مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
صنایع غذایی
حوزه های تخصصی:
مسؤولیت پذیری اجتماعی از جمله مهم ترین عناصر فلسفه وجودی سازمان ها شناخته شده است، به نحوی که اهمیت دادن به رعایت آن توسط سازمان ها در چارچوب نظریه هویت اجتماعی، نه تنها احتمال ارتقاء تعهد سازمانی را به همراه دارد، بلکه رضایت ذینفعان خارج از سازمان را برای مشروعیت بخشیدن به سازمان تقویت می کند. مقاله حاضر به تبیین نقش تعدیل گری این متغیر در ابعاد چهار گانه مسؤولیت اجتماعی پرداخته است. در این راستا، صنعت مواد غذایی به عنوان جامعه مورد مطالعه انتخاب گردید که با مشارکت 105 عضو در قالب نمونه آماری و استفاده از پرسش نامه جهت جمع آوری داده ها انجام پذیرفت. پردازش حاصل از داده ها با استفاده از مدل رگرسیون سلسله مرتبی حاکی از آن است که نقش تعدیل گری متغیر مورد مطالعه بر رابطه بین ابعاد چهارگانه مسؤولیت اجتماعی (کارکنان، مشتریان، دولت و ذینفعان اجتماعی و غیر-اجتماعی) مورد تایید است، این یافته بدان معناست که تاکید بر اهمیت مسؤولیت اجتماعی و رعایت آن از سوی سازمان ها می تواند از کارکردی مثبت بر عملکرد سازمان ها برخوردار باشد به نحوی که به طور معناداری تعهد سازمانی کارکنان را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
شناسایی عوامل موثر بر مدیریت نوآوری در صنایع غذایی کوچک روستایی استان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
انتخاب تأمین کننده با استفاده از سیستم استنتاج فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمین کنندگان یکی از اساسی ترین قسمت های زنجیره تأمین هستند که عملکرد آنها به صورت غیرمستقیم بر رضایت مشتریان تأثیر بسزایی دارد. از آنجا که خواسته های مشتریان با سازمان ها متفاوت است، سازمان ها برای انتخاب تأمین کنندگان خود ناگزیرند معیارهای گوناگونی را در نظر بگیرند. در سال های اخیر، مطالعات زیادی در این زمینه و با به کار بردن معیارها و روش ها ی گوناگون انجام پذیرفته است. هدف از این تحقیق، انتخاب تأمین کننده در یک شرکت تولیدی مواد غذایی با در نظر گرفتن معیارهای هزینه، کیفیت، سرویس، نوع روابط، و ساختار سازمان تأمین کننده است. برای ارزیابی تأمین کننده ها بر اساس معیارهای ذکر شده از سیستم استنتاج فازی استفاده شده است. ورودی این سیستم، امتیاز هر تأمین کننده در هر معیار است که با روش AHP به دست آمده و خروجی آن امتیاز نهایی هر تأمین کننده است. در نهایت، تأمین کننده ای انتخاب شد که با اینکه در قیمت و کیفیت بهترین نبود، ولی به علت عملکرد مناسب در تمامی معیارها بالاترین امتیاز را کسب کرد.
بررسی تأثیر برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینانه بر عملکرد سازمانی صنایع غذایی شهرستان شیراز از دیدگاه مدیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در محیط رقابتی امروز، سازمان ها با چالش های زیادی رو به رو هستند. میزان تغییر در محصولات جدید، فناوری ها و ت غییر در ت رجیحات مص رف ک نندگان ب ه شدت افزایش یافته است. بقا در چنین محیط هایی تنها از طریق به دست آوردن عملکرد سازمانی برتر امکان پذیر است که لازمه آن توجه به عوامل مؤثر بر عملکرد سازمانی است. یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد سازمانی، برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینانه است. هدف این مقاله بررسی تأثیر ابعاد برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینانه، شامل رویکرد کارآفرینانه، کاوش محیطی، مشارکت در برنامه ریزی و انعطاف پذیری در برنامه ریزی بر عملکرد سازمانی در صنایع غذایی شهرستان شیراز است. جامعه آماری تحقیق، 90 نفر از مدیران ارشد صنایع غذایی در شهرستان شیراز می باشند. از پرسشنامه استاندارد برای گردآوری داده ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از طریق مدل معادلات ساختاری و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار PLS انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد به جز کاوش محیطی، سایر ابعاد برنامه ریزی استراتژیک کارآفرینانه بر عملکرد تأثیر مثبت و معنی دار می گذارد.
شناسایی عوامل موثر بر تمایل صادرکنندگان صنایع غذایی به کنترل فعالیت های بین المللی در بازارهای خارجی (مورد مطالعه: صادرکنندگان صنایع غذایی در استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین تصمیماتی که شرکت ها باید در فرآیند انتخاب راهبرد های ورود به بازارهای خارجی اتخاذ کنند، این است که تا چه اندازه ای باید بر فعالیت های بین المللی خودشان کنترل داشته باشند و تا چه اندازه ای این فعالیت ها را به دیگران بسپارند. در این پژوهش با مرور جامع ادبیات موضوع، دوازده متغیر شامل عدم قطعیت کشور مقصد، عدم -قطعیت بازار محصول، عدم قطعیت رقابتی، عدم قطعیت در رفتار شرکای احتمالی، تجربه بین المللی، دانش فنی، مهارت بازاریابی، میزان سرمایه گذاری کل، شدت رقابت صنعت، ماهیت فعالیت، اندازه شرکت و مرتبط بودن به عنوان تبیین-کننده های میزان تمایل شرکت ها به کنترل روی فعالیت های بین المللی خود پیشنهاد شد. برای آزمون فرضیه پژوهش داده ها از 150 متخصص در 42 شرکت صادر کننده صنایع غذایی استان مازندران جمع آوری شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که به جزء عدم قطعیت در رفتار شرکای احتمالی، سایر متغیرها تبیین کننده خوبی برای متغیر میزان کنترل هستند.
عامل های موثر بر انتخاب خط مشی شرکت های فعال در صنایع غذایی ایران در راستای کسب مزیت رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فضای پرچالش و رقابتی امروز صنایع کشور، تصمیم گیری های مدیریتی در زمینه کسب مزیت های رقابتی به عامل های متعددی بستگی دارد که شناسایی آنها می تواند به بهبود فرایندهای تصمیم گیری مدیران کمک شایانی داشته باشد. هدف این پژوهش، تعیین عامل های موثر بر تصمیم گیری های مدیریتی در به کارگیری راهبرد های کاهش (رهبری) هزینه، تمایز محصولات، تمرکز بر هزینه و تمایز متمرکز در برابر نداشتن راهبرد در بخش های 10 (تولید فراورده های غذایی) و 11 (تولید انواع آشامیدنی ها) تقسیم بندی ISIC نسخه چهارم در کارگاه های متوسط و بزرگ در ایران است. به منظور تعیین گرایش های مدیریتی نسبت به این راهبرد ها از یک مدل رگرسیون لاجیت چندگانه استفاده شده است. داده های این پژوهش، با تکمیل پرسشنامه از 94 مدیر واحدهای تولیدی مربوطه به دست آمده است. تحلیل توصیفی از اطلاعات به دست آمده از شرکت های مورد بررسی نشان داد که راهبرد تمایز محصولات باکسب 30 درصد فراوانی، راهبرد انتخابی بیشتر شرکت های مورد بررسی می باشد. نتایج پژوهش گویای آن است که متغیرهای تجربه و تحصیلات مدیر، تنوع محصول، رقابت در بازار محصول و برند معتبر شرکت می تواند تاثیر قابل ملاحظه ای بر راهبرد انتخابی شرکت داشته باشد. از میان رهیافت های مختلف در راستای کسب مزیت رقابتی، رهیافت تمایز محصولات توانایی بیشتری در کسب مزیت رقابتی، در شرایط افزایش رقابت بنگاه ها، دارد. متغیرهای تنوع محصول با ضریب 54/1، برند معتبر با ضریب 88/0 و تحصیلات مدیر با ضریب 78/0 بیشترین اثرگذاری را بر احتمال گزینش راهبرد تمایز توسط مدیران دارند. از این رو پیشنهاد می شود، بنگاه های فعال در صنایع غذایی با ابزار لازم از جمله متنوع سازی محصولات و ایجاد برندهای معتبر داخلی و خارجی در زمینه ارائه محصولاتی متمایز و منطبق بر خواسته های بازار تلاش نمایند.
تأثیر مسئولیت های اجتماعی شرکت بر عملکرد اجتماعی و واکنش های مصرف کننده در صنایع غذایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئولیت اجتماعی شرکت، یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر عملکرد اجتماعی آن است و نقشی کلیدی در واکنش های مصرف کننده نسبت به شرکت ایفا می کند. هرچه شرکت نسبت به ابعاد مسئولیت اجتماعی خود توجه بیشتری داشته باشد، مشتریان و جامعه، واکنش بهتری نسبت به آن خواهند داشت و در نتیجه عملکرد اجتماعی شرکت بهبود می یابد. هدف اصلی پژوهش حاضر، تدوین مدل تأثیرگذاری مسئولیت های اجتماعی بر عملکرد اجتماعی و واکنش های مصرف کننده است. این پژوهش از نظر هدف،کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی - پیمایشی و از نوع میدانی است. مبانی نظری پژوهش، به روش مطالعه کتابخانه ای و داده های آن، به وسیله نمونه گیری تصادفی و با پرسشنامه محقق ساخته، تدوین شده است و پایایی کلی 978 درصد بدست آمده است. جامعه آماری هدف این پژوهش، در بردارنده مدیران و مشتریان اصلی شرکت های منتخب صنایع غذایی استان خوزستان است .نمونه پژوهش شامل540 نفراز مدیران و مشتریان است که به طور تصادفی انتخاب شده اند. برای پاسخ به سؤال پژوهش، بررسی فرضیه ها و تجزیه و تحلیل یافته های جمع آوری شده، از آمار توصیفی و آمار استنباطی با نرم افزارهای SPSS وAmos استفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده، تمامی فرضیه های پژوهش در سطح اطمینان ۹۵ درصد تأیید شد. به علاوه، نتایج پژوهش نشان داد که مدل پژوهش با داده های جمع آوری شده از جامع آماری مورد نظر برازش دارد. بدین ترتیب مسئولیت اجتماعی هم بطور مستقیم و هم با میانجی گری عملکرد اجتماعی و واکنش های مصرف کننده، بر عملکرد مالی تأثیر می گذارد.
ارائه مدل اقتضایی کارآفرینی برای صنایع غذایی استان آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر کارآفرینی در صنایع غذایی استان آذربایجان شرقی و ارتباط عوامل فردی (شخصیتی)، و سازمانی با آن، با هدف ارائه مدل کارآفرینی طی اردیبهشت ماه 92 لغایت آذرماه 1392 مطالعه گردید. در این تحقیق میزان رابطه بین متغیرهای ویژگی های فردی(شخصی)، و سازمانی با کارآفرینی مورد بررسی قرار گرفته و فرضیه های تحقیق در همین راستا تنظیم شده است. این تحقیق از نوع تحقیقات توصیفی بوده، از نظر نوع هدف تحقیق، کاربردی می باشد و از روش پیمایشی جهت گردآوری داده ها استفاده گردیده است. کارکنان صنایع غذایی استان آذربایجان شرقی جامعه آماری این مطالعه می باشد و نمونه آماری طبق جدول مورگان و کرجسی به تعداد 260 نفر انتخاب گردید. انتخاب افراد پرسش شونده بصورت تعمدی، طبقه ای و سهمیه ای صورت گرفت، و جهت سنجش ویژگی های فردی (شخصیتی) و سازمانی پرسشنامه 95 سؤالی مبتنی بر طیف لیکرت تهیه و تدوین شد، که با استفاده از آزمون تی تست و فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در نتیجة تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیه ها بین هر یک از متغیرهای ویژگی های فردی(شخصی)، و سازمانی با کارآفرینی رابطه معنی داری بدست آمده همچنین در اثر همزمان بین ویژگیهای یاد شده و کارآفرینی، رابطه معنی داری به دست آمد. مشخص شد که ویژگی های شخصیتی به تنهایی قادر است 64/59 درصد تغییرات کارآفرینی را تبیین نماید. ویژگی های فردی مؤثر بر کارآفرینی در صنایع غذایی به ترتیب از زیاد به کم؛ ریسک پذیری، نوآوری و پیش قدم بودن می باشد. همچنین ویژگی های سازمانی موثر بر کارآفرینی به ترتیب از زیاد به کم؛ سیستم پاداش، در دسترس بودن منابع، ساختار و ارتباطات، حمایت مدیریت و استراتژی کارآفرینانه می باشد.
عوامل مؤثر بر انتخاب نوع استراتژی بازاریابی محصولات صنایع غذایی در مراحل رشد و معرفی محصول(مطالعه موردی شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه شرکت های موفق با توجه به رقابت بالا در عرصه تولید و مصرف، اکثر منابع و توان رقابتی خود را در راه کسب سود بیش تر با انتخاب استراتژی های بازاریابی مناسب قرار می دهند. داشتن استراتژی مناسب بازاریابی جهت افزایش فروش و سودآوری بیشتر در مراحل مختلف چرخه عمر محصول موضوعی ضروری است که کمتر در سایر مطالعات به این موضوع پرداخته شده است. این پژوهش با هدف ارزیابی عوامل مؤثر بر انتخاب استراتژی های بازاریابی صنایع غذایی ایران در مراحل معرفی و رشد محصول صورت گرفته است. داده های این پژوهش از طریق تکمیل پرسشنامه از 88 شرکت فعال در صنایع غدایی مشهد در سال 1394 فراهم شده است. برای دستیابی به هدف پژوهش از الگوی لاجیت چند جمله ای بهره گرفته شد. نتایج حاصل از برآورد آزمون راست نمایی و والد در دو مرحله معرفی و رشد محصول نشان می دهندکه امکان ترکیب گروه های استراتژی های بازاریابی وجود ندارد و آزمون هاسمن گویای این امر است که سه گروه استراتژی های بازاریابی مستقل از هم می باشند. همچنین نتایج حاصل از برآورد مدل لاجیت چند جمله ای نشان داد که متغیرهای سن، سابقه مدیر، تحصیلات، نوع محصول و برند در مراحل معرفی و رشد از نظر اثرگذاری در نوع استراتژی انتخابی معنادار بوده است. با توجه به اثرگذاری مثبت متغیر برند بر نوع استراتژی انتخابی، پیشنهاد می شود که شرکت های فعال در حوزه ی صنایع غذایی از ابتدا به ایجاد و در ادامه به تقویت برندهای معتبر در عرصه ملی و جهانی اقدام کنند.
تحلیل و اولویت بندی عوامل موثر بر تسهیل صادرات در صنایع غذایی با استفاده از تکنیک TOPSIS
در جهان امروز توسعه ملی بدون در نظر گرفتن تجارت خارجی قابل تصور نیست. بررسی جوانب تحولات اقتصادی مالی جهان بعد از انقلاب صنعتی نشان می دهد که کشورهای توسعه یافته جهان با استفاده از بخش مهم و تأثیرگذار صادرات توانسته اند بر قدرت سیاسی و اقتصادی خود بیفزایند. در عصر کنونی صادرات و نقش آن بر توسعه اقتصاد یک کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است و این مهم بر هیچ دولتی پوشیده نیست. این پژوهش از نظر ماهیت و هدف، کاربردی و به دنبال بررسی عوامل موثر بر تسهیل صادرات مواد غذایی با استفاده از روش تاپسیس و از نظر روش جمع آوری داده ها از نوع توصیفی پیمایشی است که در آن، گردآوری نظامند اطلاعات از نمونه ها صورت می پذیرد. همچنین این پژوهش را می توان از نوع پژوهش های مقطعی به حساب آورد؛ چرا که داده های مورد نیاز آن جهت تحلیل در مقطع زمانی 97-1396 گردآوری شده است. باتوجه به خروجی الگوریتم تاپسیس اولویت شاخص های اصلی تأثیرگذار بر بهبود جریان صادراتی در صنایع غذایی به ترتیب برابر: شاخص های متناسب با محصول، شاخص های متناسب با تحقیق و توسعه، شاخص های حول قانونگذاری و تعاملات داخلی و دولتی، شاخص های مرتبط با نیروی انسانی و فعالیت های تبلیغاتی و شاخص های حول قانونگذاری و تعاملات داخلی و دولتی معرفی گردیده است.
تأثیر دوگانگی بازارگرایی و دوگانگی نوآوری بر عملکرد بنگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به رقابت روزافزون در کسب وکارهای صنایع غذایی و نقش مهم مؤلفه هایی همچون بازارگرایی و نوآوری در کمک به بنگاه ها برای دستیابی به موفقیت در فضای پویای کسب وکارهای کنونی و همچنین با توجه به اهمیت عامل دوگانگی در دستیابی بنگاه به مزیت رقابتی، در پژوهش حاضر، تأثیر دوگانگی بازارگرایی و دوگانگی نوآوری بر عملکرد بنگاه های فعال صنایع غذایی بررسی شده است؛ به این منظور اطلاعات مدیران و کارشناسان بنگاه های فعال صنایع غذایی شرکت کننده در بیست و یکمین «نمایشگاه بین المللی صنایع کشاورزی، مواد غذایی، ماشین آلات و صنایع وابسته» از طریق ابزار پرسشنامه گردآوری شده و با روش مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان می دهد توجه همزمان بر بُعد اکتشاف و بهره برداری در بازارگرایی بر ویژگی دوگانگی نوآوری در بنگاه تأثیر مثبت و مستقیم دارد؛ همچنین دوگانگی بازارگرایی از طریق دوگانگی نوآوری به صورت غیرمستقیم بر بهبود عملکرد بنگاه ها تأثیرگذار است.
مقوله شناسی توسعه محصول جدید با استفاده از تحلیل محتوا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از تولید کنندگان برای انجام موفق فرایند توسعه محصول جدید خود با چالش مواجه هستند. این چالش عموماً طبیعی است اما پاسخ قطعی و مشخص برای آن وجود ندارد. چرا که هر خوشه صنعتی، هر بازار، هر سیستم تولید، هر جامعه و هر سطحی شرایط خاص خود را دارد. لذا می بایست برای هر مجموعه تولیدی و شاید هر شرکت منحصر به فرد، الگوی خاص را در نظر گرفت. این الگوها می توانند از نظر ماهیت و نوع عناصر با یکدیگر مشابه باشند اما از نظر کیفیت عناصر و عملکرد کاملاً متفاوت باشند. به همین منظور در این مقاله به نتایج شناسایی مؤلفه های توسعه محصول جدید، خاصه در صنایع غذایی استان فارس، ارائه شده است. پژوهش مربوطه یک تحقیق کیفی از نوع تحلیل محتوا است که در ابتدا سنجه های مؤثر در فرایند توسعه محصول جدید از طریق بازنگری جامع ادبیات استخراج و سپس بر اساس نظر 11 خبره در قالب مصاحبه های نیمه هدایت شده مورد ارزیابی و اصلاح قرار گرفت. سپس در فرایند شش مرحله ای تحلیل محتوا با رویکرد مقوله ای با استفاده از نرم افزار MAXQDA تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که چهار مؤلفه اصلی توسعه محصول جدید در صنایع غذایی را تحت تأثیر قرار می دهد: توسعه فنی، توسعه مفهومی، توسعه بازار و توسعه منابع. این چهار مؤلفه از 13 مؤلفه فرعی، 34 کد گزینشی و نهایتاً 73 کد اولیه به دست آمده است. بر این اساس توصیه می شود هر نوع توسعه محصول در صنایع غذایی استان فارش با در نظر گرفتن تمامی ابعاد این مجموعه صورت گیرد.
بررسی نوسانات نرخ ارز بر صادرات و ارزش افزوده صنایع غذایی ایران (کاربرد الگوی خودرگرسیون برداری ساختاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجلس و راهبرد سال بیست و هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۰۱
59 - 94
زیرشاخه صنایع غذایی یکی از سودمندترین روش های ارتباطاتی بین دو بخش صنعت و کشاورزی و پیش نیاز استراتژی صنعتی شدن و همچنین تأمین کننده امنیت غذایی در کشور است. مقاله حاضر اثر نوسانات نرخ ارز را بر صادرات صنایع غذایی ایران در چارچوب الگوی خودرگرسیون برداری ساختاری برای دوره زمانی 1393-1350 مورد بررسی قرار می دهد. متغیرهای مورد بررسی شامل صادرات صنایع غذایی، نوسانات نرخ ارز، ارزش افزوده، نرخ تورم و رابطه مبادله ایران هستند. نتایج تحقیق نشان می دهد که آثار کوتاه مدت هم زمان متغیرهای رابطه مبادله و نرخ تورم به صورت منفی و متغیرهای ارزش افزوده و نوسانات نرخ ارز به صورت مثبت با صادرات صنایع غذایی در ارتباط هستند. از طرفی نتایج بلندمدت بین متغیرها نشان داد که تمامی متغیرها در بلندمدت روابط مثبتی با صادرات صنایع غذایی دارند. براساس نتایج حاصل پیشنهاد می شود دولت، کنترل تورم و به تبع بهبود رابطه مبادله در دوره های کوتاه مدت را در دستور کار خود قرار دهد. همچنین نتایج بیانگر این است که نوسانات نرخ ارز فقط در دوره های کوتاه مدت (آغاز دوره) حجم صادرات را افزایش می دهد و در دوره های بعدی باعث می شود تا فعالیت صادرکنندگان کمتر از واردکنندگان شود و از حجم صادرات صنایع غذایی کاسته شود. از طرفی در بلندمدت با توجه به تأثیر مستقیم و مثبت نوسانات نرخ ارز بر صادرات صنایع غذایی و نقش این صنایع در توسعه و ایجاد ارزش افزوده؛ توسعه صادرات صنایع غذایی با تمرکز بر گسترش این صنایع و به کارگیری صنایع تبدیلی و تکمیلی با فراورده های محصولات کشاورزی جهت افزایش ماندگاری محصولات را می توان پیشنهاد داد. همچنین ازآنجا که نوسانات نرخ ارز در کوتاه مدت فقط تا دوره اول، میزان صادرات صنایع غذایی را افزایش می دهد، کمبود پژوهش ها در زمینه ریسک فعالیت های مرتبط با صنایع غذایی و بی ثباتی قیمت ها و تنظیم بازار برای تحقیقات آتی احساس می شود.
عوامل مؤثر بر صادرات کارآفرینانه از دیدگاه قابلیت های پویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه صادرات بهویژه صادرات کالاهای صنعتی یکی از شاخصهای رشد و توسعهیافتگی یک کشور است. ازاینرو، هدف اصلی این تحقیق شناسایی عوامل مؤثر بر صادرات کارآفرینانه بنگاههای صادراتی صنایع غذایی با توجه به ویژگیهای صادرکنندگان نمونه و درک چیستی و چگونگی مؤلفههای مؤثر بر این مفهوم از دیدگاه قابلیتهای پویا است. بدین منظور از روش کتابخانهای و پژوهش کیفی (تحلیل محتوا) برای ارائه مدل در مرحله اول تحقیق استفاده گردید. مدل بهدستآمده موردبررسی به روش کمی قرار گرفت و بر اساس مدل پرسشنامهای تنظیم شد. جامعه آماری در این تحقیق نیز شرکتهای کوچک و متوسط در صنعت مواد غذایی است و روش نمونهگیری قضاوتی هدفمند هست. از کل پرسشنامههای ارسالشده برای نمونه آماری 210 نفری تعداد 193 پرسشنامه جهت تحلیل مناسب تشخیص داده شد. محقق با این تعداد پرسشنامه کار تحلیل را آغاز نمود و مدل معادلات ساختاری را اجرا کرد و برای این منظور از نرمافزار Smart Pls استفاده شد. نتایج نشان داد که 4 بعد از 5 بعد قابلیت شناسایی و تصرف فرصتها بر قابلیت پیکربندی مؤثر است و محیط کلان دارای تأثیر منفی بر قابلیت پیکربندی است. همچنین محیط خرد دارای ویژگی تعدیلگری در رابطه بین دو متغیر است. از طرف دیگر قابلیت پیکربندی بر صادرات کارآفرینانه مؤثر است.
تدوین استراتژی عملیات شرکت های صنایع غذایی در شرایط رکود تورمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۱
39 - 56
حوزه های تخصصی:
بهکارگیری استراتژی عملیات در صنایع مختلف بهواسطه ارائه چارچوبی برای تصمیمگیری مناسب بسیار حائز اهمیت است. در این میان، صنایع غذایی از مهمترین زمینههایی است که شرکتهای فعال در این صنعت ملزم به اتخاذ یک استراتژی عملیات مشخص، بهخصوص در شرایط بحران اقتصادی مثل رکود تورمی هستند. در این مقاله با بهکارگیری مدل ماتریس استراتژی عملیات، چارچوبی برای تدوین استراتژی عملیات ارائه میشود. در این ماتریس، منظر بازار در قالب اهداف عملکردی (شامل کیفیت، سرعت، قابلیت اعتمادپذیری، قابلیت انعطافپذیری و هزنیه) و منظر قابلیتهای عملیات در چهار ناحیه تصمیم (شامل ظرفیت، شبکه تأمین، تکنولوژی فرآیند و توسعه و سازماندهی) با هم در نظر گرفته میشود. در این پژوهش، بر پایه رویکرد توصیفی- تحلیلی، به مطالعه و تجزیهوتحلیل پژوهشهای پیشین و ارزیابی شرایط مشابه در کشورهای دیگر پرداخته میشود. براساس تحلیلهای صورت گرفته، راهکارهایی برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک که میتواند یک برنامه راهبردی را در اختیار مدیران ارشد در شرایط رکود تورمی قرار دهد، ارائه میشود. بر این اساس مناسبترین راهکار، اتخاذ تصمیمات مرتبط با توسعه و سازماندهی است که در این راستا، کاهش هزینهها و افزایش کیفیت در یک چرخه پیوسته میتواند منجر به بهبود وضعیت رقابتی شرکت گردد.
تعیین موانع نوآوری باز در حوزه صنایع غذایی با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه وجود خلاقیت و نوآوری در سازمان ها ضروری است برخی منابع نبود خلاقیت و نوآوری را با نابودی سازمان در دراز مدت یکی دانسته اند. فرایند نوآوری در گذشته بستگی به منابع فکری درون سازمانی و تلاش برای توسعه و تجاری سازی آنها در درون سازمان داشته است. اما امروزه پارادایم نوآوری باز باعث شده است که شرکت ها در کسب و کار خود از ایده ها و فناوری های بیرونی بیشتر استفاده کنند و به دیگر شرکت ها هم اجازه دهند از ایده های نوآورانه آنها استفاده کنند. نوآوری باز موضوعی است که در سال های اخیر به شدت مورد توجه محققان و مدیران قرار گرفته است. در این پژوهش سعی شد موانع نوآوری باز در حوزه صنایع غذایی را با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا مشخص کرد تا بتوان این موانع را برطرف و نوآوری باز را در این صنعت افزایش داد. با استفاده از این پژوهش مشخص گردید که این موانع عبارتند از: عدم اعتماد بین کارکنان، عدم توجه به مالکیت فکری، تعصبات مدیران بر باورها و مفروضات خود که بر اساس تجربه به دست می آید، عدم وجود مشوق های کافی برای نوآوری خود در شرکت، عدم توانایی جذب ایده ها، عدم آگاهی از تغییرات تکنولوژیک، ارتباط ضعیف مدیریت با کارکنان، ارتباط ضعیف سازمان با مشتریان و رقبا، وجود افراد با تخصص پایین در سازمان، بی توجهی به فعالیت های نوآورانه کارکنان، R&D ضعیف، عدم پویایی سازمان، موانع سیاسی، موانع فرهنگی، عدم وجود بازاری برای فروش فناوری، ارتباط ضعیف بین صنعت و دانشگاه، فضای رقابتی ضعیف در جامعه، وجود برخی قوانین دست و پاگیر.
ارایه الگوی بین المللی شدن زودهنگام شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش اکتشافی ارایه مدلی برای بین المللی شدن زودهنگام شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی در ایران است. برای رسیدن به این هدف، طی روش دلفی فازی سه مرحله ای ابتدا با «مرورسیستماتیک» مطالعات و تحقیقات انجام شده، ابعاد، مولفه ها، فلسفه و اهداف بین المللی شدن زودهنگام در شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی در ایران شناسایی و توسط 17 نفر از خبرگان علمی و اجرایی مورد تائید قرار گرفتند. این عوامل به صورت همگن در 3 رکن سازمان، محیط و فرد و 6 بعد ساختاری، مدیریتی، فرهنگی، فضای رقابتی، محیط نهادی صنعت و ویژگی های روانشناختی طبقه بندی گردید. سپس با نظرسنجی، توسط 107 نفر از مدیران صنایع غذایی به عنوان نمونه آماری، 61 مولفه ی تاثیرگذار در بین المللی شدن زودهنگام شرکت های کوچک و متوسط شناسایی شد که بر اساس نگرش آنان، قیمت رقابتی محصول، مهارت های ارتباطات بین المللی مدیر(دانستن زبان های خارجی)، وجود فرهنگ سازمانی صادرات محور در شرکت، شرکت در نمایشگاه های تخصصی بین المللی، پاسخ به سفارشات غیرمنتظره خارج از کشور، ساختار متناسب با بیمه، بانک، مالیات و نظام مالی پشتیبانی صادراتی از شرکت های صادرات محور و داشتن روحیه پیشگامی در مدیر، مهم ترین مولفه های تاثیرگذار در هر یک از این ابعاد بودند.
توسعه مدل بازاریابی مبتنی بر همکاری در کسب و کارهای کوچک و متوسط صنایع غذایی استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرایط محیطی عصر حاضر از جمله تغییرات روزافزون عوامل محیطی و پیچیدگی بیش از حد محیط فعالیت و همچنین تغییر نیاز و انتظارات مشتریان، لزوم پاسخگویی به نیازهای بازار و ارتقاء توان رقابتی جهت حضور فعال در فضای رقابتی را بیش از پیش برای بنگاه های اقتصادی ضروری ساخته است. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف توسعه مدل بازاریابی مبتنی بر همکاری در کسب و کارهای کوچک و متوسط جهت ورود و حضور فعال در بازارها انجام شده است. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و توصیفی بوده و جامعه آماری تحقیق شامل کلیه مدیران وکارشناسان 56 شرکت صنایع غذایی استان آذربایجان غربی است که با استفاده از روش کوکران تعداد 275 و 30 نفر در دو مرحله به عنوان نمونه آماری تعیین گردید. داده های مورد نیاز تحقیق با استفاده از دو پرسشنامه ساخت محقق و استاندارد شده که روایی و پایایی آن مورد سنجش و تایید قرار گرفته و مصاحبه با خبرگان جمع آوری گردیده است و برای تجزیه و تحلیل داده ها و تست مدل از آزمونهای تحلیل عاملی، رگرسیون چند متغیره ، ضریب هبستگی ،آزمون تی و آزمون فریدمن با استفاده از نرم افزار lisrel استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق ده استراتژی برای مدل بازاریابی مبتنی بر همکاری به همراه راهکارهای اجرایی که بتوانند شاخص های تولیدی ، مالی و هزینه ای صنایع غذایی استان را بهبود دهند شناسایی و مورد تایید قرار گرفتند در پایان برای اجرای مدل تدوین شده پیشنهاداتی نیز ارایه شده است .
تدوین الگوی درونی ابعاد انعطاف پذیری تولید در صنایع غذایی بر اساس روش مدل سازی ساختاری- تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد کشاورزی و توسعه سال بیست و هشتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱۲
207 - 236
حوزه های تخصصی:
بنا به توافق عمومی در ادبیات موضوع، «انعطاف پذیری» تولید مفهومی چندبعدی است، که این ابعاد می توانند روابط درونی با یکدیگر داشته باشند و منجر به انعطاف پذیری بیشتر تولید شوند. بر همین اساس، مطالعه حاضر، با هدف تدوین الگوی درونی ابعاد انعطاف پذیری تولید در صنایع غذایی بر اساس روش مدل سازی ساختاری- تفسیری (ISM)، از نظر روش، از نوع تحقیقات توصیفی- مدل سازی و از منظر هدف، یک تحقیق کابردی بوده و در آن، ساخت و تدوین الگوی درونی ابعاد انعطاف پذیری تولید با بهره گیری از نظرات بیست تن از خبرگان آشنا به موضوع انعطاف پذیری تولید صورت گرفت. داده ها در این بخش بر اساس پرسشنامه ویژه روش مدل سازی ساختاری- تفسیری جمع آوری و برای تحلیل داده ها، از روش مدل سازی ساختاری- تفسیری استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که الگوی درونی ایجادشده برای ابعاد انعطاف پذیری تولید، با استفاده از روش مدل سازی ساختاری- تفسیری، به درک تعامل بین ابعاد مختلف مؤثر بر انعطاف پذیری و پیامدهای مدیریتی این ابعاد کمک می کند؛ در الگوی درونی ایجادشده از طریق مدل سازی ساختاری- تفسیری، «انعطاف پذیری فرآیند» و «انعطاف پذیری نیروی کار» تأثیرگذارترین (هدایت کننده ترین) ابعاد انعطاف پذیری و همچنین، «انعطاف پذیری محصول» تأثیرپذیرترین (وابسته ترین) بعد انعطاف پذیری در صنایع غذایی تلقی می شوند؛ افزون بر این، افزایش کارآیی در عوامل تأثیرگذار به بهبود عوامل تأثیرپذیر و در نتیجه، به انعطاف پذیری بیشتر در صنایع غذایی می انجامد.
شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر در تحقق تولید پایدار (مطالعه موردی شرکت منتخب صنایع غذایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۰ شماره ۱۰۶
25 - 40
حوزه های تخصصی:
در حال حاضر سیستم های تولیدی از روش ها و فناوری هایی استفاده می کنند که به طور کلی پایدار نیستند، در نتیجه تولید پایدار برای سازمان های تولیدی به عنوان موضوعی مهم تلقی می شود. بیشتر شرکت ها به این نتیجه رسیده اند که به منظور پایداری در تولید نیازمند اندازه گیری و کنترل شاخصه های تولید پایدار بوده و همچنین شناسایی موانعی که پیاده سازی تولید پایدار را با مشکل مواجه می کنند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش به شناسایی و اولویت بندی موانع تولید پایدار، در یک شرکت صنایع غذایی، پرداخته شده و ابتدا بر اساس پیشینه پژوهش موانع اصلی در چهار بعد و هفده زیرمعیار شناسایی شدند و سپس با روش برنامه ریزی ترجیحات فازی لگاریتمی رتبه بندی شده اند. این روش با ایجاد مدل بهینه سازی غیرخطی اوزان دقیق تری نسبت به سایر تکنیک ها ارائه می دهد. نتایج نشان داده موانع اصلی به ترتیب رتبه های اول الی چهارم شامل، مالی ( F ) با وزن 0.487، دانش و حمایت ( KS ) با وزن 0.230، اجتماعی ( S ) با وزن 0.169 و تکنولوژی ( T ) با وزن 0.113 هستند. بنابراین مدیریت چنین شرکت هایی با داشتن برنامه های تأمین مالی و سرمایه انسانی چون وارد شدن در بورس اوراق بهادار و آموزش های تخصصی به پرسنل و ارائه طرح های ویژه مالی توسط دولت نیز از جمله وام های بلندمدت و تخفیف های مالیاتی به شرکت های پیشرو در تولید پایدار بپردازد.