مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مکاشفه
حوزه های تخصصی:
یکى از مفاهیم مشترک که در تمام جوامع و فرهنگها بر ضرورت پذیرش آن تأکید شده، گفتگو و نقش آن در تقریب اقوام و ملل است. گفتگو به عنوان یکى از عناصر تعامل فرهنگى ملتها و در سطح کلان در بسترهاى گوناگون تجلى مىیابد که امکان بالقوه و شرایط ظهور آن, پذیرش مؤلفههاى مشترک جهانى است. یکى از این بسترها ـ در حوزه ارتباط کلامى- مکاشفههاى اسطورهاى و دینى است که خود به عنوان یکى از ابعاد هفتگانه دین تلقى مىشود. این جستار پژوهشى در عرصه مکاشفات جهانى (زرتشتى، عهد قدیم و جدید) از یک سو و مکاشفه های عرفانی مندرج در آثار ادبی از سویی دیگر است که ضمن توجه به معناى نخستین مکاشفه (Revelation) به معناى ثانوی آن نیز (Apocalypse) مىپردازد و آنگاه پیوند آن را با برخى مقولات مشابه نظیر اسطوره(Myth) رستاخیز و نشوز(Eschatology) هزارهگرایى (Millennium) نشان مىدهد. نگارنده همچنین در این مقاله ضمن تجزیه و تحلیل زیرساخت مکاشفه ها در غرب و شرق به این مسأله مىپردازد که مکاشفهها نزد حکما و عرفا به عنوان صاحبان آثار ناب عرفانی - ادبی و در کتابهای مقدس و ادیان توحیدى از بنمایه و جریان ثابتی پیروى مىکند و آن ویژگى منحصر به فرد مکاشفه ها با توجه به ساختار فکرى، قومى و فرهنگى ملتها و فرهنگها است.
ابن عربی، بنیانگذار جهان بینی عرفانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
«وحدت وجود زرتشتی»
حوزه های تخصصی:
این مقاله ماخوذ از پایان نامه نگارنده با عنوان «پژوهشی در مراسم، اسطوره ها و عرفان دین زرتشت» است که در آن به نظریه وحدت وجود در عرفان زرتشتی و مقایسه آن با این نظریه در عرفان اسلامی، بودایی و مسیحی پرداخته و کوشش گردیده نشان داده شود که دین و عرفان زرتشتی در دیگر ادیان تاثیر داشته و دستاوردهای فرهنگ ایرانی به حیات خود ادامه داده و تا به امروز به شکل های مختلف به تمدن بشری خدمت کرده است.وحدت وجود در نظریه آفرینش زرتشتی دیده می شود که امشاسپندان صفات و جلوه های خدا هستند و دیگر موجودات نیز جلوه های همان صفات به شمار می آیند. تنها نور است که وجود دارد و تایکی «نبودنِ نور» است و هستیِ او استقلالی نیست. نور حقیقی نیز خدای یکتا یا اهورامزدا است. همین دیدگاه در نزد عارفان اسلامی، ایرانی و حتی مسیحی و یهودی و ... دیده می شود.
تجلی در عرفان اسلامی
حوزه های تخصصی:
تجلی به معنای جلوه گری، ظاهر، آشکار و درخشنده شدن است. در اصطلاح درخشش نور الهی بر دل عارف و کلاً تجلی حق بر هستی است. این جلوه الهی با محو و نابودی صفات بشری همراه می باشد.
تجلی سه قسم است: تجلی ذات که نشانه اش فنای ذات و تلاشی صفات سالک در سطوات انوار ذات الهی است. آن را صقعه می گویند. تجلی صفات که نشانه اش به صفات جلال خضوع و خشوع در برابر قدرت و جبروت حق است یا به صفات جمال که نشانه اش سرور و انس در برابر لطف، رحمت و رافت حق است.
تجلی افعال که نشانه اش ندیدن افعال خلق و مشاهده فعل الهی در همه جا و هر فعل را از نسبت دادن به خود ساقط کند.
افعال آثار صفاتند و صفات مندرج تحت ذات پس شهود تجلی افعال را محاضره و شهود تجلی صفات را مکاشفه و شهود تجلی ذات را مشاهده نامند.
علت پیدایش همه موجودات همان تجلی حق است که به دو صورت تعبیر شده است.
تجلی علمی: ظهور حق در صورت اعیان ثابته در حضرت علم (فیض اقدس) است.
تجلی شهودی وجودی: ظهور حق به احکام و آثار اعیان ثابته (فیض مقدس).
در تجلی نخست در مرتبه علم، حق به صورت اعیان و قابلیت و استعدادهای آن ظهور کرده است و در تجلی دوم به احکام و آثار اعیان مطابق استعدادها و قابلیت های آن ها تحقق بخشید و عالم را به وجود آورد. وجود عالم اثر تجلی حق است.
اگر تجلی حق بر همه اشیاء نباشد حقیقت اشیاء ظاهر نمی شود.
چون عالم از تجلی خالی ماند آناً نابود می گردد و چون تجلی خدا در عالم جریان یابد جهان باقی ماند پس کل هستی به ظهور و تجلی حق باقی است.
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
زبان دین از دیدگاه ملاصدرا و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبانشناسی دینی خواستار کشف رازهای زبان الاهی است که در قالب زبان بشری بیان شده است تا از این طریق، هم بتواند به سؤالات زیادی در مورد نحوهی نزول کلمات الاهی، چگونگی حفظ معانی کلمات در عالم علوی و عالم سفلی و ... پاسخ دهد و هم در مورد راهیابی به فحوای اصلی متون الاهی که همان نظر شارع مقدس است، به حقایقی دست یابد. در راستای فهم «زبان قرآن کریم»، شناخت نظریات ملاصدرا و قاضی سعید قمی از اهمیت بهسزایی برخوردار است؛ زیرا با تقابل این دو دیدگاه، گسترهی این مسایل نزد متفکران اسلامی، به خوبی آشکار میشود. مهمترین موضوع مورد بحث آنها، مسألهی «معناشناسی صفات الاهی» است. ملاصدرا با اختیار کردن زبان رمزی و حقیقی و رد هر گونه استعاره به تفسیر کلمات واجب الوجود پرداخت؛ در مقابل، قاضی سعید به زبان سلبی روی آورد. این نوشتار در صدد کشف علت اختلاف این دو متفکر در گزینش نوع زبان دینی است که دامنهی آن در «رابطهی لفظ و معنا» و «نحوهی دلالت اسم بر مسما» نیز کشیده شده است و پس از بیان دیدگاههای دو طرف در اثبات سخن خویش و رد نظر متقابل، به این مطلب دست مییابد که این اختلاف ریشه در مبانی انسانشناختی و جهانشناختی دارد و سرانجام در این نوشتار، دیدگاه قاضی سعید مورد نقد قرار میگیرد که از جمله پایبند نبودن قاضی سعید بر اصول مورد پذیرش خویش است
بررسی و تطبیق گزاره های چند معراج نامةکهن و مقایسة آنها با معراج نامة شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این گفتار ،کهن ترین و نوترین گزارش های سفر انسان به دنیای ماورای حس نشان داده شده و پس از آن میان سیرهایی که انسان های سنّتی گزارش کرده اند و معراج نامه ای که از« محمّد رضا شفیعی کدکنی» به عنوان نمونه ای از سیر انسان معاصر در دست داریم، مقایسه هایی انجام شده است. این پژوهش نشان می دهد اکثر این سیرها می تواند وقوعی مسلّم داشته باشد و می توان از دیدگاه علمی و بخصوص بر اساس نظریّات یونگ آنها را توجیه نمود. ضمن بررسی بخشی از گزاره های این سیرها نشان داده شده است که تشابه و نکات مشترک این معراج ها، از طرفی وابسته به باورها، ریاضت ها و تأمّلاتی است که این سیرها را موجب می شود و از سویی دیگر به تاثیر پذیری اکثر سیرهای متأخّر از متقدّم مربوط می گردد. همچنین از رویارو قرار دادن مسافران دو طیف سنّتی و معاصرِ دیارِ غیب از طریق ارائه و تشریح گزارش های مستند آنها، نقش جهان ذهنی این دو طیف در آفرینش عناصر این گزاره ها ترسیم شده است و از این رهگذر تعهّد و رسالت آدمیان براساس توجّه به تعریف سنّتی انسان به عنوان حیوانی ناطق و تعریف معاصرین به صورت حیوان سایس در معراج جمعی انسان ترسیم شده است . در پایان یادآوری شده است که انسان معاصر به جای گزارش و به تصویر کشیدن حالات روان های معذّب در عالم ارواح و بهره گیری از استراتژی رعب، در صدد ترغیب و آماده سازی وجدان جمعی برای تهذیب و سالم سازی جامعه از طریق جنبش آگاهانه و حرکت عقلانی و علمی است. دلیل نکوهش بی محابای شاعران در آخرین بخش معراج نامة انسان معاصر نیز همین بی توجّهی آنها به رسالت و تعهّد شعر به عنوان رکن مهمّی از امکانات فرهنگی جامعه است.
مطالعه تطبیقی زیبایی شناسی در اندیشه مولانا و بعضی نظریه پردازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آثار هنری جاودانه و ماندگار عمدتا در لحظه های ناهوشیاری و نااندیشیدگی خلق شده اند و از آنجا که بنیاد آفرینش هستی نیز به مصداق آیه «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» خارج از حیطه زمان، مکان، اسباب و وسایط رقم زده شده است، آفرینش هنری نیز بدون تردید حاصل نوعی مکاشفه و اشراق درونی هنرمند است.
در مبحث زیبایی شناسی اولین پرسشی که ذهن نگارنده را به خود مشغول گردانیده، تعریف واژه «زیبایی» است. آیا به راستی می توان از زیبایی تعریفی دقیق و استوار کرد؟ سقراط، کانت و مولانا چه تعریفی از زیبایی دارند؟ تفاوت نگرش افلاطون، کانت و مولوی در زمینه خاستگاه زیبایی و آفرینش هنری چیست؟ بر اساس دو نظریه متفاوت زیبایی شناختی «فاعلیت گرا» و «عینیت گرا» آیا هنر و زیبایی با اخلاق رابطه دارند؟ در این مقوله برحسب اینکه اصالت از آن خود اثر ادبی و هنری باشد یا مخاطب و مولف اثر، نوع رابطه بین این سه مولفه تایید کننده کی از نظریه های «فاعلیت گرا» یا «عینیت گرا» ست.
جستجوی دلایل زیبایی سروده های مولانا بخشی دیگر از این نوشتار است. سخن سنجان، وحدت همراه با تنوع و تکرار را از اهم معیارهای زیبایی شناسی برمی شمارند. فرایند کثرت در دل وحدت و وحدت در بطن تکرار چگونه در سروده های مولوی نمود می یابد؟ کدامیک از دو نظریه «فاعلیت گرا» و «عینیت گرا» بر دو اثر سترگ مولوی تطبیق می کنند؟ افزون بر پاسخ این پرسش ها این جستار به اختصار به واکاوی این موضوع می پردازد.
نقد و بررسی ادبیات مکاشفه ای در آیین یهود
حوزه های تخصصی:
بحث «آینده» و مباحث مربوط به آن، به ویژه فرجام شناسی و آخرالزمان در آیین یهود از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با نگاهی به مکاشفه انبیای یهود در کتاب مقدس، میبینیم بیشتر آنان درباره آینده قوم و سرزمین یهود مکاشفه و رویاهایی دارند. هدف این پژوهش نقد و بررسی مکاشفه های انبیای یهود درباره آینده آنان و اورشلیم و نجات آن قوم در آخرالزمان بر اساس متون مقدس است. ادبیات مکاشفه ای در میان قوم یهود از اهمیت والایی برخوردار است؛ زیرا هم اکنون فرقه هایی از یهود با مهم دانستن این موضوع، درصدد تشکیل دولت و قوم بزرگ یهود هستند. پس از تعریف واژگان مرتبط، به برخی از مکاشفه های انبیای یهود و نوع مکاشفه آنان و پیش گویی سرنوشت بد یا آینده خوب قوم یهود اشاره شده است.
تحلیل و بازخوانی چند غزل مولانا بر مبنای نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارل گوستاو یونگ در مطالعه روان، به هنر و از جمله ادبیات، توجه فراوان کرده است. او شیوه آفرینش هنری را به دو بخش روان شناسانه و دیدهورانه تقسیم کرده است. شیوه روان شناختی، از خود آگاهی سر چشمه می گیرد، تجربه های عادی و جاری زندگی را در بر دارد و نسبت به شیوه دیدهورانه، منطقیتر به نظر می رسد؛ اما شیوه آفرینش دیدهورانه، از ناخود آگاه برخاسته و فراتر از عقل، اندیشه و درک آدمی است. در این مقاله، نخست در مقدمهای، ارتباط هنر ادبیات و علم روان شناسی و مکتب روانکاوی یونگ را بررسی کرده ایم و سپس شیوه آفرینش هنری دیدهورانه را در دو بخش شعر دیده ورانه و شاعر دیدهور، در چند غزل مولوی، تحلیل و بررسی کرده ایم. به باور نگارندگان، شیوه دیدهورانه یونگ، همان شیوه الهام گونه ای است که در سرودن غز لها، بر مولانا عارض شده است. این شیوه، سیر و روندی را طی میکند؛ یعنی نخست مکاشفه صورت میگیرد؛ سپس به سبب ظرفیتی که در شاعر، برای جذب الهام و تمهید شهود، وجود دارد، شعر ایجاد می شود؛ اما از آنجا که این نوع شعر در وضعیتی خاص شکل می گیرد، زبانش مبهم است و قابلیت تأویل پیدا می کند؛ از این روی، هنرمند دیدهور (در اینجا، مولانا) هم انسانی جمعی است و هم انسانی فرو رفته در دامنه تناقض.
گونه شناسی کشف صوری در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف و شهود همچون بنیان شناخت های عرفانی به شمار می رود. عارفان از رهگذر کشف، رویارویی بی واسطه با حقیقت را تجربه می کنند؛ از همین رو پرداختن به گونه های کشف و اندازه توان معرفتی هر یک، همواره در کانون تأمل های عارفانه بوده است. جلالالدین محمد مولوی به مثابه عارفی اندیشهمند، برپایه آموزه های نظری صوفیانه به تبیین ادبی گونه های کشف در مثنوی پرداخته و به آراستگی به گونه ها، پیامدها و زمینه های هر یک توجه نشان داده است. به طور کلی عارفان از دو گونه کشف (صوری و معنوی) سخن گفته اند. این نوشتار با هدف تبیین «گونه های کشف صوری در مثنوی» و با الهام گرفتن از دسته بندی قیصری در مقدمه شرح فصوصالحکم سامان یافته است. مثنوی افزون بر دربرداشتن همه گونه های کشف صوری (به جز کشف لمسی) با داده ها و آموزه های جزیی بسیاری درباره هریک از این گونه ها همراه است که در مقدمه قیصری و پیگیران دسته بندی او مانند سید حیدر آملی به چشم نمی خورد. به نظر می آید مولوی به کشف سمعی به دلیل گستردگی و چندگانگی آن، بیش از دیگر گونه های کشف صوری پرداخته است.
بررسی و نقد نظریه خطاناپذیری مشاهدات عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با توجه به روش عرفان که مبتنی بر دریافت شهودی و علم حضوری است، رسالت مهم عرفان پژوهان و فیلسوفان علم، پرداختن به ماهیت «مشاهدات عرفانى» و پاسخ گویی به پرسش ها و ابهام های فراوان این «روش» دستیابی به حقیقت است. از جمله این مباحث، امکان خطا در مشاهدات عرفانى، و در صورت محتمل بودن خطا، بررسی «میزان»هاى صیانت از خطا در مشاهدات است.
این نوشته بر آن است که ضمن نقد نظریه «خطاناپذیری مشاهدات عرفانی» و با تحلیل و بررسی سخنان بزرگان این وادی، ضرورت وجود «میزان» را برای مشاهدات عرفانی، به اثبات برساند. روشن است که پس از اثبات ضرورت وجود میزان، شمارش و تبیین گستره کارامدی این میزان ها، دارای بحث هاى و فروع فراوان است که باید در جاى دیگرى بدان پرداخت.
تأملی در روش شناسی فهم در فلسفه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که دغدغه صدرالمتألهین در مباحث فکری اغلب هماهنگی فلسفه با دین است و وی می کوشد تا نظام فکری متقنی را در عرصه دین ترسیم نماید، بررسی روش فهم حقیقت در فلسفه او مستلزم واکاوی جایگاه عقل و چگونگی به کارگیری آن در مباحث دینی است. روش او از سویی با تفکر شهودی اش پیوند می خورد و از سوی دیگر، به مدد عنصر تشکیک، نظام فکری او نظامی ذومراتب می گردد که در آن عقل برای فهم حقیقت، چندین مرتبه می یابد. میان این مراتب (عقل استدلالی، عقل شهودی) هماهنگی وجود دارد و ملاصدرا برای فهم هر مرتبه از حقیقت، به مرتبه ای از عقلِ متناسب با آن رجوع می کند تا با بررسی ریزمسائل معرفتی دینی به تبیین شاخصه های تفکر خود و اثبات مدعای جمع میان عقل و نقل بپردازد. در نظام فکری صدرایی شهود مبنای درک حقیقت است و استدلال مؤیدی بر آن. از این رو، در جستار حاضر می کوشیم تا جایگاه این دو را در ادراک حقیقت و نسبتشان را با آموزه های وحیانی بررسی کنیم و به این نتیجه برسیم که در منظومه فکری ملاصدرا نه تنها از اعتبار آموزه های وحیانی کاسته نشده، بلکه به گونه ای مدون و مستدل به حل معضلات و شبهات معرفتی دینی پرداخته شده است.
بررسی دیدگاه نولدکه درباره نبوت و وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده
کتاب «تاریخ قرآن» مهم ترین نگاشته خاورشناسان درباره قرآن و تاریخ پیامبر اسلام| است. نولدکه، مؤلف این کتاب، از خاورشناسان برجسته ای است که در حوزه های مختلف خاورشناسی دارای تألیفات است. کتاب پیش گفته که مهم ترین اثر او در این زمینه است، مشتمل بر مباحث وحی شناسی، جمع و تدوین قرآن و تاریخ نزول آیات و سور قرآن است که تحقیق پیش رو به مباحث نوع اول می پردازد. از دیدگاه نولدکه، ماهیت نبوت متکی بر چهار اصل: ارتباط با اندیشه پیامبران قبلی، تبعیت از غریزه احساسی، به کارگیری قوه خیال در دریافت وحی و ایجاد تحول اجتماعی است. این نوع نگاه به ماهیت نبوت، که با نظریه تجربه دینی درباب وحی در ارتباط است، علاوه بر خروج از روح تعالیم ادیان الهی، با اندیشه دینی اسلامی در تضاد می باشد که در هر یک از این اصول، با اشکالاتی مواجه است.
معرفت قلبی از دیدگاه شریعت و مکتب ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی حدیث و علوم حدیث حدیث معارف حدیثی معاد در روایات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات معرفت شناسی عرفان
درمنظومة آیات و روایات اسلامی، محل معرفت قلب است و علم حقیقی همان معرفت قلبی است.مهم ترین ویژگی های معرفت شهودی و قلبی مطرح در آیات و روایات عبارت اند از: وهبی و از سوی خداوند بودن، نامتعارف و غیرعادی بودن، مستقیم و عاری از تفکر و واسطه بودن، شناختی بودن، برخورداری از حقیقت و صدق، برخورداری از متعلَّق فرامادی وغیبی، نتیجة تقوا و مجاهده [درونی و بیرونی] بودن. عرفا نیز، به تبعیت از شریعت ناب، قایل به معرفت عرفانی و قلبی اند. از دیدگاه ابن عربی معرفت حقیقی شناختی قلبی، بی واسطه، غیراکتسابی و وهبی است که با حصول استعداد نفس از طریق رعایت تقوا، مجاهده و سلوک عملی حاصل می شود . روشن است که تطابق دیدگاه عرفا بر شریعت مبین اسلام به دلیل پایبندی آنان به دستورات و اصول اسلامی است
مکاشفات پیشگویانه در اشعار حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مکاشفه ای، به عنوان یک نوع ادبی در حوزه متون ادبیِ دینی و عرفانی مطرح است و با کارکرد امیدآفرینی و نویدبخشی برای "آینده"، در عین خبر دادن از اسرار و رموز "گذشته"، مورد توجه و استقبال بوده است. این پژوهش، پس از مروری بر این نوع ادبی و تاریخچه آن و بررسی انواع مکاشفه، مکاشفات پیشگویانه حافظ شیرازی را مورد نقد و تحلیل قرار داده، مشابهت های موجود در نگرش و موتیف های این شاعر و اندیشمند بزرگ را در مقایسه با کلیات مطرح در این نوع ادبی تبیین نموده است. نتایج تحقیق گویای آن است که فراوانی وجود نمادهای پیام آوری چون هاتف، سروش، صبا، نسیم و... مؤید تعمدی بودن ورود منظورهای پیشگویانه و مکاشفه ای در شعر حافظ بوده است. این نوع ادبی، در کلام لسان الغیب، با به کارگیری عناصری چون اسطوره، مکاشفه، رویا و خواب، تمثیل، سمبل و استعاره، توانسته است اهداف و تعالیم هستی شناسانه، گاه عارفانه، گاه مطایبه آمیز و اغلب نویدبخش و امیدوارانه خود را گسترش دهد.
خطاپذیری علم حضوری و مکاشفات عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مسئله که آیا علم حضوری که از آن به عنوان سنگ بنای معرفت بشری یاد می شود، قابل اتصاف به صدق و کذب هست و می توان روزنه هایی برای ورود خطا بدان، یافت یا نه، معمولا با پاسخ منفی از سوی فیلسوفان مسلمان روبه رو است، اما در این نوشته بر خلاف دیدگاه مشهور حکما که علم حضوری را به دلیل فقدان واسطه و فاصله، خطاناپذیر می دانند، با روش تحلیلی، مورد بررسی قرار می گیرد و در گام نخست با اثبات حضوری بودن مشاهدات و مکاشفات عرفانی و در گام بعد با اثبات وجود خطا در مشاهدات عرفانی و در برخی موارد وجود خطا در خود علم حضوری، خطاپذیر بودن این علم دست کم در مورد انسان اثبات می شود، اما اثبات این مسأله موجب اسقاط حجیت و اعتبار علوم حضوری نمی شود، بلکه معیار حجیت در این ساحت از معرفت بشری عبارت است از رعایت شرط روش مندی و سلوک عقلایی که مورد پذیرش دانشمندان این علم است.
زیبایی شناسیِ انتقادی، تمثیل و گسست تاریخی از تجربه رنج؛ تأملی در فلسفه هنر والتر بنیامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفه هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایت شناسانه وی را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیبایی شناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیبایی شناسی منفی آدورنویی است، بر پایه عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفه هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونه ای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایت شناسی تاریخی وی ارتباط می یابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربه رنج و شکست است، به واسطه تمثیل در اثر هنری به بیان در می آید. اما کار زیبایی شناسی انتقادی توقف در بیان تجربه رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانی تر رهنمون شود. تمثیل که رگه هایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل می کند، همواره با اشاره ای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامه کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکت ها به سوی بایسته هاست. بدین گونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطه تمثیل هنری میسر می داند.
زیبایی شناسی انتقادی، تمثیل و گسست تاریخی از تجربه رنج؛ تأملی در فلسفه هنر والتر بنیامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفه هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایت شناسانه وی به تاریخ را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیبایی شناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیبایی شناسی منفی آدورنویی است، بر پایه عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که نوع تلقی بنیامین از آن، خود محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفه هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونه ای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایت شناسی تاریخی وی ارتباط می یابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربه رنج و شکست است، به واسطه تمثیل در اثر هنری به بیان در می آید. اما کار زیبایی شناسی انتقادی توقف در بیان تجربه رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانی تر رهنمون شود. تمثیل که رگه هایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل می کند، همواره با اشاره ای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامه کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکت ها به سوی بایسته ها است. بدین گونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطه تمثیل هنری میسر می داند.
نقش خیال در تجسم اعمال از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه تکوینی بین جزای اخروی و عمل انسان که از آن به «تجسم اعمال» تعبیر می شود، یکی از مهم ترین مباحث معاد است. تصریح به این رابطه پیش از صدراییان و در لسان عرفا به ویژه ابن عربی شکل گرفت. محی الدین با طرح نظریات بدیع خود در مورد خیال، تقسیمات و احکام آن، کمک شایانی برای فهم تجسم اعمال و اثبات آن در عوالم اخروی نمود. از نظر او، خیالْ ظرفی برای تلطیف محسوسات یا تجسم معانی است و راه ادراک این معانیِ تجسم یافته در عالم مثال نیز قوه خیالی است که خداوند در وجود انسان قرار داده است. وی ارتباط بین قوه خیال و عالم مثال را از راه خواب و مکاشفه امکان پذیر می داند؛ به طوری که انسان در خواب و مکاشفه از حواس ظاهری به حواس باطنی منتقل شده و معارف عِلوی را مشاهده می کند. علاوه بر دو راه ذکرشده، محی الدین به خلق اشیا در خارج توسط «همت» نیز اشاره می کند؛ به طوری که ایجاد اشیای عینی در این دنیا، اختصاص به اوتاد داشته و در آخرت، وصفِ تمام انسان ها بوده و سبب خلقِ صور نیکو یا زشت توسط نفس خواهد شد. تجرد برزخی قوه خیال نیز یکی از مقدمات اثبات تجسم اعمال است که از برخی عبارات محی الدین قابل دستیابی می باشد.
حجیت منابع الهیات مسیحی: مبنا و گستره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین دغدغه های مسیحیان، همانند پیروان سایر ادیان بزرگ، این است که برای فهم مسائل ایمانی و شکل دادن به آموزه های اعتقادی، به چه منابعی باید رجوع کرد؟ بررسی آرا و آثار مسیحیان نشان می دهد آنان در تبیین و تثبیت آموزه ها و تعالیم خویش، از چهار منبع کمک گرفته اند: کتاب مقدس، سنت، عقل و تجربه. اما این منابع، نزد گروه های مختلف جایگاه یکسانی ندارند و میزان اعتبار و گسترة حجیت هر منبع، دیگر متفاوت است. بررسی الاهیات مسیحی نشان می دهد رابطه و نسبتِ هر منبع با انکشاف الهی، شاخصی است که جایگاه آن منبع را در نظام الاهیاتی ترسیم می کند. برای مثال، آنچه موجب شده است عموم مسیحیان کتاب مقدس را اصلی ترین منبع الاهیات بدانند، اعتقاد آنان به رابطه خاص این کتاب با انکشاف الاهی است. اما در دوره مدرن و هنگامی که نقادی کتاب مقدس، صحت این کتاب را زیرسؤال برد، برخی افراد، عقل و یا تجربه را اصلی ترین منبع الاهیات مسیحی دانستند. این مقاله تلاش دارد با ارائه گزارشی از جایگاه و نقش هر منبع در الاهیات مسیحی، مبنا و گسترة حجیت هریک از این منابع را تبیین کند.