مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
هخامنشیان
حوزه های تخصصی:
امپراتوری جهانی هخامنشی ایران در سیستم بین الملل دوران باستان به عنوان یک قدرت هژمونی شناخته می شود. این دولت دارای مختصات هژمونی به معنای کلاسیک و مدرن بود که بیش از هر چیز نظام شاهنشاهی یک قدرت هژمونی را ایجاب می کرد. این هژمونی مزدایی بر اساس اندیشه های سیاسی ایرانشهری و نظم ایرانی شکل می گرفت که در استراتژی سیاست خارجی و داخلی هخامنشیان نمود می یافت. سوال اصلی این است؛ اندیشه سیاسی ایرانشهری عصر هخامنشی بر اساس مفهوم هژمونی و نظام هژمونیک در ایجاد یک نظم نوین جهانی ایرانشهری در عرصه بین المللی چگونه شکل گرفت؟ نتایج نشان می دهد که ایران هخامنشی به عنوان یک قدرت هژمون در سطح سیستم سه گانه دنیای باستان، سه سیستم منطقه ای مهم جهان باستان یعنی سیستم شبه قاره هند و جنوب آسیا، سیستم خاورمیانه و خاور نزدیک و بخش اعظم سیستم مدیترانه را کنترل می کرد. این دولت علاوه بر اقدامات نظامی و اقتصادی مشروع برای حفظ هژمونی خود بر سیستم های بین المللی، از تکنیک های کنترل مراکز قدرت ازجمله تکنیک توازن قوا برای کنترل قدرت های منطقه ای گریز از مرکز استفاده می کرد. همچنین، زیربنا و نقطه کانونی هژمونی ایران بر اساس عدالت و ایدئولوژی خاص حکومت شاهنشاهی است. در این دوران بر اساس نظم زمینی و کیهانی سیستم شاهنشاهی، هژمونی فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی ایرانشهری شکل گرفت و با یک اقتصاد پویا و پیشرفته بر مبنای قدرت اقتصادی و تجاری یک نظام پولی قدرتمند و واحد در جهان باستان ایجاد کرد. روش تحقیق در این مقاله بر مبنای روش تطبیقی قرار دارد و روش گردآوری داده ها بر مبنای کتابخانه ای و منابع معتبر اینترنتی است.
پروسوپوگرافی مزدوران کورش جوان: افسران سربازگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کورش جوان هخامنشی در تلاش نافرجام خود برای به دست آوردن تخت و تاج شاهی از دست برادر خود، اردشیر دوم، نیروی بزرگی از مزدوران را با مساعدت دوستان صاحب منصب یونانی اش به خدمت گرفت. مطالعه درباره این افسران با استفاده از رویکرد پروسوپوگرافی نشان می دهد که خاستگاه جغرافیایی اکثریت مطلق آنها، دولت شهرهای واقع در شبه جزیره پلوپونس و یا اتحادیه پلوپونسی بوده است. مقاله حاضر، ضمن طرح فرضیه مذکور در بالا و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای در صدد تحلیل چرایی آن نیز برآمده است. بررسی منابع دست اول آن دوره نشان می دهد که تغییر سیاست داریوش دوم هخامنشی در جریان جنگ های پلوپونسی و به ویژه اقدامات عملی کورش جوان در مقام فرمانراوی آسیای صغیر، زمینه ساز برتری کمّی و کیفی پلوپونسی ها در میان دوستان و مزدوران شاهزاده هخامنشی بوده است.
یک روایت شرقی مصور از نبردهای خشایارشا در اروپا؛ داده های یک کاخ اشکانی و جایگزینی متفاوت برای گزارش های یک جانبه یونانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نبردهای خشایارشا یکم با یونانیان اروپایی، در کنار نبردهای تروآ و ماراتون، از پرآوازه ترین رخدادهای نظامی تاریخ جهان است. شرح این لشگرکشی بزرگ پارسی به جهان یونانی تنها در نوشته های یونانی و در نتیجه از نقطه نظر آنان برجای مانده و دیدگاه شرقی درباره آن چه در این رخداد گذشته است، در اختیار پژوهشگران امروزین نیست. برپایه گزارش هرودوت و به پیروی از آن، دیودور در کتاب یازدهم خویش از مجموعه کتابخانه تاریخی، سپاه جهان شاهی پارس پس از شماری پیروزی، سرانجام در نبرد سالامیس شکست خورد و با ترک خودخواسته شهر فتح شده آتن و بازگشت خشایارشا به آسیا و در ادامه، پیروزی های اولیه مردونیه و در نهایت ناکامی او، مرزهای نظامی این جهان شاهی به حدودساتراپی های اروپایی پیشین خود بازگشت. مقاله به تحلیل یک گزارش دیگر می پردازد که درباره روایتی مصور در یک کاخ اشکانی است و پیرو آن، خشایارشا خود را پیروز نهایی خوانده است. مقاله به این نتیجه رسیده است که اولا خاطرات مرتبط با وقایع روزگار هخامنشی در تاریخ نگاری عصر اشکانی بر جای مانده بود و دوم این که برمبنای دیدگاه شرقی، روایات یونانی مرتبط با موضوع لشگرکشی خشایارشا در اروپا، قابلیت نقد جدی دارند. مقاله بیان می کند که نیروهای خشایارشا و مردونیه از قوای یونانی شکست نخوردند، بلکه به علت خسارات برآمده از دو توفان، توان نظامی شان آسیب دید. همچنین نبرد پلاته نیز آن گونه که هرودوت و دیودور از نقش یونانیان در نتیجه آن یاد کرده اند، صورت نگرفته است. در اثر همین عملیات نظامی خشایارشا، بنیاد شمال و مرکز یونان رو به سستی نهاد .
ارتباطات فرهنگی، تاریخی و هنری ایران و هند در هزاره نخست پیش از میلاد
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۸
6 - 26
حوزه های تخصصی:
سرزمین باستانی هندوستان با تنوع گسترده جغرافیایی و گوناگونی بی نظیر اقوام خود، مهد پرورش یکی از باستانی ترین تمدن های جهانی بوده است. این تمدن باستانی دارای ارتباطات و پیوستگی های بسیار پررنگی با فرهنگ و تاریخ ایران زمین است و بدون تردید مطالعه فرهنگی و تاریخی هر یک از این دو واحد جغرافیایی و فرهنگی به ظاهر جدا از هم بدون در نظر گرفتن شرایط دیگری، کامل نخواهد بود. الگوهای به کار رفته در ساخت تالارهای ستون دار در هندوستان در دوره مائوریان کاملاً تحت تأثیر فرهنگ و هنر ایران هخامنشی است و سنت های کتیبه نگاری بر صخره ها و ستون ها در این سرزمین نیز روشی است که هندیان از ایرانی ها اقتباس کرده اند. در گزارش های مورخین یونانی از قبیل هرودوت و گزنفون بارها به اتحاد و یکپارچگی دو ملت اشاره شده است و در طول تاریخ به کرّات شاهد پناه بردن شاهزادگان و پادشاهان دو کشور به یکدیگر و تقاضای یاری برای مبارزه با دشمنی بیگانه به چشم میخورد. تکرار نام هند در کتیبه های باقی مانده از روزگار هخامنشی و نیز حضور سنگ نگاره هیئت آورندگان هدیه از سوی هند در تخت جمشید، سندی انکارناپذیر بر این حقیقت تاریخی است. در روزگاران پسین نیز در عصر اشکانی و ساسانی، شاهد تصرف نواحی شمال هند توسط ایرانهستیم و وجود سکه هایی با خط پهلوی در این سرزمین حکایت از حکمرانی شاهزادگان ساسانی در سرزمین کوشانا در شمال هند دارد. این موضوع در حالی است که در کنار این ارتباطات سیاسی، نظامی همواره در طول تاریخ دو کشور، شاهد ارتباطات پررنگ فرهنگی دو ملت نیز در جنبه های گوناگون هنری، علمی و مذهبی هستیم.
مولفه های موثر در برساخت هویت سرزمینی در عصر هخامنشیان مبتنی بر اندیشه پادشاهی فره ایزدی در چارچوب دیدگاه پدیدارشناسی روح هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آمایش سیاسی فضا دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
89 - 104
حوزه های تخصصی:
نگاه غیرتعمیم گرا به هویت سرزمینی و وابسته دانستن آن به اندیشه های سیاسی در سالیان اخیر در مطالعات جغرافیای سیاسی انتقادی مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا مبدا اولیه وابسته دانستن مفهوم هویت سرزمینی به دولت؛ به اندیشه های هگل باز می گردد. از نظر وی هویت سرزمینی صورت عقلانی اندیشه برساخت شده توسط دولت در روی زمین می باشد که در هر جابه جایی از تاریخ شکلی از این پدیدار ظاهر می گردد. در این راستا اندیشه سیاسی رهبر فره ایزدی یکی از عناصر مهم در ساخت هویت سرزمینی در عصر هخامنشی بود که در طی آن رهبران سیاسی برگزیده خدا بر روی زمین دانسته شده و در سایه وجودی او امکان شکل یابی انسجام اجتماعی و تداعی یک قلمرو سیاسی میسر گردید. در این پژوهش کوشش گردیده با روش تحلیل محتوای متون تاریخی مولفه های موثر در برساخت هویت اجتماعی در عصر هخامنشیان در چارچوب دیدگاه پدیدارشناسی روح هگل تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که برساخت آگاهی نسبت به جایگاه پادشاه در عصر هخامنشی حاصل یک سنتز تاریخی بود که تفسیر سنتی از پادشاهان مقتدر جای خود را به پادشاه منتسب به اهورمزدا می دهد. این مشروعیت قدسی قادر گردید جمعیت نامتجانس تابع حکومت هخامنشیان را در قالب یک هویت مشترک یکپارچه نماید. ضمن اینکه غیریت سازی ژئوپلیتیکی هخامنشیان با حکومت های پیرامونی به ویژه دولت- شهرهای یونانی جلوه ای از تعارض اندیشه پادشاه فره ایزدی با اندیشه های معارض بود که در برساخت انسجام سرزمینی مردم ایران موثر بود.
جستاری در دینِ سیاسی هخامنشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
77 - 91
حوزه های تخصصی:
مذهب در حیات سیاسی امپراتوری هخامنشی نقش چشمگیری داشت چنانکه شاهان این سلسله با سیاست های مذهبی خاص خود توانستند بیش از 200 سال بر این امپراتوری عظیم که متشکل از اقوام و آیین های مختلف بود حکومت کنند. در دوره میانه پادشاهی ، سختگیری هایی آغاز شد و در واپسین دوره شاهان این حکومت، شاهد ساختارشکنی و احیاء ریزجریان های مذهبی هستیم که این نوآوری ها از زمان اردشیر دوم آغاز می گردد. بر طبق دیدگاه سنتی مطالعات مذهب هخامنشیان، قاعدتاً می بایست تأثیر آموزه های زردشت را بر این پادشاهان رصد کرد اما برخلاف روش معمول، این مقاله سعی دارد از جهت عکس، تأثیری که هخامنشیان در جهت حفظ و بقای شاهنشاهی خود بر تعالیم زردشتی داشتند بررسی، و بدعت ها و نوآوری های آنان را با تطبیق متون اولیه و ثانویه زردشتی پیگیری کند. با استفاده از روش های تطبیق متون و رهیافت تاریخی، ورود بسیاری از آیین های پیشازردشتی و نیز وجود تأثیرات ثانویه توسط پادشاهان هخامنشی بر آیین زردشتی هویدا شد چراکه این دین نانوشته در زمان هخامنشیان، به راحتی بستر پذیرایی از تغییرات را در این عرصه توسط مغانِ متعصب و آمران سلطنتی -با هدفِ جلب رضایت حداکثری اقوام مختلف ساکن در داخل مرز سیاسی جدید کشور- فراهم می کرد.
هخامنشیان در مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵
101 - 107
حوزه های تخصصی:
کمبوجیه سیاست کورش را مبنی بر استحکام پایه ها و توسعه سرزمینی هخامنشیان ادامه داد. ازجمله برنامه های توسعه سرزمینی، لشکرکشی به مصر بود که مقدمات آن در زمان کورش فراهم شده بود که کمبوجیه آن را عملیاتی کرد و مصر به سرزمین های زیر فرمان هخامنشی ضمیمه شد. برای درک بهتر از تأثیرات فرهنگی هخامنشیان و مصر باید شواهد باستان شناسی باقیمانده از آن دوران که توسط باستان شناسان پژوهشگران مختلف کشف و بررسی شده اند به دقت بررسی و مطالعه کرد که ازجمله شواهد باستان شناختی باقیمانده می توان به کتیبه های هخامنشی در حمامات و کانال سوئز، کتیبه و آثار معماری جزیره الفانتین و نقش برجسته های هخامنشی در معبد هیبیس و سایر شواهد فرهنگی و باستان شناختی که در مصر یافت شده، اشاره کرد. این مقاله بر آن است تا کتاب هخامنشیان در مصر (براساس شواهد باستان شناسی) را نقد و بررسی کند.
پاسخ به نقد کتاب: هخامنشیان در مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله ای با عنوان «هخامنشیان در مصر» را آقای دکتر هوشنگ رستمی در شماره 5 سال 2 و صفحات 101 تا 107 نشریه وزین پژوهشنامه ایران باستان چاپ کرده که نقدی است بر کتاب اینجانب که بیش از 10 سال پیش به چاپ رسیده است. در باب پاسخگویی به این نقد چند سطری نگاشته شده است که خواهشمند است در شماره بعدی آن نشریه درج شود. در این مجال به چند مورد که در آن نقد به شکلی مبهم بیان شده بود، اشاره ای شده است.
تأثیرات تغییرات دیرین اقلیم بر شکوفایی و افول سلسله های حاکم بر ایران و فرهنگ های باستانی جنوب شرق ایران از هزاره دوم پیش ازمیلاد، تا دوره ساسانی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
59 - 80
حوزه های تخصصی:
آسیب پذیری بالقوه جوامع اولیه در برابر بلایای طبیعی مانند خشک سالی، سیل و قحطی ناشی از تغییرات آب و هوایی موضوع مهمی است که نیاز به مطالعات دقیقی دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی اثرات احتمالی تغییرات دیرینه محیطی و اقلیمی بر سکونتگاه های عصرمفرغ در جنوب شرق ایران و سلسله های اصلی حاکم بر ایران براساس شواهد باستان شناسی و تاریخی مرزهای سرزمینی، رونق اقتصادی و سیاسی است. تطبیق تغییرات اقلیمی و فرهنگی در جنوب شرق ایران می تواند اطلاعات بسیار گران قیمتی را در اختیار محققین قرار دهد. در این راستا، پژوهش پیشِ رو سعی دارد پاسخ های مناسبی به این پرسش ارائه نماید که آیا تغییرات اقلیم بر جوامع باستانی جیرفت تأثیر گذاشته است یا خیر؟ و در نگاهی کلان تر تغییر اقلیم تا چه اندازه بر رونق اقتصادی و نفوذ سیاسی سلسلههای حاکم بر ایران تأثیر گذاشته است؟ در مطالعه حاضر با استفاده از ترکیبی از شاخص های ژئوشیمیایی و گرده شناسی، تغییرات دیرینه اقلیمی جنوب شرق فلات ایران درطول 4000سال گذشته بررسی خواهد شد. فعالیت های کشاورزی قابل توجه، بین 3900 تا 3700 سال پیش از حاضر هم زمان با شرایط اقلیمی معتدل در جنوب شرق ایران وجود داشته اشت. شرایط خشک همراه با افزایش گرد و غبار از 3300 تا 2900 سال پیش از حاضر بر منطقه حکم فرما بوده است. شرایط مرطوب در جنوب شرق ایران از حدود 2900 تا 2300 سال پیش از حاضر، هم زمان با شکوفایی حکومت های منطقه ای مانند مادها، اورارتوها، مانناها در نیمه غربی ایران و پس از آن شاهنشاهی هخامنشی در سراسر ایران بزرگ، کشاورزی گسترده را تسهیل نموده است. افول شاهنشاهی هخامنشی هم زمان با آغاز یک دوره خشک بوده است که برای نزدیک به 200سال، کشاورزی در جیرفت را کم رونق نموده است. جنوب شرق ایران بار دیگر بین 1550 و 1300سال پیش از حاضر شرایط مرطوبی را تجربه کرده است، که با رونق اقتصادی اواسط تا اواخر شاهنشاهی ساسانی هم پوشانی زمانی دارد.
شخصیت خشیارشا، شاهِ شاهان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
135 - 152
حوزه های تخصصی:
سانچیزی ویردنبورخ در این مقاله تلاش دارد سیمای روانی و شخصیت خشیارشا را بر اساس منابع یونانی علی الخصوص تواریخ هرودوت، کتیبه ها و سنگ نگاره های هخامنشی ترسیم نماید و مهم تر از آن نقدی درباره ارزش هر دسته از منابع در نگارش تاریخ هخامنشیان ارائه دهد. پرسش اصلی او مبتنی بر این است که آیا تصویر خشیارشا و شخصیت او در منابع کلاسیک و پژوهش های جدید مطابق واقعیت است یا از تعصبات یونان محوری سرچشمه گرفته که بدون درنظر گرفتن نقد تاریخی نسل به نسل در کتب تاریخ تکرار شده اند. او همچنین بر ارزش گذاری صحیح کتیبه های هخامنشی و منتج بودن آنها از سنت های شفاهی و نوشتاری ادبی و نه خصوصیات مستقل و شخصی شاهان، تمرکز می کند. روش او مبتنی بر بررسی و نقد منابع یونانی، کتیبه های شاهی و سنگ نگاره ها با تلاش برای به دست دادن دیدگاهی جدید در این باره است. سانچیزی ویردنبورخ در پایان بر همین اساس نتیجه می گیرد که اولاً، بسیاری از پرسش های مطرح شده توسط پژوهشگران و به تبع پاسخ های آنها، حاصل تعصبات یونان محور هستند. دوم، در بررسی منابع، پیش از استنتاج راجع به شخص یا دوره ای خاص باید به دو عامل سنت و نوآوری توجه داشت. سوم، شخصیت خشیارشا بیش از آن که نشانگر تفاوتی عمیق در اخلاق و سیاست های مذهبی او نسبت به شاهان پیشین خود باشد، نمایان گر ادامه همان سنت ها و اصول، خصوصاً سنن دوره داریوش است. چهارم، مسائلی چون مزاج آتشین یا زن بارگی وی چندان بر مدارک مستحکم و مکرر استوار نیست. به همین جهت دوره او حتی می تواند به عنوان اوج دوره هخامنشی و نه آغاز افول آن درنظر گرفته شود.