مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۰۱.
۵۰۲.
۵۰۳.
۵۰۴.
۵۰۵.
۵۰۶.
۵۰۷.
۵۰۸.
۵۰۹.
۵۱۰.
۵۱۱.
۵۱۲.
۵۱۳.
۵۱۴.
۵۱۵.
۵۱۶.
۵۱۷.
۵۱۸.
۵۱۹.
۵۲۰.
چین
منبع:
دانش سیاسی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
247 - 272
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی چین به عنوان یکی از قدرت های نوظهور نظام بین الملل متأثر از مؤلفه های متعددی است. رویکردهای مختلف نظری نیز، هرکدام به بررسی برخی از مؤلفه های تصمیم ساز در سیاست خارجی چین پرداخته اند؛ اما آنچه در این میان مغفول مانده، نقش هویت سیاسی در مفصل بندی سیاست خارجی این کشور است. چین با ترکیب ارزش های هویتی از گذشته تا به امروز تلاش دارد، پیگیر راهبرد خیزش مسالمت آمیز مطابق با مناسبات نوین هویتی در نظام بین الملل معاصر باشد و ضمن بازسازی پایه های قدرت خود را به عنوان بازیگر برهم زننده وضع موجود معرفی نکند. در این مقاله به این سئوال پاسخ داده می شود که، مؤلفه های هویتی سیاست خارجی چه تأثیری بر رفتار سیاسی چین در برابر جمهوری اسلامی ایران از سال 2000 تا سال 2022 داشته است؟ نویسندگان با استفاده از نظریه سازه انگاری کل نگر، به این نتیجه رسیده اند که: تحولات رخ داده در مؤلفه های هویتی سیاست خارجی چین سبب شده تا این کشور بر اساس هویت توسعه گرایی اقتصادی مسالمت آمیز» سیاست خارجی اش را تنظیم نموده و درنتیجه به عنوان بازیگر بازرگان صلح جو» در تعامل با ایران ایفا نقش کند.
نسبت سنجی مواضع گفتمانی رهبران ایران و چین درباره نظم بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
134 - 156
حوزه های تخصصی:
چین و ایران تجارب تاریخی مشابهی را پس از فروپاشی امپراتوری و سلسله های پادشاهی پشتِ سرگذاشته و وجوه مشترکی در سیاست خارجی خود دارند. اکثر رهبران دو کشور بر این باورند که نظام فعلی حاکم بر جهان که بر پایه سلطه قدرت های غربی به رهبری آمریکا قرار دارد، غیرمنصفانه بوده و نظم بین المللی موجود نمی تواند و نباید بر این اساس به حاکمیت خود تداوم دهد. افزون بر این، اهداف معاصر و نگرانی رهبران دو کشور از قدرت های خارجی که می کوشند آنان را از داشتن جایگاه ویژه بین المللی محروم سازند، از دیگر اشتراکاتی است که می تواند چین و ایران را صرف نظر از سطوح توانایی و اثرگذاری در یک چهارچوب قرار دهد. مسئله اصلی این مقاله ناظر بر طرح این پرسش است که مواضع رهبران ایران و چین درباره ساختار نظام بین المللی طی یک دهه گذشته از منظر گفتمانی چگونه صورت بندی شده است؟ یافته های این پژوهش با روش «تحلیل محتوای گفتمانی» و آموزه های نظریات «معناشناسی شناختی» و همچنین گزینش، کدگذاری و طبقه بندی گویه های رهبران، این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که رهبران جمهوری اسلامی ایران، ساختار نظام بین المللی را با واژگان تقابلی و فلسفی نقد و ارزیابی کرده اند در حالی که رهبران جمهوری خلق چین ساختار نظام بین المللی را بیشتر با واژگان تعاملی، سیاسی و اقتصادی نقد و تحلیل می کنند. پژوهش حاضر، همچنین نشان می دهد با وجود مشابهت در مواضع انتقادی رهبران دو کشور و تلاش برای تضعیف هژمونی آمریکا، صورتبندی گفتمانی و سیاست های تجدیدنظرطلبی دو کشور واجد تفاوت های بنیادین است.
قدرت نهادی در نظم بین المللی: فرصت ها و چالش های بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا برای چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 34
حوزه های تخصصی:
صعود چین در سلسله مراتب قدرت جهانی، بحث هایی را در مورد نسبت این دولت با نظم بین المللی به جامانده از برتن وودز و آینده آن در میان چین پژوهان و سیاست گذاران برجسته ساخته است. یکی از ابعاد مهم این بحث تبیین رویکرد چین نسبت به نظم نهادی جهانی است. پژوهش حاضر ضمن اذعان به نارضایتی چین از نهادهای مالی بین المللی و تلاش این کشور برای بازسازی تدریجی بدیل این نظم، تأسیس و راه اندازی بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی را در راستای این تلاش چین می داند که می توان آن را در چارچوب قدرت نهادی مورد تجزیه وتحلیل قرار داد. بر این مبنا این مقاله با هدف بازشناسی ظرفیت های این بانک در تحقق قدرت نهادی چین در نظم بین المللی با طرح این پرسش که این بانک چه فرصت ها و چالش هایی برای انتقال قدرت در نظم بین المللی فرا روی چین قرار می دهد؟ بر این نظر است که ایفای نقش این بانک در راستای پیشبرد و تقویت قدرت نهادی چین با در پرتو شناسایی ظرفیت های و چالش های این نهاد قابل تحلیل است. یافته های پژوهش با اتکا به روش توصیفی تبیینی نشان می دهد که این بانک به مثابه یکی از ابزارهای قدرت نهادی، فرصت هایی همچون بین المللی یوآن، ترویج ارزش های آسیایی و معرفی چین به عنوان یک قدرت بزرگ مسئولیت پذیر را برای چین به همراه دارد. در مقابل چالش هایی همچون نهادینگی سیستم برتن وودز، چالش های نقش آفرینی یوان به مثابه یک ارز جهانی و تصور تهدید نسبت به ظهور اقتصادی چین نیز وجود دارد.
آسیایی شدن خلیج فارس؛ تبیین مؤلفه های سیاسی- اقتصادی مؤثر بر جهت گیری آسیایی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۸ (پیاپی ۷۸)
223 - 266
حوزه های تخصصی:
فرایند آسیایی شدن منطقه خلیج فارس تحت تأثیر الزام های گوناگون سیاسی- اقتصادی، بی شک مهم ترین چرخش سیاسی- دیپلماتیک کشورهای عربی این منطقه از زمان تأسیس تا به امروز بوده است. رابطه میان آسیا و خلیج فارس که از دهه ها قبل آغاز شد، امروزه تحت تأثیر عواملی چندگانه به مرحله ای نوین از تکامل خود رسیده است. این نوشتار با اتکا بر روش توصیفی- تحلیلی و با اتکا بر روش استنتاج علی و بهره گیری از رویکرد چندعلیتی خرد و کلان درصدد پاسخ گویی به این پرسش است که چه مؤلفه های سیاسی- اقتصادی منجر به آسیایی شدن خلیج فارس و چرخش اعضای شورای همکاری خلیج فارس به سوی شرکای آسیایی شده است؟ ادعای این مقاله آن است که افزایش توجه سیاست خارجی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به روابط آسیایی ناشی از تاثیرگذاری مولفه هایی در سطوح فرد، نقش، جامعه، دولت و ساختار نظام بین الملل است. یافته های این پژوهش بیانگر این است که فارغ از تعاملات تاریخی در زمینه های فرهنگی، انرژی، تجاری و نظامی؛ عواملی نظیر تغییر نسل در رهبران شورا، ضرورت ایجاد اقتصاد مولد و تضمین بقا و مشروعیت دولت های خلیج فارس در کنار تحولاتی در سطح ساختار بین المللی از جمله تسریع انتقال قدرت از غرب به شرق، خیزش خارق العاده چین و ضرورت موازنه سازی منطقه ای منجر به تثبیت و تسریع آسیایی شدن اعضای شورا در سال های اخیر شده است.
جایگاه بندر چابهار در تعمیق همکاری ایران و آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پویایی های ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی پساشوروی، فرصت های جدیدی را در فضای اوراسیا ایجاد کرده است. در نتیجه آن، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در پی بهره برداری از فرصت های جدید برآمده اند. ایران از آغاز این دوره جدید به عنوان یکی از بازیگران منطقه ای تلاش کرد جایگاه خود را در منطقه تقویت کند؛ اما اکنون با گذشت بیش از 25 سال از فروپاشی اتحاد شوروی، از جایگاه مناسبی در منطقه برخوردار نیست، حتی در میان 20 کشور همکار تجاری برخی از کشورهای منطقه نیز قرار ندارد. علاوه بر این، توازن در منطقه آسیای مرکزی، جنوبی و غربی به سود چین و پاکستان در حال برهم خوردن است. سرمایه گذاری 46 میلیاردی چین در راهروی اقتصادی با پاکستان و بندر گوادر موجب نگرانی مقام های هندی شده است. هندی ها هم تمایل خود را برای سرمایه گذاری در چابهار اعلام کرده اند. موقعیت بندر چابهار یک موقعیت ویژه برای کشورهای آسیای مرکزی، هند، افغانستان و روسیه است. پرسش نویسندگان این است که چه عواملی بر تقویت و تعمیق همکاری ج. ا. ایران با کشورهای آسیای مرکزی تاثیرگذار است. فرضیه آنان این است که بندر چابهار و راه گذر شمال- جنوب در گسترش روابط ایران با کشورهای آسیای مرکزی نقشی مهم دارد. در این مقاله با استفاده از روش کیفی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی، با توجه نظریه منطقه گرایی کانتوری و اشپیگل، به ویژه عامل اثرگذار برون منطقه ای این نتیجه مشخص می شود بندر چابهار و راه گذر شمال- جنوب نقش موثری در تسهیل همکاری منطقه ای و بهبود روابط اقتصادی ایران با آسیای مرکزی دارد.
اقتصاد سیاسی روابط اروپا و آمریکا با چین (2016- 2001)
حوزه های تخصصی:
نفوذ سیاسی و اقتصادی اتّحادیه ی اُروپا و ایالات متحده ی آمریکا در مسائل جهانی، عملاً آنها را در زمره ی مهم ترین بازیگران نظام بین الملل قرار داده است، به گونه ای که شناخت کامل بسیاری از جریانات و فرآیندهای حاکم بر روابط بین-الملل در سطوح مختلف سیاسی و اقتصادی بدون توجّه به نقش و تأثیر آنها امکان پذیر نیست. همچنین این دو بازیگر به عنوان بزرگ ترین قطب اقتصادی دنیا با بیشترین روابط تجاری دوجانبه و نیز بالاترین رقم سرمایه گذاری بین یکدیگر شناخته می شوند و همواره در تلاش اند تا مسائل و جریانات مهم جهانی را مطابق با منافع و علائق خود هدایت نمایند. از سوی دیگر، ظهور چین و نفوذ فزاینده ی آن در عرصه ی جهانی، همواره یکی از مسائلی بوده که اتّحادیه ی اُروپا و ایالات متحده ی آمریکا به آن توجه ویژه ای داشته اند. همانگونه که انقلاب کمونیستی چین، دولتی مارکسیستی را جایگزین حکومتی ناسیونالیستی کرد، اصلاحات اقتصادی «شیائوپینگ» باعث ایجاد تغییر موازنه ی قدرت در اقتصاد جهانی شد. با توجّه به موارد فوق، این مقاله درصدد است تا به این پرسش بپردازد که روابط اقتصادی اُروپا و آمریکا در قبال چین چگونه و تحت تأثیر چه متغیرهایی بوده است؟ بدین منظور در این مقاله با بررسی دقیق روابط اقتصادی میان این سه بازیگر مهم بین المللی به این نتیجه دست یافته ایم که علی رغم تمامی تفاوت ها در زمینه های تاریخی و سطح توسعه ی سیستم سیاسی-اقتصادی و همچنین اختلافات و مقاومت های چین در برابر اُروپا و آمریکا در ابعاد گوناگون، اُروپا و چین طرفین را تهدیدی جدّی نمی دانند و شاهد تضاد استراتژیک عمیق و حادی نیز میان واشنگتن و پکن نیستیم.
جایگاه چین در ادبیات جهان پساآمریکایی (یک بررسی نظری)
حوزه های تخصصی:
ادبیات جهان پساآمریکایی به مجموعه ای از آرای متفکرین سیاسی و بین المللی اشاره دارد که پیرامون بحث امکان ورود بازیگران جدید به عرصه ی نظام بین الملل و احتمال خروج سیاست جهانی از وضعیت تک قطبی شکل گرفته است. این پژوهش بر این موضوع تمرکز دارد و تلاش می کند که دیدگاه ها و رهیافت های مختلفی که در این زمینه ارائه شده را مورد بحث و بررسی قرار داده و نشان دهد که چین به عنوان یک بازیگر تجدیدنظرطلب و ناراضی از سیستم توزیع قدرت، در این ادبیات از چه جایگاهی برخوردار است. بر این اساس، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چین در ادبیات جهان پساآمریکایی از چه جایگاه و موقعیتی برخوردار می باشد؟ طبق یافته ها و نتایج این پژوهش، اکثر دیدگاه ها و نگرش های ارائه شده در قالب ادبیات جهان پساآمریکایی، چین را به عنوان یکی از محتمل ترین هماوردان آمریکا در آینده مدنظر قرار داده و اکثر متفکرین روابط بین الملل (مانند جان مرشایمر، فرید زکریا، هنری کسینجر، جان آیکنبری و دیگران) نیز این کشور را در زمره ی اصلی ترین چالش گران آینده نظام بین الملل در نظر می گیرند. روش جمع آوری اطلاعات اولیه این پژوهش به صورت کتابخانه ای بوده و نویسنده با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی به سؤال تحقیق پاسخ خواهد داد. همچنین داده های اولیه پژوهش به کمک استدلال منطقی تجزیه وتحلیل خواهد شد.
واکاوی حضور چین در خلیج فارس در قبال آمریکا از دیدگاه سیاست موازنه گرای نرم رابرت پیپ
حوزه های تخصصی:
بررسی رفتار بازیگران مختلف در عرصه نظام بین الملل که مستقیما با راهبردهای امنیتی- سیاسی ایران مرتبط هستند، حائز اهمیت می باشد. جمهوری خلق چین مایل به ایفای نقش مهم تر و ارتقای جایگاه در منطقه استراتژیک خاورمیانه است .محرک اصلی جمهوری خلق چین در فعال تر شدن در خلیج فارس نیاز به انرژی نفت و گاز و به موازات آن کم رنگ شدن نقش ایدئولوژیک این کشور در سیاست خارجی از دهه هشتاد به بعد است.هدف پژوهش حاضرپاسخ به این سئوال اساسی است که حضور چین در خلیج فارس در قبال ایالات متحده آمریکا از دیدگاه سیاست موازنه گرای نرم رابرت پیپ چیست؟ این مقاله با استفاده از روش اسنادی با اتکا به منابع مکتوب کتابخانه ای و مقالات اینترنتی و با الهام گرفتن از نظریه موازنه گرای نرم رابرت پیپ انجام پذیرفته است. نتایج پژوهش حاضرنشان می دهد که با تشدید افول قدرت آمریکا در جهان، چین امروز خواهان جایگاه قوی تری در نظام بین الملل است و به موازات افزایش نیاز خود به انرژی های فسیلی نفت و گاز به حضور گسترده خود در قالب همکاری های مختلف تجاری و اقتصادی در قالب صادرات کالا و خدمات با بازیگران اصلی خلیج فارس در سایه سیاست کلان موازنه نرم با ایالات متحده آمریکا، رویکرد تعامل با غرب و آمریکا را در حوزه خلیج فارس دنبال کرده و می کوشد جایگاه خود را در منطقه به عنوان یک بازیگر فرامنطقه ای تثبیت و ارتقاء دهد.
واکاوی جایگاه فناوریهای نوظهور در روابط چین و ایالات متحده امریکا: مطالعه موردی فناوری ۵جی
حوزه های تخصصی:
در طول یک دهه گذشته روابط چین و ایالات متحده دورانی پر تنش را سپری کرده است. چین با سرعت و زیرکی تمام به سمت تبدیل شدن به یک قطب جدید در نظام بین الملل در حال حرکت است، و یکی از ابعاد تداوم این روند برای چین بهره مندی از به روز ترین فناوری ها بخصوص در حوزه اطلاعاتی و ارتباطاتی و توسعه نفوذ جهانی خود به واسطه این مسئله است. فناوری نسل پنجم شبکه ارتباطات سیار سلولی یا شبکه های تلفن همراه یا به اختصار 5جی میرود تا زمینه ساز انقلاب صنعتی چهارم در طول تاریخ معاصر جهان شود و چین با اشراف بر این موضوع در سالهای اخیر تلاش کرده است تا به توسعه دهنده اصلی این فناوری بدل شود. چنین فناوری بی شک حوزه های اقتصادی، صنعتی و امنیتی را در جهان دچار دگرگونی میکند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که دلایل تبدیل فناوری 5جی به یکی از علل مهم تشدید تنش در روابط چین و ایالات متحده در طول سالهای اخیر چیست؟ مقاله حاضر با هدف واکاوی تاثیرات این فناوری در روابط چین و ایالات متحده آمریکا و با تمسک به چارچوب نظری واقع گرایی تهاجمی و روش توصیفی تحلیلی، این فرضیه را اثبات می کند که فناوری 5جی به دلیل تاثیرات اقتصادی، امنیتی و تکنولوژیکی و رقابت برای تفوق بر آن، تبدیل به یکی از علل چالش در روابط چین و ایالات متحده شده است.
روابط فرامنطقه ای در پرتو ادراک ژئواکونومی: ارزیابی دیپلماسی انرژی چین با عربستان سعودی
حوزه های تخصصی:
دقت در وضعیت انرژی چین نشان می دهد که از یک سو تقاضای انرژی در این کشور به تبع رشد و توسعه ی اقتصادی آن به شدت در حال افزایش است و از دیگرسو به دلیل کمبود منابع داخلی، وابستگی این کشور به منابع بین المللی در حال افزایش است. به همین خاطر گسترش تعامل با کشورهای تولیدکننده انرژی مانند عربستان، می تواند زمینه را به سوی وابستگی متقابل فراهم آورد. در واقع عربستان به عنوان نخستین صادرکننده عمده نفت در جهان، نه تنها در دیپلماسی انرژی چین بلکه برای همه قدرت های بزرگ از جایگاهی والا برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است به واکاوی و بررسی جایگاه عربستان سعودی در دیپلماسی انرژی چین بپردازد. یافته های پژوهش حاکی از این است که چین به چند علت برای عربستان اهمیت ویژه ای قائل است: نخست اینکه عربستان شریکی قابل اعتماد برای مشتریان بوده است. دوم اینکه عربستان بزرگ ترین صادرکننده نفت تلقی می گردد. از سوی دیگر، این کشور بزرگ-ترین اقتصاد کشورهای عربی را داراست و درنهایت اینکه عضو بسیار تاثیرگذار در اوپک است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی است و برای جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است و به فراخور موضوع از آمارهای رسمی سازمان اوپک، بریتیش پترولیوم و صندوق پولی عربستان استفاده خواهد شد.
بررسی چگونگی مواجهه چین با پدیده تغییرات اقلیمی (2009 تا 2023)
حوزه های تخصصی:
تغییرات اقلیمی یکی از مهم ترین موضوعات مطرح شده در دستورکار بین المللی معاصر به شمار می رود. این پدیده به طور خاص به تغییرات ایجاد شده در محیط به وسیله فعالیت های عمدتا انسانی اشاره دارد که با تهدیداتی از جمله افزایش سطح دی اکسید کربن در سطح جهانی همراه است. در این بین، سیاست های اتخاذی از سوی قدرت های بزرگ که نقش بیشتری در تغییرات اقلیمی و آلودگی ناشی از آن دارند، در فرایند کلی مقابله با این تغییرات، دارای اهمیت بیشتری است. در همین راستا سوال اصلی این پژوهش آن است که کشور چین به عنوان یکی از مهم ترین قدرت های بزرگ نظام بین الملل به ویژه در حوزه اقتصادی و صنعتی، در دوران رهبری شی جی پینگ چگونه با پدیده تغییرات اقلیمی مواجهه کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش این پژوهش با استفاده از روش کیفی و گردآوری اطلاعات از طریق تکیه بر اسناد دسته اول و اسناد دست دوم به بررسی مهم ترین اقدامات و سیاست های دولت شی جی پینگ در دو سطح کنش های گفتاری و اقدامات عملی در دو بعد داخلی و بیرونی در مواجهه با تغییرات اقلیمی می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد رهبری چین به موازات توجه بسیاری که در سطح کنش های گفتاری به این پدیده داشته است و تغییرات اقلیمی را مساله ای امنیتی در نظر می گیرد، در سطح اقدامات عملی نیز در صدد ایفای نقش یک قدرت مسوول در این حوزه بوده است، جهت گیری که در چهارچوب کلی تر استراتژی این کشور در نظام بین الملل به عنوان یک قدرت تجدیدنظر طلب مصلح، قابل فهم است.
توافقنامه امنیتی چین با جزایر سلیمان: گسترش دامنه قدرت نمایی در زنجیره جزایر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجمع الجزایر سلیمان مجموعه ای از صدها جزیره است که در شرق پاپوآ گینه نو در جنوب اقیانوس آرام قرار دارند. در شرایطی که اقدامات تحریک آمیز آمریکا و متحدانش علیه چین در قبال تایوان ادامه دارد،در نیمه اول سال 2022، چین مقیاس و دامنه بلندپروازی های ژئواستراتژیک خود در منطقه جزایر اقیانوس آرام را روشن کرد. اولین نشانه در ماه مارس زمانی رخ داد که یک پیش نویس توافقنامه امنیتی محرمانه بین چین و جزایر سلیمان فاش شد.هدف مقاله حاضر، درک ماهیت این توافق امنیتی و قدرت نمایی چین در زنجیره جزایر هست. سؤالی که در این زمینه مطرح می شود آن است که قدرت نمایی در زنجیره جزایر چه جایگاهی در سیاست خارجی چین دارد؟ جایگاه جزایر سلیمان در این استراتژی چگونه تعریف می شود؟ روش مقاله توصیفی- تحلیلی است.نتیجه گیری کلی مقاله نشان می دهد که چین به منظور توازن علیه قطب برتر می کوشد دامنه نفوذ خویش را در «زنجیره جزایر » گسترش دهد و اهمیت راهبردی جزایر سلیمان برای چین در موقعیت جغرافیایی به عنوان زنجیره جزایر سوم است.
سیاست خارجی دولت بایدن در قبال چین با تمرکز بر مسئله تایوان(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله تایوان به عنوان یکی از موارد اختلافی ایالات متحده و چین، در دهه های گذشته فراز و نشیب های زیادی را طی کرده است. به رغم تعهد رسمی واشنگتن به پکن مبنی بر احترام به حاکمیت چین واحد، طی سال های اخیر به ویژه در دوره دولت بایدن، ایالات متحده اقداماتی مغایر نظیر حضور نظامی در منطقه، فروش تسلیحات نظامی و برقراری مراودات دیپلماتیک با تایوان انجام داده است. این اقدامات که به تحریک تایوان جهت استقلال طلبی منجر شد، واکنش چین را برانگیخت. این مقاله با اتکا به منابعی که به روش مطالعه اسنادی و کتابخانه ای جمع آوری شده و مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی در بررسی و تحلیل یافته ها، سیاست خارجی دولت بایدن در قبال چین (مسئله تایوان) را به عنوان هدف پژوهشی خود برگزیده است. در این مقاله از رویکرد مهار جان مرشایمر در نظریه رئالیسم تهاجمی در چارچوب پارادایم رئالیسم بهره گرفته شده است. بررسی سیاست خارجی ایالات متحده در ادوار مختلف، این نکته را نمایان می سازد که سیاست خارجی این کشور در قبال چین کمونیستی، تابعی از شرایط نظام بین الملل و وضعیت چین در این نظم بوده است. یافته های مقاله نشان می دهد در دوران گذار، ایالات متحده بر مهار رقبای خود به ویژه چین متمرکز شده است تا روند افول خود و پیشتازی رقبا را مدیریت کند. بر این اساس، ایالات متحده در دوره بایدن تلاش می کند از طریق افزایش همکاری های نظامی با تایوان در قالب سیاست موازنه سازی و کنترل مستقیم منطقه و همچنین با استفاده از احاله مسئولیت به کشورهای منطقه روند قدرت افزایی و بلندپروازی های چین را مهار کند.
بررسی دیپلماسی فرهنگی چین در برابر آمریکای در حال افول(مقاله علمی وزارت علوم)
دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از ابزارهای تحقق قدرت نرم کشورها، از مقولاتی است که امروز مورد توجه بسیاری از بازیگران نظام بین الملل قرار دارد. در همین ارتباط دیپلماسی فرهنگی به عنوان یک راهبرد، نه تنها امری در خدمت تامین منافع سیاسی و اقتصادی کشور چین که از حیثی مهم تر به مثابه عاملی شکل دهنده به تصویر بین المللی این کشور در دوران جدید است. پژوهش حاضر از منظر یاد شده بر ارائه تصویری از نگاه چینی به آینده جهان و نوع راهبردهای فرهنگی این قدرت جهانی متمرکز است. این نوشتار به عنوان یک تحقیق توسعه ای مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش اسنادی و با استفاده از ابزار و داده های کتابخانه ای در پی پاسخگویی به این سؤال بر می آید که: آیا با تحلیل مختصات راهبردی دیپلماسی فرهنگی چین، می توان به این نتیجه دست یافت که پکن راهبرد رویارویی فرهنگی با آمریکای رو به افول را در دستور کار خویش قرار داده است؟ نتایج مقاله حاکی از آن است که نگاه چین به مساله افول آمریکا با قرائت عمومی از این موضوع متفاوت است و چینیان جهان آینده را در فضایی چندقطبی تصویر می کنند که آمریکا در آن به عنوان یکی از قطب های تأثیرگذار به ایفای نقش می پردازد.
چالش های سیاسی-اقتصادی فراروی هژمونی یوان چین در نظام پولی بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
53 - 79
حوزه های تخصصی:
با توجه به جایگاه در حال ارتقای چین در اقتصاد جهانی، یکی از مهم ترین مسائل نظام پولی بین المللی، دگرگونی در هژمونی دلار و جایگزینی آن با یوان است. رژیم کنونی مبتنی بر دلار ضعف هایی مانند ناکارآمدی سیستم برتون وودز و بحران مالی سال 2007 را نشان داده است. چین به عنوان رقیب اقتصادی قدرتمند ایالات متحده برای ایفای نقش بین المللی نیازمند نفوذ و مشارکت در حکمرانی در همه حوزه های بین المللی به ویژه نظام پولی بین المللی است. این پژوهش با مفروض قرار دادن تلاش چین برای ایجاد هژمونی یوان، ارائه پاسخ به این پرسش را مدنظر دارد که چه چالش هایی فراروی آن هژمونی وجود دارد؟ بر همین اساس این نوشتار با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از داده ها و آمارهای اقتصادی و همچنین با تمرکز بر رهیافت های سه گانه تحلیلی رژیم های بین المللی، معتقد است که چالش های موضوعی گوناگونی فراروی تغییر در رژیم پولی بین المللی از منظر رئالیستی، نئولیبرالی و شناختی قرار دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهند که بر اساس منطق رئالیستی دو چالش تداوم هژمونی کنونی ایالات متحده و بحران های امنیتی داخلی و خارجی چین، منطبق با رویکرد نئولیبرالی، چالش هایی مانند ضعف در مشارکت در حکمرانی جهانی، قدرت زیاد دلار در بازارهای بین المللی، عدم وجود نهاد های توسعه ای در شرق و سیستم اقتصادی نئومرکانتلیستی چین و در نهایت منطبق بر رویکرد شناخت گرایی، چالش های حقوق بشری، نگرش جهانی منفی نسبت به کمونیسم و زیربنای فرهنگی کنفوسیوسی آسیب زا به بین المللی شدن اقتصاد چین، به عنوان چالش های مهم در برابر هژمونی یوان برای دگرگونی در رژیم کنونی پولی بین المللی وجود دارند.
چرخش راهبردی آمریکا به سوی شرق آسیا و بایسته های سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۸)
93 - 120
حوزه های تخصصی:
موضوع چرخش راهبردی ایالات متحده آمریکا به سوی آسیا، بعد از روی کار آمدن باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا و سپس تثبیت وی در قدرت، روند جدی تری به خود گرفت. اوباما تلاش داشت توجه و منابع آمریکا را به سوی آسیا-اقیانوسیه به طور عام و شرق آسیا به طور خاص معطوف کند. لذا سؤال اصلی در این پژوهش این است که جایگاه مؤلفه های سیاسی و اقتصادی، نظامی و فن آورانه در راهبرد آسیا محوری ایالات متحده چیست؟ فرضیه پژوهش این است که نقطه کانونی رویکرد آمریکا مبتنی بر مهار و مدیریت قدرت رو به تزاید چین در حوزه های سیاسی، اقتصادی و امنیّتی و تأثیرگذاری بر ساختارها و نهایتا خروجی های سیاسی، اقتصادی، امنیّتی و نهایتا فن آورانه محیط شرق آسیا است. از منظر بایسته های سیاست خارجی ایران نیز این پژوهش بر این گزاره بنیادی تأکید دارد که در ساختار جدید ایجاد شده منتج از چرخش راهبردی در عین برخورد منافع نوعی تداخل و هم پوشانی منافع نیز بین بازیگران ایجاد می شود و این تداخل و هم پوشانی در نحوه تعاملات کنشگران، از جمله جمهوری اسلامی ایران با توجه به مناسبات خاص خود با دو بازیگر دخیل در این حوزه یعنی آمریکا و چین، اهمیت دارد. این پژوهش با ابتنای بر روش توصیفی تحلیلی به دنبال تبیین و فهم علل و عوامل بنیادی (cause) و دلایل و عوامل روبنایی(reason) این چرخش راهبردی است.
جایگاه اقلیم کردستان در سیاست خارجی چین نسبت به عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۸)
183 - 204
حوزه های تخصصی:
پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و خودمختاری اقلیم کردستان، بازیگران بزرگ جهانی و منطقه ای به دنبال تقویت روابط و گسترش حوزه نفوذ در اقلیم کردستان بوده اند. علاوه بر افزایش تجارت چین و عراق پس از سال 2003، شرکت های دولتی چینی از طریق کانال های رسمی مانند وزارت نفت عراق و کانال های غیررسمی مانند رهبران شرکت های بزرگ، روابط تجاری و خطوط ارتباطی برای همکاری با اقلیم کردستان ایجاد کرده اند. همچنان که چین، با افزایش مصرف خود، در سال 2013 به یکی از بزرگ ترین واردکننده نفت جهان تبدیل شده است. به همین منظور، اقدامات سریعی برای گسترش نقش خود در عراق از طریق دولت مرکزی و اقلیم کردستان انجام داده است و استقرار در عراق به یکی از جنبه های سیاست خارجی و اقتصادی چین تبدیل شد. لذا این مقاله به دنبال تبیین راهبرد چین در اقلیم کردستان است و به دنبال پاسخ به این سؤال است که اقلیم کردستان چه جایگاهی در سیاست خارجی چین نسبت به دولت عراق دارد؟ فرض پژوهش این است که پکن با رعایت اصول تمامیت ارضی دولت مرکزی عراق و عدم ورود به مسائل امنیّتی- نظامی، توسعه روابط را در ابعاد اقتصادی با اقلیم کردستان دنبال کرده است. یافته های پژوهش با استفاده از روش کیفی مبتنی بر تحلیل توصیفی، نشان می دهد که چین به دنبال توسعه چندوجهی روابط تجاری، سرمایه گذاری، ساخت وساز و تبادل فرهنگی با اقلیم کردستان عراق بوده و برخلاف دیگر قدرت های بزرگ فاقد دستورکار امنیّتی-نظامی و مداخله جویانه در عراق است.
چالش سیاست های آمریکا در اوراسیا با قدرت نوظهور چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اوراسیا شامل دو قاره اروپا و آسیا می شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به نظر می رسد نظم کنونی جهان که قبلا یک طرفه از سوی آمریکا برای سال ها تعیین می شد با ظهور چین با چالش های جدی مواجه شده است. اگرچه چین بر خلاف آمریکا دارای سیاست های سختِ تهاجمی نیست اما با توسعه ی پرشتاب اقتصادی خود آمریکا را دچار نگرانی نموده است چه بسا از نظر آن ها چین همان آمریکای دهه 1940-1950 باشد. از این رو آمریکا تمایل دارد که گسترش خود را به هر بهانه در اوراسیا ادامه دهد. از این منظر چالش های زیادی میان چین و آمریکا محتمل می باشد. این پژوهش با هدف بررسی سیاست های آمریکا در اوراسیا و چالش با قدرت نوظهور چین انجام شده است. برخلاف روسیه، که وارد فاز نظامی با غرب شده است، نفوذ چین مبهم تر و محتاطانه تر می باشد و چین تمایل بیشتری برای مقابله از طریق قدرت نرم دارد. نتایج پژوهش نشان می دهد اگرچه چین مایل است از نظم بین المللی موجود برای ادامه ایفای نقش بزرگتر در صحنه چندجانبه استفاده کند و موافق برخورد نظامی با غرب نیست اما آمریکا تمایل دارد تا به بهانه های مختلف، چین را وارد فضایی متفاوت تر از رقابت اقتصادی نموده و در آن فضا چین را زمین گیر نماید.
دیرینه شناسی مناقشات مرزی چین و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلافات میان چین و هند یک مساله پیچیده تاریخی است. هفتادمین سالگرد روابط چین و هند در سال 2020 به یکی از سال های سرنوشت ساز در تاریخ روابط دوجانبه تبدیل شد. به دنبال شکل گیری اختلاف بین دو کشور بر سر مرزهای مشترک و ایجاد پست های نظامی، نیروهای چینی و هندی در 15 ژوئن 2020 در دره گالوان در نزدیکی لاداخ به شدت درگیر شدند که منجر به کشته شدن نیروهای هندی و چینی در نبردهای تن به تن شد. سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که منشا اختلافات مرزی میان دو کشور چه بوده و چه عواملی منجر به تداوم این اختلافات شده است؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که میراث استعماری و عدم تمایل قدرت های بزرگ جهت تعیین دقیق مرزهای مشترک در گذشته موجب شکل گیری و تداوم شرایط بحرانی میان دو کشور شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اگر چه زمینه های استعماری موجب مناقشات مرزی میان چین و هند شده است، لکن هیچ یک از طرفین نیز در مقاطع مختلف تاریخی از فرصت های بدست آمده جهت حل مساله استفاده نکرده و توفیقی در مذاکرات دوجانبه بدست نیاوردند. برای انجام پژوهش حاضر از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.
بررسی ابعاد همکاری های ایران و چین و دلایل عدم شکل گیری روابط استراتژیک میان طرفین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۵
131 - 152
حوزه های تخصصی:
هم اکنون ایران و چین به عنوان دو بازیگر تجدیدنظرطلب در عرصه بین الملل شناخته می شوند که ضمن مخالفت با نظام بین الملل تک قطبی، در تلاش برای ایجاد نظام چندقطبی و تغییر معادلات به نفع خود بر آمده اند و در این راستا؛ به توسعه همکاری ها و مناسبات همه جانبه مبادرت می ورزند. امّا علی رغم تقویت روابط و توسعه همکاری ها، نقش آفرینی عوامل خارجی و داخلی از شکل گیری روابط استراتژیک میان ایران و چین ممانعت می ورزد. لذا سؤال اصلی پژوهش این است که ایران و چین برای توسعه همکاری ها چه اقداماتی را در پیش گرفته اند و دلایل عدم شکل گیری روابط استراتژیک میان طرفین در چیست؟ فرضیه مقاله این است که نارضایتی ها و مخالفت ایران و چین با نظم تک قطبی و هژمونی آمریکا، ظرفیت و امکان لازم را برای توسعه همکاری ها و همگرایی تهران و پکن فراهم می سازد. با این وجود، عوامل و متغیرهای خارجی و داخلی تأثیرگذار باعث شده است تا از شکل گیری یک الگوی مشخص و یکسان در روابط ایران و چین جلوگیری شود و این روابط شکل استراتژیک پیدا نکند. روش مورد استفاده در این نوشتار توصیفی تحلیلی می باشد.