تبیین نسبت رابطه انسان و مکان در فرآیند طراحی معماری با رویکرد پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه رویکرد پدیدارشناسی اساسا بحثی فلسفی است که از سوی فیلسوفان بزرگی چون هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی و باشلار شرح و بسط یافته است، اما دامنه نفوذ و تاثیر آن هرگز بر فلسفه محدود نگردیده است، بلکه عرصه های مختلف دانش و هنر از دین و جامعه شناسی گرفته تا نقد هنری را در بر گرفته است. در این میان معماری و شهرسازی جایگاه ویژه ای دارد. زیرا پدیدارشناسی فلسفی توانست نقطه عزیمت مطمئنی را برای آنها فراهم آورد و افقی نو به روی درک و دریافت معماری و محیط بگشاید. در این پژوهش از روش نظریه زمینه ای برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی استفاده شده است. در این راستا، با انجام مصاحبه های باز و عمیق نسبت به گردآوری اطلاعات اقدام شده و عناصر و اجزای بازنمونی مؤلفه ها، تحت 16 مفهوم اولیه شناسایی و کدگذاری باز گردیده و در نهایت 4 مولفه اصلی شناسایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، حس مکان موجب رابطه احساسات، افکار، تجارب و خاطرات عموما مثبت درباره یک مکان خواهد شد و خط سیر رابطه انسان و مکان اغلب منجر به دلبستگی به مکان می شود. علت ایجاد این دلبستگی این است که مکان ترکیبی حداکثری از ویژگی های مطلوب را برای انسان در پی دارد. الگوی پارادایمی پژوهش نشان می دهد که عوامل موثر در رابطه انسان و محیط در رویکرد پدیدار شناسانه شامل عوامل فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و زمان، مهم ترین عوامل در رابطه انسان و مکان با رویکرد پدیدار شناسانه هستند.