مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
صنایع غذایی
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
838 - 864
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین سناریو های امکان پذیر آینده صنعت بسته بندی مواد غذایی در ایران، در افق 1404 اجرا شده است. روش: در این پژوهش، مجموعه ای از مدیران و کارشناسان شرکت کرده اند. در گام نخست، عوامل مؤثر و عدم قطعیت های کلیدی در صنعت بسته بندی با روش دلفی فازی شناسایی شدند، سپس با شناسایی حالت های ممکن هر یک از عدم قطعیت های کلیدی، به کمک نرم افزار Scenario Wizard، سه سناریوی سازگار مشخص شد و در نهایت، کارشناسان برای هر یک از این سه سناریو، راهبردهایی پیشنهاد دادند. یافته ها: مطابق یافته های پژوهش، عوامل مؤثر و عدم قطعیت های بحرانی در صنعت بسته بندی عبارت اند از: 1. مقررات مربوط به ارتباطات و تجارت خارجی؛ 2. وضعیت قوانین رقابتی و ورود تازه واردها؛ 3. توجه به موضوعات و استانداردهای بهداشتی و ایمنی؛ 4. توجه به ماهیت مجازی در میان افراد جامعه؛ 5. نوسان های نرخ ارز خارجی؛ 6. نوسان های نرخ تورم؛ 7. هزینه های مستقیم و غیرمستقیم در امر بسته بندی؛ 8. توجه به ابزارهای مختلف تجارت الکترونیک؛ 9. میزان انگیزه و تمایل سرمایه گذاران خصوصی برای سرمایه گذاری در صنعت بسته بندی. نتیجه گیری: پس از آنکه حالت های ممکن برای هر یک از عدم قطعیت های کلیدی، به کمک نرم افزار Scenario Wizard شناسایی شد، سه سناریوی سازگار با عنوان های «رونق»، «واقع بینانه» و «ناعلاجی» به دست آمد. از سوی دیگر، مشخص شد که نرخ ارز خارجی و تورم، بر سایر عوامل و آینده صنعت بسته بندی مواد غذایی در ایران، بیشترین تأثیر را می گذارند.
تأثیر مدیریت کیفیت زنجیره تأمین و عملکرد نوآوری بر عملکردعملیاتی کسب وکارهای فعال در صنایع غذایی استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۲
67-98
حوزه های تخصصی:
اهمیت عملکرد نوآوری به عنوان یکی از ابعاد مهم عملکرد شرکت ها، در ادبیات مدیریت کیفیت زنجیره تأمین (SCQM) به اندازه کافی مورد تأکید و بررسی قرار نگرفته است. علاوه بر این، تحقیقات داخلی در مورد قابلیت های SCQM، به عنوان محرک اساسی SCQM، بسیار محدود بوده است. برای پر کردن این شکاف تحقیقاتی، این مقاله به بررسی اینکه چگونه قابلیت های SCQM و عملکردهای SCQM می توانند بر نوآوری و عملکرد عملیاتی شرکت تأثیر گذار باشد و نحوه تعامل آنها با یکدیگر چگونه است، پرداخته است. ب ه همی ن منظ ور اطلاع ات مورد نیاز از جانب م دیران و کارشناسان بنگاه های فعال در صنایع غ ذایی استان گلستان با استفاده از پرسش نامه گ ردآوری و مورد تجزی ه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد شیوه های SCQM تأثیر مثبتی بر قابلیت های SCQM دارد. از نتایج به دست آمده دیگر اینکه شیوه های SCQM تأثیر مثبتی بر عملکرد عملیاتی صنایع غذایی استان گلستان ندارد. همچنین نتایج نشان داد قابلیت های SCQM تأثیر مثبتی بر عملکرد نوآوری ندارد.
بررسی وضعیت سیستم های اطلاعات بازاریابی شرکت های متوسط و بزرگ صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۳ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۹)
1 - 18
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور شناخت وضعیت فعلی و نقاط ضعف نظام اطلاعات بازاریابی شرکت های متوسط و بزرگ صنایع غذایی انجام شده است. نظرها و مدل های مختلفی هم از مطالعات پیشینه ی پژوهش و هم از طریق مصاحبه با خبرگان جهت انتخاب مدل جمع آوری شد که اغلب آنها به دلیل ارتباط مستقیم با موضوع آسیب شناسی سازمانی غیرقابل استفاده بودند. از این رو تنها بر روی مدل ها و شیوه های پژوهش مورد استفاده در مطالعات سیستم-های اطلاعات بازاریابی تمرکز شد و در نهایت مدل مک لوود و راجرز، به خاطر فراوانی استفاده از آن و همچنین جامعیت متغیرهای مورد بررسی، مبنای اجرای این پژوهش قرار گرفت. به دلیل حساسیت و اهمیت نقش بازاریابی در صنایع غذایی، شرکت های متوسط و بزرگ فعال در این صنعت، به عنوان جامعه ی آماری پژوهش تعریف شدند. داده ها از طریق پرسشنامه و از 120 نمونه شامل مدیران و کارشناسان بازاریابی شرکت های منتخب، گردآوری شد و پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات و تبیین وضعیت موجود و نقاط ضعف نظام بازاریابی، راهکارهای بهبود در دو سطح دولت و بنگاه ها ارایه شده است. برخی از مهم ترین ضعف هایی که شناسایی شدند، بروز نبودن امکانات و تجهیزات کامپیوتری، نارسایی در عملیات سازمان بازاریابی، ضعف در حمایت مدیریت و دسترسی ناکافی به منابع اطلاعات بازاریابی هستند.
تبیین نقش میانجی عملکرد محصول در تأثیر چشم انداز و موضع یابی برند بر ارزش ویژه برند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۸ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱
229 - 243
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر چشم انداز و موضع یابی بر ارزش ویژه برندهای صنایع غذایی ایران با درنظرگرفتن نقش میانجی عملکرد محصول بود که با استفاده از روش تحقیق توصیفی- پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان بازاریابی برندهای برتر صنایع غذایی کشور است که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه بندی، نمونه ای به حجم 178 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش پرسشنامه بود که روایی آن به روش اعتبار محتوا و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ تأیید شد. برای بررسی و آزمون فرضیه ها از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که چشم انداز برند تأثیر مثبت و معنی داری بر موضع یابی برند، عملکرد محصول و ارزش ویژه برند در صنایع غذایی ایران دارد. سایر نتایج نشان می دهند موضع یابی برند تأثیر مثبت و معنی داری بر عملکرد محصول و ارزش ویژه برند دارد و عملکرد محصول نیز تأثیر مثبت و معنی داری بر ارزش ویژه برند در صنایع غذایی ایران دارد. همچنین، عملکرد محصول نقش میانجی مثبتی در تأثیر چشم انداز و موضع یابی برند بر ارزش ویژه برند دارد.
طراحی و تبیین الگوی انعطاف پذیری تولید در صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
125-162
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تدوین الگوی انعطاف پذیری تولید در صنایع غذایی می باشد. تحقیق حاضر از نظر روش تحقیق از نوع آمیخته کیفی و کمی است. در بخش پژوهش کیفی، روش داده بنیاد ابزاری برای ساخت مدل مفهومی انعطاف پذیری تولید می باشد. نمونه آماری این بخش، شامل 20 نفر از خبرگان آشنا به موضوع انعطاف پذیری تولید است. روش نمونه گیری در بخش کیفی، روش گلوله برفی می باشد. روش جمع آوری داده ها در این بخش مصاحبه نیمه ساختار یافته است. روش تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی، فرایند سه مرحله ای کدگذاری باز، محوری و انتخابی می باشد. نتایج این بخش نشان دهنده مدل پارادایم انعطاف پذیری تولید است. ابزار گردآوری داده ها در بخش کمی، پرسشنامه ای محقق ساخته بر اساس مقوله های فرعی و مفاهیم بدست آمده از مرحله کیفی می باشد. روش تجزیه و تحلیل داده ها در این بخش تحلیل عاملی تأییدی و مدل معادلات ساختاری است. نمونه آماری در این بخش 201 نفر از مدیران شرکت های صنایع غذایی در استان آذربایجان شرقی می باشد. نتایج نشان می دهد که پویایی محیطی، افزایش توان رقابتی و دسترسی به بازار های جدید از جمله علل نیاز به انعطاف پذیری تولید است که در این راه خودکارسازی و تولید به موقع از راهبردهای صنایع برای دستیابی به انعطاف پذیری تولید تلقی می گردند؛ این عوامل دارای اثر مستقیم بر افزایش عملکرد سازمانی و رضایت مشتری به عنوان پیامدهای انعطاف پذیری است. نتایج همچنین نشان می دهد که مداخله گرهایی مانند عوامل مدیریتی، توانمندی مالی و .. می-توانند راهبردها را تحت تأثیر قرار دهند.
طراحی و تبیین الگوی راهبردی توسعه برند ملی در صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۸ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
192 - 219
حوزه های تخصصی:
امروزه در اقتصاد جهانی، برند پدیده ای رایج و برندسازی ملی روش هوشمندانه تجارت و بخش مهمی از راهبردهای تجاری کشورهای پیشرفته است. این در حالی است که صنایع غذایی کشور علی رغم برخورداری از پتانسیل های بسیار جهت تولید و ارائه محصولات خود به بازارهای خارجی، به دلیل عدم برخورداری از برند ملّی قوی با چالش های فراوانی مواجه اند. پژوهش حاضر با توجه به نیاز پژوهشی موجود، با رویکردی ترکیبی (کیفی- کمّی) و به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی و معادلات ساختاری درصدد تدوین و تبیین الگوی راهبردی توسعه برند ملّی صنایع غذایی کشور است. جامعه آماری این پژوهش در بخش کیفی خبرگان دانشگاهی و فعالان صنایع غذایی و در بخش کمی مدیران و کارشناسان شرکت صنایع غذایی تبرّک است. نتایج به دست آمده بیان گر آن است که توسعه برند ملی صنایع غذایی کشور تحت تأثیر 5 دسته عوامل کلیدی 1) عوامل مرتبط با صنعت؛ 2) عوامل کلیدی مرتبط با شرکت؛ 3) عوامل مرتبط با برند؛ 4) سیاست ها و حمایت های دولتی و 5) عوامل کلان محیطی اثرگذار بر برند ملی، است. یافته های بخش کمی بیانگر برازش مناسب الگوی پژوهش و تأیید همه ی فرضیات آن است.
تغییر جغرافیا و ساختار صنایع غذایی جهان و ارتقای جایگاه ایران
منبع:
پژوهش های اقتصاد صنعتی سال سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۹
69 - 86
حوزه های تخصصی:
چگونگی توزیع و پراکندگی فعالیت های تولیدی و استقرار واحدها و بنگاه های صنعتی در مناطق مختلف به تصمیمات این واحدها برای مکان یابی بستگی دارد. از جمله عوامل مهم موثر بر این تصمیم گیری ها، ساختار بازار است. ساختار بازار یکی از مهم ترین ویژگی های هر صنعت برای تحلیل وصعین آن به شمار می رود. برای مطالعه ساختار بازار شاخص های مختلفی از جمله تمرکز، صرفه های مقیاس، ورود بنگاهها و تفاوت کالا وجود دارد. اما، در این رابطه تمرکز جغرافیایی به عنوان یکی از مولفه های ساختار بازار، نشانگر توزیع قدرت بازاری می باشد. هدف پژوهش، اندازه گیری تغییرات ساختار بازار و تمرکز جغرافیایی در صنعت غذای جهان و تحلیل عوامل موجد آن در کشورهای تولیدکننده اصلی با استفاده از شاخص های هرفیندال- هیرشمن (HHI) و الیسون-گلیسر (EGI) برای مقاطع سالانه 2005 و 2013 است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بیش از نیمی از صنایع کارخانه ای (بر حسب طبقه بندی دو رقمی صنایع کارخانه ای) جهان تمرکز جغرافیایی به شدت بالایی دارند، این در حالی است که صنعت مواد غذایی با میزان تمرکز جغرافیایی 0.0088- و 0.099- به ترتیب در دو سال 2005 و 2013 دارای بالاترین پراکندگی جغرافیایی و کمترین میزان تمرکز جغرافیایی است. مولفه اصلی کلیدی، مزیت ها و امتیازهای طبیعی موجود در مناطق، دسترسی به مواد اولیه، هزینه حمل و نقل، و همچنین، آثار سرریزها و اثرات داخلی و خارجی تقاضا و دسترسی به بازار در بین واحدهای تولیدی صنایع از مهم ترین دلایل تعیین کننده و موجد تمرکز جغرافیایی در صنایع غذایی در مقیاس ملی و جهانی محسوب می شوند.
مدل نوآوری پایدار برای کسب و کارهای کوچک و متوسط در بخش صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۷)
1 - 58
حوزه های تخصصی:
نیاز روز افزون جامعه به غذا، کاهش منابع غذایی و عدم تعادل تغذیه ای، آسیب های زیست محیطی در بخش صنایع غذایی، بحران کم آبی و تغییر شرایط آب وهوایی، نیاز فوری برای رسیدگی به پیامدهای عمده زیست محیطی و حرکت به سوی توسعه پایدار در زنجی ره تامین مواد غذایی را ضروری می سازد. هدف اصلی این پژوهش طراحی مدل نوآوری پایدار برای کسب و کارهای کوچک و متوسط در بخش صنایع غذایی است. بدین منظور ابت دا با مرور ادبیات پژوهش و انجام مصاحبه با متخصصان و مدیران حوزه صنایع غذایی کشور، مولف ه های موثر در شکل گیری نوآوری پایدار در سیستم های تولیدی صنایع غذایی، شناسائی گردید. برای شناسائی و استخراج عوامل و متغیرها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. در مرحله بعد، سطح بندی و تعیین روابط بین عوامل با بهره گیری از مدل سازی ساختاری تفسیری صورت گفت. نهایتا، برای تعیین وزن هر یک از عوامل از فرآیند تحلیل شبکه ای بهره گرفته شد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که سیاست های دولت، فشارهای اجتماعی سبز و فرهنگ سبز جامعه مهمترین عوامل در شکل گیری نوآوری پایدار می باشد. همچنین در مراحل نخستین توسعه، باید تمرکز بر تدوین استراتژی سبز شرکت ها، تقویت قابلیت های سازمانی و کسب مزیت های اقتصادی برای بتگاه ها باشد.
تحلیلی بر فرایندهای توسعه محصول جدید در صنایع غذایی (مطالعه شرکت های صنایع غذایی استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۲)
127 - 150
حوزه های تخصصی:
توسعه محصول جدید موضوعی کلیدی در چرخه حیات بنگاه ها و عاملی مهم در حفظ سهم بازار در محیط پویای امروز برای بنگاه ها است. صنایع غذایی به دلیل ماهیت مبتنی بر نیازهای انسانی و بازاری پرتقاضا برای توسعه محصول جدید می باشد. این پژوهش با هدف شناسایی فعالیت های کلیدی فرایند توسعه محصول جدید و تعیین فعالیتهای چالشی و عادی از میان آن ها در فرآیندهای توسعه محصول جدید در به کارگیری بهتر این فرایندها در صنایع غذایی ایران در بازه زمانی 1397 تا 1398 با مطالعه شرکت های صنایع غذایی مستقر در استان تهران انجام گرفته است. در ابتدا فعالیت های مرتبط با فرایند توسعه محصول جدید از پیشینه استخراج و پس از تایید خبرگان در نمونه ای متشکل از متخصصین حوزه نوآوری صنایع-غذایی توزیع گردید و فعالیت های مورد استفاده در این صنعت شناسایی شد. سپس این فعالیت ها در قالب پرسشنامه در جامعه آماری توزیع و 94 پرسشنامه تکمیل شده از جامعه آماری 114 شرکتی تحقیق دریافت و با توجه به نرمال نبودن داده ها از آزمون دوجمله ای و فریدمن تحلیل آماری برای شناسایی فعالیت های فرآیند توسعه محصول جدید استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد فعالیت های ارتباط شرکت ها با شبکه تامین، شناسایی قوانین و مقررات و تحلیل ارزش آفرینی ایده، توانمندی در تحقیقات بازار و بازاریابی و طراحی دقیق و مهندسی محصول از جمله فعالیت های چالشی شایع در توسعه محصولات جدید در فرایند توسعه محصول جدید است.
ارائه مدل مسؤولیت پذیری اجتماعی شرکتی در فضای رقابتی بر مبنای بهبود بهره وری نیروی کار در صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۲
251 - 275
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر مسؤولیت پذیری اجتماعی شرکتی را مورد بررسی قرار داده است. هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدلی در زمینه مسؤولیت پذیری اجتماعی شرکتی است که در صنایع غذایی مورد بررسی قرار گرفته و بر مبنای بهبود بهره وری نیروی کار مبتنی است. پژوهش از نوع کاربردی- اکتشافی و از نوع کیفی است. خبرگان صنایع غذایی با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی شناسایی شدند که با توجه به کفایت داده ها درمجموع با 13 خبره مصاحبه شد. روش تجزیه وتحلیل، نظریه داده بنیاد با رهیافت نظام مند استراوس و کوربین بود و داده ها از طریق مصاحبه عمیق گردآوری شدند. نتایج مؤید آن است که بر اساس روش داده بنیاد، 161 کد باز، 46 کد محوری و همچنین 20 کد انتخابی حاصل شده است. بر اساس نتایج پژوهش، حاصل اجرای مدل ارائه شده، دستیابی به بهبود تجربه مشتری، حسن شهرت برند و استقلال اقتصادی است. در شرایط فعلی کشور که در تحریم اقتصادی به سر می برد، عامل مهمی در کاهش وابستگی کشور ایران به کشورهای دیگر به حساب می آید و همچنین بر اساس نتایج، از طریق آراستگی محیط کار، نظافت و پاکیزگی محیط کار می توان به بهبود بهره وری نیروی کار رسید.
بررسی عوامل مؤثر بر نوع و میزان روغن خوراکی مصرفی در بین خانوارهای شهرستان مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی و توسعه سال ۳۰ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱۱۹
153 - 174
حوزه های تخصصی:
دانه های روغنی از اقلام عمده وارداتی ایران در بخش کشاورزی بوده و همچنین، سرانه مصرف روغن خوراکی در کشور حدود دو برابر سرانه مصرف جهانی است. از این رو، با توجه به افزایش شیوع بیماری های قلبی عروقی و چاقی در جامعه و از سوی دیگر، نیاز بدن به اسیدهای چرب و ضرورت استفاده از روغن ها در پخت انواع غذا و شیرینی، لازم است عوامل مؤثر بر میزان و نوع روغن مصرفی خانوارها به طور دقیق بررسی شود. در این راستا، مطالعه حاضر در سال 1398 روی 245 خانوار ساکن در شهرستان مشهد صورت گرفت. نمونه گیری جامعه آماری پژوهش به شیوه تصادفی ساده و گردآوری داده ها و آمار از طریق تکمیل پرسشنامه انجام شد. پردازش داده ها نیز با استفاده از روش های آمار توصیفی و همچنین، مدل سازی لاجیت چندگانه و ترتیبی انجام پذیرفت. نتایج مطالعه نشان داد که متغیرهای اهمیت به سلامتی، تحصیلات، آگاهی از وجود پالم و تعداد اعضای خانوار بر نوع روغن مصرفی اثرگذار است. با توجه به نتایج تحقیق، سهم روغن مایع از کل روغن مصرفی خانوار 41 درصد بوده و سهم مصرف روغن های محلی در رژیم غذایی خانوار به دلیل قیمت بالای آن حدود 2/4 درصد برآورد شده است. روغن های طبیعی نیز علی رغم مفید بودن، تنها حدود 24 درصد از کل مصرف روغن خانوارها را تشکیل می دهند. بنابراین، پیشنهاد می شود که با اجرای برنامه های آموزشی و ترویجی مناسب و با آگاهی رسانی بیشتر به مصرف کنندگان، مزایای مصرف روغن های طبیعی و محلی در مقایسه با سایر روغن ها بیش از پیش برای جامعه تبیین شود.
سنجش کارایی واحدهای فناور در صنایع راهبردی از منظر توسعه منطقه ای (مطالعه موردی: صنایع غذایی استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: سنجش کارایی واحدهای فناور، شاخصی برای ارزشمند بودن سرمایه گذاری روی این واحدها در توسعه منطقه را فراهم می کند. صنایع غذایی به لحاظ ضرورت و تنوع تولید، سرمایه گذاری پایین، افزایش بهره وری، اشتغالزایی، مشارکت مستقیم در درآمد ملی، ارزآوری و کاهش فقر بسیار اهمیت دارد. این پژوهش به دنبال سنجش کارایی واحدهای صنایع راهبردی فناور از منظر توسعه منطقه ای است. روش پژوهش: این پژوهش، از منظر جهت گیری پژوهش، کاربردی و مبتنی بر روش های کمی و کیفی می باشد. استراتژی پژوهش از نوع پیمایشی-توصیفی، از منظر هدف، توصیفی، از منظر افق زمانی، مقطعی و از منظر شیوه گردآوری داده ها از مصاحبه و مطالعات اسنادی است. برای تعیین معیارهای معرف توسعه منطقه ای از روش دلفی فازی، برای وزن دهی به معیارها از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و برای رتبه بندی شاخصهای سنجش کارایی از روش تاپسیس فازی استفاده شده است. در نهایت با روش تحلیل پوششی داده ها کارایی واحدها بدست آمد. یافته ها: در این پژوهش، 8 معیار توسعه منطقه ای متناسب با موضوع تحقیق معرفی شد. سپس وزن این معیارها تعیین و 22 شاخص ورودی و 22 شاخص خروجی واحدهای فناور با این معیارها رتبه بندی گردید. در نهایت 18 واحد دارای فناوری نوین در صنایع غذایی مستقر در شهرک صنعتی خراسان رضوی شناسایی و از نظر کارایی رتبه-بندی شدند. نتیجه گیری: در صنایع غذایی فناور مستقر در خراسان رضوی، واحدهای صنعتی تولید زعفران و مواد لبنی بالاترین رتبه کارایی را از منظر توسعه منطقه ای داشتند.
ارزیابی پویایی صادرات مواد غذایی ایران در چارچوب تئوری فضای محصول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۵
25 - 52
در نظریه فضای محصول، احتمال اینکه یک کشور قادر به توسعه تولید و صادرات یک محصول باشد به توان مندی های فعلی آن در تولید دیگر محصولاتی که تشابه و ارتباط نزدیکی با آن محصول از منظر توان مندی ها دارند، بستگی دارد. در این تحقیق سعی شده است بر اساس نظریه فضای محصول، پویایی صادرات محصولات صنعت مواد غذایی ایران بررسی شود. برای این منظور از شاخص چگالی که متغیر مهم مستخرج از رویکرد فضای محصول می باشد در یک مدل اقتصاد سنجی صادرات به عنوان متغیر توضیحی استفاده و تخمین زن گشتاورهای تعمیم یافته سیستمی داده های پانلی برای تخمین مدل تجربی به کار گرفته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد، ضریب اثرگذاری شاخص چگالی بر صادرات محصولات صنایع غذایی مثبت و در سطح یک درصد آماری معنی دار می باشد. بر این اساس، نظریه فضای محصول، رویکرد مناسبی برای شناسایی محصولات جدید در صنعت مواد غذایی به منظور توسعه صنعت مورد نظر و متنوع سازی سبد صادراتی کشور می باشد. رشته فعالیت هایی که توسعه تولید و صادرات محصولات زیرمجموعه آن ها می توانند به متنوع سازی سبد صادراتی کمک کند عبارتند از: (1) آرد و کنجاله (2) مربا، ژله و میوه، (3) قنادی شکری، (3) میوه و آجیل، (4) آب میوه، (5) قند نیشکر و چغندر و (6) سایر محصولات گیاهی می شود که به گسترش حجم سبد فعلی تولیدی و صادراتی کشور کمک شایانی می کند. بر اساس هسته مرکزی نظریه فضای محصول، توصیه می شود به منظور توسعه تولید محصولات جدید در صنعت مواد غذایی، بین بنگاه های تولیدی فعال در این صنعت ارتباط شبکه ای برقرار گردد که عامل مهمی در بکارگیری تکنولوژی های جدید می باشد.
واکاوی راهکارهای توسعه بازار محصولات سالم و ارگانیک واحدهای صنایع غذایی استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه تولید و عرضه محصولات سالم و ارگانیک در بسیاری از کشورها، نقش تعیین کننده ای در توسعه اقتصادی آنان دارد در این راستا استان کرمانشاه علی رغم پتانسیل بالا در تولید محصولات سالم و ارگانیک متاسفانه نتوانسته است سهم قابل توجهی از بازارهای مربوطه را به خود تخصیص دهد، لذا ضروری است که به انجام پژوهشی با هدف کلی واکاوی راهکارهای توسعه بازار محصولات سالم و ارگانیک واحدهای صنایع غذایی استان کرمانشاه پرداخته شود. برای این منظور از رویکرد آمیخته (کیفی- کمی) از نوع متوالی اکتشافی و با استفاده از روش دلفی فازی بهره گرفته شد. جامعه موردمطالعه این پژوهش شامل کلیه مطلعان کلیدی در زمینه موضوع موردپژوهش در استان کرمانشاه بودند. جهت جمع آوری داده ها از دو روش اسنادی و میدانی بهره گرفته شد. ابزار جمع آوری دادهها در فاز کیفی، بررسی اسناد و مدارک، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند، یادداشت برداری میدانی و در مواردی بحث گروهی و در فاز کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. یافته های مطالعه نشان داد راهکارهای توسعه بازار محصولات سالم و ارگانیک صنایع غذایی استان کرمانشاه به ترتیب اولویت شامل عوامل بازاریابی، نحوه تبلیغات و اطلاع رسانی، اعتمادسازی و پاسخگویی، عوامل رفتاری- انگیزشی مصرف کنندگان، وضعیت اقتصادی جامعه هدف، عوامل شناختی، عوامل فرهنگی، عوامل نظارتی، عوامل مدیریتی، عوامل زیرساختی- تکنولوژیکی و عوامل سیاستی- قانونی می باشند، لذا جهت توسعه بازار محصولات سالم و ارگانیک در سطح جامعه باید برنامه ریزی بلندمدت و سیاست گذاری هدفمندی در بخش های مختلف تولید، بازاریابی و مصرف محصولات غذایی سالم و ارگانیک انجام شود.
ارائه مدل تجارت عادلانه در جهت دستیابی به مزیت رقابتی شرکت های صادرکننده صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
دنبال نمودن روش های عادلانه جهت حفظ منابع طبیعی در صنایع حساس و حیاتی همچون مواد غذایی لازمه ایجاد نظام تولیدی، توزیعی و مصرفی پایدار در همه ملل و جوامع می باشد. لذا شناخت تجارت عادلانه و استفاده کاربردی از آن مستلزم انجام مطالعات علمی و دانشگاهی است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل تجارت عادلانه در جهت دستیابی به مزیت رقابتی شرکت های صادرکننده صنایع غذایی صورت پذیرفته است. پژوهش حاضر از نوع کیفی و اکتشافی بوده و روش پژوهش پدیدارشناسی می باشد. ابزار استفاده شده برای گردآوری داده ها، مصاحبه بوده است. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان آگاه در خصوص تجارت عادلانه و بازاریابی بین الملل می باشند. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری نظری تا رسیدن به اشباع نظری استفاده شده و در مجموع 13 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند. براساس یافته های پژوهش 20 مقوله برای مدل تجارت عادلانه در جهت دستیابی به مزیت رقابتی در بازاریابی بین الملل شرکت های فعال حوزه صادرات صنایع غذایی شناسایی شدند. نتایج نشان دادند که عوامل شناسایی شده عبارتند از فرصت سازی عادلانه، اجرای واقعی فعالیت های عادلانه، اطلاع رسانی و پاسخگویی عادلانه، رشد و توسعه پایدار عادلانه، مزیت رقابتی عادلانه، مسئولیت پذیری اجتماعی عادلانه، محصولات کشاورزی و غذایی عادلانه، پذیرش عادلانه در کشورهای پیشرفته، اشتغال عادلانه، توسعه فرهنگ عادلانه، مشتری مداری عادلانه، استانداردها و قوانین عادلانه، اطلاع رسانی عادلانه، ایجاد زنجیره تجاری عادلانه، امنیت گرایی عادلانه، قیمت گذاری عادلانه، حکمرانی عادلانه، برندسازی ملی عادلانه، آگاهی و شناخت صادراتی عادلانه و کیفیت گرایی عادلانه می باشند.
تدوین مدل مدیریت زنجیره تأمین دفاعی ارزش آفرین با رویکرد خلق مزیت رقابتی در صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نظامی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۹
149 - 172
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد ارائه مدل مدیریت زنجیره تأمین دفاعی ارزش آفرین با رویکرد خلق مزیت رقابتی با رویکردی کیفی و مبتنی بر شیوه ی نظریه پردازی داده بنیاد در حوزه صنایع غذایی می باشد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه باز نیمه ساختار یافته با 15 تن از مدیران ارشد و مسئولان بخش زنجیره تأمین در صنایع غذایی و خبرگان دانشگاهی است که با روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی و نظری انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها طی سه مرحله: کدگذاری باز، محوری وگزینشی انجام شد. یافته ها نشان می دهد که 5 فاکتور شکل دهنده مدل زنجیره تأمین ارزش آفرین با رویکرد خلق مزیت رقابتی عبارتند از 1) شرایط علّی(هماهنگی درونی و بیرونی، مدیریت تولید و توزیع، فرهنگ سازمانی خلاق و ارزش آفرین، قابلیت های نیروی انسانی و زیرساخت ها و قابلیت های فناوری اطلاعات)؛ 2) شرایط زمینه ای(سرمایه های اطلاعاتی، مدیریت روابط با ذی نفعان اصلی، توانمندی ها و قابلیت های زنجیره تأمین ، یکپارچگی زنجیره تأمین، رصد مستمر بازار، مشتریان و تأمین کنندگان و مدیریت نوآوری و تحقیق و توسعه)؛ 3) شرایط مداخله گر (فشار مشتریان)؛ 4) راهبردها(مدیریت جریان اطلاعات در زنجیره تأمین، پاسخگویی زنجیره تأمین، انعطاف پذیری در تأمین و تدارکات، مدیریت دانش در زنجیره تأمین، مدیریت جریان نقدینگی در زنجیره تأمین و مدیریت پسماندها) و 5) پیامدها(رقابت پذیری زنجیره تأمین، انعطاف پذیری زنجیره تأمین و قابلیت ارتجاعی زنجیره تأمین). غذا و مواد خوراکی در زمان عملیات و انجام ماموریت نظامی و انتظامی نقش حیاتی داشته و به عنوان یکی از اقلام پشتیبانی ضروری مانند مهمات نقش اساسی در حفظ توان نیروها و ادامه ماموریت آنها دارد. لازمه فعال و پویا بودن سازمانی، تهیه، تامین، نگهداری و توزیع کامل و مناسب وسایل تدارکاتی و رزمی از جمله مواد غذایی می باشد و لازمه این امر داشتن ساختار و تشکیلات و تاسیسات اساسی برای تهیه و تامین، نگهداری و توزیع مواد غذایی و بعبارتی مدل مدیریت زنجیره تامین ارزش آفرین می باشد.
طراحی مدل منتورینگ در توسعه استارت آپ های صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال هفدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
137 - 163
حوزه های تخصصی:
استارت آپ ها معمولاً حول ایده های نوآورانه و خلاقانه بنا می شوند و منتورها به عنوان دیده بان و هدایت گر کارآفرینان در ایجاد و رشد استارت آپ ها هستند. هدف پژوهش طراحی مدل منتورینگ جهت توسعه استارت آپ های صنایع غذایی است. روش پژوهش آمیخته با طرح متوالی-اکتشافی، روش گرانددتئوری و هدف کاربردی-توسعه ای است. با نمونه گیری نظری هدفمند در بخش کیفی:15 صاحب نظر دانشگاهی حوزه مدیریت کارآفرینی و صنایع غذایی کشور انتخاب شدند. در بخش کمّی: با نمونه گیری تصادفی- طبقه ای 384 کارآفرین، منتور و دانشجوی فعال در استارت آپ های صنایع غذایی، به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ دادند. تحلیل کیفی با پنج دور مصاحبه تا رسیدن به اشباع و اجماع نظری جهت کدگذاری های باز، محوری و انتخابی مقوله های الگوی منتورینگ در استارت آپ های صنایع غذایی و تحلیل کمّی آن با نرم افزار آماریSmart pls(2) انجام شد. الگوی پارادایمی پژوهش در 4 محور؛29 مقوله، 193 گویه و 6 سازه: شرایط علّی، پدیده مرکزی، راهبردها، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و پیامدها جای گرفتند. رابطه بین سازه های شرایط علّی با پدیده مرکزی، پدیده مرکزی با راهبردها، شرایط زمینه ای با راهبردها، شرایط مداخله گر با راهبردها و راهبردها با پیامدهای توسعه منتورینگ مثبت و معنی دار (2/58≤T) و برازش مدل پژوهشی (0/682=GOF) قوی ارزیابی شد. مدیران و سیاست گذاران صنایع غذایی کشور می توانند با کاربرد پیش آیندهای مدل پژوهش و اجرای راهبردهای آن، از پیامدهای توسعه منتورینگ در استارت آپ های صنایع غذایی کشور بهره مند شوند.
شناسایی و الویت بندی ابعاد بلوغ تحول دیجیتال در صنایع غذایی با رویکرد DANP فازی
منبع:
دانشنامه تحول دیجیتال دوره دوم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴
1 - 27
حوزه های تخصصی:
بروز مشکلات عدیده در زنجیره تامین جهانی، باعث گردیده تحول دیجیتال در صنایع غذایی تسریع گردد اما بررسی مطالعات بیانگر این است نرخ نوآوری و استفاده از فناوری های نوین در صنایع غذایی و آشامیدنی ایران سرعت پایینی دارد و مطالعات اندکی در این حوزه انجام شده است. پژوهش حاضر باهدف کاهش شکاف مطالعات انجام شده است. بدین منظور برای شناسایی و اویت بندی معیارهای بلوغ قابلیت تحول دیجیتال، مدل مفهومی هرندی و همکاران(2022)، به عنوان مدل پایه انتخاب شد. همچنین برای اولین بار از تکنیک DANP فازی جهت استخراج، تعیین اوزان و الویت بندی معیارها و زیر معیارهای بلوغ تحول دیجیتال در این صنعت استفاده شد. این رویکرد روابط متقابل پیچیده در طراحی نقشه روابط شبکه ابعاد تحول دیجیتال را نیز توسعه داد. نتایج نشان داد در بین صنایع منتخب استان تهران، معیار زیرساخت ها، مدیریت ارشد دیجیتال و معیار رهبری تحویل دیجیتال، به ترتیب در رتبه اول تا سوم قرارگرفتند. همچنین معیارهای رهبری و مدیریت ارشد دیجیتال به عنوان معیارهای تاثیرگذار بر زیرساخت ها خصوصا فرهنگ دیجیتال هستند. زیر معیارهای زیرساخت های انسانی، مدیریتی و فنی نیز جزو زیرمعیارهای تاثیر گذار و علت هستند. همچنین در بین معیارهای مدیریت ارشد دیجیتال زیرمعیار های طرح ریزی و هدایت دیجیتال و پایش محیطی و شبکه سازی دیجیتال جنبه معلول و هماهنگی و اقدامات دیجیتال جنبه علت دارد. در بین معیارهای رهبری تحول دیجیتال، تنها زیرمعیار منابع دیجیتال از نوع معلول و مابقی زیرمعیارها از نوع علت هستند.
تحلیلی بر موانع پیاده سازی بهبود مستمر در شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی سال ۱۶ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
17 - 24
حوزه های تخصصی:
در محیط پیچیده و آشفته امروز نیاز به بهبود مستمر در محصولات، خدمات و فرایند ها به طور گسترده ای به رسمیت شناخته شده است، اما موانعی وجود دارد که موجب می شود این برنامه به خوبی پیش نرود و مطابق با اصول پیاده سازی نشود. هدف از انجام این پژوهش شناسایی موانع پیاده سازی بهبود مستمر در شرکت های پارک علم و فناروی است. با بررسی های صورت گرفته در ادبیات تحقیق، 18 عامل به عنوان موانع پیاده سازی بهبود مستمر شناسایی شد و با توجه به نظرات خبرگان و اساتید دانشگاهی با استفاده از تکنیک تاپسیس فازی به رتبه بندی موانع پرداخته و مهم ترین مانع پیاده سازی بهبود مستمر معرفی شد. نتایج حاصل از تکنیک تاپسیس فازی نشان می دهد که "مشارکت پایین کارکنان در فعالیت های بهبود مستمر" مهم ترین مانع در پیاده سازی بهبود مستمر می باشد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل کلیدی تاثیرگذار بر اشتراک درون سازمانی دانش در شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک های علم و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی سال ۱۸ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
55 - 64
حوزه های تخصصی:
دانش سازمانی به عنوان یک منبع ناملموس بسیار ارزشمند برای کسب برتری رقابتی شناخته می شود. مدیریت چنین دارایی نامحسوسی در راستای حفظ و به دست آوردن مزیت رقابتی برای سازمان ها ضروری است به ویژه شرکت ها دانش بنیان که حفظ بقا و موفقیت شان با دانش گره خورده است. دانش هنگامی می تواند به بهبود و ارتقای عملکرد سازمان ها منجر شود که در سطح سازمان به اشتراک گذاشته شود. علی رغم نقش حیاتی اشتراک درون سازمانی دانش، پژوهش های کمی درباره عوامل تاثیرگذار بر اشتراک درون سازمانی دانش در شرکت های دانش بنیان صورت پذیرفته است. به این منظور در مقاله حاضر، ابتدا با مرور پیشینه، عوامل تاثیرگذار بر اشتراک درون سازمانی دانش در سازمان ها استخراج شد و سپس با استفاده از روش دیمتل به مطالعه روابط این عوامل و اولویت بندی آن ها پرداخته شده است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات توصیفی و پیمایشی است و ابزار گردآوری داده های ثانویه (مطالعات کتابخانه ای) و داده های اولیه (پرسشنامه) می باشد. پس از طراحی پرسشنامه و تایید روایی آن توسط خبرگان، پرسشنامه در اختیار 30 نفر از از کارشناسان و مدیران شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک های علم و فناوری دانشگاه شهیدبهشتی، دانشگاه تهران و دانشگاه تربیت مدرس قرار گرفت و تکمیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که روال های رسمی و غیررسمی، سیاست درهای باز و استراتژی اشتراک دانش از تاثیرگذارترین عوامل هستند و در مقابل ارتباطات و شبکه، دانش افراد و سیستم حافظه تعاملی از تاثیرپذیرترین عوامل هستند.