مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۸۱.
۴۸۲.
۴۸۳.
۴۸۴.
۴۸۵.
۴۸۶.
۴۸۷.
۴۸۸.
۴۸۹.
۴۹۰.
۴۹۱.
۴۹۲.
۴۹۳.
۴۹۴.
۴۹۵.
۴۹۶.
۴۹۷.
۴۹۸.
۴۹۹.
۵۰۰.
چین
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
155 - 178
حوزه های تخصصی:
تحولات یک دهه اخیر در منطقه، عربستان سعودی و چین را واداشته تا به رغم تفاوت های بسیار زیاد (جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی - مذهبی و نظام حکومتی)، به فکر بهره برداری از ظرفیت های یکدیگر در منطقه آسیا جهت مقابله با چالش های پیش روی خود باشند. هدف عمده این مقاله، شناسایی مولفه ها و عناصر اصلی تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و چین در چارچوب نظریه نوواقع گرایی و درک تهدیدات متاثر از این روابط بر امنیت جمهوری اسلامی ایران است. در این پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی و برای تجمیع داده ها و اطلاعات از منابع کتابخانه ای و اسنادی استفاده شده و به منظور تدقیق و نظام مند کردن مشاهده علمی و یافته های پژوهش از رویکرد نظری موازنه قدرت بهره گیری شده است. از نظر والتز، توازن قدرت ها عامل بنیادی در مهار کردن بازیگران نیرومند در روابط بین الملل است و در حقیقت، این ساختار نظام بین الملل و ضرورت بقا است. سوال اصلی پژوهش این است که روابط عربستان سعودی و چین در چارچوب نظریه نوواقع گرایی بر مبنای چه مولفه هایی قابل تبیین و ارزیابی می-باشد؟ نتایج حاکی از آن است که تحولات سیستمی، تغییرات سطح واحد، رویکرد قدرت های جهانی، ضرورت تصمیم گیری عقلایی، منابع تهدید مشترک، منابع قدرت مشترک و قابل تجمیع و حصول منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی مولفه های تاثیرگذار و تسهیل کننده بر روابط عربستان سعودی و چین محسوب می گردند.
رقابت آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه (2022 -2010)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
247 - 268
حوزه های تخصصی:
منطقه خاورمیانه همواره صحنه کشمکش قدرت های بزرگ بوده است. این درگیری به واسطه اهمیت این منطقه از منظر تامین انرژی و معادلات ژتوپولیتیک برای این قدرت ها مورد توجه قرار گرفته است. با عبور از جنگ سرد و فرارسیدن عصر دیجیتال عرصه های رقابت قدرت های بزرگ نیز دچار دگردیسی گردید با این وجود رقابت میان قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا و چین در این منطقه علی رغم اهمیت بسیار بالای آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای مشخص نمودن وضعیت این رقابت ناگزیر بودیم تا با روند پژوهی تحولات منطقه در طول مدت زمان 2010 الی 2022 به ابعاد گوناگون این رقابت احاطه پیدا کنیم. در اینجا آنچه سوال اصلی مقاله ما را شکل می دهد آن است که رقابت آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه در چه ابعادی پیگیری شده است؟ فرضیه این پژوهش نیز اینگونه است که رقابت این دو قدرت در عرصه منطقه خاورمیانه محدود به یک بعد نبود و به همین جهت برای دستیابی به یک دید جامع تر در این مقاله به سه بعد اساسی این رقابت یعنی رقابت سیاسی دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی امنیتی پرداختیم. یافته های ما نشان دهنده گسترش زمینه های رقابت در هر سه بخش بود. رقابت در ابعاد اقتصادی برای چین و رقابت در عرصه های نظامی و امنیتی برای ایالات متحده از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر داده های اسنادی-کتابخانه ای استفاده شده است.
جایگاه اتّحاد آکوس در سیاست خارجی ایالات متحده در قبال چین و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۶)
109 - 134
حوزه های تخصصی:
امروزه منطقه ایندو-پاسیفیک به عرصه قدرت نمایی ایالات متحده و چین به ویژه بعد از خروج آمریکا از افغانستان تبدیل شده است. ادراک تصمیم گیرندگان آمریکایی این است که تداوم خیزش چین می تواند تهدید مستقیمی را در بلندمدت در برابر موقعیت هژمونیک این کشور ایجاد نماید. امضای پیمان آکوس بین سه کشور آمریکا، بریتانیا و استرالیا که برای اولین بار به یک کشور غیرهسته ای اجازه داشتن زیردریایی هسته ای می دهد، گویای راهبرد «بازداردگی چند جانبه» آمریکا در برابر تهدید چین است. مقاله حاضر تلاش دارد با توجه به رسمیت شناختن آشکار آکوس به عنوان یک «توافق نامه امنیتی»، جایگاه و ضرورت استراتژیک آن را در راهبرد امنیتی آمریکا مورد مطالعه قرار دهد و در عین حال اهمیت این توافق را برای بریتانیا و استرالیا توضیح دهد. این مقاله به روش کیفی مبتنی بر تحلیل توصیفی به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که توافق نامه آکوس چه جایگاهی در راهبرد امنیتی ایالات متحده دارد؟ فرضیه مقاله این است که «توافق نامه آکوس با احاله بخشی از مسئولیت مهار چین به بریتانیا و ایجاد زمینه برای موازنه گری مستقیم استرالیا، در چارچوب راهبرد کلان موازنه گری از دور ایالات متحده در قبال چین تعریف می گردد». شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای، استفاده از مجلات تخصصی و سایت های معتبر اینترنتی بوده است.
روابط چین و رژیم صهیونیستی در سه دهه اخیر (1990- 2020) حوزه های هم گرایی و واگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۴۷)
89 - 116
حوزه های تخصصی:
روابط جمهوری خلق چین و رژیم صهیونیستی از آغاز تاکنون با فراز و نشیب های متعدد و متنوعی روبرو بوده است. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که آیا امکان انطباق روند تحولات روابط چین و رژیم صهیونیستی بر مفاد نظریه وابستگی متقابل وجود دارد؟ هدف این تحقیق کمک به شناخت بیشتر مسائل خاورمیانه، آشنایی با روند سیاست خارجی چین و نهایتا کمک مؤثر به سیاست گذاران ایران برای برنامه ریزی سیاست خارجی و امنیتی کشور می باشد. این پژوهش به دنبال ارزیابی انطباق روند تحولات روابط دو بازیگر مبتنی بر نظریه وابستگی متقابل و روش تحقیق کیفی است و برای پردازش داده ها بر اسناد و نظرات دو طرف تکیه شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که رژیم صهیونیستی در ایجاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با پکن اهداف متنوعی را دارد که شامل ارتقاء موقعیت و اعتبار بین المللی رژیم صهیونیستی، تأثیرگذاشتن بر مواضع و دیدگاه های خاورمیانه ای چین، حضور در بازار بزرگ نظامی و اقتصادی پرجمعیت ترین کشور جهان، فشار در راستای کاهش، و یا توقف همکاری های نظامی تهران پکن و همچنین سوق دادن چین به تلاش برای کاهش همکاری های کره شمالی ایران، ارتقاء جایگاه جامعه یهودیان چینی به ویژه در شانگهای، استفاده از اهرم روابط با چین در روابط تل آویو واشنگتن در راستای جذب بیشتر حمایت های آمریکا می گردد. چین نیز از تعاملات با رژیم صهیونیستی اهدافی را دنبال می کند که شامل ارتقاء سیاست خاورمیانه ای چین و کمک به حل بحران فلسطین، تلاش در مسیر قطع و یا کاهش روابط سیاسی تایوان رژیم صهیونیستی، کسب فن آوری های پیشرفته غربی در صنایع نظامی و کشاورزی از مجرای رژیم صهیونیستی، بهره برداری از لابی صهیونیست ها در بهبود روابط پکن واشنگتن، تقویت همکاری های نظامی، امنیتی و اقتصادی و جلوگیری از گسترش ارتباط دالایی لاما، رهبر جدایی طلبان تبت با رژیم صهیونیستی می شود.
علل گسترش حضور چین در حوزهل خلیج فارس(در قالب رویکرد توسعه مسالمت آمیز)
منبع:
مطالعات سیاسی بین النهرین دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
186-209
حوزه های تخصصی:
منطقه خلیج فارس از دوره باستان در منطقه بین النهرین، به خصوص در زمینه تجارت و حمل ونقل اهمیت داشته است. چین به عنوان کشوری رو به رشد که در نظر دارد تا در اقتصاد گوی سبقت را از آمریکا برباید، در دهه های گذشته سعی کرده تا سیاست درهای باز را در سیاست و اقتصاد دنبال کند و برای همین، روابط خود با جهان را به سطح بالاتری ارتقا بخشیده است. از آنجا که در رسیدن چین به اهداف خود به خصوص در صنعت، نیاز به انرژی حرف اول را می زند، این کشور کوشیده تا این نیاز را از طریق رابطه با مناطق نفت خیز جهان برطرف کند که از نقاط مهم در این عرصه خاورمیانه و به خصوص خلیج فارس است. در دهه گذشته حضور چین در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس موجب شده تا به یک بازیگر مهم در منطقه تبدیل شود. این کشور با ایفای نقش فعال در این نقطه از جهان، نیازهای اساسی صنعت خود را رفع کرده و از جانبی، با بالا بردن سطح روابط خود، به بازیگری مطرح و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شده است. با تمام این اوصاف هنوز این کشور یک تازه وارد به منطقه محسوب می شود و در رویکرد خود با چالش های بسیار مواجه است. مقاله پیشِ رو با توصیف شرایط چین، به دنبال تبیین این مسئله است که چین در منطقه خلیج فارس چه اهدافی دارد و در راه دستیابی به اهداف خود چه الگوی رفتاری ای را دنبال کرده است؟ نکته مهم درباره حضور چین در منطقه پیوند منافع سیاسی و اقتصادی است. فرضیه این نوشتار نیز بر همین اساس شکل گرفته است و بیان می کند که چین در راستای دستیابی به اهداف توسعه طلبانه و در چارچوب توسعه مسالمت آمیز به دنبال رفع نیاز انرژی خود و امنیت آن، ارتقای طرح کمربند و جاده و سرمایه گذاری در زیرساخت های اقتصادی منطقه وارد تعامل با کشورهای منطقه شده و الگویی که در منطقه دنبال می کند شامل دوری از مداخله گری، برخورد رفتار تعادلی با کشورهای منطقه و دوری جستن از برخورد با آمریکا است.
رویکرد کانتر هژمونیک چین در خلیج فارس (مطالعه موردی؛ ایران و عربستان بین سال های 2022- 2015)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال دوم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۸)
135 - 156
چین به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند، همکاری جدی با کشورهای درحال توسعه در قالب «مشارکت» دارد. پکن تلاش دارد تا روابط اقتصادی خود را در منطقه خلیج فارس با طرح انواع مشارکت و همکاری به پیش ببرد که در این میان ایران و عربستان سعودی از جایگاه خاصی برخوردار هستند. سؤالی که مطرح است اینکه؛ مشارکت چین با ایران و عربستان با چه اهدافی صورت می گیرد؟ فرضیه این است که مشارکت چین با ایران بیشتر بر مبنای رویکرد کانتر هژمونیک و با هدف کاستن از قدرت ایالات متحده و با عربستان سعودی، جهت تأمین انرژی و راهیابی چین به تجارت دریایی در خلیج فارس و قاره آفریقا است که نقد جدی به یک جانبه گرایی آمریکا است. یافته های مقاله حاضر نشان می دهند که چین با گزینش کشوری مانند عربستان، به دنبال ترغیب آن به سمت خود و دور کردن آنان از ایالات متحده امریکا است که توانسته عربستان سعودی را به اتخاذ تصمیمات نسبتاً مستقل از ایالات متحده امریکا سوق دهد. ایران که از دیرباز سیاست های ضدامریکایی در منطقه خلیج فارس داشته است، اشتراکات ضدهژمون با همراهی چین در زمینه سیاسی و ایدئولوژیکی علیه آمریکا دارد و تبادلات تجاری بسیار کمتری نسبت به عربستان در ارتباط با چین را داراست. رویکرد ناظر در این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری داده ها کتابخانه ای اعم از مکتوب و الکترونیک می باشد و از چارچوب نظری «کانتر هژمونی» بهره برده ایم.
بررسی روند سیکل قدرت آمریکا و تأثیر آن بر نظم جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
11 - 45
سیکل قدرت نمایی از افول و ظهور قدرت های بزرگ را نشان می دهد و به تبع نظم جهانی قدرت موردنظر نیز با افول سیکل قدرت تضعیف می شود. هدف از ارائه این مقاله جست وجوی ارتباط میان سیکل قدرت با نظم جهانی آمریکا است. مسئله موردنظر این است که سیکل قدرت آمریکا چه تاثیری بر نظم جهانی آمریکا دارد و سوالی که مطرح شده اینکه چگونه سیکل قدرت آمریکا بر نظم جهانی آمریکا درصحنه بین المللی تاثیر گذاشته است؟ بر مبنای فرضیه، اگر قدرت آمریکا افول کند، این نظم جهانی نیز با آن افول خواهد کرد. افول نسبی آمریکا در منحنی چرخه قدرت و افول نسبی نظم نوین جهانی حاکی از آن است که نظام بین المللی به سمت پویایی چندقطبی حرکت می کند. نتایج نیز نشان می دهد هرچقدر آمریکا در سیکل قدرت روند افول را طی می کند، نظم نوین جهانی در مقیاس سیکل قدرت نیز ضعیف تر می شود. عواملی مانند، بحران مالی سال2008 و حضور آمریکا در جنگ های پرهزینه بعد از یازده سپتامبر و همچنین به علت سهم نسبی قدرت در سیستم جهانی با صعود قدرت های جهانی مانند هند، چین و ژاپن و ظهور قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای مانند ایران و روسیه در سیستم بین المللی، آمریکا در چرخه قدرت با افول نسبی مواجه شده است که نظم نوین جهانی را نیز با افول نسبی مواجه نموده است. روش پژوهش مورداستفاده در این تحقیق، روش همبستگی می باشد که مبتنی بر رویکرد توصیفی _ تحلیلی است و روش گردآوری داده ها نیز کتابخانه ای و اسنادی می باشد.
ابتکار «جاده ابریشم سلامت»: زمینه ساز نفوذ چین در حکمرانی سلامت جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پکن در حوزه اقتصادی، تجاری، مالی و پولی، فناوری و سایبری برای افزایش تقویت جایگاه خود در حکمرانی جهانی سازوکارهایی ایجاد کرد. در ادامه ابتکارات و طرح های چین برای نفوذ در حکمرانی جهانی، حوزه سلامت به عنوان یکی از محورهای سیاست خارجی چین تبدیل شد. هدف این مقاله تبیین «جاده ابریشم سلامت» و زمینه های نفوذ چین در حکمرانی سلامت جهانی است و به این پرسش پاسخ داده که طرح ابتکار «جاده ابریشم سلامت» چین چگونه زمینه ساز نفوذ این کشور در حکمرانی سلامت جهانی شده است؟ در پاسخ فرض بر آن است که «جاده ابریشم سلامت» چین به عنوان ابتکار نوظهور دیپلماتیک از طریق توسعه همکاری جنوب-جنوب، ایجاد سازوکارهای نهادی، مشارکت راهبردی دوجانبه و چندجانبه، و اتصال بخش سلامت با بخش اقتصاد، فناوری و ابتکار «یک کمربند و یک راه»، منجر به ترویج شبکه ی همکاری بهداشتی در جهان شده و زمینه ها ی نفوذ پکن را در حکمرانی سلامت جهانی فراهم آورده است. روش پژوهش تحلیلی-تبیینی است. یافته ها نشان می دهد که چین سازوکار حکمرانی موٍثر را جهت پیشبرد مدیریت مشترک و همکاری جویانه در سلامت جهانی ایجاد کرده است.
تاثیر مراودات فرهنگی ایران و چین بر طرح فرش های دستباف دوره صفوی در ایران و مینگ و چینگ در چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران صفوی، مصادف با مینگ و چینگ ( قرون16، 17 و 18 میلادی) در چین است. در این دوره فرش دستباف به لحاظ طراحی و تولید جایگاه خاصی در تاریخ این دو کشور داشته است. جاده ابریشم نیز که ایران را به چین متصل می کند، موجب تبادلات گسترده ای در مسیر این جاده می شد. با توجه به این که فرش های قدیمی چینی کمتر توسط پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته، تاثیرات متقابل در طراحی فرش دستباف بین ایران و چین مورد توجه قرار نگرفته است. در پژوهش حاضر سعی شده تا با روش تطبیقی تاثیرات متقابل فرش دستباف در ایران و چین در دوره مذکور بررسی شود. به این ترتیب با گردآوری داده ها به صورت اسنادی فرش های دستباف ایرانی و چینی تطبیق داده شد تا اشتراکات آن ها مشخص شود. در این پژوهش این سوال مطرح می شود که: طراحی و نقوش مشترک بین ایران و چین در فرش دستباف کدام است؟ با وجود اندک بودن نمونه های چینی که جزیی از محدودیت های تحقیق به شمار می رود مشخص شد فرش های دستباف ایرانی با تاثیر از چین به تولید فرش هایی با نخ های طلا و نقره پرداختند. فرش های چینی هم به استفاده از الگو های باغی ایرانی و طراحی فرش هایی که توازن و تعادل داشتند اقدام کردند. تاثیراتی که از چین وارد ایران شده بود نیز با ذائقه ی ایرانی ها بافته شد و دوباره به چین سفر کرد. همچنین نقشمایه های گوناگونی مشخص شد که به سه دسته اصلی تقسیم می شوند: 1. نقوش مشترک ایران و چین. 2. نقوش تاثیرگذار چین بر ایران. 3. نقوش تاثیرگذار ایران بر چین.
تأثیر تکنو- ناسیونالیسم بر رقابت اقتصادی آمریکا و چین (با تأکید برحوزه نیمه هادی ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
تکنو- ناسیونالیسم نوعی تفکر مرکانتلیستی در حوزه فناوری های جدید است که نوآوری و قابلیت های فناوری را مستقیماً به هویت ملی، امنیت ملی، رفاه اقتصادی و ثبات اجتماعی یک کشور مرتبط می کند. این مهم بعد از سال 2018 و جنگ تجاری آمریکا و چین بیش از پیش نمایان شده است. یکی از مهم ترین نمادهای این رقابت در حوزه تراشه های پیشرفته یا نیمه هادی ها است. با توجه به اهمیت این موضوع در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی – تبیینی و منابع اسنادی - کتابخانه ای و اینترنتی در پی پاسخ به این سؤال اساسی هستیم که «تکنو – ناسیونالیسم به خصوص نبرد فنی در حوزه نیمه هادی ها چه تأثیری بر رقابت اقتصادی آمریکا و چین خواهد گذاشت؟» متناسب با پرسش پژوهش این فرضیه مطرح می شود که «نبرد فنی در حوزه نیمه هادی ها با توجه به کسب مزیت تکنولوژیک یکی از مهم ترین ارکان جنگ تجاری آمریکا و چین است و با توجه به ماهیت تعیین کننده این فناوری سرنوشت برتری اقتصادی دو کشور به تسلط در این حوزه وابسته است». نتایج نشان می دهد که با توجه به اهمیت نیمه هادی ها در ساخت بسیاری از تولیدات صنعتی سرنوشت ساز و تعیین کننده یکی از اصلی ترین ارکان رقابت اقتصادی آمریکا و چین در همین حوزه است که تاکنون غرب برتری زیادی نسبت به چین دارد؛ ولی چین هم با برنامه ریزی های مختلف در پی جبران این فاصله و کاهش وابستگی به غرب است.
نقش دیپلماسی اقتصادی و تجاری در ارتقای برند ملی کشورها (مطالعه موردی: چین، ترکیه و قطر)(مقاله علمی وزارت علوم)
تصویر و برند ملی یک کشور در نظام بین الملل و در بین افکار عمومی جهانی ساخته و پرداخته می شود. کشورهای مختلف نیز به دنبال آن هستند که از ابزارهای گوناگون، تصویر الهام بخش و جذابی از خود ارائه کنند. تصویری که افزون بر نمایش قدرت یک ملت، نشان دهنده حوزه نفوذ و کنشگری مؤثر در عرصه بین الملل باشد. دیپلماسی اقتصادی و تجاری حوزه عمل سیاست خارجی است که از توان اقتصادی در سطوح دوجانبه، منطقه ای و بین المللی به منظور تأمین منافع ملی و همچنین برندسازی ملی بهره می گیرد. بدون تردید وظیفه هر دولتی آن است که امکانات لازم برای ارتقای سطح توانمندی و رفاه را برای مردم فراهم کند تا بتواند وجهه ملی کشور را ارتقا دهد. هدف اصلی این پژوهش واکاوی جایگاه و نقش دیپلماسی اقتصادی و تجاری در ارتقای برند ملی کشورهاست. پرسش پژوهش حاضر آن است که کشورهای موفق در حوزه برندسازی ملی از دیپلماسی اقتصادی و تجاری چگونه بهره برده اند؟ روش تحقیق پژوهش مبتنی بر منابع کتابخانه ای، توصیفی- تحلیلی بوده و از مطالعه موردی استفاده کرده است. بر این اساس، سه تجربه موفق چین، ترکیه و قطر در استفاده از راهبردهای دیپلماسی اقتصادی و تجاری به منظور تقویت برند ملی مورد بررسی قرار گرفته اند. گسترش تجارت با کشورهای درحال توسعه، جذب سرمایه گذاری خارجی، تقویت گردشگری، اعطای کمک های توسعه ای، صادرات محصولات فناورانه، مشارکت در سازمان ها و مجامع اقتصادی بین المللی و استفاده از مزیت های رقابتی ویژه هر کشور از اصلی ترین آموخته های تجربه کشورهای منتخب بوده است که می تواند برای ارتقای برند ملی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه و دقت قرار گیرد.
تحلیل محتوای استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در قبال چین (2001- 2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
161 - 176
حوزه های تخصصی:
از آنجا که کشور چین، پس از آمریکا در حال تبدیل شدن به مهم ترین قدرت اقتصادی و نظامی در سطح جهانی است؛ هدف از نگارش این مقاله، تجزیه و تحلیل استراتژی های امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در قبال چین (2001-2021) است تا مشخص گردد که آمریکا در این استراتژی ها چگونه با چین رفتار کرده و خواهد کرد(تقابل یا همکاری یا هردو)در پاسخ فرضیه مطرح شده آن است که «افزایش وابستگی متقابل میان کشورها احتمال وقوع درگیری میان آن ها را کاهش می دهد. از همین رو همکاری در عرصه های اقتصادی و تجاری، موجب می شود کشورها فایده بیشتری ببرند و هم زمان دریابند که هزینه منازعه افزایش یافته است». به این منظور از روش تحقیق تحلیل محتوای تلفیقی(کمی و کیفی) و نرم افزار MAXQDA بهره گرفته شده است. نتایج نشان داد: در بخش کمی بیشترین درصد کلمات و پاراگراف های بکار رفته در مورد چین در سال 2021 بوده و در بخش کیفی استراتژی ها آن بود که کشور آمریکا از سال 2001 کشور چین را به عنوان یک بازیگر متعهد جهانی و ادغام در سیستم جهانی تشویق به همکاری کرده اما به مرور به استراتژی تقابل و مهار همه جانبه چین و استقبال از همکاری به صورت همزمان روی آورده است. رقابت و همکاری میان این دو کشور اگرچه گاهی با خصومت و تنش در عرصه های مختلف نظامی، سیاسی همراه بوده اما در ارتباط با تبادلات اقتصادی به شکل ناباورانه ای درهم تنیده شده، به شکلی که میزان مبادلات چین با آمریکا به 700 میلیارد دلار در سال رسیده است؛ این دو کشور به جای منازعه به سمت همکاری همه جانبه نیل پیدا کرده اند.
بازشناسی ابعاد روی آوری چین به خلیج فارس و سناریوهای امنیتی فراروی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلیج فارس به دلایل مختلف ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک همواره از
جایگاه و اهمیت ویژه ی در سیاست جهانی برخوردار بوده است. این منطقه با داشتن
بیش از 60 درصد ذخایر نفت دنیا و حدود 40 درصد ذخایر گازی جهان، به عنوان
هارتلند اقتصادی جایگاه ویژه ی در سیاست خارجی قدرت های بزرگ جهانی دارد. یکی
از کشورهایی که در سال های اخیر توجه ویژه ی به خلیج فارس کرده، جمهوری خلق
چین است. چین برای تداوم رشد اقتصادی خود به عنوان مهم ترین ابزار مشروعیت ساز
حزب کمونیست، نیاز روزافزونی به نفت خلیج فارس پیدا کرده است. پژوهش حاضر با
روش توصیف ی تحلیلی درصدد است به واکاوی و بررسی تأثیر حضور چین در خلیج
فارس بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بپردازد. پرسش بنیادی این پژوهش
این است که سناریوهای امنیتی ایران در قبال حضور چین در خلیج فارس کدام اند؟
براساس این پرسش، درباره امنیت این منطقه سه سناریو فراروی ایران قرار دارد:
«سناریوی امنیت آمریکامحور « ،» سناریوی امنیت دسته جمعی » و «سناریوی توازن
قدرت ». نتایج این تحقیق نشان م یدهد که ظاهراً محتمل ترین سناریوی پیش روی
ایران در ارتباط با امنیت خلیج فارس، توازن قدرت در مقابل آمریکا و متحدان عربی
این کشور با ایجاد تفاهم استراتژیک با چین است.
سیاست خارجی و امنیتی دونالد ترامپ در منطقه ایندوپاسیفیک و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
149 - 177
حوزه های تخصصی:
این مقاله با بهره گیری از مدل مفهومی برآمده از نظریه ثبات هژمونیک در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که راهبرد امریکا در دوران دونالد ترامپ در منطقه ایندوپاسیفیک چگونه بر امنیت ملی ایران تأثیر می گذارد. هدف امریکا از حضور در منطقه ایندوپاسیفیک گسترش قدرت خود و تداوم هژمونی در این منطقه است. با توجه به اینکه منطقه مزبور پر چالش ترین منطقه برای تداوم هژمونی این قدرت به شمار می رود، لذا امریکا در صدد بالا بردن وزنه هند در منطقه ایندوپاسیفیک و تلاش برای مهار چین به منظور تداوم هژمونی خود در این منطقه است؛ زیرا بر این باور است که چین تهدیدی نزدیک و هند تهدیدی دوردست به شمار می رود. لذا با این ذهنیت که هند به عنوان قدرت متوسط در آینده ظرفیت به چالش کشیدن منافع امریکا در منطقه مزبور را ندارد در صدد کنترل چین از طریق تقویت هند برآمده است، موضوعی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر قرار می دهد. نویسندگان با روش توصیفی تحلیلی این فرضیه را مورد آزمون قرار داده اند که سیاست امریکا در منطقه ایندوپاسیفیک موجبات افزایش تنش در همسایگی نزدیک ایران، کاهش توجه امریکا به خلیج فارس، خروج هند از وضعیت عدم تعهد و احتمال افزایش تنش در روابط ایران با دوکشور چین و پاکستان را فراهم می آورد؛ ولی منفعت واشنگتن در استفاده از اهرم دهلی نو در تقابل با نفوذ چین، می تواند به صورت بالقوه گسترش روابط هند با ایران را آسان کند.
راهبردهای دفاعی امنیتی جمهوری اسلامی ایران با نگاه به شرق مطالعه موردی: چین و روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۴
131 - 171
حوزه های تخصصی:
با توجه به همسویی نسبی رویکرد جمهوری اسلامی ایران با روسیه و چین، به نظر می رسد که امکان بهره برداری از ظرفیت دو کشور مذکور برای تدوین راهبردهای دفاعی امنیتی بهینه در ج.ا.ایران وجود داشته باشد ازاین رو، پژوهش حاضر با نگاهی به زمینه های همکاری و توافقات ازپیش موجود میان ایران با هریک از این دو کشور در پی پاسخ به این پرسش است که «راهبردهای مطلوب جمهوری اسلامی ایران در بهره برداری از ظرفیت های چین و روسیه کدام است؟» به منظور ارائه راهبردهای پیشنهادی از مدل اS.W.O.T و ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی (Q.S.P.M) استفاده شده است. داده های این پژوهش ازطریق مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند با اساتید دانشگاه و هم چنین با استفاده از بیانات حضرت آیت الله خامنه ایمدظله العالی جمع آوری شده است. اطلاعات به دست آمده در قالب پرسش نامه تنظیم و در میان جامه نمونه توزیع شد. نتایج حاصل از ماتریس ارزیابی عوامل داخلی (I.F.E) و ماتریس ارزیابی عوامل خارجی (اE.F.E) موقعیت استراتژیک معطوف به مرکزیت نمودار را نشان می دهد ازاین رو، راهبردهایی در قالب چهار الگوی تهاجمی، اقتضایی، انطباقی و تدافعی ارائه شده است. اما طبقه بندی نهایی براساس ماتریس (Q.S.P.M) نشان می دهد که راهبردهای تهاجمی (S.O) و انطباقی (O.W) که مبتنی بر استفاده از ظرفیت چین و روسیه می باشند، مطلوبیت بالایی دارند، به طوری که پنج راهبرد نخست مبتنی بر همکاری با چین و روسیه به ویژه در ابعاد اقتصادی است.
تعمیق مناسبات چین و رژیم صهیونیستی و تأثیر آن بر منافع و امنیت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۷
11 - 43
حوزه های تخصصی:
محیط آنارشیک نظام بین الملل و نبود یک قدرت مسلط و مشروع، هر یک از بازیگران را ملزم به بهره گیری از ظرفیت، اهداف و منافع مورد نظر خود در محیط پیچیده و شبکه ای نظام بین الملل می کند. اسرائیل به دلیل ضعف های راهبردی سعی دارد برای ارتقاء موقعیت منطقه ای و بهبود چهره جهانی و جایگاه بین المللی، مناسبات خود را با کشور چین به صورت همه جانبه توسعه دهد. به هر میزان سطح همکاری و تعاملات پکن – تل آویو گسترش یابد، عملاً بر امنیت و منافع ایران تأثیر منفی می گذارد و بر عکس. در این روند، از جمله پیامدهای تقویت و توسعه روابط چین و اسرائیل، رویکردهایی نظیر؛ شکاف میان ایران و چین، تأثیر منفی بر روند صلح مطلوب ایران در موضوع فلسطین، ترغیب چین از سوی اسرائیل مبنی بر عدم فروش تسلیحات به ایران، تشکیل گروهها و لابی های یهودی علیه منافع ایران در چین، اختلال در بازار فروش نفت و گاز ایران به چین، همراهی چین با نظم مطلوب منطقه ای اسرائیل و عدم حمایت از ایران در برنامه هسته ای می باشد. مفصل بندی این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده ها نیز به روش کیفی و به صورت اسنادی و کتابخانه ای تنظیم یافته است.
تحلیل رقابت های سیاسی و اقتصادی آمریکا و چین در خاورمیانه در سال های 2021 تا 2023(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چین و ایالات متحده آمریکا به عنوان دو قدرت بزرگ دارای روابط رقابت آمیز در حوزه ها و موضوعات سیاسی و اقتصادی هستند. دوره زمانی از ابتدای ریاست جمهوی بایدن تا سال 2023 در نظر گرفته شد ه است. هدف از نگارش این مقاله بررسی سیاست آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه براساس مفهوم «رقابت» است. در این مقاله به دنبال پاسخ هستیم که چین و آمریکا در سال های 2021 تا 2023 چه سیاستی را در خاورمیانه پیگیری می کنند؟ فرضیه این پژوهش که تلاش می شود با متدلوژی تحلیلی و تبیینی به آن پاسخ داده شود این است که سیاست آمریکا در خاورمیانه بر حمایت از اسرائیل، نفت و ترانزیت انرژی، تهدیدانگاری ایران و فروش تسلیحات استوار است. بنابراین از سیاست ایجاد تنش بین کشورهای این منطقه حمایت می کند، اما سیاست چین در این منطقه بر ایجاد رابطه سیاسی و اقتصادی با دشمنان آمریکا (مانند ایران) و جداکردن متحدان مردد و بی اعتماد به آمریکا (مانند عربستان، امارات متحده عربی و قطر) و مشارکت اقتصادی با آن ها و دسترسی به بازار نفت وانرژی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که اعتماد به نفس چین برای رقابت با آمریکا در منطقه خاورمیانه در سال های 2021تا 2023 افزایش یافته است. بنابراین خواستار افزایش نفوذ خود در این منطقه است.
نوشتگان (۵)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۶ (پیاپی ۲۰۴)
61 - 71
حوزه های تخصصی:
در شماره پنجم «نوشتگان»، نخست به نوشته های فارسی کهن از شرق دور پرداخته و برگی بازیافته از همین ناحیه را عرضه کرده ایم. در بخش دیگر، درباره تحوّل -a (< -ag < -aka- ) پایانی واژه ها به -e بحث و نمونه هایی پیش نهاده شده است که ممکن است کهن ترین شواهد این تبدیل باشد.
جنگ ژئواکونومیک آمریکا و چین و تأثیر آن بر نظم اقتصاد بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ ژئواکونومیک به رقابت آمریکا و چین در چهارچوب طرح های ابتکاری زیرساختی اشاره دارد که به خاطر ابعاد ژئوپلیتیک و تعیین کننده آن جنبه تقابلی پیداکرده است. ازنظر آمریکا و غرب ابتکار کمربند و راه چین یک خیزش تهاجمی بود که موفقیت آن می توانست برتری آن ها در نظم اقتصادی بین الملل را با چالش روبرو کند؛ بنابراین طرح های زیرساختی بزرگی را در دستور کار قراردادند تا گسترش نفوذ چین را کنترل کنند. بر همین مبنا در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی – تبیینی و با استفاده از منابع مکتوب و اینترنتی به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که «جنگ ژئواکونومیک آمریکا و چین چه تأثیری بر نظم اقتصادی بین المللی خواهد گذاشت؟» فرضیه مطرح شده بیان می دارد که «باوجوداینکه ابتکار کمربند و راه قدرت اقتصادی و تجاری چین و نفوذ اقتصادی این کشور را گسترش داده؛ ولی با توجه به برتری فعلی آمریکا و غرب و توان بازدارندگی طرح های ابتکاری ارائه شده از سوی آن ها، درنهایت این جنگ ژئواکونومیک باعث افول نظم بین الملل لیبرال نشده است». بررسی ها نشان می دهد با توجه به اهداف و اهمیت طرح های ابتکاری ارائه شده توسط آمریکا و غرب و تسلط آن ها بر اقتصاد و تکنولوژی جهانی و نیز مشکلات ساختاری چین و اختلاف با همسایگان درنهایت غرب برتری خود را در نظم اقتصاد بین الملل حفظ خواهد کرد.
پیمان آکوس و بازدارندگی استرالیا: پویایی های درحال تغییر در ایندو-پاسیفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر درصدد بررسی پویایی های برآمده از پیمان آکوس بر بازدارندگی استرالیا و پیوند آن باقابلیت های ترکیبیِ ایالات-متحده در منطقه ایندوپاسیفیک در رویارویی با سیالیت محیط عملیاتی نوین است. پرسمان اصلی تحقیق حاضر آن است که چگونه استرالیا با پیمان آکوس نقش بازدارندگی را در منطقه انجام خواهد داد؟ این پیمان چه قابلیت ها و فرصت هایی به آن برای شکل دادن به محیط امنیتی خود می دهد؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود با تغییر پندار کشورهای شرق آسیا از تهدید چین، توافق آکوس با ایجاد قابلیت دفاعی برای تحول در راهبرد دفاعی و امنیتی استرالیا، این امکان را به آن می دهد تا با انطباق راهبردی با بازدارندگی بین دامنه ای ایالات متحده و بریتانیا، به مثابه یک قدرت دریایی با ناوگان مدرن ظهور کند و با فعال کردن دینامیزم قدرت در قالب مرکزیت در خوشه اقیانوسیه و قدرت پیوندی با شبکه امنیتی ایالات متحده در ایندوپاسیفیک به کنترل نظم از طریق بازدارندگی متعارف در برابر چین بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد توافق آکوس، با ایجاد هم افزایی بین حوزه های مختلف نظامی و غیرنظامی، تجهیز استرالیا به قابلیت های بازدارندگی هسته ای در آینده، نظم منطقه ای ایندوپاسیفیک را با گذار از «جغرافیای صلح» به «جغرافیای منازعه» در وضعیت تعادل نوسانی قرار داده و سبب کارکرد نظم در لبه آشوب می شود. برای تبیین پیامدهای پیمان آکوس برای بازدارندگی استرالیا طور خاص و برای امنیت و نظم این منطقه به طور عام از روش تحلیل محتوای داده های کیفی گردآوری شده از مهمترین اسناد دفاع ملی، اظهارنظرهای مقام های دولتی استرالیا و نیز تحلیل کارشناسان مسائل دفاعی شرق آسیا و مراکز مطالعاتی امنیتی استفاده شده است.