مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
تجدیدنظرطلبی
حوزههای تخصصی:
این مقاله انتقادی، با ارایه خلاصه ای از مطالب کتاب اصلاح طلبان تجدیدنظرطلب و پدرخوانده ها، برخی ویژگی های برجسته آن را آشکار می سازد. رهیافت نظری پژوهش از جمله این برجستگی هاست. اما برخی کاستی ها بر اعتبار روشی و یافته های پژوهشی آن لطمه وارد ساخته است. فقدان چارچوب نظری، هرج و مرج روش شناختی در تبیین موضوع، عدم رویکرد انتقادی نسبت به آثار موجود و ادبیات موضوع، عدم کفایت منابع، ویراستاری ضعیف، رعایت نکردن نکات روش شناختی در ارجاعات و تنظیم کتابنامه، مهم ترین ضعف های کتاب هستند.
گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
دولت دینی، به ویژه حکومت اسلامی، نظامی عادل و دادگستر است. آموزه های قرآنی و سیرة اجتماعی و سیاسی ائمّه اطهار (ع) این ضرورت را به خوبی نشان میدهد. پرسش اساسی این است که، آیا حکومت اسلامی باید سیاست خارجی عدالت خواهانه ای داشته باشد؟ این مقاله با تحلیل توصیفی و با هدف واکاوی گفتمان عدالت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نگاشته شده است. هرچند گفتمان عدالت همواره بر سیاست خارجی ایران حاکم بوده است، اما این گفتمان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران فراز و فرود داشته است.
حاصل آنکه، گفتمان عدالت بر هفت عنصر گفتمانی زیر استوار است: عدالت خواهی، استقلال طلبی، صلح طلبی مثبت، حمایت از مسلمانان و مستضعفان، ظلم ستیزی، استکبارزدایی، سلطه ستیزی و تجدیدنظرطلبی. الگوی سیاست خارجی ایران در چارچوب گفتمان عدالت، عبارت اند از: صدور انقلاب، مقابله و مبارزه با امریکا و صهیونیزم، حمایت از مردم و آرمان فلسطین، مخالفت و مقابله با نظام تکقطبی و هژمونی و تلاش برای اصلاح و تغییر سازمان ها و نهادهای بین المللی.
امریکا و ظهور جهانی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از اواخر دهه 1980، چین از دولتی انقلابی با اهداف تجدیدنظرطلبانه نامحدود نسبت به نظم بین المللی، به دولتی با اهداف تجدیدنظرطلبانه محدود دگرگون شده است. سه دهه رشد چشمگیر اقتصادی و نوسازی تدریجی نظامی قابلیت های این دولت را برای هژمونی منطقه ای افزایش داده است. در اثر آن، چین به چالشی برای نظم منطقه ای تحت رهبری ایالات متحده در آسیا پاسیفیک تبدیل شده است و پکن رفته رفته از موضعی نیرومندتر وارد معادلات اقتصادی، امنیتی، سیاسی و مناقشات منطقه ای شده است. به طوریکه واکنش همسایگان و ایالات متحده را به عنوان حافظ نظم منطقه ای برانگیخته است. در این راستا این مقاله به طرح این فرضیه پرداخته است که ظهور چین برای نظم تحت رهبری منطقه ای امریکا در آسیا پاسیفیک مخرب دریافت شده که در پاسخ به آن ایالات متحده نقشی محوری در بازموازنه چین اتخاذ کرده است. در این پژوهش از روش تبیینی استفاده شده و نظریه موازنه منافع، راهنمای بررسی فرضیه قرارگرفته است.
چگونگی تاثیر فرهنگ راهبردی نخبگان سیاسی بر رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ تکوین نقش دولت رسالت محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از هنجارهای داخلی موثر بر سیاست خارجی کشورها، فرهنگ راهبردی است که به نقش هر بازیگر در عرصه روابط بین الملل شکل می دهد. لذا نخبگان سیاسی با فرهنگ های راهبردی متفاوت، در موقعیت های مشابه در عرصه بین المللی، رفتار سیاست خارجی متفاوتی را اجرا می کنند. در واقع، هنجارهای متفاوت در فرهنگ راهبردی دولت ها موجب می شود تا ادراک متفاوتی از واقعیت های مشابه داشته باشند. بر این اساس، هنجارهای شکل دهنده به فرهنگ راهبردی نخبگان سیاسی ج.ا.ایران بر رفتار سیاست خارجی آن موثرند. لکن مسئله این است که رفتار سیاست خارجی ج.ا.ا چگونه از فرهنگ راهبردی متاثر می شود. پرسش اصلی این است که فرهنگ راهبردی نخبگان سیاسی چگونه بر رفتار سیاست خارجی ج.ا.ایران اثرگذار بوده است؟ چارچوب نظری مقاله، تلفیقی از نظریه سازه انگاری و رویکرد فرهنگ راهبردی است و برای فهم فرهنگ راهبردی نخبگان سیاسی ج.ا.ا، از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی بهره گرفته شده است. فرضیه محققان که پس از بررسی مورد تائید قرار گرفت این است که هنجارهای فرهنگ راهبردی نخبگان سیاسی موجب تکوین نقش ملی دولت رسالت محور برای ج.ا.ا گردیده و متناسب با آن، رویکرد های رفتاری استقلال طلبی، فراملی گرایی و تجدیدنظرطلبی را در سیاست خارجی ج.ا.ایران به دنبال داشته است.
نسبت سنجی مواضع گفتمانی رهبران ایران و چین درباره نظم بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
134 - 156
حوزههای تخصصی:
چین و ایران تجارب تاریخی مشابهی را پس از فروپاشی امپراتوری و سلسله های پادشاهی پشتِ سرگذاشته و وجوه مشترکی در سیاست خارجی خود دارند. اکثر رهبران دو کشور بر این باورند که نظام فعلی حاکم بر جهان که بر پایه سلطه قدرت های غربی به رهبری آمریکا قرار دارد، غیرمنصفانه بوده و نظم بین المللی موجود نمی تواند و نباید بر این اساس به حاکمیت خود تداوم دهد. افزون بر این، اهداف معاصر و نگرانی رهبران دو کشور از قدرت های خارجی که می کوشند آنان را از داشتن جایگاه ویژه بین المللی محروم سازند، از دیگر اشتراکاتی است که می تواند چین و ایران را صرف نظر از سطوح توانایی و اثرگذاری در یک چهارچوب قرار دهد. مسئله اصلی این مقاله ناظر بر طرح این پرسش است که مواضع رهبران ایران و چین درباره ساختار نظام بین المللی طی یک دهه گذشته از منظر گفتمانی چگونه صورت بندی شده است؟ یافته های این پژوهش با روش «تحلیل محتوای گفتمانی» و آموزه های نظریات «معناشناسی شناختی» و همچنین گزینش، کدگذاری و طبقه بندی گویه های رهبران، این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که رهبران جمهوری اسلامی ایران، ساختار نظام بین المللی را با واژگان تقابلی و فلسفی نقد و ارزیابی کرده اند در حالی که رهبران جمهوری خلق چین ساختار نظام بین المللی را بیشتر با واژگان تعاملی، سیاسی و اقتصادی نقد و تحلیل می کنند. پژوهش حاضر، همچنین نشان می دهد با وجود مشابهت در مواضع انتقادی رهبران دو کشور و تلاش برای تضعیف هژمونی آمریکا، صورتبندی گفتمانی و سیاست های تجدیدنظرطلبی دو کشور واجد تفاوت های بنیادین است.
قدرت نهادی در نظم بین المللی: فرصت ها و چالش های بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا برای چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 34
حوزههای تخصصی:
صعود چین در سلسله مراتب قدرت جهانی، بحث هایی را در مورد نسبت این دولت با نظم بین المللی به جامانده از برتن وودز و آینده آن در میان چین پژوهان و سیاست گذاران برجسته ساخته است. یکی از ابعاد مهم این بحث تبیین رویکرد چین نسبت به نظم نهادی جهانی است. پژوهش حاضر ضمن اذعان به نارضایتی چین از نهادهای مالی بین المللی و تلاش این کشور برای بازسازی تدریجی بدیل این نظم، تأسیس و راه اندازی بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی را در راستای این تلاش چین می داند که می توان آن را در چارچوب قدرت نهادی مورد تجزیه وتحلیل قرار داد. بر این مبنا این مقاله با هدف بازشناسی ظرفیت های این بانک در تحقق قدرت نهادی چین در نظم بین المللی با طرح این پرسش که این بانک چه فرصت ها و چالش هایی برای انتقال قدرت در نظم بین المللی فرا روی چین قرار می دهد؟ بر این نظر است که ایفای نقش این بانک در راستای پیشبرد و تقویت قدرت نهادی چین با در پرتو شناسایی ظرفیت های و چالش های این نهاد قابل تحلیل است. یافته های پژوهش با اتکا به روش توصیفی تبیینی نشان می دهد که این بانک به مثابه یکی از ابزارهای قدرت نهادی، فرصت هایی همچون بین المللی یوآن، ترویج ارزش های آسیایی و معرفی چین به عنوان یک قدرت بزرگ مسئولیت پذیر را برای چین به همراه دارد. در مقابل چالش هایی همچون نهادینگی سیستم برتن وودز، چالش های نقش آفرینی یوان به مثابه یک ارز جهانی و تصور تهدید نسبت به ظهور اقتصادی چین نیز وجود دارد.
دو چهره تجدیدنظر طلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: این مقاله به مفهوم پردازی و تحلیل تجدیدنظرطلبی دو قدرت بزرگ جهانی -چین و ایالات متحده- در نظم بین الملل لیبرال می پردازد. برخلاف رویکردهای رایج که چین را به عنوان تنها بازیگر تجدیدنظرطلب معرفی می کنند و ایالات متحده را حافظ وضع موجود می دانند، این پژوهش نشان می دهد که ایالات متحده نیز به قدرتی تجدیدنظرطلب تبدیل شده است. روش ها: این مقاله با بهره گیری از روش های پژوهش کیفی، شامل مطالعات موردی و تحلیل اسناد، رفتار تجدیدنظرطلبانه این دو کشور را در حوزه های مختلف مانند امنیت بین المللی، اقتصاد جهانی، محیط زیست، و حقوق بشر بررسی می کند. چین با تأکید بر همکاری در نهادهای موجود و ایجاد نهادهای جدید، به دنبال تغییرات تدریجی و چندلایه در نظم بین المللی است؛ در حالی که ایالات متحده با استفاده از قدرت نهادی و کارگزاری خود، به دنبال تغییرات رادیکال تری است. این پژوهش نتیجه می گیرد که درک تجدیدنظرطلبی دوگانه این دو قدرت، برای فهم بهتر مسیر آینده سیاست بین الملل و پتانسیل درگیری یا همکاری میان آن ها ضروری است.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که چین به عنوان یک «تجدیدنظرطلب ادغام شده»، تلاش دارد تا ازطریق تعامل با نهادهای موجود و ایجاد نهادهای جدید، تغییرات تدریجی را در نظم بین الملل لیبرال ایجاد کند. در این راستا چین با تعمیق مشارکت در رژیم های بین المللی، بهبود دسترسی و افزایش قدرت کارگزاری، در فرایندی تدریجی و گزینشی ابعادی از رژیم های مذکور را تغییر داده است و همچنان این راهبرد را پی گیری می کند. در مقابل، ایالات متحده به عنوان «تجدیدنظرطلب میانجی»، می کوشد ازطریق بسیج شبکه های جایگزین و تغییرات نهادی گسترده، نظم بین الملل لیبرال را بازسازی کند. تحول در رژیم های امنیت بین المللی از مسیر ایجاد شبکه های جایگزین، به چالش کشیدن رژیم های مالی، پولی و تجاری از طریق توسعه نظام جدید تحریمی و فلج کردن سازمان تجارت جهانی و نیز کوشش برای بازتعریف رژیم حقوق بشر به عنوان یکی از ابعاد هنجاری کلیدی نظم بین الملل لیبرال نمونه هایی از کنش راهبردی ایالات متحده به عنوان تجدیدنظرطلب میانجی محسوب می شوند.نتیجه گیری: تحلیل رفتار تجدیدنظرطلبانه چین و ایالات متحده در نظم بین الملل لیبرال، نشان می دهد که هر دو قدرت به عنوان تجدیدنظرطلبانی با رویکردهای متفاوت عمل می کنند. چین به عنوان تجدیدنظرطلب ادغام شده، به دنبال تغییرات تدریجی ازطریق تعاملات عمدتا گزینشی با نهادهای موجود است، درحالی که ایالات متحده به عنوان تجدیدنظرطلب میانجی، با تکیه بر دسترسی و قدرت کارگزاری بالا به دنبال تغییرات رادیکال تر در راستای بازطراحی ابعادی از نظم بین المللی است. در عین حال، هر دو قدرت چنان در این نظم قاعده محور تنیده اند که تجدیدنظرطلبی انقلابی را در راستای منافع خود نمی دانند. تجدیدنظرطلبی دوگانه نشان دهنده پیچیدگی های نوظهور در روند تحول نظم بین الملل لیبرال است. به دیگر سخن، برای درک بهتر روند دگرگونی در نظم بین الملل لیبرال گذر از کلیشه رایج قدرت های تجدیدنظرطلب دربرابر قدرت های حافظ وضع موجود ضروری است. جریان اصلی ادبیات تجدیدنظرطلبی در روابط بین الملل به صورتی افراطی برگفتار و رفتار چین به مثابه کلیدی ترین قدرت تجدیدنظرطلب متمرکز شده و از این رو، به نوعی تقلیل گرایی و ساده سازی افراطی واقعیات پیچیده تحول در نظم بین الملل لیبرال دچار شده است. تحلیل گفتار و رفتار ایالات متحده به عنوان تجدیدنظرطلب میانجی و تعاملات پیچیده آن با چین به مثابه تجدیدنظرطلب ادغام شده می تواندبه شناختی منسجم تر از نیروهای دگرگون کننده نظم بین الملل لیبرال کمک کند.
شکست و موفقیت دولت های تجدیدنظرطلب: مطالعه مقایسه ای روسیه (1853) و پروس (1862)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
758 - 735
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات مورد توجه در رویکرد واقع گرایی به روابط بین الملل ظهور قدرت های تجدیدنظرطلب است، زیرا صورت بندی های متفاوت از نظم بین المللی در طول تاریخ در مواردی حاصل کشاکش قدرت های تجدیدنظرطلب و حافظ وضع موجود بوده است. از آنجا که کانون توجه واقع گرایان نظم و ثبات بین المللی است، نگاه آنها به قدرت های تجدیدنظرطلب نیز به طور معمول منفی است و فرجام این دولت ها را نیز شکست در برابر قدرت های حافظ وضع موجود می دانند. حال آنکه در طول تاریخ قدرت های تجدیدنظرطلبی بوده اند که هم اهداف و خواسته های خود را محقق کردند و هم سبب واژگونی نظم بین المللی به عنوان مجموعه قواعد و ترتیبات هدایتگر تعاملات دولت ها نشده اند. تبیین موفقیت برخی از دولت های تجدیدنظرطلب در رسیدن به اهداف و خواسته های خود، خلأیی نظری در واقع گرایی است که این پژوهش می کوشد بر اساس یافته های یک مطالعه تاریخی مقایسه ای گامی در جهت پر کردن آن بردارد، زیرا مطالعه ای تاریخی که تفاوت های میان قدرت های تجدیدنظرطلب موفق و ناموفق را نشان دهد، می تواند ما را در رسیدن به تبیینی از شکست و موفقیت این دولت ها یاری کند. بر همین اساس، در این تحقیق با اتکا بر چارچوب نظریه واقع گرایی نوکلاسیک، انتخاب دو مورد ناموفق (روسیه) و موفق (پروس) در نیمه دوم سده نوزدهم و با استفاده از روش مقایسه ای نشان داده می شود که چگونه زمینه ها و متغیرهای بین المللی و داخلی دولت های تجدیدنظرطلب می تواند به تفاوت در نتایج حاصل از تلاش های آنها منجر شود.
ارزیابی تطبیقی رویکرد ایران و چین در فرایندهای بین المللی انتقال قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۲)
75 - 95
حوزههای تخصصی:
انتقال قدرت در فرایند نظام بین الملل موجب تغییرات نظم موجود و مستقر است که چالش ها و فرصت هایی را برای کشورهای غیر هژمون به همراه دارد. مساله اصلی این مقاله ارزیابی تطبیقی رویکرد جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با تحولات در نظم مستقر جهانی است و سوال اصلی مقاله ناظر بر این پرسش است که مواضع چین و ایران در مواجهه با فرایندهای انتقال قدرت در نظام بین المللی چگونه صورتبندی شده است؟ مقاله نشان می دهد در حالی که رویکرد ایران به تحولات معطوف به انتقال قدرت در نظم بین المللی، بیشتر بر جنبه «ایده» تمرکز دارد و چرخه ای نا تمام به شمار می رود، نگرش و عملکرد چین، متمرکز بر سه گانه «ایده»، مدیریت «منابع» و «نهاد سازی» متمرکز بوده است. یافته های پژوهش همچنین نشان از آن دارد در حالی که که چین از طریق ابتکارهای چندجانبه گرا عملیاتی نظیر «ایده اجماع پکن» و «ابتکار کمربند و راه» و «نهادسازی» نظیر بانک بریکس، بانک زیرساخت آسیایی، صندوق جاده ابریشم، سازمان همکاری شانگهایی و تجمیع منابع با طراحی مشارکت های اقتصادی جامع منطقه ای موجب تضعیف هژمونی آمریکا شده است، ابتکارهای ایران برای تضعیف هژمونی آمریکا بیشتر در حوزه کنش گفتاری و ایده، صورت بندی فهم و درک شده است. گردآوری مطالب کتابخانه ای و اسنادی بوده و روش پژوهش، پایش تطبیقی روندها بر مبنای مقایسه و تحلیل های پسارویدادی است.