مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
مکاشفه
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
121 - 134
حوزه های تخصصی:
نظامی گنجه ای ازجمله منظومه سرایان برجسته ادبیات فارسی است که تأثیر شیوه داستان سرایی اش بر شاعران پس از او کاملاً مشهود است. هفت پیکر نظامی گنجه ای، چهارمین اثر برجسته اوست. وی در این اثر ازطریق داستانک های رمزی، سیر اعتلایی انسان را در قالب داستان بیان می کند. «سفر» یکی از مضمون های رایج در داستان های عرفانی است که در آن سالک طی مناسکی با خلع لباس بشری، از حضیض نفس به اوج قطب نورانی اش دست می یابد. گنبد سیاه اولین داستان برجسته این اثر ادبی است که در این داستان، سالک در پی یافتن علت سیاه پوشی مسافر سیاه پوش، مشتهیات دنیوی را رها می کند و برای دریافت پاسخ سؤال خود، سفری را آغاز کند. البته این سفر برخلاف پژوهش های پیشین، نه تنها نقشی در سقوط شخصیتی او ندارد، بلکه سالک با صعود به آسمان به دیدار معشوق ازلی نائل می شود؛ بنابراین این ضرورت ایجاب می کند تا ضمن اشاره به سیر اعتلایی سالک در این سفر، به روش تحلیلی و تفسیر داستان براساس مبانی عرفانی، به چگونگی دست یابی او به این مقامات و دلیل اصلی سیاه پوشی مردم شهر مدهوشان پاسخ دهیم.
درک گام به گام فرایند ادراک در مکاشفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث بسیار مهم و درخور توجه در عالم عرفان، شیوه متفاوت آن نسبت به عالم علم و فلسفه در کسب معرفت و یقین است. درحقیقت بهره گیری از مکاشفه، واقعه، شهود و به طور کلی تجربه های عرفانی و شیوه شهودی در کسب معرفت یکی از بنیادی ترین مسائل در مطالعات عرفانی است. برای درک بهتر ماهیت مکاشفات، پیش از هر چیز باید شیوه ادراک اینگونه تجربه ها کشف شود. بررسی دقیق موضوع ادراک بشری و به ویژه ادراکات عرفانی، مانند مکاشفه، نیازمند مجالی برای بررسی تاریخ ادراک در فلسفه و عرفان از زمان افلاطون تا امروز است. رویارویی آرای صوفیه و فلاسفه و اندیشمندان نشان می دهد شخص عارف با مجاهده و ریاضت و ذکر، زمینه تحقق تجربه مکاشفه را در عالمی میانجی با نام «مثال» فراهم می کند. عضو ادراک اینگونه تجربیات «قلب» عارف است که با کسب بصیرت و استفاده از قوه ای به نام «تخیل فعال» و با به کارگیری نیروی «همت» امکان تجربه کردن مکاشفه را برای عارف فراهم می کند.
بررسی مبانی رویکرد غزالی به زبان عرفانی وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غزالی متأثر از تمایلات عارفانه خود، تنها زبان عارفان را کاشف از معانی حقیقی الفاظ و گزاره های وحیانی می داند. ما در این پژوهش بر آنیم تا مبانی این دیدگاه را تبیین نماییم: وی براساس مبنای وجودشناختی خود، عالم شهادت را به مثابه مثال یا حتی سایه عالم غیب معرفی می نماید. در بررسی مبنای معرفت شناختی غزالی، ارزیابی وی از ابزارهای معرفتی انسان و قلمرو دلالت آنها حکایت از آن دارد که به مدد شهود عرفانی می توان در مرتبه روح قدسی نبوی به فهم حقیقی سخن خدا و حتی مشارکت در نبوت توفیق یافت. در مبنای انسان شناسانه غزالی، «قلب» آدمی محل اشراق تمامی علوم ملکی و ملکوتی و مُدرک وحی و الهام است و «خیال» نیز در انسان، قوه انتزاع حقایق ملکوتی از صور مثالی است. غزالی بررسی خود درباره ساختار قرآن و علوم مندرج در آن را بر مبنایی عرفانی استوار می سازد. به علاوه، وی بر مبنای تناظر مراتب جهان، انسان و قرآن بر این باور است که انسان واجد صورتی مختصر از جهان و مشتمل بر مراتب عوالم ملک و ملکوت است. از سوی دیگر، قلب آدمی قابلیت دارد تا با سلوک عارفانه خود، جمیع علوم را که مندرج در قرآن نیز می باشند شهود نماید و بدین طریق به فهم قرآن و نیز افعال الهی در جهان نائل آید.
کنش دینی در پدیدارشناسی دین ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه دین ماکس شلر در واقع پدیدارشناسی ذات نگرِ دین است. محور مباحث او درباره دین مفهومی تحت عنوان «کنش دینی» است، که شلر آن را نوعی «دادگی» معرفی می کند، که در آن امر الوهی/قدسی داده می شود. او معتقد است «شخص» در کنش دینی با خدا ارتباط برقرار می کند، و تجربه این ارتباط منحصربه فرد و تحویل ناپذیر است. این کنش بداهتی دارد که متفاوت با بداهت مورد نظر در منطق است و از شهود پدیدارشناسانه مایه می گیرد. از نظر شلر، کنش دینی بُعدی بنیادین و ذاتی از ابعاد وجودی انسان است. او سه مشخصه ذاتی کنش دینی را برمی شمرد، که مختص به این کنش هستند، و عبارت اند از فراروی از جهان، پر شدن با امر الوهی، و لزوم پذیرش از جانب امر الوهی. به این منظور، ابتدا نگاهی به شناخت شهودی و نقش عاطفه در آن از نظر شلر می اندازیم. آنگاه پس از تبیین مفهوم کنش دینی و دادگی امر الوهی و مشخصات آن از نظر شلر، با بررسی و ارزیابی ویژگی های طرح شده کنش دینی، به چند اشکال می رسیم: ارتباط کنش دینی با «خدا» - به مفهوم ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی - وضوح ندارد؛ ویژگیِ فراروی از جهان نیز مستلزم پذیرشِ پیشینیِ «فراجهان» است؛ و روش شلر در تعیین بُعد بنیادیِ انسان با وظیفه پدیدارشناسی فاصله ای پرناشدنی دارد.
روش شناسی رفع تعارض میان مکاشفات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۶۷
67 - 78
مهم ترین اگر نگوییم تنها منبع معرفتی عرفان نظری، به عنوان نظامی هستی شناختی مکاشفات عرفانی است، که از نظر عرفا دریچه ای به سوی حقیقت هستی می گشاید و ما را مستقیماً با آن مواجه و یا یکی می سازد. یکی از دستاویزهای مهم مخالفان عرفان در نفی واقع نمایی معرفتی مکاشفات عرفانی، وجود اختلاف و ناسازگاری میان مضمون معرفتی این مکاشفات است که منجر به طرح دعاوی گوناگون و متعارض از سوی عرفا شده است (چالش دعاوی متعارض). این مقاله می کوشد با تبیین: 1. تفاوت در درجات مکاشفات (اختلاف طولی)؛ 2. تنوع در مکاشفات (اختلاف عرضی)؛ 3. خطا در فهم و دریافت مکاشفات؛ 4. آمیزش مکاشفه راستین با مکاشفه نما؛ 5. نارسایی در گزارش مکاشفه. به عنوان خاستگاه های اصلی وجود اختلاف و ناسازگاری در نگاه نخست میان دعاوی عرفا، روش صحیح رفع تعارض میان مکاشفات عرفانی را ارائه دهد.
بررسی و نقد مبانی صلح جهانیِ آخرالزمان در مسیحیت صهیونیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیحیت صهیونیستی، از اساس بر محور باور به «صلح جهانی» در سایه ملکوت هزارساله مسیح شکل گرفته است. نوشتار پیش روی با تحلیل اسنادی به بررسی و نقد مبانی صلح جهانی در مسیحیت صهیونیستی می پردازد. اندیشه صلح جهانی در این مکتب بر پیشگویی های انبیا در کتاب مقدس، مکاشفه خاص خدا در مسیح، هزاره گرایی، مسیحا گرایی، تدبیرگرایی، شرّ بودن جهان و تحت سیطره قدرت های شیطانی بودن آن، و تعالیم صریح مسیح و رسولان درباره صلح، مبتنی است. برخی از این مبانی، نظیر دعوت مسیح و رسولان به صلح، و بازگشت مجدد مسیح و نقش ایشان در تحقق صلح جهانی، البته بر اساس تفسیر قابل قبول، درست اند. آنان از یک مبنای کتاب مقدسی، یعنی برابری و برادری تمام بشر از جهات خدای واحد، پدر و مادرِ واحد و پیشوای واحد، غافل اند. سایر مبانی، از ناحیه عقل، کتاب مقدس و نیز از جانب دیگر گروه های مسیحی، دارای اشکال است که در این نوشتار بیان شده اند.
بازخوانی عناصر عرفانی در طومارهای بحرالمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۲۶۹
71-82
حوزه های تخصصی:
کشف طومارهای بحرالمیت به قدری در شناخت قوم یهود و متون مقدس آن مهم و اساسی بود که فروغ نوینی را برای شناخت و ساختن یک مفهوم دیگر از کتاب مقدس ارائه می دهند. عرفان در طومارها به نوعی رفتار مذهبی اطلاق می شود که فرد با روش هایی که اختصاصاً برای دستیابی به قلمرو و عرش الهی همراه با جذبه طراحی شده، انجام می دهد. افزون بر این، پیوستگی خاصی بین رؤیاهای مکاشفه ای ملکوت خدا و برخی طومارها مانند سپاس، نیایش فرشتگان، جنگ و قانون مسیحایی وجود دارد. اگرچه هنوز به روشنی آشکار نیست که این سنت عرفانی از بازمانده عرفان مکاشفه ای یهودیت معبد دوم ریشه ستانده یا از یک رشته عرفان کاهنانه فرقه گرایی قمران یا هردوان به وجود آمده باشد. اما این روشن است که سنت عرفانی به جامانده از قمران توسط یهودیان و مسیحیان در قرون بعد، بسط و توسعه یافته است. این پژوهش می کوشد تا با روش توصیف و تحلیل در بازخوانی مفاهیم و عناصر عرفانی طومارها به هدف بیان نوع و زبان مفاهیم عرفانی دست یابد.
تحلیل بازتاب اندیشه های پیشگویانه در افسانه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۴
21-43
حوزه های تخصصی:
پیشگویی یا آپوکالیپس، کشف و شهود و اعلان واقعه¬ای در آینده، بدون در نظر گرفتن وقوع یا عدم وقوع آن است. اغلب اندیشه¬های آپوکالیپسی در افسانه¬های ایرانی و در باور عامه، به سبب نگرانی انسان از آینده و دفع اضطراب به وجود آمده و انگیزه اصلی پیدایش این نوع مکاشفه¬ها، فشارهای روانی واردشده بر آدمی است؛ به گونه¬ای که این اندیشه¬ها در ارتقای روحیه امید به آینده ایفای نقش می¬کنند. در افسانه¬های ایرانی، نقش¬های متفاوت آپوکالیپسی و کارکردهای متعدد آن به سبب وجود خود افسانه پدید آمده¬اند. اکثر این مفاهیم با ویژگی-های مادی و طبیعی افسانه، پیوندی ناگسستنی دارند. تناسب حالت¬های طبیعی با نقش¬های آنان در باور عامه، سبب اصلی بروز این مکاشفه¬هاست. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی و استواری بر چارچوب نظری می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که شاخص ترین قِسم مکاشفه¬ها در افسانه¬های ایرانی چیست؟ مطابق دستاوردهای تحقیق، بیشترین نوع مکاشفه موجود در افسانه¬های ایرانی، مربوط به «الهام» و کمترین آن، استفاده از زبان خواب و رؤیا به عنوان مهم¬ترین ابزار تجلی آن در این¬باره است.
چهره و جایگاه حضرت محمد (ص) در «کشف الاسرار» روزبهان بقلی شیرازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شیخ «ابونصر روزبهان بقلی شیرازی»، از بزرگترین شخصیت های تصوف ایران در سده ششم هجری است. «کشف الاسرار» وی کتابی است در گزارش و شرح رؤیاها و مکاشفه هایی که در درازنای چهل سال سلوک، بر شیخ روزبهان، رخ نموده اند. یکی از شخصیت های اصلی مکاشفه های روزبهان، حضرت محمّد (ص) است. در این مقاله، به تقسیم بندی گونه های حضور و اثر حضرت محمد (ص) در مکاشفه های روزبهان در کشف الاسرار و توضیح اجمالی آنها پرداخته ایم. چهره رسول خدا در این مکاشفات، چهره ای بس نورانی است که پیش از هر چیز، نشان «محبت» و «عشق» روزبهان به شخصیت پیامبر را بر خود دارد. پیامبر در این کتاب، «حبیب» خداوند، سرمست و عروس بارگاه الهی است. پیامبر اکرم (ص) در این مکاشفات، شخصیتی «ویژه و برتر» است که از نقش «شفاعت و وساطت در فیض» برخوردار است. کشف الاسرار، به اعتباری، نامه ای در ستایش و مدح حضرت محمد (ص) و تأکیدی بر جایگاه مرکزی او در تصوف و عرفان اسلامی است.
مکاشفه در سلوک عرفانی مشتیلد ماگدبورگی و روزبهان بقلی با تکیه بر نورجاری الهی و کشف الاسرار و مکاشفات الانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
161 - 180
حوزه های تخصصی:
ادبیات عرفانی - مکاشفاتی نگاشته هایی را در بر می گیرد که در آن، عارف از تجربه های عرفانی خویش پرده برداری می کند. مشتیلد ماگدبورگی و روزبهان بقلی، عارفانی در دو حوزه مسیحیت و اسلام هستند که در این شکل ادبی به نگارش نورجاری الهی و کشف الاسرار دست زده اند. این دو کتاب باوجود تمایزها و افتراق های ریز و درشت برآمده از تفاوت ها در دو سنت دینی - عرفانی، از سویه هایی هم نوا با یکدیگر برخوردارند؛ شباهت هایی که از شکل و نوع مکاشفه تا سبک و نگارش متن را شامل می شود و امکان و جواز مقایسه را صادر می کند. این مکاشفات در بسیاری موارد جز با فراخواندن نمادها و آرایه های ادبی گوناگون، در قالب نوشتار نمی گنجند. مواجهه مستقیم انسان و خداوند، روح این آثار است که در اصطلاحاتی چون عشق و اشتیاق، وحدت و اتحاد، نور و حیرت بیان می شود. این حضور خداوندی از تمایل او به سالک ناشی می شود و عارف، این حضور الهی حجاب افکن و غیب نما را جز در لباس التباس توصیف پذیر نمی یابد. این تجربه های عرفانی، گاه چنان سنگین و ثقیل است که زبان این دو، تاب وتوان بیانش را حتی در لفافه نماد و تمثیل نیز ندارد. درنهایت، سیروسلوک مشتیلد و روزبهان در نبود هیچ فاصله و واسطه ای با خداوند، همراه با بی ارادگی و حیرتی متعالی، در اتحاد یا وحدتی با او به سرانجام می رسد. این مقاله با اتخاذ روش مقایسه ای، گفت وگوی میان دو اثر را به نظاره نشسته و با تحلیل تجربه های توصیف شده، در راستای شناخت هرچه بهتر پدیدارهای مکاشفاتی هم نوای آنها برآمده است.
بررسی مقایسه ای انگاره مکاشفه در عرفان روزبهان بقلی و هیلدگارد بینگنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
77 - 109
حوزه های تخصصی:
مکاشفه از منظر برون دینی یعنی آشکارگی امر مقدس بر مبنای فیض الهی بر انسان که بروندادش تجربه عرفانی، وحدت، معرفت و حیاتی نو و دیگر است. بر این اساس، پدیدار مکاشفه را می توان در سه ضلع؛ یعنی تجلی امر مقدس، انسان و نقش مکاشفه بررسی کرد. از آنجا که بنیاد نوشته های روزبهان بقلی و هیلدگارد بینگنی بر شالوده تجربیات مکاشفه ای استوار شده، نگارنده در پیِ آن است که انگاره مکاشفه را برمبنای سه ضلعِ مکاشفه در میان یافته های عرفانی این دو عارف واکاوی کند. روش مقایسه ای به کاررفته در این پژوهش به جای بهره بردن از قالبی به نام تشابه و تفاوت (ذات گرایی و ساختارگرایی)، این است که ابتدا مشخصه های اصلیِ هر ضلع را بررسی می کند، سپس مانند دو آیینه آنها را روبه روی هم قرار می دهد. یافته های ما نشان می دهد که روزبهان طالب تجربه ای وجودی از خداست و در مکاشفه با خدا مشارکت می جوید؛ درحالی که هیلدگارد در مکاشفه، به سرّ الهی معرفت می یابد و به عنوان نفر سوم آن را برای جامعه مسیحی روایت می کند.
بررسی و مقایسهحالات آفاقی و انفسی در سروده های علاءالدوله بیابانکی بر اساس نظریه «استیس»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
148 - 174
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائلی که عرفان های تمام ملل، حول آن می چرخند، مسئله کشف و شهود است. به طور کلی مکاشفات عرفانی در دیوان علاءالدوله بیابانکی را می توان به دو دسته کشف و شهود صوری و معنوی تقسیم نمود و هرکدام از آن ها نیز انواعی دارد. این مکاشفات صوری و معنوی در برخی جهات با نظریه و.ت. استیس در مورد کشف و شهود، قابل انطباق است. در این پژوهش نیز مکاشفات علاءالدوله بر اساس احوال صوری و معنوی، مورد بررسی قرارگرفته و سپس به تشریح ویژگی های مشترک آن ها از جمله احساس ثقه، عینیّت، شادی و... پرداخته شده است. البتّه در برخی از این موارد، نظر استیس متفاوت است و یا با برخی از ویژگی های مکاشفات اسلامی، قابل تطبیق نیست. علاوه بر آن، ویژگی های اختصاصی حالات صوری و معنوی بررسی شده است و در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که مکاشفات علاءالدوله، علاوه بر مطابقت با برخی از الگوهای عرفان غربی، در نوع خود بی نظیر هستند و از جهاتی بر عرفان غربی نیز برتری دارند. هم چنین نویسنده در این پژوهش به شیوه توصیفی – تحلیلی و روش کتاب خانه ای درصدد آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا اشعار علاءالدوله با وجود فراوانی، عباراتی در رابطه با کشف و شهود، قابلیّت تطبیق و دسته بندی در حوزه نوع ادبی«ادبیّات پیشگویانه و مکاشفه ای» را دارد یا خیر؟
بررسی تطبیقی آرای مولوی و ابن عربی در باب احوال مشاهده و یقین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مشاهده و یقین» از احوال عرفانی است. عارفان، شهودِ تجلی ذات را مشاهده، و طمأنینه دل بر حقیقت اشیاء را، بدون هیچ شک و ظنی، یقین می نامند. نگارندگان در این پژوهش، به بررسی نوعِ تلقی ابن عربی و مولانا از احوال عرفانیِ مشاهده و یقین پرداخته اند؛ نیز اندیشه ها، باورها و تجربه های مشترک و متفاوتِ این دو اندیشمندِ حوزه تصوف و عرفان اسلامی را در این باب بازنموده اند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، مبتنی بر تبیین وجوه اشتراک و اختلاف ساختاری و کلی است. براساس یافته های پژوهش، ابن عربی و مولوی مشاهده را در ارتباط با تجلّی به کار می برند و بر آن اند که منظور از مشاهده، مشاهده تجلّیات حق است، نه خود حق؛ ولی ابن عربی بحثی متفاوت از مکاشفه نیز ارائه می دهد و عقیده دارد مکاشفه از مشاهده بالاتر است. مولوی در توصیف مراتب اول و دوم یقین، دو وجهِ دانش و بینش را مطرح می کند. هر دو اندیشمند بر آن اند که یقین چیزی است که انسان در آن بر بصیرت و بینش باشد و حق الیقین زمانی پدید می آید که خداوند، عارف را در نفس الأمر و واقعِ حکمی واجب بر او و یا در خطاب به خود قرار دهد. ابن عربی می کوشد در تبیین یقین شناسی، خارج از دایره شریعت قدم برندارد؛ به همین علت است که یقین در نظر او ارزشی دینی و عرفانی دارد که شرط دستیابی به آن در گرو عبادت است.
چگونگی اقتباس نمایشی از الگوی روایی مکاشفه در ادبیات عرفانی ایران
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
61 - 72
حوزه های تخصصی:
بررسی مکاشفه به عنوان یک الگوی نمایشی، با توجه به داستانی و تصویرگونه بودن این مقوله، هدف اساسی پژوهش پیش رو می باشد. از آنجایی که مکاشفه در فرهنگ و ادبیات جهان جایگاه تاریخی دارد و در ادبیات ایران در عرصه ادبیات عرفانی دیده می شود، این تحلیل با توجه به ویژگی های فرهنگی مکاشفه و نیز خصوصیات ادبی دوران بررسی شده است. در ادامه، به منظور یافتن ظرفیت نمایشی مکاشفه، چگونگی اقتباس نمایشی از نگاه نوساختگرایانه لیندا هاتچون و نیز ساخت درام از نگاه لین شمیت در چهارچوب نظری این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در تطبیق روایت داستانی مکاشفه با نوعی الگوی نمایشی موردتوجه بوده، ساخت تودرتوی مکاشفه و بهم ریختگی دو عنصر مهم زمان و مکان بوده است. با بررسی این دو عنصر در شگرد روایت داستان های مکاشفه گونه، می توان قابلیت پرداخت نمایشی را در این گونه از روایات جست وجو کرد. با توجه به بررسی توصیفی- تحلیلی پیش رو، نتیجه به دست آمده در قالب نوعی الگوی نهایی برای دراماتیزه کردن موقعیت مکاشفه ارائه شده است. در نهایت، هدف از نگارش و انجام این تحقیق، رسیدن به قابلیت های نمایشی از دل تصویرپردازی های مکاشفه گونه موجود در ادبیات عرفانی ایران می باشد تا ظرفیت اقتباس نمایشی از این آثار افزایش یابد.
تحلیل رابطه مکاشفه و استعاره از منظر ساختگرایی؛ مطالعه موردی: ایماژ عروس در آثار روزبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
113 - 131
حوزه های تخصصی:
از روزبهان بقلی عارف نامدار قرن ششم و هفتم هجری کتابی ارجمند به نام کشف الاسرار به جا مانده که سراسرِ آن به گزارش مکاشفه هایش از سنین کودکی تا پایان زندگی اختصاص یافته است. این کتابِ بدیع، مشحون از تصاویر و صحنه های خارق العاده از تجربه های شهودی دیدار با خداوند، فرشتگان، پیامبران، اولیا و... است. روزبهان در این مکاشفه ها مکررا پیامبران و فرشتگان و اولیا را در چهره «عروس» دیده است. از دیگرسو، با بررسی آثارِ غیر مکاشفه ای روزبهان این نکته روشن می شود که در این آثار نیز روزبهان از استعاره «عروس» بهره فراوان برده است. این مقاله تلاشی است برای توضیح ارتباط بین این دو پدیده، و برای این مقصود از نظریه ساختگرایی در حوزه مطالعات عرفان کمک گرفته است. ادعای بنیادین نظریه ساختگرایی این است که مکاشفه های یک عارف را ذهنیت و عناصر زبانی او صورت بندی می کنند. به عبارتی دیگر از نظر ساختگرایان آنچه عارف در مکاشفاتش تجربه می کند می تواند محصولِ تجسم همان استعاره هایی باشد که در کلامش وجود داشته است. اگر این دیدگاه را بپذیریم، تصویر عروس در مکاشفات روزبهان برآمده از کلان استعاره ای است که در کلامش وجود داشته است و در آثاری مثل عبهرالعاشقین و شرح شطحیات آنها را بروز داده است.
مکاشفه، وحی و معراج از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
89 - 102
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله وحی و معراج در دیدگاه ملاصدرا با مفهوم مکاشفه و علم حضوری گره خورده است؛ لذا در این مقاله به بررسی این مفاهیم مرتبط با هم پرداخته ایم. ملاصدرا دیدگاه های خود درمورد هر یک از این مفاهیم را به صورت منظم و در یک متن توضیح نداده است، اما با بررسی و دسته بندی مجموعه سخنان او می توان به تصویر روشنی از دیدگاه او در این باره دست یافت. مکاشفه در دیدگاه او حاصل اعمال خالصانه ای است که نفس عارف را قوی می سازند و زمینه اتصال او به عالم بالا و اتحاد با علل بالاتر را فراهم می کنند. از آنجا که در نظر ملاصدرا جمیع هستی وجودِ شخصی واحد است، عارف با این تکامل نفسانی می تواند به مراتب هستی احاطه پیدا کند. از همین رهگذر، وحی صرفاً یک نوع مکاشفه صوری است و معراج نیز تبیین پذیر است و ملاصدرا با بهره بردن از برخی یافته های فلسفی مثل جسم مثالی در تلاش است به برخی شبهه ها درمورد معراج جسمانی پیامبر پاسخ دهد.
دیدگاه ابن عربی بر وحیانی بودن قران و پاسخ به شبهات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
1 - 20
حوزه های تخصصی:
معانیی که از حضرت الهی فرودمی آیند یک صورت جسمانی مانند صورت خیال ما می پذیرند و سپس به عالم ملک فرودمی آیند. بدین لحاظ جهان مثال را « خیال منفصل» نیز می نامند. و ارواح کلی انسانی پیش از ظهورشان در بدن با آن صورت ها ظاهرند و اکثر مکاشفات در این عالم است که آن را « خیال مقید» می نامند انواع خواب ها مربوط به این عالم است و معبر نیز خواب را با توجه به این عالم تعبیرمی کند. پیامبر (ص) در مورد دو خواب فرموده : یوسف (ع) وقتی که برادرانش در برابر او سجده کردند صورت خارجیه حسیه را حق قرارداد و گفت خوابم تعبیر شد و آن را خیال اندر خیال دانست نه حقیقت و در مورد ابراهیم (ع) بایست خوابش را تأویل می کرد اما چون انبیاء امور را در عالم مثال مطلق مشاهد ه می کنند که مطابق با واقع است و نیازی به تعبیر ندارد آن را تأویل نکرد و به ذبح فرزندش پرداخت و این فدیه مربوط به آن چیزی بود که در ذهن ابراهیم (ع) بود نه آنچه در نفس الامر بود. به این دلیل خداوند فرمود: « ان یا ابراهیم قد صدقت الرویا» نفرمود در رویا صادق بودی. دکتر عبدالکریم سروش نیز به پدیدارشناسی قرآن پرداخته و در موردِ ماهیت رویا ، قرآن و وحی الهی نق. طه نظراتی دارد؛ از این رو ، هر دوی این مطالب را بررسی می کنیم زیرا بر این اعتقادیم که تضاربِ آراء نه تنها جمودِ فکری دینی را ازبین می برد بلکه بیش از آن ، باعثِ رشدِ و ارتقاء معرفتی نیز می گردد. این مقاله ، از ره آوردِ چالش های میانِ ادعای سروش و نقد های بر آن است که می تواند به درک و فهمی عمیق تر از مسائلِ مهم و تأثیرگذار در زندگی دینی راه یابد.
مکاشفه در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکاشفه یا معرفت شهودی از مسائل اصلی معرفت و نوعی معرفت حضوری و وجدانی است. این حقیقت عینی، بیشتر یافتنی است تا فهمیدنی. در مقایسه با معرفت علمی-فلسفی، کشف یک روش معرفتی، برتر از روش استدلالی و عقلی است. زیرا اهل کشف، کسانی هستند که حجاب ها، برای ایشان کنار رفته و حقیقت اشیاء را مشاهده می نمایند. مکان مکاشفه نزد ابن عربی، سرزمین حقیقت نام دارد. احکامی که بر حقیقت مکاشفه، مترتب است، یکی این است که کشف قابل تعریف نیست. دیگر این که زبان مکاشفه برای آنان که حقیقت مطلق را درک نکرده اند، زبانی رمزی است.
از نتایج پژوهش حاضر آن است که زمان، مکان و زبان کشف را از دیدگاه میدان دار حوزه عرفان نظری-ابن عربی- بیان می نماید. امور کشف شده در چهار بخش: الف- رویت خدا، ب- حیات ذاتی اشیاء، ج- گفتگو با ارواح و موجودات غیبی، د- تمثّل قرآن ارائه می شود. اهمیت مکاشفه و انواع آن را بیان می کند. با استناد به واقعه های ابن عربی، سندیت کشف را در اندیشه وی خاطر نشان می کند تا به بررسی فلسفه مکاشفه های ابن عربی بپردازد و این تمهیدات می تواند مقدمه ای برای سیر در عالم ماورای طبیعت، ارتباط با موجودات عالم غیب و دریافت معارف عالی انسانی باشد.
فراواقعیّت در رؤیا و تخیّل (با نظری به مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رؤیا و تخیّل با جهان فراواقعیت چه سنخیّتی دارد؟ آیا دریافت های روح سیّال انسان در هیچ شرایطی متوقّف می گردد؟ خواب و رؤیای صادقه یا صالحه به عنوان بخشی از زندگی دنیوی انسان با تخیل از نوع خلّاق به لحاظ اینکه هر دو منشأ معرفت، خلاقیت، مکاشفه، آینده بینی، ... هستند، همسویی دارند. و سنخیّت این دو پدیده پیچیده به عنوان دو توانایی و استعداد، با عالم فراواقعیت، امکان شناخت و معرفت هرچه بیشتر آن عالم را فراهم کرده است.
اغلب متون عرفانی و بعضی متون روان شناختی و فلسفی کم وبیش به بیان ماهیت این دو پدیده مبادرت ورزیده اند؛ بعد از کلام آسمانی قرآن، مثنوی مولوی از بین متون عرفانی، گوی سبقت را در واکاوی و نقد رویا و تخیل ربوده است. آیا توجه به رویا و تخیل-که پیونددهنده آدمی با عالم فراواقعیت است- می تواند نشانه ای از تعامل و همسونگری عرفا و بعضی روان شناسان باشد؟
این نوشتار افزون بر پاسخ دادن به این پرسش ها، با نظری تحلیلی به سروده های مولوی درباره رویا و تخیل، به بررسی این موضوع می پردازد و به این نتیجه می رسد که رویا و تخیل منشا تحولات روحی، دگرگونی و خلاقیت هستند و به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی بروز یافته، امکان درک و شناخت فراواقعیت را فراهم می سازند. رویاها در متون عرفانی با برخی اندیشه های روانشناختی و سوررئالیستی همسویی دارند.
کیفیّت بازتاب آپوکالیپس در گذار از عصر اسطوره به حماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۶
113 - 142
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلّفه های مشترک متون دینی و عرفانی «مکاشفه» یا «آپوکالیپس» است. بازتاب آپوکالیپس در خلال متون دینی، حماسی، عرفانی و اساطیری ملل مختلف نشانه حضور ژرف و نقش کم نظیر عناصر ماورای طبیعی در ایجاد پیوندهای ناگسستنی میان آثار کهن دینی و عرفانی و اسطوره ای است. مشابهت های کتب مقدّس جهان؛ از جمله کتاب مقدّس(عهد قدیم و عهد جدید)، آثار خلّاق صوفیانه و عرفانی مثل مثنوی مولانا، اشعار شاه نعمت الله ولی و حتّی اشعار سهراب سپهری، همچنین کتاب های دینی- اسطوره ای زرتشتیان و متون حماسی از جمله شاهنامه و ایلیاد و... در پرداخت یکسان و مشابه به حوادث آینده و گاه گذشته محور، گواه این همبستگی یا مشابهت ساختاری است. نظر به نقش حیاتی این عنصر در ایجاد پویایی و ماندگاری آثار خلّاق، این جستار توصیفی- تحلیلی تلاش می کند به فرایند گذار آپوکالیپس از اسطوره به حماسه بپردازد. هدف از این پژوهش، کشف بن مایه های آپوکالیپسی در متون اسطوره ای حماسی ویافتن وجوه شباهت و تفاوت در نوع عملکرد این عنصردر متن است که می تواند کلیدی برای فهم پیچیدگی ها و گشایش گره های درون متون اساطیری و حماسی باشد. از نتایج تحقیق برمی آید که توجّه به وجوه آپوکالیپسی متون حماسی، آبشخور اسطوره ای متون حماسی را بیش از پیش برملا می سازد. با این حال، هرچه از عصر اسطوره ای به عصر حماسی نزدیک می شویم، عناصر متافیزیکی، چون مکاشفات پیشگویانه، صورتی عقلانی تر و انتزاعی تر می یابند. وجود جنبه های اساطیری به شکل کم رنگ تر و محدودتر در حماسه آشکار می گردد. همچنین عنصر آپوکالیپس در شاهنامه و گرشاسب نامه قوی تر و متنوّع تر نمود می یابد؛ ولی در کتب اساطیری و حماسی غرب چون اِنه اید، ایلیاد و ادیسه ابزار و اسباب کارکردهای آپوکالیپسی در دست خدایان و الهگان است و در بهشت گمشده با فضایی کاملاً متفاوت موارد پیش گویی و پس گویی بیشتر رویکردی آخرالزمانی و شهودی دارند.