مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
همکاری اقتصادی
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای مطرح در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، سیاست نگاه به شرق است. این رویکرد پس از گذشت یک دهه از قطع روابط دیپلماتیک ایران با ایالات متحده آمریکا و نیز تشدید تحریم های گسترده این کشور و نیز اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران در اولویت سیاست خارجی ایران قرار گرفت. در این راستا جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا به منظور تأمین بخشی از آرمان ها و اهداف اقتصادی خود با اتخاذ این رویکرد جدید، از تک قطبی شدن ساختار نظام بین الملل پس از جنگ سرد جلوگیری کند. در این میان، چین به عنوان یک قدرت نوهژمون در نظام بین الملل که ماتریس قدرتش همواره درحال اوج گرفتن است و شاخص های برتری قدرت خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، نفوذ سیاسی و نظامی ارتقا بخشیده است، مورد توجه دستگاه دیپلماسی ایران قرار گرفت تا از طریق توسعه همکاری با این کانون ثروت و قدرت بین المللی، بخشی از اهداف ملی ایران در سطوح منطقه ای و بین المللی تأمین شود. اما اینکه ساختار هژمونیک نظام بین الملل پس از جنگ سرد تا چه میزان فرصت ائتلاف سازی را در برقراری این مناسبات راهبردی دراختیار دستگاه دیپلماسی ایران قرار داده، مسئله ای است که پژوهش حاضر قصد تبیین آن را دارد. در این راستا پرسش اصلی این مقاله این است که جمهوری اسلامی ایران چه هدفی را در توسعه مناسبات راهبردی با چین دنبال می کند؟ برای پاسخ به این پرسش، این فرضیه به آزمون گذاشته شده است که «جمهوری اسلامی ایران به چین به عنوان یک جایگزین مناسب در حوزه مناسبات اقتصادی می نگرد». روش تحقیق در این پژوهش، تحلیلی توصیفی است و برای تبیین مسئله پژوهش از نظریه «چرخش قدرت و نقش»، بهره گرفته شده است.
نقش ابتکار «یک کمربند- یک راه» در نظم نوین اقتصادی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۰ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
1 - 20
حوزه های تخصصی:
یکی از دغدغه های راهبردی و شایان توجه سیاست جهانی در حال حاضر به کنش اقتصادی و بعضاً سیاسی چین بازمی گردد، به گونه ای که رفتارشناسی جهش اقتصادی چین در دهه های اخیر حاکی از ظهور قدرت بزرگ جدیدی است که حتی در برهه هایی تمایل و عطش خود برای هژمون شدن را پنهان نمی کند. این گزاره موجب شده است تا چین درصدد معماری نظم نوین اقتصادی در سطح بین الملل باشد و برای تحقق این مهم دست به اقدامات مشخصی بزند؛ هدفی که بی تردید واکنش های دامنه داری را از طرف رقبا از جمله آمریکا به عنوان قدرت مسلط سیاست جهانی در پی خواهد داشت. به هر حال، از جمله اقدامات مشخص چین برای تحقق این مسئله را باید در ابتکار ایجاد جاده ابریشم جدید جست وجو کرد. در واقع، سؤال اصلی این است که راه ابریشم جدید چگونه می تواند در تحقق نظم نوین اقتصادی مدنظر چین تأثیرگذار باشد؟ در پاسخ، با بهره گیری از نظریه ثبات هژمونیک و روش توصیفی- تحلیلی توضیح داده خواهد شد که چین تمایلاتی جدی برای تفوق بر سیاست جهانی در سر دارد و ابتکار «یک کمربند- یک راه» قدمی مهم در این مسیر دشوار به حساب می آید و اجرای آن اگرچه ممکن است بیجینگ را به قدرت اول اقتصادی در جهان تبدیل کند، این کشور تا نائل شدن به قدرت هژمون مسیری طولانی در پیش دارد.
روابط فرهنگی ایران و ترکیه، آینه پرداز نقش آفرینی منطقه ای ترکیه(2017-1923 م.)
منبع:
علوم خبری سال هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
183 - 215
حوزه های تخصصی:
ترکیه و ایران دو بازیگر کلیدی منطقه خاورمیانه محسوب می شوند که هر کدام به لحاظ نوع حکومت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مذهب و حتی سیاست خارجی، ویژگی های خاص خود را دارند. جهت گیری هریک از دو کشور ایران و ترکیه در سیاست خارجی اهمیت زیادی برای دیگری دارد و حتی دیگر کشورهای منطقه ای نیز بی توجه به مسائل این دو کشور نیستند. در مقطع کنونی ما شاهد آن هستیم که معادلات منطقه خاورمیانه بی تأثیر از نوع روابط این دو کشور نبوده است. مناسبات اقتصادی ترکیه و ایران که در دو دهه اخیر (2017-2002)با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه بهبود یافته است، یک عامل بسیار تعیین کننده و هدایت کننده سیاست خارجی ترکیه در منطقه خاورمیانه است. پژوهش حاضر تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که روابط تجاری و همکاری های ایران و ترکیه به ویژه در حوزه اقتصادی چه تأثیری بر سیاست خارجی ترکیه در منطقه خاورمیانه دارد؟ و در پاسخ به بررسی این فرض می پردازد که روابط و همکاریهای تجاری ایران و ترکیه موجب گرمی روابط و کاهش سردی ارتباطات فیمابین، همگرایی و حرکت به سمت نفی واگرایی براساس احترام متقابل و تمرکز بر ارزشهای متفاوت طرفین، افزایش همکاری های منطقه ای، خروج کشورها از تنشهای امنیتی و اندیشیدن به ارتباطات سازنده سیاسی اقتصادی در سیاست خاورمیانه ای ترکیه شده است. ترکیه تحت تأثیر متغیر منافع ناشی از روابط تجاری و همکاری اقتصادی، به همکاری امنیتی و سیاسی با ایران بر سر مدیریت بحران های اخیر خاورمیانه، میانجیگری میان ایران و قدرت های بزرگ فرامنطقه ای بر سر حل مناقشات هسته ای، همکاری و بده بستان با کشورهای عربی و امریکا بر سر حفظ روابط اقتصادی با ایران، همکاری با ایران در قالب سازمان های منطقه ای نظیر اکو، دی هشت و سازمان همکاری اسلامی می پردازد.
راهبرد سیاست خارجی ترکیه در آمریکای لاتین؛ مطالعه موردی ونزوئلا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روابط خارجی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
67 - 96
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، با روی کار آمدن حزب "عدالت و توسعه" ترکیه به یک بازیگر فعال در جهان تبدیل شده است، به گونه ای که در جنبه های مختلف بین المللی، ضمن توجه به متحدان غربی خود، بیشترین میزان استقلال در تصمیم گیری را نشان داده است. از این رو در راستای تحقق "عمق استراتژیک" این کشور، سیاست های ترکیه نسبت به "آمریکای لاتین و حوزه کارائیب" نسبت به گذشته تغییر کرد و به صورتی ویژه درآمد. ونزوئلا نیز به سبب داشتن نقش محوری در زمینه های اقتصادی، انرژی و ایدئولوژی یکی از مهم ترین کشور های منطقه آمریکای لاتین است که در قرن جدید در همکاری های فرامنطقه ای پیش رو بوده است. بر این اساس صرف نظر از مخالفت های متحدان سنتی ترکیه، فضا برای همکاری های اقتصادی میان آنکارا و کاراکاس شکل گرفت. این موضوع سبب شد تا ترکیه، به ویژه در سال هایی که ونزوئلا با بحران مواجه شده، از این کشور حمایت های سیاسی نیز به عمل آورد. لذا سؤال اصلی این نوشتار «چرایی حضور ترکیه در آمریکای لاتین و به ویژه در ونزوئلا» است. فرضیه اصلی نیز بدین شکل است که ترکیه در چهارچوب «نئولیبرالیسم» در روابط بین الملل درصدد گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی در ونزوئلا و به تبع آن در منطقه آمریکای لاتین بوده است. پس از این نفوذ، آنچه آنکارا به عنوان هدفی بلند مدت اندیشیده ، نشان دادن چهره ای فعال و تاثیرگذاری سیاسی در عرصه بین الملل است.
نقش مناطق استراتژیک در همکاریهای بین المللی و شکل گیری رژیم های بین المللی : مطالعه موردی بندر چابهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال نهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۶ (پیاپی ۶۶)
153 - 179
حوزه های تخصصی:
پایان جنگ سرد موجب همکاری های جدید بین کشورها شد. یکی از انواع همکاری، رژیم های بین المللی می باشد. وجود قدرت های نوظهور در منطقه مانند چین و هند و کشورهای افغانستان و ایران با یک گذشته تاریخی مشترک و ارزش های فرهنگی و پیوستگی اقتصادی، زمینه مناسب برای تشکیل یک رژیم بین المللی در منطقه را ایجاد می کند. بندر استراتژیک چابهار می تواند در مرکز این رژیم قرار گیرد. در این راستا این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که چابهار چه ظرفیت هایی برای تبدیل شدن به یک رژیم بین المللی دارد و عناصر مشترک برای همکاری در غرب آسیا چگونه تشکیل این رژیم را تسهیل می نماید؟ و فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش مهم مطرح است مبتنی بر این واقعیت می باشد که چابهار به سبب موقعیت ژتواکونومیک و ژئواستراتژیک خود می تواند به یک رژیم بین المللی اقتصادی تبدیل شود و پیشینه روابط و ارزش های مشترک میان کشورهای منطقه، شکل گیری این رژیم را تسهیل می کند. این مقاله با روش تبیینی- تحلیلی و با استفاده از منابع ثانویه شامل کتب، مقالات و سایت های اینترنتی انجام می شود.
ابتکار یک کمربند و یک راه؛ تقویت رقابت یا همکاری چین و روسیه در آسیای مرکزی در حوزه انرژی (2014-2019)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دهه ها انرژی به ویژه نفت وگاز از مهم ترین عناصر رشد و توسعه اقتصادی کشورها و تبدیل شدن آن ها به قدرت منطقه ای و بین المللی بوده است. بر همین اساس، همواره مناطق دارای انرژی و مسیرهای انتقال آن برای کشورهای واردکننده و صادرکننده اهمیت بسیار زیادی دارد. چین به این منابع برای تداوم و توسعه رشد اقتصادی خود به شدت نیاز دارد. از این رو، این کشور به مناطق دارای انرژی برای تأمین نیازهای توسعه ای خود توجه کرده است و طرح هایی چون ابتکار یک کمربند و یک راه را برای دستیابی به منابع انرژی پایدار و امن در مناطق مختلف به ویژه منطقه آسیای مرکزی طرح ریزی کرده است. این منطقه «خارج نزدیک» روسیه محسوب می شود و نسبت به نفوذ دیگر قدرت ها به این منطقه و دستیابی به منابع انرژی آن ها توجه و حساسیت دارد. در این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، چگونگی تأثیر طرح «احیای جاده ابریشم» بر روابط چین و روسیه در آسیای مرکزی در حوزه انرژی در سال های 2014 تا 2019 را بررسی می کنیم. براساس یافته های این نوشتار، گسترش همکاری های چین با کشورهای آسیای مرکزی به ویژه قزاقستان و ترکمنستان در چارچوب طرح یک کمربند و یک راه در سال های 2014 تا 2019، سبب برانگیختن نگرانی های رقابتی روسیه شده است. در نتیجه، مقام های چینی هم زمان طرح هایی را برای گسترش مبادلات و همکاری های انرژی با روسیه در قالب این طرح اجرا کرده اند. بنابراین می توان گفت طرح «یک کمربند و یک راه» چین، هم زمان رقابت و همکاری در روابط پکن و مسکو را در حوزه انرژی تقویت کرده است.
نسبت همکاری اقتصادی بین کشورها با صلح و امنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۲۹ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
147 - 170
حوزه های تخصصی:
بی گمان یکی از مهم ترین موضوع ها در حوزه روابط بین الملل به ویژه در دنیای پیچیده کنونی، صلح و امنیت بین کشورها و چگونگی پدید آوردن آن است. این مقاله تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که همکاری های تجاری و اقتصادی چه تأثیری بر صلح و ثبات و امنیت دارند؟ و تا چه میزان و در چه شرایطی این دو پدیده با یکدیگر در ارتباط هستند؟ پاسخ فرضی مقاله که در پی بررسی آن هستیم این است که «تقویت همکاری اقتصادی و تجاری، به صلح و ثبات کمک می کند و می تواند پایه های آن را تحکیم کند». توضیح داده شده است که حتی در شرایط وجود اختلافات سیاسی و روابط مناقشه انگیز (مثال چین و تایوان) امکان تجارت وجود دارد؛ هرچند با مشکلاتی جدی روبه رو است. همچنین تجارت می تواند در بسیاری از موارد، موجب تسهیل سایر جنبه های روابط ازجمله روابط سیاسی شود و در صورت استفاده از ظرفیت های منطقه ای، این الگو می تواند در روابط ایران با همسایگان نیز مورد استفاده قرار گیرد. چارچوب نظری به کاررفته در این مقاله نظریه لیبرالیسم، به طورکلی، است و ضمن پرداختن به اصول و مبانی اصلی آن، رخدادهای تاریخی موردنظر در این چارچوب مورد تحلیل قرار می گیرد. اما به منظور بالا بردن قدرت تحلیل و توضیح تناقض ها به سه نظریه دیگر نیز تنها اشاره ای شده است.
جایگاه اقلیم کردستان در سیاست خارجی چین نسبت به عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۸)
183 - 204
حوزه های تخصصی:
پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و خودمختاری اقلیم کردستان، بازیگران بزرگ جهانی و منطقه ای به دنبال تقویت روابط و گسترش حوزه نفوذ در اقلیم کردستان بوده اند. علاوه بر افزایش تجارت چین و عراق پس از سال 2003، شرکت های دولتی چینی از طریق کانال های رسمی مانند وزارت نفت عراق و کانال های غیررسمی مانند رهبران شرکت های بزرگ، روابط تجاری و خطوط ارتباطی برای همکاری با اقلیم کردستان ایجاد کرده اند. همچنان که چین، با افزایش مصرف خود، در سال 2013 به یکی از بزرگ ترین واردکننده نفت جهان تبدیل شده است. به همین منظور، اقدامات سریعی برای گسترش نقش خود در عراق از طریق دولت مرکزی و اقلیم کردستان انجام داده است و استقرار در عراق به یکی از جنبه های سیاست خارجی و اقتصادی چین تبدیل شد. لذا این مقاله به دنبال تبیین راهبرد چین در اقلیم کردستان است و به دنبال پاسخ به این سؤال است که اقلیم کردستان چه جایگاهی در سیاست خارجی چین نسبت به دولت عراق دارد؟ فرض پژوهش این است که پکن با رعایت اصول تمامیت ارضی دولت مرکزی عراق و عدم ورود به مسائل امنیّتی- نظامی، توسعه روابط را در ابعاد اقتصادی با اقلیم کردستان دنبال کرده است. یافته های پژوهش با استفاده از روش کیفی مبتنی بر تحلیل توصیفی، نشان می دهد که چین به دنبال توسعه چندوجهی روابط تجاری، سرمایه گذاری، ساخت وساز و تبادل فرهنگی با اقلیم کردستان عراق بوده و برخلاف دیگر قدرت های بزرگ فاقد دستورکار امنیّتی-نظامی و مداخله جویانه در عراق است.