهی (آموزش، پژوهش، تلفیق و کاربرد) در علوم اجتماعی خواهد داشت. نتایج پژوهش نشان می دهد که رئالیسم انتقادی با تأکیدی که بر واقعیت های مستقل از ذهن و خاصیت انتقادپذیری دانش دارد، بر آموزشی رهاساز در علوم اجتماعی تأکید می کند. در حوزه پژوهش، رئالیسم انتقادی بر فلسفه و خودآگاهی فلسفی تأکید می کند و درنتیجه پژوهشگر علوم اجتماعی مفروضات پنهان و آشکار در پژوهش خود را بهتر فهم می کند. در عرصه تلفیق نیز تأکید بر فهم واقعیت در ابعاد گسترده است. این عرصه، عامل پیشرفت علوم را به اشتراک گذاری دانش در قلمروی وسیع می داند؛ ازاین رو علوم میان رشته ای را به رسمیت شناخته و از هر دانشی که قادر به تبیین بهتر لایه های پیچیده واقعیت باشد، استقبال می کند و سرانجام، در عرصه کاربرد، رئالیسم انتقادی توان بالقوه ای در کاربرد دانش با توجه به تلفیق علوم در حل مسائل اجتماعی دارد. دلیل این امر، نظریه پردازی به دور از تنگ نظری و درعین حال منطبق با واقعیت رئالیسم انتقادی است که با مؤلفه انتقادی بودن، دانش را به عرصه عمل نزدیک تر کرده است.
خرد و کلان در علوم اجتماعی: مسئله تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
نسبت فرد و جامعه عموماً از حیث وجودشناختی مورد توجه قرار گرفته است، اما می توان آن را از حیث روش شناختی نیز صورت بندی کرد. مسائل فراروی همین صورت بندی جدید، موضوع این نوشتار را تشکیل می دهند. در این مقاله، نخست طیف پاسخ های موجود به این مسئله، اعم از اتمیسم، فردگرایی روش شناختی، کل گرایی ساختاری، کل گرایی کارکردی و دیدگاه ضد تقلیل گرایی مرور و مشکلات آنها بررسی می شود. به گمان نگارنده دیدگاه های تقلیل گرا، اعم از فردگرا و جمع گرا، دچار مشکلات جدی هستند، بنابراین، یک تبیین کافی در علوم اجتماعی ناگزیر از اتخاذ یک موضع ضد تقلیل گرایانه است. اما این موضع خود با چالش دیگری موسوم به مسئله خرد −کلان روبه رو است؛ اینکه یک نظریه اجتماعی چگونه می تواند مقولات خرد / فردی و مقولات کلان / اجتماعی را به شکلی ارگانیک در خود جای دهد و با چه مکانیزم هایی می تواند گذار از یک سطح به سطح دیگر را ممکن کند؟ تلاش بر این است که در این نوشتار نشان داده شود که چگونه با رجوع به کارهای وبر و خوانش تحلیلی از مارکس می توان پاسخی برای این مشکل ارائه کرد
جایگاه علوم اجتماعی در آموزش رشته شهرسازی؛ تحولات و چالشهای پیش رو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تلاش های مستمر برای تعریف و تحدید رشته شهرسازی طی بیش از یک قرن گذشته در ابعاد معرفت شناسانه، جامعه شناسانه، نهادی و ... در جریان بوده است. مهمترین خصلت های مورد توافق این ابعاد برای شهرسازی فضا و مکان به عنوان موضوع اصلی رشته، تعدد موضوعات و تخصص های موجود در رشه شهرسازی و افزایش پیچیدگی های موجود در این رشته (میان رشته ای بودن)، آینده گرا بودن، رابطه بین دانش و عمل، سرشت مداخله گرا و بعد زمانی رشته شهرسازی، هستند. میانرشته ای بودن شهرسازی همواره به عنوان چالشی جدی برای این رشته مطرح بوده و هست و موجب سرگردانی دانشجویان و حتی حرفه مندان شده است. علوم اجتماعی از جمله تخصص هایی است که شهرسازی مرزهای خود را بر آن بنا نهاده است. رابطه بین آموزش شهرسازی و علوم اجتماعی از ابتدای شکل گیری آموزش شهرسازی تاکنون تحولات بسیاری را از سر گذرانده است. این تحولات در محتوای رشته و آموزش شهرسازی طی این دوران، در چهار دوره اصلی قابل بررسی است: دوره اول سیطره کالبدی- طراحانه بر آموزش شهرسازی و حضور کمرنگ علوم اجتماعی در محتوای آموزشی دانشگاه ها (اوایل قرن بیستم تا 1950)، دوره دوم تسلط علوم اجتماعی بر آموزش شهرسازی و به حاشیه راندن محتوای کالبدی برای آموزش دانشجویان شهرسازی (1970 تا 1990) است. در دهه 1990 با محوریت یافتن موضوع محیط و برنامه ریزی محیطی، علوم اجتماعی تاحدی در محتوای آموزشی تضعیف شده و در نهایت در دوره آخر از سال 2000 تاکنون در محتوای آموزشی اغلب کشورها سعی شده است
تحلیل سطوح همکاری علمی پژوهشگران ایرانی در پایگاه وب آو ساینس: مطالعه موردی حوزه علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل شبکه همکاری علمی پژوهشگران ایرانی حوزه علوم اجتماعی در پایگاه وب آو ساینس از ابتدا تا پایان سال 2014 میلادی است. پژوهش با استفاده از فنون تحلیل استنادی و تحلیل سطح همکاری علمی از ابزارهای علم سنجی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را، تولیدات علمی پژوهشگران ایرانی حوزه علوم اجتماعی تشکیل می دهد که از اولین تولید علمی نمایه شده در پایگاه وب آو ساینس تا پایان سال 2014 (شامل 9318 مقاله) را در حوزه نامبرده در بر می گیرد. . داده ها از پایگاه وب آو ساینس استخراج شده و سپس با استفاده از نرم افزارهای هیست سایت و بایب اکسل تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مقاله های حاصل همکاری در حوزه علوم اجتماعی در سال های مختلف از سیر صعودی برخوردار بوده است. بر اساس یافته های پژوهش جایگاه ایران در بین کشورهای خاورمیانه، از نظر میزان تولیدات علمی در رتبه سوم بعد از دو کشور رژیم صهیونیستی و ترکیه قرار گرفته است. بیشترین میزان همکاری ایران با کشورهای آمریکا، بریتانیا و کانادا است. سطح همکاری درون سازمانی 08/46 درصد و برون سازمانی 55/24 درصد و بین المللی 22 درصد است. به طور کلی میانگین ضریب مشارکت نویسندگان در دوره مورد بررسی 64 درصد و از روند صعودی برخوردار بوده است. این امر بیانگر افزایش تمایل نویسندگان به تولید مدارک مشارکتی در طول این دوره است و بیشترین مشارکت در تولید مدارک سه و دو نویسندگی برآورد شده است. به طور کلی یافته های این پژوهش نشان از تمایل پژوهشگران برای تولید علم به صورت مشارکتی است.
عوامل مرتبط با مهارت های تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرورش مهارت های تفکر انتقادی به عنوان یکی از رسالت های مهم نظام آموزشی محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با تفکر انتقادی دانشجویان علوم اجتماعی و مقایسه آن با میزان این مهارت در بین دانشجویان مددکاری اجتماعی صورت گرفت. در پژوهش حاضر از نظریه های شناختی، فراشناختی و برساخت گرایی اجتماعی به عنوان چارچوب نظری بهره گرفته شد. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری آن، دانشجویان کلیه مقاطع تحصیلی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی است. روش نمونه گیری از نوع طبقه ای است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته و سنجش تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب استفاده شده است. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری؛ ضریب همبستگی پیرسون، t مستقل و ANOVA با بهره گیری از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که بین سطح پایگاه اقتصادی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود ندارد. اما بین متغیرهای؛ جنسیت، سال ورود به دانشگاه، مقطع تحصیلی و وضعیت تأهل دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین میزان تفکر انتقادی دانشجویان رشته مددکاری اجتماعی و سایر رشته های علوم اجتماعی تفاوت معناداری به دست نیامد. در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که با وجود اهمیت تفکر انتقادی برای دانشجویان علوم اجتماعی و به خصوص جایگاه این مهارت برای مددکاران اجتماعی ، به طور کلی توانایی دانشجویان در استفاده از مهارت های تفکر انتقادی اندک است.
علوم انسانی: نام ها و نزاع ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
173 - 198
حوزه های تخصصی:
این مقاله در وهله اول به کند و کاو در عنوان «علوم انسانی» و دیدگاه های رقیب اش می پردازد: «علوم فرهنگی»، «علوم اخلاقی» و سرانجام «علوم اجتماعی». و در ضمن می کوشد بر پیش زمینه های فلسفی آن عناوین نیز نظری بیافکند. با دو عنوان «علوم انسانی» که برگزیده و رواج یافته ویلهلم دیلتای است، و «علوم فرهنگی» که پیش نهاده نوکانتیان و نیز ماکس وبر بود، گوشه ای از نزاع بر سر این دسته از علوم در نیمه دوم قرن نوزدهم آشکار می شود. در طرف دیگر این منازعه هم جان استوارت میل ایستاده با پیشنهادش «علوم اخلاقی». او درحقیقت وامدار ارسطو است و از طبقه بندی علوم، اخلاق و منطق اش بهره می برد. اشاره به عنوان علوم اجتماعی بیشتر برای هشدار بر این خطای رایج است که آن را ناسنجیده بر تمام علوم انسانی اطلاق می کنند. پس دفع بعضی سوء تفاهم ها کار ضمنی دیگر مقاله پیش رو است، که پیش از هر چیز از خود عنوان علوم انسانی و بعد از فروکاستن علوم انسانی به جامعه شناسی جدید، پیش آمده است.
هرمنوتیک حدس و گمانی به مثابه روش پژوهش در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه «هرمنوتیک» این فکر را به ذهن القا می کند که در علوم انسانی و اجتماعی تنها یک رویکرد روش شناسانه هرمنوتیکی وجود دارد. در حالی که این رویکردهای بسیار متنوع هستند. در هرمنوتیک برای مطالعه زندگی اجتماعی از دو مدل هرمنوتیک بازیابی یا سنتی و هرمنوتیک حدس و گمانی یا معاصر استفاده می شود. رویکرد هرمنوتیک سنتی یکی از روش های کیفی پژوهش در علوم اجتماعی برای دستیابی به معرفت دست اول از کنشگران اجتماعی است، اما هرمنوتیک معاصر یا حدس و گمانی از نحله های متأخر هرمنوتیک است که هدف آن فهم جریان خودفهمی هرروزه و نفوذ به آن، همچنین نمایان کردن واقعیت و معنی صحیح و زیرین کنش اجتماعی است که در ارتباط میان پژوهشگر، زمینه اجتماعی و کنشگران اجتماعی به وجود می آید. مقاله حاضر با استفاده از روش اسنادی، هرمنوتیک حدس و گمانی را که یکی از روش های متناسب با پژوهش های اجتماعی است، برجسته و معرفی کرده است. براساس یافته های این پژوهش، ادعای هرمنوتیک حدس و گمانی این است که خودفهمی که هرمنوتیک سنتی یا بازیابی بر آن تأکید دارد، معیوب است و فهمی که با بهره گیری از این نوع هرمنوتیک به دست می آید تنها ماسکی از واقعیت زیرین است. این در حالی است که هدف علوم اجتماعی از منظر هرمنوتیک حدس و گمانی، نفوذکردن به جریان خودفهمی هرروزه، نمایان کردن واقعیت و معنی صحیح کنش اجتماعی است که خود این هدف، ارتباط تنگاتنگی با تأکید متفکران علم اجتماعی بر سیالیت زندگی روزمره دارد.
ارزیابی جایگاه مباحث علوم اجتماعی در برنامه آموزشی دوره کارشناسی رشته تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه پس از سرخوردگی از تخصص گرائی افراطی و ظهور خلاءهای بزرگ در مرز دانش های مختلف، مطالعات بین رشته ای رونق فزاینده ای یافته است. اکنون در پرتو این نوع مطالعات می توان پیوندهای عمیقی میان رشته تاریخ و رشته های دیگر علوم انسانی به ویژه با علوم اجتماعی از نظر موضوعی، معرفتی و روشی برقرار کرد. تا چند دهه پس از تأسیس رشته تاریخ هیچ درسی با رویکرد تاریخ اجتماعی به درون برنامه های آموزشی رشته تاریخ راه نیافت. بنابراین، مساله این است که تعاملات دانش تاریخ با علوم اجتماعی در برنامه آموزشی دوره کارشناسی رشته تاریخ از ابتدا تا کنون چگونه نگریسته شده و این تعامل در گذر زمان چگونه تحول یافته و چه عواملی در شکل دادن به آن مؤثر بوده است؟ نگارنده با روش توصیفی- تبیینی می کوشد نسبت دانش تاریخ و دانش اجتماعی را از حیث کاربست مفاهیم و مباحث خاص علوم اجتماعی در سرفصل های برنامه ی آموزشی رشته ی تاریخ مورد ارزیابی قرار دهد و با سنجش و تحلیل بسامد این مفاهیم، جنبه ای از این تعامل را نشان دهد. نتیجه این تحقیق گویای آن است که جایگاه دانش اجتماعی در روند برنامه ریزی آموزشی رشته ی تاریخ به ویژه پس از استقلالش از جغرافیا تا امروز در پی هر بازنگری همواره روندی رو به رشد یافته است چنان که در آخرین بازنگری که در سال 1375 صورت گرفت حجم درس های هم پیوند با دانش اجتماعی و کاربرد واژگان و مفاهیم علوم اجتماعی به بالاترین حد افزایش یافت.