مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
علوم اجتماعی
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۷
57 - 73
آیا علوم اجتماعی/انسانی بدون ابتناء بر نظریه ای در باب حکمت عملی امکان پذیر هستند؟ با تحلیلی تاریخی از جریان چگونگی حضور حکمت عملی در اندیشه های فلسفی و علوم انسانی/اجتماعی می توان به این قاعده کلی دست یافت که آنچه امروزه با عنوان علوم انسانی/اجتماعی با آن مواجهیم، نظریه ای از سنخ حکمت عملی است. شکل گیری انواع خاصی از علوم انسانی توسط رویکردهای فلسفی گوناگون در طول تاریخ و در موقعیت های جغرافیایی متعدد نشانگر آن است که نظام های فکری مختلف می توانند نظام های تربیتی و تدبیری متفاوتی را در جوامع بشری جاری سازند. در این مقاله با نگاهی به آثار اندیشمندانی چون ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی، آگوست کنت، امیل دورکیم، کارل مارکس، ماکس وبر و گادامر در یک فرایند تاریخی نشان خواهیم داد که هر جریان خاصی از علوم انسانی/اجتماعی درواقع نظریه ای در باب حکمت عملی ارائه کرده است. بنیادهای متافیزیکی این نظریه را می توان در تقسیم موجودات مورد مطالعه فلسفه یافت؛ آنجا که موجودات را به دو دسته تقسیم بندی می کنند: موجوداتی که با اراده انسانی پدیده می آیند و موجوداتی که مستقل از اراده انسانی وجود دارند. در این موقعیت، پذیرش اراده ای مستقل از نظام طبیعی برای انسان و عدم پذیرش آن توانسته است حداقل دو جریان عمده در علوم انسانی ایجاد کند که گروهی بر وحدت روش در علوم طبیعی و انسانی و گروهی دیگر بر تمایز روشی در این دو دسته از علوم تأکید کرده اند. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد این جریان را در برخی از برجسته ترین اندیشمندان حوزه حکمت عملی و علوم انسانی نشان دهیم؛ گرچه چنین کاری را می توان در مورد تمام اندیشمندانی که حوزه مستقلی در حکمت عملی یا علوم انسانی دارند نیز تطبیق کرد
تأثیر گذاری ارزش های اجتماعی و مسئولیت پذیری شرکت ها در تولید وابستگی میان مصرف کنندگان و محصولات(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی و تشخیص عوامل مؤثر در تولید وابستگی میان مصرف کنندگان و برندها با توجه به دو نوع را بطه مبادله ای و احساسی می پردازد .در این مطالعه با استفاده از متدهای کمی ومدل یابی معادلات ساختاری در میان 864 نفر از دانشجویان مدیریت شهر تهران سعی شده است عوامل مؤثر در تولید دو نوع رابطه شناسایی شود؛ نتایج نشان می دهد که بسیاری از متغیرها از جمله تصویر برند، نگرش برند، دفاع از برند و... دارای اثر مشابه ومشترک در هر دو نوع رابطه می باشد، در حالیکه متغیرهایی همچون عشق برند، ارزشهای اجتماعی، تبلیغات مؤثر در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکتها، توجه به انجمن برند، تأثیرات عمیقی در تولید رابطه احساسی میان برند و مصرف کننده دارند و هیچ نقشی در تولید روابط مبادله ای ندارند.نتایج این تحقیق برای شرکتها و تولید کنندگان داخلی حائز اهمیت است چرا که با توجه به ساختارها و رویکردهای مسائل اجتماعی همچون توجه به مسئولیت اجتماعی ،ارزشهای مثبت اجتماعی وانجمنهای برند در ساختار تولیدی و تبلیغاتی خود می توانند روابط بلند مدتی را میان محصولات خود و مصرف کنندگان ایرانی پیدا کنند.
جایگاه اصالت روح در مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی از منظر شهید مطهری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پیش فرض ها و مبانی انسان شناختی در علوم اجتماعی - به دلیل نقش محوری انسان در این علوم، هم به مثابه موضوع (ابژه) مورد مطالعه و هم در جایگاه فاعل شناسا (سوژه)- از اهمیت به سزایی برخورداراند. اصالت روح یا جسم و نیازهای معطوف به آن ها،خاستگاه اختلاف نظرهای بسیار در حوزه انسان شناسی و به تبع آن در زمینه علوم انسانی و اجتماعی شده است. در این مقاله تلاش شده تا با روش اسنادی، دیدگاه استاد مطهری در مسئله اصالت روح استخراج شده و امتداد معرفتی این رویکرد در علوم اجتماعی و انسانی بررسی شود. مواجهه با روح انسان به مثابه واقعیت وجودی و کشف قوانین و سنن آن و نسبت این بعد از وجود با ساحت متناظر خود در عالم هستی، وجه تبیینی متمایزی به مسائل انسانی و اجتماعی می بخشد و عوامل معنوی را در کنار عوامل مادی، مؤثر در شکل گیری مسائل و پدیده های اجتماعی نشان می دهد. با این نگاه، فطرت به عنوان نوع خاص آفرینش و جامع خصلت های ممتاز انسان، نقش تعیین کننده ای در تفسیر و تبیین موضوعات انسانی و اجتماعی خواهد داشت.
چیستی علوم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی این نوشتار، چیستی علوم اجتماعی است که خود ذاتاً پرسشی فلسفی است و مبانی و پیش فرض های این علوم را پس از مدت زمان نسبتاً زیادی که از استقرار آنها در جامعه بشری سپری شده است، مورد بررسی قرار می دهد. برای این منظور سعی گردید با استفاده از روش توصیف و تحلیل، به مهم ترین مشخصه های این علوم، زمینه ها و شرایط پیدایش آنها اشاره و ضمن بیان و نقد منابع کسب معرفت در این علوم، به مبانی معرفتی و آسیب های مترتب بر به کارگیری آنها در جامعه اسلامی پرداخته شود. در پایان، به سبب دغدغه دیندارانه نسبت به نحوه جریان این علوم در جامعه اسلامی، همنوا با تلاش هایی که در زمینه اسلامی سازی علوم انسانی در کشور به وجود آمده است، به مخاطرات این علوم اشاره و راه کارهای برون رفت از بن بست های آن بر اساس مبانی اندیشه اسلامی یادآوری خواهد شد.
بررسی چگونگی ایجاد روش شناسی آلترناتیو در علوم اجتماعی بر اساس الگوی نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۵ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
1033 - 1052
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی چگونگی ایجاد روش شناسی آلترناتیو در علوم اجتماعی با استفاده از رهیافت کیفی نظریه زمینه ای و اجرای کارگاه های گروه متمرکز و مصاحبه نیمه ساختارمند با استادان متخصص در روش شناسی علوم اجتماعی است. روش پژوهش، کیفی و رویکرد، نظریه زمینه ای است که در سال 93-1392، کارگاه های گروه متمرکز و مصاحبه نیمه ساختارمند با مشارکت استادان متخصص در روش شناسی در چند گروه انجام گرفت. ضرورت استفاده از روش کیفی در این پژوهش، شناخت عوامل زمینه ای است. تحلیل داده های پژوهش و مدل نظری، بیانگر این است که شرایط عِلی و ساختاری تکثر فرهنگی و روش شناسی، سردرگمی در انتخاب نوع روش شناسی و ناقص بودن هر یک از روش شناسی های موجود در علوم اجتماعی، به راهبرد های ترکیب متفاوت روش کمی و کیفی و برقراری تعامل بین روش شناسی های موجود منجر می شود که تحت تأثیر شرایط مداخله گری مانند تأثیر متقابل موضوع و روش بر یکدیگر و نگریستن به هر چیز در بستر خودش، به شکل گیری روش شناسی آلترناتیو منجر می شود. در این مقاله الگوی روش شناسی آلترناتیو در علوم اجتماعی ارائه می شود.
چالش های اپوزیسیون انگاری انجمن های علمی علوم اجتماعی در ایران و تأثیر آن بر توسعه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انجمن های علمی و ازجمله انجمن های علمی حوزه علوم اجتماعی به مثابه نهادهای مدنی، مستقل و خودجوش در دو دهه اخیر با رشد و گسترش فزاینده ای روبرو بوده اند. چنان که بر اساس آمار موجود تا ۴۰۰ انجمن علمی می توان شمرد و تعدادی از انجمن ها با ایفای نقش مرجعیت علمی، ظرفیت سازی، کادر سازی، ایجاد فضای تعامل و گفتگو توانسته اند جایگاه قابل اعتنایی را در عرصه های علمی و فکری ایجاد کنند. درحالی که گسترش نهادهای مدنی به عنوان شاخصی از فرایند توسعه سیاسی محسوب می شود در جامعه ایران و از سوی نهاد دولت، گسترش انجمن های علمی، به ویژه انجمن های حوزه علوم اجتماعی با چالشی تحت عنوان «اپوزیسیون بودگی» و «اپوزیسیون انگاری» روبرو شده و علی رغم جایگاه مرجعیت علمی با سیاست «بی توجهی» و «عدم شناسایی» نسبت به نقش مشاوره ای، کارشناسی در حوزه سیاستی دست به گریبان می باشند. این پژوهش با انتخاب سه انجمن علوم سیاسی ایران، جامعه شناسی ایران و مطالعات صلح ایران با به کارگیری روش کیفی از طریق مصاحبه عمیق با فعالین انجمنی و با بهره گیری از منابع اسنادی- کتابخانه ای تلاش می کند به حوزه مغفول «کارکردهای علمی - اجتماعی- سیاستی» انجمن ها و چالش های پیش رو از منظر اپوزیسیون بودگی بپردازد. مهم ترین یافته پژوهش ناظر بر وجود فاصله میان مدل آرمانی با مدل واقعی تعاملات نهادهای انجمنی با نهاد دولت و جامعه و نیز درک نادرست دولت از محتوی و کارکرد نقادانه نهاده های انجمنی علوم اجتماعی است.
نقدی بر پژوهش کمّیگرا و مبانی فلسفی آن در دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال هفدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۶۶
161 - 179
تاریخ علم همواره شاهد مطرح شدن نظریات جدید و به حاشیه رفتن نظریات گذشتگان بوده است. یکی از اثرگذارترین حوزه های علمی که در بروز تحولات علمی نقش گسترده ای داشته است، حوزه روش شناسی تحقیق است. از قدیمی ترین بحث ها در این حوزه که اثرگذاری فراوانی بر علوم اجتماعی، از جمله مدیریت داشته، اختلاف میان دو رویکرد کمّی و کیفی است. امروزه رویکرد کمّی گرا غلبه گسترده ای برادبیات دانش مدیریت یافته و موجب انتقادات فراوانی شده است. درک صحیح از رویکرد کمّی گرا در روش تحقیق مدیریت، نیازمند شناخت صحیح از ریشه های فلسفی این رویکرد و انتقادهای وارد شده بر آن است. در این نوشتار تلاش شده است تا ضمن معرفی ریشه های فلسفی کمّی گرایی در مدیریت، انتقادهای وارد شده بر این رویکرد نیز مورد توجه قرار گیرد.
علوم اجتماعی و مسئله مفروضات پشت صحنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آن جایی که رابطه علم و ایدئولوژی یکی از پیچیده ترین روابط فرهنگی است، برای رسیدن به این بینش در فهم پدیدارها، نیازمند فهم دقیق تری از این رابطه هستیم. برای گذر از «دوگانه ها» نیازمند طرح مسئله «مفروضات پشت صحنه» در نگاه الکساندر هستیم. مفروض به مثابه یک مفهوم خنثی نیست بل دارای لایه های هرمنوتیکی است. به انحاء گوناگون بینش جامعه شناختی محقق را گرفتار می کند. بسیاری تو-در-تو-بودن مفاهیم در بستر تاریخی را بسیار ساده انگارانه مفهومینه می کنند و چنین می پندارند که با کاربردی کردن مفاهیم در بستری دیگر مشکل مفروضات پشت صحنه مرتفع خواهد شد. تاریخیت به مثابه یک امر بسیط قابل فهم نیست. تاریخیت ذیل عالمیت قابل فهم است. این عالمیت تاریخی شده جزیی از آن دغدغه ای است که به آن مفروضات پشت صحنه اطلاق می شود. برخی ممکن است این اشکال را وارد کنند که الکساندر در چنین سیاقی این مفهوم را بکار نبرده است. پاسخ این است که مفروض بودن مفروضات خود مسئله ای متا-تئورتیک است و الکساندر خود نیز از این مسئله غفلت کرده است و منطق را به مثابه امری جهانشمول مفهومینه کرده است که خود ذیل منطق ارسطویی قابل درک است و نباید آن خبط را دوباره تکرار کنیم.
نقدی بر کتاب Not by Genes Alone ناکافی بودن ابتنای انسان شناسی بر ژن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
نوشتار حاضر به نقد و بررسی کتاب ناکافی بودن ابتنای انسان شناسی بر ژن ها ، نوشته پروفسور پیتر ریچرسون و پروفسور رابرت بوید اختصاص دارد. دراین مقاله با مقدمه ای بر مساله علوم انسانی در جهان و ایران به بررسی ابعاد مختلف این موضوع میپردازیم و نقش عوامل زیستی و ژنتیک در شکل گیری رفتار و فرهنگ را مطرح کرده و سپس به نقد کتاب میپردازیم. در مقدمه زمینه زیستی انسان و عوامل مختلف زیستی تاثیر گذار در رفتار و فرهنگ مورد بررسی قرار گرفته است. اگرچه این اثر یک کتاب اجتهادی و نوآورانه نیست ولی بطور کلی به اهمیت موضوع فرهنگ و تکامل زیستی می پردازد و سعی اصلی نویسندگان در این کتاب به ایده پردازی و توصیف اهمیت نقش فرهنگ برای فهم رفتار انسان و توصیف این نکته بوده است که فرهنگ بخشی از زیست است. از نظر نویسندگان کتاب فهم فرهنگ از طریق "تفکر جمعیتی" (تفکری که تاثیر بر جمعیت ملاک ایجاد و تحول در فرهنگ است و نه فرد انسانی) ایجاد می شود و درک این موضوع که ژن ها و محیط در ارتباط و تعامل هستند و هر دو نقش در ایجاد رفتار انسان دارند.
فطرت به مثابه یک نظریه انسان شناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
7 - 38
حوزه های تخصصی:
امروزه به نظر می رسد که دیدگاه داروین درباره ماهیت انسان، به نحوی زیربنای انسان شناسی اومانیستیِ مدرن قرار گرفته است و تمامی مسائل انسان در حد یک حیوان تکامل یافته و در افق غریزه تحلیل می شود. در مقابل، آنچه در معارف اسلامی، انسان را موجود ویژه می کند، بهره مندی او از حقیقتی متعالی به نام «روح» یا «فطرت انسانی» است. با اینکه برخی از متفکران در فرهنگ اسلامی، فطرت را «ام المعارف» دانسته اند، اما حق این است که تاکنون «فطرت» به عنوان یک نظریه منسجم که بتواند در مقایسه با دیدگاه های رقیب در عرصه علوم انسانی و اجتماعی لوازم خود را بروز دهد، ارائه نشده است. در این مقاله تلاش شده است ایده «فطرت»، در قبال برخی از دوگانه های مهم اندیشه غربی، در افق یک نظریه بازسازی شود، و برخی از زوایای آن، به نحو انضمامی در ساحت انسان شناسی نشان داده شود؛ نوعی انسان شناسی که از کلی گویی فراتر رود و بتواند به عنوان مبنایی در ساحت علوم انسانی و اجتماعی در قبال نظریه های غربی به کار گرفته شود.
مبادیِ فلسفیِ «قواعد» در علومِ اجتماعی از وینچ تا دیویدسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
35 - 57
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می کوشم به تحلیلِ فلسفیِ جایگاه و نقشِ «قواعد» در چارچوبِ زندگیِ اجتماعی بپردازم، و نشان دهم که یک علم اجتماعیِ قواعدبنیاد چه مبادی و لوازمی دارد. در این راستا، ابتدا بحثهای کلاسیکِ وینچ دربابِ «کنشهای معنادار» را بازسازی می کنم، و نشان می دهم که چگونه وینچ با تحلیلِ «زندگی اجتماعیِ قاعده مند» نوعی «جامعه شناسی تفسیری» پی می ریزد. سپس به سه نقدِ اصلی به استناد به «قواعد» به عنوان منبعِ تحلیلهای جامعه شناختی می پردازم، که به نظر می رسد خزانه فلسفیِ وینچ برای پاسخ به آنها کفایت ندارد. در گامِ آخر این ادّعا مطرح می گردد که بسیاری از این نقدها به فقدانِ نوعی «نظریه عاملیت» در «نظریه ساختاریِ» ویتگنشتاینیِ وینچ بر می گردد، و از اینرو می توان با افزودنِ یک نظریه عاملیتِ مقتضی آن نقدها را پاسخ گفت. بدین منظور، ایده های دیویدسن، دیگر فیلسوفِ تفسیرگرای سده بیستم، به عنوان منبعی ارزشمند برای دستیابی به فهمِ بهتری از رابطه کُنشگران با قواعدِ اجتماعی معرّفی می شود.
مبانی روان شناختی و جامعه شناختی معروف و منکر با استناد به مفاهیم قرآنی (طرحی نو در جهت تولید علوم انسانی مبتنی بر معارف اسلامی)
در این مقاله با استفاده از اصول و مفاهیم مستخرج از قرآن کریم به تدوین مبانی جامعه شناختی و روان شناختی معروف و منکر پرداخته ایم. بدون شک هر علم اسلامی می باید مستند به قرآن کریم باشد. به عبارت دیگر، ملاک صحت اندیشمندان در تدوین علوم اسلامی، قرآن کریم است. معروف و منکرهای دینی از مقوله ارزش ها و هنجار های جامعه اسلامی می باشند که یکی از موضوع های اصلی مورد مطالعه در رشته جامعه شناسی اند. این نوع از مطالعه به عنوان شیوه ای نو در جهت تولید علوم انسانی اسلامی برای نقد و بررسی اندیشمندان اسلامی ارائه می گردد. ابزار شناخت در قرآن کریم حس و عقل و قلب معرفی شده اند. حس، جمع آوری اطلاعات می کند؛ عقل، جمع بندی و تحلیل می کند؛ و قلب، باور می کند که بر اساس آن رفتار شکل می گیرد. شناخت معروف و منکر در طبیعت و فطرت انسان نهفته است و با انسان متولد می شود. همان طور که می توانیم با امکانات فیزیکی چشم، رنگ ها را تشخیص دهیم و با این قدرت متولد می گردیم، قوه تمیزِ درست از غلط نیز با ما متولد می شود و می توانیم معروف و منکر واقعی را بشناسیم. اما در جریان اجتماعی شدن معروف و منکر های مشهور اجتماعی به تدریج خود را به انسان ها تحمیل می کنند و ای بسا که غالب بر قوه تمیز طبیعی یا به عبارتی فطری انسان ها شوند. اگر معروف و منکر های اجتماعی با معروف و منکر های فطری مطابق باشند، به راحتی این درک اجتماعی مورد تأیید هر فرد قرار می گیرد، اما اگر معروف و منکر اجتماعی با معروف و منکر فطری مطابق نباشد، به تدریج فرد خود را متقاعد می سازد تا همرنگ جامعه شود. اما هستند کسانی بیداردل که در چنین مواقعی همرنگ جامعه نشده و به ندای وجدان خود عمل می کنند. پیغمبران الهی برای تذکر معروف و منکر های حقیقی مبعوث می شوند و به تشخیص انسان های بیداردل کمک می نمایند. در این مقاله تلاش ما بر این است تا مکانیسم یا سازوکار رشد فردی را در جریان جامعه پذیری بیان کنیم و تعارضات و هماهنگی های معروف و منکر فردی یا فطری و اجتماعی را بیان داشته نحوه تعامل میان آنان را بیان داریم.
درآمدی بر الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی اسلامی
ایده تولید «علوم اجتماعی اسلامی» از راهکارهای پاسخ به مسئله تبیین و فهم حیات انسانی و اجتماعی انسان و ارائه مدل هایی برای اداره بهتر جامعه است. اما مقصود از علوم اجتماعی اسلامی و علم دینی چیست؟ طرفداران و کسانی که علم دینی را ممکن می دانند پاسخ های مختلفی به این پرسش داده اند. «الگوی حکمی و اجتهادی علوم اجتماعی» پاسخی برای تبیین چیستی، طبقه بندی و روش شناسی علوم اجتماعی در مقام موجود و مطلوب و تلاشی در شکل دهی به یک برنامه پژوهشی برای تولید علوم اجتماعی اسلامی است. در این مقاله با رویکردی توصیفی و تحلیلی پس از ذکر مقدمات و مقصود از الگو و معرفت الگویی در مطالعه مرتبه دوم علوم اجتماعی، به تشریح دیدگاه الگوی حکمی و اجتماعی در چهار بخشِ: 1. چیستی علوم اجتماعی، 2. نسبت علوم اجتماعی با عقل و حکمت، 3. نسبت علوم اجتماعی با تجربه و 4. نسبت علوم اجتماعی با آموزه های نقلی پرداخته می شود. براساس این تبیین در دو بخش انتهایی به برخی الزمات روشی و آینده نگارانه این الگو در تولید علوم اجتماعی اسلامی نیز اشاره می شود.
ترکیب اعضای هیات تحریریه نشریات به عنوان شاخصی از میان رشتگی:مطالعه موردی نشریات علوم اجتماعی و انسانی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اعضای هیئت تحریریه از جایگاه بسیار مهم و تأثیرگذاری در جوامع علمی برخوردارند. هدف از پژوهش حاضر مطالعه ترکیب و ماهیت میان رشته ای اعضای هیئت تحریریه مجله های مصوّب وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری در گروه علوم انسانی و اجتماعی است. روش پژوهش: این پژوهش به صورت کاربردی و با استفاده از شاخص های علم سنجی انجام شده است. جامعه پژوهش از 518 مجله ایرانی در 18 حوزه موضوعیِ مختلفِ علوم انسانی و اجتماعی تشکیل شده است که اطلاعات مربوط به اعضای هیئت تحریریه آنها با مراجعه به وب سایت مجله ها قابل دسترسی و ملاحظه بود. همچنین داده های مربوط به شبکه استنادیِ مستقیمِ حوزه های موضوعی، از پایگاه وب علوم گردآوری شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد 2573 پژوهشگر در 5188 منصب عضویت هیئت تحریریه مجله ها حضور داشته اند (میانگین 10 عضو برای هر مجله). بیشترین میزان حضور اعضای هیئت تحریریه وابسته به مؤسسه های خارجی، مربوط به مجله های حوزه ادبیات و زبان ها (97/12%) است. به طورکلی پژوهشگرانی از 33 کشور دنیا در ترکیب هیئت تحریریه مجله های علوم انسانی کشور حضور دارند که بیشترین عضویت متعلق به کشورهای آمریکا، انگلستان و فرانسه است. از سوی دیگر، پژوهشگرانی از 157 مؤسسه خارجی و 148 مؤسسه داخلی در ترکیب هیئت تحریریه مجله های علوم انسانی کشور حضور دارند که پژوهشگران دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی و آزاد اسلامی در این زمینه بیشترین سهم را دارند. بررسی مرتبه علمی اعضای هیئت تحریریه مجله ها نشان می دهد 64/10% مرتبه استادیاری، 45/43% مرتبه دانشیاری و 91/45% مرتبه استادی دارند. همچنین یافته ها بیانگر این است که 8/58% پژوهشگران تنها در هیئت تحریریه یک مجله عضویت داشته اند. بیشترین حضور اعضای هیئت تحریریه با تخصص هایی متفاوت از موضوع مجله ها، مربوط به مجله های حوزه کتابداری و آرشیو است. به بیان دیگر 4/37% اعضای هیئت تحریریه مجله های حوزه کتابداری و آرشیو دارای تخصص در رشته های دیگر هستند. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد میان تنوع تخصصِ اعضای هیئت تحریریه مجله ها و ماهیت میان رشته ای آن حوزه، تناسب و رابطه آماریِ معناداری وجود ندارد.
ارزیابی تأثیر پژوهش با استفاده از دگرسنجی(مطالعه موردی: تولیدات علمی ایران در حوزه های علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر، نمایه شده در پایگاه اسکوپوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای کاربردی است که با هدف ارزیابی تأثیر تولیدات علمی پژوهشگران ایرانی در دو حوزه علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر با استفاده از شاخص های دگرسنجی(آلتمتریکس) و علم سنجی انجام شده است. در این پژوهش مقاله های منتشر شده پژوهشگران ایرانی در حوزه های موضوعی علوم کامپیوتر و علوم اجتماعی که در بازه زمانی 2014 تا 2018 در پایگاه اسکوپوس نمایه شده اند و به دلیل دارا بودن شناساگر شیء دیجیتال ( DOI ) امکان رصد فعالیت آلتمتریک آنها وجود دارد، مورد مطالعه قرار گرفته اند. برای بررسی حضور و میزان انتشار بروندادهای پژوهشی در رسانه های اجتماعی و نیز سنجش میزان تأثیر آنها از اطلاعات برخی از مهم ترین ارائه دهندگان خدمات آلتمتریکس از قبیل آلتمتریکس اکسپلورر و پلام آنالیتیکس استفاده شده است. همچنین ارتباط عوامل مختلف از قبیل(همکاری علمی پژوهشگران و دسترسی آزاد مجلات) با میزان تأثیر بروندادهای مورد مطالعه و نیز ارتباط بین فعالیت آلتمتریک و کیفیت مجلات پژوهشی با استفاده از آزمون های همبستگی مناسب مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان داد میزان حضور مقالات پژوهشگران ایرانی حوزه علوم اجتماعی در رسانه های اجتماعی حدود 12 درصد و در حوزه علوم کامپیوتر تنها حدود چهار درصد از مجموع مقالات بازیابی شده را تشکیل می دهد. مهم ترین رسانه های اجتماعی منتشرکننده مقالات پژوهشگران ایرانی در هر یک از دو حوزه موضوعی فوق به ترتیب عبارتند از: مندلی، توییتر و فیسبوک. با توجه به پایین بودن میزان ضریب همبستگی دو متغیر همکاری علمی پژوهشگران و میزان تأثیر تولیدات علمی، به نظر می رسد افزایش تعداد نویسندگان مقالات در دو حوزه موضوعی فوق، تأثیر قابل توجهی در نمره آلتمتریک این مقالات ندارد. نتایج آزمون همبستگی وجود رابطه آماری معنادار و ضعیفی را میان دو متغیر دسترسی آزاد مجلات و میزان تأثیر علمی مقالات(نمره آلتمتریک) در حوزه علوم اجتماعی نشان می دهد. در حالی که در حوزه علوم کامپیوتر رابطه آماری معنی دار بین دو متغیر فوق مشاهده نشد. همچنین با توجه به وجود همبستگی بین دو متغیر کیفیت مجلات منتشرکننده مقالات و عملکرد آلتمتریک آنها در هر دو حوزه موضوعی می توان نتیجه گرفت مقالات منتشرشده در مجلات با شاخص های کیفیت بالاتر، دارای نمره آلتمتریک بیشتری بوده و از میزان حضور بیشتری در رسانه های اجتماعی برخوردار هستند. نتایج اینگونه مطالعات نشان می دهد با بهره گیری از شاخص های آلتمتریکس می توان میزان تأثیر بروندادهای پژوهشی در حوزه های مختلف موضوعی را ارزیابی و با یکدیگر مقایسه کرد. در همین راستا سیاست گذاران علم و فنآوری می توانند در کنار شاخص های سنتی ارزیابی پژوهش، از شاخص های نوین آلتمتریکس به عنوان ملاکی برای ارزیابی علمی پژوهشی پژوهشگران و دانشگاهیان در سیاست گذاری علم استفاده نمایند.
تعامل علوم انسانی-اجتماعی وجامعه: بررسی رویکردهای خبرگان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۹
155 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله کشف و تجمیع دیدگاه خبرگان ایرانی درزمینه تعامل علوم انسانی-اجتماعی با جامعه است. مقاله با مرور ایده هایی چون علم بومی، علوم انسانی بومی و سپس ایده علم و جامعه آغاز می شود و درادامه دیدگاه های پژوهشگران خارجی را دراین زمینه می کاود. روش مطالعه، تحلیل محتوای مصاحبه باخبرگان ازنوع تحلیل مضمون است که ازطریق کدگذاری باز، محوری وانتخابی صورت گرفته است. سپس نتائج بااستفاده ازنرم افزار MAXQDA تحلیل و شبکه مضامین استخراج و ترسیم شد. یافته های اسنادی مبتنی برادبیات موجود در داخل کشور حداقل پنج پروژه را درارتباط با علوم انسانی بازنمایی می کند: 1-اسلامی سازی علوم انسانی:2-بومی سازی علوم انسانی 3-کاربردی سازی: 4-توانمندسازی، مؤثر سازی و سرمایه گذاری روی علوم انسانی 5-تجاری سازی و فناوری سازی علوم انسانی. در بخش تحلیل مضمون مقوله ها و کدهای انتخابی عبارتنداز: رویکرد، تعریف و تلقی خبرگان از جامعه، تجربه پاراآکادمی، نقش و کارکرد علوم انسانی-اجتماعی، منزلت علوم انسانی-اجتماعی، شرایط زمینه ای برای تعامل، نهادها و ساختارها، ارتباط کنشگران، ترویج و همگانی سازی، ارتباطات و شبکه سازی، درگیر سازی مردم، خدمات مشاوره ای. در پایان پیشنهاد شد ضمن تکمیل زیرساخت های مدیریتی و اصلاحات آموزشی، ترکیبی از راهبردهای ترویج علم، ارتباطات علم، مشاوره علم به دولتمردان و درگیرسازی مردم درعلم دنبال شود.
بررسی رابطه ذهنیت فلسفی و بلوغ حرفه ای معلمان علوم اجتماعی با سبک تدریس آنان در مدارس دوره اول متوسطه شهر تبریز
منبع:
آموزش پژوهی دوره ششم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۲)
48 - 59
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ذهنیت فلسفی و بلوغ حرفه ای معلمان علوم اجتماعی با سبک تدریس آنان انجام گرفت. این پژوهش توصیفی – همبستگی بوده است. نمونه آماری طبق جدول کرجسی و مورگان به تعداد 87 نفر به شیوه ی نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده است. ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه های ذهنیت فلسفی هاشمی ، بلوغ حرفه ای سوپر ، سبک تدریس گراشا بود. نتایج این تحقیق نشان داد که بین ذهنیت فلسفی و سبک تخصصی یا خبره، سبک مدل شخصی یا فردی، سبک تسهیل کننده و سبک وکالتی یا تعاملی معلمان رابطه وجود دارد . بین مؤلفه های جامعیت، تعمق و انعطافپذیری با سبکهای تخصصی یا خبره، مدل شخصی یا فردی، تسهیل کننده و وکالتی یا تعاملی معلمان رابطه وجود دارد. بلوغ حرفه ای با سبکهای تخصصی یا خبره، مدل شخصی یا فردی، تسهیل کننده و سبک وکالتی یا تعاملی معلمان رابطه دارد .بین مؤلفه های اکتشاف و سبکهای تخصصی یا خبره و اقتدار رسمی یا آمرانه معلمان؛ ثبات با سبکهای تخصصی یا خبره، تسهیل کننده و سبک وکالتی یا تعاملی معلمان؛ ابقاء و سبکهای تخصصی یا خبره، تسهیل کننده و سبک وکالتی یا تعاملی معلمان؛ افول و سبکهای تخصصی یا خبره، تسهیل کننده و سبک وکالتی یا تعاملی معلمان رابطه دارد.
آموزشِ مطالعات اجتماعی: رویکرد محافظه کارانه یا رویکرد تحول گرا
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی رویکرد حاکم بر کتاب های درسی مطالعات اجتماعی در مدارس ایران می پردازد. به طور کلی می توان دو رویکرد را در آموزش مطالعات اجتماعی از یکدیگر متمایز کرد: رویکرد محافظه کار در آموزش مطالعات اجتماعی و رویکرد تحول گرا در آموزش مطالعات اجتماعی. رویکرد محافظه کارانه، چرایی آموزش مطالعات اجتماعی را برقراری نظم و حفظ تعادل جامعه می داند و رویکرد تحول گرا، چرایی آموزش مطالعات علوم اجتماعی را راهکاری برای تغییر و اصلاح وضع موجود معرفی می کند. ادعای این مقاله این است که رویکرد حاکم بر آموزش مطالعات اجتماعی در جامعه ایرانی رویکردی محافظه کارانه است. بررسی تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی و دوره متوسطه نشان می دهد که رویکرد حاکم بر آموزش مطالعات اجتماعی رویکردی محافظه کارانه است.
علم جامعه شناسی در ایران از منظر جامعه شناسان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در چارچوب «جامعه شناسی جامعه شناسی»، به بررسی خودانتقادی های جامعه شناسان ایرانی در مورد وضعیت علم جامعه شناسی در ایران اختصاص دارد. برای این کار، با بهره گیری از ایده مرتون، جامعه شناسی در ایران به مثابه یک «اجتماع علمی» شناسایی شده، همچنین داده های این پژوهش با مراجعه به آراء و نظرات خودِ جامعه شناسان ایرانی گردآوری شده است. در این پژوهش از روش تحلیل کیفی تلخیصی برای تحلیل خودانتقادی های درونی متون استفاده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فقدان مساله محوری، پوزیتیویسم محوری، فقدان چارچوب نظری، عدم زیست اندیشمندان در جامع ایرانی و بی ارتباطی با جامعه مدنی و قصور عاملان علوم اجتماعی از سوی جامعه شناسان ایرانی به عنوان مشکلات اصلی این علم در ایران معرفی شده است. همچنین برخی نبود استقلال و آزادی و غیربومی بودن را از دیگر مشکلات این علم در ایران می دانند. این مقاله با رجوع به الگوی تحلیلی ترنر در مورد وضع جامعه شناسی در آمریکا نشان می دهد که این ویژگی ها به بعد هنجاری هرگونه فعالیت در اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران بدل شد و عبور از این شرایط هنجارین، نیازمند پیوند مجدد اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران با نوع زیست خاصِ جامعه ایران و مشارکت در برنامه های اصلاح اجتماعی است.
نقد و ارزیابی کتاب گفتارهایی در زمینه اقتصاد، علوم اجتماعی و شناخت روش علم
حوزه های تخصصی:
آن چنان که در مقدمه نگارنده آمده است این اثر منتخبی از مقالات، گزارش های، سخنرانی ها و مصاحبه های چاپ شده یا چاپ نشده است که به دوران عضویت دکتر تمدن در هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و دوره بازنشستگی او مربوط می شود. و تنها شرح زندگی مختصر پنج دانشمند ایرانی و مقاله حقوق طبیعی پیش از این دوران نگارش یافته است. این مجموعه به لحاظ موضوع و کیفیت مطالب بسیار متنوع و پردامنه است. کتاب در یک نگاه کلی به موضوعات علم، منطق، اقتصاد، حقوق، و زندگینامه دانشمندان ایرانی می پردازد. مطالب کتاب در هفت فصل با این عنوان ها تنظیم شده است؛ مسائل روش شناختی، مکاتب اقتصادی، موضوعات اقتصادی، موضوعات حقوقی، برخی شخصیت های اقتصادی، موضوعات منطقی، و برخی شخصیت های تاریخ علم ایران. شاید به لحاظ همین تنوع در مطالب و موضوعات است که نگارنده در مقدمه خود از این نوشتار تعبیر به مجموعه می کند. با و جود این که این مجموع به عنوان یک کتاب درسی تدوین نشده است، اما به لحاظ مطالب متنوعی که برای دانشجویان و دانش آموختگان اقتصاد دربردارد، از هر کتاب درسی متعارفی حیاتی تر است._x000D_
As stated in the author's introduction, this work is a selection of published or unpublished articles, reports, lectures, and interviews related to Dr. Tamadon's a Faculty at the University of Tehran. Only a brief biography of five Iranian scientists and a natural law article has been published before this period. This collection is very diverse in terms of subject and quality of content. The book provides an overview of the topics of science, logic, economics, law, and the biographies of Iranian scientists. The contents of the book are presented in seven chapters with these titles; Methodological issues, economic schools, economic issues, legal issues, some economic figures, logical issues, and some figures in the history of Iranian science. Perhaps it is in terms of this variety of content and topics that the author interprets this article in his introduction. Although this collection is not intended as a textbook, it is more vital than any conventional textbook in terms of the variety of content it contains for students and graduates of economics.